"فیریک جدید" دین و عالم معنا را باور پذیرتر می کند ؟

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"فیریک جدید" دین و عالم معنا را باور پذیرتر می کند ؟

سلام
بر عکس ادعای بعضی مغرورین به علوم تجربی هر روز علم به مرزهای دین نزدیکتر می شود و می توان این پیش بینی را داشت که متون دینی در آینده ای نزدیک بهترین منبع برای تحقیقات علمی عمیق درشناخت جهان خواهد بود .
برعکس کسانی که دلایل علمی را برای رد عقاید دینی می آورند ما هر چه نگاه می کنیم نه تنها تضادی نمی یابیم بلکه بیانی نو را در پیش روی خود می بینیم که حقیقتی کلی را برای ما روشنتر می سازد
شاید تا چندی پیش وجود عوالم دیگر باور پذیر نبود اما در فیزیک نوین یا همان فیزیک کوانتوم عوالم تو در تویی برای جهان ترسیم می شود که از نگاه و آگاهی عادی ما پنهان است .
نمی خواهم بگویم عالم معنایی که در دین مطرح می شود همان عوالم تو در توی فیزیک کوانتوم است اما این تقریب نگاهها بشارت دهنده است .
یکی از اصول فیزیک کوانتوم وجود جهان احتمالات بجای جهان قطعی و حتمی است . این بیان با تعابیر ساده دینی خیلی واضح بیان شده اند . در روایات وقتی از قضا و قدر سخن به میان می آید همیشه یک راهی برای تغییر لحاظ می شود . حتی دعا را رد کننده قضای حتمی می دانند . این تشابه بیانات برای اهل تفکر نشانه ها دارد .
نظر شما چیست ؟ آیا علم و دین ( به زعم کسانی که آندو را متضاد می دانند ) روزی آشتی می کنند ؟
مهمترین سوالی که اینجا می توان مطرح کرد آنستکه :
ماده چیست ؟ مرز میان ماده و معنا کجاست ؟ آیا مرزی وجود دارد ؟ آیا نگاه و توجهی خاص به یک حقیقت واحده ماده ساز و معنا ساز است ؟
دوستانی که فیزیک خوانده اند اینجا وارد شوند خیلی خوب است .
موفق باشید

حامد;109073 نوشت:
ماده چیست ؟ مرز میان ماده و معنا کجاست ؟ آیا مرزی وجود دارد ؟ آیا نگاه و توجهی خاص به یک حقیقت واحده ماده ساز و معنا ساز است ؟

سلام
تعیین حد ماده تعیین کننده خواهد بود . ماده چیست ؟ تعبیر جسم و جسمانی که از گذشته و حتی در متون دینی بوده است شامل تمام مراتبی است که اکنون برای ماده یافت شده یا فقط بعدی از آنرا شامل می شود ؟
آنچه که در فلسفه مطرح است این است که هستی دو قوس نزولی و صعودی دارد . هستی در قوس نزولی خود از فوق تجرد به تجرد و از تجرد به ماده منتهی می شود . در قوس صعود عکس این قضیه اتفاق می افتد یعنی از ماده به تجرد محدود و سپس به تجرد بالاتر و نهایتا به فوق تجرد استمرار می یابد .
در این قوس نزول و صعود مرتبه ماده وجود دارد . خوب این ماده چیست ؟ منظور از جسم و ماده چیست ؟ آیا جسم و ماده بر آنچه که تا به حال بعنوان ماده ( در فیزیک ) شناخته ایم منطبق می شود یا بر آنچه بعنوان جسم ، محسوس و ملموس ماست ( جسم عرفی ) ؟
این سوال بسیار مهمی است . دوستان نظرات خود را مطرح بفرمایند .
ادامه دارد انشاء الله
موفق باشید

