پیدایش دین صابئین

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیدایش دین صابئین

با سلام

دین صابئان یكى از دینهایى است كه قبل از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان معروف بود و مركز آن نزدیك به مصب رود كرخه در تالابها و باطلاقهاى شمال غربى خوزستان در شهرك طیب نزدیك به سوسنگرد و قرقوت كه شهرحویزه فعلى نزدیك همان محل ساخته شده است.
اما در باره تاریخ این دین و این كه مؤسس آن كیست؟
و در چه تاریخى پیدا شده و این كه قوم صابئان به این منطقه از كجا آمده اند و سابقه تاریخى آنها كدام است، روایات تاریخى بسیار مختلف است و از میان این همه اقوال متضاد به دشوارى مى توان بدانچه واقعیت دارد، دست یافت.
از منابع كهن تاریخى استفاده مى شود كه صابئان از قدیمى ترین ملتهاى تاریخ هستند، تا آنجا كه ابوالفداء گفته است: امت سریانى قدیمى ترین امت هاست وحضرت آدم و فرزندانش به سریانى سخن مى گفتند و دین آنها همان دین صابئان بود.
و همچنین ابن العبری (گریگوریوس) مورخ مسیحى (متوفى 685ه) در كتاب «مختصر الدول » آورده است كه در زمانهاى قدیم هفت ملت مهم وجود داشت كه آنها عبارت بودند از: فارسیان، كلدانى ها، یونانى ها، قبطى ها، ترك و هند و چین و همه اینها دین صابئان داشتند.
ابن اثیر نوشته است: زردشت پیامبر قوم مجوس در زمان( «بشتاسب » گشتاسب) ظهور كرد و بشتاسب و پدرانش و سایر فارسیان قبل از زردشت در دین صابئى بودند.
طبرى (متوفى 310ه) و به پیروى او ابن اثیر (متوفى 630) گفته اند: نخستین كسى كه مردم را به آیین صابئان دعوت كرد شخصى بود به نام « بیوراسب » كه در اولین سال سلطنت طهمورث آغاز به دعوت نمود و قوم طهمورث به او گرویدند; آنان همان قومى بودند كه بعدها حضرت نوح بر آنها مبعوث گردید.

پیشینه تاریخی صابئین از دیدگاه مسعودی
مسعودى بنیانگذار آیین صابئان را شخصى به نام «بوداسف » معرفى كرده و گفته است او در اصل هندى بود و در هند ظهور كرد و از هند به «سند» و سپس به شهرهاى بجستان و زابلستان شهرهاى فیروز بین كبك و كرمان رفت و ادعاى پیغمبرى نمود و چنین پنداشت كه او پیغمبر و واسطه بین خدا و خلق او است و بعد به سرزمین فارس آمد و این در اوایل سلطنت طهمورث پادشاه فارس بود و گفته شده ظهور او در دوران سلطنت جمشید بود و او اولین كسى بود كه مذاهب صابئان را ظاهر ساخت.
مسعودى در كتاب «التنبیه و الاشراف » مى نویسد: كلدانى ها همان بابلى ها هستند كه بقیه آنها اكنون در «بطایح » میان واسط و بصره در دهاتى زندگى مى كنند، آنان نماز مى خوانند ولى نماز خود را به سوى قطب شمال و ستاره جدى به جا مى آورند.
«سمینه » كه همان صابئان چین و غیر آنها هستند بر مذهب «بوداسب » مى باشند و در نماز به سوى مشرق مى ایستند ولى صابى هاى مصر كه بقیه آنها هم اكنون حرانیها هستند پشت به سمت شمال نماز مى خوانند.

