مقام زن در اسلام و در آئین‏هاى دیگر

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقام زن در اسلام و در آئین‏هاى دیگر

مشاهده و تجربه این معنا را ثابت كرده كه مرد و زن دو فرد، از یك نوع و از یك جوهرند، جوهرى كه نامش انسان است، چون تمامى آثارى كه از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلى از قبیل سخاوت، شجاعت، علم خویشتن دارى و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است)آنهم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضى از آثار مشتركه(نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن)از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانیت، باعث آن نمى‏شود كه بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.و با این بیان روشن مى‏شود كه رسیدن به هر درجه از كمال كه براى یك صنف میسر و مقدور است‏براى صنف دیگر نیز میسور و ممكن است و یكى از مصادیق آن استكمالهاى معنوى، كمالاتى است كه از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى‏شود، با این بیان كاملا روشن مى‏شود كه در افاده این بحث، بهترین كلام و جامع‏ترین و در عین حال كوتاه‏ترین كلام همین عبارت: "انى لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض"است و اگر خواننده محترم این كلام را با كلامى كه در تورات در این باره وارد شده مقایسه كند برایش روشن مى‏گردد كه قرآن كریم در چه سطحى است و تورات در چه افقى!.
در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم(من با كمال توجه بسیار گشتم) تا بدانم از نظر حكمت و عقل جرثومه شر یعنى جهالت و حماقت و جنون چیست، و كجا است؟
دیدم از مرگ بدتر و تلخ‏تر زن است كه خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهایش قید و زنجیر است تا آنجا كه مى‏گوید من در میان هزار نفر مرد یك انسان پیدا مى‏كنم، اما میان هزار نفر زن یك انسان پیدا نمى‏كنم.
بیشتر امتهاى قدیم نیز معتقد بودند كه عبادت و عمل صالح زن در درگاه خداى تعالى پذیرفته نیست، در یونان قدیم زن را پلید و دست‏پرورده شیطان مى‏دانستند، و رومیان و بعضى از یونانیان معتقد بودند كه زن داراى نفس مجرد انسانى نیست و مرد داراى آن هست و حتى در سال 586 میلادى در فرانسه كنگره‏اى تشكیل شد تا در مورد زن و اینكه آیا زن انسان است‏یا خیر بحث كنند!، بعد از بگومگوها و جر و بحثهاى بسیار، به این نتیجه رسیدند كه بله زن نیز انسان است اما نه چون مرد انسانى مستقل، بلكه انسانى است مخصوص خدمت كردن بر مردان، و نیز در انگلستان تا حدود صد سال قبل زن جزء مجتمع انسانى شمرده نمى‏شد، و خواننده عزیز اگر در این باب به كتابهائى كه در باره آراء و عقاید و آداب ملت‏ها نوشته شده مراجعه كند به عقایدى عجیب بر مى‏خورد.
منبع: كتاب: ترجمه المیزان، ج 4، ص 140نویسنده: علامه طباطبایى

نقل قول:
اگر خواننده محترم این كلام را با كلامى كه در تورات در این باره وارد شده مقایسه كند برایش روشن مى‏گردد كه قرآن كریم در چه سطحى است و تورات در چه افقى!.
تو رو خدا داغ دلمو تازه نکنین:hey:،قرآن این ایرادا رو نداره ولی با احادیث اسرائیلی تفسیرش میکنن اون وقت آموزه های قرانم آلوده به این اسرائیلیات میکنن
بعضیام اصرار دارن که اینا رو توضیح اشارات قرانی بدونن:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8738&p=114399
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8638&page=4
دیگه چرا از دینای دیگه ایراد میگیرین؟ تو دین ما هم هست مال اونا تو کتاب آسمانیشونه مال ما تو حدیثامون،قرآنم که مهجور گذاشتین مهم نیست که اصل قرآنه ملاکو احادیث غیرعقلی و متناقض قرار دادین با قرانم نمیسنجیدشون این یه دونه کتابیم که ایراد نداره با احادیث توهیناتو ربط میدین

این موقعها از قران برا امتیازگیری علیه دینای دیگه استفاده میکنین ولی جاهای دیگه ازون حدیثا برای سرکوب زنها
دیگه بسه:god:

با سلام و تشکر

همانطور که فرمودید اسلام عزیز در کمال زن و مرد تفاوتی قائل نیست اما در صد رسیدن به این کمال در دوجنس متفاوت است واگر نگاهی پیرامون خود بیندازیم واقعیت را میبینیم که چگونه بانوان به موضوعات سطحی و ابتدایی واحساسی چسبیده اند و بجای کسب کمالات باقیه عالیه ، موجبات تفاخر و تبرج و....را در جامعه دامن میزنند .

داستانی شنیدم اما منبعش را تابحال ندیدم که ظاهرا از همسر مقدس اردبیلی بوده که بحثشان در مورد عدم لیاقت زن برای مقام امام جماعت و اجتهاد بوده اما خانم ایشان قبول نمیکرده ومرحوم مقدس اردبیلی برای اثبان این امر برای همسرش به یکی از اقوام میگوید که به همسرش خبر دهند که جناب مقدس اردبیلی زن دومی در خفا اختیار کرده .... خلاصه اینکه این خانم بدون تحقیق وارد خانه میشود ودر غیاب آقا همه کتابهای نفیس و دست نوشته آقا را داخل تنور می اندازد تا بخیال خود دلش را تشفی دهد !

وهنگامیکه آقا وارد خانه میشود به او میگوید حالا قبول کردی که بانوان نمیتوانند بر مسند جماعت واجتهاد بنشینند ؟؟؟!!!!

نقل قول:
داستانی شنیدم اما منبعش را تابحال ندیدم
لا تقف ما لیس لک به علم
میدونین این حرفتون میتونه در حکم تهمت باشه؟شابعه پراکنیه حالا کی غیبت میکنه و خاله زنک ببخشید مرد عموئکه؟
من شنیدم مقدس اردبیلی اصلا ازدواج نکردن
نقل قول:
وهنگامیکه آقا وارد خانه میشود به او میگوید حالا قبول کردی که بانوان نمیتوانند بر مسند جماعت واجتهاد بنشینند ؟؟؟!!!!
اوه اوه!
چه داستان دندان شکن و پرمعنایی! شما که اینقد زود نتیجه گیری میکنی اونم بر اساس شایعات غیرمطمئن به زنها ایراد میگیری؟

نقل قول:

لا تقف ما لیس لک به علم
میدونین این حرفتون میتونه در حکم تهمت باشه؟شابعه پراکنیه حالا کی غیبت میکنه و خاله زنک ببخشید مرد عموئکه؟
من شنیدم مقدس اردبیلی اصلا ازدواج نکردن



با سلام

دوست گرامی ما ابتدا لب مطلب را نوشتیم ودر آخر هم مثالی همراه با احتمال زدیم که چون از فرد موثقی شنیده بودم قصد داشتم صحت آنرا به این طریق بسنجم چون در اینترنت راجع به این مساله چیزی ندیدم و گفتم ظاهرا ! شاید هم در آینده بصحت برسد.

اما تعجب از شما ست که ما را به عدم یقین متهم کرده اما خودتان میگویید :من شنیدم مقدس اردبیلی اصلا ازدواج نکردن!!!! از کجا شنیدید ؟

حد اقل مثل من احتمالی هم بدهید تا هنگام ثبوت خجل نشوید .

جناب مقدس اردبیلی همسر داشته اولا


واحساسی بودن خانمها نیازی به ذکر این داستان ندارد در همین سایت اگر کسی نوشته جات شما و قضاوت عجولانه واحساسی امثال شما را بخواند بی نیاز از ذکر هر دلیل است ثانیا !

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ {البقرة/228}

نقل قول:
حد اقل مثل من احتمالی هم بدهید تا هنگام ثبوت خجل نشوید .
من مثل خودتون جواب دادم گفتن : منم شنیدم که ایشون ازدواج نکردن
این احتمال نیست؟؟ فقط خودتو میبینی؟
نقل قول:
وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ {البقرة/228}
چرا کامل نمیاری آیه رو؟ تفسیر به رای میکنی؟ برداشت دبلخواهی نیست موضوع آیه طلاق و حقوق طلاقه،قبلا هم گفتم قرآن باید تدبر بشه تا فهمیده بشه اون وقت شما خود آیه رو هم کامل نمیارین؟؟
آیه درباره بارداری صحبت میکنه میگه زنهایی که طلاق میگیرن باید عده نگه دارن تا فرزندشون مشخص بشه بعد برای اینکه زنها غر نزنن میگه برای آنها حقوقیست همانند آنچه برگردنشان است ،بعد بعضی احکامو متمایز میکنه یعنی میگه ولی مردها درجه دارند بر آنها یعنی باردار نمیشن پس نایزیم به عدهد نگه داشتن ندارن
برتری حقوقی تو بعضی جاهاست،خیلی علما مثل علامه قضای طباطبایی اینجوری معنی کردن
شما بیشتر میفهمین از این آیات عظام؟؟

نقل قول:
چرا کامل نمیاری آیه رو؟ تفسیر به رای میکنی؟ برداشت دبلخواهی نیست موضوع آیه طلاق و حقوق طلاقه،قبلا هم گفتم قرآن باید تدبر بشه تا فهمیده بشه اون وقت شما خود آیه رو هم کامل نمیارین؟؟

نقل قول:

آیه درباره بارداری صحبت میکنه میگه زنهایی که طلاق میگیرن باید عده نگه دارن تا فرزندشون مشخص بشه بعد برای اینکه زنها غر نزنن میگه برای آنها حقوقیست همانند آنچه برگردنشان است ،بعد بعضی احکامو متمایز میکنه یعنی میگه ولی مردها درجه دارند بر آنها یعنی باردار نمیشن پس نایزیم به عدهد نگه داشتن ندارن
برتری حقوقی تو بعضی جاهاست،خیلی علما مثل علامه قضای طباطبایی اینجوری معنی کردن
شما بیشتر میفهمین از این آیات عظام؟؟

سلام

اینهم از تفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمه الله :

و اسلام بنابر همين اساس احكام له و عليه زن را جعل كرده ، آنچه از احكام كه له و به نفع او است با آنچه كه عليه و بر ضد او است مساوى ساخته ، و در عين حال وزنى را هم كه زن در زندگى اجتماعى دارد، و تاءثرى كه در زندگى زناشوئى و بقاى نسل دارد در نظر گرفته است ، و معتقد است كه مردان در اين زندگى زناشوئى يك درجه عالى بر زنان برترى دارند و منظور از درجه ، همان برترى و منزلت است .

این از تفسیر کلمه درجه که کلی است نه در موضوع طلاق وعده وبارداری و...

اما سایر مطالب در تفسیر المیزان :

ليكن اين به آن معنا نيست كه هر چه از مرد خواسته اند از او هم خواسته باشند، در عين اينكه در زنان عواملى هست كه در مردان نيز هست ، زنان از جهتى ديگر با مردان اختلاف دارند.

(البته اين جهت كه ميگوئيم جهت نوعى است نه شخصى ، به اين معنا كه متوسط از زنان در خصوصيات كمالى ، و ابزار تكامل بدنى عقب تر از متوسط مردان هستند).

سخن ساده تر اينكه : هر چند ممكن است ، يك يا دو نفر زن فوق العاده و همچنين يك يا دو نفر مرد عقب افتاده پيدا شود، ولى به شهادت علم فيزيولژى ، زنان متوسط از نظر دماغ (مغز) و قلب و شريانها و اعصاب و عضلات بدنى و وزن ، با مردان متوسط الحال تفاوت دارند، يعنى ضعيفتر هستند. و همين باعث شده است كه جسم زن لطيف تر و نرم تر، و جسم مرد خشن تر و محكم تر باشد و احساسات لطيف از قبيل دوستى و رقت قلب و ميل به جمال و زينت بر زن غالب تر و بيشتر از مرد باشد و در مقابل ، نيروى تعقل بر مرد، غالب تر از زن باشد، پس حيات زن ، حياتى احساسى است ، همچنانكه حيات مرد، حياتى تعقلى است .

پس ، از آنچه كه گذشت روشن شد كه غالب مردان (نه كل آنان ) در امر تدبير قوى ترند، و در نتيجه ، بيشتر تدبير دنيا و يا به عبارت ديگر، توليد به دست مردان است ، و بيشتر سودها و بهره گيرى و يا مصرف ، از آن زنان است ، چون احساس زنان بر تعقل آنان غلبه دارد، (و ما انشاء اللّه در ذيل آيات ارث توضيح بيشترى در اين باره خواهيم داد)، اسلام علاوه بر آنچه كه گذشت تسهيلات و تخفيف هائى نسبت به زنان رعايت نموده ، كه بيان آن نيز گذشت .
پس از همه آنچه تاكنون از نظر خوانندگان محترم گذشت اين معنا بدست آمد كه اگر مردان بر زنان برترى داده شده اند بخاطر روح تعقل است كه در مساءله ارث هم باعث تفاوت در امر ارث و در مسائلى نظير آن مى شود ليكن منظور از اين برترى برترى واقعى نيست بلكه منظور زيادترى سهم مرد از سهم زن است و اما برترى واقعى كه به معناى كرامتى است كه اسلام به آن عنايت دارد ملاكش تقوا است ، در مرد باشد، مرد برتر است ، در زن هم باشد، زن برتر از مرد خواهد بود.

همچنین ابن عربی گوید :

خدا چون جسم آدم را آفرید، هنوز در وی شهوت نکاح نبود. از سوی دیگر در علم خدا ایجاد زن و زاد و نکاح، برای بقای نوع بشر، گذشته بود. بدین سان، خدا از دندهٔ کوچک‌ِ آدم، حوّا را پدید آورد. از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد، چنانکه خدا می‌گوید: «مردان بر زنان برتری دارند».

شما بیشتر میفهمین از این آیات عظام؟؟

با سلام

برای اینکه به اصل موضوع بپردازیم مقایسه ای بین احکام تورات وانجیل وقرآن داشته باشیم :

زن تا هفت روز بعد از عادت ماهانه‌‌اش شرعا نجس بوده و در آن مدت هر كس به او دستبزند تا غروب نجس خواهد شد و او روی هر چیزی بخوابد یا بنشیند ان چیز نجس خواهدشد.اگر كسی هم به رختخواب آن زن یا به چیزی كه او روی آن نشسته باشد دست بزند بایدلباس خود را شسته و غسل كند و شرعا تا غروب نجس خواهد بود. و مردی هم كه در این مدتبا او نزدیكی كند شرعا تا هفت روز نجس بوده و هر رخت خوابی كه او روی آن بخوابد نجسخواهد بوداگر خونریزی بیش از حد معمول ویا بی موقع هم باشد احکام فوق جاریست!

لاویان16-19

اينان آناني بودند كه با زنان آلوده نشدند.مكاشفه 14 -4

«و خداوند به موسی فرمود :هر گاه زنی آبستن شود و فرزند پسری بزاید ، آنگاه به مدت هفت روز نجس باشد و سی و سه روز در خون تطهیر خود بماند ، و اگر دختری بزاید ، آنگاه به مدت دو هفته نجس باشد و شصت و شش روز در خون تطهیر خود بماند » (سفر لاویان،باب دوازدهم،2و5).

اگر مرد بعد از ازدواج بهر علت از زنش ناراضی باشد
مرد میتواند طلاقنامه ای بنویسد و به دست زنش بدهد و او را از خانه اش بیرون کند، وزن میتواند شوهر کند واگر همسرش بمیرد یا اورا برای مرتبه دوم طلاق دهد همسر اولش نمیتواند با این زن ازدواج کند زیرا که نجس شده است ! وخداوند از این ازدواج متنفر است (تثنيه 26-24)

حال مقایسه کنید بین احکام قرآن واین افراط وتفریطها .

خیر البریه;114534 نوشت:
خدا چون جسم آدم را آفرید، هنوز در وی شهوت نکاح نبود. از سوی دیگر در علم خدا ایجاد زن و زاد و نکاح، برای بقای نوع بشر، گذشته بود. بدین سان، خدا از دندهٔ کوچک‌ِ آدم، حوّا را پدید آورد. از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد، چنانکه خدا می‌گوید: «مردان بر زنان برتری دارند».


