عذاب وجدان داشتن اری یا نه؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عذاب وجدان داشتن اری یا نه؟

سلام دوستان

من با یه مشکلی از اول زندگیم تا الان درگیرم
نمی دونم خوبه یا نه و خیلی اذیتم میکنه :jangjoo:
گاهی وقتا کار به جایی میرسه که از خدا می خوام من وببره
:god:
یه جورایی کم میارم:geristan:
خیلی عذاب وجدانم فعاله
برا هر کاری می کنم عذاب وجذانم فعال میشه و انواع اقسام فکر های جور واحور رو تو ذهنم میاره
خیلی با نقسم می جنگم

ایا این درسته که همیشه با نفس بجنگیم ایا میشه گاهی اوقات باهاش کنار بیایم؟
ایا همیشه تمایلاتم رو از ترس افتادن به گناه باید در نطفه خفه کنم؟

خاطره;114943 نوشت:
سلام دوستان

من با یه مشکلی از اول زندگیم تا الان درگیرم
نمی دونم خوبه یا نه و خیلی اذیتم میکنه

:jangjoo:
گاهی وقتا کار به جایی میرسه که از خدا می خوام من وببره
:god:
یه جورایی کم میارم:geristan:
خیلی عذاب وجدانم فعاله
برا هر کاری می کنم عذاب وجذانم فعال میشه و انواع اقسام فکر های جور واحور رو تو ذهنم میاره
خیلی با نقسم می جنگم

ایا این درسته که همیشه با نفس بجنگیم ایا میشه گاهی اوقات باهاش کنار بیایم؟
ایا همیشه تمایلاتم رو از ترس افتادن به گناه باید در نطفه خفه کنم؟

سلام
شاید اول باید مطمئن بشید که اون چیزی که اسمش رو میذارید عذاب وجدان، واقعا عذاب وجدان هست و افکار مزاحم یا افکار وسواسی نیست.

خاطره;114943 نوشت:
برا هر کاری می کنم عذاب وجذانم فعال میشه و انواع اقسام فکر های جور واحور رو تو ذهنم میاره خیلی با نقسم می جنگم


با سلام

برای هر کاری؟؟؟
چرا برای هر کاری؟؟؟

وجدان انسان در کارهایی انسان را مذمت می کند و به قول معروف انسان عذاب وجدان می گیرد که فردی عملی برخلاف وجدان انجام داده باشد

اعمال و قوانین دین مطابق با وجدان انسانی تنظیم شده است و عملی که برخلاف وجدان انسانی است بر خلاف دین هم هست

پس کسی که گناهی انجام می دهد وجدانش او را مذمت می کند زیرا این عمل مخالف قوانین الهی است و فردی که عملی مطابق با قوانین دین انجام می دهد وجدانش اورا تحسین هم می کند

این که شما فعلی را مرتکب شوید که ثواب است و دستور الهی و قوانین دین عذاب وجدان نه تنها مذمت نمی کند که بلکه شما را تحسین هم می کند

از طرفی جنگیدن با نفس اماره تا اخر عمر همراه انسان است و این کار خوبی است که انسان نفس خود را مذمت کند بر ارتکاب به اعمال گناه

این تایپک را هم مطالعه نمایید


http://www.askdin.com/showthread.php?t=282

طاها;114956 نوشت:
با سلام برای هر کاری؟؟؟ چرا برای هر کاری؟؟؟

سلام

فکر کنم منظورشان این باشد

که همه اش نگرانند که نکند گناه کرده اند
گناه می کنند یا خیر؟:Gig::Gol:

mkk1369;114959 نوشت:
فکر کنم منظورشان این باشد که همه اش نگرانند که نکند گناه کرده اند گناه می کنند یا خیر؟


با سلام

خب این هم نمی تواند درست باشد
زیرا گناه و اعمالی که باعث سرپیچی انسان از دستورات الهی می شود در دین مشخص است

شرع مقدس برای تمام اعمال انسان حد و مرز تعیین کرده است و به طور مشخص بیان کرده است که کدام عمل و با کدام خصوصیات گناه است و چه عملی با چه خصوصیتی گناه نیست

از طرفی برخی اعمال است که ثواب بودن ان مبین و مشخص است مثلا راست گویی و صداقت و روزه و نماز و ........از اعمالی هستند که نیاز به شک داشتن در ارتکاب ان عمل نیست

و وجدان انسان هم انسان را به خاطر راست گویی و یا روزه گرفتن و نماز خواندن و....مذمت نمی کند

سلام
احساس کردم بیام یه ذره بیشتر توضیح بدم.
افکار وسواسی چی هستن؟ فرقش با وسواس چیه؟ چطور تشخیص بدیم؟ چی این افکار رو بدتر میکنه؟ و راه درمان چیه؟

در ساده ترین صورت ممکن اینجور باید بگیم که افکار وسواسی افکار مزاحمی هستند که به صورت مکرر به ذهن فرد میان و باعث رنجش فرد میشن. مشخصه مهم این افکار اینه که غیر واقعی بودن اونها برای فرد مشخص هست و همینطور مدام سعی میکنه اون افکار رو از سرش بیرون کنه به این حالت "مقاومت" گفته میشه که از ویژگی های مهم افکار وسواسی هست.
مثال میزنم تا موضوع باز بشه.

