فلسفه نماز و مسائل متفرقه در مورد نماز

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه نماز و مسائل متفرقه در مورد نماز


پاسخ :دستورات پيامبر را در ما تقويت و استوار مى‏كند.
در متون دينى (يعنى قرآن كريم و روايات معصومين(ع) در مواردى كه لازم و ضرورى بوده، بعضى از اسرار و فلسفه احكام مستقيما مورد اشاره قرار گرفته است؛ مثل: فلسفه نماز، روزه، حج، جهاد و ... لكن در مورد جزئيات احكام اولاً نياز و ضرورتى براى بيان اسرار و فلسفه آنها وجود نداشت و ثانيا همه مردم قدرت هضم بسيارى از اسرار را نداشتند و ائمه(ع) تنها در جواب افرادى كه چيزى در اين زمينه مى‏پرسيدند، مطالبى را كه مطابق با فكر و درك آنها بود، بيان مى‏كردند. بديهى است كه در اين گونه موارد، نمى‏شود حكم كرد كه فلسفه و اسرار آن احكام منحصر به چيزى است كه در آن روايت اشاره شده است؛ زيرا اگر پرسش كنندگان اسرار زيادترى را مى‏خواستند، پيشوايان دينى از جواب دريغ نكرده و مطالب زيادى مى‏گفتند و ما از اين نمونه‏ها زياد داريم كه شخصى از امام چيزى را مى‏پرسيد و جوابى مى‏گرفت و دوباره كه سؤال مى‏كرد، امام مطلب عميق‏ترى را براى او بيان مى‏فرمود.

از جمله اين كه فضيل مى‏گويد:

از امام(ع) پرسيدم:
چرا كنيه پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند؟
حضرت فرمود:
براى اين كه پسرى داشتند به نام قاسم، به همين دليل آن حضرت را ابوالقاسم گفتند. گفتم:
يابن رسول اللّه‏! اگر مرا سزاوار مى‏دانيد زيادتر از اين مطلب بيان بفرماييد.

گفتند:
آيا مى‏دانى كه رسول خدا(ص) فرمود:
«من و على دو پدر اين امتيم»؟
گفتم: بله.
بعد فرمود: آيا مى‏دانى كه رسول خدا(ص) پدر جميع امت است و على نيز از امت پيامبر است و آيا مى‏دانى كه على(ع) قاسم (تقسيم كننده) بهشت و جهنم است؟
گفتم: بلى.
فرمود:
به پيامبر(ص) ، ابوالقاسم گفته شد؛ چون او پدر كسى است كه تقسيم كننده بهشت و جهنم است.
پرسيدم؛ چگونه پيامبر(ص) پدر امت است.
فرمود: شفقت و مهربانى پيامبر(ص) بر امتش، مانند شفقت و مهربانى پدر بر فرزندانش است و على نيز بهترين امت پيامبر(ص) است و پس از او على براى امت از همه دلسوزتر و مهربان‏تر است و او پدر امت است
. به اين جهت پيامبر(ص) فرمودند
: «من و على پدر اين امتيم»،

(علل الشرائع ، ج 1 ، باب 106 ، حديث 2)

و اگر راوى به اين جواب نيز بسنده نكرده بود، امام(ع) اسرار زيادترى را براى او بيان مى‏كردند