زراره مى‏گويد : از امام صادق (ع) از آفرينش حوا سؤال شد كه برخى مى‏گويند : خداوند حوا را از دنده پايين و چپ آدم آفريد ، امام (ع) فرمود :
خدا منزه و برتر است از اين نسبت ، آن كس كه چنين مى‏گويد مى‏پندارد كه خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غير دنده‏اش بيافريند !

حرف شما درسته یا امام صادق؟؟؟!!!!

تفسیر المیزان:

اسلام بيان مى كند كه زن نيز مانند مرد انسان است ، و هر انسانى چه مرد و چه زن فردى است از انسان كه در ماده و عنصر پيدايش او دو نفر انسان نر و ماده شركت و دخالت داشته اند، و هيچ يك از اين دو نفر بر ديگرى برترى ندارد، مگر به تقوا، همچنانكه كتاب آسمانى خود مى فرمايد:
((يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى ، و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اكرمكم عند الله اتقيكم )).

بطورى كه ملاحظه مى كنيد قرآن كريم هر انسانى را موجودى گرفته شده و تاءليف يافته از دو نفر انسان نر و ماده مى داند، كه هر دو بطور متساوى ماده وجود و تكون او هستند، و انسان پديد آمده (چه مرد باشد و چه زن ) مجموع ماده اى است كه از آن دو فرد گرفته شده است .

قرآن كريم در معرفى زن مانند آن شاعر نفرمود: ((و انما امهات الناس ‍ اوعية ))، و مانند آن ديگرى نفرمود:

بنونا بنوا ابناءنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الاباعد

بلكه هر فرد از انسان (چه دختر و چه پسر) را مخلوقى تاءليف يافته از زن و مرد معرفى كرد، در نتيجه تمامى افراد بشرامثال يكديگرند، و بيانى تمام تر و رساتر از اين بيان نيست ، و بعد از بيان اين عدم تفاوت ، تنها ملاك برترى را تقوا قرار داد.

از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند

و نيز در جاى ديگر فرمود: ((انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى ، بعضكم من بعض ))، در اين آيه تصريح فرموده كه كوشش و عمل هيچكس نزد خدا ضايع نمى شود، و اين معنا را تعليل كرده به اينكه چون بعضى از بعض ديگر هستيد،
و صريحا نتيجه آيه قبلى كه مى فرمود:

((انا خلقناكم من ذكر و انثى ...)) را بيان مى كند، و آن اين است كه مرد و زن هر دو از يك نوع هستند، و هيچ فرقى در اصل خلقت و بنياد وجود ندارند.
آنگاه همين معنا را هم توضيح مى دهد به اينكه عمل هيچ يك از اين دو صنف نزد خدا ضايع و باطل نمى شود، و عمل كسى به ديگرى عايد نمى گردد، مگر اينكه خود شخص عمل خود را باطل كند. و به بانگ بلند اعلام مى دارد:

((كل نفس بما كسبت رهينه ))، نه مثل مردم قبل از اسلام كه مى گفتند: ((گناه زنان به عهده خود آنان و عمل نيك شاءن و منافع وجودشان مال مردان است !))

ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است

پس وقتى به حكم اين آيات ، عمل هر يك از دو جنس مرد و زن (چه خوبش و چه بدش ) به حساب خود او نوشته مى شود، و هيچ مزيتى جز با تقوا براى كسى نيست
، و با در نظر داشتن اينكه يكى از مراحل تقوا، اخلاق فاضله (چون ايمان با درجات مختلفش و چون عمل نافع و عقل محكم و پخته و اخلاق خوب و صبر و حلم ) است ، پس يك زنى كه درجه اى از درجات بالاى ايمان را دارد، و يا سرشار از علم است ، و يا عقلى پخته و وزين دارد، و يا سهم بيشترى از فضائل اخلاقى را دارا مى باشد، چنين زنى در اسلام ذاتا گرامى تر و از حيث درجه بلندتر از مردى است كه هم طراز او نيست ، حال آن مرد هر كه مى خواهد باشد، پس هيچ كرامت و مزيتى نيست ، مگر تنها به تقوا و فضيلت .

و در معناى آيه قبلى بلكه روشن تر از آن آيه زيراست ، كه مى فرمايد: ((من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة ، و لنجزينهم اجره باحسن ما كانوا يعملون )).

و نيز آيه زير است كه مى فرمايد:
((ومن عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنه ، يرزقون فيها بغيرحساب )).

و نيز آيه زير است كه مى فرمايد: ((و من يعمل من الصالحات من ذكر او انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنة ، و لا يظلمون نقيرا))

زراره مى‏گويد : از امام صادق (ع) از آفرينش حوا سؤال شد كه برخى مى‏گويند : خداوند حوا را از دنده پايين و چپ آدم آفريد ، امام (ع) فرمود : خدا منزه و برتر است از اين نسبت ، آن كس كه چنين مى‏گويد مى‏پندارد كه خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غير دنده‏اش بيافريند !

حرف شما درسته یا امام صادق؟؟؟!!!!

نقل قول:
زراره مى‏گويد : از امام صادق (ع) از آفرينش حوا سؤال شد كه برخى مى‏گويند : خداوند حوا را از دنده پايين و چپ آدم آفريد ، امام (ع) فرمود :
خدا منزه و برتر است از اين نسبت ، آ
ن كس كه چنين مى‏گويد مى‏پندارد كه خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غير دنده‏اش بيافريند !

حرف شما درسته یا امام صادق؟؟؟!!!!



با سلام

اگر شما یک حدیث را دیده اید بهتر است این چند تا را هم ببینید تا قضاوت کنیم :



شیخ صدوق رحمه الله در فقیه گفته :
والخبر الذي روي أن حوا خلقت من ضلع آدم الايسر صحيح

همچنین :
قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: إن الله تبارك وتعالى قبض قبضة من طين فخلطها بيمينه - وكلتا يديه يمين - فخلق منها آدم وفضلت فضلة من الطين فخلق منها حوا "

عن جعفر بن محمد، عن ابيه عليهما السلام (ان على بن ابى طالب عليه السلام كان يورث الخنثى فيعد اضلاعه، فان كانت اضلاعه ناقصة من اضلاع النساء بضلع ورث ميراث الرجل لان الرجل تنقص اضلاعه عن ضلع النساء بضلع، لان حواء خلقت من ضلع آدم عليه السلام القصوى اليسرى فنقص من اضلاعه ضلع واحد)
قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله: ان حواء خلقت من فضلة الطينة التى خلق منها آدم (1) عليه السلام وكانت تلك الطينة مبقاة من طينة اضلاعه، لا انها خلقت من ضلعه بعدما اكمل خلقه فاخذ ضلع من اضلاعه اليسرى فخلقت منها، ولو كان كما يقول الجهال لكان لمتكلم من اهل التشنيع طريق إلى ان يقول ان آدم كان ينكح بعضه بعضا

قال الطبرسي رحمه الله. المراد بالنفس هنا آدم " وخلق منها زوجها " ذهب أكثر
المفسرين إلى أنها خلقت من ضلع من أضلاع آدم، ورووا عن النبي صلى الله عليه وآله
أنه قال: " خلقت المرأة من ضلع إن أقمتها كسرتها، وإن تركتها وفيها عوج استمتعت بها
" وروي عن أبي جعفر الباقر عليه السلام: أن الله خلق حواء من فضل الطينة التي خلق

منها آدم. وفي تفسير علي بن إبراهيم: أنها خلقت من أسفل أضلاعه.

عن أبي بصير قال: سأل طاوس اليماني أبا جعفر عليه
السلام: لم سمي آدم آدم ؟ قال: لأنه رفعت طينته من أديم الأرض السفلى، قال: فلم

سميت حواء حواء ؟ قال: لأنها خلقت من ضلع حي، يعني ضلع آدم.

عن أمير المؤمنين عليه السلام
قال: خلقت حواء من قصيرا جنب آدم - والقصيرا هو الضلع الأصغر - وأبدل الله مكانه
لحما ".

44 - وبإسناده عن أبيه، عن آبائه عليهم السلام، قال: خلقت حواء من جنب

آدم وهو راقد.

45 - شى: عن أبي علي الواسطي قال: قال أبو عبد الله عليه السلام:
إن الله خلق آدم من الماء والطين، فهمة آدم في الماء والطين، وإن الله خلق حواء من

آدم فهمة النساء في الرجال، فحصنوهن في البيوت.


...
عن أبي بصير قال: كان مولانا أبو جعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام جالسا في الحرم وحوله عصابة من أوليائه
قال: فلم سميت حوا حوا ؟ قال: لانها خلقت من ضلع حي، يعني ضلع آدم عليه السلام

أحمد بن علي المونسي القمي، عن علي بن بلال، عن أحمد بن محمد بن يوسف، عن حبيب الخير، عن محمد بن الحسين الصائغ، عن أبيه، عن معلى بن خنيس، قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد عليه السلام يوم النيروز، فقال عليه السلام: أتعرف هذا اليوم ؟...
الثاني: " بهمن روز " يوم صالح صاف، خلق الله فيه حواء عليها السلام وهو ضلع من أضلاع آدم عليه السلام وهو اسم الملك الموكل بحجب القدس والكرامة،

العلل لمحمد بن علي بن إبراهيم: قال: كان مكث آدم في الجنة نصف ساعة ثم اهبط إلى الارض لتمام تسع ساعات من يوم الجمعة وذلك في وقت صلوة العصر قال: وسميت العصر لان آدم عصر بالبلاء. قال: ألقى الله النوم على آدم فأخذ ضلعه القصير (4) من جانبه الايسر فخلق منه حواء فلم يؤذه ذلك، ولو آذاه ذلك ما عطف عليها أبدا. فقال آدم: ما هذه ؟ قال: هذه امرأة لانها من المرء خلقت،
.....من نفس واحدة " أي من آدم عليه السلام لان الله تعالى خلقنا منه جميعا، وخلق حواء من فضل طينته، أو من ضلع من أضلاعه،

خیر البریه;132397 نوشت:

با سلام
اگر شما یک حدیث را دیده اید بهتر است این چند تا را هم ببینید تا قضاوت کنیم :
شیخ صدوق رحمه الله در فقیه گفته :
والخبر الذي روي أن حوا خلقت من ضلع آدم الايسر صحيح
همچنین :
قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: إن الله تبارك وتعالى قبض قبضة من طين فخلطها بيمينه - وكلتا يديه يمين - فخلق منها آدم وفضلت فضلة من الطين فخلق منها حوا "
عن جعفر بن محمد، عن ابيه عليهما السلام (ان على بن ابى طالب عليه السلام كان يورث الخنثى فيعد اضلاعه، فان كانت اضلاعه ناقصة من اضلاع النساء بضلع ورث ميراث الرجل لان الرجل تنقص اضلاعه عن ضلع النساء بضلع، لان حواء خلقت من ضلع آدم عليه السلام القصوى اليسرى فنقص من اضلاعه ضلع واحد)
قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله: ان حواء خلقت من فضلة الطينة التى خلق منها آدم (1) عليه السلام وكانت تلك الطينة مبقاة من طينة اضلاعه، لا انها خلقت من ضلعه بعدما اكمل خلقه فاخذ ضلع من اضلاعه اليسرى فخلقت منها، ولو كان كما يقول الجهال لكان لمتكلم من اهل التشنيع طريق إلى ان يقول ان آدم كان ينكح بعضه بعضا
قال الطبرسي رحمه الله. المراد بالنفس هنا آدم " وخلق منها زوجها " ذهب أكثر
المفسرين إلى أنها خلقت من ضلع من أضلاع آدم، ورووا عن النبي صلى الله عليه وآله
أنه قال: " خلقت المرأة من ضلع إن أقمتها كسرتها، وإن تركتها وفيها عوج استمتعت بها
" وروي عن أبي جعفر الباقر عليه السلام: أن الله خلق حواء من فضل الطينة التي خلق

منها آدم. وفي تفسير علي بن إبراهيم: أنها خلقت من أسفل أضلاعه.
عن أبي بصير قال: سأل طاوس اليماني أبا جعفر عليه
السلام: لم سمي آدم آدم ؟ قال: لأنه رفعت طينته من أديم الأرض السفلى، قال: فلم

سميت حواء حواء ؟ قال: لأنها خلقت من ضلع حي، يعني ضلع آدم.
عن أمير المؤمنين عليه السلام
قال: خلقت حواء من قصيرا جنب آدم - والقصيرا هو الضلع الأصغر - وأبدل الله مكانه
لحما ".
44 - وبإسناده عن أبيه، عن آبائه عليهم السلام، قال: خلقت حواء من جنب

آدم
وهو راقد.

45 - شى: عن أبي علي الواسطي قال: قال أبو عبد الله عليه السلام:

إن الله خلق آدم من الماء والطين، فهمة آدم في الماء والطين، وإن الله خلق حواء من

آدم فهمة النساء في الرجال، فحصنوهن في البيوت.
...
عن أبي بصير قال: كان مولانا أبو جعفر محمد بن علي الباقر عليه السلام جالسا في الحرم وحوله عصابة من أوليائه
قال: فلم سميت حوا حوا ؟ قال: لانها خلقت من ضلع حي، يعني ضلع آدم عليه السلام
أحمد بن علي المونسي القمي، عن علي بن بلال، عن أحمد بن محمد بن يوسف، عن حبيب الخير، عن محمد بن الحسين الصائغ، عن أبيه، عن معلى بن خنيس، قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد عليه السلام يوم النيروز، فقال عليه السلام: أتعرف هذا اليوم ؟...
الثاني: " بهمن روز " يوم صالح صاف، خلق الله فيه حواء عليها السلام وهو ضلع من أضلاع آدم عليه السلام وهو اسم الملك الموكل بحجب القدس والكرامة،

العلل لمحمد بن علي بن إبراهيم: قال: كان مكث آدم في الجنة نصف ساعة ثم اهبط إلى الارض لتمام تسع ساعات من يوم الجمعة وذلك في وقت صلوة العصر قال: وسميت العصر لان آدم عصر بالبلاء. قال: ألقى الله النوم على آدم فأخذ ضلعه القصير (4) من جانبه الايسر فخلق منه حواء فلم يؤذه ذلك، ولو آذاه ذلك ما عطف عليها أبدا. فقال آدم: ما هذه ؟ قال: هذه امرأة لانها من المرء خلقت،
.....من نفس واحدة " أي من آدم عليه السلام لان الله تعالى خلقنا منه جميعا، وخلق حواء من فضل طينته، أو من ضلع من أضلاعه،

سلام و عرض ادب دارم خدمت خیرالبریه گرامی

بزرگوار همه که مثل من و شما عربی دان نیستند که بتوانند احادیث بدون ترجمه فارسی شما را بفهمند و ضمنا این یک سایت فارسی زبان است و لازم است عنایت کنید و ترجمه فارسی این روایات را مرقوم بفرمایید.

با سلام:Gol:

خیر البریه;114534 نوشت:
همچنین ابن عربی گوید : خدا چون جسم آدم را آفرید، هنوز در وی شهوت نکاح نبود. از سوی دیگر در علم خدا ایجاد زن و زاد و نکاح، برای بقای نوع بشر، گذشته بود. بدین سان، خدا از دندهٔ کوچک‌ِ آدم، حوّا را پدید آورد. از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد، چنانکه خدا می‌گوید: «مردان بر زنان برتری دارند».

جناب خیر البریه تعجب میکنم از شما همکار علمی انجمن حدیث که از چرت و پرت های هر فردی برای پیشرفتن حرف خود استفاده میکنید!!!!

امانت ایجاب میکرد که بقیه ی روایات ابن عربی را هم درباره ی آفرینش حضرت آدم بیاورید!!!