پسرمومنی رو در نظر بگیرید که مدام این فکر به ذهنش میاد که میخواد گناه کنه. یا افکاری توهین آمیز در مورد خداوند و اولیا به ذهنش میرسه. به شدت ناراحت هست و دوست داره از شر این افکار راحت بشه اما مدام اذیت میشه.

مادری رو در نظر بگیرید که بچه خودش رو خیلی دوست داره، اما مدام این فکر و صحنه به ذهنش میرسه که میخواد بچه رو مثلا پرت کنه پایین از پنجره! با وجودی که خودش میدونه هرگز این کار رو نمیکنه اما این فکر مدام اذیتش میکنه

آقای 50 ساله ای رو در نظر بگیرید که فکر میکنه بیماری سرطان روده گرفته. چندین پزشک مراجعه کرده و همه بهش اطمینان دادن اما مدام آزمایش میده. هربار که آزمایش میده مقداری از استرسش کم میشه اما دوباره این افکار به سراغش میان

اینها افکار وسواسی هستند.

اگر این افکار منجر به یک عمل تکراری بشه، بهش میگن رفتار وسواسی. مثلا فردی که مدام از آتش گرفتن خونه نگران هست مدام هم شیرگاز خونه رو چک میکنه. این چک کردن های پیاپی رو میگن رفتار وسواسی.
----------------------------------------------------------------

یکی از افکار وسواسی مهم بخصوص در بین افراد مذهبی، افکار مزاحم در رابطه با ذهنیات، حرف ها و کار های گناه آلود هست.
-----------------------------------------------------------------

(این پاراگراف یک برداشت شخصی است نیاز به تائید صاحبنظران داره و با تردید بیشتری بیان میشه)

اون چیزی که به عنوان عذاب وجدان در ما هست و نفس لوامه و وجدان ما، یک غنیمت و هدیه ای هست از جانب خداوند که مثل الماسی هست که اگر بهش توجه نشه درخشندگی خودش رو از دست میده و برعکس با تحمل و صبر بر غرائز درخشان تر میشه.

بنابراین یه فرق عذاب وجدان با وسواس احتمالا همین هست که اگر کسی مدام گناهی رو مرتکب بشه، عذاب وجدانش کمتر و کمتر میشه. اما افکار وسواسی مدام بدتر میشن
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

استرس، افسردگی، فشار های روانی و تکرار افکار وسواسی منجر به بدتر شدن این حالت میشه.

----------------------------------------------------------------------------

قصد ندارم وارد مبحث درمان وسواس و افکار وسواسی بشم. اما یکی از نکات درمانی این هست که این افکار رو که خود شخص هم میدونه که واقعیت نداره با یکی در میون بذاره. و همین صحبت کردن در مورد این افکاری تا حالا سعی در مخفی کردنشون داشته میتونه کمک کننده باشه.

نهایتا مشاوره و حتی داروهایی برای درمان این حالت وجود داره.

طاها;114970 نوشت:
از طرفی برخی اعمال است که ثواب بودن ان مبین و مشخص است مثلا راست گویی و صداقت و روزه و نماز و ........از اعمالی هستند که نیاز به شک داشتن در ارتکاب ان عمل نیست و وجدان انسان هم انسان را به خاطر راست گویی و یا روزه گرفتن و نماز خواندن و....مذمت نمی کند

سلام

خب این طوری بخواهیم بررسی کنیم

اگر عذاب وجدان گرفتیم (مثلا در قوانین جدید) عمل به ان نکنیم؟

و حکمش غلط است؟

-------------------------------------------------

یکی از افکار وسواسی مهم بخصوص در بین افراد مذهبی، افکار مزاحم در رابطه با ذهنیات، حرف ها و کار های گناه آلود هست.
-----------------------------------------------------------------

ممنونم از نظراتتون

میشه در مورد این جمله بیشتر توزیع بدید؟

من هر کاری میکنم احساس می کنم دارم گناه میکنم
دانشگاهم که میرم همین احساس رو دارم شب ها وقتی میام خونه عذاب وجدان داغونم میکنه
با اینکه ترم 6 هستم ولی نمی تونم خودمه با این محیط سازگار کنم

^
سلام
شما مطالبی که جناب طاها فرمودند و مطالبی که عرض کردم خدمتتون رو در کنار هم بذارید، بررسی کنید. به هر حال اگر یک احساس و حالت روحی و روانی مانع از زندگی عادی ما بشه و مدام مشکل ساز باشه، این ملاک خوبی هست که یعنی مشکل وجود داره و باید حل بشه.
اگر واقعا مشکل از محیط باشه، باید محیط رو عوض کرد. اگر مشکل از خودمون باشه باید با کمک یک مشاور متعهد این مشکل رو حل کنیم.