[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر انسان بخواهد در این دنیا با اگاهی و ازادی وشخصیت انسانی زندگی کند ، قطعا باید برای چنین زندگی حکمت و هدفی والا داشته باشد!!انسانی ترین کاری که برای تامین زندگی هدف دار ضرورت دارد به ثمر رساندن احساس عمیق وابستگی به کمال است. [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]انسان با قرار دادن زندگی خود در جذابیت کمال باید بر یک حقیقت تسلیم شود و در برابرش به زانو بیفتد و برای او پیشانی بر سجده بگذارد !این تسلیم و سجده احساس عمیق کمال گرایی را به بار می نشاند.[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]باید به یقین بدانیم که اگر ما انسان ها در برابر ان کمال مطلق تسلیم نشویم و سر به سجده نگذاریم باید به تعداد خواسته ها و تمایلات و وابستگی های وجود خود ، خدایانی بتراشیم و در برابر آنها تسلیم شده و به زانو بیفتیم و سجده کنیم.[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شناخت معبود و افریدگار حقیقی ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکی و تواضع در برابر عظمت او وا میدارد.[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] انسان در کل سرشتی خدا آشنا . خداگرا و خدا پرست دارد و خود و جهان را وابسته به خالقی می یابد که سرچشمه ی همه خوبی ها و زیبایی هاست . کمتر کسی در طول تاریخ این حقیقت را انکار کرده است . حتی انان که بت پرست بودند یا بت ها را شریک خدا می دانستند در صدد پاسخ گویی به این نیاز فطری خود بودند ولی در یافتن مصادق واقعی دچار اشتباه می شدند. [/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]انسان که از دروان گرایشی به خدا احساس میکند . تمایلی مقدس و متعالی که او را گاه و بی گاه به نجوا با خدا می نشاند و وادارش می کند که راز های درونی خود را بی واسطه با او در میان بگذارد. [/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نماز جلوه ی بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبادت است آن که بنده ی افریدگار است و این بندگی را احساس می کند می داند و باور دارد ،که در برابر او مطیع و فرمان بردار است و به سجده می افتد با او راز می گوید و نیاز می طلبد و به یاد ما می اندازد که بنده ای بیش نیستیم. [/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نماز این حقیقت والا و سازنده ، بیان کننده ی بی نهایت گرایی آدمیان ، این اگاهی بخش به جان های مشتاق اگاهی این ازادی بخش شخصیت انسان ، این اب حیات جانهای زنده ی ادمیان نیازی به تعریف ، توصیف و تفسیر ندارد !![/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در این جهان معنی دار که حرکت تکاملی دارد همه ی اشیا خدا را تسبیح می کنند و حمد و ثنا میگویند.[/][/]


[=tahoma]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]>(سوره رعد آیه ی ۱۵ )[/]


[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]فقط برخی از انسان ها هستند که از این حرکت تکاملی بی بهره ماندهند .[/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نماز عبارت است از بر قرار ساختن ارتباط بین یک موجود بی نهایت کوچک به یک موجودی بی نهایت بزرگ در حال معرفت.[/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آن جایی که این ارتباط با عظمت بر قرار میگردد چه مسجد ، چه گوشه ای از خانه ی محقر ، یا در میان زیبا ترین منازل باشد و یا هر جا که این ارتباط بر قرار شد آن جا رصد گاهی میشود برای نظاره به کمال بی نهایت.[/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نماز عبادتی است در پیشگاه پرورگار بزرگ که در سایه ی آن نیاز های روحی و معنوی انسان تامین می شود و انسان های نماز گزار از آرامش روان و صفای روح و نیز از رفتار فردی و اجتماعی مناسب و مطلوب بر خوردار میشوند.[/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر ما انسان ها خدا رو قبول داریم و می دانیم او افریدگار است و ما مخلوق. چرا در برابر این همه نعمت این خواسته ی کوچک یعنی نماز را به جا نیاوریم؟[/][/]


[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آیا ما نباید از این افریدگار سپاس گزار باشیم ؟ نباید به گونه ای از خداوند تشکر کرد ؟ آیا راه بهتری برای تشکر از او می شناسید ( اگر می شناسید به ما هم نشان دهید) ما از خداوند تقاضا میکنیم اما نباید به او که نماز را از ما خواسته گوش فرا دهیم؟[/][/]


[/]