آفرینش حضرت آدم
ابن عربی می‌گوید: خداوند تعالی امر کرد قبضه ای خاک بیاورند تا از آن آدم علیه السلام را بیافریند. برای این کار ملک الموت به زمین هبوط کرد. در آن زمان ابلیس در زمین بود. خداوند تعالی، ابلیس و جمعی از ملائکه را در زمین به خلافت گماشته بود و آنها مدّت زمان طولانی در زمین به عبادت مشغول بودند…

ملک الموت از همه نقاط زمین مشتی خاک برداشت، که ابلیس بر آن قدم گذاشته بود. وقتی گِلِ وجود آدم سرشته شد و آدم از آن شکل گرفت، نفس آدم از خاکی بود که ابلیس بر آن گام زده بود و قلب او از خاکی که ابلیس بر آن راه نرفته بود. نفس، آنچه از خباثت‌ها و رذائل را که از لمس پای ابلیس حاصل شده بود کسب کرد و از آنجا بود که نفس جایگاه شهوات و عیش و نوش و تسلّط شهوات بر آدم شد. این‌ها همه به واسطه قدم گذاشتن ابلیس بر خاک سرشت آدم بود. و نیز از آنجا بود که ابلیس بر آدم (ع) تکبّر ورزید… (1)

حدیث آفرینش آدم با صورت خدا (2) ،تبارک و تعالی و حدیث خلق حوّا از استخوان دنده آدم (3) ، که این برگرفته از تورات است.

(1) شجرة الکون، ص ۸۳ – ۸۲
(2) فصوص الحکم ص ۱۹۹ و فتوحات مکیه ج ۱۱ ص ۲۵۸ ، تحقیق ابراهیم مدکور و عثمان یحیی- مجموعه رسائل ابن عربی (مجموعه دوم)، ص ۴۰۰-۳۹۹
(3)الردود و النقود، ص ۳۶۲

برای اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://www.borhannews.com/news/?p=13

خیر البریه;132397 نوشت:
اگر شما یک حدیث را دیده اید بهتر است این چند تا را هم ببینید تا قضاوت کنیم :

منتظر ترجمه ی فارسی هستم تا قضاوت کنیم

سلام

خاک پاک(در صورت صحت حدیث) خاک مسجدالحرامه؟درسته؟:Gol:

سلام
دوستان می دانند مشابه این بحثها بسیار شده است و به هیچ نتیجه ای نرسیده است لذا بهتر است به قدر و اندازه ای که اسلام برای عروج زن معرفی فرموده بپردازیم که این به منزله عمل در مقابل حرف است .
در اوج مقام زن در اسلام همین بس که فرمود : من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون (نحل 97)
هرکس عمل شایسته ای انجام دهد چه مرد چه زن در حالیکه مومن است پس ما به او حیاتی پاک عطا می کنیم و اجر آنها را بر اساس نیکترین اعمالشان می دهیم .
و فرمودند :بهشت زیر پای مادران است ووو
موفق باشید

با سلام به دوستان بزرگوار
آیت الله حسینی تهرانی در تفسیر آیۀ ذیل در کلامی که برگرفته از کلام علامۀ طباطبایی است می فرمایند[1]:

آيه مباركه:«يأيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛[2][=Times New Roman] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كر د»،دلالت دارد بر آنكه: خلقت مرد و زن از يك جنس ميباشد؛ و از همان شى‏ء و مادّه‏اى كه آدم را خلق كرد، زن او را نيز خلق كرد.
لفظ مِنْ در خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا به معناى بعضيّه نيست، بلكه به معناى نشويّه و ابتداى غايت است. و معناى نفس واحده آنچيزيست كه انسانيّت شخص به او قيام دارد؛ و آن عبارت است از: روح و بدن در عالم دنيا، و روح فقط در عالم برزخ.
بنابراين معناى آيه اينطور ميشود كه: شما را جميعاً از دو فردى كه با هم متماثل و متشابه بودند آفريد؛ همانند آيه:
«وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛[3][=Times New Roman] و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند.»
و همانند آيه:«وَ اللَهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوجًا وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ‏أَزْوجِكُم بَنِينَ وَ حَفَدَةً؛[4]و خداوند قرار داد براى شما از جنسهاى خودتان زنهائى را، و قرار داد براى شما از زنهايتان پسرانى را و نوادگانى را».
و همانند آيه:«فاطِرُ السَّمَوتِ وَ الارْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوجًا وَ مِنَ الانْعمِ أَزْوجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ؛[5][=Times New Roman] او آفريننده آسمانها و زمين است و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفتهايى از چهارپايان آفريد و شما را به اين وسيله [بوسيله همسران‏] زياد مى كند ...».
و همانند آيه:«وَ مِن كُلِّ شَىْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ؛[6] و از هر چيز، ما دو جفت (نر و ماده) آفريديم».
سپس ایشان می فرمایند:رواياتى كه دلالت دارد بر آنكه حوّا از ضلع چپ آدم آفريده شده، معتبر نيست‏ و بنابراين آنچه در بعضى از تفاسير آمده است كه: زوجه اين نفس از او جدا و مشتقّ شد، و خداوند زوجه را از بعضى از آن آفريد؛ وِفاقاً با بعضى از اخبارى كه وارد است كه خداوند زوجه آدم را از ضلعى از اضلاع وى خلق كرد؛ دليلى از آيه براى آن نميتوان يافت.[7]
و در «نهج البيان» شَيبانى از عَمرو بن أبى مِقدام از پدرش وارد است كه گويد: از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم كه: خداوند حوّا را از چه چيز آفريد؟ حضرت گفتند: اين مردم در اين مطلب چه ميگويند؟!
گفتم: ميگويند: خداوند او را از ضلعى از اضلاع آدم آفريد!
حضرت گفتند: دروغ ميگويند. آيا خداوند عاجز است از آنكه بتواند ازغير ضلع وى بيافريند؟!
گفتم: فدايت شوم! خداوند او را از چه چيز آفريد؟!
حضرت گفتند: پدرم به من خبر داد از پدرانش كه رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:« إنَّ اللَهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ طِينٍ، فَخَلَطَهَا بِيَمِينِهِ- وَ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ- فَخَلَقَ مِنْهَا ءَادَمَ؛ وَ فَضُلَتْ فَضْلَةٌ مِنَ الطِّينِ فَخَلَقَ مِنْهَا حَوَّآءَ؛خداوند تبارك و تعالى مشتى از گل برگرفت، و آنرا با دست راست خودش در هم آميخت- و هر دو دست خداوند راست است- پس از آن مشت، آدم را آفريد. مقدارى از گل زياد آمد؛ از آن بقيّه، حوّا را آفريد.»
مرحوم صدوق از عَمرو مثل اين روايت را آورده است. و در آنجا روايات ديگرى است كه دلالت دارند بر آنكه: حوّا از خَلْف آدم كه كوچكترين ضلع از اضلاع از جانب چپ اوست خلق شده است؛ همانطور كه در فصل دوّم از سِفر تكوين تورات آمده است.
و اين معنى گرچه فى حدّ نفسه مستلزم محال نيست، وليكن آيات قرآنيّه از دلالت بر آن خالى است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. نور ملكوت قرآن، ج‏2، ص: 98

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. صدر آيه 1، از سوره 4: النّسآء

[=Times New Roman][3][=Times New Roman] [=Times New Roman]. صدر آيه 21، از سوره 30، الرّوم‏

[=Times New Roman][4][=Times New Roman] [=Times New Roman]. صدر آيه 72، از سوره 16: النّحل‏

[=Times New Roman][5][=Times New Roman] [=Times New Roman].صدر آيه 11، از سوره 42: الشّورَى

[=Times New Roman][6][=Times New Roman] [=Times New Roman]. صدر آيه 49، از سوره 51: الذّاريات‏

[=Times New Roman][7][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الميزان فى تفسير القرءَان» ج 4، ص 145
[=Times New Roman]

نقل قول:
جناب خیر البریه تعجب میکنم از شما همکار علمی انجمن حدیث که از چرت و پرت های هر فردی برای پیشرفتن حرف خود استفاده میکنید!!!!

با سلام

خواهر محترم ماه مبارک رمضان است و حیف است بیهوده جدال کنیم البته هدف من کشف حقیقت است .

اما اینکه فرمودید چرت وپرت مطمئن باشید اینجانب تا سابقه ای از ثقلین نداشته باشم مطلبی نمینویسم .اگر این سخن ابن عربی چرت و پرت است نظیر همین سخن از ائمه علیهم السلام هم روایت شده ! حتی روایتی در اصول کافی بسند صحیح در تفسیر آیه :
و ليس الذكر كالانثى
در تایید جمله دوم ابن عربی که گفته : از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد.

پس ابتدا کمی فکر و تحقیق کنید بعد مطلب بنویسید واگر هم اطلاعاتتان کافی نیست مجبور نیستید که در چنین بحثهای عمیقی اظهار نظر کنید .

جهت پرهیز از انحراف موضوع باید بدانیم که با جمع بندی تاریخچه جایگاه زن در دورانهای مختلف به این نتیجه میرسیم که همه ادیان آسمانی قبل از اسلام و خود دین اسلام جایگاه زنان را مشخص کرد ه اند وتقریبا مواضع مشابهی در قبال زن دارند بجز برخی از افراط وتفریطها که اسلام آنرا تعدیل کرد ؛ اما برخی بزور میخواهند بر خلاف تعالیم انبیاء ، جایگاه زن را عوض کنند هرچند که بارها گفته ایم که در سیر کمال فرقی بین زن ومرد نیست و : ان اکرمکم عند الله اتقاکم :
وتقوای زن به ماندن در خانه و خواندن قرآن وتربیت فرزند وشوهر داری و تقوای مرد هم به تامین معاش حلال ومهربانی با عیال .

اما هر آنچه که شارع گفته بنابر مصالح حقیقی است که خالق حکیم جعل نموده و تغییر پذیر نیست .

نقل قول:

منتظر ترجمه ی فارسی هستم تا قضاوت کنیم

ترجمه مشخص است ضلع یعنی دنده ، ایسر هم یعنی چپ ، قصوی هم یعنی پایین .

وقتی شما روایت امام صادق (ع) را در خلقت حوا از غیر دنده آدم را آوردید ما هم روایات معارض آنرا آوردیم که با توجه به بررسی سندی ومتنی بنظر میرسد همان تفسیری که بزرگان فرمود ه اند حضرت حوا از زیادی گل آدم (حاصل از دنده) خلق شده است .واین با تفسیر آیات قرآن هم موافق است :

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَالِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ {الأعراف/189}

اوست كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از او آفريد تا بدو آرام گيرد و چون با وی جماع کرد بارى سبك گرفت و با آن مدتى سر كرد و چون سنگين شد، خدا، پروردگار خويش را بخواندند كه اگر فرزند شايسته اى به ما دهى سپاسگزار خواهيم بود.

به جمله : از او آفرید : و بقیه آیه دقت شود تا هماهنگی آیات و روایات فهمیده شود.

به تصريح قرآن كريم، گوهر وجودى آدم و حوّا داراى منشأ واحد است كه از آن به «نفس واحده» تعبير شده است.

قرآن مجيد مى فرمايد:a}«خَلَقَكُم مِّن نَّفس وَاحِدةِ ثُمَّ جَعَلَ مِنها زَوجَهَا»{a؛v} زمر (39)، آيه 6.{v؛«... شما را از نفس واحد آفريد سپس جفتش را از همان نفس واحده خلق كرد...».در مورد خلقت جسم آدم هم به تصريح آيات و روايات از گل، خاك، گل بدبو، ... بوده است ولى در مورد خلقت حضرت حوّا در قرآن تصريح نگرديده است لكن سه دسته روايت در اين زمينه وجود دارد:t}

دسته اول:

{tرواياتى كه به تبعيت از تورات خلقت آدم را از دنده چپ مى دانند!!در روايتى كه توسط بعضى از اهل كتاب كه به اسلام گرويده اند نقل شده، آمده است: «خداوند بر آدم خواب را مستولى ساخت سپس دنده اى از دنده هاى پهلوى چپ او را برداشت و جاى آن را گوشت پر كرد در حالى كه آدم خواب بود تا اينكه خداوند همسرش حوّا را از دنده او آفريد»v} ابن اثير، الكامل، ج 1، ص 20.{v.در تورات موجود نيز چنين آمده است: «و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گردانيد تا بخفت و يكى از دنده هايش را گرفت و گوشت در جايش پر كرد و خداوند آن دنده را كه از آدم گرفته بود زنى بنا كرد و وى را به نزد آدم آورد و آدم گفت: همانا اين است استخوانى از استخوان هايم و گوشتى از گوشتم از اين سبب، نسا ناميده شد زيرا كه از انسان گرفته شد»v} سفر پيدايش، تورات، ج 2، صص 22 و 23.{v.t}

دسته دوم:

{tرواياتى كه به صراحت خلقت حوّا از دنده چپ آدم را انكار و ايرادات آن را بيان مى كند.در من لايحضرالفقيه كه از كتاب هاى روايى معتبر شيعى است از قول يكى از بهترين ياران امام صادق عليه السلام روايتى نقل شده است: «زراره نقل مى كند كه در حضور امام صادق عليه السلام درباره خلقت حوّا سؤال شد و اينكه نزد ما مردمى هستند كه مى گويند: خداوند حوّا را از آخرين دنده چپ آدم آفريد:امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند از چنين نسبتى منزّه و برتر است؛ آيا كسى كه چنين مى گويد مى پندارد خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دنده او خلق كند؟! تا بهانه به دست ملامت گران دهد كه بگويند بعض اجزاء آدم با بعض ديگر ازدواج كرد... سپس فرمود: خداوند آدم را از گل آفريد و امر كرد به ملائكه كه بر او سجده كنند تا اينكه خواب را بر او مستولى ساخت و سپس حوا را به طور نوظهور پديد آورد و...» . V}من لايحضره الفقيه، ج 5، صص 4 و 5.{v.t}

دسته سوم:

{tرواياتى كه خلقت حوّا را از زيادى گل آدم مى داند.در روايت ديگرى ضمن ردّ نظريه اول (خلقت حوّا از دنده چپ) بر آفرينش حوّا از باقيمانده گل آدم تأكيد مى نمايد.«عمر بن ابى مقدام از پدرش نقل مى كند كه از امام باقرعليه السلام پرسيدم: خداوند متعال حوّا را از چه چيزى آفريد؟ فرمود: مردم در اين مورد چه مى گويند؟ عرض كردم مى گويند خدا حوّا را از دنده اى از دنده هاى آدم آفريد فرمود: دروغ مى گويند آيا خداوند ناتوان بود كه او را از راه ديگرى به جز دنده آدم بيافريند؟ عرض كردم فدايت شوم! از چه چيزى او را آفريده است؟ فرمود: پدرم از پدرانش به من خبر داده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند مشتى از گل برداشت و آن را مخلوط كرد و آدم را آفريد و آنگاه از باقيمانده گل آدم حوّا را آفريد»v} بحارالانوار، ص 116، ح 46.{v.t}

جمع بين روايات

{tنظريه خلقت حوّا از دنده چپ، باطل است چرا كه:اولاً، به صراحت مورد انكار دو دسته روايت ديگر قرار گرفته است.ثانياً، بعضى راويان اين روايت از اهل كتاب بوده كه به وارد كردن خرافات از تورات و انجيل به روايات صادره از ائمه معصومين عليهم السلام مشهور هستند لذا روايات آنها مورد پذيرش قرار نگرفته است.روايت دسته دوم داراى سند قوى است و ضمناً با روايت دسته سوم قابل جمع است. كه در هر صورت خلقت حوّا از دنده چپ آدم را منتفى مى نمايد. بلكه به تصريح آيات گوهر وجودى زن و مرد و منشأ خلقت هر دو اصيل و واحد بوده و منشأ خلقت بدن انسان نيز از خاك و گِل است.v} صافات (37)، آيه 11.{v

حقيقت آن است كه آنچه سبب فضيلت تكوينى انسان است همان گوهر مشترك الهى است كه زن و مرد را بر همه مخلوقات فضيلت بخشيده است v} اسراء (17)، آيه 70.{v و آنچه باعث فضيلت زن و مرد مى گردد تقوا و فرمان بردارى خداوند است كه زمينه ها و استعداد آن در زن و مرد موجود است v} حجرات (49)، آيه 13.{v.v}

براى مطالعه بيشتر ر.ك:الف. محمد رضا زيبايى نژاد، اصول شخصيت زن از نگاه اسلام.ب. فتحيه فتاحى زاده، زن در تاريخ و انديشه اسلامى، مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما.{v (حقوق زن، سيد ابراهيم حسيني، كد: 5/500038)

با سلام

خیر البریه;132684 نوشت:
خواهر محترم ماه مبارک رمضان است و حیف است بیهوده جدال کنیم البته هدف من کشف حقیقت است .