پیشینه تاریخی صابئین از دیدگاه یعقوبی
یعقوبى آنجا كه درباره پادشاهان روم و مدت سلطنت آنها سخن مى گوید، در باره مذهب آنها نیز یادآور مى گردد: پادشاهان یونان و رومیانى كه پس از آنها به پادشاهى رسیدند كیشهاى مختلف داشتند، طایفه اى بر دین صابئان بودند و حنفا گفته مى شدند، اینها كسانى هستند كه به خدا و پیغمبرانى اعتراف داشته اند مانند «اوزائى » و «عابیدیمون » و «هرمس » داوست «مثلث بنعمت » گفته اند هرمس همان ادریس پیغمبر است.

پیشینه تاریخی صابئین از دیدگاه شهرستانى
شهرستانى در باره سابقه تاریخى «صابئان » مى گوید: صابئان نخستین همان كسانى بودند كه به «عاذیمون » و «هرمس » كه همان شیث و ادریس هستند اعتقاد داشتند و پیامبران دیگر را قبول نداشتند.
قاضى عبد الجبار معتزلی اظهار مى دارد: صابئان حران چنین مى پندارند كه آنها بر دین حضرت شیث هستند و شیث در ایام طوفان درگذشت وحضرت نوح براى حفظ دین او مبعوث گردید.
ابن اثیر نیز گفته است: «خنوخ » ( ادریس) فرزندى به نام «متوشلخ » داشت و از او فرزندى به نام «صابى » متولد شد و صابئان به همین جهت به همین نام نامیده شدند.
به گفته خوارزمى: صابئان همان بقایاى كلدانى ها هستند كه درحران و عراق زندگى مى كنند و گمان مى كنند كه پیامبر آنها «بوداسف » كه در بلاد هند بود، ولى به نظر بعضى از آنها، پیامبرشان «هرمس » بود و «بوداسف » در دوران طهمورث ظهور كرد.

ادامه دارد.......!!

رضا;111604 نوشت:
مسعودى بنیانگذار آیین صابئان را شخصى به نام «بوداسف » معرفى كرده و گفته است او در اصل هندى بود و در هند ظهور كرد


ممکنه که وی همان بودای معروف باشه؟چون بودا هم هندی بوده است و از هند ظهور کرد.

پس اینکه میگن صابئی ها پیروان حضرت یحیی علیه السلام هستند چیه؟

و اینکه مقام معظم رهبری آنها از اهل کتاب شمرده بر چه مبنایی است؟

با تشکر

العبد;111626 نوشت:

ممکنه که وی همان بودای معروف باشه؟چون بودا هم هندی بوده است و از هند ظهور کرد.

پس اینکه میگن صابئی ها پیروان حضرت یحیی علیه السلام هستند چیه؟

و اینکه مقام معظم رهبری آنها از اهل کتاب شمرده بر چه مبنایی است؟

با تشکر

با سلام
العبد گرامی در ادامه سخنان انشاءالله به تمامی آنها خواهیم پرداخت

.

صابئین مندایی پیرو، یحیای نبی تعمیددهنده، هستند و هم اكنون با آرامش در كنار مسلمانان و در حاشیه رودخانه‌های كارون و كرخه زندگی می‌كنند. واژه صابئه از ریشه عربی صبع به معنی در آب فرو رفته می‌باشد. معابد پیروان این دین الهی به نام مندی در كنار آبهای جاری است و بسیاری از مراسم مذهبی و اجتماعی این قوم، مانند غسل تعمید و آغاز زندگی زناشویی در كنار آبهای جاری برگزار می‌شود. غسل و تعمید با آب جاری در نظر آنها نه فقط پلیدی ظاهری را برطرف می‌كند بلكه گناه و پلیدی باطن را نیز می‌شوید و از بین می‌برد. در اعتقاد آنها، قوه خلاقه و حفظ كننده عالم كه از آن به عبارت حیات عظمی تعبیر می‌كنند مظهرش آب جاری است كه هم حیات می‌بخشد و هم تطهیر می‌كند. به این جهت تعمید در آب جاری ركن عمده دیانت آنهاست. این قوم نیز سرآغاز هستی را آفرینش آب می‌دانند. آیین غسل تعمید كه از گذشته‌ای نامعلوم در شرق وجود داشته و بعدها توسط پیروان عیسی مسیح (ع) به غرب رفته نشانه دیگری از مقدس بودن آب در میان ادیان الهی است كه حضرت یحیی تعمیددهنده در حق حضرت عیسی مسیح و در كودكی به جای آورد.