راهنمایی من به شما در این حد میتونه باشه که بهتون بگم اینجا یک مشکلی وجود داره. و من احساس میکنم این مشکل بیشتر شبیه افکار مزاحم هست. و راه حل اون هم مشاوره هست.:ok:

مطمئنا با این روش مشکل شما حل میشه. و میتونید یک راه حل خوب انتخاب کنید و مانع از این بشید که این مشکل باعث مشکلات تحصیلی و .... بشه.

موفق باشید

mkk1369;114975 نوشت:
خب این طوری بخواهیم بررسی کنیم اگر عذاب وجدان گرفتیم (مثلا در قوانین جدید) عمل به ان نکنیم؟ و حکمش غلط است؟


با سلام

بزرگوار بنده متوجه نشدم

منظورتان از قوانین جدید چیست ؟؟؟

چی را باید عمل نکنیم؟؟؟

می شود بیشتر توضیح دهید؟؟؟


منجم باشی;115030 نوشت:
سلام شما مطالبی که جناب طاها فرمودند و مطالبی که عرض کردم خدمتتون رو در کنار هم بذارید، بررسی کنید. به هر حال اگر یک احساس و حالت روحی و روانی مانع از زندگی عادی ما بشه و مدام مشکل ساز باشه، این ملاک خوبی هست که یعنی مشکل وجود داره و باید حل بشه. اگر واقعا مشکل از محیط باشه، باید محیط رو عوض کرد. اگر مشکل از خودمون باشه باید با کمک یک مشاور متعهد این مشکل رو حل کنیم. راهنمایی من به شما در این حد میتونه باشه که بهتون بگم اینجا یک مشکلی وجود داره. و من احساس میکنم این مشکل بیشتر شبیه افکار مزاحم هست. و راه حل اون هم مشاوره هست. مطمئنا با این روش مشکل شما حل میشه. و میتونید یک راه حل خوب انتخاب کنید و مانع از این بشید که این مشکل باعث مشکلات تحصیلی و .... بشه. موفق باشید


با سلام

بنده هم نظرم همین است

باید با مشاوری امین و متعهد مشاوره داشته باشید

مخصوصا در مورد این جملاتی که می فرمایید

خاطره;114982 نوشت:
من هر کاری میکنم احساس می کنم دارم گناه میکنم


می توانید با مشاورین مرکز ملی هم در تماس باشید

همان 09640 خودمان

سلام به خاطره گرامی
به نظر می رسه در مساله فهمی شما، کمی اشتباه شده.
شما فرمودید عذاب وجدان فعالی دارید و این عموما ریشه در دو چیز دارد:
الف) اینکه شما اعتماد به نفس ندارید و یا خیلی ضعیف است و این باعث می گردد تا به صحیح یا غلط بودن کار هایتان شک کنید.
باید این مساله را با اساتید روانشناسی در میان بگذارید.

ب) در امور دینی اطلاعات بسیار ضعیفی دارید که این عدم آگاهی و ضعف اعتماد به نفس در شما، باعث شده دائم احساس گناه کنید.
حال جواب مساله شما تا حدی روشن شد: باید دین مطالعه کنید آن هم زیر نظر یک استاد که نه افراط کنید و نه تفریط.
البته توصیه دارم به 09640 هم زنگ بزنید و تلفنی هم پی گیر مساله باشید.

نکته مهم در این مسأله این است که شما بین دو قضیه عذاب وجدان و وسواس فکری تفاوت قائل شوید.همانطور که دوستان در پستهای قبل بیان کردند وسواس فکری یک اختلال روانی است ونیاز به درمان دارد.اما عذاب وجدان یک نعمت الهی است که خدا توسط نفس لوامه در وجود بشر نهاده واز این طریق انسان نسبت به کرده های خود بیتفاوت نبوده ودر صدد جبران بر می آید.
خداوند متعال در این مورد میفرماید :و نفس و ما سویها فالهماها فجور هاو تقواها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها : سوگند به نفس آدمی که آن را منظم و مرتب ساخت پس خداوند بدی ها و خوبی ها را به او الهام کرده است هر کس نفس خود را تزکیه نماید رستگار خواهد شد و هر کس که نفس خویش را با گناه آلوده سازد نومید و محروم خواهد گشت.
در حقیقت عذاب وجدان نيروي بازدارنده‌اي است که در تمام شرايط و احوال از وقوع حوادثي که مغاير با اخلاق، اصول انساني و قواعد اجتماعي است، جلوگيري مي‌کند.
البته فراموش نشود که در عذاب وجدان نیز نباید افراط صورت پذیرد همانطور که استاد عرفان گرامی مطرح کردندریشه این حالت باید مشخص شود، که یا به دلیل عدم آگاهی نسبت به مسائل دینی است ویا عدم اعتماد به نفس.
بنابراين نبايد به صورت افراطي احساس گناه كنيدچرا که این امرشما را از رسيدن به قرب حق تعالي نااميد می کند. اين حالت انرژي شما را براي تلاش در جهت اصلاح و خودسازي كاهش مي دهد و مانع حركت تكاملي شما خواهد شد.
در ضمن بعضی مواقع واقعا عذاب وجدان به خاطر عدم انجام وظایف می باشد،که ما با هر چه بهتر انجام دادن وظایفمان در شرایط مختلف میتوانیم از ایجاد شدن این حس در وجود خود بکاهیم.