برادر محترم من دلیلی بر جدال نمیبینم بلکه دنبال کشف حقیقت هستم

خیر البریه;132684 نوشت:
نظیر همین سخن از ائمه علیهم السلام هم روایت شده ! حتی روایتی در اصول کافی بسند صحیح در تفسیر آیه : و ليس الذكر كالانثى در تایید جمله دوم ابن عربی که گفته : از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد.

دقیقا بفرمایید سخن از کدام معصوم است؟
سند بیاورید نه اینکه حدودی راهنمایی کنید!!!

جناب خیرالبریه حرفی اگر دارید با سند بزنید و تفسیر به رای نکنید!

خیر البریه;132684 نوشت:
و ليس الذكر كالانثى

مطلبی در تفسیر نمونه:
دختر، پس از بلوغ ، عادت ماهانه دارد و نمى تواند در مسجد بماند، به علاوه نيروى جسمى آنها يكسان نيست ، و نيز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل ادامه اين خدمت را براى دختر مشكل مى سازد و لذا هميشه پسران را نذر مى كردند.

اگر متوجه نشدید بگویید تا بیشتر توضیح دهم!

من گفته های ابن عربی را برای افرادی که چشم دلشان رو به حقیقت باز است گذاشتم و نیازی به توضیح بیشتر نمیدانم

خیر البریه;132684 نوشت:
ترجمه مشخص است ضلع یعنی دنده ، ایسر هم یعنی چپ ، قصوی هم یعنی پایین . وقتی شما روایت امام صادق (ع) را در خلقت حوا از غیر دنده آدم را آوردید ما هم روایات معارض آنرا آوردیم که با توجه به بررسی سندی ومتنی بنظر میرسد همان تفسیری که بزرگان فرمود ه اند حضرت حوا از زیادی گل آدم (حاصل از دنده) خلق شده است

روایات زیادی هم هست که آن را نفی کرده اند
همان تفسیری که بزرگان فرموده اند درست است که شما دوست دارید؟؟!!!!
مراجعه کنید به پست قبلی

خیر البریه;132684 نوشت:
.واین با تفسیر آیات قرآن هم موافق است : هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَالِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ {الأعراف/189}


جالب است گویا جناب صدارا کارشناس محترم به این آیه مانند شما نظر نکرده اند!

صدرا;132650 نوشت:
مرحوم صدوق از عَمرو مثل اين روايت را آورده است. و در آنجا روايات ديگرى است كه دلالت دارند بر آنكه: حوّا از خَلْف آدم كه كوچكترين ضلع از اضلاع از جانب چپ اوست خلق شده است؛ همانطور كه در فصل دوّم از سِفر تكوين تورات آمده است. و اين معنى گرچه فى حدّ نفسه مستلزم محال نيست، وليكن آيات قرآنيّه از دلالت بر آن خالى است.

نقل قول:
[quote]به تصريح قرآن كريم، گوهر وجودى آدم و حوّا داراى منشأ واحد است كه از آن به «نفس واحده» تعبير شده است.[/quote]

با سلام وتشکر

اساسی ترین نکته در مباحت اینست که بدانیم دنبال چی هستیم ؟! قبلا گفتم که هدف من جدال نیست و کشف حقیقت بنابراین بحث علمی است و لطفا با تحریک احساسات نباشد تا به نتیجه ای برسیم.

ضمنا مطالب را بدقت بخوانید چون هنوز متوجه نظر من نشد ه اید ! ودوباره تکرار مکررات :

منظور از نفس واحده چیست ؟ هنگامیکه مترجم قرآن که معصوم است فرمود منظور حضرت آدم (ع) است دیگر مشکل کجاست ؟ وبعدش هم فرمود از آن زوجش را خلق کرد .

هرچند در عین یکی بودن منشاء وجودی زن ومرد فرمود : لیس الذکر کالانثی : یعنی مرد مانند زن نیست !

نقل قول:
[quote]tرواياتى كه به صراحت خلقت حوّا از دنده چپ آدم را انكار و ايرادات آن را بيان مى كند.در من لايحضرالفقيه كه از كتاب هاى روايى معتبر شيعى است از قول يكى از بهترين ياران امام صادق عليه السلام روايتى نقل شده است: «زراره نقل مى كند كه در حضور امام صادق عليه السلام درباره خلقت حوّا سؤال شد و اينكه نزد ما مردمى هستند كه مى گويند: خداوند حوّا را از آخرين دنده چپ آدم آفريد:امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند از چنين نسبتى منزّه و برتر است؛ آيا كسى كه چنين مى گويد مى پندارد خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دنده او خلق كند؟! تا بهانه به دست ملامت گران دهد كه بگويند بعض اجزاء آدم با بعض ديگر ازدواج كرد... سپس فرمود: خداوند آدم را از گل آفريد و امر كرد به ملائكه كه بر او سجده كنند تا اينكه خواب را بر او مستولى ساخت و سپس حوا را به طور نوظهور پديد آورد و...» . v}من لايحضره الفقيه، ج 5، صص 4 و 5.{v.t}[/quote]


نقل قول:

ابتدا اصل حدیث را ببینیم :

وروي عن زرارة بن أعين (2) أنه قال: (سئل أبوعبدالله عليه السلام عن خلق حواء وقيل له: إن اناسا عندنا يقولون: إن الله عزوجل خلق حواء من ضلع آدم الايسر الاقصى فقال: سبحان الله وتعالى عن ذلك علوا كبيرا، أيقول من يقول هذا (3) إن الله تبارك وتعالى لم يكن له من القدرة ما يخلق لآدم زوجة من غير ضلعه؟ ! ويجعل للمتكلم من أهل التشنيع سبيلا إلى الكلام أن يقول: إن آدم كان ينكح

__________________________

(2) رواه المؤلف في العلل الجزء الاول ب 17 عن شيخه ابن الوليد، عن أحمد بن ادريس ومحمد بن يحيى العطار جميعا، عن محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الاشعرى عن أحمد بن الحسن بن على بن فضال، عن أحمد بن ابراهيم بن عمار، عن ابن نوبة، عن زرارة. وأحمد بن ابراهيم مشترك. وابن نوبة مجهول.

(3) في بعض النسخ " يقولون: من يقول هذا - الخ ".

بعضه بعضا إذا كانت من ضلعه ما لهؤلاء حكم الله بيننا وبينهم ! ثم قال عليه السلام: إن الله تبارك وتعالى لما خلق آدم عليه السلام من طين وأمر الملائكة فسجدوا له (سجود فرشتگان فقط بر آدم بوده ) ألقى عليه السبات (1) ثم ابتدع له حواء فجعلها في موضع النقرة التي بين وركيه (2) وذلك لكي تكون المرأة تبعا للرجل، فأقبلت تتحرك، فانتبه لتحركها، فلما انتبه نوديت أن تنحي عنه، فلما نظر إليها نظر إلى خلق حسن يشبه صورته غير أنها انثى، فكلمها فكلمته بلغته، فقال لها: من أنت؟ قالت: خلق خلقني الله كما ترى، فقال آدم عليه السلام عند ذلك: يارب ما هذا الخلق الحسن الذي قد آنسني قربه والنظر إليه؟ فقال الله تبارك وتعالى: يا آدم هذه أمتي حواء، أفتحب أن تكون معك تؤنسك وتحدثك وتكون تبعا لامرك؟ فقال: نعم يارب ولك علي بذلك الحمد والشكر ما بقيت، فقال الله عزوجل: فاخطبها إلي (3) فإنها أمتي وقد تصلح لك أيضا زوجة للشهوة وألقى الله عزوجل عليه الشهوة وقد علمه قبل ذلك المعرفة بكل شئ، فقال: يا رب فإني أخطبها إليك فما رضاك لذلك؟ فقال عزوجل: رضاي أن تعلمها معالم ديني، فقال: ذلك لك يا رب علي إن شئت ذلك لي، فقال عزوجل وقد شئت ذلك وقد زوجتكها، فضمها إليك، فقال لها آدم عليه السلام: إلي فاقبلي فقالت له: بل أنت فاقبل إلي، فأمر الله عزوجل آدم عليه السلام أن يقوم إليها، ولولا ذلك لكان النساء هن يذهبن إلى الرجال حتى يخطبن على أنفسهن، فهذه قصة حواء صلوات الله عليها).

سپس فرمود به درستي که خداوند تبارک و تعالي چون آدم را از گل آفريد به ملائکه دستور داد پس برايش سجده کردند و بر او ( آدم ) آرامشي ( خوابي ) فرستاد ، سپس شروع کرد برايش خلق کردني ، سپس او (حواء) را در جايگاه گودي اي که بالای دبراست قرار داد ، و اين به اين علت بود که زن تابع مرد باشد ، پس (حواء) پيش آمد و حرکت مي کرد ، به سبب حرکت او (حواء ، آدم ) بيدار شد ،
..........

وأما قول الله عزوجل: (يا أيها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا ونساء) فإنه روي أنه عزوجل خلق من طينتها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا ونساء (4) والخبر الذي روي (أن

حواء خلقت من ضلع آدم الايسر (1) صحيح ومعناه من الطينة التي فضلت من ضلعه الايسر فلذلك صارت أضلاع الرجل أنقص من أضلاع النساء بضلع (2).

(1) روى العياشى في تفسيره عن النبى صلى الله عليه وآله " ان الله تبارك وتعالى قبض قبضة من طين فخلطها بيمينه - وكلتا يديه يمين - وخلق منها آدم، وفضل فضلة منه فخلق منها حواء " وروى المؤلف نحوه في العلل.

(2) قال استاذنا الشعرانى: يزعمون أن الرجل أنقص ضلعا من المرأة وليس كذلك بالحسن والتجربة بل أضلاعهم متساوية في اليمين واليسار، وتكذيب الامام عليه السلام لهذا الحديث مؤيد بالحس ولا يحتاج إلى التأويل والتكلف.

جالب اینجاست که مصنف کتاب من لا یحضره الفقیه میگوید این خبر صحیح است ومعنایش از باقیمانده گل دنده چپ !!!! اما اشکال در کپی پیست وعدم خواندن دقیق مطالب است .

ودر جای دیگر شیخ صدوق بصراحت در فقیه گفته :

قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله: ان حواء خلقت من فضلة الطينة التى خلق منها آدم (1) عليه السلام وكانت تلك الطينة مبقاة من طينة اضلاعه، لا انها خلقت من ضلعه بعدما اكمل خلقه فاخذ ضلع من اضلاعه اليسرى فخلقت منها، ولو كان كما يقول الجهال لكان لمتكلم من اهل التشنيع طريق إلى ان يقول ان آدم كان ينكح بعضه بعضا (2).

وهكذا خلق الله عزوجل النخلة من فضلة طينة آدم عليه السلام، وكذلك بعضا.

وهكذا خلق الله عزوجل النخلة من فضلة طينة آدم عليه السلام، وكذلك الحمام فلو كان ذلك كله مأخوذا من جسده بعد اكمال خلقه لما جاز ان ينكح حواء فيكون قد نكح بعضه [ بعضا ]، ولا جاز ان ياكل التمر لانه كان يكون قد اكل بعضه، وكذلك الحمام ولذلك: 5703 قال النبى صلى الله عليه وآله في النخلة: (استوصوا بعمتكم خيرا)

البته در متن حدیث میتوان خدشه وارد کرد وگفت مگر خدای سبحان قادر نبود که آدم و حوا را همزمان از یک چیز خلق کند ؟!

یا اینکه چرا خدای متعال آسمانها وزمین را در 6 روز آفرید مگر قادر نبود در یک روز و یا .... بیافریند ؟ ویا چرا به بنی اسرائیل گفت از قسمتی از بدن گاو کشته شده به مقتول بزنید تا زنده شود ، مگر قادر نبود که بدون این تشریفات مقتول را زنده کند ؟!

واز این قبیل شبهات .

در حدیث صحیح آمده :

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ

عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَةِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْمُعْوَجِّ إِنْ تَرَكْتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَ إِنْ أَقَمْتَهُ كَسَرْتَهُ

وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ اسْتَمْتَعْتَ بِهِ. صحیح وسائل‏الشيعة ج : 20 ص : 173

زن مثل دنده كج است که اگر کاری بهش نداشته باشی (ومدارايش کنی) نافع است ، اگر بخواهي راستش كني او را مي شكني.

(باب نوادر ما يتعلق بأبواب عقد النكاح، وأولياء العقد)

(16840) 1 تحفة الاخوان للمولى الفاضل المولى سعيد المزيدي: عن أبي بصير، عن جعفر بن محمد الصادق (عليهما السلام) في حديث طويل قال: " فلما نام آدم (عليه السلام)، خلق الله من ضلع جنبه الايسر مما يلي الشراسيف (1) وهو ضلع أعوج، فخلق منه حواء، وإنما سميت بذلك لانها خلقت من حي، وذلك قوله تعالى: (يا أيها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجها) (2) وكانت حواء على خلق آدم وعلى حسنه وجماله إلى أن قال فلما خلقها الله تعالى أجلسها عند رأس آدم (عليه السلام)، وقد رآها في نومه وقد تمكن حبها في قلبه، قال: فأنتبه آدم من نومه وقال: يا رب من هذه ؟ فقال الله تعالى: هي أمتي حواء، قال: يا رب لمن خلقتها ؟ قال: لمن أخذها بالامانة وأصدقها الشكر، قال: يا رب أقبلها على هذا فزوجنيها، قال: فزوجه إياها قبل دخول الجنة " قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام): " رآها في المنام وهي تكلمه، وهي تقول له: أنا أمة الله وأنت عبد الله، فاخطبني من

ربك " وقال أمير المؤمنين (عليه السلام): " طيبوا النكاح، فإن النساء عقد الرجال، لا يملكن لانفسهن ضرا ولا نفعا، وإنهن امانة الله عندكم فلا تضاروهن ولا تعضلوهن " وقال جعفر بن محمد الصادق (عليهما السلام): " إن آدم (عليه السلام) رأى حواء في المنام، فلما انتبه قال: يا رب من هذه التي آنستني بقربها ؟ قال الله تعالى: هذه امتي، فأنت عبدي يا آدم، ما خلقت خلقا هو أكرم علي منكما، إذ أنتما عبدتماني وأطعتماني، وخلقت لكما دارا وسميتها جنتي، فمن دخلها كان وليي حقا، ومن لم يدخلها كان عدوي حقا، فقال آدم: ولك يا رب عدو وأنت رب السماوات ! قال الله تعالى: يا آدم لو شئت أجعل الخلق كلهم أوليائي لفعلت، ولكني أفعل ما أشاء وأحكم ما أريد، قال آدم: يا رب فهذه أمتك حواء، قد رق لها قلبي، فلمن خلقتها ؟ قال الله تعالى: خلقتها لك لتسكن الدنيا، فلا تكون وحيدا في جنتي ؟ قال: فانكحنيها يا رب، قال: أنكحتكها، بشرط أن تعلمها مصالح ديني، وتشكرني عليها، فرضي آدم (عليه السلام) بذلك، فاجتمعت الملائكة، فأوحى الله تعالى إلى جبرائيل أن اخطب، فكان الولي رب العالمين، والخطيب جبرئيل الامين، والشهود الملائكة المقربون، والزوج آدم أب النبيين، والزوجة حواء، فتزوج آدم بحواء على الطاعة والتقى والعمل الصالح، فنثرت الملائكة عليهما من نثار الجنة " الخبر.