پیشینه تاریخی صابئین از دیدگاه ابو ریحان بیرونى

ابو ریحان بیرونى در مواضع مختلف از صابئان نام برده از جمله تحت عنوان «كسانى كه پیغمبرى را به خود بسته و امتى كه فریب ایشان را خوردند» مى نویسد: نخستین كسى كه از این دسته ذكر مى شود «بوذاسف » است كه چون یكسال از پادشاهى طهمورث گذشت، در هند ظاهر شد و كتابى به پارسى بیاورد و به ملت صابئان دعوت كرد و خلقى زیاد اورا پیروى كردند.. ..
باقى مانده هاى این طایفه در حران سكنى دارند و به آنها حرانیه گفته مى شود و این اسم منسوب به موضع و مسكن ایشان است و برخى گفته اند كه این نام منسوب به «هاران بن ترح » مى باشد كه برادر ابراهیم است و او از دیگر رؤساى ایشان در دین پا برجاتر و متمسك تر بود و از این قوم «ابن سنكلانی »
نصرانى در كتابى كه نقض نحله ایشان را نموده است و پر از دروغ و اباطیل كرده چنین نقل مى كند كه ابراهیم از جمله هم كیشان این گروه بود ولى از این مسلك خارج شد; زیرا كه در قلفه او برصى پیدا شد و هر كس این مرض را بگیرد نجس است و ایشان با او مخالطه و آمیزش نمى كنند، پس بدین سبب ابراهیم قلفه خود را برید، یعنى ختنه كرد سپس داخل یكى از بیوت اصنام گردید، آوازى شنید كه بت با او مى گفت: اى ابراهیم! تو از نزد ما با یك عیب خارج شدى و اكنون با دو عیب بازگشتى بیرون شو و دوباره بدین مكان مراجعت مكن.
پس ابراهیم در خشم شده بتان را درهم شكست و از زمره صابئان خارج گشت، سپس از كرده ى خویش پشیمان شد و خواست بنابر عادتى كه ایشان در ذبح اولاد داشتند، پسر خود را براى ستاره مشترى ذبح كند، پس از این كه كوكب مشترى صدق انابت او را دانست پسرش را به یك قوچ فدا گرفت.. ..

سپس بیرونى پس از بیان پاره اى از عقاید صابئان، یادآور مى گردد كه: از براى ایشان انبیاى بسیارى است كه اكثر ایشان فلاسفه یونان اند مانند: هرمس مصرى، آغاثاذیمون، والیس، فیثاغورث با ماسوار جد مادرى افلاطون و امثال آنها و بعضى از ایشان بر خود ماهى را حرام كرده و جوجه را حرام نموده، زیرا همیشه در حال تب است و سیر را نیز حرام كرده چون دردسر مى آورد و خون یا منى را كه قوام جهان از او است مى سوزاند و باقلا را نیز حرام نموده چون دهن را غلیظ و فاسد مى كند و این گیاه در اول امر در جمجمه انسان سبز شده.
بیرونى پس از ذكر پاره اى از احكام آیین صابئان، در آخر مى افزاید: بعضى از این جماعت بوذاسف را هرمس مى دانند و گفته شده كه صابئان حقیقى آنهایى هستند كه در بابل از جمله اسباطى كه كورش و ارطخشاست به بیت المقدس حركت دادند باز ماندند و بیشترشان در واسط و سواد عراق در ناحیه جعفر وجامده و دو نهر صله ساكن اند و خود را با نوش بن شیث نسبت مى دهند و با حرانیه مخالفند و مذهب ایشان را عیب مى كنند و جز در اشیاى معدودى با ایشان موافق نیستند حتى این كه در نمازشان به قطب شمال متوجه اند و حرانیه به جنوب.. .. آنگاه بیرونى پس از دو سه سطرى كه در باب «مانوى »ها بحث مى كند، مى گوید: «برخى از اهل كتاب بر این گمانند كه «متوشالح » را غیر از «لمك » پسرى بود كه «صابى » نام داشت و «صابئه » بدو منسوب اند. مردم پیش از ظهور شرایع و خروج بوذاسف ت پرست بودند... ».

