""موجودات خردمند فضایی""
تبهای اولیه
سلام
صبر کنید . موضوع بحث ما یک عنوان کلی است . ما نمی خواهیم در مورد یوفوها ، بشقاب پرنده یا امثال آن صحبت کنیم . شاید موضوع مهمتر و گسترده تر از این باشد . حتی عنوان فضایی هم چندان موضوعیتی ندارد .
سوالی که مطرح می کنیم آنستکه :
آیا موجودات هوشمندی غیر از انسان در جهان وجود دارند ؟
منظور ما از هوشمندی بر خورداری از عقل است یعنی موجوداتی که قادر به فهم امور کلی اند نه موجوداتی که مانند حیوانات صرفا دارای قدرت تخیل و توهم باشند .
به نظر شما آیا ممکن است بتوان یک شی فضایی مثل ستاره یا سیاره خاص یا حتی کهکشانها را خردمند دانست ؟
بیاناتی از اهل معرفت را خواهیم آورد که اشاراتی به این مطلب خواهد بود انشاء الله
موفق باشید
با سلام
در روایات مطرح شده است كه
امام باقر (ع) به جابربن یزید می گوید:
‹
از حضرت علی ( علیه السلام ) پرسیدند
پیش از آدم ابوالبشر چه کسی بود ؟ حضرت علی فرمودند : " آدمی دیگر ! خداوند 1000 عالم و 1000000 آدم آفریده است و تو در آخرین عالم و سلسه ی آخرین آدمیان هستی ! " ( کتاب روح و ریحان ، ص 133
مانند آن روایت از امام باقر _ علیه السلام _ در الخصال ، ج2 ، ص 652 نیز نقل شده است
از امام صادق(ع) روایت شده که به راوی فرمود
نیز از امام باقر(ع) روایت شده
امام باقر (ع) به جابربن یزید می گوید: ‹ گویا تو گمان می كنی كه خداوند فقط این عالم را آفرید و بس و همچنین گمان می كنی كه خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؛ آری به خدا قسم!خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم ها و آدم ها هستی› ...(صدوق،خصال،ج2،ص450؛بحارالا نوار،ج63،ص82-83)
سلام
با تشکر از یوسف عزیز که این روایات را آوردند . این روایات را ما می خواستیم در بحث تکامل داروین بیاوریم که ممکن نشد . به نظر بنده این روایات بیانگر دوره های متعدد حیات بشر بر روی کره زمین است . نظریه ای که بعضی بزرگان آنرا مطرح کرده اند و به نظر ما مبناهای روایی آن همین روایات است .
موفق باشید
شاید لازم باشد از این نگاه محدود خود نسبت به جهان کمی فاصله بگیریم تا بتوانیم حرفهای سنگین را بهتر هضم کنیم لذا پای درس علامه طباطبایی در المیزان می نشینیم تا بر اساس آیه 38 سوره مبارکه انعام در خصوص سایر موجودات سخنی بشنویم سپس به پاسخ سوالاتی که مطرح کردیم خواهیم پرداخت :
" وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ..."
پس ملاك تنها همان داشتن شعور و يا به عبارت ديگر، فطرت انسانيت است كه به كمك دعوت انبيا راه مشروعى از اعتقاد و عمل به رويش باز مىكند كه اگر آن راه را سلوك نمايد و مجتمع هم با او و راه و روش او موافقت كند در دنيا و آخرت سعادتمند مىشود، و اگر خودش به تنهايى و بدون همراهى و موافقت مجتمع آن راه را سلوك كند در آخرت سعادتمند مىشود، يا در دنيا و آخرت هر دو، و اگر آن راه را سلوك نكند بلكه از مقدارى از آن و يا از همه آن تخلف نمايد، در دنيا و آخرت بدبخت مىشود.
ادامه دارد انشاء الله
1- به عدل و استقامت دعوت نمودن، 2- از ظلم و انحراف از حق نهى كردن. آرى هر انسانى به فطرت سليم خود امورى را در باره خود و ديگران نيكو شمرده و آن را عدالت مىداند، و امورى ديگر را زشت دانسته آن را به خود و به ديگران ظلم مىشمارد، دين الهى هم اين فطرت را در همين تشخيص اجماليش تاييد نموده و تفصيل عدالت و ظلم را برايش شرح مىدهد.