تفسير علي بن إبراهيم

" خلقكم من نفس واحدة " يعني آدم " وخلق منها زوجها " يعني حواء برأها

من أسفل أضلاعه.

3 - احتجاج: عن أبي بصير قال: سأل طاوس اليماني أبا جعفر عليه

السلام: لم سمي آدم آدم ؟ قال: لأنه رفعت طينته من أديم الأرض السفلى، قال: فلم

سميت حواء حواء ؟ قال: لأنها خلقت من ضلع حي، يعني ضلع آدم. (

دوباره برگشتیم به همان نتیجه ای که در تاپیک قبل گرفتیم که دقت نکردید و آن خلقت حوا از آدم حال از دنده یا باقیمانده خاک دنده ، خواه چپ یا راست و ...، در اصل معنی خلقت حوا از آدم مشکلی ایجاد نمیکند . لطفا دقت کنید ودوباره مکررات نکنید.فکر کنم مشکل شما با کلمه دنده است نه اصل موضوع !

نقل قول:

[=times new roman]

دقیقا بفرمایید سخن از کدام معصوم است؟

سند بیاورید نه اینکه حدودی راهنماییکنید!!!

جناب خیرالبریه حرفی اگر دارید با سند بزنید و تفسیر به راینکنید!

[=times new roman]از اینکه مختصرا نوشتم چون فکر میکردم شما حد اقل نگاهی به لینک زن و مباحث قبلی کرد ه اید خوب از این به بعد همه مطالب را مینویسم فقط ملول نشوید :

الکافی: محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد و علی بن ابراهیم، عن ابیه جمیعا،عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(ع) قال: ان الله اوحی الی عمران: انی واهب لک ذکرا سویا مبارکا یبری ء الاکمه و الابرص و یحیی الموتی باذن الله و جاعله رسولا الی بنی اسرائیل فحدث عمران امراته حنه بذلک و هی ام مریم فلما حملت کان حملها بها عند نفسها غلام فلما وضعتها قالت: رب انی وضعتهاانثی و لیس الذکر کالانثی ای لا تکون البنت رسولا یقول الله عز و جل و الله اعلم بما وضعت فلما وهب الله لمریم عیسی کان هو الذی بشر به عمران و وعده ایاه فاذاقلنا فی الرجل منا شیئا فکان فی ولده او ولد ولده فلا تنکروا ذلک.(بحار الانوار، ج 52، ص 119،ح 49) . صحيح

در این روایت، امام صادق(ع) نقل می کنند که خداوند به عمران ( پدر حضرت مریم) وحی کردکه به او فرزندی پسر با این خصوصیات می دهد و آن فرزند، پیامبری برای بنی اسرائیل است. عمران، همسر خویش (حنه) را از این بشارت الهی با خبر ساخت و روی همین اساس، هنگامی که حنه باردار شد، می پنداشت فرزند در شکم، پسر است. درنتیجه، پس از زایمان، به خداوند عرض کرد: فرزندم دختر شد و دختر، همانند پسرنیست یعنی دختر پیامبر (كه بالاترين مقام انسان است) نخواهد شد .

با سلام:Gol:

اول اینکه من ترجمه ی فارسی روایاتی را که آوردید نمیدونم و واضح نیست پس لطف کنید ترجمه ی فارسی آن را هم در سایت قرار دهید تا به نتیجه برسیم

خیر البریه;132955 نوشت:
هرچند در عین یکی بودن منشاء وجودی زن ومرد فرمود : لیس الذکر کالانثی : یعنی مرد مانند زن نیست !

جناب خیرالبریه بارها گفتم تفسیر به رای نکنید...

تفسیر نمونه:

از بعضى از روايات استفاده مى شود كه خداوند به عمران وحى فرستاده بود كه پسرى پر بركت كه مي تواند بيماران غير قابل علاج را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا حيات بخشد به او خواهد داد كه به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل فرستاده مى شود. او اين جريان را با همسر خود ((حنه )) در ميان گذاشت لذا هنگامى كه او باردار شد تصور كرد فرزند مزبور همان است كه در رحم دارد بى خبر از اين كه كسى كه در رحم او است مادر آن فرزند (مريم ) مى باشد و به همين دليل نذر كرد كه پسر را خدمتگزار خانه خدا ((بيت المقدس )) نمايد اما به هنگام تولد مشاهده كرد كه دختر است در اين موقع نگران شد كه با اين وضع چه كند. زيرا خدمتكاران بيت المقدس از ميان پسران انتخاب مى شدند و سابقه نداشت دخترى به اين عنوان انتخاب گردد

خیر البریه;132955 نوشت:
زن مثل دنده كج است که اگر کاری بهش نداشته باشی (ومدارايش کنی) نافع است ، اگر بخواهي راستش كني او را مي شكني.

منظور شما از این حدیث چیه؟؟؟

چون زن را به دنده تشبیه کردند ثابت میشه که از دنده آفریده شده؟؟!!!

یا زن هم همانند دنده که حافظ قلب و اسرار بدن است حافظ اسرار خانواده است و اگر کسی بخواهد دنده را صاف کند دنده میشکند و دیگر کارایی ندارد یا شاید هم تفسیر دیگری مد نظرتان است؟؟؟!!

خیر البریه;132955 نوشت:
فکر کنم مشکل شما با کلمه دنده است نه اصل موضوع !

مشکل من با تفسیر به رای است

خیر البریه;132956 نوشت:
در این روایت، امام صادق(ع) نقل می کنند که خداوند به عمران ( پدر حضرت مریم) وحی کردکه به او فرزندی پسر با این خصوصیات می دهد و آن فرزند، پیامبری برای بنی اسرائیل است. عمران، همسر خویش (حنه) را از این بشارت الهی با خبر ساخت و روی همین اساس، هنگامی که حنه باردار شد، می پنداشت فرزند در شکم، پسر است. درنتیجه، پس از زایمان، به خداوند عرض کرد: فرزندم دختر شد و دختر، همانند پسرنیست یعنی دختر پیامبر (كه بالاترين مقام انسان است) نخواهد شد .

باز هم تفسیر به رای:!!!:

جناب خیرالبریه شما در اکثر تاپیک ها به وضوح نشان داده اید که به دنبال اثبات برتری مردان به زنان هستید و این عقیده تاثیر خود را حتی در برداشت شخصیتان از روایات گذاشته است!!!

سوال اینجاست:
زنان به مسئولیت پیامبری

(امامت ملکی) نرسیده بودند یا به مقام پیامبران (امامت ملکوتی) نرسیدند؟؟!!

آیا میتونید ادعا کنید که مقام حضرت زهرا (س) یا حضرت زینب (س) به مقام پیامبری یا امامت نرسیده بودند و یا چه کسانی از ایشان برتر بوده اند؟؟؟!!!!!

حالا به من بگویید ربط روایت بالا با :

نقل قول:
بدین سان، خدا از دندهٔ کوچک‌ِ آدم، حوّا را پدید آورد. از این روست که زن به درجهٔ مرد نمی‌رسد، چنانکه خدا می‌گوید: «مردان بر زنان برتری دارند».

سلام ميشه يكي درمورد ايه الرجال عليهن درجه توضيح بده البته مثل اقاي خيرالبريه متعصب نباشن

با سلام ميشه كارشناسان محترم درمورد ايه وليس الذكر كاالنثي توضيحات لازم را بدهند اين كلام خداست يا كلام مادر حضرت مريم و معناي اين عبارت اين است كه پسر همانن دختر نخواهد بود اقاي خير البريه چي ميگن؟هرچي ميگن با چيزايي كه قبلا شنيدم تناقض داره اميدوارم عاقبتشون با اين حرفا بخير بشه ديگه حس ميكنم نيتشون خير نيست

همش اقاي خيرالبريه ما زنها را نااميد ميكنن اخه چرا مگه ما چه گناهي كرديم؟اصلا مگه دست ما بوده كه دختر يا پسر شيم؟بنظرم ديگه به خلقت خدا توهين ميكنن نه به ما چون به اختيار خودمون نبوده

fargol;133349 نوشت:
همش اقاي خيرالبريه ما زنها را نااميد ميكنن اخه چرا مگه ما چه گناهي كرديم؟

با سلام خدمت دوستان عزیزم:Gol:

مگر جناب خیر البریه فرستاده ی خدا هستند که با حرفاشون نا امید بشین!
یا نوشته هاشون وحی است!

fargol;133349 نوشت:
اصلا مگه دست ما بوده كه دختر يا پسر شيم؟

پیامبر اکرم (ص) هم در آن زمان که دختران را زنده به گور میکردند با مقام والای پیامبریشون دست حضرت فاطمه را میبوسیدند...

برای من همین کافی است که بدانم حضرت زهرا هم یک دختر بودند و انگیزه ی خلقت جهان هم یک زن (حضرت فاطمه س) بوده و اولین کسی که وارد بهشت میشوند هم حضرت زهرا (س) هستند

پس من اگر هم حقه انتخاب داشتم باز هم همین دختر بودن را انتخاب میکردم:ok:

شما دوست عزیزم هم نباید با چهار تا سخن تفسیر به رای از دختر بودنتان ناراضی شوید:Gol:


رابعه عدویه درباره فضیلت زنان بر مردان می گوید:

زنان را چند فضیلت است که مردان را نیست: "آن که همه انبیاء و صدیقان و شهیدان و صالحان، در شکم زنان پرورش یافته اند و در کنار ایشان بزرگ شده اند و دیگر آن که هیچ زنی، دعوی خدایی نکرده و این جرات بی ادبی از مردان سرزده است."

fargol;133346 نوشت:
با سلام ميشه كارشناسان محترم درمورد ايه وليس الذكر كاالنثي توضيحات لازم را بدهند اين كلام خداست يا كلام مادر حضرت مريم و معناي اين عبارت اين است كه پسر همانن دختر نخواهد بود اقاي خير البريه چي ميگن؟هرچي ميگن با چيزايي كه قبلا شنيدم تناقض داره اميدوارم عاقبتشون با اين حرفا بخير بشه ديگه حس ميكنم نيتشون خير نيست

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
مرحوم علامۀ طباطبایی«رضوان الله تعالی علیه» در توضیح این فقره از آیۀ شریفه می فرمایند:

« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ، وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏» اين دو جمله از همسر عمران نيست، بلكه كلام خداى تعالى است، كه بعنوان جمله معترضه آورده شده و بعضى در اين باره دو احتمال داده‏اند، يكى اينكه هر دو جمله كلام مادر مريم همسر عمران باشد، دوم اينكه جمله اولى كلام خدا و دومى كلام همسر عمران باشد، و هيچ يك درست نيست.
اما اولى درست نيست، زيرا پر واضح است كه اگر كلام همسر عمران باشد بايد آيه به اين صورت باشد، كه«خدا بهتر مى‏داند من چه چيز زائيده‏ام»، ليكن از آنجا كه گفتيم جمله قبلى« رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏»در مقام اظهار حسرت و اندوه بود، از ظاهر جمله:« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ» استفاده مى‏شود كه مى‏خواهد بفرمايد ما مى‏دانيم كه فرزند او دختر است، و ليكن با دختر كردن فرزند او خواستيم آرزوى او را به بهترين وجه برآوريم، و بطريقى برآوريم كه او را خشنودتر سازد، و اگر او مى‏دانست كه چرا فرزند در شكم او را دختر كرديم هرگز حسرت نمى‏خورد، و آن طور اندوهناك نمى‏شد، او نمى‏دانست كه اگر فرزندش پسر مى‏شد، اميدش آن طور كه بايد محقق نمى‏شد، و ممكن نبود نتائجى كه در دختر شدن فرزندش هست، در پسر شدن آن به دست آيد، براى اينكه نهايت نتيجه‏اى كه ممكن بود از پسر بودن فرزندش بدست آيد اين بود كه فرزندى چون عيسى از او متولد شود، كه پيامبرى باشد شفا دهنده كور مادر زاد، و بيمار برصى و زنده كننده مردگان، و ليكن در دختر بودن حملش نتيجه‏اى ديگر نيز عايد مى‏شود و آن اين است كه كلمة اللَّه تمام مى‏شود، و پسرى بدون پدر مى‏زايد، و در نتيجه هم خودش و هم فرزندش آيتى و معجزه‏اى براى اهل عالم مى‏شوند، پسرى مى‏زايد كه در گهواره با مردم سخن مى‏گويد، روحى و كلمه‏اى از خدا مى‏شود، فرزندى كه مثلش نزد خدا مثل آدم است، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مباركه آثار و بركات و آيات روشن ديگر بروز مى‏كند.
از اينجا روشن مى‏شود كه جمله:«وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»نيز نمى‏تواند كلام همسر عمران باشد، بلكه آن نيز حكايت كلام خداى تعالى است، و اگر كلام همسر عمران بود جا داشت بفرمايد:« و ليس الانثى كالذكر»، نه اينكه عكس آن را بفرمايد، و اين بسيار روشن است، براى اينكه وقتى انسان يك چيز ارجمند و يا مقامى بلند را آرزو دارد، ولى چيزى كمتر از آن يا مقامى پائين‏تر باو داده مى‏شود، از در حسرت مى‏گويد: اين آن نيست كه من در طلبش بودم، و يا مى‏گويد آنچه به من دادند مثل آنچه من مى‏خواستم نبود، و نمى‏گويد آنچه من آرزو داشتم مثل اينكه به منش دادند نيست، از همين جا روشن مى‏شود كه« الف و لام» در دو كلمه« الذكر» و« الانثى»تنها الف و لام عهد است.
ولى بيشتر مفسرين جمله:« وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»را تتمه كلام همسر عمران گرفته، آن گاه در اينكه چرا نگفت:«و ليس الانثى كالذكر»و توجيه اينكه چرا گفت:«وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»خود را بزحمت انداختند، و زحمتشان بجايى نرسيده، اگر بخواهى مى‏توانى به كتب آنان مراجعه كنى.[1]

[1] . ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 27.

نقل قول:
اول اینکه من ترجمه ی فارسی روایاتی را که آوردید نمیدونم و واضح نیست پس لطف کنید ترجمه ی فارسی آن را هم در سایت قرار دهید تا به نتیجه برسیم



با سلام

ابتدا کمی عربی یاد بگیرید تا نیازی به کپی پیست نداشته باشید تا زودتر وبهتر سخن همدیگر را بفهمیم و خودتان استدلال کنید .


نقل قول:

جناب خیرالبریه شما در اکثر تاپیک ها به وضوح نشان داده اید که به دنبال اثبات برتری مردان به زنان هستید و این عقیده تاثیر خود را حتی در برداشت شخصیتان از روایات گذاشته است!!!


با قرمزو آبی نوشتن و بزرگ نمودن فونت چیزی عوض نمیشود ! قبلا هم گفتم دنبال حقیقت هستم ولی نمیدانم چرا بعضی بانوان از سخن حق ناراحت میشوند .گفتیم که زنان به مقتضای خلقت در احساسات برتری دارند و مردان در تدبیر و تعقل که خالق حکیم بعهده هریک گذاشته است برتری دارند اما در رسیدن به کمال فرقی بین زن و مرد نیست.

نقل قول:
آیا میتونید ادعا کنید که مقام حضرت زهرا (س) یا حضرت زینب (س) به مقام پیامبری یا امامت نرسیده بودند و یا چه کسانی از ایشان برتر بوده اند؟؟؟!!!!!



قبلا هم گفتیم که ما با نرمال جامعه کار داریم نه استثناات . ضمن اینکه بنص قرآن حضرت مریم سلام الله علیها بر زنان زمان خودش و بتصریح روایات متواتر بین شیعه و سنی حضرت زهرا سلام الله علیها سرور زنان عالم هستند و مقام پدر و شوهر ایشان از ایشان افضل است.


نقل قول:
اقاي خير البريه چي ميگن؟هرچي ميگن با چيزايي كه قبلا شنيدم تناقض داره اميدوارم عاقبتشون با اين حرفا بخير بشه ديگه حس ميكنم نيتشون خير نيست


اولا که بعضی گمانها گناه است و هدف من همانطور که قبلا گفتم کشف حقیقت امر است که امروزه با تبلیغات فمنیستها وشیطان پرستان جایگاه حقیقی زن معکوس گشته وخود بانوان خبر ندارند در چه دامی افتاده اند .