ابو ریحان بیرونى در فصل دیگر از كتابش زیر عنوان «در اعیاد مجوس اقدمین و روزه هاى صابیان و عیدهاى ایشان در باره صابئان چنین آورده است: در پیش گفتیم كه صابئان حقیقى آنهایى را گویند كه از اسیرانى كه بخت نصر (بنوكد نضر) به بابل آورده بود در آنجا باز ماندند و پس از آنكه دیرگاهى در بابل بماندند به همان دیار خو گرفتند و چون اصول صحیحى در دست نداشتند این بود كه پاره اى از گفته هاى مجوس را كه در بابل شنیدند باور داشتند و كیش صابئان از مجوسیت و یهودیت آمیخته است، چنان كه همین قضیه براى اشخاصى كه از بابل به شام نقل شدند و به سامرى معروفند، پیش آمد.
بیشتر صابئان در سواد عراق به طور متفرق زیست مى نمایند و صابئان حقیقى ایشانند و چون این جماعت اساس صحیحى از وحى و الهام ندارد بدین سبب اختلافات بسیارى در مذهب صابئان دیده مى شود و این گروه خود را به «انوش بن شیث بن آدم » منسوب دارند.
گاهى حرانیان را كه از بازماندگان از معتقدان دین قدیم مغرب زمین هستند كه رومیان پس از مسیحیت دست از آن برداشتند صابئان گویند و این دسته خود را به آغاثاذیمون و هرمس و والیس و باماسوار كه از فلاسفه به شمار مى روند منسوب مى دارند و اشخاص نامبرده را با جمعى دیگر از حكما پیغمبر مى دانند و طایفه مشهور به صابئان ایشان هستند هر چند كه این نام را در دولت عباسى در سال 228 برخود گذاشتند كه تا شرایط ذمه درباره ایشان مراعات شود و پیش از این ایشان را حنفا و وثنیه وحرانیان مى گفتند. سپس بیرونى به ذكر نام ماههاى صابیان كه به ماههاى یهود، مانند است و اعیاد آنان مى پردازد.

سید مرتضى رازى در كتاب «تبصرة العوام » در مورد صابئه شهر واسط مى نویسد: «و صابئه واسط گویند كه اول انبیا آدم بود و آخر ایشان شیث و با این همه ایمان به عیسى دارند و براهمه انكار بعثت انبیا كنند... بعضى از ایشان گویند كه آدم و ابراهیم پیغمبر بودند و جز ایشان پیغمبر دیگر نبود».
ادامه دارد.......!!

