شخصیت حرمله

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شخصیت حرمله

سلام

ببخشید زندگی نامه حرمله را می خواستم؟

با سلام

حرمله ابن كاهل اسدى:
حرمله از قبيله بني اسد و از تيراندازان سپاه عمر بن سعد بود.
وى يكى از سران جنايتكار سپاه شام كه با بى‏رحمى تمام به‏قتل و غارت خاندان وحى در كربلا كوشيد و با جنايات خود، روى‏جنايتكاران تاريخ را سفيد كرد.

او سرانجام به دست مختار افتاد.
وقتى يقين كرد كه كشته مى‏شودچنين لب به سخن گشود:

اى امير! در كربلا سه تير سه شاخه داشتم كه آن‏ها را با زهرآميخته كرده بودم. با يكى از آن‏ها گلوى على اصغر را كه درآغوش پدرش بود. دريدم.
با دومى هنگامى كه امام ‏حسين(ع)پيراهنش را بالا زد تا خون پيشانى‏اش را پاك سازد. قلبش‏ را نشانه گرفتم
و با سومى گلوى عبدالله بن حسن(ع)را كه ‏دركنار عمويش بود. شكافتم.

[=Verdana]شیخ طوسی، در «امالی» می‌نویسد:
منهال بن عمرو (از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) است) گوید:
پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم.
امام، از من پرسید: منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟
عرض کردم: هنگامی که از کوفه آمدم، زنده بود دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود:
«اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار؛ خدایا، سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.»
آری، گرگ‌ صفتان کربلا، هرکدام جنایتی بزرگ و فراموش‌ناشدنی مرتکب شده بودند، اما از نفرین امام سجاد(ع) معلوم می‌شود، هیچکس به اندازه حرمله، دل امام و اهل‌بیت(ع) را به درد نیاورده بود.:Sham:
ابومخنف از امام باقر نقل می‌کند: «هنگامی که علی‌اصغر، در دامن پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(ع) دشمن را نفرین کرد و فرمود: «...و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛ خدایا انتقام ما را از اینها بگیر.» (1)

«حرمله» دستگیر می‌شود[=Verdana]
منهال گوید: «پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول قلع و قمع قتله کربلا بود و من قبلاً با او رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم.
او را در خارج از خانه‌اش با گروهی دیدار نمودم، گویا به مأموریتی می‌رفتند، تا چشم مختار به من افتاد، گفت: ها، منهال، چطور تا حال به دیدن ما نیامدی؟
و برای تبریک و تهنیت به خاطر پیروزی و حکومت ما سری به ما نزدی؟
و ما را در قیاممان همراهی نکردی؟!
منهال، گوید: به او گفتم امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم. آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت می‌کردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم مختار، در انجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطه‌ای می‌نگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند.
دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ای امر بشارت، «حرمله» دستگیر شد.
وعده‌ای، فردی را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علی‌اصغر و جانی حادثه کربلا.»

[=Verdana]مجازات «حرمله»[=Verdana]
تا چشم مختار به قیافه وحشت‌زده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!»
و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را می‌گرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بی‌گناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود.
آری این دو دست پلید باید قطع می‌شد.)
سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن!
و جلاد، فرمان را اجراء کرد.
جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه می‌خورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش.
و بلافاصله، چوب‌های نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان می‌سوخت.
منهال گوید:
من همچنان با چشمان حیرت‌زده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا می‌کردم، هنگامی که بدن حرمله، می‌سوخت با صدا گفتم «سبحان‌الله!» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!
گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمی‌گشتم به خدمت علی بن الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید،
من جواب گفتم: که هنوز زنده است.
دیدم، امام(ع) دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد، و دوبار فرمود: «خدایا، سوزش شمشیر بر او بچشان و خدایای سوزش آتش را بر وی بچشان.»
مختار، با حالت تعجب پرسید: راستی تو خودت از امام این را شنیدی؟!:Sham:
گفتم: آری، به خدا سوگند از خودش شنیدم.
منهال، می‌گوید: دیدم مختار، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانی کرد، سپس برخاست و سوار شد و تا آن وقت جسد «حرمله»، به ذغال تبدیل شده بود، با هم به راه افتادیم تا به محله خودمان نزدیک خانه‌ام رسیدیم، من در اینجا تعارف کردم و گفتم: ای امیر، اگر لطف کنید سرافرازم فرمائید و برای رفع خستگی چند لحظه‌ای به منزل من تشریف بیاورید و تغیر ذائقه‌ای بدهید و چیزی میل بفرمائید.