احساس گناه و عذاب وجدان حسی است همراه با اضطراب و نگرانی، که در خیالاتمان در مورد کاری که می توانستیم انجام دهیم، ولی در انجام آن کوتاهی کرده ایم یا اینکه به نحو احسن آن را عملی نکرده ایم، شکل می گیرد و در این حالت حس نارضایتی و خودخوری تمام وجود ما را در برمی گیرد.

ندایی از درون، شما را سرزنش می کند که به نوعی شاید همان حس مسئولیت پذیری است.


این تصورات منفی ذهن شما و عذاب وجدان در وجودتان باقی می ماند و در کوتاه زمانی روح شما را ناتوان و ضعیف می کند، کسانی که در زندگی بطور دائم از احساس گناه رنج می برند، به افسردگی، دلشوره و استرس ناشی از آن دچار می شوند.

دلایل احساس گناه و عذاب وجدان

شما در ضمیر ناخودآگاه خود در مورد موضوعی که در انجام آن کوتاهی کرده اید با خود می گویید که ای کاش تلاش خود را می کردید یا حداقل بیشتر سعی می کردید، همه ی این حالات از احساس ضعف و ناتوانی در شما ایجاد می شود.
آیا از این که به کسی کمک نکرده اید عذاب وجدان دارید؟
وقتی که دوست داشتید به کسی کمک کنید اما نتواستید و به نوعی فکر می کنید او را تنها گذاشته اید.
آیا فکر می کنید که می توانستید بیشتر کمک کنید؟
در این حالت با خود می گویید "من به قدر کافی سعی نکردم به او کمک کنم"
آیا از اینکه به دیدار کسی نرفته اید عذاب وجدان دارید؟
با خود می گویید "ای کاش می توانستم بیشتر به او سر بزنم"
آیا زمانی که در انجام کاری اشتباه کرده اید احساس گناه می کنید؟
بعضی افراد دائما" اشتباهاتی راکه اصلاً ربطی هم به آنها ندارد را به گردن خود می اندازند و عذاب وجدان تمام وجودشان را فرا می گیرد.
اگر کسی به شما بگوید تقصیر شما بوده و می توانستید بهتر این کار را انجام دهید، احساس شرمندگی و گناه می کنید؟
در این حالت به دلیل عدم مهارت و توانایی در مورد مسئله ای مورد انتقاد قرار می گیرد.
آیا سر کار خود دائماً فکر می کنید همه ی وظایف به دوش شما است و به دلیل عدم انجام کامل آن، عذاب وجدان دارید؟ این حالت بیشتر وقتی است که شما مسئولیت یک گروه را به عهده دارید.
در تمامی موارد فوق و مشابه آن، خود را از درون خود آزار می دهد، برای آشنایی بیشتر با علائم وقوع چنین حالاتی و غلبه بر این حس به موارد زیر توجه کنید:

[="red"]احساس عدم توانایی[/]

زمان کودکی حس عدم توانایی و افسردگی ناشی از آن در انسان شکل می گیرد و به تدریج مغز و ذهن ما مثل یک اسفنج تمامی اتفاقات و داده های زندگی را در خود نگاه می دارد، در نتیجه بدون آنکه متوجه شویم می بینیم که تمام ابعاد زندگی، عادات و باورهای ما تحت این افکار شکل گرفته است.
به این ترتیب با همان الگو پیش می رویم، در اثر گذشت زمان و تکرار مداوم این عادات و افکار در وجود ما، تغییر پذیری این الگو بسیار مشکل است، درست مثل این است که، اسم خواهر شما مریم است، شما از بچگی این را می دانید و به این اسم او را صدا می زنید، اگر کسی به شما بگوید اسم او مریم نیست، اصلاً برایتان قابل قبول نیست و نمی پذیرید. افکار ما نیز به همین صورت در اعماق ذهن و وجود ما شکل می گیرد.
ایجاد و پیشرفت این عادات و حس عذاب وجدان از زمان کودکی تا به حال، چنان شما را رنج می دهد که به افسردگی های مزمن و نگرانی های ذهنی دچار می شوید، و به تدریج تأثیرات آن بصورت ناتوانی ها و عدم موفقیت در تمام مراحل زندگی نمایان می شود. شاید باورش سخت باشد ولی پایه و روند زندگی ما در بزرگسالی همان تجربیات، افکار و عادات ذهنی است که در سنین 2 تا 5 سالگی در ما شکل گرفته است و منشأ تمامی مشکلات و ناهنجاری های ما از همان سن شروع شده است.
حتماً همگی، این جملات را از کودکی به خاطر دارید؛ "تو باید همیشه اینچنین باشی...، تو هیچ وقت نباید...، تقصیر تو بود که...،"
تأثیرات منفی این جملات در حین سادگی، اینقدر از کودکی ذهن ما را تحت فشار قرار داده است که حتی در همان سنین کم درون ما ریشه دوانده است. بطور مثال، والدین شما موقع خرید چیزی برایتان می گفتند: "تو فقط کارت شده خرج کردن، هرچقدر پول داشتیم برای تو خرج کردیم!" و در این حالات است که بدون اینکه متوجه باشید از همان دوران، عذاب وجدان و احساس گناه در شما رشد کرده است.
در این راه بهتر است از کودکی با بچه ها از طریق بیان دلیل و منطق برخورد کنیم و آنها را از انجام کاری باز داریم نه با سرزنش و توبیخ.