اختلاف مورخان درباره بنیانگذار آیین صابئان

مورخان، نام بنیانگذار آیین صابئان را به اختلاف: «بیوراسب »، «بوداسف بوذاسف » و «بوداسب » ضبط كرده اند كه ممكن است در اصل یكى بوده كه در طول مدت به وسیله ناسخان كتاب تحریفاتى در آن شده است و یا این كه در برگرداندن به زبانهاى دیگر تغییر شكل داده است. بعضیها گفته اند: بوذاسف همان بوداى معروف است البته مهاتما بودا در زبان پالى «بوداسب » در سنسكریت «بدهى ست » در عبرانى «جوذاقت » در عربى «بوداسف » و در فارسى «بوداسدى » مى خوانند.
اگر مؤسس دین صابئان همان بوداى معروف هند باشد باید دین صابئان نیز همان دین بودایى باشد و این بعید است و كسى از محققان چنین احتمال نداده است و همچنین در كلام مورخان و پژوهشگران نام چند پیغمبر برده شده كه صابئان خود را تابع آنها مى دانند و آنها عبارتند از: آدم، شیث، ادریس، نوح و ابراهیم كه آنان همه از پیامبران الهى مى باشند و از بعضى نام برده شده كه آنها پیامبر نبوده و از فلاسفه یونان بوده اند مانند: هرمس مصرى، آغاثاذیمون، والیس، فیثاغورث با ماسوار جد مادرى افلاطون.
البته انتساب این گروه به بعضى از پیامبران الهى و بعضى از فلاسفه یونان، موضوعى است كه شناخت این فرقه مذهبى را دشوارتر مى سازد. به نظر مى آید تناقض این احوال بیشتر حاكى از تزلزل و تردید صابئان حران بوده باشد كه مى خواسته اند نحله و آیین خود را به بعضى از قدماى انبیا منسوب دارند و در عین حال اسرار و رموز حكمت هرمسى را در میان خود حفظ كنند.

آرى صابئان حران «هرمس » را مربى روحانى و پیغمبر خویش مى خواندند و ظاهرا براى آن كه به نحوى خود را با ادیان یا انبیاى مذكور در قرآن منطبق نمایند وى را با ادریس نبى تطبیق كردند و دین خود را كه در واقع نوعى دیانت كنوسى یونانى ممزوج با بعضى عناصر از آیین هلنیستى مصر در عهد بطالسه و پاره اى تعالیم نو افلاطونى بود به عنوان دین صابئان كه ذكرش در قرآن هست، جلوه دادند.

دیدگاه قرآن کریم در مورد صابئین

از این آئین كهن تاریخى در قرآن كریم یاد شده است. آیات: 62 بقره، 69 مائده و 17 حج صریحا از این دین یاد كرده است.
این قوم در تاریخ به اسامى صبى، مغتسله، مذائى و یحیائى شناخته مى شود.
گویا نام صابئین تعبیرى است كه قرآن بكار برده و بعد این قوم خود را به این اسم معرفى كرده اند تا علاوه بر اینكه به عنوان یك دین در جامعه اسلامى به رسمیت شناخته شوند، از حقوق بیت المذاهب و الادیان اسلام استفاده كرده باشند.

دیدگاه دیگر
گویند صابئین یكى از شعب دین مانى است. واژه مذائى یا مذائیه لفظ آرامى است كه اصل آن مذع یا مذعا در زبان آرامیهاى شرقى است كه با الف نوشته مى شده: مذا. این لفظ به معناى فرشته یا منجى است و در یونانى به آن گنوسیس گویند.
ادامه دارد.......!!

دیدگاه اعراب

اعراب به كلیه فرقه هاى گنوسیس شرقى كه افكارشان در دوره جاهلیت و اسلام رواج داشته، حنیف یا صابئین مى گفتند.
پیدایش این مذهب به دوره ظهور عیسى (ع) مى رسد.

