حصر اجتهاد و دیدگاه مذاهب اسلامی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حصر اجتهاد و دیدگاه مذاهب اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم



:Gol:حصر اجتهاد ودیدگاه مذاهب اسلامی:Gol:


با سلام به دوستان بزرگوار
یکی از تفاوتهای آشکار میان طریق فقهی شیعه با سنی، نحوه اجتهاد از منابع و چگونگی آن می باشد. اجتهاد در فقه شیعی به صورت مطلق است و سد باب آن معنایی ندارد بخلاف طریق مذاهب فقهی اربعه اهل سنت که باب اجتهاد مطلق را مسدود می دانند. موضوعاتی که در این تایپیک ان شاءالله پیگیری خواهد شد بدین ترتیب است:
1- حصر اجتهاد
2- عوامل حصر اجتهاد.
3- ضرورت فتح باب اجتهاد.
4- اقسام اجتهاد.
5- نقص اجتهاد منتسب.
6- اجتهادشیعه مطلق است.
7- بررسی ادله بسته بودن باب اجتهاد.
8- فتح باب اجتهاد نزد متفکران اهل سنت.
9-دیدگاه پیشوایان اهل سنت.

1- حصر اجتهاد:
پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) دو نوع رهبري در ميان جامعه اسلامي داشت: رهبري سياسي و رهبري ديني. صحابه در مورد مسائل ديني و غير ديني، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) مراجعه مي کردند و حضرت هم جواب گوي آنان بود.
بعد از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه وآله) امّت اسلامي هر جا با مسئله اي مواجه مي شدند، نزد صحابه مي آمدند و سؤال مي نمودند. هرچند عمر بن خطاب افراد مخصوصي را براي پاسخ گويي به مسائل مردم و به تعبير ديگر، فتوا دادن معين کرده بود.[1]
وضع به همين منوال بود و مردم عوام براي به دست آوردن وظائف شرعي خود نزد کساني مي آمدند که در مسائل ديني متخصص بودند. در عصر تابعان نيز وضع به همين منوال بود و هيچ گونه حصر و محدوديتي در تقليد و سؤال از اشخاص خاصي نبود. مسلماناني که در قرن اوّل و دوّم زندگي مي کردند، چيزي به اسم مذهب فقهي نشنيده بودند، در مسائل فقهي به کساني که اطمينان بيشتري داشتند مراجعه مي کردند، آنان نيز احکام را از کتاب و سنت، طبق موازين خاص اجتهاد، استنباط مي کردند و جواب مردم را مي دادند. چه عاملي بعد از اين تاريخ، مردم عامي حتي فقيه مجتهد را ملزم به تقليد از مذاهب خاص نمود؟ به کدام دليل شرعي بر مردم واجب شد که ـ علي التخيير ـ به يکي از مذاهب چهارگانه فقهي تمسک کنند و حقّ نداشته باشند که احکام فقهي را از کسان ديگري سؤال نمايند؟ با آن که روشن است که عوامل سياسي در پيش افتادن برخي از اين مذاهب مؤثّر بوده است....[2]

[1].عن القاسم أن أبا بكر الصديق كان إذا نزل به أمر يريد فيه مشاورة أهل الرأي وأهل الفقه دعا رجالا من المهاجرين والأنصار ودعا عمر وعثمان وعليا وعبد الرحمن بن عوف ومعاذ بن جبل وأبي بن كعب وزيد بن ثابت وكل هؤلاء كان يفتي في خلافة أبي بكر وإنما تصير فتوى الناس إلى هؤلاء فمضى أبو بكر على ذلك ثم ولي عمر فكان يدعو هؤلاء النفر وكانت الفتوى تصير وهو خليفة إلى عثمان وأبي وزيد .(كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، علي بن حسام الدين المتقي الهندي،ح14105).

[2]. علامه طهراني معروف به آغا بزرگ، تاريخ حصر الاجتهاد، ص 104.