بعضى نماز را با خشوع مى‏خوانند: «والذينهم فى صلوتهم خاشعون»(99) خشوع، ادب جسمى و روحى است.
رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله ديد كه شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مى‏كند، فرمودند: اگر او روح خشوع داشت، هرگز اين كار را نمى‏كرد.(100)
بعضى نسبت به نماز مراقبند: «و هم على صلوتهم يحافظون»(101)
بعضى كار را به خاطر نماز رها مى‏كنند: «رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر اللَّه»(102) نه تجارت دائمى و نه بيع موقّت، مانع آنها از ذكر خدا نيست.
بعضى با نشاط به سوى نماز حركت مى‏كنند: «فاسعوا الى ذكراللَّه»(103)
بعضى بهترين لباس را براى نماز مى‏پوشند: «خذوا زينتكم عند كل مسجد»(104)
بعضى عشق ثابتى نسبت به نماز دارند: «الذينهم على صلوتهم دائمون»(105)
امام باقر عليه السلام فرمود: مراد دوام بر نمازهاى مستحبّى است. چنانكه مراد از «على صلاتهم يحافظون»(106) حفاظت بر نمازهاى واجب است كه با شرائط انجام گيرد.
بعضى براى نماز سحرخيزى دارند: «فتهجّد به نافلة لك»(107)
در اين آيه، خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله است كه: پاسى از شب را از خواب برخيز وقرآن بخوان. مفسّران اسلامى اين تعبير را اشاره به نماز شب دانسته‏اند.
بعضى شب را با نماز، صبح مى‏كنند: «يبيتون لربهم سجداً و قياما»(108)
و بعضى سجده‏اى همراه با اشك دارند: «سجداً و بكيّاً»(109)


99) مؤمنون، 2.
100) تفسير صافى.
101) انعام، 92؛ معارج، 34.
102) نور، 37.
103) جمعه، 9.
104) اعراف، 31.
105) معارج، 23.
106) معارج، 34.
107) اسراء، 79.
108) فرقان، 64.
109) مريم، 58.

islamiciran;11177 نوشت:
بعضى نماز را با خشوع مى‏خوانند: «والذينهم فى صلوتهم خاشعون»(99) خشوع، ادب جسمى و روحى است.
رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله ديد كه شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مى‏كند، فرمودند: اگر او روح خشوع داشت، هرگز اين كار را نمى‏كرد.(100)
بعضى نسبت به نماز مراقبند: «و هم على صلوتهم يحافظون»(101)
بعضى كار را به خاطر نماز رها مى‏كنند: «رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر اللَّه»(102) نه تجارت دائمى و نه بيع موقّت، مانع آنها از ذكر خدا نيست.
بعضى با نشاط به سوى نماز حركت مى‏كنند: «فاسعوا الى ذكراللَّه»(103)

99) مؤمنون، 2.
100) تفسير صافى.
101) انعام، 92؛ معارج، 34.
102) نور، 37.
103) جمعه، 9.

با سلام

آنها که نمازشان را با خشوع نمی خوانند، نماز در نظرشان همچون کوهی ناهموار و بلند می آید و نماز را تکلیفی دشوار می پندارند و به آن هیچ رغبتی نشان نمی دهند. "و انها لکبیرة الا علی الخاشعین"(بقره، 45).

آنها که نسبت به اوقات و روح نماز بی توجهند و در جهت تقویت این ارتباط آسمانی در جان و دلشان و مراقبت از آن اهتمام نمی ورزند، نماز نیز به ایشان توجهی نمی کند و نه تنها از ایشان مراقبت نمی کند که آثار نماز نیز بر روح و دلشان ترتیب اثری ندارد. یعنی تحقق نمازی که "ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر" (عنکبوت، 45) است، در بارۀ ایشان منتفی است. و این جلوه تنها نتیجه و عقوبت دنیوی این بی توجهی است.

آنها که هر کاری را بر نماز ترجیح می دهند، گام به گام به جائی می رسند که حتی گناه و حضور در مجلس گناه را بر باریافتن به محضر خدا بیشتر می پسندند. به عبارتی بی توجهی به نماز که نماد حقیقی سیر در خط مستقیم الهی است، انسان را بدانجا می کشاند که حتی ناخواسته در مسیر خطوات شیطان قرار می گیرد. " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ"(نور، 21)

آنها که با شور و نشاط به سوی نماز نمی روند و در دلشان برای نماز که حقیقت یاد خداست جائی باز نکرده اند باید بدانند که قلب و دلشان را جای دیگری جای گذاشته اند و یا دلشان میزبان جنود شیطانی و غیر خداست. "القلب حرم الله فلا تسکن فی حرمه غیر الله"(بحارالانوار، ج 70، ص25).

بدرود ...