روزه شکر[=Verdana]
مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را بدست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت می‌کنی؟
خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم (3) و «حرمله» هموست که سر بریده حسین(ع) را حمل می‌کرد. (4)


1- تاریخ طبری، ج 5، ص 448
2- در بعضی نسخه‌ها: «جزار» دارد که به همان معناست.
3- از این روایت معلوم می‌شود که تا آن ساعت روز، مختار چیزی نخورده بود و می‌شود روزه مستحبی را نیت کرد.
4- امالی شیخ طوسی؛ بحارالانوار، ج 45، ص 232-233، چ بیروت؛ رجال کشی و مناقب ابن شهرآشوب؛ کشف الغمه؛ محجه البیضاء فی کاشانی، ج 4، ص
241

رضا;110826 نوشت:
مجازات «حرمله»
تا چشم مختار به قیافه وحشت‌زده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!»
و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را می‌گرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بی‌گناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود.
آری این دو دست پلید باید قطع می‌شد.)
سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن!
و جلاد، فرمان را اجراء کرد.
جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه می‌خورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش.
و بلافاصله، چوب‌های نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان می‌سوخت.
منهال گوید:
من همچنان با چشمان حیرت‌زده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا می‌کردم، هنگامی که بدن حرمله، می‌سوخت با صدا گفتم «سبحان‌الله!» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!
گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمی‌گشتم به خدمت علی بن الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید،
من جواب گفتم: که هنوز زنده است.
دیدم، امام(ع) دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد، و دوبار فرمود: «خدایا، سوزش شمشیر بر او بچشان و خدایای سوزش آتش را بر وی بچشان.»
1

امروز مختار نامه رو میدیم
هیچ کدام از این اتفاقاتی که بیان کردین نیوفتاد
اول کیان به جنگ با حرمله رفت و شکست خورد حرمله زن و بچه ی کیان کشت
اخر هم مختار خودش تک به تک با پرتاب خنجر به گلوی حرمله اونو کشت

نه سوزاندنی در کار بود نه حرف امام سجاد (ع )
چرا؟؟

^_^gole atash;110857 نوشت:
امروز مختار نامه رو میدیم
هیچ کدام از این اتفاقاتی که بیان کردین نیوفتاد
اول کیان به جنگ با حرمله رفت و شکست خورد حرمله زن و بچه ی کیان کشت
اخر هم مختار خودش تک به تک با پرتاب خنجر به گلوی حرمله اونو کشت

نه سوزاندنی در کار بود نه حرف امام سجاد (ع )
چرا؟؟

با سلام
در هفته های قبل هم پسر عمر بن سعد بن ابی‌وقاص ،«حفص»بدست مادرش کشده شد که در تاریخ اینطور نبوده !
روایات تاریخی ما ناظر بر کشته شدن پسر عمرسعد توسط مختار است.
در سریال مختار نامه قسمتهایی با شواهد تاریخی هماهنگی ندارد!!
البته هنوز این قسمت را ندیده ام بعد از دیدن انشاءالله بیشتر برسی میکنیم

یا علی ع

با سلام مجدد
بله درست میفرماید دوست گرامی
روایت های بر خلاف تاریخ در مختارنامه آورده شده
آنچه تصور میشود مواردی وجود دارد که یابه عقیده جناب میرباقری روایت آن ضعیف است و یا انعکاس آن به صورت صریح چندان به مصلحت نبوده است , هرچند جای تشکر دارد از این سریال زیبا و پند آموز , از طرفی هم احساس میشود آقای میرباقری به دلایلی قسمتهایی را در سریال داستانی وطور دیگری جلوه داده اند .
مصلحت های دیگری هم وجود دارد . برخی از انواع عذاب‌هایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.

تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .



یا علی ع

جالبه که در همین قسمت باز به نکته ای بر می خوریم و ان رنگ پرچم ایران است!!!!!!

غفلتی را که میبینیم جناب میر باقری در این قسمت انجام داده اند بعد از اینکه حرمله همسر کیان ایرانی و پسرش را کشت، و مختار ایشان را کفن و دفن کردند , با کمال تعجب روی قبرشان پرچم سه رنگ ایران را کشیدند!
گویا جناب میر باقری فراموش کرده‌اند که پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!

سلام

تشکر از رضا

ما در مورد مختار نامه بحث نمیکنم !