اين خلاصه و چكيده مطالبى است كه بحثهاى گذشته، آن را افاده نموده و بسيارى از آيات قرآنى تاييدش مىنمايد، مانند آيه" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها" «1» و آيه
" كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ" «1».
تفكر عميق در اطوار زندگى حيواناتى كه ما در بسيارى از شؤون حياتى خود، با آنها سر و كار داريم، و در نظر گرفتن حالات مختلفى كه هر نوع از انواع اين حيوانات در مسير زندگى به خود مىگيرند، ما را به اين نكته واقف مىسازد كه حيوانات هم مانند انسان داراى آراء و عقايد فردى و اجتماعى هستند، و حركات و سكناتى كه در راه بقاء و جلوگيرى از نابود شدن از خود نشان مىدهند، همه بر مبناى آن عقايد است، مانند انسان كه در اطوار مختلف زندگى مادى، آنچه تلاش مىكند، همه بر مبناى يك سلسله آراء و عقائد مىباشد، و چنان كه يك انسان وقتى احساس ميل به غذا و يا نكاح و داشتن فرزند و يا چيز ديگر مىكند بىدرنگ حكم مىكند به اينكه بايد به طلب آن غذا برخاسته يا اگر حاضر است بخورد، و اگر زياد است ذخيره نمايد، و همچنين بايد ازدواج و توليد نسل كند. و نيز وقتى از ظلم و فقر و امثال آن احساس كراهت مىنمايد حكم مىكند به اينكه تن به ظلم دادن و تحمل فقر حرام است، آن گاه پس از صدور چنين احكامى، تمامى حركت و سكون خود را بر طبق اين احكام انجام داده، و از راهى كه احكام و آراى مزبور برايش تعيين نموده، تخطى نمىكند.
همين طور يك فرد حيوان هم- به طورى كه مىبينيم- در راه رسيدن به هدفهاى زندگى و به منظور تامين حوائج خود از سير كردن شكم و قانع ساختن شهوت و تحصيل مسكن، حركات و سكناتى از خود نشان مىدهد، كه براى انسان، شكى باقى نمىماند در اينكه اين حيوان نسبت به حوائجش و اينكه چگونه مىتواند آن را برآورده سازد، داراى شعور و آراء و عقايدى است كه همان آراء و عقايد او را مانند انسان به جلب منافع و دفع ضرر، وا مىدارد. بلكه بسيار شده است كه در يك نوع و يا در يك فرد از يك نوع، در مواقع به چنگ آوردن شكار و يا فرار از دشمن به مكر و حيلههايى برخوردهايم كه هرگز عقل بشر آن را درك نمىكرده و با اينكه قرنها از عمر اين نژاد گذشته، هنوز به آنچه كه آن حيوان درك كرده، منتقل نشده است.
آرى، زيستشناسان در بسيارى از انواع حيوانات، مانند: مورچه، زنبور عسل و موريانه به آثار عجيبى از تمدن و ظرافتكاريهايى در صنعت، و لطائفى در طرز اداره مملكت، بر خوردهاند كه هرگز نظير آن جز در بعضى از ملل متمدن ديده نشده است.
قرآن كريم هم در امثال آيه" وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ" «1» مردم را به شناختن عموم حيوانات و تفكر در كيفيت خلقت آنها و كارهايى كه مىكنند، ترغيب نموده، و در آيات ديگرى به عبرت گرفتن از خصوص بعضى از آنها، مانند:
چهارپايان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل دعوت كرده است.
انسان وقتى اين آراء و عقايد را در حيوانات مشاهده كرده و مىبيند كه حيوانات نيز با همه اختلافى كه انواع آن در شؤون و هدفهاى زندگى دارند، با اينهمه، همه آنها اعمال خود را بر اساس عقايد و آرايى انجام مىدهند، به خود مىگويد: لا بد حيوانات هم احكام باعثه (اوامر) و زاجره (نواهى) دارند، و اگر چنين احكامى داشته باشند، لا بد مثل ما آدميان خوب و بد را هم تشخيص مىدهند، و اگر تشخيص مىدهند ناچار، مانند ما عدالت و ظلم هم سرشان مىشود، و گرنه اگر داراى آن احكام نبودند، و خوب و بد و عدالت و ظلم سرشان نمىشد، چرا بايستى انواع مختلفشان در آراء و عقايد مختلف باشند؟ از اين هم كه بگذريم، چرا افراد يك نوع با هم فرق داشته باشند؟ مىبايستى همه، مثل هم باشند، و حال آنكه مىبينيم اين اسب با آن اسب و اين قوچ با آن قوچ و اين خروس با آن خروس در تند خلقى و نرمى، تفاوت فاحش و روشنى دارند، و همچنين در جزئيات ديگرى از قبيل حب و بغض و مهربانى و قساوت و رامى و سركشى و امثال آن، همين اختلافات را مشاهده میكنيم.
