شخصیت حرمله
تبهای اولیه
با سلام
حرمله ابن كاهل اسدى:
حرمله از قبيله بني اسد و از تيراندازان سپاه عمر بن سعد بود.
وى يكى از سران جنايتكار سپاه شام كه با بىرحمى تمام بهقتل و غارت خاندان وحى در كربلا كوشيد و با جنايات خود، روىجنايتكاران تاريخ را سفيد كرد.
او سرانجام به دست مختار افتاد.
وقتى يقين كرد كه كشته مىشودچنين لب به سخن گشود:
اى امير! در كربلا سه تير سه شاخه داشتم كه آنها را با زهرآميخته كرده بودم. با يكى از آنها گلوى على اصغر را كه درآغوش پدرش بود. دريدم.
با دومى هنگامى كه امام حسين(ع)پيراهنش را بالا زد تا خون پيشانىاش را پاك سازد. قلبش را نشانه گرفتم
و با سومى گلوى عبدالله بن حسن(ع)را كه دركنار عمويش بود. شكافتم.
[=Verdana]شیخ طوسی، در «امالی» مینویسد:
منهال بن عمرو (از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) است) گوید: پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم.
امام، از من پرسید: منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟
عرض کردم: هنگامی که از کوفه آمدم، زنده بود دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود:
«اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار؛ خدایا، سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.»
آری، گرگ صفتان کربلا، هرکدام جنایتی بزرگ و فراموشناشدنی مرتکب شده بودند، اما از نفرین امام سجاد(ع) معلوم میشود، هیچکس به اندازه حرمله، دل امام و اهلبیت(ع) را به درد نیاورده بود.:Sham:
ابومخنف از امام باقر نقل میکند: «هنگامی که علیاصغر، در دامن پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(ع) دشمن را نفرین کرد و فرمود: «...و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛ خدایا انتقام ما را از اینها بگیر.» (1)
«حرمله» دستگیر میشود[=Verdana]
منهال گوید: «پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول قلع و قمع قتله کربلا بود و من قبلاً با او رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم.
او را در خارج از خانهاش با گروهی دیدار نمودم، گویا به مأموریتی میرفتند، تا چشم مختار به من افتاد، گفت: ها، منهال، چطور تا حال به دیدن ما نیامدی؟
و برای تبریک و تهنیت به خاطر پیروزی و حکومت ما سری به ما نزدی؟
و ما را در قیاممان همراهی نکردی؟!
منهال، گوید: به او گفتم امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم. آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت میکردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم مختار، در انجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطهای مینگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند.
دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ای امر بشارت، «حرمله» دستگیر شد.
وعدهای، فردی را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علیاصغر و جانی حادثه کربلا.»
[=Verdana]مجازات «حرمله»[=Verdana]
تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!»
و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را میگرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بیگناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود.
آری این دو دست پلید باید قطع میشد.)
سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن!
و جلاد، فرمان را اجراء کرد.
جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش.
و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
منهال گوید:
من همچنان با چشمان حیرتزده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا میکردم، هنگامی که بدن حرمله، میسوخت با صدا گفتم «سبحانالله!» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!
گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمیگشتم به خدمت علی بن الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید،
من جواب گفتم: که هنوز زنده است.
دیدم، امام(ع) دستها را به سوی آسمان بلند کرد، و دوبار فرمود: «خدایا، سوزش شمشیر بر او بچشان و خدایای سوزش آتش را بر وی بچشان.»
مختار، با حالت تعجب پرسید: راستی تو خودت از امام این را شنیدی؟!:Sham:
گفتم: آری، به خدا سوگند از خودش شنیدم.
منهال، میگوید: دیدم مختار، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجدهاش را طولانی کرد، سپس برخاست و سوار شد و تا آن وقت جسد «حرمله»، به ذغال تبدیل شده بود، با هم به راه افتادیم تا به محله خودمان نزدیک خانهام رسیدیم، من در اینجا تعارف کردم و گفتم: ای امیر، اگر لطف کنید سرافرازم فرمائید و برای رفع خستگی چند لحظهای به منزل من تشریف بیاورید و تغیر ذائقهای بدهید و چیزی میل بفرمائید.
روزه شکر[=Verdana]
مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را بدست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت میکنی؟
خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم (3) و «حرمله» هموست که سر بریده حسین(ع) را حمل میکرد. (4)
1- تاریخ طبری، ج 5، ص 448
2- در بعضی نسخهها: «جزار» دارد که به همان معناست.
3- از این روایت معلوم میشود که تا آن ساعت روز، مختار چیزی نخورده بود و میشود روزه مستحبی را نیت کرد.
4- امالی شیخ طوسی؛ بحارالانوار، ج 45، ص 232-233، چ بیروت؛ رجال کشی و مناقب ابن شهرآشوب؛ کشف الغمه؛ محجه البیضاء فی کاشانی، ج 4، ص 241
مجازات «حرمله»
تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!»