:Gol:2- عوامل حصر اجتهاد:Gol:

در سبب و علت حصر اجتهاد در چهار مذهب فقهي جهات و توجيهات مختلفي بيان شده است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ ابن الجوزي علت مهمّ توقف و افول حرکت اجتهادي را در تأثير سياست برخي از حاکمان عباسي مي داند. او مي گويد: خليفه عباسي، قادر بالله از سال 381 هجري تا 422، به مدت 41 سال بر مردم حکومت کرد. او کسي بود که شديداً مخالف رشد و نشاط حرکت اجتهادي بود. تعصب و عناد او به حدّي رسيده بود که در سال 408 هجري دستور داد که فقهاي حنفي مذهب كه گرایش کلامی معتزله داشتندتوبه کرده و از اعتزال تبرّي جويند. به اين هم اکتفا نکرد تا اين که آنان را از بحث و تدريس و مناظره در مسائل مختلف بازداشت و هرکس را که با او در اين امر مخالف بودند، شديداً مورد عقوبت خويش قرار مي داد....».[1]
اما حقيقت آن است که قادر بالله اوّل کسي نبود که جمود فکري را در حوزه هاي اسلامي ايجاد کرد، بلکه او وارث رفتار کينه توزانه و مغرضانه متوکّل عباسي و فرزندش، واثق بود. بيشتر خلفايي که بعد از متوکّل به خلافت رسيدند همين سياست را دنبال نمودند.

[1]. المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج، ج 7ص287، دار صادر - بيروت«اخبرنا سعد الله بن على البزاز اخبرنا ابو بكر الطريثيثى اخبرنا هبة الله بن الحسن الطبرى قال وفى سنة ثمان واربعمائة استتاب القادر بالله امير المؤمنين فقهاء المعتزلة الحنفية فأظهروا الرجوع وتبرؤا من الاعتزال ثم نهاهم عن الكلام والتدريس والمناظرة فى الاعتزال والرفض والمقالات المخالفة للاسلام وأخذ خطوطهم بذلك وانهم متى خالفوه حل بهم من النكال والعقوبة ما يتعظ به امثالهم وامتثل يمين الدولة وامين الملة ابو القاسم محمود امر امير المؤمنين واستن بسننه فى اعماله التى استخلفه عليها من خراسان وغيرها فى قتل المعتزلة والرافضة والاسماعيلية والقرامطة والجهمية والمشبهة وصلبهم وحبسهم ونفاهم وامر بلعنهم على منابر المسلمين وايعاد كل طائفة من اهل البدع وطردهم عن ديارهم وصار ذلك سنة فى الاسلام».

2 ـ احمد مصطفي زرقاء در بررسي بسته شدن باب اجتهاد چند وجه ذکر کرده و مي گويد: «يکي از آن وجوه تعصّب مذهبي است. از آن جا که اين چهار مذهب مقلّدين بيشتري داشتند و از طرفي شاگردان آنها نسبت به آراي استادان خود تعبد و تعصب نشان مي دادند، لذا در مقابل آنها خضوع کرده از خود اظهار نظري بر خلاف فتواها و مباني اجتهادي آنها نکردند».
3 ـ او در وجه ديگري مي گويد: «از آن جا که خلفا براي تصدي پست قضاوت در ابتدا از مجتهدان استفاده مي کردند و آنان هر کدام به اجتهاد خود حکم مي دادند، براي وحدت رويّه در حکم از مقلّدان خاصي استفاده کردند که بيشتر از همه پيرو دارند و با اين طريق فتواها و نظرات اين چهار فقيه در جامعه اسلامي گسترش پيدا کرد.
4 ـ هم چنين در بيان سبب ديگر مي گويد: «مجتهدان در يک عصر و زمان به تناسب حوادث موجود و حوادثي که قرار بوده در آينده اتفاق افتد، احکامي را استنباط و استخراج کرده و آنها را مرتب و منظم نموده و تدوين کردند. فقيهان عصر بعد با مواجهه اين تدوين که از سوي پيشينيان انجام گرفته بود، خود را از اجتهاد بي نياز ديدند و احساس کردند که ديگر ضرورتي در اجتهاد جديد نيست و اين گونه باب اجتهاد را بر روي خود بستند، که اين سنت تاکنون بر جاي مانده است».[1]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. مصطفي أحمد زرقاء، المدخل الفقهي، ج 1، ص 177 ـ 179.