فقط آقا رضا من زندگی نامه شو می خواستم قبل از جنگ کربلا چه کار بود ! مخصوصاً در موقع حکومت امام حسن و امام علی (ع)

تشکر

madanchi11;110976 نوشت:
سلام

تشکر از رضا

ما در مورد مختار نامه بحث نمیکنم !

فقط آقا رضا من زندگی نامه شو می خواستم قبل از جنگ کربلا چه کار بود ! مخصوصاً در موقع حکومت امام حسن و امام علی (ع)

تشکر



با سلام
آنچه از این انسان پست
جنایت کار در تاریخ آمده بود تقدیم کردم !البته نمیخواهم بگویم که برسی کامل انجام شده بنده مطلب دیگری که قابل عرض با شد نیافتم!
از دوستان تقاضا دارم اگر کسی به منابع بیشتری
دسترسی دارد در اختیارمان قرار دهد !

اما اینکه حرمله از قبیله بنی اسد بود آنچه در تاریخ در مورد این قبیله آمده به مختصر اشاره ای بسنده میکنیم
«بنى اسد،نام تيره‏اى از قبايل عرب،از فرزندان اسد بن خزيمه بن مدركه...اين قبيله‏توفيق و افتخار دفن پيكر مطهر حضرت سيد الشهدا و انصار آن حضرت را پس از واقعه‏كربلا در سال 61 ق.داشتند.
جمعى از اصحاب،علما،شعرا و زعماى اماميه از اين قبيله‏برخاسته‏اند.
برخى از همسران پيامبر اكرم‏«ص‏»نيز از همين قبيله بوده‏اند.
اين قبيله درسال 19 هجرى از بلاد حجاز به عراق رفته،در كوفه و غاضريه از نواحى كربلا سكونت‏كردند.
از قبايل سلحشور عرب محسوب مى‏گردند.
هنگام بناى كوفه،اين قبيله محله‏خاصى را در جنوب مسجد كوفه به خويش اختصاص دادند.در سال 36 هجرى در جنگ‏جمل،با على‏«ع‏»بيعت كردند و در كنار آن حضرت جنگيدند.
در قيام عاشورا در سال 61به سه دسته تقسيم شدند:موافق با حضرت و مخالف و بى‏طرف.
حبيب بن مظاهر،انس‏بن حرث،مسلم بن عوسجه،قيس بن مسهر،موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صيداوى ازسران موافق بودند و حرملة بن كاهل اسدى،قاتل طفل شير خوار،از سران مخالف بود.
گروهى از دسته سوم(بى‏طرفها)پس از شهادت حسين،زنانشان بر ميدان جنگ گذر كرده‏و اجساد را ديدند و تحت تاثير قرار گرفتند و به سرزمين خود رفته،مردان را جهت دفن‏اجساد، خبر كردند.ابتدا زنان بيل و كلنگ به دست گرفته به طرف كربلا روان شدند.
پس ازمدتى وجدان مردان بنى اسد بيدار گشت و به خود آمدند و به دنبال زنان راه افتاده به دفن‏اجساد امام و يارانش پرداختند.
اين فداكارى سبب شهرت آنان شد و از آن پس شيعيان به‏نظر احترام و محبت به قبيله بنى اسد مى‏نگرند».1

1-دايرة المعارف تشيع،ج 3،ص 340.

شیخ طوسى(ره) در امالى مىنـویـسـد: منهال بن عمرو از شیعیان و یاران امام سجاد (علیه السلام) مىگوید: پس از زیارت خانه کعبه، به مدینه رفتم


و خدمت امام سجاد(علیهالسلام) شرفیاب شدم. امام از من پرسید: اى منهال، از حرمله چه خبر؟

گفتم: هنگامى که از کوفه خارج شدم، زنده بود. امام هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود:

«اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ. اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ الْحَدیدِ. اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ حَرَّ النَّارِ؛ خدایا، سوزش شمشیر را بـه او بـچـشان. خدایا، سوزش شمشیر را به او بچشان.

خدایا، سوزش آتش را به او بچشان

از نفرین امام سجاد(علیه السلام)، که مظهر عفو و گذشت از خطاکاران بود، معلوم مىشود که حرمله چقدر دل اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را به درد آورده است.

ابو مخنف از امام باقر(علیه السلام) نقل مىکند: هنگامى که على اصغر در آغوش پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(علیه السلام) آنان را نفرین کرد و فرمود:

1«وَانْتَقِمْ لَنا مِنْ هؤُلاءِ الظَّالِمینَ؛ خدایا، انتقام ما را از این ستمگران بستان.»)