ثانیا چرا خودتان تحقیق نمیکنید ؟! ما همواره مستند مینویسیم خوب شما هم مستند از آیات و روایات جواب ما را بدهید .


نقل قول:
همش اقاي خيرالبريه ما زنها را نااميد ميكنن اخه چرا مگه ما چه گناهي كرديم؟اصلا مگه دست ما بوده كه دختر يا پسر شيم؟بنظرم ديگه به خلقت خدا توهين ميكنن نه به ما چون به اختيار خودمون نبوده


خواهر محترم اگر لینک زن را که بارها ارائه کرده ام بخوانید جایگاه حقیقی زنان را مشخص و مطالب کاملی ارائه شده است .

مگر این مریم مقدس نبود که با اعتکاف و عبادت حق تعالی ، رزق وروزی بهشتی خورد تا جائیکه پیامبر خدا به اوج مقامش غبطه خورد ؟!

مگر رسول الله (ص) نفرمودند که خداوند نسبت به زنها مهربانتر است ؟

مگر در حدیث صحیح نداریم که :

امام هفتم (ع) فرمودند : بى ترديد خداوند آن قدر كه به خاطر زنان و كودكان غضبناك مى شود، به خاطر چيزى غضبناك نمى شود.



بيشتر اهل بهشت را زنان ضعيف تشكيل مى ‏دهند زيرا خداوند از ضعف آنان آگاه است و به آنان رحم مى ‏نمايد.


و.....


وعارف بزرگی میفرمود که زنان مثل مردان نیستند همینکه واجبات را انجام ومحرمات را ترک کنند خداوند دستشان را میگیرد و توقع سلوک مردانه از ایشان نمیرود .

صدرا;133396 نوشت:
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
مرحوم علامۀ طباطبایی«رضوان الله تعالی علیه» در توضیح این فقره از آیۀ شریفه می فرمایند:

« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ، وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏» اين دو جمله از همسر عمران نيست، بلكه كلام خداى تعالى است، كه بعنوان جمله معترضه آورده شده و بعضى در اين باره دو احتمال داده‏اند، يكى اينكه هر دو جمله كلام مادر مريم همسر عمران باشد، دوم اينكه جمله اولى كلام خدا و دومى كلام همسر عمران باشد، و هيچ يك درست نيست.
اما اولى درست نيست، زيرا پر واضح است كه اگر كلام همسر عمران باشد بايد آيه به اين صورت باشد، كه«خدا بهتر مى‏داند من چه چيز زائيده‏ام»، ليكن از آنجا كه گفتيم جمله قبلى« رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏»در مقام اظهار حسرت و اندوه بود، از ظاهر جمله:« وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ» استفاده مى‏شود كه مى‏خواهد بفرمايد ما مى‏دانيم كه فرزند او دختر است، و ليكن با دختر كردن فرزند او خواستيم آرزوى او را به بهترين وجه برآوريم، و بطريقى برآوريم كه او را خشنودتر سازد، و اگر او مى‏دانست كه چرا فرزند در شكم او را دختر كرديم هرگز حسرت نمى‏خورد، و آن طور اندوهناك نمى‏شد، او نمى‏دانست كه اگر فرزندش پسر مى‏شد، اميدش آن طور كه بايد محقق نمى‏شد، و ممكن نبود نتائجى كه در دختر شدن فرزندش هست، در پسر شدن آن به دست آيد، براى اينكه نهايت نتيجه‏اى كه ممكن بود از پسر بودن فرزندش بدست آيد اين بود كه فرزندى چون عيسى از او متولد شود، كه پيامبرى باشد شفا دهنده كور مادر زاد، و بيمار برصى و زنده كننده مردگان، و ليكن در دختر بودن حملش نتيجه‏اى ديگر نيز عايد مى‏شود و آن اين است كه كلمة اللَّه تمام مى‏شود، و پسرى بدون پدر مى‏زايد، و در نتيجه هم خودش و هم فرزندش آيتى و معجزه‏اى براى اهل عالم مى‏شوند، پسرى مى‏زايد كه در گهواره با مردم سخن مى‏گويد، روحى و كلمه‏اى از خدا مى‏شود، فرزندى كه مثلش نزد خدا مثل آدم است، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مباركه آثار و بركات و آيات روشن ديگر بروز مى‏كند.
از اينجا روشن مى‏شود كه جمله:«وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»نيز نمى‏تواند كلام همسر عمران باشد، بلكه آن نيز حكايت كلام خداى تعالى است، و اگر كلام همسر عمران بود جا داشت بفرمايد:« و ليس الانثى كالذكر»، نه اينكه عكس آن را بفرمايد، و اين بسيار روشن است، براى اينكه وقتى انسان يك چيز ارجمند و يا مقامى بلند را آرزو دارد، ولى چيزى كمتر از آن يا مقامى پائين‏تر باو داده مى‏شود، از در حسرت مى‏گويد: اين آن نيست كه من در طلبش بودم، و يا مى‏گويد آنچه به من دادند مثل آنچه من مى‏خواستم نبود، و نمى‏گويد آنچه من آرزو داشتم مثل اينكه به منش دادند نيست، از همين جا روشن مى‏شود كه« الف و لام» در دو كلمه« الذكر» و« الانثى»تنها الف و لام عهد است.
ولى بيشتر مفسرين جمله:« وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»را تتمه كلام همسر عمران گرفته، آن گاه در اينكه چرا نگفت:«و ليس الانثى كالذكر»و توجيه اينكه چرا گفت:«وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏»خود را بزحمت انداختند، و زحمتشان بجايى نرسيده، اگر بخواهى مى‏توانى به كتب آنان مراجعه كنى.[1]

[1]. ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 27.[/QUOTE
سلام با تشكر فراوان اجرتون با خدا منم بنظرم اين منطقي تره از اقاي خيرالبريه هم عذرخواهي ميكنم شايد برداشت من اشتباه بوده

hedi;133355 نوشت:

با سلام خدمت دوستان عزیزم:gol:

مگر جناب خیر البریه فرستاده ی خدا هستند که با حرفاشون نا امید بشین!
یا نوشته هاشون وحی است!

پیامبر اکرم (ص) هم در آن زمان که دختران را زنده به گور میکردند با مقام والای پیامبریشون دست حضرت فاطمه را میبوسیدند...

برای من همین کافی است که بدانم حضرت زهرا هم یک دختر بودند و انگیزه ی خلقت جهان هم یک زن (حضرت فاطمه س) بوده و اولین کسی که وارد بهشت میشوند هم حضرت زهرا (س) هستند

پس من اگر هم حقه انتخاب داشتم باز هم همین دختر بودن را انتخاب میکردم:ok:

شما دوست عزیزم هم نباید با چهار تا سخن تفسیر به رای از دختر بودنتان ناراضی شوید:gol:

رابعه عدویه درباره فضیلت زنان بر مردان می گوید:

زنان را چند فضیلت است که مردان را نیست: "آن که همه انبیاء و صدیقان و شهیدان و صالحان، در شکم زنان پرورش یافته اند و در کنار ایشان بزرگ شده اند و دیگر آن که هیچ زنی، دعوی خدایی نکرده و این جرات بی ادبی از مردان سرزده است."


با سلام وارزوي قبولي طاعات ممنون دوست عزيز در شعرهاي عرفاي بزرگ ما هم اين به صراحت امده كه بين زن و مرد تفاوتي نيست ولي باز گاهي شك ميكنم

با سلام:Gol:

خیر البریه;133432 نوشت:
ابتدا کمی عربی یاد بگیرید تا نیازی به کپی پیست نداشته باشید تا زودتر وبهتر سخن همدیگر را بفهمیم و خودتان استدلال کنید .

شما که فارسی بلدید فارسی سخن بگویید تا سخن همدیگر را بهتر بفهمیم
دلیل نمیشه من برای این بحث برم عربی یاد بگیرم

حرف هایی میزنید که فقط با منطق خودتان جور است!!!

خیر البریه;133432 نوشت:
با قرمزو آبی نوشتن و بزرگ نمودن فونت چیزی عوض نمیشود ! قبلا هم گفتم دنبال حقیقت هستم ولی نمیدانم چرا بعضی بانوان از سخن حق ناراحت میشوند .گفتیم که زنان به مقتضای خلقت در احساسات برتری دارند و مردان در تدبیر و تعقل که خالق حکیم بعهده هریک گذاشته است برتری دارند اما در رسیدن به کمال فرقی بین زن و مرد نیست.

سخن اگر به حق باشد جای هیچگونه ناراحتی نیست اما امان از تفسیر به رای...!!!!

خیر البریه;133432 نوشت:
قبلا هم گفتیم که ما با نرمال جامعه کار داریم نه استثناات .

نرمال جامعه این است؟؟!!!! :

خیر البریه;132956 نوشت:
دختر، همانند پسرنیست یعنی دختر پیامبر (كه بالاترين مقام انسان است) نخواهد شد .[/
quote]

مگر زنان بزرگ در عرصه ی تاریخ کم بودند که هر وقت خواستیم یکی را مثال بزنیم میگویید اینان از استثنائات هستند!

حتما اگر شما در زمان پیامبر اکرم (ص) هم بودید با دخترتان همانند عرب جاهلیت رفتار میکردید و به پیامبر اکرم هم میگفتید فاطمه از استثنائات است!!!!

------------------------------------------

خیر البریه;133432 نوشت:
ضمن اینکه بنص قرآن حضرت مریم سلام الله علیها بر زنان زمان خودش و بتصریح روایات متواتر بین شیعه و سنی حضرت زهرا سلام الله علیها سرور زنان عالم هستند و مقام پدر و شوهر ایشان از ایشان افضل است.

من کسی نیستم که معصومین را مقایسه کنم و بگویم کی از کی برتر است اما میدانم که چهارده معصوم از یک نورند و منزلت هیچ کدام با دیگری قابل قیاس نیست...

نقل قول:
من کسی نیستم که معصومین را مقایسه کنم و بگویم کی از کی برتر است اما میدانم که چهارده معصوم از یک نورند و منزلت هیچ کدام با دیگری قابل قیاس نیست...


با سلام

آنوقت هی بگویید ما تفسیر برای میکنیم ؟!

بکدام دلیل چنین سخنی میگویید ؟

آیا این احادیث را ندیده اید ؟:

أحمد بن محمد، عن محمد بن الحسن، عن علي بن إسماعيل، عن صفوان بن يحيى، عن ابن مسكان، عن الحارث بن المغيرة، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سمعته يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: نحن في الامر والفهم والحلال والحرام نجري مجرى واحد، فأما رسول الله صلى الله عليه وآله وعلي عليه السلام فلهما فضلهما.کافی

امام صادق(ع) فرمود که پیامبر(ص) فرمود: ما نسبت به امر و فهم حلال و حرام در یک روش هستیم، امّا پیامبر(ص) و علی(ع) فضیلت خود را دارند".

حدثنا على بن اسماعيل عن صفوان بن يحيى عن ابن مسكان عن الحرث النضرى عن ابى عبدالله عليه السلام قال سمعته يقول رسول الله صلى الله عليه وآله ونحن في الامر والنهى والحلال والحرام نجرى مجرى واحد فاما رسول الله صلى الله عليه وآله وعلى فلهما فضلهما.بصائر

حدثنا احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن يحيى الحلبى عن ايوب بن الحر عن ابى عبدالله عليه السلام قال قلنا الائمة بعضهم اعلم من بعض قال نعم وعلمهم بالحلال والحرام وتفسير القرآن واحد.بصائر

بإسناد التميمي عن الرضا عن آبائه عليه السلام عن النبي صلى الله عليه وآله

قال: الحسن والحسين خير أهل الارض بعدي وبعد أبيهما

بهذا الاسناد عن
علي عليه السلام قال: قال النبي صلى الله عليه وآله: إن الله عز و جل اطلع إلى أهل

الارض فاختارني ثم اطلع الثانية فاختارك بعدي، فجعلك القيم بأمر أمتي بعدي

ير=بصائر: محمد بن الحسن ويعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير،
عن ابن اذينة، عن بريد قال: قلت لابي جعفر عليه السلام: " قل كفى بالله شهيدا بيني

وبينكم ومن عنده علم الكتاب " قال: إيانا عنى، وعلي أولنا وأفضلنا


مل =كامل الزيارة: أبي والكليني معا، عن محمد العطار، عن حمدان بن سليمان،
عن عبد الله بن محمد اليماني، عن منيع بن الحجاج، عن يونس، عن أبي وهب القصري
عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: اعلم أن أمير المؤمنين عليه السلام أفضل عند

الله من الائمة كلهم، وله ثواب أعمالهم، وعلى قدر أعمالهم فضلوا


مع = معاني الاخبار


: القطان، عن الطالقاني، عن الحسن بن عرفة، عن
وكيع، عن محمد بن إسرائيل، عن أبي صالح، عن أبي ذر رحمة الله عليه قال: سمعت رسول

الله صلى الله عليه وآله وهو يقول: خلقت أنا وعلي بن أبي طالب من نور واحد




واز طریق صحیح نزد عامه :


الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة، و أبوهما خير منهما
- ( ه ك ) عن ابن عمر ( طب ) عن قرة، وعن مالك بن الحويرث ( ك ) عن ابن مسعود

وبسیاری اخبار دیگر .

اما در نور واحد بودن هر چند سندی صحیح ندیدم اما میتوان به نورانیت کلی وسفینه نجات بودن همه ائمه در عین اینکه بعضی از ایشان خصوصیات برجسته تری دارند توجیه کرد :

از نوه عمر بن الخطاب روایت شده :

عبد الله بن عبد الملك،
عن محمد بن مثنى، عن محمد بن إسماعيل الرقي، عن موسى بن عيسى ، عن علي بن محمد،
عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن محمد بن علي الباقر عليهما السلام، عن سالم بن عبد

الله بن عمر، عن أبيه عبد الله بن عمر بن الخطاب ...

همچنین :

عن ثوابة بن أحمد الموصلي، عن أبي عروبة الحسين بن
محمد الحراني، عن موسى بن عيسى الافريقي، عن هشام بن عبد الله الدستواني، عن عمرو
بن شمر، عن جابر قال: سمعت سالم بن عبد الله بن عمر بن الخطاب يحدث أبا جعفر محمد
بن علي عليه السلام بمكة قال: سمعت أبي عبد الله بن عمر يقول: سمعت رسول الله صلى
الله عليه وآله يقول: إن الله عزوجل أوحى إلي ليلة اسري بي: يا محمد من خلفت في
الارض على امتك ؟ - وهو أعلم بذلك - قلت: يا رب أخي، قال: يا محمد علي بن أبي طالب
؟ قلت: نعم يا رب، قال: يا محمد إني اطلعت إلى الارض اطلاعة فاخترتك منها، فلا اذكر
حتى تذكر معي، أنا المحمود وأنت محمد، ثم اطلعت إلى الارض اطلاعة اخرى فاخترت منها
علي بن أبي طالب فجعلته
وصيك، فأنت سيد الانبياء وعلي سيد الاوصياء، ثم اشتققت له اسما من أسمائي، فأنا
الاعلى وهو علي، يا محمد إني خلقت عليا وفاطمة والحسن والحسين والائمة من نور واحد،
ثم عرضت ولايتهم على الملائكة فمن قبلها كان من المقربين، ومن جحدها كان من
الكافرين، يا محمد لو أن عبدا من عبادي عبدني حتى ينقطع ثم لقيني جاحدا
لولايتهم أدخلته ناري. ثم قال: يا محمد أتحب أن تراهم ؟ قلت: نعم قال: تقدم أمامك،
فتقدمت أمامي وإذا علي بن أبي طالب والحسن والحسين وعلي بن الحسين ومحمد بن علي
وجعفر بن محمد وموسى بن جعفر وعلي بن موسى ومحمد بن علي وعلي بن محمد والحسن بن علي
والحجة القائم كأنه كوكب دري في وسطهم، فقلت: يا رب من هؤلاء ؟ فقال: هؤلاء الائمة

وهذا القائم، يحل حلالي ويحرم حرامي وينتقم من أعدائي


همچنین :

وعن الشيخ المفيد يرفعه إلى أنس بن مالك قال: كنت
أنا وأبو ذر وسلمان وزيد بن ثابت وزيد بن أرقم عند رسول الله صلى الله عليه وآله إذ
دخل الحسن والحسين عليهما السلام، فقبلهما رسول الله صلى الله عليه وآله وقام أبو

ذر فانكب عليهما وقبل أيديهما،...
ثم قال صلى الله عليه وآله:
خلقني الله تبارك وتعالى وأهل بيتي من نور واحد قبل أن يخلق آدم بسبعة آلاف عام .


