فلسفه و اهمیت زكات

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
فلسفه و اهمیت زكات


حضرت در فراز دیگری از خطبه‌اش به اهمیت و فلسفه زكات اشاره كرده و فرمود: « وَ الزَّكَاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛ خداوند متعال زكات را برای پاكی نفس و فزونی روزی قرار داد.»
پرداخت زكات كه یكی از دستورات واجب الهی است، دست‌آوردهای مهمی برای اهل ایمان دارد كه تزكیه نفس و افزایش اموال در رأس آنهاست. به همین جهت، در موارد متعددی در قرآن شریف زكات در كنار نماز آمده است كه حاكی از اهمیت و ارزش زكات است.
زكات مال بدر كن كه فضلة رَز را
چون باغبان بِبُرد، بیش‌تر دهد انگور
فرجام دنيا طلبى

ثعلبة بن حاطب انصاری از كسانی بود كه در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع كرده و همواره در محضر رسول خدا(ص) بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ كند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نكرد. ماجرای عبرت‌آموز وی را كه هم موضوع زكات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می‌خوانیم:
روزی وی خدمت پیغمبر(ص) آمد، عرض كرد: یا رسول الله! دعا كن خداوند به من ثروتی عنایت كند. فرمود: ثعلبه! مقدار كمي كه سپاسگزاري آن را بكنى، بهتر از ثروت زياد است كه توان سپاس آن را نداشته باشى. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تكرار كرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض كرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِیَ اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِیَنَّ كُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر كه را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا كرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت كن!»
بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه كرد. كم‌كم گوسفندان او رشد كرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر(ص) بجا می‌آورد)، بعد كه گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می‌آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می‌خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، كار را به جایی رسانید كه روز جمعه به مدینه می‌آمد و نماز جمعه را می‌خواند. آن هم بعد از مدتی ترك شد و روز جمعه نیز دیگر نمی‌آمد. بعضی روزها بر سر راه می‌آمد و از عابرین اخبار مدینه را می‌پرسید. روزی پیغمبر اكرم(ص) جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه‌اي زياد شده كه در اين نزديكى، محلی كه گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!
آیة زكات نازل شد. پیغمبر(ص) دو نفر؛ یكی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زكات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زكات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامة پیغمبر(ص) را برایش خواندند و درخواست زكات كردند. ثعلبه فكری كرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران كه گرفتید، برگردید.
نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زكات را داد. به او گفتند: تو را امر نكرده‌اند شترهاي ممتاز را انتخاب كنى. گفت: من خود مایلم این كار را بكنم. به دیگران نیز رجوع كرده، زكات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فكر كنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر(ص)آمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا كرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر(ص) نازل شد: Gوَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونf؛[9] «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان [و شاكران] خواهیم بود!؛ امّا هنگامی كه خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی برتافتند! این عمل، [روح] نفاق را، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است كه دروغ می‌گفتند.»
یكی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پیغمبر(ص) شرفیاب شد، تقاضا كرد زكاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر كرده زكات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاك بر سر می‌ریخت. پیغمبر(ص) فرمود: این كیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری كردم، نپذيرفتى. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.
پیغمبر(ص) تا زمانی كه از دنیا رفت، زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبكر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه كرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت.[10]
انواع زكات

زكات، گذشته از معناي اخص فقهى، معنای عامی نیز دارد كه فراتر از موضوع اقتصادی می‌باشد و پیامهای تربیتی و اخلاقی را به همراه دارد. حضرت علی(ع) در روایتی به انواع زكات اشاره كرده و فرمود: «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ زَكَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ زَكَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ زَكَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ زَكَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ زَكَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ زَكَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ زَكَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّیَامُ زَكَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ زَكَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْیُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ زَكَاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ زَكَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ؛[11] زكات دانش، نشر آن [و تعلیم به دیگران] است. زكات پست و مقام، آن را در خدمت دیگران گذاشتن است. زكات حلم و بردباری، تحمّل و چشم‌پوشی است. زكات مال، بخشیدن است. زكات قدرت و توانايى، انصاف است. زكات زيبايى، عفّت و پاكدامنی است. زكات پيروزى، احسان است. زكات بدن، تلاش و روزه‌داری است. زكات رفاه و آسایش، نیكی به همسایگان و صله‌رحم می‌باشد. زكات تندرستى، كوشیدن در راه طاعت خداست. زكات شجاعت، جهاد كردن در راه خداست. زكات ریاست، دادرسی از بیچاره‌گان و بی‌پناهان است.»
فواید پرداخت زكات

شخصي خدمت حاج شيخ حسنعلي نخودكي اصفهانى; آمده و گفت: آقا! یك سری ملخ آمده‌اند و مزرعه مرا می‌خورند.
آقا فرمود: تو حق فقرا (زكات) را نمی‌دهی و ملخها حق فقرا را می‌خورند؛ چون زكات نمي‌دهى، آنها برمی‌دارند، آيا قول مي‌دهي زكات بدهى؟ گفت: بله آقا.
آقا برایش دعا نوشت و فرمود: برو این دعا را در آن زمین چال كن و از قول من به آن ملخها بگو: ملخها! شیخ حسنعلی گفته: بروید پای این ساقه‌های گندم و علفهای هرزة زمین را بخورید! من زكات می‌دهم.
آن مرد می‌گوید: من آمدم دعا را در زمین چال كردم و حرف شیخ حسنعلی را برای ملخها گفتم. ملخها از روی خوشه‌های گندم برخاستند و پای ساقه‌های گندم نشستند و شروع كردند علفهای هرزه را خوردن. كم‌كم گندمها رشد كردند و مزرعة ما آن سال محصول بسیار عالی داد و ما هم به قول خودمان عمل كردیم.[12]

[9]. توبه/75 تا 77.
[10]. تفسیر نورالثقلین، عبد علي بن جمعه حويزى، نشر اسماعیلیان، قم، 1415،ج2، ص246.
[11]. مستدرك الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آل‌البیت، قم، ج7، ص46.
[12]. داستانهایی از مردان خدا، ملخ.