و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را میگرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بیگناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود.
آری این دو دست پلید باید قطع میشد.)
سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن!
و جلاد، فرمان را اجراء کرد.
جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش.
و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
منهال گوید:
من همچنان با چشمان حیرتزده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا میکردم، هنگامی که بدن حرمله، میسوخت با صدا گفتم «سبحانالله!» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!
گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمیگشتم به خدمت علی بن الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید،
من جواب گفتم: که هنوز زنده است.
دیدم، امام(ع) دستها را به سوی آسمان بلند کرد، و دوبار فرمود: «خدایا، سوزش شمشیر بر او بچشان و خدایای سوزش آتش را بر وی بچشان.»
1
امروز مختار نامه رو میدیم
هیچ کدام از این اتفاقاتی که بیان کردین نیوفتاد
اول کیان به جنگ با حرمله رفت و شکست خورد حرمله زن و بچه ی کیان کشت
اخر هم مختار خودش تک به تک با پرتاب خنجر به گلوی حرمله اونو کشت
نه سوزاندنی در کار بود نه حرف امام سجاد (ع )
چرا؟؟
امروز مختار نامه رو میدیم
هیچ کدام از این اتفاقاتی که بیان کردین نیوفتاد
اول کیان به جنگ با حرمله رفت و شکست خورد حرمله زن و بچه ی کیان کشت
اخر هم مختار خودش تک به تک با پرتاب خنجر به گلوی حرمله اونو کشتنه سوزاندنی در کار بود نه حرف امام سجاد (ع )
چرا؟؟
با سلام
در هفته های قبل هم پسر عمر بن سعد بن ابیوقاص ،«حفص»بدست مادرش کشده شد که در تاریخ اینطور نبوده !
روایات تاریخی ما ناظر بر کشته شدن پسر عمرسعد توسط مختار است.
در سریال مختار نامه قسمتهایی با شواهد تاریخی هماهنگی ندارد!!
البته هنوز این قسمت را ندیده ام بعد از دیدن انشاءالله بیشتر برسی میکنیم
یا علی ع
با سلام مجدد
بله درست میفرماید دوست گرامی
روایت های بر خلاف تاریخ در مختارنامه آورده شده آنچه تصور میشود مواردی وجود دارد که یابه عقیده جناب میرباقری روایت آن ضعیف است و یا انعکاس آن به صورت صریح چندان به مصلحت نبوده است , هرچند جای تشکر دارد از این سریال زیبا و پند آموز , از طرفی هم احساس میشود آقای میرباقری به دلایلی قسمتهایی را در سریال داستانی وطور دیگری جلوه داده اند .
مصلحت های دیگری هم وجود دارد . برخی از انواع عذابهایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.
تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .
یا علی ع
جالبه که در همین قسمت باز به نکته ای بر می خوریم و ان رنگ پرچم ایران است!!!!!!
غفلتی را که میبینیم جناب میر باقری در این قسمت انجام داده اند بعد از اینکه حرمله همسر کیان ایرانی و پسرش را کشت، و مختار ایشان را کفن و دفن کردند , با کمال تعجب روی قبرشان پرچم سه رنگ ایران را کشیدند!
گویا جناب میر باقری فراموش کردهاند که پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!
سلام
تشکر از رضا
ما در مورد مختار نامه بحث نمیکنم !
فقط آقا رضا من زندگی نامه شو می خواستم قبل از جنگ کربلا چه کار بود ! مخصوصاً در موقع حکومت امام حسن و امام علی (ع)
تشکر
سلامتشکر از رضا
ما در مورد مختار نامه بحث نمیکنم !
فقط آقا رضا من زندگی نامه شو می خواستم قبل از جنگ کربلا چه کار بود ! مخصوصاً در موقع حکومت امام حسن و امام علی (ع)
تشکر
با سلام
آنچه از این انسان پست جنایت کار در تاریخ آمده بود تقدیم کردم !البته نمیخواهم بگویم که برسی کامل انجام شده بنده مطلب دیگری که قابل عرض با شد نیافتم!
از دوستان تقاضا دارم اگر کسی به منابع بیشتری دسترسی دارد در اختیارمان قرار دهد ! اما اینکه حرمله از قبیله بنی اسد بود آنچه در تاریخ در مورد این قبیله آمده به مختصر اشاره ای بسنده میکنیم
«بنى اسد،نام تيرهاى از قبايل عرب،از فرزندان اسد بن خزيمه بن مدركه...اين قبيلهتوفيق و افتخار دفن پيكر مطهر حضرت سيد الشهدا و انصار آن حضرت را پس از واقعهكربلا در سال 61 ق.داشتند.
جمعى از اصحاب،علما،شعرا و زعماى اماميه از اين قبيلهبرخاستهاند.
برخى از همسران پيامبر اكرم«ص»نيز از همين قبيله بودهاند.
اين قبيله درسال 19 هجرى از بلاد حجاز به عراق رفته،در كوفه و غاضريه از نواحى كربلا سكونتكردند.