البته جدای از دوران کودکی، احساس گناه و عذاب وجدان از دوران بزرگسالی نیز ایجاد می شود.

نقل قول:
[="navy"]شاید برای همه ی شما اتفاق افتاده باشد که در محیط کاری احساس کنید که هیچ کار مفیدی انجام نمی دهید یا در عملکرد خود دچار لغزش شده اید. خود را در نگاه دیگران بی ارزش می دانید، اگر از همین حالا جلوی پیشرفت این ناهنجاری ها را نگیرید مطمئناً افسردگی و ناامیدی تمام ابعاد زندگی شما را تا آخر عمر فرا میگیرد[/].

[="red"]علاج پیش از واقعه![/]

قبل از ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان، عامل آن را پیدا و مانع از شروع آن شوید.
به دلیل اینکه بیشتر علل این حالت به خاطر عدم انجام وظایف است، قبل از قبول و تعهد برای انجام کاری، باید کاملا" به نوع و حدود مسئولیت خود واقف باشید تا مطمئن شوید که اگر از عهده ی انجام صحیح آن بر می آیید، این مسئولیت را قبول کنید.
همه شما در زندگی علائم و آثار عذاب وجدان را در صورت، رفتار و روحیه خود تجربه کرده اید، بنابراین اگر هم در ابتدای کار هستید علت آن را بیابید و بکوشید تا این موضوع را همان موقع حل کنید.
در هنگام عذاب وجدان فرقی نمی کند، در مورد چه موضوعی و در کجای مسیر قرار دارید، این جملات را 5 بار تکرار کنید: "من نهایت تلاش خود را کردم، از همه ی مهارتها و توانایی هایم استفاده کردم، دیگر بیشتر از این در توانم نیست"
با تکرار این جمله، می بینید که چطور به مرور زمان از عذاب وجدان شما کاسته شده و متعاقباً اعتماد و اطمینان به نفس خود را افزایش داده اید.


یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه
سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت.
پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو
همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.

پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش
گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون
جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.

همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر
کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری
خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم
مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش
نداده

[="Red"]نتیجه اخلاقی داستان [/]

[="Purple"]عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست

آرامش مال کسی است که صادق است

لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند

آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند[/]

یا ذَاالْمَنِّ وَالْعَطاَّءِ

خداوند، دروجود انسان گوهرى گرانبها به وديعت نهاده كه از آن به «وجدان و نفس لوّامه» تعبير مى ‏شود. قرآن كريم در آيه «... وَلا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ.» (قيامت: 2) وجدان را به بزرگى ستوده و به آن سوگند خورده است.
در روايات متعدد، از وجدان آدمى به عنوان ميزان و مقياس در روابط اجتماعى ياد شده است.

امام على (ع) به امام حسن مجتبى (ع) فرمود:
فرزندم! [وجدان‏] خويشتن را ميان خود و ديگران ميزان قرار ده! پس آن‏چه را كه براى خود دوست مى ‏دارى براى ديگران دوست بدار و آن‏چه را كه براى خود نمى ‏پسندى بر ديگران نيز نپسند.

وجدان، همان نفس، قواى باطنى، نيرو يا حسى پنهان در باطن انسان است كه باعث آگاهى او مى‏ گردد و خوبى و بدى رفتارها به وسيله آن درك مى ‏شود و مورد قضاوت قرار مى ‏گيرد.
در واقع ،وجدان، عاملى تعيين كننده در رفتار آدمى در عرصه‏ هاى مختلف زندگیست.

یا فارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ


حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی در کتاب اصول عقاید خویش مطلب جالبی را در رابطه با وجدان مطرح می فرمایند که خوندنش برای شما بزرگواران خالی از لطف نیست.

نمونه دادگاه قيامت درون جان شماست!