معناى یونانى گنوسیس همان عرفان و معرفت است كه با محتواى این مذهب موافق مى باشد. صابئین به رهبر مذهبى خود ناحرائیا یعنى نگهبان قوانین مذهب مى گفته اند و این واژه نیز یونانى است كه براى پیروان یحیاى تعمید دهنده بكار مى رفته است.
واژه یاردنا در آثار این مذهب به معناى آب جارى كه غسل تعمید در آن صورت مى گیرد، مى باشد.
خاستگاه این مذهب خاورمیانه بوده است و احتمالا فلسطین، زیرا پیروان این مذهب از فلسطین به ایران و عراق هجرت كرده اند. این مهاجرین در واقع از پیروان یحیاى تعمید دهنده بوده اند. علت مهاجرت نیز فشارهاى یهودیان بوده است. یهودیان یحیاى تعمید دهنده بوده اند. یهودیان یحیاى تعمید دهنده را اذیت مى كردند و پیروان و شاگردان او را نیز مى آزردند.
گویا پس از مرگ یحیى، یهودیان به كشتار مذائیان یا پیروان یحیى پرداختند و كلیه آثارشان را به آتش كشیدند. صابئین ابتدا از فلسطین به شام رفته و در حران مقیم شدند و اجازه فعالیت مذهبى یافتند و معابد و اماكنى بر پاداشتند.
درگیرى با یهودیان ادامه یافت.
صابئین ناچار شدند از آنجا به بین النهرین كوچ كنند.
گویا اردوان اشكانى از این قوم حمایت مى كرده است و همین امر باعث مهاجرتشان به ایران و عراق شده است. بنابراین صابئین ایرانى در دو هزار سال پیش به ایران زمین آمده و امروزه در استان خوزستان و در قسمتهایى از عراق عرب ساكن مى باشند.
در فهرست ابن ندیم آمده است كه: پدر مانى كه از طرف هاتف ماءمور ترك گوشت و شراب و معاشرت نسوان شده بود، از تیسفون به میسان رفت و به مغتسله كه آنان نیز پیرو همین احكام بودند، پیوست.

برخى از محققان و كاوش گران اصل و منشا این فرقه را به یحیاى تعمید دهنده باز مى رسانند، به موجب تحقیقات این دانشمندان یحیى خود مؤسس دینى بوده است كه حضرت عیسى از جمله پیروان آن دیانت بوده و به وسیله یحیى تعمید نیز یافته است اما بعد از قتل یحیى، عیسى به عنوان جانشین یحیى و پس از آن به عنوان مؤسس دیانتى نو ادعا كرد.

دیدگاه مورخان اروپایى
مورخان اروپایى واژه صبا را از سباء (نام یكى از شهرهاى قدیم یمن ) مى دانند و با مقایسه عقاید این قوم مدعى اند كه مردم سباء اجرام آسمانى و ستارگان را مى پرستیده اند.
در عقاید صابئین چنین عقایدى یافت مى شود.
لذا به صابى ها، یمنى ها اطلاق كرده اند و مكان اولیه آنان را در جزیرة العرب مى دانند. البته این ادعا مورخان یهودى است كه انگیزه خاصى دارد و مى خواهد اقدامات یهودیان علیه این قوم را محو كنند. در مقابل برخى محققان مدعى اند كه كلمه صابى عبرى است و به معناى فرو رفتن در آب براى تعمید مى باشد.

پادشاهان صابئى در روم
ابن اثیر مى نویسد: رومیها قبل از مسیحیت در مذهب صابئان بودند.
و سپس سلسله پادشاهانى را كه از صابئان در روم حكومت كرده اند نام مى بردو به مدت سلطنت هر كدام وحوادث مهمى كه در دوران هر یك از آنها، اتفاق افتاده اشاره مى كند و ظاهرا در میان آنها «عزدیانوس » دین صابئان را ترك گفت و به نصرانیت گرایید ولى بعد از او مجددا پادشاه صابئى روى كار آمد.
مسعودى تعداد پادشاهان صابئى را در روم پیش از نصرانیت، 40 تن ذكر كرده كه مجموعا 374 سال سلطنت آنها طول كشیده است. ابن اثیر مى گوید: علت این كه قسطنطین از آیین صابئان برگشت و نصرانى شد این بود كه او در جنگى هفت لشكر به نام هفت بت صابئان ترتیب داد ولى شكست خورد و وزیر او كه در باطن مسیحى بود از فرصت استفاده كرد او را به قبول دین خود دعوت كرد و او نیز قبول نمود و بدینسان پادشاهان نصرانى حكومت روم را به دست گرفتند.

ادامه دارد.......!!