نماز
نماز و اهمّییّت آن
نماز از اركان دین شمرده شده و در اسلام هیچ عملی پس از خداشناسی به پای آن نمی رسد.[1]همچنین پذیرش عبادات دیگر بستگی به پذیرفته شدن نماز دارد.[2]و نماز همچون نهر آبی است كه آلودگی گناه را از قلب می زداید.[3]حضرت علی ـ علیه السلام ـ درباره اهمّیّت نماز فرمود:
«اوصیكم بالصلوه و حفظها، فإنّها خیر العمل» [4]
شما را به نماز و حفظ آن سفارش می كنم كه بهترین عمل است.
بدیهی است كه با چنین اهمّیّتی كه این عبادت بزرگ دارد، خدا، پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ بطور جدّی و پی در پی مسلمانان را به بزرگداشت آن فرا خوانند و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ خود بدان سخت پایبند باشند.
آنچه در زیر می آید، گوشه ای از تأكید فراوان اسلام پیرامون نماز است:
الف ـ سفارش قرآن
قرآن مجید در آیات فراوانی ـ حدود هشتاد آیه ـ با تعبیر های گوناگون درباره اقامه نماز یا حدود و احكام آن سخن گفته است یا از نمارگزاران تمجید نموده و بی نمازان را سخت توبیخ كرده. بطور مثال به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دستور می دهد:
« وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصلوه وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها » [5]
كسان خود را به نماز فرمان بده و بر نماز پایداری كن.
در آیه دیگر مؤمنان را سفارش به نماز می كند و می فرماید:
«قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ امَنُوا یُقِیمُوا الصلوه» [6]
به بندگان من كه ایمان آورده اند بگو نماز را به پا دارند.
ب ـ توجه ویژه معصومین ـ علیهم السلام ـ به نماز
آن برگزیدگان الهی در موقعیتهای مناسب با سخنان شیوای خود به تشریح ابعاد وسیع نماز و نقش سازنده آن می پرداختند و جایگاه ویژه آن را برای مسلمانان بیان می كردند. در میان فروع دین به هیچ مسأله ای به اندازه نماز اهمّیّت داده نشده است، حتی اولیای خدا هنگام ارتحال، آخرین سفارشی كه به مؤمنان می كردند، توصیه به نماز بود. اهمیت این موضوع آنگاه روشن می شود كه بدانیم هر انسانی درآخرین لحظات عمر خود سعی می كند كه درباره
بزرگترین و عزیزترین آرمان خویش سخن بگوید.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در آخرین وصایایش فرمود:
«أحبّ الأعمال إلی الله عزّوجلّ الصلوه و هی آخر وصایا الأنبیاء علیهم السّلام» [7]
نماز محبوبترین اعمال نزد خداوند و آخرین سفارش پیامبران است.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در وصیتنامه اش می فرماید:
«الله الله فی الصلوه فإنّها خیر العمل و إنّها عمود دینكم» [8]
خدا را خدا را ( در نظر داشته باشید) درباره نماز كه بهترین عمل و ستون دین شماست.
چگونه به نماز اهتمام ورزیم؟
شریعت مقدّس اسلام، برای هر چه باشكوهتر برگزار شدن این واجب الهی، دستورات گوناگونی داده كه مهمترین آنها به شرح زیر است.
الف ـ رعایت آداب نماز
نماز، آداب و حدودی دارد كه رعایت آن بر نمازگزار لازم و ضروری است و توجه و دقّت در آن نشانگر اهمّیّت دادن او به نماز است.
قرآن به مؤمنین دستور می دهد:
«یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» [9]
ای فرزندان آدم! زینتهای ( مادی و معنوی ) خود را هنگام رفتن به هر مسجدی با خود بردارید.
زینتهای مادی شامل پوشیدن لباسهای مرتب، پاك، تمیز، شانه زدن موها، به كار بردن عطر و مانند آن می شود و زینتهای معنوی، صفات انسانی، ملكات اخلاقی، پاكی نیّت و اخلاص را در بر می گیرد.[10]