با سلام:Gol:
جناب خیرالبریه لطف کنید ترجمه ی احادیث را در سایت بگذارید تا بحث را ادامه دهیم

با عرض سلام خدمت حق جویان:Gol:

خیر البریه;133726 نوشت:
آنوقت هی بگویید ما تفسیر برای میکنیم ؟! بکدام دلیل چنین سخنی میگویید ؟ آیا این احادیث را ندیده اید ؟:

باز هم میگویم که شما آیات و روایات را تفسیر به رای میکنید (هر کس شک دارد برود پست های جناب خیرالبریه را بخواند)

اما من کجا تفسیر به رای کردم؟؟!!!

تفسیر به رای من این است که میگویم در حدی نیستم که مقام و منزلت معصومین را مقایسه کنم؟؟!!

یا طبق روایت گفتم چهارده معصوم از یک نورند؟؟!!!

hedi;133545 نوشت:
من کسی نیستم که معصومین را مقایسه کنم و بگویم کی از کی برتر است اما میدانم که چهارده معصوم از یک نورند و منزلت هیچ کدام با دیگری قابل قیاس نیست...

هرچند من روایات عربی شما را متوجه نشدم اما شما که آن روایات را دیده اید این روایات را هم ببینید:

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«... ولقد کانت - علیها السلام - مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن والانس والطیر والوحش والانبیاء والملائکة ...

اطاعت از فاطمه علیها السلام بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است .»

دلائل الامامة، ص 28

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«... یا علی انفذ لما امرتک به فاطمة فقد امرتها باشیاء امر بها جبرئیل علیه السلام ... ;

ای علی! آنچه را فاطمه علیها السلام بدان امر می کند، انجام ده; زیرا من چیزهایی را به او امر کرده ام که جبرئیل علیهالسلام به آنها امر کرده است .»

بحارالانوار، ج 22، ص 484

باز هم میگویم که قصد من از آوردن این روایات اثبات برتری حضرت فاطمه (س) نسبت به پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) نیست...

:Gol:با سلام و ارزوی قبولی طاعات وعبادات:Gol:

توصیه می شود محتوای این لینکها را مطالعه بفرمائید مفید است ان شاءالله.

زن ازدیدگاه امام علی علیه السلام
http://imamalinet.net/per/a/ad/adi/adi.htm

زن از دیگاه امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)و مقام معظم رهبری«دام ظله العالی»

fargol;133344 نوشت:
سلام ميشه يكي درمورد ايه الرجال عليهن درجه توضيح بده البته مثل اقاي خيرالبريه متعصب نباشن

با سلام و تشکر:Gol:

برای این منظور می توانید به تایپیک های زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2267

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2937goto=newpost

http://www.askdin.com/showthread.php?t=11885

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1003

موفق باشید ...:Gol:

fargol;133346 نوشت:
با سلام ميشه كارشناسان محترم درمورد ايه وليس الذكر كاالنثي توضيحات لازم را بدهند اين كلام خداست يا كلام مادر حضرت مريم و معناي اين عبارت اين است كه پسر همانن دختر نخواهد بود اقاي خير البريه چي ميگن؟هرچي ميگن با چيزايي كه قبلا شنيدم تناقض داره اميدوارم عاقبتشون با اين حرفا بخير بشه ديگه حس ميكنم نيتشون خير نيست

با سلام و تشکر:Gol:

و سپاس بیکران از همه دوستانی که با سعۀ صدر اینگونه مباحث را دنبال می کنند ...:Gol:

برای روشن شدن مطلب و توجه دادن به بعضی که تلاش می کنند شأن و منزلت زن را در برابر مرد در رتبه و درجه ای پایین تر قرار دهند لازم است کمی به تفصیل توضیح دهیم:

از دیدگاه مکتب اسلام و قرآن، خدایی که جهان و انسان و زن و مرد را آفریده، به فلسفه آفرینش آنها بیش از هر کسی آگاه می باشد و نسبت به همه بندگانش، مهربان و عطوف است، برای زن منزلتی را مقرر فرموده که در حقیقت اوج سعادت و جایگاه زن فقط در این مکتب، امکان تحقق دارد.

برای نمونه داستان مادر حضرت مریم (س) در قرآن کریم را ملاحظه کنید که نذر می کند فرزندی را که قرار است به دنیا بیاورد، محرر باشد و طبق سنت های آن زمان او را وقف خدمت به عبادت الهی قرار دهد; گمان هم دارد که نوزادش پسر خواهد بود. بعد وقتی فرزندش را به دنیا می آورد می بیند دختر است! گویی مقداری ناراحت می شود که چرا نذرش محقق نشده است و به جای پسر، دختر به دنیا آورده است، به دنبال آن خداوند متعال می فرماید: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید. پسر مانند دختر نیست! «لیس الذکر کالانثی» یک وقت گفته می شود دختر مانند پسر نیست، یعنی پسر اصل است و دختر مثل پسر نیست، به عبارتی فرع است. یا زن مثل مرد نیست. مفهوم این کلام این است که جایگاه مرد و پسر بالاتر است و دختر مثل او نیست. (چنانکه برخی از این آیه به اشتباه چنین مرادی را دنبال می کنند)

اما در قرآن در اینجا درست به عکس بیان می کند و می فرماید: «لیس الذکر کالانثی» (1) مرد مثل زن نیست، پسر مثل دختر نیست.

از این تعبیر می فهمیم منزلتی که خداوند در جهان آفرینش برای زن، مقرر فرموده است منزلتی است که مرد به پای آن نمی رسد و گویا در همین مورد می خواهد اشاره کند به این که از دامان این دختر «مریم (س)» فرزندی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که پیغمبر اولواالعزم است و جهانی را تحت تاثیر شخصیت خود قرار خواهد داد.

با این فرض یکی از مواردی که اسلام - نه تساوی زن و مرد را بلکه - برتری جایگاه زن را نسبت به مرد بیان می کند همین آیه از قرآن است. البته آیات قرآن معانی فراوان و عمق بی نهایت دارد ولی در همین سطحی که در دسترس فهم ما می باشد وجه این برتری زن را در ارتباط با ساختن جامعه بشری - در مقایسه با مرد - می توان ترسیم کرد.

لازم بذکر است؛ جامعه بزرگ بشری از خانواده ها تشکیل می شود و خانواده، هسته اصلی جامعه بزرگ است در خانه و خانواده، نقشی که زن در ساختن فرزندان و نسل آینده ایفا می کند، چه در دوران بارداری و چه در دوران شیرخواری کودک و چه بعد از آن، در مقایسه با نقش پدر، تفاوتی بسیار اساسی دارد. چه از جهت زحماتی که مادر متحمل می شود، چه از جهت نقشی که در سازندگی و تربیت فرزندان در تمام این مراحل ایفا می کند . لذا در منابع اسلامی، در بسیاری از جاها، وقتی که فرزند را نسبت به پدر و مادر سفارش می کند، اول مادر را مورد تاکید قرار می دهد .

از اینروست که می بینیم در حدیث آمده است مردی به خدمت رسول الله (ص) رسید و سؤال کرد به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت. پرسید بعد از آن به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت، برای سومین بار پرسید سپس کی؟ و باز هم فرمود: مادرت و آنگاه که برای چهارمین بار سؤال کرد فرمود: پدرت. (2)

از این روایت نیز می توان دریافت که حق مادر سه برابر حق پدر بر فرزند می باشد که این حق ناشی از نقش چند برابر مادر در قبال فرزند و ساختن و پرداختن شخصیت اوست و همین نسبت قابل تعمیم به همه جامعه و نقش مضاعف زن در ساختن آن است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_______________________________________
1 . آل عمران، آیه 36 .
2 . سفینة البحار، ج 2، ص 286 ، بنقل از مجله پاسدار اسلام شماره 228، اقتباس از پایگاه حوزه نت با کمی دخل و تصرف.

نقل قول:
اما من کجا تفسیر به رای کردم؟؟!!!

نقل قول:

تفسیر به رای من این است که میگویم در حدی نیستم که مقام و منزلت معصومین را مقایسه کنم؟؟!!

یا طبق روایت گفتم چهارده معصوم از یک نورند؟؟!!!

با سلام

سعی کنیم که هر آنچه مینویسم مستند به قرآن و حدیث باشد واگر ترجمه و تفسیر من اشتباه است اساتید بزرگوار مرا آگاه سازند .

شما با استناد به حدیث کلهم نور واحد ، گفتید که :

نقل قول:
میدانم که چهارده معصوم از یک نورند و منزلت هیچ کدام با دیگری قابل قیاس نیست

ما هم گفتیم درست ، اما با آن همه حدیث که در فضیلت و برتری حضرت رسول (ص) وامام علی (ص) بر سایر ائمه چه میکنید ؟

و گفتیم که همانگونه در اخبار آمده که مثل اهل بیت مانند کشتی نوح است اما در باره امام حسین (ع) و بعضی ائمه دیگر بطور اخص آمده که مثلا : ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة : آیا این خبر یعنی اینکه سایر ائمه کشتی نجات نیستند ؟؟!!!

همینطور بفرض صحت حدیث کلهم نور واحد ، توجیهش اینست که همه ائمه نور ومایه هدایت ونجات هستند مثل کشتی نجات ، اما کشتی امام حسین سریعتر و وسیعتر است ویا نور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف درخشنده تر است چون به حضرت مهدی (ع) (و به امام رضا (ع) ) شمس الشموس (خورشید خورشیدها) لقب داده شده است.

واما در باره احادیثی که ذکر نمودید درست است اما در بیان افضیلیت مقام نیستند :

ابن محمّد بن مالك الفزاري (ثقه جلیل علی التحقیق)، قال: حدَّثنا محمّد بن أحمد بن حَمْدان (؟)، قال: حدَّثني عليّ بن سليمان (؟) وجعفر بن محمّد (مشترک بین مجهول وثقه علی التحقیق)، عن عليّ بن أسباط (فطحی ثقه)، عن الحسن بن أبي العلاء الخفاف (امامی ثقه) وعليّ بن أبي حمزة (ضعیف )، عن أبي بصير قال: سألت أبا جعفر محمّد بن عليّ(عليه السلام) عن مصحف فاطمة، فقال: أنزل عليها بعد موت أبيها. قلت: ففيه شيء من القرآن؟....
فقالت: لله السلام ومنه السلام وإليه السلام وعليكم يارسل الله السلام ثمَّ عرجوا إلى السماء، فمازالت من بعد صلاة الفجر إلى زوال الشمس تقرأه حتّى أتت على آخره، ولقد كانت مفروضة الطاعة على جميع من خلق الله من الجنّ والإنس والطير والوحوش والأنبياء والملائكة.

وروى أيضا نقلا عن السيد رضي الدين الموسوي رضي الله عنه من كتاب
خصائص الائمة عن هارون بن موسى (ثقه جلیل)، عن أحمد بن محمد بن عمار العجلي الكوفي (ثقه جلیل)، عن عيسى
الضرير (؟)، عن الكاظم
قال: قلت
لابي: فما كان بعد خروج الملائكة عن رسول الله(صلى الله عليه وآله) ؟ قال:
فقال: ثم دعا عليا وفاطمة والحسن والحسين (عليهم السلام) وقال لمن في بيته:
اخرجوا عني، وقال لام سلمة: كوني على الباب فلا يقربه أحد، ففعلت، ثم قال: يا
علي ادن مني فدنا منه فأخذ بيد فاطمة فوضعها على صدره طويلا، وأخذ بيد علي بيده
الاخرى فلما أراد رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) الكلام غلبته عبرته، فلم
يقدر على الكلام، فبكت فاطمة بكاء شديدا وعلي والحسن والحسين (عليهم السلام) لبكآء
رسول الله (صلى الله عليه وآله)، فقالت فاطمة: يا رسول الله قد قطعت قلبي، وأحرقت
كبدي لبكائك يا سيد النبيين من الاولين والآخرين، ويا أمين ربه ورسوله ويا حبيبه
ونبيه، من لولدي بعدك ؟ ولذل ينزل بي بعدك من لعلي أخيك، وناصر الدين ؟ من لوحي
الله وأمره ؟ ثم بكت وأكبت على وجهه فقبلته، وأكب عليه علي والحسن والحسين صلوات
الله عليهم فرفع رأسه (صلى الله عليه وآله) إليهم ويدها في يده فوضعها في يد علي
وقال له: يا أبا الحسن هذه وديعة الله ووديعة رسوله محمد عندك فاحفظ الله واحفظني
فيها، وإنك لفاعله يا علي هذه والله سيدة نساء أهل الجنة من الاولين والآخرين،
هذه والله مريم الكبرى أما والله ما بلغت نفسي هذا الموضع حتى سألت الله لها ولكم،
فأعطاني ما سألته يا علي
انفذ لما أمرتك به فاطمة فقد أمرتها بأشياء أمر بها جبرئيل (عليه السلام)، واعلم يا
علي إني راض عمن رضيت عنه ابنتي فاطمة، وكذلك ربي وملائكته، يا علي ويل لمن ظلمها
وويل لمن ابتزها حقها، وويل لمن هتك حرمتها، وويل لمن أحرق بابها، وويل لمن آذى
خليلها ، وويل لمن شاقها وبارزها، اللهم إني منهم برئ، وهم مني برآء، ثم سماهم
رسول الله (صلى الله عليه وآله) وضم فاطمة إليه وعليا والحسن والحسين (عليهم
السلام) وقال: اللهم إني لهم ولمن شايعهم سلم، وزعيم بأنهم يدخلون الجنة، وعدو وحرب
لمن عاداهم وظلمهم وتقدمهم أو تأخر عنهم وعن شيعتهم، زعيم بأنهم يدخلون النار، ثم
والله يا فاطمة لا أرضى حتى ترضى، ثم لا والله لا أرض حتى ترضى، ثم لا والله لا
أرضى حتى ترضى. قال عيسى: فسألت موسى (عليه السلام) وقلت: إن الناس قد أكثروا في أن
النبي (صلى الله عليه وآله) أمر أبا بكر أن يصلي بالناس، ثم عمر، فأطرق عني طويلا
ثم قال: ليس كما ذكروا، ولكنك يا عيسى كثير البحث عن الامور، ولا ترضى عنها إلا
بكشفها، فقلت: بأبي أنت وامي إنما أسال عما أنتفع به في ديني وأتفقه مخافة أن أضل،
وأنا لا أدري، ولكن متى أجد مثلك يكشفها لي، فقال: إن النبي (صلى الله عليه
وآله) لما ثقل في مرضه دعا عليا فوضع رأسه في حجره، واغمي عليه وحضرت الصلاة فاؤذن
بها، فخرجت عائشة فقالت: يا عمر اخرج فصل بالناس فقال: ابوك أولى بها، فقالت: صدقت،
ولكنه رجل لين، وأكره أن يواثبه القوم فصل أنت، فقال لها عمر: بل يصلي هو وأنا
أكفيه إن وثب واثب أو تحرك متحرك، مع أن محمدا (صلى الله عليه وآله) مغمى عليه لا

أراه يفيق منها، والرجل مشغول به لا يقدر أن يفارقه، يريد عليا (عليه السلام)...

