لزوم شكر خالق توسط مخلوق چيست ؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لزوم شكر خالق توسط مخلوق چيست ؟

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
سوالي ساده اما چالش بر انگيز طرح ميكنم ، پاسخ به اين سوال ميتواند جهانبيني هر انساني را چه با باورهاي ديني و چه غير ديني و الهي تغيير دهد و انشاءالله مفيد فايده باشد
اما سوال :

[="darkred"][="darkred"]

[="cyan"]
لزوم شكر خالق توسط مخلوق چيست ؟ واگر مخلوق اصل اين خلقت و زندگي در اين جهان را نخواهد پس شكر چه چيز بايد كند؟ و چرا وعده عذاب براي او از طرف حق تعالي داده شده است ؟[/]
[/][/]

يك پاسخ ساده ميخواهم براي اين پرسش ساده؟

[="red"]عجيب است كه اين سوال ساده پاسخي از طرف دوستان در بر نداشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!![/]

معقول;113381 نوشت:
لزوم شكر خالق توسط مخلوق چيست ؟ واگر مخلوق اصل اين خلقت و زندگي در اين جهان را نخواهد پس شكر چه چيز بايد كند؟

سلام
1- خالق تمام اسباب سعادت و خوشبختی را به مخلوق عنایت فرموده و همین امر مستلزم شکر است ولو اینکه به حسب حال فعلی مخلوق ، احساس سعادت در او نباشد . چه بسیار حالات ناخوش در این جهان که اسباب سعادت در آن جهان است . مخلوق نباید دانش کم خود را معیار سعادت و شقاوت خود قرار دهد بلکه باید به معیارهای خالق توجه نماید .
2- وعده عذاب اطلاع دادن از آثار اعتقاد و عمل خود بندگان است و نسبت داده شدن عذاب به خدای متعال به این جهت است که هیچ پدیده ای در جهان بدون حول و قوه و اراده او محقق نمی شود ولو آثار عقاید و اعمال انسانها
موفق باشید

حامد;119224 نوشت:

سلام بر حامد عزيز و عرض تشكر
حامد جان در سوال " اصل نخواستن خلقت " من مخلوق مطرح است نه شكل و شيوه زندگاني . تمايز ميان اين دو مهم است !!!

معقول;119634 نوشت:
حامد جان در سوال " اصل نخواستن خلقت " من مخلوق مطرح است نه شكل و شيوه زندگاني . تمايز ميان اين دو مهم است !!!

سلام جانم
شکی نیست که نخواستن اصل خلقت از عدم فعلیت حس سعادت در اوست . ممکن نیست کسی خود را سعادتمند بداند و از خلقتش ناراضی باشد . چنین کسی باید از این فضای روحی خارج شود و با تعمق در هستی خود به آثار مهر و محبت بیکران خدای تعالی پی ببرد .
خوب البته تا وقتی که در او این حس بالفعل نشود و به آن اندیشه شایسته دست نیابد به حسب خودش دلیلی برای شکر نیست .
عدم ثبات این حالات خود دلیلی بر نبودن بنیانهای اساسی برای آنست . به امید رفع این حالات
موفق باشید

معقول;113381 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
سوالي ساده اما چالش بر انگيز طرح ميكنم ، پاسخ به اين سوال ميتواند جهانبيني هر انساني را چه با باورهاي ديني و چه غير ديني و الهي تغيير دهد و انشاءالله مفيد فايده باشد
اما سوال :


لزوم شكر خالق توسط مخلوق چيست ؟ واگر مخلوق اصل اين خلقت و زندگي در اين جهان را نخواهد پس شكر چه چيز بايد كند؟ و چرا وعده عذاب براي او از طرف حق تعالي داده شده است ؟


با سلام و تشکر از پرسش زیبای شما ...
:Gol:

در لزوم شکر منعم و نعمت های الهی، توجه به چند نکته ضروری است:

1. لزوم شكر منعم امری فطری و درونی است که هر انسانی با رجوع به عقل و فطرت خویش در می یابد که در بـرابـر هر كـسـى كـه بـه او خدمتی کرده یا نـعـمتى عطا كرده باید تشکر کند و گر نه از طرف عقل خود، مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.