تاریخ رؤساى صابئان در عصر اسلام

گفتیم كه صابئان، تاریخى دیرینه دارند هر چند كه در منابع تاریخى اضطراب شدیدى وجود دارد و گفتار مورخان با هم سازگار نمى باشد ولى از مجموع آنها چنین استفاده مى شود كه صابئان در طول تاریخ از شهرت نسبتا زیادى برخوردار بودند و این كه نام صابئان در قرآن مجید سه بار در ردیف یهود و نصارى ذكر شده، دلیل بر این است كه این قوم در عصر نزول قرآن و در عهد پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز ملتى مشهور و داراى افراد كثیر بوده اند و گرنه قرآن به آنها اعتنایى نمى كرد.
به گفته استاد محیط طباطبایى :«صابئان در اواخر حكومت اشكانى از شمال سوریه به خوزستان انتقال یافته و سكونت دایمى اختیار كرده بودند.
در صدر اسلام از سكنه بومى و قدیمى منطقه میشان محسوب مى شدند كه این منطقه در دوره قدیم همواره از استقلال ادارى خاص برخوردار و برجاى ناحیه ى میسن از مهاجر نشینهاى باستانى یونانى در ایران برقرار مانده بود.
ادامه سكونت این صابیان در همان ناحیه تا سده ى نهم هجرى و انتقال محل سكونت آنها به مغرب وجنوب این ناحیه كه بعد از توسعه قلمرو حكومت آل مشعشع در خوزستان اتفاق افتاد و دوام وجود ایشان در اهواز و محمره و عماره و بصره تا امروز بهترین قرینه بر وجود پیروان دین صابى در شمال شرقى جزیرة العرب هنگام نزول قرآن محسوب مى شود.
و به همین قرینه وجود افراد یا جماعتهاى دیگرى از صابیان را مى توان در نقاط دیگر عربستان و ازجمله سواحل حجاز و یمن و بیشتر در سواحل خلیج فارس از قدیم الایام پیش بینى كرد».

آرى با این كه واژه «صابئان » در قرآن سه بار ذكر شده و نشانگر این است كه این قوم به هنگام نزول قرآن در مناطق زیر نفوذ اسلام قومى مشهورى بودند، ولى در منابع تاریخى ذكرى از صابئان عهد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نیامده به قول نویسنده كتاب «پژوهشى در باره صابئان »: و حلقه اتصال صابئان عهد باستان با صابئان عهد عباسیان در كتب تاریخى مفقود شده است. به این معنى از این كه صابئان در عصر پیامبر كجا بودند و چه عكس العملى در قبال اسلام از خود نشان دادند؟
چرا درباره آنها از رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان على علیه السلام روایتى نقل نشده است؟
تاریخ ساكت است و این سكوت منابع تاریخى و حدیثى موجب شگفتى فراوان است.

مرحوم محیط طباطبایى با شم تاریخى قوى خود احتمال قوى داده است كه این افراد یا جماعتهاى پراكنده ى صابى، به روزگار خلافت خلفاى راشدین و گسترش اسلام در جزیرة العرب، به دین اسلام گرویده باشند و یا آنكه در زمان خلیفه دوم كه پیروان دو دین یهود و نصارى از جزیرة العرب به سوریه و عراق نقل مكان یافتند و براى ادامه زندگى خود در آنجا صاحب زمین و خانه و آب شدند، صابیان معدود حجاز هم كه ماهیت دینى آنان معلوم خداو پیغمبر او بود و در قرآن معرفى شده بودند، در ضمن مهاجرت طوایف یهود و نصارى، اینان نیز از حجاز و یمن به میشان در جنوب شرقى حیره رفته و به همكیشان دیگر خود كه در آنجا مى زیستند پیوسته باشند.
ادامه دارد.......!!