از قبايل سلحشور عرب محسوب مىگردند.
هنگام بناى كوفه،اين قبيله محلهخاصى را در جنوب مسجد كوفه به خويش اختصاص دادند.در سال 36 هجرى در جنگجمل،با على«ع»بيعت كردند و در كنار آن حضرت جنگيدند.
در قيام عاشورا در سال 61به سه دسته تقسيم شدند:موافق با حضرت و مخالف و بىطرف.
حبيب بن مظاهر،انسبن حرث،مسلم بن عوسجه،قيس بن مسهر،موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صيداوى ازسران موافق بودند و حرملة بن كاهل اسدى،قاتل طفل شير خوار،از سران مخالف بود.
گروهى از دسته سوم(بىطرفها)پس از شهادت حسين،زنانشان بر ميدان جنگ گذر كردهو اجساد را ديدند و تحت تاثير قرار گرفتند و به سرزمين خود رفته،مردان را جهت دفناجساد، خبر كردند.ابتدا زنان بيل و كلنگ به دست گرفته به طرف كربلا روان شدند.
پس ازمدتى وجدان مردان بنى اسد بيدار گشت و به خود آمدند و به دنبال زنان راه افتاده به دفناجساد امام و يارانش پرداختند.
اين فداكارى سبب شهرت آنان شد و از آن پس شيعيان بهنظر احترام و محبت به قبيله بنى اسد مىنگرند».1
1-دايرة المعارف تشيع،ج 3،ص 340.
با سلام مجدد
برخی از انواع عذابهایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .
یا علی ع
بله ممنون از دقت نظرتون .
یعنی از روی مصلحت اندیشی نشان نداند که پسر عمر به دست مختار کشته شد ؟ شاید !
اما به نظرم حقیقت را باید بیان کرد هر چند تلخ باشد
ولی خب سخن امام رو اصلا نشان ندادند اون که مشکلی نداشت
کلا ارتباط با امام زیاد در این سریال دیده نمی شود !!
جالبه که در همین قسمت باز به نکته ای بر می خوریم و ان رنگ پرچم ایران است!!!!!!غفلتی را که میبینیم جناب میر باقری در این قسمت انجام داده اند بعد از اینکه حرمله همسر کیان ایرانی و پسرش را کشت، و مختار ایشان را کفن و دفن کردند , با کمال تعجب روی قبرشان پرچم سه رنگ ایران را کشیدند!
گویا جناب میر باقری فراموش کردهاند که پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!
بله پرچم ایران بود روی قبرشون !!
به این نکته توجه نکرده بودم
پرچم سه رنگ ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار (قرنها بعد از قیام مختار) به این ترکیب رنگ در آمده است!
اگر چه به بحث تاپيك ربطي ندارد ولي براي روشن شده آنچه نشان داده شد با واقعيت اين پست را گذاشتم
با سلام مجدد
بله درست میفرماید دوست گرامی
روایت های بر خلاف تاریخ در مختارنامه آورده شده آنچه تصور میشود مواردی وجود دارد که یابه عقیده جناب میرباقری روایت آن ضعیف است و یا انعکاس آن به صورت صریح چندان به مصلحت نبوده است , هرچند جای تشکر دارد از این سریال زیبا و پند آموز , از طرفی هم احساس میشود آقای میرباقری به دلایلی قسمتهایی را در سریال داستانی وطور دیگری جلوه داده اند .
مصلحت های دیگری هم وجود دارد . برخی از انواع عذابهایی که مختار نسبت به قاتلان امام حسین (ع) داشت در فیلم انعکاس نیافته است.
تصور آقای میرباقری چه بوده الله علم! اما آنچه میشود برداشت کرد ، ایشان از روی مصلحت اندیشی و عدم امکان ارائه آنها دردید عموم آن صحنه ها را نیاورده باشد .
یا علی ع
راستش شما ها فقط به یک روایت بسنده کرده اید به گفته ی کارشتاسان این وقایع شدید را کسانی در تاریخ ثبت کرده اند که با مختار دشمنی داشته اند.پس نمی شود گفت که یک واقعه کاملا درست است یا نه؟ و فقط همه ی این ها حدس است که کدام مورخ درست نوشته است.
راستش شما ها فقط به یک روایت بسنده کرده اید به گفته ی کارشتاسان این وقایع شدید را کسانی در تاریخ ثبت کرده اند که با مختار دشمنی داشته اند.پس نمی شود گفت که یک واقعه کاملا درست است یا نه؟ و فقط همه ی این ها حدس است که کدام مورخ درست نوشته است.
با سلام
و خوشامد گویی به شما دوست گرامی
خوب شما لطف کنید روایتهای دیگر را بیاورید تا برسی کنیم ببینیم چه کسی بسنده به یک روایات کرده!!
مثلا در مورد پسر عمر لطف کنید روایتها را بیاورید که بدست مادرش کشته شده!!!
منتظریم !