با توجه به همين روحيه، وقتى انسان متوجه مى شود كـه قدرتی بی همتا نعمت هاى مادی و معنوی بی شماری به وی عطا نموده، لازم می بیند که این قدرت لایزال را بشناسد، و از او تشکر كند. بنابراین وجوب شکر منعم و نعمات او، قبل از این که یک واجب شرعی باشد، واجب عقلی است.(برگرفته از توحيد از ديدگاه عقل و نقل، جعفر کريمي - قدرت الله فرقاني، فصل لزوم شناخت خدا، با اندکی تغییر)

2. اگر چه خداوند از شکر گزاری بندگان بی نیاز است، (همانگونه که خورشید از روی آوردن مردم به او و ساختن خانه هاشان رو به سوی خورشید بی نیاز است، بلکه این مردمند که به نور خورشید محتاجند) ولى به خاطر منفعت و مصلحت بندگان خود و به خاطر نتایجی مادی و معنوی و دنیوی و اخروی که برای شأن و منزلت انسان به همراه دارد، آنانرا به شکر گزاری فراخوانده است. در قرآن كريم پس از نويد افزودن بر نعمت های سپاسگزاران، كفران نعمت را موجب عذاب الهی دانسته است و فرموده است: «آنكه سپاسگزارى كند سپاسش به نفع خود اوست و هر كه كفران ورزد، خداوند بى نياز و ستوده است.»( لقمان، 12)

3. شکرگزاری ريشۀ تمام سعادت ها و سرچشمۀ عظيم بركات الهى برای انسان است، كه روز به روز انسان را به خدا نزديكتر و پيوند عشق و محبّت بندگان را با خدا محكم تر مى سازد از این رو علیرغم بی نیازی خداوند، از روى حكمت و مصلحت بر بندگان ضرورى و واجب گردیده است.

4. بدون شک هيچ كس توان شكر نعمت هاى خدا را ندارد، و چنانکه در روایات اسلامی هم بدان اشاره شده است؛ برترين شكر آدمى اظهار عجز و ناتوانى از شكر گزاری در برابر نعمت هاى او و عذر تقصير به پيشگاه حق بردن است.( مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 3 ، ص 80 و 81)

موفق باشید ...:Gol:

معقول;113381 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
واگر مخلوق اصل اين خلقت و زندگي در اين جهان را نخواهد پس شكر چه چيز بايد كند؟


سلام مجدد :Gol:

خالق هستی بخش، فیاض علی الاطلاق است و اگر وجودش دائماً در فیض رسانی نباشد محل سؤال و پرسش است که چرا وجودی که خیر و فیض مطلق است، خیر و لطف و فیضش شامل حال موجودات نیازمند نمی شود. چنانکه اگر کسی که دارای علم و دانش است دیگران را از علم و دانشش برخوردار نکند مورد سؤال قرار می گیرد که چرا؟ و اگر علم و دانشش را بعنوان زکوة علم به دیگران ارزانی بدارد محل سؤال نبوده بلکه امری طبیعی می باشد.

بعلاوه فیاض و خیر رسان مطلق، که غنی بالذات است برای خیر رساندن و فیض بخشی مدام و رو به تکامل، به موجودات سراسر احتیاج، می بایست در ابتدائی ترین مرحله که اساسی ترین آنها نیز هست به ایشان وجود ببخشد زیرا برای تداوم خیر و لطف، راهی جز وجود بخشی و خارج کردن ایشان از وادی عدم نیست.