صابئان مغتسله و حرانى

ابن ندیم صابئان را به دو گروه تقسیم و از صابئان اصلى با نام «مغتسله » و «صابئان بطائح » یاد كرده است او زیر عنوان «مغتسله » مى نویسد: این گروه در اطراف «بطائح » زیاد هستند و از صابئیان بطائح به شمار مى روند و قایل به شستن هر چیزى هستند و خوراكیهاى خود را مى شویند و رئیس خود را «حسیح » دانند و اوست كه پایه گذار این ملت بوده و عقیده داشت كه این دو عالم مركب از نر و ماده است.
.. و شاگردى هم به نام شمعون داشت و این گروه با مانویان در ثنویت موافقت دارند و پس از این از آنها جدا مى شوند و میانشان تا امروز كسانى هستند كه به ستارگان تعظیم مى كنند.
و در ذیل همین بحث تحت عنوان «حكایتى دیگر در باره صابیهاى بطایح » مى نویسد: این گروه بر آیین نبطیان قدیمند و ستارگان را گرامى شمرند و هیاكل و اصنامى دارند و از صابئیان حرانى به شمار مى روند و برخى عقیده دارند كه: صابیهاى بطائح به كلى غیر از آنها هستند. و ابو ریحان بیرونى نیز پس از بحث در باره صابئان حرانى گفته است: صابئان حقیقى آنها هستند كه در واسط و سواد وعراق در ناحیه دو نهر سكونت دارند و خود را به «نوش بن شیث » نسبت مى دهند و با حرانیها مخالف مى باشند و از آنها عیب مى گیرند وجز در چند مورد با ایشان هم عقیده نیستند.


یكى از محققان معاصر ضمن اشاره به خدمات علمى و فرهنگى صابئان حرانى كه حكمت هرمسى از طریق آنها در بین مسلمانان نشر و ترویج شده، مى نویسد: «چون مامون از آنها خواست كه یا اسلام آورند یا انتساب خود را به اهل ذمه معلوم دارند آنها خود را با صابئان مذكور در قرآن منطبق خواندند و بدین گونه یك چند از تضییق در امان ماندند.
البته صابئان مذكور در قرآن به احتمال قوى عبارت از مغتسله مندائى بودند كه به نحوى با یحیى بن زكریا از انبیاى مذكور در قرآن هم مربوط مى شدند و بقایاى آنها امروز به نام «صبى » در جنوب عراق و در قسمتى از خوزستان هنوز هستند اما حرانیان كه خود را صابئان خواندند براى آنكه انتساب خود را به یك پیغمبر مذكور در نزد اهل كتاب نیز توجیه نمایند خود را به هرمس مثلث منسوب كردند او را هم با ادریس و اخنوخ یكى شمردند.
مامون خلیفه كه مایل به مشرب معتزله و در عین حال اهل تحقیق و تسامح بود عمدا در صحت این دعوى تردید نكرد و فرصتى هم نیافت شاید نیز تسامحى كه درین باب نشان داد تا حدى بدان سبب بود كه حرانیان از همان ایام به علوم یونانى و مسایل كلامى كه مورد توجه خاص خلیفه بود علاقه اى بسیار نشان مى دادند. در اواسط قرن سوم یك تن از علماى حران نامش ثابت بن قره در دنبال اختلافات نظرى كه با سایر هم مذهبان خویش یافت از جانب آنها طرد شد(279هجرى) از این رو به بغداد آمد و در آنجا فرقه ى تازه اى از صابئان را به وجود آورد و با آنكه بعدها خلیفه القاهر بالله عباسى در تعقیب و تضییق آنها جد كرد و حتى سنان بن ثابت را به اظهار و تصدیق اسلام واداشت صابئان در بغداد غالبا بر عقاید خویش باقى ماندند و حتى ابو اسحاق بن هلال صابى كه وزیر و كاتب دستگاه خلفا المطیع و الطایع بود در حدود 364 هجرى در تامین آزادى مذهبى همكیشان خود در بغداد وحران و دیار بكر توفیقى یافت. مع هذا با سقوط حران به دست خلفاى فاطمى (424هجرى) تدریجا امكان ادامه آزادى صابئان در آنجا از بین رفت و در بغداد هم تا اواخر قرن پنجم بیشتر دوام نكرد...

موضوع قفل شده است