امام رضا ـ علیه السلام ـ در این باره چنین فرموده است:
«هر گاه بخواهی نماز به جای آوری، در حال كسالت و خواب آلودگی و شتابزدگی و هوا پرستی به نماز نایست، بلكه آن را با آرامش و وقار و هشیاری به پا دار. و بر تو باد به افتادگی و فروتنی در برابر خداوند بزرگ، بر تو باد به واهمه و پریدگی رنگ، بین بیم و امید ... همچون برده فراری و سرافكنده در پیشگاه خدا بایست؛ پاهایت را استوار و قامتت را مستقیم بدار و به چپ و راست منگر، گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند؛ و در وقت نماز با ریش خود و با هیچ یك از اعضای بدنت بازی مكن.»[11]
امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ درباره رعایت آداب نماز می نویسد:
«سزاوار است كه نمازگزار با حالت سنگینی و وقار با لباس آراسته و عطرزده ومسواك كرده و موهای شانه كرده باشد.»[12]
ب ـ مراعات اوّل وقت
پاسخ سریع به خواسته بزرگان، نشانه احترام و ادب نسبت به آنان است. از این رو، افراد نمازگزار به مجرد شنیدن نوای ملكوتی اذان كه اقامه نماز را از جانب خدا اعلان می دارد، همه كارهای خویش را تعطیل كرده، به نماز می ایستند و بویژه به هنگام سحر، خود را پیش از اذان صبح آماده حضور در پیشگاه خدا نموده و زمزمه های عاشقانه خویش را با نسیم سحری در هم می آمیزند، چنانچه قرآن درباره آنان می فرماید:
«وَ بِالْاََسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[13]
و در سحرگاهان از خدا بخشش می طلبند.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود
«إنّ فضل الوقت الأوّل علی الاخر كفضل الاخره علی الدّنیا»[14]
برتری اول وقت بر دیگر وقتها همچون برتری آخرت بر دنیاست.
ج ـ شركت در نماز جماعت
حضور در نماز جماعت نیز یكی از نشانه های اهمیت دادن به نماز است. اسلام تأكید فراوان دارد كه مؤمنین در صف واحد و كنار یكدیگر خدا را عبادت كنند. قرآن مجید در این باره می فرماید:
«وَ أَقِیمُوا الصلوه وَ اتُوا الزَّكاهَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِینَ»[15]
نماز را به پا دارید و زكات را بپردازید و با ركوع كنندگان به ركوع روید.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در این باره فرمود:
«هركس به سوی مسجدی برای نماز قدم بردارد (تا در جماعت شركت نماید) خداوند با هر قدمی ده ثواب برای او می نویسد و ده گناه از او بر می دارد و ده درجه بر او می افزاید و كسی كه مراقب باشد نمازهایش را به جماعت بخواند در قیامت همچون برق از صراط می گذرد.»[16]
در روایتی آمده است كه اگر یك نفر به امام جماعت اقتدا كند، هر ركعت از نماز آنان ثواب 150 نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كنند، هر ركعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر می شود، تا به ده نفر برسند و عدّه آنان كه از ده گذشت، اگر تمام آسمانها كاغذ و دریاها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه، نویسنده شوند، نمی توانند، ثواب یك ركعت آن را بنویسند.[17]
د ـ حضور قلب درنماز
توجّه و حضور قلب از جمله اموری است كه روح و حقیقت نماز به آن بستگی دارد. مقصود از حضور قلب، تهی كردن دل از غیر خداست.
نماز، حضوردر پیشگاه الهی و سخن گفتن با بزرگ مطلق است و در چنین جایگاهی هر گونه دلدادگی و التفات به غیر او، بی ادبی و نشانه عدم حضور نمازگزار و رعایت نكردن مقام بلند نماز است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«لا تلتفتوا فی صلاتكم فإنّه لا صلوه لملتفتٍ...»[18]