از آن‏جا كه مسئله زندگى پس از مرگ و دادگاه عظيم رستاخيز براى انسانى كه در محدوده اين جهان زندانى است مطلب تازه ‏اى به نظر مى ‏رسد. خداوند نمونه كوچكى از آن دادگاه را در همين دنيا به ما ارائه داده است كه نامش دادگاه وجدان است. ولى فراموش نكنيم كه گفتيم نمونه كوچكى از آن است.

بگذاريد اين مطلب را روشن‏تر بيان كنيم:
انسان در برابر اعمالى كه انجام مى ‏دهد در چند دادگاه محاكمه مى‏ شود.
نخستين دادگاه همان دادگاه‏هاى معمولى بشرى است، با تمام ضعف‏ها و نارسائى ‏ها و كمبودهايش.
گرچه وجود همين دادگاه‏هاى معمولى اثر قابل ملاحظه ‏اى در تخفيف جرائم دارد، ولى اساس و پايه اين دادگاه‏ها چنان است كه هرگز نمى ‏توان از آنها انتظار اجراى عدالت كامل داشت.
زيرا اگر قوانين نادرست و قاضيان ناصالح به آن راه يابند كه تكليفش روشن است، رشوه‏ خوارى ‏ها، پارتى‏ بازى ‏ها، روابط خصوصى، بازى ‏هاى‏ سياسى و هزار درد ديگر، چنان آن را از اثر مى ‏اندازند كه بايد گفت عدمش به ز وجود، چرا كه وجودش عامل اجراى مقاصد شوم خودكامگان است!
و اگر قوانينش عادلانه و قاضيانش آگاه و با تقوى باشند باز هم بسيارند مجرمانى كه مى‏ توانند آنچنان ماهرانه عمل كنند كه آثار جرمى از خود باقى نگذارند.
يا آنچنان پرونده ‏سازى و صحنه ‏سازى در دادگاه راه بيندازند كه دست و بال قاضى را ببندند و قوانين را بى ‏اثر سازند.


دومين دادگاه كه از اين حساب شده ‏تر و دقيق‏تر است دادگاه «مكافات عمل» است.
اعمال ما آثارى دارد كه در كوتاه مدّت يا دراز مدّت دامان ما را خواهد گرفت.
اگر اين يك حكم عمومى نباشد لااقل درباره بسيارى صادق است.
حكومت‏هايى را ديديم كه بناى جور و ظلم و ستم گذاردند و هر چه از دستشان ساخته بود كردند، امّا سرانجام در همان دامى كه خود بافته بودند افتادند. و عكس‏العمل‏ هاى اعمالشان دامانشان را گرفت و چنان سقوط كردند و نابود شدند كه اثرى از آنها جز لعن و نفرين باقى نماند. از آنجا كه مكافات عمل همان روابط علّت و معلول و پيوندهاى عينى خارجى است كمتر كسى مى ‏تواند با صحنه ‏سازى ‏ها از چنگال آن رهايى يابد.
تنها نارسائى اين دادگاه اين است كه عمومى و كلّى و همگانى نيست، و به همين دليل ما را از دادگاه بزرگ رستاخيز بى ‏نياز نمى ‏كند.


سوّمين دادگاه كه از اين هم دقيق‏تر و حساب‏شده‏ تر است دادگاه «وجدان» است.
در حقيقت همان گونه كه منظومه شمسى با آن نظام شگرفش به صورت بسيار كوچكى در دل يك اتم خلاصه شده، مى‏ توان گفت كه دادگاه قيامت نيز ماكت كوچكش در درون جان ماست.
زيرا در درون وجود انسان نيروى مرموزى است كه فلاسفه آن را «عقل عملى» مى ‏نامند و قرآن مجيد «نفس لوامه‏ اش» مى ‏خواند و امروز از آن به «وجدان» تعبير مى ‏كنند.
همين كه كار خوب يا بدى از انسان سر بزند به سرعت اين دادگاه تشكيل مى ‏شود و بدون سر و صدا، امّا كاملًا جدّى و اصولى، محاكمه را شروع مى ‏كند، و نتيجه حكمش را به صورت مجازات‏ها يا تشويق‏هاى روانى به اجرا درمى ‏آورد.
گاه آنچنان مجرمان را از درون شلاق مى ‏زند و تحت شكنجه روحى قرار مى ‏دهد كه مرگ را با آغوش باز استقبال مى ‏كنند، و آن را بر زندگى ترجيح مى ‏دهند، و در وصيّت‏نامه خود مى ‏نويسند اگر ما دست به خودكشى زديم براى نجات از ناراحتى وجدان بود!
گاه در مقابل يك كار خوب انسان را آنچنان تشويق مى‏ كند كه او را به وجد و سرور وامى ‏دارد، آرامشى عميق در درون جان احساس مى ‏كند، آرامشى بسيار دل ‏انگيز و توصيف‏ ناكردنى كه لذت و شكوه آن در هيچ بيانى نمى‏ گنجد.