ومشابه این اخبار مثلا بطریق صحیح نزد عامه ودر مجموعه ورام از کتب شیعه آمده که بهشت زیر دوپای مادر است .

نقل قول:
اما در قرآن در اینجا درست به عکس بیان می کند و می فرماید: «لیس الذکر کالانثی» مرد مثل زن نیست، پسر مثل دختر نیست.

از این تعبیر می فهمیم منزلتی که خداوند در جهان آفرینش برای زن، مقرر فرموده است منزلتی است که مرد به پای آن نمی رسد و گویا در همین مورد می خواهد اشاره کند به این که از دامان این دختر «مریم (س)» فرزندی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که پیغمبر اولواالعزم است و جهانی را تحت تاثیر شخصیت خود قرار خواهد داد.



با سلام و تشکر

حديث صحيحي از امام صادق (ع) ؛ شریک و مترجم قرآن ،قبلا در تفسیر این آیه ذکر شد واحتیاجی به تکلف نیست .

خیر البریه;133911 نوشت:
اما با آن همه حدیث که در فضیلت و برتری حضرت رسول (ص) وامام علی (ص) بر سایر ائمه چه میکنید ؟

و گفتیم که همانگونه در اخبار آمده که مثل اهل بیت مانند کشتی نوح است اما در باره امام حسین (ع) و بعضی ائمه دیگر بطور اخص آمده که مثلا : ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة :
آیا این خبر یعنی اینکه سایر ائمه کشتی نجات نیستند ؟؟!!!

با عرض سلام:Gol:
جناب خیرالبریه من در این تاپیک شرکت نکردم که برتریه معصومین را نسبت به یکدیگر اثبات کنم!
به کل حرفم توجه بفرمایید:

hedi;133545 نوشت:
من کسی نیستم که معصومین را مقایسه کنم و بگویم کی از کی برتر است اما میدانم که چهارده معصوم از یک نورند و منزلت هیچ کدام با دیگری قابل قیاس نیست...

----------------------------------


خیر البریه;133911 نوشت:
واما در باره احادیثی که ذکر نمودید درست است اما در بیان افضیلیت مقام نیستند :

من هم دقیقا بعد از احادیث گفتم قصدم اثبات برتری نیست

.

خیر البریه;114534 نوشت:
بدین سان، خدا از دندهٔ کوچک‌ِ آدم، حوّا را پدید آورد

ببخشید من اینو خیلی شنیدم ولی با این آیه جور در نمیاد:
سوره نساء، آیه 1، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً»
کلمه ی "زوج" چرا مذکر اومده؟
این نشون نمیده، اول حوا خلق شده و بعد از او، آدم خلق شده؟

با سلام

نقل قول:

این نشون نمیده، اول حوا خلق شده و بعد از او، آدم خلق شده؟

منظور از نفس واحده حضرت آدم علیه السلام است که اول خلق شده و سپس زوجش از او .
خلقكم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها ، که اخباری موافق با این آیات هم وارد شده است .

خیر البریه;169837 نوشت:
منظور از نفس واحده حضرت آدم علیه السلام است که اول خلق شده و سپس زوجش از او . خلقكم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها ، که اخباری موافق با این آیات هم وارد شده است .

ممنون، ولی سوال من این نبود،
سوالم اینه:
عندلیب;169806 نوشت:
کلمه ی "زوج" چرا مذکر اومده؟

نقل قول:

کلمه ی "زوج" چرا مذکر اومده؟


با سلام

معناى كلمه زوج و جمله (و خلق منها زوجها)
و اما كلمه زوج در جمله : (و خلق منها زوجها) بنا به گفته راغب به معناى همسر است يعنى اين كلمه در مورد هر دو قرين كه يكى نر و ديگرى ماده باشد استعمال مى شود يعنى هم به نر زوج مى گويند و هم به ماده و همچنين در غير حيوانات يعنى در هر دو چيزى كه جفت داشته باشد به كار مى رود، مانند چكمه و دمپائى كه به هر لنگه آن گفته مى شود: اين زوج آن ديگرى است و نيز به هر چيزى كه شبيه و نزديك به ديگرى و يا ضد ديگرى است زوج گفته مى شود، آنگاه راغب در ادامه سخنانش مى گويد: زوجه واژه نامطلوبى است ، (يعنى در لغت صحيح به زن نيز زوج گفته مى شود نه زوجه ).

و ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله (و خلق منها زوجها) اين است كه مى خواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانى بود مثل خود او و اين همه افراد بى شمار از انسان كه در سطح كره زمين منتشر شده اند همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشاء گرفته اند و بنابراين حرف (من ) من نشويه خواهد بود .المیزان

ابن منظور در لسان العرب گفته :

الزَّوْجُ الفَرْدُ الذي له قَرِينٌ والزوج الاثنان وعنده زَوْجَا نِعالٍ وزوجا حمام يعني ذكرين أَو أُنثيين وقيل يعني ذكراً وأُنثى ولا يقال زوج حمام لأَن الزوج هنا هو الفرد وقد أُولعت به العامة قال أَبو بكر العامة تخطئ فتظن أَن الزوج اثنان وليس ذلك من مذاهب العرب إِذ كانوا لا يتكلمون بالزَّوْجِ مُوَحَّداً في مثل قولهم زَوْجُ حَمامٍ ولكنهم يثنونه فيقولون عندي زوجان من الحمام يعنون ذكراً وأُنثى وعندي زوجان من الخفاف يعنون اليمين والشمال ويوقعون الزوجين على الجنسين المختلفين نحو الأَسود والأَبيض والحلو والحامض قال ابن سيده ويدل على أَن الزوجين في كلام العرب اثنان قول الله عز وجل وأَنه خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ والأُنثى فكل واحد منهما كما ترى زوج ذكراً كان أَو أُنثى وقال الله تعالى فاسْلُكْ فيها من كلٍّ زَوْجَيْن اثنين وكان الحسن يقول في قوله عز وجل ومن كل شيء خلقنا زوجين قال السماء زَوْج والأَرض زوج والشتاء زوج والصيف زوج والليل زوج والنهار زوج ويجمع الزوج أَزْوَاجاً وأَزَاوِيجَ وقد ازْدَوَجَتِ الطير افْتِعالٌ منه وقوله تعالى ثمانيةَ أَزْوَاجٍ أَراد ثمانية أَفراد دل على ذلك قال ولا تقول للواحد من الطير زَوْجٌ كما تقول للاثنين زوجان بل يقولون للذكر فرد وللأُنثى فَرْدَةٌ قال الطرماح خَرَجْنَ اثْنَتَيْنِ واثْنَتَيْنِ وفَرْدَةً ينادُونَ تَغْلِيساً سِمالَ المَدَاهِنِ وتسمي العرب في غير هذا الاثنين زَكاً والواحدَ خَساً والافتعال من هذا الباب ازْدَوَجَ الطيرُ ازْدواجاً فهي مُزْدوِجَةٌ وفي حديث أَبي ذر أَنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من أَنفق زَوْجَيْنِ من ماله في سبيل الله ابْتَدَرَتْه حَجَبَة الجنة قلت وما زوجان من ماله ؟ قال عبدان أَو فرَسان أَو بعيران من إِبله وكان الحسن يقول دينارين ودرهمين وعبدين واثنين من كل شيءٍ وقال ابن شميل الزوج اثنان كلُّ اثنين زَوْجٌ قال واشتريت زَوْجَين من خفاف أَي أَربعة قال الأَزهري وأَنكر النحويون ما قال والزَّوجُ الفَرْدُ عندهم ويقال للرجل والمرأَة الزوجان قال الله تعالى ثمانية أَزواج يريد ثمانية أَفراد وقال احْمِلْ فيها من كلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ قال وهذا هو الصواب يقال للمرأَة إِنها لكثيرة الأَزْواج والزَّوَجَةِ والأَصل في الزَّوْجِ الصِّنْفُ والنَّوْعُ من كل شيء وكل شيئين مقترنين شكلين كانا أَو نقيضين فهما زوجان وكلُّ واحد منهما زوج يريد في الحديث من أَنفق صنفين من ماله في سبيل الله وجعله الزمخشري من حديث أَبي ذر قال وهو من كلام النبي صلى الله عليه وسلم وروى مثله أَبو هريرة عنه وزوج المرأَة بعلها وزوج الرجل امرأَته ابن سيده والرجل زوج المرأَة وهي زوجه وزوجته وأَباها الأَصمعي بالهاء وزعم الكسائي عن القاسم بن مَعْنٍ أَنه سمع من أَزْدِشَنُوءَةَ بغير هاء والكلام بالهاء أَلا ترى أَن القرآن جاء بالتذكير اسكن أَنت وزوجك الجنة ؟ هذا كلُّه قول اللحياني قال بعض النحويين أَما الزوج فأَهل الحجاز يضعونه للمذكر والمؤَنث وضعاً واحداً تقول المرأَة هذا زوجي ويقول الرجل هذه زوجي قال الله عز وجل اسْكُنْ أَنتَ وزَوْجُك الجنةَ وأَمْسِكْ عليك زَوْجَكَ وقال وإِن أَردتم استبدال زوجٍ مكان زوج أَي امرأَة مكان امرأَة ويقال أَيضاً هي زوجته قال الشاعر يا صاحِ بَلِّغ ذَوِي الزَّوْجاتِ كُلَّهُمُ أَنْ ليس وصْلٌ إِذا انْحَلَّتْ عُرَى الذَّنَبِ وبنو تميم يقولون هي زوجته وأَبى الأَصمعي فقال زوج لا غير واحتج بقول الله عز وجل اسكن أنت وزوجك الجنة فقيل له نعم كذلك قال الله تعالى فهل قال عز وجل لا يقال زوجة ؟

خیر البریه;170081 نوشت:

با سلام

معناى كلمه زوج و جمله (و خلق منها زوجها)
و اما كلمه زوج در جمله : (و خلق منها زوجها) بنا به گفته راغب به معناى همسر است يعنى اين كلمه در مورد هر دو قرين كه يكى نر و ديگرى ماده باشد استعمال مى شود يعنى هم به نر زوج مى گويند و هم به ماده و همچنين در غير حيوانات يعنى در هر دو چيزى كه جفت داشته باشد به كار مى رود، مانند چكمه و دمپائى كه به هر لنگه آن گفته مى شود: اين زوج آن ديگرى است و نيز به هر چيزى كه شبيه و نزديك به ديگرى و يا ضد ديگرى است زوج گفته مى شود، آنگاه راغب در ادامه سخنانش مى گويد: زوجه واژه نامطلوبى است ، (يعنى در لغت صحيح به زن نيز زوج گفته مى شود نه زوجه ).

و ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله (و خلق منها زوجها) اين است كه مى خواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانى بود مثل خود او و اين همه افراد بى شمار از انسان كه در سطح كره زمين منتشر شده اند همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشاء گرفته اند و بنابراين حرف (من ) من نشويه خواهد بود .المیزان

ابن منظور در لسان العرب گفته :

الزَّوْجُ الفَرْدُ الذي له قَرِينٌ والزوج الاثنان وعنده زَوْجَا نِعالٍ وزوجا حمام يعني ذكرين أَو أُنثيين وقيل يعني ذكراً وأُنثى ولا يقال زوج حمام لأَن الزوج هنا هو الفرد وقد أُولعت به العامة قال أَبو بكر العامة تخطئ فتظن أَن الزوج اثنان وليس ذلك من مذاهب العرب إِذ كانوا لا يتكلمون بالزَّوْجِ مُوَحَّداً في مثل قولهم زَوْجُ حَمامٍ ولكنهم يثنونه فيقولون عندي زوجان من الحمام يعنون ذكراً وأُنثى وعندي زوجان من الخفاف يعنون اليمين والشمال ويوقعون الزوجين على الجنسين المختلفين نحو الأَسود والأَبيض والحلو والحامض قال ابن سيده ويدل على أَن الزوجين في كلام العرب اثنان قول الله عز وجل وأَنه خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ والأُنثى فكل واحد منهما كما ترى زوج ذكراً كان أَو أُنثى وقال الله تعالى فاسْلُكْ فيها من كلٍّ زَوْجَيْن اثنين وكان الحسن يقول في قوله عز وجل ومن كل شيء خلقنا زوجين قال السماء زَوْج والأَرض زوج والشتاء زوج والصيف زوج والليل زوج والنهار زوج ويجمع الزوج أَزْوَاجاً وأَزَاوِيجَ وقد ازْدَوَجَتِ الطير افْتِعالٌ منه وقوله تعالى ثمانيةَ أَزْوَاجٍ أَراد ثمانية أَفراد دل على ذلك قال ولا تقول للواحد من الطير زَوْجٌ كما تقول للاثنين زوجان بل يقولون للذكر فرد وللأُنثى فَرْدَةٌ قال الطرماح خَرَجْنَ اثْنَتَيْنِ واثْنَتَيْنِ وفَرْدَةً ينادُونَ تَغْلِيساً سِمالَ المَدَاهِنِ وتسمي العرب في غير هذا الاثنين زَكاً والواحدَ خَساً والافتعال من هذا الباب ازْدَوَجَ الطيرُ ازْدواجاً فهي مُزْدوِجَةٌ وفي حديث أَبي ذر أَنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من أَنفق زَوْجَيْنِ من ماله في سبيل الله ابْتَدَرَتْه حَجَبَة الجنة قلت وما زوجان من ماله ؟ قال عبدان أَو فرَسان أَو بعيران من إِبله وكان الحسن يقول دينارين ودرهمين وعبدين واثنين من كل شيءٍ وقال ابن شميل الزوج اثنان كلُّ اثنين زَوْجٌ قال واشتريت زَوْجَين من خفاف أَي أَربعة قال الأَزهري وأَنكر النحويون ما قال والزَّوجُ الفَرْدُ عندهم ويقال للرجل والمرأَة الزوجان قال الله تعالى ثمانية أَزواج يريد ثمانية أَفراد وقال احْمِلْ فيها من كلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ قال وهذا هو الصواب يقال للمرأَة إِنها لكثيرة الأَزْواج والزَّوَجَةِ والأَصل في الزَّوْجِ الصِّنْفُ والنَّوْعُ من كل شيء وكل شيئين مقترنين شكلين كانا أَو نقيضين فهما زوجان وكلُّ واحد منهما زوج يريد في الحديث من أَنفق صنفين من ماله في سبيل الله وجعله الزمخشري من حديث أَبي ذر قال وهو من كلام النبي صلى الله عليه وسلم وروى مثله أَبو هريرة عنه وزوج المرأَة بعلها وزوج الرجل امرأَته ابن سيده والرجل زوج المرأَة وهي زوجه وزوجته وأَباها الأَصمعي بالهاء وزعم الكسائي عن القاسم بن مَعْنٍ أَنه سمع من أَزْدِشَنُوءَةَ بغير هاء والكلام بالهاء أَلا ترى أَن القرآن جاء بالتذكير اسكن أَنت وزوجك الجنة ؟ هذا كلُّه قول اللحياني قال بعض النحويين أَما الزوج فأَهل الحجاز يضعونه للمذكر والمؤَنث وضعاً واحداً تقول المرأَة هذا زوجي ويقول الرجل هذه زوجي قال الله عز وجل اسْكُنْ أَنتَ وزَوْجُك الجنةَ وأَمْسِكْ عليك زَوْجَكَ وقال وإِن أَردتم استبدال زوجٍ مكان زوج أَي امرأَة مكان امرأَة ويقال أَيضاً هي زوجته قال الشاعر يا صاحِ بَلِّغ ذَوِي الزَّوْجاتِ كُلَّهُمُ أَنْ ليس وصْلٌ إِذا انْحَلَّتْ عُرَى الذَّنَبِ وبنو تميم يقولون هي زوجته وأَبى الأَصمعي فقال زوج لا غير واحتج بقول الله عز وجل اسكن أنت وزوجك الجنة فقيل له نعم كذلك قال الله تعالى فهل قال عز وجل لا يقال زوجة ؟

ممنون، عربیشو که خیلی نفهمیدم ، ولی همون متن فارسیتون جوابمو داد :ok:

موضوع قفل شده است