در نماز به غیر خدا توجّه نكنید؛ كه برای كسی كه به غیر خدا توجّه دارد، نمازی نیست.
یعنی: گویا نمازی به جا نیاورده است. و نیز فرمود:
«إنّ العبد إذا اشتغل بالصلوه جاءه الشیطان و قال له: أذكر كذا، أذكر كذا حتّی یضلّ الرّجل أن یدری كم صلّی»[19]
وقتی كسی به نماز مشغول می شود، شیطان به سراغش می آید و می گوید: این را به یاد بیاور، آن را به یاد بیاور، تا آنجا او را گمراه می كند كه نمی داند چقدر نماز خوانده است.
آری طمع شیطان در انسان برای نفوذ در دل و ربودن ایمان اوست و اگر بتواند درحال نماز بر او چیره شود، گمراه ساختن او در غیر نماز آسانتر خواهد بود.
پس نمازگزار باید هشیار باشد و از این دشمن خطرناك حذر نماید و در هنگام نماز توجه كامل به خدای متعال نماید، تا با ورود به حریم قدس الهی از وسوسه های شیطان و گمراهی نجات یابد.
بعد دیگر توجّه و حضور قلب، با طهارت و پاكی از گناه تحقق می یابد، آیا ظرف كثیف و آلوده، جایگاه آب زلال یا غذای پاكیزه است؟ آیا دل زنگار گرفته از گناه قابلیت تجلّی انوار الهی نماز را دارد؟ پاسخ این سؤال در نصیحت حكیمانه امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ به كمیل چنین آمده است:
حضور قلب در عبادت دو درجه دارد، یكی حضور قلب اجمالی، یعنی اینكه در عین اشتغال به عبادت، بطور اجمال ملتفت باشد كه در حال ثنای معبود است، اگر چه خود نمی داند چه ثنایی می كند و دیگری حضور قلب تفضیلی است كه این مرتبه جز برای خلّص اولیای خدا و اهل معرفت ممكن نیست.[20]
اگر نمازگزار موفّق شود كه با تمام وجود متوجّه ذات مقدّس خدا باشد و در نماز جز او را به یاد نیاورد، خداوند نیز لطف و عنایت خویش را متوجه او خواهد كرد، چنان كه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«إنّ الله مقبل علی العبد ما لم یلتفت»[21]
تا وقتی كه فردی از خدا رویگردان نشده، خداوند به او توجه دارد.
آثار نماز
تردیدی نیست كه ایمان داشتن و انجام دستورات الهی، دشواریهایی را در پی دارد كه مؤمن باید آنها را تحمّل كند و پشت سر بگذارد تا به آرمان مقدّس خویش كه همانا سعادت جاوید در مقام قرب الهی است، دست یابد.
از سوی دیگر حركت در صراط مستقیم الهی و اطاعت از اوامر او زندگی دنیوی مؤمن را نیز تنظیم می كند و او از دنیای منظّم به آخرت خرّم و شاد قدم می گذارد.[1] . بحار الانوار، ج 69، صفحه 406.
[2] . جامع احادیث الشیعه، ج 4، صفحه 6.
[3] . همان، صفحه 14.
[4] . بحارالانوار، ج 42، صفحه 249.
[5] . طه (20)، آیه 132.
[6] . ابراهیم ( 14)، آیه 31.
[7] . من لا یحضر الفقیه، ج 1، صفحه 136، بیروت.
[8] . بحار الانوار، ج 42، صفحه 249.
[9] . اعراف (7)، آیه 31.
[10] . ر. ك: تفسیر نمونه، ج 6، صفحه 148.
[11] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 204.
[12] . رساله نوین، بی آزار شیرازی، ج 1، صفحه 123.
[13] . ذاریات (51)، آیه 18.
[14] . جامه الاحادیث، ج 4، صفحه 110.
[15] . بقره (2)، آیه 43.
[16] . بحارالانوار، ج 88، صفحه 3.
[17] . توضیح المسائل امام خمینی (ره)،‌مسأله 1400، مركز نشر فرهنگی رجاء.
[18] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 211.
[19] . همان، صفحه 259.
[20] . اقتباس از كتاب چهل حدیث، امام خمینی (ره)، صفحه 365، نشر رجاء.
[21] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 261.