اين دادگاه عجايب و ويژگى‏ ها دارد:
1- در اين دادگاه قاضى، شاهد و مجرى حكم و تماشاچى همه يكى است، همان نيروى وجدان است كه شهادت مى ‏دهد قضاوت مى‏ كند و سپس آستين بالا مى‏ زند و حكم خود را اجرا مى ‏كند!

2- بر خلاف دادگاه‏هاى پر سر و صداى عادى كه گاه يك محاكمه چندين سال به طول مى ‏انجامد، محاكمه اين دادگاه برق‏ آساست، و معمولًا نياز به وقت و زمان ندارد، البته گاه براى ثابت شدن مدارك جرم و كنار رفتن پرده‏ هاى غفلت از مقابل چشم دل ،نيازمند به زمانى هست، ولى بعد از ارائه مدارك، صدور حكم فورى و قطعى است.

3- حكم اين دادگاه يك مرحله ‏اى است و از دادگاه استيناف و تجديد نظر و ديوان عالى و مانند آن در اين جا خبرى نيست.

4- اين محكمه فقط كيفر نمى ‏دهد، بلكه به وظيفه ‏شناسان نيز پاداش مى ‏دهد، بنابراين دادگاهى است كه هم نيكان و هم بدان در آن‏جا محاكمه مى ‏شوند و به تناسب اعمالشان پاداش و كيفر مى ‏بينند.

5- كيفرهاى اين دادگاه هيچ شباهتى با كيفرهاى معمولى ندارد، در ظاهر، نه زندانى، و نه شلّاق، و نه چوبه دارى، و يا جوخه آتشى، امّا گاه چنان از درون مى ‏سوزاند و به زندان مى ‏افكند كه دنيا با تمام وسعتش براى انسان تنگ مى ‏شود، تنگ‏تر از سلّول انفرادى يك زندان مخوف و وحشتناك.

خلاصه، اين دادگاه از نوع دادگاه‏هاى اين جهان نيست كه از نوع دادگاه رستاخيز است.
عظمت اين دادگاه به اندازه ‏اى است كه قرآن به نام آن سوگند ياد كرده و در كنار دادگاه رستاخيزش نهاده، مى ‏گويد:

«لا اقسم بيوم القيامة و لا اقسم بالنفس اللوامة ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلى قادرين على ان نسوى بنانه»؛

«سوگند به روز رستاخيز و سوگند به وجدان بيدار و سرزنش كننده، آيا انسان چنين مى ‏پندارد كه استخوان‏هاى پراكنده او را جمع ‏آورى نمى ‏كنيم، (چنين نيست)، قادريم كه حتى انگشان او (حتّى خطوط سرانگشتانش را كه معرِّف شخص است) همچون روز نخست بسازيم».


البته با تمام اين اوصاف اين دادگاه نيز به حكم دنيايى بودنش نارسايى ‏هايى دارد كه ما را بى ‏نياز از دادگاه قيامت نمى ‏كند زيرا:

1- قلمرو وجدان همه چيز را در بر نمى ‏گيرد و متناسب قلمرو فكر و تشخيص انسان است.

2- گاه انسان فريبكار ماهر حتّى مى ‏تواند وجدان خود را فريب دهد و به اصطلاح بر سر وجدان خود كلاه بگذارد.

3- گاه نداى وجدان در بعضى از گنهكاران آن قدر ضعيف مى ‏شود كه به گوش آنها نمى‏ رسد.
و از اين جا ضرورت دادگاه چهارم دادگاه بزرگ عالم رستاخيز روشن مى ‏شود.

در رابطه با وجدان در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام چنين مى ‏خوانيم:

«اجْعَلْ مِنْ نَفْسِكَ عَلى‏ نَفْسِكَ رَقيباً؛

از خودت مراقبى بر خويشتن قرار ده!»

بديهى است که انسان بيش از هر چيز نياز به واعظى دارد كه در همه حال با او باشد و از اسرار درونش با خبر گردد، و همواره او را تحت مراقبت خود قرار دهد؛ و چه عاملى جز واعظ درون يعنى وجدان بيدار مى ‏تواند اين نقش را عملى كند، و در لغزشها و خطاها در اوّلين فرصت به انسان هشدار دهد و او را از سقوط در پرتگاه انحرافات اخلاقى باز دارد.


وجدان انسان كه در واقع نماينده خدا در درون جان بشر است، تأثير بسزايى در تحكيم مبانى اخلاق دارد مشروط بر اين كه با نيروى ايمان تلفيق گردد.