حامد;109347 نوشت:
آیا جسم و ماده بر آنچه که تا به حال بعنوان ماده ( در فیزیک ) شناخته ایم منطبق می شود یا بر آنچه بعنوان جسم ، محسوس و ملموس ماست ( جسم عرفی ) ؟

سلام
ما برای بررسی این موضوع هیچ راهی نداریم جز اینکه بر دانسته هایی از اهل معنا و اهل ماده اعتماد کنیم .
فیزیک دانان قائلند به اینکه ماده مراتبی دارد . یعنی آنچه که ما با ادراک عادی خود احساس می کنیم مرتبه ای از مراتب عالم ماده است . این عالم مراتب دیگری هم دارد . اگر در مراتب عالم ماده صعود کنیم می توانیم منظومه شمسی را ببینیم و همینطور در مرتبه بالاتر کهکشانها را . این صعود در حجم بیشتر است اما نزول در حجمهای کوچکتر از خودمان منجر به مشاهده عالم مولکولی بعد عام اتمی و بعد عوالم دیگری مثل عالم تارهاست .
آنچه که در همه این عوالم ثابت شده است حرکت است . یعنی عالم ماده در تمام مراتبی که اکنون کشف شده متحرک است . همین اندازه از یافته علمی کافی است که نتیجه بگیریم عالم ماده کشف شده تا امروز نمی تواند آن حقایق معنوی باشد که در متون دینی آمده است چه اینکه ویژگی اساسی مجردات ثابت بودن است البته این ثبات از ثبات در اقسام مقولات فراتر است بلکه ذاتشان برخوردار از ثبات است . ثبات مجردات از قبیل ثبات یک فرمول ریاضی است
تا اینجا می توان حکمی در حد اطمینان داشت که عالم مادی با همه مراتبش غیر از مجردات است .
ما از این جهت این حکم را اطمینان بخش و نه یقینی دانستیم که هنوز تمام ابعاد عالم مادی کشف نشده است .
اما هیچ بعید نیست همین عالم مادی دارای شباهتهایی به عالم مجردات باشد که موجب شگفتی شود .
ادامه دارد انشاء الله
موفق باشید

حامد;109448 نوشت:
اما هیچ بعید نیست همین عالم مادی دارای شباهتهایی به عالم مجردات باشد که موجب شگفتی شود .

سلام
یکی از مشکلات سخت در تفکیک ماده از معنا ارتباط تگاتنگ آندو است . تقریبا هیچ اثر معنوی در عالم ماده بی اسباب نیست . این قانون عالم ماده است چه اینکه ظهور مادی مستلزم تلبس به ماده است فلذا هر امر معنوی که بخواهد در متن عالم مادی ظهوری داشته باشد باید از راه اسباب مادی وارد شود . با این حال وجدانیات انسانها ایشان را در هدایت به امر مجرد غیر مادی کمک می کند چه اینکه انسان مانند خود عالم بیرون دارای همه مراتب وجود از ماده تا معناست فلذا با دقت نظر می تواند حقایق معنوی را کشف کند .
مشکل دیگر اینستکه نسبت ماده و معنا نسبت دو شی جدا از هم مثل دو سیب کنار هم نیست بلکه شبیه نسبت نور و لیوان است . چطور نور در لیوان و لیوان در نور است . ماده و معنا نیز چنین نسبتی را با هم دارند . در عین در هم بودن با هم ممزوج هم نمی شوند . این در متن یکدیگر بودن باز اسباب مشکل بودن تفکیک است . البته این نگاه از آن نگاه عادی ( مثال دوسیب ) کارسازتر است با این حال خالی از صعوبت فهم نیست
ادامه دارد انشاء الله
موفق باشید

با سلام؛

حامد;109073 نوشت:
بر عکس ادعای بعضی مغرورین به علوم تجربی هر روز علم به مرزهای دین نزدیکتر می شود