بنابر روایتی، حضرت آدم علیه‏السلام نخستین کسی بود کهنماز صبح را خوانده است. زمانی که از بهشت رانده شد و در زمین فرود آمد، ساعت‏های آخر روز بود. هوا روشن بود و او آرامش خاطر داشت. چون خورشید پنهان شد، شروع به ناله کرد. شب را در ظلمت و تاریکی به پایان برد. وقتی روشنی در افق نمایان شد، از خوشحالی نماز خواند و این اولین نماز بر روی زمین است.

در حدیث دیگری آمده است: وقتی آن حضرت از بهشت بیرون آمد و بر روی زمین زندگی را شروع کرد، بر اثر سرپیچی از فرمان الهی، تمام بدنش مانند قیر سیاه شد. آدم از این بلا در رنج و عذاب بود. در همین هنگام، جبرئیل بر او نازل شد و از غم و غصه او پرسید: او هم سیاهی بدن را مطرح کرد. جبرئیل از جانب خداوند دستور پنج وقت نماز را آورد و دستور داد که آدم آن را بخواند. وقتی نماز را در پنج وقتش خواند، تمام بدنش به حالت اول برگشته و از سیاهی اثری نماند.

نماز در شریعت حضرت ابراهیم علیه‏السلام
حضرت ابراهیم علیه‏السلام در میان فرستادگان الهی عظمت و مقام خاصی دارد. در قرآن نیز عنایت‏های ویژه‏ای به این پیامبر شده و از زندگی او به طور نسبی سخنی به میان آمده است. در برخی آیات اشاره شده است که نماز جزو شریعت حضرت ابراهیم بوده است. او و فرزندش، از برپا کنندگان نماز بوده‏اند. زمانی که حضرت ابراهیم علیه‏السلام به همراه اسماعیل و هاجر به سرزمین حجاز سفر کردند، آنها را در نقطه‏ای خشک و بی‏ آب و علف به نام مکه منزل داد و عرض کرد:
پروردگارا، من ذریه خویش را در سرزمین غیر قابل کشت، در کنار خانه حرمت یافته‏ات منزل دادم تا (نماز به پا دارند). (ابراهیم: 37)
خدایا همه اهل‏بیتم چنین من اسکان بدادم در این سرزمین
زمینی که خشک است و بی‏آب و کشت چنین گشته این خانه را سرنوشت
که برپای دارند دائم نماز بسایند صورت به خاک نیاز
در آیه‏ای دیگر آن حضرت برای خود و فرزندانش چنین دعا می‏کند:
رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءٍ. (ابراهیم: 40)
پروردگارا! مرا و ذریه مرا به‏پادارنده نماز قرار ده و دعای مرا بپذیر.
من و نسل من را ز روی نیاز بگردان ز خوانندگان نماز
دعاهای ما را اجابت نما تو ای کردگار، ای یگانه خدا
به حضرت موسی (ع) در کوه طور خطاب شد: «اننی انا الله لااله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری;همانا
من الله هستم، معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من برپا دار» حضرت عیسی (ع) می‏گوید: «. . . و اوصانی بالصلوة والزکاة ما دمت‏حیا;. . .و مرا توصیه به نماز و زکات مادام که زنده‏ام کرده است‏» .
و در چند جای قرآن سخن از میثاق بنی‏اسرائیل است که بخشی از مواد آن اقامه نمازاست.
از حضرت عیسی علیه‏السلام هم روایت است: «وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ مادُمْتُ حَیًّا؛ و مرا به نماز و زکات توصیه کرده است، مادام که زنده‏ام». (مریم: 31)
در آیین مقدس اسلام نیز «نماز» جایگاه ویژه‏ای دارد و در قرآن کریم بر آن تاکیدفراوان شده است.
بنابر ایننماز در تمام ادیان الهی به عنوان برترین آیین عبادی و رکن معنویت و ارتباط باخداوند مطرح بوده است .

