لا لا، لا لا، بخواب مادر بیداره●ஜ● داستان یک مادر و فرزند شهیدش + صوت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لا لا، لا لا، بخواب مادر بیداره●ஜ● داستان یک مادر و فرزند شهیدش + صوت

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان زیبای یک مادر و فرزند شهیدش به زبان شعر + فایل صوت

یه مادر، فرض کن اهل شهر خودت، خدا بهش یه پسر خوشکل داده؛


لا لا، لا لا، بخواب مادر بیداره

مادر فقط تو رو تو دنیا داره

لا لا، لا لا، ای پسر شیرینم

آرزومه دامادیتو ببینم

مادر دلش خوشه تو مردش بشی

بزرگ بشی دوای دردش بشی

تو نباشی تو دست و پاش، چی میشه؟

عصای دستش تو نشی کی میشه؟

بخواب مادر، قربون اون نگاهت

قربون اون صورتِ مثل ماهت

((لا لا)) خوند و پسر بزرگ شد

پسر با صد خون جگر بزرگ شد

آخه بابا نداره، این مادر است و یکی یه دونه پسر.

بچه ناز نازیش بلند بالا شد

برا خودش جوونی شد، آقا شد

با رنج و زحمت نونشو در آوورد

خرج دوا درمونشو در آوورد

***

بزرگ شد و تلافی یادش اومد

اون همه قالیبافی یادش اومد

حالا می خواد زحمتای مادرو جبرون کنه

عقده تنهاییشو درمون کنه

می گفت: مادر، قربون خوبیات شم

تو کار نکن الهی من فدات شم

بچه بزرگ کردی برا کی مادر؟

بشین فقط بگو کجا کی مادر

***

از همه خصومتا عاری بود

18 سالش نبود ولی کاری بود

بچه خوب و یکی یک دونه بود

چراغ روشنِ توی خونه بود

هجده سالش نبود که مادرش گفت:

می خوام برات زن بگیرم، بشین جفت

پسرم! دختر همسایه مونو دیدی که

اون کوچیکه، فاطمه رو دیدی که

رفت براش خواستگاری، مادر به آرزوش رسید و تنها پسرش رو داماد کرد.

آخ که چه زود نوبت خرمن رسید

هیجده سالش نبود که دشمن رسید

خیلی عراقی توی مرز اومده

تو خط اول خیلی اوضاع بده

تو شهرهای جنوبی بارون شده

ترکش و خمپاره فراوون شده

به زیر تانکها بچه ها له می شن

هزار تا ریحون زیر پا له می شن

باید که اون آشغالا رو حریف شم

گفته امام، بسیجیها ردیف شن

***

مادر! اخبار و خوب فهمیدی؟

می خوام برم جبهه، اجازم میدی؟

مادر میگن غصه به بار آووردن

مادر می گن ناموسمونو بردن

فردا سر و صدا فراوون میشه

نوبت تبریز و تهرون میشه

بزار برم مادر دوای دردم

بزار برم، ایشالا بر می گردم

چی داشت بگه مادر، فقط گریه کرد

پشت سر بچه ش فقط گریه کرد

قرآن و اسپند و گرفت روی سرش

دنیا داره می گرده دور سرش

هیجده سالش نبود که پوتین پوشید

پوتین که نه، جلیقه مین پوشید

رفت خط اول که دلیری کنه

غصه ها رو ول کنه شیری کنه

***

شهید شد.

هجده سالش نبود که پاهاش ریخته شد

هجده سالش نبود تیکه تیکه شد

پاره پاره، تیکه تیکه، تفتیده

حالا جواب مادرو کی میده؟

حالا اومدن دم در خونه، پسرشو اووردن برا مادر؛

مادر بیا، سرو غزل گوت اومد

عصای دستت توی تابوت اومد

مادر، یه سرو خشکیده تو باد آووردیم

مادر بیا، داماد برات آووردیم

مادر، دختر همسایتونو خبر کن

بگو که روسری گُلیتو سر کن

بدن رو تحویل مادر دادن؛

لا لا، لا لا، داماد تیکه تیکه

جای گلاب، چی از سرت می چکه

جای گلاب، چی از سرت می چکه

***
این شعر، مربوط به مداحی مجتبی رمضانی در مراسم سالگرد تدفین شهید گمنام در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان می باشد.


لالايي.لالالايي
امان از درد تنهايي
دلم تنگه دلم تنگه
عزيزم راهي جنگه

برو قربوون اون خالت
دل مادر به دنبالت
عزيزم شاخ شمشادم
جوون تازه دومادم
برو مادر به قربونت
فداي فاطمه جوونت
برو مادر علي يارت
برو قرآن نگهدارت

برو قربونن اون خالت
دل مادر به دنبالت

14 سال بعد

لالالالا گل پونه
جوونم اومده خونه
جوونم گرمي خونه
بلند بالايي چار شونه
نگفتي مادرم پيره؟
زمينگيره زمينگيره!
به دل غم کردي اي مادر!
قدم خم کردي اي مادر!
لالالا گل دشتي
چرا اين گونه برگشتي ؟

دل مادر پر درده!
بگو کي پرپرت کرده؟
چرا بي سر شدي مادر؟!
عجب لاغر شدي مادر؟!
سرت را بهر دين دادي
مبارک باشه دامادي
لالالا گل عناب
ببين مادر شده بي تاب
دلم يا رب چه بي تابه !؟

گل آلاله ام خوابه !
لالالالا گل بادووم
گل مادر!بخواب آرووم