اگر مخلوق، قدر نعمت ها و امکانات و سرمایه های الهی را نمی داند و بواسطه اطاعت از شیطان و نفس اماره از آنها در مسیر تباهی و سقوط بهره می گیرد، دلیل بر آن نمی شود که به اصل و اساس لطف الهی که همان وجود بخشی است اعتراض کند. نظیر آنکه کسی ثروت مادی و سرمایه های پدری را که بسیاری آرزوی چنین موقعیتی را دارند در مسیر گناه و انحراف و تباهی استفاده کند و آنگاه پدرش و ثروت مادی را لعن و نفرین کند و با خود بگوید این ثروت و ارث پدری مرا به هلاکت کشاند در حالیکه می توانست از این فرصت در مسیر خدمت به خلق و تعالی روح و روان خویش و تهیه اسباب سعادتش بهره بگیرد و شکر گزار این فرصت باشد.

معقول;113381 نوشت:
و چرا وعده عذاب براي او از طرف حق تعالي داده شده است ؟

وعده عذاب نتیجه و اثر گرایشات، اعمال و کردار خود انسان است، نه اینکه خداوند بدون وجه کسی را عذاب کند بلکه این خود ما هستیم که با اختیار و آزادی که داریم و با استفاده از عقل خدادادی مسیر هدایت و یا ضلالت؛ سعادت و یا هلاکت مان را انتخاب می کنیم.

بعلاوه وعید عذاب، برای انسان اگر نیک بیندیشد نوعی انذار است تا از سرمایه ها و فرصتی که دارد در مسیر بندگی و سعادتش استفاده کند (اطاعت خدا را در پیش گیرد و اطاعت طاغوت را رها کند) و این هم نشانی دیگر از لطف و رحمت و خیر الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

السلام عليكم
جناب حامد و بزرگوار صدرا
لزوم شكر [="red"]منعم[/] امری فطری و درونی است که هر............
كدام نعمت !؟،[="lime"]عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم[/]
اگر چه خداوند از [="red"]شکر گزاری[/] بندگان بی نیاز است، (همانگونه که خورشید از روی آوردن مردم به او و ساختن خانه هاشان رو به سوی خورشید بی نیاز است، بلکه این مردمند که به نور خورشید محتاجند) ولى به خاطر [="red"]منفعت و مصلحت بندگان[/]..........
[="lime"]عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم[/]
شکرگزاری ريشۀ تمام سعادت ها و سرچشمۀ عظيم [="red"]بركات الهى[/] برای انسان است، كه روز به روز انسان را به خدا نزديكتر و پيوند عشق و محبّت بندگان را با خدا محكم تر مى سازد از این رو علیرغم بی نیازی خداوند، از روى حكمت و مصلحت بر بندگان ضرورى و واجب گردیده است..........................
[="lime"]عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم[/]
بدون شک هيچ كس توان شكر[="red"] نعمت هاى خدا[/] را ندارد، و چنانکه در روایات اسلام........................
[="lime"]عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم[/]
نظیر آنکه کسی ثروت مادی و سرمایه های پدری را که بسیاری آرزوی چنین موقعیتی را دارند در مسیر گناه و...........
[="lime"] اگر نخواست آنرا ميبخشد و انفاق ميكند و از عذاب هم خبري نيست ..... نخواستن ميراث با نابود كردن و ضايع كردن آن متفاوت است [/]
وعده عذاب نتیجه و اثر گرایشات، اعمال و کردار خود انسان است، نه اینکه خداوند بدون وجه کسی را [="red"]عذاب [/]کند..............
[="lime"]چرا عذاب ؟؟؟؟ اگر كسي شاكر نعماتي نباشد كه آن را نميخواهد[/]

خداى تعالى از هر چيزى بى نياز است و از هيچ چيز نفع نمى برد ولى در عين حال، كارهايش هم عبث و گزاف و بيهوده نيست، و چگونه بيهوده باشد و حال آنكه كلام مجيدش او را به حكيم بودن توصيف نموده و از عبث منزهش داشته و فرموده است:(افحسبتم انما خلقناكم عبثا)كه خود مى رساند، اوامر و نواهى خداوند در حقيقت مكمل خلقت انسانى است.