گمنام;22 نوشت:
پاسخ :دستورات پيامبر را در ما تقويت و استوار مى‏كند. در متون دينى (يعنى قرآن كريم و روايات معصومين(ع) در مواردى كه لازم و ضرورى بوده، بعضى از اسرار و فلسفه احكام مستقيما مورد اشاره قرار گرفته است؛ مثل: فلسفه نماز، روزه، حج، جهاد و ... لكن در مورد جزئيات احكام اولاً نياز و ضرورتى براى بيان اسرار و فلسفه آنها وجود نداشت و ثانيا همه مردم قدرت هضم بسيارى از اسرار را نداشتند و ائمه(ع) تنها در جواب افرادى كه چيزى در اين زمينه مى‏پرسيدند، مطالبى را كه مطابق با فكر و درك آنها بود، بيان مى‏كردند. بديهى است كه در اين گونه موارد، نمى‏شود حكم كرد كه فلسفه و اسرار آن احكام منحصر به چيزى است كه در آن روايت اشاره شده است؛ زيرا اگر پرسش كنندگان اسرار زيادترى را مى‏خواستند، پيشوايان دينى از جواب دريغ نكرده و مطالب زيادى مى‏گفتند و ما از اين نمونه‏ها زياد داريم كه شخصى از امام چيزى را مى‏پرسيد و جوابى مى‏گرفت و دوباره كه سؤال مى‏كرد، امام مطلب عميق‏ترى را براى او بيان مى‏فرمود. از جمله اين كه فضيل مى‏گويد: از امام(ع) پرسيدم: چرا كنيه پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند؟ حضرت فرمود: براى اين كه پسرى داشتند به نام قاسم، به همين دليل آن حضرت را ابوالقاسم گفتند. گفتم: يابن رسول اللّه‏! اگر مرا سزاوار مى‏دانيد زيادتر از اين مطلب بيان بفرماييد. گفتند: آيا مى‏دانى كه رسول خدا(ص) فرمود: «من و على دو پدر اين امتيم»؟ گفتم: بله. بعد فرمود: آيا مى‏دانى كه رسول خدا(ص) پدر جميع امت است و على نيز از امت پيامبر است و آيا مى‏دانى كه على(ع) قاسم (تقسيم كننده) بهشت و جهنم است؟ گفتم: بلى. فرمود: به پيامبر(ص) ، ابوالقاسم گفته شد؛ چون او پدر كسى است كه تقسيم كننده بهشت و جهنم است. پرسيدم؛ چگونه پيامبر(ص) پدر امت است. فرمود: شفقت و مهربانى پيامبر(ص) بر امتش، مانند شفقت و مهربانى پدر بر فرزندانش است و على نيز بهترين امت پيامبر(ص) است و پس از او على براى امت از همه دلسوزتر و مهربان‏تر است و او پدر امت است . به اين جهت پيامبر(ص) فرمودند : «من و على پدر اين امتيم»،


سلام

پس پیامبر پسر واقعا نداشتند؟

mkk1369;146170 نوشت:
سلام

پس پیامبر پسر واقعا نداشتند؟


با سلام و عرض ادب
در متن ذکر شده که پیامبر (ص)فرزند پسر داشته اند.
در ميان همسران پيامبر(ص) فقط دو نفر از آنان بچه‏دار شدند و غير از اين دو هيچ كدام صاحب بچه نشدند. اين دو نفر عبارتند از خديجه و ماريه.
از ماريه ابراهيم به دنيا آمد و ابراهيم پس از يك سال و ده ماه و هشت روز از دنيا رفت. ولى از حضرت خديجه فرزندان متعددى به دنيا آمدند. شيخ صدوق در كتاب «خصال» آورده است: از حضرت خديجه براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شش فرزند به دنيا آمد: قاسم، عبدالله، ام كلثوم، رقيه، زينب و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و يك پسر هم از ماريه براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) به دنيا آمد. (بحار الانوار، ج22 ص151 ح3 چاپ بيروت).

در حديث ديگري از خصال آمده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در جواب انتقاد عايشه از خديجه فرمود: او براي من قاسم، عبدالله، فاطمه، رقيه، ام كلثوم و زينب را به دنيا آورد. (بحار الانوار، ج16 ص3 ح6).
در كتاب قرب الاسناد هم آمده است كه پيامبر اسلام از حضرت خديجه شش فرزند به نام هاي عبدالله، قاسم، ام كلثوم، رقيه، زينب و فاطمه(س) داشت و يك پسر هم از ماريه داشت. (بحار الانوار، ج22 ص151 ح2).

موضوع قفل شده است