منهال گفت: پس از زیارت مدینه، عازم کوفه شدم. وقتى به کوفه رسیدم، مختار به قلع و قـمـع عـاملان حادثه کربلا مشغول بود. من با مختار رفاقت قدیمى داشتم.

به قصد دیدار مختار از خانه خارج شدم. وقتى چشم مختار به من افتاد، گفت: هان منهال، کجا بودى تا حالا به دیدن ما نیامدى و در قیام با ما همراه نبودى؟

گفتم: امیر، من به سفر حج رفته بودم .

با هم مشغول صحبت شدیم تا به محله کناسه رسیدیم. خبر دادند که حرمله در این محله مخفى شده است. مـامـوران به سرعت، به جست و جو پرداختند و زمانی نگذشت

که فردى را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آرى، او حرمله بود. تا چشم مختار به او افتاد، با لحن تندى فریاد زد: خدا را شکر که به چنگم افتادى! و بى درنگ، فریاد زد: جلاّد، جلاّد .

جـلاّدان جلو آمدند. مختار دستور داد: اول دو دست او را قطع کنید. (همان دو دستى که با یکى کمان را مىگرفت و با دیگرى تیر را رها مىکرد؛

یک بار گلوى على اصغر را نشانه گرفت، یک بار چشم اباالفضل (علیه السلام) را نشانه رفت و یک بار هم قلب حسین(علیه السلام) را شکافت.) سپس فریاد زد: دو پایش را هم قطع کنید!

ماموران اجرا کردند. آنگاه صدا زد: آتش، آتش .

فوراً چوبهاى خشک و نازکى را روى بدن نیمه جان او ریختند و آن را به آتش کشیدند.

منهال مىگوید: از تعجّب بلند گفتم: سبحان الله !

مختار گفت: علت این جملهاى را که گفتى چه بود؟!

گفتم: گوش کن تا برایت بگویم و ماجراى نفرین امام سجاد(علیه السلام) را برایش تعریف کردم.

مختار با تعجب پرسید: خودت از امام این نفرین را شنیدى؟!

گفتم: بله. مختار از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجدهاش را طولانى کرد، سپس برخاسـت و سوار شد و تا آن وقـت جسد حرمله به زغال تبدیل شده بود2


یکى از کسانى که مانع آب خوردن امام حسین(علیه السلام) گردید، به مرض استسقا مبتلا گردید و هر چـه آب مـىنـوشـیـد بـاز هـم مـىگـفـت: تـشنهام، و این به سبب دعاى

امام حسین (علیهالسلام) بود که دوبار فرمود: خدایا او را تشنه گردان . یکى از کسانى که هنگام مرگ او را دیده است مىگوید: در مقابلش یخ گذاشته بودند و او را بـاد مـىزدنـد

و پشت سرش آتشدان قرار داشت، با وجود این از گرماى شکم و سرماى پشت مىنـالیـد و مىگفت:

آبم بدهید که از تشنگى مُردم. وقتى کاسه بزرگى را که اگر پنج نفر مـىنـوشـید سیراب مىشدند؛ مىآوردند، همه را سر مىکشید و باز هم مىگفت:

آبم بدهید که تشنگى مرا کشت، و سرانجام شکم او مانند شکم شتر پاره شد.

۹ـ زیـد بـن رقـاد:

او از تـک تـیراندازان لشکر عمر سعد بود که در روز عاشورا، تیرى به طـرف عبدالله، فرزند امام حسن(علیه السلام) افکند. آن تیر، دست عبدالله را به پیشانیش دوخت.

تیرى دیگر نـیـز بـه قلب او افکند و او را بـه شهادت رساند. زید پس از کمى مقاومت، به وسیله افراد عبدالله شاکرى یکى از فرماندهان لشکر مختار،

تیرباران شد و سپس او را در آتش سوزاندند.33

- 1.تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۴۴۸٫

۲۸- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳ ـ ۳۳۲/ محجّة البیضاء، مولا محسن فیض کاشانى، ج ۴، ص ۲۴۱٫.2

۲۹- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۶۴ ـ ۶۵/ 3.کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۴۳٫


رضا;110860 نوشت:
با سلام مجدد
برخی از انواع عذاب‌هایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.

تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .

یا علی ع

بله ممنون از دقت نظرتون .
یعنی از روی مصلحت اندیشی نشان نداند که پسر عمر به دست مختار کشته شد ؟ شاید !
اما به نظرم حقیقت را باید بیان کرد هر چند تلخ باشد

ولی خب سخن امام رو اصلا نشان ندادند اون که مشکلی نداشت
کلا ارتباط با امام زیاد در این سریال دیده نمی شود !!

رضا;110861 نوشت:
جالبه که در همین قسمت باز به نکته ای بر می خوریم و ان رنگ پرچم ایران است!!!!!!

غفلتی را که میبینیم جناب میر باقری در این قسمت انجام داده اند بعد از اینکه حرمله همسر کیان ایرانی و پسرش را کشت، و مختار ایشان را کفن و دفن کردند , با کمال تعجب روی قبرشان پرچم سه رنگ ایران را کشیدند!
گویا جناب میر باقری فراموش کرده‌اند که پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!

بله پرچم ایران بود روی قبرشون !!
به این نکته توجه نکرده بودم

رضا;110861 نوشت:
پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!

اگر چه به بحث تاپيك ربطي ندارد ولي براي روشن شده آنچه نشان داده شد با واقعيت اين پست را گذاشتم

پرچم از دیر زمان در ایران بوده است ولی پس از سقوط ساسانیان ،ایرانیان تا مدتها پرچم خاصی نداشتند


پس از پیدایش حکومتهای محلی به تدریج پرچمهایی متفاوت با پرچمهای خلفای عباسی پدیدار شد ،اینکه سامانیان پرچمی داشته اند یا نه ،چیزی در دسترس نیست

امادر تاریخ سیستان به بروز اختالف در نصب پرچم همرو بن لیث ومحمد بن طولو ن حاکم مصر اشاره شده است

نخستین بار به فرمان سلطان محمود غزنوی عکس ماه بر پرچم ساهی که نماد تابعیت وی از خلافت عباسی بود زر دوزی شد

از زمان مسعود غزنوی تصویر شیر به پرچم ایران افزوده شد

سلجوقیان پرچم سه رنگی سبز ،سرخ وزرد داشتند

پرچم دور ه صفویه پرچمی سه گوش وسفید با نواری سبز در بالا وقرمز در پایین بوده است

در عصر قاجاریان پرچم ایران چهار گوش شده است

زمان پیدایش پرچم به صورت فعلی در زمان امیر کبیر بوده است که تاب حال با تغییرات جزئی ادامه داشته است

پس به هیچ وجه در زمان مختار پرچم ایرانی های به صورتی که در فیل م نشان داده شد یعنی سه رنگ فعلی نبوده است

دایره المعارف بزر گ اسلامی ج 13 ص 587



رضا;110860 نوشت:
با سلام مجدد
بله درست میفرماید دوست گرامی
روایت های بر خلاف تاریخ در مختارنامه آورده شده
آنچه تصور میشود مواردی وجود دارد که یابه عقیده جناب میرباقری روایت آن ضعیف است و یا انعکاس آن به صورت صریح چندان به مصلحت نبوده است , هرچند جای تشکر دارد از این سریال زیبا و پند آموز , از طرفی هم احساس میشود آقای میرباقری به دلایلی قسمتهایی را در سریال داستانی وطور دیگری جلوه داده اند .
مصلحت های دیگری هم وجود دارد . برخی از انواع عذاب‌هایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.

تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .



یا علی ع

راستش شما ها فقط به یک روایت بسنده کرده اید به گفته ی کارشتاسان این وقایع شدید را کسانی در تاریخ ثبت کرده اند که با مختار دشمنی داشته اند.پس نمی شود گفت که یک واقعه کاملا درست است یا نه؟ و فقط همه ی این ها حدس است که کدام مورخ درست نوشته است.

mohammad reza 27;119508 نوشت:
راستش شما ها فقط به یک روایت بسنده کرده اید به گفته ی کارشتاسان این وقایع شدید را کسانی در تاریخ ثبت کرده اند که با مختار دشمنی داشته اند.پس نمی شود گفت که یک واقعه کاملا درست است یا نه؟ و فقط همه ی این ها حدس است که کدام مورخ درست نوشته است.

با سلام
و خوشامد گویی به شما دوست گرامی

خوب شما لطف کنید روایتهای دیگر را بیاورید تا برسی کنیم ببینیم چه کسی بسنده به یک روایات کرده!!
مثلا در مورد پسر عمر لطف کنید روایتها را بیاورید که بدست مادرش کشته شده!!!
منتظریم !

موضوع قفل شده است