برعکس ادعای برخی، این دین است که سعی می کند خود را به مرزهای علم نزدیک کند. تا همین سه چهار قرن پیش مسیحیان می گفتند زمین ثابت و خورشید می چرخد اما بعد که معلوم شد غلط است آمدند گفتند که در دین چنین چیزی گفته نشده است و یا قبلا گفته می شد که انسان از گل و به صورت دفعی به وجود آمده ولی بعدا معلوم شد که نه تنها در دین چنین چیزی گفته نشده بلکه در آن به صراحت گفته شده که موجودات با تکامل به وجود آمده اند. قبلا گفته می شد که دنیا در شش روز به وجود آمده بعدا معلوم شد که در شش دوران به وجود آمده است. پس این دین است که خود را به علم نزدیک می کند. اینجا به یاد یک سخن از مرحوم دکتر ارانی افتادم:
"مذهب با آن که حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر می‌دانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح می‌گردد. ولی دیگر «مذهب اصلاح شده» آخرین درجه ترقی مذهب است."

حامد;109887 نوشت:
از اصول فیزیک کوانتوم وجود جهان احتمالات بجای جهان قطعی و حتمی است . این بیان با تعابیر ساده دینی خیلی واضح بیان شده اند . در روایات وقتی از قضا و قدر سخن به میان می آید همیشه یک راهی برای تغییر لحاظ می شود . حتی دعا را رد کننده قضای حتمی می دانند . این تشابه بیانات برای اهل تفکر نشانه ها دارد .

درست است که قوانین احتمال در مقیاس کوانتم حکم می راند ولی همان احتمال هم تحت قانون است و این گونه نیست که هرج و مرج باشد و با نذر و نیاز تغییر کند. در ثانی قانون علیت یکی از اصول اصلی خداشناسی است چنانچه استاد شهید مطهری این گونه می گوید:
"گروهی اثبات خدا را در گرو خدشه وارد كردن بر قانون عليت و بر اصل‏ ضرورت علی و معلولی پنداشته‏اند ، يعنی در گرو همان چيزی كه اساسی ترين‏ پايه اثبات وجود خداوند است ، نه تنها اساسی ترين پايه اثبات وجود خداوند ، بلكه اساس قبول هر نظريه علمی و فلسفی است ."
بنابراین اینکه در نظریه کوانتم اصل علیت نقض می شود معلوم نیست که آیا این به نفع و یا به ضرر عالم معناست.
حامد;109887 نوشت:
ماده چیست ؟ مرز میان ماده و معنا کجاست ؟ آیا مرزی وجود دارد ؟ آیا نگاه و توجهی خاص به یک حقیقت واحده ماده ساز و معنا ساز است ؟

اینجا تعریفی که لنین از ماده ارائه داده است را می آورم (البته آوردن آن به معنی تائید همه آن توسط بنده نیست):

"لنین مفهوم ماده را به مثابه یک مقوله فلسفی توضیح می‌دهد و روشن می‌کند که مقصود از آن تمامی واقعیت عینی است که انسان با آن، یعنی با این واقعیت، توسط حواس پنجگانه خویش آشنا می‌شود. واقعیت عینی مستقل از حواس وجود دارد ولی توسط حواس منعکس می‌شود. پس، آن شاخص‌های اساسی و عام که در همه اشیاء و پدیده‌ها مشترک است و توسط مقوله «ماده» بیان می‌گردد عبارت‌اند از آن که:

  1. همه آن‌ها مادی هستند، به طور عینی و مستقل از شعور ما وجود دارند.
  2. همه آن‌ها از طریق خواص مختلف خود(نظیر رنگ و بو، مزه و صدا و حرارت و ابعاد و غیره) روی ارگان‌های حس ما تأثیر می‌گذارند و متناسب با آن احساس ویژه‌ای را به وجود می‌آورند.
پس اولا تأکید می‌کنیم که مفهوم بیان کننده واقعیت عینی ماده یک مفهوم مربوط به علم فیزیک یا شیمی یا سایر علوم مشخص نیست، بلکه یک مقوله فلسفی است. ثانیا تأکید می‌کنیم که مفهوم ماده به مثابه یک مقوله فلسفی را نباید با خود ماده که عبارت از واقعیت عینی مستقل از احساس انسان و مستقل از هر گونه مفهوم و مقوله فلسفی، اشتباه کرد مقوله فلسفی «ماده» بازتاب وجود عینی جهان، واقعیت عینی خارج از ما در شعور ماست."