پس خداوند، هم در خلق كردن انسانها غرض داشته و هم در امر و نهيش، هر چند كه اغراض خداوند مانند اغراض ما از باب استكمال نيست، آرى ما هر كارى كه مى كنيم به اين منظور است كه يا نقصى از خود برطرف سازيم و يا كمالى را كه نداريم به دست آوريم، ولى خداى سبحان چنين نيست.اغراض او و حكمتها و مصالحى كه در كارهايش هست، در خود او اثر نمى گذارد و مانند ما نيست كه تصور مصالح و منافع عمل، تحريكمان كند تا آن عمل را انجام داده، و انجام آن را بر تركش ترجيح دهيم، زيرا خداى سبحان، قاهرى است كه در هيچ فرضى مقهور نمى شود، و غالبى است كه در هيچ وصفى مغلوب نمى گردد، او مالك هر چيزى است، و چيزى مالك او نمى شود، او بر هر چيزى حكومت مى كند و هيچ چيز بر او حكم نمى راند، براى او شريكى در ملك نيست و سرپرستى بخاطر ذليل بودن ندارد، پس مانند ما محكوم به عقل نمى شود، بلكه او است كه هر عقلى را به آنچه كه تعقل مى كند، راهنمايى مى نمايد.


وقتى به حكم كلام خود خداى تعالى مى گوييم كارهاى خداوند از روى حكمت و مصلحت و متوقف بر غرض است نه بيهوده و گزاف، معنايش اين است كه خداى تعالى در كارهايش غرض هايى دارد كه عايد خلقش مى شود نه عايد خودش.
و حاصل اينكه ميان اغراض ما بندگان و اغراض خداى سبحان از دو جهت تفاوت است:
اول - از جهت اينكه خداى تعالى، از كارهايش كسب كمال نمى كند، بر خلاف ما انسانها و هر حيوان صاحب شعور و اراده، كه هر كارى را كه مى كنيم غرضى از آن در نظر مى گيريم كه عايد آن غرض جبران كمبودها و به كمال رساندن نواقص است.
دوم - از اين جهت كه مصلحت و مفسده بر ما صاحبان شعور، حاكم است و ما را به حركت در آورده و يا از حركت باز مى دارد، ولى در خداى سبحان حكومت نداشته و او را مضطر و مجبور به انجام كارى نمى كند.
(برگرفته از تفسیر المیزان)

بنابراین نوع خواستن ما با خواستن خداوند متفاوت است چرا که خداوند خود خالق ماست وتشخیص مصلحت بدست اوست او به حکم خالق بودن نسبت به سعادت ما آگاهتر است.


هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد ، فیض وجود از خدا دریافت می کند .خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد ، تا موجودی که امکان وجود آن است ، وجود را دریافت نکند.

فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق می شود. پس لازمة فیاض بودن آفریدن است.


اگر چیزی امکان ایجاد شدن را داشته باشد و خداوند نیز به عنوان علت فاعلی، توانایی ایجاد آن را داشته باشد؛اما آن را ایجاد نکند، نیافریدن با توجه به این که وجود خیر است، منع از خیر است و بخل محسوب می شود و بخل از خداوند محال است.

.

معقول;121683 نوشت:
جناب حامد و بزرگوار صدرا لزوم شكر منعم امری فطری و درونی است که هر............ كدام نعمت !؟،عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم

سلام
بنده در مورد نعمت صحبت نکردم تا به آن اشکال بفرمایید از عدم حس سعادت سخن گفتم و لزوم خروج از آنرا را متذکر شدم . اگر در هردو حال(حالت حس سعادت و عدم آن ) راضی به هستی نبود حرف شما درست است اما چنین نیست لذا این فکر و حال قابل تکیه نیست تا اندیشه بر آمده از آن صحیح باشد
موفق باشید

السلام عليكم
حامد بزرگوار ؛ سپاس
اولا اشكال بنده بر نعمت عرضي بود بر فرمايش جناب صديق ( كه البته اشتباها صدرا درج شد و از اين بابت پوزش ميخواهم )
اما سوال : آيا ميتوان مطلقا احساس رضايت بر حال و عرض نسبت بر هر امري را ملاك كلي براي پذيرش آن امر دانست؟ قطعا خير