ادامه دارد انشاء الله
ادامه دارد ان شاء الله
این مباحث مقدمه ای بر مطالبی است که بعدا خواهد آمد :
جواب: قرآن كريم در خصوص اينگونه موجودات تعبير به" حشر" نفرموده، و ليكن چنين فرموده است:" يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ" «1» و نيز فرموده:" وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ" «2» و نيز فرموده:
[=tahoma] [="]علاوه بر اينكه خداى تعالى از پارهاى از حيوانات لطائفى از فهم و دقائقى از هوشيارى حكايت كرده كه هيچ دست كمى از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد
ادامه دارد ان شاء الله
[/][/]
ادامه دارد ان شاء الله
ادامه دارد ان شاء الله
ادامه دارد ان شاء الله
ادامه دارد ان شاء الله
ادامه دارد ان شاء الله
در اين آيه شريفه التفات از غيبت به تكلم مع الغير (ما) و از متكلم مع الغير به غيبت به كار رفته، و دقت در آن اين معنا را به خوبى مىرساند كه اصل در اين سياق همان سياق غيبت بوده و اگر در جمله" ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ" سياق برگشته و متكلم مع الغير شده براى اين بوده است كه اين جمله، جمله معترضهاى است و خطاب در آن، مخصوص به رسول خدا (ص) است، پس وقتى كه جمله معترضه تمام شد به سياق اصلى كه غيبت بود برگشته مىفرمايد:" ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ".
ادامه مباحث را به فضا می کشانیم
ان شاء الله
سلام
این مقدمه طولانی از تفسیر شریف المیزان برای گفتن بعضی حرفها لازم بود . تا اینجا علامه بزرگوار برای ما ثابت کرد که موجودات دیگر هم فی الجمله دارای درک و شعورند و حتی متناسب با میزان این درک و شعور تکالیفی هم بر عهده آنها قرار می گیرد . و اما ..
موفق باشید
سلام
بنابر نظر بعضی فلاسفه و بزرگ و اهل شهود کرات فضایی دارای نفس ناطقه هستند . به عبارت دیگر این کرات دارای فکر و اندیشه مانند انسان هستند لذا همه کراتی که بالای سر خود در این آسمان می بینید موجود خردمند فضایی هستند . بلکه خود شما هم بر روی یکی از همین موجودات خردمند بنام زمین زندگی می کنید .
حال اگر بگوییم این کره خاکی می شنود و می بیند تعجب می کنید ؟
موفق باشید
اگر بگوییم این کره خاکی می شنود و می بیند تعجب می کنید ؟
سلام
در روایات است که زمین از دیدن عورت حضرت ابراهیم شرم می کرد و به خدای متعال عرضه داشت . لذا خدای متعال از وی خواست که با نوعی لباس آنرا بپوشاند و حضرت ابراهیم لباسی دوخت که امروز به آن پیژامه ( زیرجامه ) می گوییم . منظور از نقل این روایت تاییدی بر مساله دیدن و شنیدن زمین بعنوان یک موجود عاقل است که حتی شرم و حیا هم دارد .
به نظر شما اگر زمین بخواهد ببیند چطور می بیند ؟
موفق باشید
به نظر شما اگر زمین بخواهد ببیند چطور می بیند ؟
سلام
اگر تا نیم قرن پیش به کسی می گفتی یک موجود می تواند بدون چشم ببیند باور نمی کرد و شما را دیوانه تصور می نمود اما امروز این مطلب نه تنها باور نکردنی نیست بلکه ما ابزارهای متعددی را مشاهده می کنیم که کار دیدن را نه با چشم عادی بلکه به طریق دیگری می بینند .
همه وسایلی که قادر به ثبت تشعشعات خاص هستند بنوعی چشم جدیدی محسوب می شوند . از این چشمها جهان به صورتی متفاوت دیده می شود .