naghad;109903 نوشت:
برعکس ادعای برخی، این دین است که سعی می کند خود را به مرزهای علم نزدیک کند. تا همین سه چهار قرن پیش مسیحیان می گفتند زمین ثابت و خورشید می چرخد اما بعد که معلوم شد غلط است آمدند گفتند که در دین چنین چیزی گفته نشده است و یا قبلا گفته می شد که انسان از گل و به صورت دفعی به وجود آمده ولی بعدا معلوم شد که نه تنها در دین چنین چیزی گفته نشده بلکه در آن به صراحت گفته شده که موجودات با تکامل به وجود آمده اند. قبلا گفته می شد که دنیا در شش روز به وجود آمده بعدا معلوم شد که در شش دوران به وجود آمده است. پس این دین است که خود را به علم نزدیک می کند. اینجا به یاد یک سخن از مرحوم دکتر ارانی افتادم: "مذهب با آن که حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر می‌دانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح می‌گردد. ولی دیگر «مذهب اصلاح شده» آخرین درجه ترقی مذهب است."

سلام
در این مطلب طولانی یک خلط مبحث آشکار و نتیجه گیری غلط است و آن اینکه :
دین را با فهم دینداران از دین یکی گرفته اند و آنگاه کوتاه آمدن دینداران ( آن هم مسیحی ) را از مواضع خود بعنوان نزدیک شدن دین به علم محسوب کرده اند

naghad;109903 نوشت:
درست است که قوانین احتمال در مقیاس کوانتم حکم می راند ولی همان احتمال هم تحت قانون است و این گونه نیست که هرج و مرج باشد و با نذر و نیاز تغییر کند. در ثانی قانون علیت یکی از اصول اصلی خداشناسی است چنانچه استاد شهید مطهری این گونه می گوید: "گروهی اثبات خدا را در گرو خدشه وارد كردن بر قانون عليت و بر اصل‏ ضرورت علی و معلولی پنداشته‏اند ، يعنی در گرو همان چيزی كه اساسی ترين‏ پايه اثبات وجود خداوند است ، نه تنها اساسی ترين پايه اثبات وجود خداوند ، بلكه اساس قبول هر نظريه علمی و فلسفی است ." بنابراین اینکه در نظریه کوانتم اصل علیت نقض می شود معلوم نیست که آیا این به نفع و یا به ضرر عالم معناست.

گرچه من از نظریه کوانتوم جز بیانات کلی نمی دانم اما قائل شدن به احتمالات به معنای نفی علیت نیست بلکه به معنای امکان ظهور علت در چهره های مختلف خود است هرچند در نهایت یکی از آنها متعین می گردد و سایر گزینه ها منتفی می شود
دیگر اینکه نذر و نیاز نیز یک سبب تکوینی است و می تواند تاثیر گذار باشد . چطور یک نظریه علمی می گوید :
باد ناشی از بال یک پروانه می تواند یک طوفان در آنسوی عالم ایجاد کند
اما یک توجه معنوی تحت عنوان نذر نمی تواند اثری داشته باشد ؟

naghad;109903 نوشت:
ثانیا تأکید می‌کنیم که مفهوم ماده به مثابه یک مقوله فلسفی را نباید با خود ماده که عبارت از واقعیت عینی مستقل از احساس انسان و مستقل از هر گونه مفهوم و مقوله فلسفی، اشتباه کرد مقوله فلسفی «ماده» بازتاب وجود عینی جهان، واقعیت عینی خارج از ما در شعور ماست."