و جناب سيناي عزيز؛ خوش آمديد
فرمايشاتتان ،متين ،گهر بار ،معقول و پر بار بود .هرچند پاره اي از آن قابل بحث است ليكن در مجموع پاسخ به قلب سوال مطرح شده نبود ، يا دست كم بنده نتوانستم آنرا به عنوان پاسخ بپذيرم ،منتظر پاسخي مرتبط تر هستم
باز هم سپاس ، حق ياورتان

معقول;122750 نوشت:
اما سوال : آيا ميتوان مطلقا احساس رضايت بر حال و عرض نسبت بر هر امري را ملاك كلي براي پذيرش آن امر دانست؟ قطعا خير

سلام
چون سوال در مورد عدم رضایت به هستی است بنده به این معیار اشاره کردم چه اینکه مطمئنا این یک حالت روحی است نه یک تفکر مبتنی بر برهان به همین خاطر عرض شد که اگر حالت روحیش عوض شود دیگر این عدم رضایت را نخواهد داشت لذا احساس مزبور پایه و اساسی ندارد . بله اگر کسی بر این مطلب برهانی دارد باید برهانش را ببینیم .
موفق باشید

حامد بزرگوار ؛ سلام
عرض بنده و اصل سوال فقط بر مبناي برهان و عقلانيت است،كه يقينا حالات روحي و احساسات غير از اين است

معقول;113381 نوشت:
واگر مخلوق اصل اين خلقت و زندگي در اين جهان را نخواهد پس شكر چه چيز بايد كند؟ و چرا وعده عذاب براي او از طرف حق تعالي داده شده است ؟

سلام
برادر جان کجای این مطلب مبتنی بر امور عقلی است ؟ اینکه مخلوق موجود بخواهد از اصل نباشد عقلانی است یا احساسی ؟ معلوم است که عقلانی نیست چرا ؟ چون تو هستی وقتی هستی چطور می توانی نبودن از اصل را تمنا کنی ؟ چرا چون تمنای تو مبتنی بر وجودت است آنوقت این تمنا نقیض وجود را طلب می کند به عبارت دیگر انتفای خود را طلب می کند پس این طلب ، نبودن خود را می خواهد . خوب فرض بر عدمش بگیرید . فرض بگیرید که چنین طلبی نباشد . که اتفاقا می تواند نباشد اما نه از راه انتفای وجود مخلوق بلکه از راه تبدل حال مخلوق
موفق باشید

بزرگوار ، نپذيرفتن يك امر مشروط حتي عدم يك موجود ( پس از ايجاد ) يقينا عقلي است

معقول;125930 نوشت:
بزرگوار ، نپذيرفتن يك امر مشروط حتي عدم يك موجود ( پس از ايجاد ) يقينا عقلي است

سلام
چه چیزی مشروط است . بعد از وجود مخلوق که او هست و شرطی نیست قبل از وجود هم که نبود تا شرطی باشد . این مشروطیت در کجاست ؟
موفق باشید

معقول;121683 نوشت:
السلام عليكم
جناب حامد و بزرگوار صدرا
لزوم شكر منعم امری فطری و درونی است که هر............
كدام نعمت !؟،

معقول;121683 نوشت:
عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم

سلام و ادب:Gol:
وقتی نعمت وجود و استعداد برخورداری از نعمات برای رسیدن به کمال و سعادت به انسان داده می شود، فطرت انسان به شکرگزاری از منعم گواهی می دهد و اگر کسی بگوید من نعمت را نمی خواهم، چون نعمت مذکور در جهت وجود بخشی و در مسیر رشد و کمال وی است، صورت مسأله پاک نمی شود، عطا بخشی غنی و منعم مورد سؤال نیست بلکه سؤال چنین بنده ی فقیر است که مورد سرزنش قرار می گیرد.