5ـ سيد محمّد تقي حکيم (رحمه الله) مي فرمايد: «يکي از عواملي که منجّر به بسته شدن باب اجتهاد نزد اهل سنت شد ـ که نزديک بود همين عامل جلو رشد فقه و فقاهت را در حوزه هاي شيعه نيز بگيرد ـ بزرگي و عظمت يک شخصيّت علمي بود.
اين عامل بعد از عصر رؤساي مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت: احمد بن حنبل، محمّد بن ادريس شافعي، ابوحنيفه و مالک بن انس، اثر خود را به طور ملموس در جامعه اهل سنت و حوزه هاي علمي آنان گذاشت و به جهت اعجاب بيش از اندازه اي که نسبت به عمل کرد فقهي آنان بر ايشان پديد آمد، قدرت اظهار مخالفت و اجتهاد را از آنان گرفت. اگر چه اين عامل تا حدود يک قرن بعد از شيخ طوسي (رحمه الله) در جامعه شيعي و حوزه هاي علمي آنان نيز اثر گذار بود و لذا کسي جرأت نمي کرد با آراي شيخ مخالفت کند، ولي با روي کار آمدن ابن ادريس حلّي و شجاعتي که به خرج داد، با شکستن اين سکوت، حرکت نويني در حوزه هاي اجتهادي شيعه ايجاد نمود، که با فراز و نشيب هايش تا کنون ادامه داشته است».[1]
همو در ادامه سخنانش مي فرمايد: «ظاهر آن است که دستگاه سياست در آن عصر از رشد فکري علما و حوزه هاي علمي هراسان بوده است؛ زير اين علما و مجتهدان بودند که با استقلال فکري و پويايي اجتهاد خود از اسلام دفاع کرده و جلو بدعت ها و کج روي هاي حاکمان ظالم را مي گرفتند و اسلام را زنده و سربلند در جامعه معرفي کرده و پياده مي کردند و اين، آن چيزي است که با اهداف سوء حاکمان ظلم و جور سازگاري ندارد».[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الاصول العامة للفقه المقارن، ص 480.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. همان، ص 480 ـ 481 با تلخيص.

ضرورت فتح باب اجتهاد
اسلام، دين جامع نگر و آينده نگري است که تا روز قيامت در زمينه ها و موضوعات مختلف پاسخگوي حاجات و ضرورت هاي مردم است. فقه اسلامي فقهي پويا و زنده است که با جامع نگري و دقّتي که در آن به کار رفته در هر عصر و زمان صاحب نظر بوده و براي خود حرف نو و تازه اي دارد و لذا همه جا مي تواند خود را نشان داده و کمال و سعادت بشر را تضمين نمايد. اين اعتقاد ما نسبت به دين و شريعت اسلامي است. ولي اين معنا با بستن باب اجتهاد سازگاري ندارد، زيرا امامان مذاهب فقهي اهل سنت: ابوحنيفه، مالک، شافعي و احمد بن حنبل علم غيب نداشته اند تا احکام را به گونه اي استنباط کنند و قواعد و مباني فقهي را به گونه اي ترسيم کنند که پاسخگوي جامعه اسلامي تا روز قيامت باشد، نهايت آن که آنان محيط پيرامون خود را در نظر داشتند. چه دليلي بر عصمت و مصونيّت اجتهاد آنان از خطا و اشتباه وجود دارد؟
آيا محال است تا روز قيامت کساني مانند اين چهار نفر يا افضل از آنها پيدا شوند؟ آيا خداوند متعال يا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) دستور داده که امّت اسلامي بايد تا روز قيامت از فتواها و مباني اجتهادي اين چهار فقيه تقليد کنند؟ آيا صحابه و تابعين چنين نظري داشتند؟ قطعاً جواب منفي است. خصوصاً اين که با آيات قرآن مخالفت دارد:
1 ـ خداوند متعال مي فرمايد:«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ »[1] ؛ «پس چرا از هر طائفه اي جمعي براي جنگ بيرون رفته و گروهي نزد رسول خدا براي آموختن علم مهيّا نباشند تا آن دانشي که آموخته اند هنگام مراجعت به قوم خود به آنان بياموزند که قومشان هم شايد خدا ترس شده از نافرماني خدا حذر کنند».
آيه با تنقيح مناط و الغاي خصوصيت قطعي دلالت بر تشويق عموم مسلمانان بر تفقّه در دين دارد، تا بتوانند دين را حفظ کرده و در جامعه پياده کنند.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. توبه (9) آيه 122.
[=Times New Roman]