اتفاقا ما در این مورد حرف داریم
از نظر ما هم ماده یک تلقی خاص از یک حقیقت خارجی است که نحو خاص ظهورش باعث ادراک ما از آن بعنوان ماده با اقتضائات ویژه می شود .
انشاء الله اگر لازم باشد در این خصوص نظر خودمان را می آوریم
موفق باشید

با سلام؛

حامد;109910 نوشت:
دین را با فهم دینداران از دین یکی گرفته اند و آنگاه کوتاه آمدن دینداران ( آن هم مسیحی ) را از مواضع خود بعنوان نزدیک شدن دین به علم محسوب کرده اند

بحث اصلی بر روی درست و غلط بودن دین نیست. بحث اصلی اینست که آیا دین می تواند کمک کننده باشد؟ وقتی ما نمی توانیم حقیقت درست مطالب دینی را برداشت کنیم و در این راه اشتباه می کنیم و برای یافتن معنی درست نیاز به علم جدید داریم دیگر چه نیازی به دین هست؟
حامد;109910 نوشت:
باد ناشی از بال یک پروانه می تواند یک طوفان در آنسوی عالم ایجاد کند اما یک توجه معنوی تحت عنوان نذر نمی تواند اثری داشته باشد ؟

بله می تواند تاثیر داشته باشد ولی این را بدون توسل به فیزیک جدید هم می توانستید بگویید.

سلام

naghad;109926 نوشت:
بحث اصلی بر روی درست و غلط بودن دین نیست. بحث اصلی اینست که آیا دین می تواند کمک کننده باشد؟ وقتی ما نمی توانیم حقیقت درست مطالب دینی را برداشت کنیم و در این راه اشتباه می کنیم و برای یافتن معنی درست نیاز به علم جدید داریم دیگر چه نیازی به دین هست؟

این مباحث در دین مقصود بالذات نیستند . در دین انسانیت و کمالات انسانی از معرفت به رب و اخلاق و رفتار شایسته مطرح است . در دین انسان سازی در حد اعلای خود مطرح است نه پرداخت به به خلقت موجودات و انسان ووو به صورت جزئی . هرچند بیانات دینی راهگشای خوبی می توانند باشند . یعنی اشاراتی در منابع دینی به حقایق هستی هست که می تواند مورد استفاده دانشمندان قرار گیرد .
پس علم تجربی در اصل و اساس مقصود خلقت انسان که رسیدن به کمال انسانی است حرفی برای گفتن ندارد .
این که چندی است بحث تطبیقات منابع دینی بر مسائل علمی رونق یافته بخاطر علم پرستی ( به زعم خودشان ) انسان امروز است وگرنه این مباحث علمی در دین مقصود بالذات نیستند .
برای دین زیاد مهم نیست که یک مومن به اصل خلقت آدم ع اعتقاد داشته باشد یا به خلقتش بعلاوه تمام جزئیاتش مهم آن است که او آدم گونه شود و با کسب طهارت باطنی اسماء الهی را از حقیقت عالم دریافت کند .

naghad;109926 نوشت:
بله می تواند تاثیر داشته باشد ولی این را بدون توسل به فیزیک جدید هم می توانستید بگویید.

ما به فیزیک متوسل نیستیم چه اینکه به تجربی روشن اهل ایمان و به باور کلام دین توسل را قبول داریم الا اینکه بحث ما بحث ارتباط فیزیک و مسائل دینی است چه اینکه امروز فیزیک مدعی فهم هستی است و ما می خواهیم ببینیم این فیزیک تا چه حدی بالا آمده است . اگر دقت کنید در اصل مباحث فیزیک حرف جدیدی ندارد الا اینکه او این مباحث را در عالم مادی اثبات کرده است . مثل همین قانون احتمالات که ما نمونه اش را از بحث قضا و قدر آوردیم .
سعی داریم این تشابهات را پیدا کنیم و در صورت امکان ارتباط منطقی خوبی بین آنها بیابیم .
موفق باشید

با سلام؛

حامد;110010 نوشت:
در دین انسانیت و کمالات انسانی از معرفت به رب و اخلاق و رفتار شایسته مطرح است .