وجدان انسان در حالى كه دست نخورده باشد، خوبى نيك و بد را تشخيص مى ‏دهد، اما هنگامى كه انسان قدم در جاده گناه و خلافكارى بگذارد فروغ وجدان كمرنگ و كمرنگ‏تر مى‏ شود، و كار به جائى مى ‏رسد كه: زشتى و قبح گناه برایش تدريجاً از ميان مى ‏رود.
پيروى از امر و نهى وجدان، سبب تقويت، نشاط و فعّال‏تر شدن آن مى ‏گردد و هر چه ما بيشتر گوش به فرمان وجدان باشيم، او بيشتر ما را مدد مى ‏رساند تا راه سعادت را بپيماييم .
و اگر برعكس، به امر و نهى وجدان، وقعى ننهيم و در مصاف وجدان و هواى نفس، از نفس امّاره پشتيبانى كنيم، وجدان بيدارمان، كم كم رو به خمودى و خموشى مى ‏رود


وظيفه وجدان سنجيدن اعمال ما با قانون و معيارى است كه به او داده شده و حكم به مطابقت و صحّت يا عدم تطبيق عمل با آن قانون است. در اين قضاوت وجدان هيچگونه خطايى نمى ‏كند. خطاى وجدان مربوط به معيارى است كه به او داده مى ‏شود اگر معيارى كه به وسيله عقل يا قراردادهاى اجتماعى به عنوان حق و نيك تشخيص داده شد، در واقع حق نباشد وقتى وجدان وضع و عمل فردى را با آن معيار بسنجد، بدون شك حكم به صحت و نيك بودن آن عمل مى ‏كند در حالى كه آن عمل صحيح و حق نيست چون معيارش حق نبوده، نه اينكه وجدان در تشخيص خطا كرده است.وضع محيط و آداب و رسومى كه در آن متداول است نيز، نقش مهمى در تعيين معيار قضاوت وجدان دارد؛ با رواج يك كار زشت و غلط، قبح آن در نظر افراد اجتماع از بين مى ‏رود و وقتى عقل قبحى براى آن كار قائل نبود، وجدان هم نسبت به فاعل آن، قضاوتى به مجرم بودن نداشته و سرزنش هم نمى ‏كند. عادات شخصى نيز همين اثر را دارند؛ افرادى كه پى ‏در پى مرتكب جنايات مى ‏شوند، در دفعه اول ممكن است وجدانشان به شدّت متأثر و ناراحت گردد؛ چون زشتى كار مسلم و قطعى است ولى بطور مسلم اين ناراحتى در دفعات بعد به تدريج كمتر مى‏ شود و به جايى مى ‏رسد كه اين عادت به قدرى در روح آنها رسوخ مى ‏كند كه هنگام ارتكاب جنايت هيچگونه ناراحتى احساس نمى ‏كنند؛ زيرا بر اثر تكرار عمل، قبح آن در نظر عقل از بين مى ‏رود و در نتيجه وجدان هم داورى نداشته و سرزنشى نمى‏ كند.

اگر[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]وجدان در واقع نماينده خدا در درون جان بشر است، پس روایتی که در مورد وجدان نقل شده گویا صحیح نیست چون در روایت امیر المومنین علیه السلام می فرماید:[=microsoft sans serif]از خودت مراقبى بر خويشتن قرار ده!»
بالاخره نمایندۀ خداست یا باید خودم درون خودم بوجود بیارمش؟!:Nishkhand:

گاهی اری گاهی نه

ببخشید من دخالت می کنم ،اما مگه باد موسمیه که گاهی آری گاهی نه

اگر به اقوالی که در مورد وجدان بیان شده رجوع کنیم به این نتیجه می رسیم که وجدان یه اصطلاح عرفی است و جنبۀ علمی نداره و این همه حرف وحدیث در مورد وجود آن بی مورده ؛ چون در بین قوای انسان جایی مطرح نشده که یکی از قوای نفس انسانی وجدان است ،یعنی اصلا وجدانی وجود نداره.

سعیدجوادی;208488 نوشت:
اگروجدان در واقع نماينده خدا در درون جان بشر است، پس روایتی که در مورد وجدان نقل شده گویا صحیح نیست چون در روایت امیر المومنین علیه السلام می فرماید:از خودت مراقبى بر خويشتن قرار ده!»
بالاخره نمایندۀ خداست یا باید خودم درون خودم بوجود بیارمش؟!:nishkhand:


وجدان اخلاقی امری فطری بوده، و به طورطبیعی در همه انسانها وجود دارد ولی همانند سایر ملکات نفسانی آسیب پذیر و قابل تغییر است و بدین جهت قابل اعتماد نمی باشد.
وجدان اخلاقی اگر در شرائط و محیط های مناسب مورد تربیت و پرورش قرار بگیرد رشد می کند و اگر در شرائط و محیط های نامناسب ومورد اهمال و عصیان واقع شود، ضعیف می شود و از بین می رود.
انسان وقتی دارای وجدان اخلاقی پاک و سالم خواهدبود که از همان اول به دستورات آن توجه نماید و برخلاف فرامین آن رفتار نکند وگرنه بعد از مدتی آن را از دست خواهد داد و عملا شخص بی وجدان خواهد شد.بنابراین وجدان نماینده خدا در درون انسان است ولازم نیست شما اون را به وجود بیارید اما در ادامه و اینکه ما باید به گفته ی مولا مراقبی بر خویش قرار دهیم منظور سرکوب نکردن وجدان است با عواملی که اشاره شد.

موضوع قفل شده است