پس از این مقدمه می گوییم چه ایرادی دارد که زمین با میدان مغناطیسی خود یا حتی با جو اطراف خود از وجود ما آگاه شود . آیا این غیر ممکن است ؟
همانطور که قبلا گفتیم زمین به عنوان یک کره فضایی موجودی خردمند و صاحب اندیشه است و باز گفتیم که بعضی روایات می گویند زمین می بیند و حتی از بعضی مشاهدات خود شرم می کند . خوب چه اشکالی دارد زمین با میدان مغناطیسی خودش ببیند ؟ البته این به معنای قطعی بودن نتیجه گیری ما نیست منظور ما اینستکه وقتی ابزارهایی با استفاده از تشعشعات خاص قادر به مشاهده اند زمین خردمند ما هم چه بسا با استفاده از میدان مغناطیسی خود ببیند !
موفق باشید
سلام
در روایات است که زمین از دیدن عورت حضرت ابراهیم شرم می کرد و به خدای متعال عرضه داشت . لذا خدای متعال از وی خواست که با نوعی لباس آنرا بپوشاند و حضرت ابراهیم لباسی دوخت که امروز به آن پیژامه ( زیرجامه ) می گوییم . منظور از نقل این روایت تاییدی بر مساله دیدن و شنیدن زمین بعنوان یک موجود عاقل است که حتی شرم و حیا هم دارد .
به نظر شما اگر زمین بخواهد ببیند چطور می بیند ؟
موفق باشید
یا ستار.
با سلام..
با تشکر از شما بابت مطالب عنوانی...
اینکه موجودات دارای شعور هستند در ان شکی نیست،بلکه این از لوازم حیات می باشد،و این لازمه همان اثراتی است که موجودات دارند منتها دامنه این اثرات بر حسب مراتب وجودی انها با هم مغایر است،مثلا اثر یک جسم جامد بر حسب مرتبه وجودیش خیلی محدود است و دامنه اثر گیاه از جامدات بیشتر است... وهمینطور از حیوان تا انسان ،نتیجتا انچه اثر گذار باشد ،حیات دارد و ماثر ان نیز اصل وجود است نتیجتا همه موجودات حیات دارند...
از مباحث بالا این نتیجه می شود که هر موجودی حامل شعور است ،ولی دامنه و گستردگی ان متفاوت است،والبته شعور در وجودی که یکپارچه باشد تام است(مانند نفس و عقول و ملائک وغیرهم) وبرای موجودی که وجودش در زمان پراکنده است و ذاتش برایش حضور ندارد ناقص ولی چون حرکت در اجسام ثبات دارد نتیجتا به خاطر همین ثبات ،جسم مادی نیز حظی از شعور دارد نه مانند موجودات غیر مادی.....
اما شرم و تاثر در مراتب وجودی عین هم نیست،مثلا هم اسمان گریه می کند وهم انسان ،وماثر هر دو نیز تاثری است که بر انها واقع می گردد،ولی بر حسب ویژگیهایی که هر یک در مراتب خود دارند ، ظهور این تاثیر مانند هم نیست،مثلا برای انسان منجر به گریه متعارف می گردد ولی برایاسمان مثلا منجر به سرخ شدن می شود نه اینکه اسمان نیز چشم متعارفی مانند انسان داشته باشد و گریه نماید......
الغرض نحوه تاثر عوالم وجود که ماثر از شعور انهاست احکامی دارند که مختص همان مرتبه است نتیجتا ،تاثیر انها نیز مثل هم نیست،پس شرمی که زمین می کند مانند شرم انسان نیست و همچنین گریه و سجده و غیرهم.....
یاحق
الغرض نحوه تاثر عوالم وجود که ماثر از شعور انهاست احکامی دارند که مختص همان مرتبه است نتیجتا ،تاثیر انها نیز مثل هم نیست،پس شرمی که زمین می کند مانند شرم انسان نیست و همچنین گریه و سجده و غیرهم
پس از این مقدمه می گوییم چه ایرادی دارد که زمین با میدان مغناطیسی خود یا حتی با جو اطراف خود از وجود ما آگاه شود . آیا این غیر ممکن است ؟
سلام و با تشکر از شما
بنده با طرح یک فرض به نحوه دیدن احتمالی زمین اشاره ای کرده ام تا هم استبعاد از بین برود هم به انحاء دیگر دیدن و شنیدن فکر کنیم .
موفق باشید