معقول;121683 نوشت:
اگر چه خداوند از شکر گزاری بندگان بی نیاز است، (همانگونه که خورشید از روی آوردن مردم به او و ساختن خانه هاشان رو به سوی خورشید بی نیاز است، بلکه این مردمند که به نور خورشید محتاجند) ولى به خاطر منفعت و مصلحت بندگان..........
عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم

چنانکه گفتیم؛ اگر بنده نعمت وجود و استعداد کمال و رشد را نخواهد در صورت مسأله تأثیری ندارد بلکه این خود اوست که بی بهره می ماند و عذابی جز حرمان و عدم برخورداری اش از نعمات الهی و استعداد اعطائی وجودی برای او نخواهد بود. چون سیر کمال و سعادت هستی جاری و ساری است و او خود با دستان خود خویشتن را از این موهبت محروم ساخته، به عبارتی عذاب ساخته و پرداخته خود اوست.
معقول;121683 نوشت:
شکرگزاری ريشۀ تمام سعادت ها و سرچشمۀ عظيم بركات الهى برای انسان است، كه روز به روز انسان را به خدا نزديكتر و پيوند عشق و محبّت بندگان را با خدا محكم تر مى سازد از این رو علیرغم بی نیازی خداوند، از روى حكمت و مصلحت بر بندگان ضرورى و واجب گردیده است..........................
عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم
بدون شک هيچ كس توان شكر نعمت هاى خدا را ندارد، و چنانکه در روایات اسلام........................
عرض آن است كه فرض ، اصل را نخواهيم

هیچ کس، حاتم بخشی و فیض و لطف کریم و عطای ذات غنی مطلق، را به بندگان و موجودات، مورد سؤال قرار نمی دهد؟ این اقتضای وجود کریم و فیاض علی الاطلاق است، اگر نبخشد و عطا نکند مورد سؤال است.

اما آنچه مورد سؤال است عدم برخورداری بنده محتاج و نیازمند از نعمت و لطف عطا شده و باز پس زدن آن در عین فقر و نیازمندی است، بجای بهره مندی از نعمات و استعدادها و تمنای صعود و قرب در مسیر کمال تا سرمنزل سعادت، راه بهانه جویی پیشه گرفته و خود را در مسیر حرمان و عذاب و سختی و بی بهره گی قرار دهد؟


معقول;121683 نوشت:
نظیر آنکه کسی ثروت مادی و سرمایه های پدری را که بسیاری آرزوی چنین موقعیتی را دارند در مسیر گناه و...........
اگر نخواست آنرا ميبخشد و انفاق ميكند و از عذاب هم خبري نيست ..... نخواستن ميراث با نابود كردن و ضايع كردن آن متفاوت است
وعده عذاب نتیجه و اثر گرایشات، اعمال و کردار خود انسان است، نه اینکه خداوند بدون وجه کسی را
عذاب کند..............
چرا عذاب ؟؟؟؟ اگر كسي شاكر نعماتي نباشد كه آن را نميخواهد

شما تمام تلاشت این باشد که صورت مسأله را پاک کنی، این چیزی نیست جز اینکه حقیقت وجود خودت را با دستان خودت از مسیر کمال طلبی و حقیقت جویی و سعادت پاک کرده و دورتر ساخته ای، این همان انتخاب عذاب و حرمان است.

تو خود مسبب عذاب خود خواهی شد، نه انکه خداوند برای تو جایگاهی مخصوص عذاب مقرر کرده باشد، خداوند با اعطای وجود و استعداد و توانائی سیر در کمال و مهیای نعمات مادی و معنوی در سر راه تو اسباب رشد و کمال بندگان را فراهم ساخت، عدم برخورداری از این نعمات و استعدادها انتخاب جایگاه محرومان و عذاب پیشگان است.

زیرا برای رسیدن به برخورداری از نعمات و آرامش بهشت و رضوان الهی، باید از این نعمات و استعدادها در مرحلۀ دنیا بهره بگیری و عدم بهره مندی از انها با وجود اینهمه بشارت و انذار، خود نوعی مطالبۀ عذاب است، پس این بنده خرده بر کسی نتواند گرفت الا بر خویش.

موفق باشید ...:Gol:


موضوع قفل شده است