2 ـ و نيز به طور مطلق امر به انفتاح باب علم و اجتهاد کرده و مردم را در هر عصر و زمان به رجوع به عالم حواله مي دهد و مي فرمايد:«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[1]؛ «پس از آگاهان بپرسيد اگر نمي دانيد».
اهل سنت با بستن باب اجتهاد بر روي خود با مشکلات بي شماري روبرو شدند.
ولي شيعه اماميه و برخي ديگر از علماي روشن فکر اهل سنت از آن جا که باب اجتهاد را باز و گشوده و هر کس را که قدرت و شرايط اجتهاد در او باشد لايق اجتهاد مي دانند، در جامعه اسلامي توانسته اند هم پاي پيشرفت بشر در تمام زمينه ها حرکت کرده و با توجه به پويايي فقه، جواب گوي جامعه بشري باشند.
ضروري بودن فتح باب اجتهاد امري است که احتياج به استدلال و برهان ندارد، زيرا امروزه با حوادث و مسائل جديدي سروکار داريم که جامعه اسلامي خواستار جواب آنها است و تنها سه راه در مقابل اوست:
الف) فقها نهايت کوشش خود را در استنباط احکام به کار گرفته و احکام را در پرتو قرآن و سنت و ساير اصول شرعي استخراج کنند.
ب) از قوانين ديگر مذهب ها و کشورها استفاده کنند. بدون آن که توجهي به مقاصد شريعت اسلامي داشته باشند.
ج) در مقابل اين همه موضوعات و مسائل سکوت اختيار نمايند. که در حقيقت راهي جز انتخاب طريق اول که همان اجتهاد پويا و به تعبير علمي «مطلق» است وجود ندارد.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. نحل (16) آيه 43.

:Gol:اقسام اجتهاد:Gol:


اجتهاد را به يک جهت به دو بخش تقسيم کرده اند: مطلق و منتسب.
1 ـ اجتهاد مطلق يا مستقل آن است که فقيه کوشش مي کند تا براي خود منهج و روش خاصي در اجتهاد به دست آورد، تا به طور مستقل احکام شرع را بر اساس آن روش به دست آورد.
2 ـ اجتهاد منتسب آن است که فقيهي که منسوب به يک مذهب معين است، کوشش مي کند تا مطابق اصول و روش اجتهادي امام مذهب فقهي خود، احکام را استخراج نمايد.
در اجتهاد مطلق فقيه از فهم ديگران آزاد است و در چارچوب منابعي که از عصمت برخوردارند، از قبيل کتاب خدا و سنت، احکام را با آزادي تمام و بدون تأثير پذيري از رأي ديگران استخراج مي کند. بر خلاف اجتهاد منتسب که مجتهد اسير فهم ديگران، در روش فقهي است.

نقص اجتهاد منتسب
اجتهاد بنابر تعريف بزرگان عبارت است از به کار گرفتن کوشش براي استنباط احکام شرع از ادله شرعي، خواه حکم به دست آمده موافق با رأي مجتهد قبلي باشد يا نباشد. مجتهد هيچ گاه به درجه اجتهاد نمي رسد مگر آن که خود را از مرزهاي فکري ديگران برهاند. در اجتهاد منتسب اين گونه نيست، مجتهد خود را اسير افکار محدود بشري کرده است. او که از غيب و از شرايط زماني و مکاني آينده آگاه نبوده تا مباني و احکامش تا قيامت قابل اجرا باشد، از اين رو شکي نيست که فقه بدون پويايي هرگز قابليّت اجرا در جامعه بشري در تمام عصرها و مکان ها را ندارد.

صدرا;112750 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

:gol:حصر اجتهاد ودیدگاه مذاهب اسلامی:gol:


با سلام به دوستان بزرگوار
یکی از تفاوتهای آشکار میان طریق فقهی شیعه با سنی، نحوه اجتهاد از منابع و چگونگی آن می باشد. اجتهاد در فقه شیعی به صورت مطلق است و سد باب آن معنایی ندارد بخلاف طریق مذاهب فقهی اربعه اهل سنت که باب اجتهاد مطلق را مسدود می دانند. موضوعاتی که در این تایپیک ان شاءالله پیگیری خواهد شد بدین ترتیب است:
1- حصر اجتهاد
2- عوامل حصر اجتهاد.
3- ضرورت فتح باب اجتهاد.
4- اقسام اجتهاد.
5- نقص اجتهاد منتسب.
6- اجتهادشیعه مطلق است.
7- بررسی ادله بسته بودن باب اجتهاد.
8- فتح باب اجتهاد نزد متفکران اهل سنت.
9-دیدگاه پیشوایان اهل سنت.

به نام خدا
سلام

جناب صدرا بزرگوار مطالب ارزنده شما را در این تایپیک دنبال می کنم و خواهشمندم در صورت امکان به ادامه مبحث بپردازید تا استفاده نماییم .

با تشکر

موضوع قفل شده است