این مباحث که فرمودید مربوط به جنبه شخصی دین می شود. اما جنبه دیگر دین که همان جنبه اجتماعی است نیازمند برداشت درست و دقیق است. احکام و مجازات های مذهبی نمونه بارز آن هستند و این احکام در جامعه که شامل افراد معتقد و غیر معتقد است اجرا می گردد. در حقیقت این احکام باید با تجربه و علم پایه ریزی شوند و گرنه برداشت های نادرست می تواند مخرب باشد. اما دیده می شود که این برداشت ها مسلم و بدیهی فرض می شوند و بدون چون و چرا اجرا می گردند. خوب اگر دین برای انسان سازی است و ربطی به علم ندارد نباید ربطی هم به حقوق و قضا (که آن هم علم است) داشته باشد و در این امور دخالتی داشته باشد.

naghad;110059 نوشت:
این مباحث که فرمودید مربوط به جنبه شخصی دین می شود. اما جنبه دیگر دین که همان جنبه اجتماعی است نیازمند برداشت درست و دقیق است. احکام و مجازات های مذهبی نمونه بارز آن هستند و این احکام در جامعه که شامل افراد معتقد و غیر معتقد است اجرا می گردد. در حقیقت این احکام باید با تجربه و علم پایه ریزی شوند و گرنه برداشت های نادرست می تواند مخرب باشد. اما دیده می شود که این برداشت ها مسلم و بدیهی فرض می شوند و بدون چون و چرا اجرا می گردند. خوب اگر دین برای انسان سازی است و ربطی به علم ندارد نباید ربطی هم به حقوق و قضا (که آن هم علم است) داشته باشد و در این امور دخالتی داشته باشد.

سلام
عرض شداین امور ( جزئیات علمی ) مقصود بالذات دین نیست . یعنی اینها هدف اولیه دین نیست . دین به دنبال اصلاح و تکمیل فضایل انسانی است بدنبال تعالی معنوی اوست .
البته دین هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی چه اینکه اجتماع نقش بسیار عمیق و موثری در تربیت انسانی مردم دارد فلذا همه انبیاء با طواغیت درگیر بوده اند .
اگر دین به عرصه اجتماع می آید بخاطر اینستکه جامعه یک واقعیت بزرگتر و تاثیر گذارتر است پس باید حقوق و قضا داشته باشد .
و اما تجربی بودن حقوق و قضا به حسب انسانهایی است که علم کامل به مصالح و مفاسد ندارند نه خدایی که علم و حکمت مطلق است
در هر جامعه قانون برای همگان اجرا می شود و استثناء ندارد .
البته دین با ترغیب و تشویق بسیار به کسب علم انسانها را در مسیر فعلیت بخشیدن به این استعداد هدایت می کند و از مسائل علمی به اهم امور دخیل در سعادتش اکتفا نمود هرچند این کتاب بزرگ یعنی قرآن کریم کان علم است ولی زبان فهم خودش را می خواهد .
موفق باشید

با سلام؛

حامد;110188 نوشت:
و اما تجربی بودن حقوق و قضا به حسب انسانهایی است که علم کامل به مصالح و مفاسد ندارند نه خدایی که علم و حکمت مطلق است

این در صورتی درست است که:
1- همه افراد معتقد به خدا باشند . اولیای الهی دارای قدرت معجزه هستند و خود پیامبر اسلام هم برای افرادی که اعتقاد نداشتند مباهله می کرد. اما این توانایی در افراد دیگر نیست و بنابراین اجرای احکام از سوی آن ها در جامعه ای که افراد مختلف حضور دارند مورد قبول نیست.
2- برداشت ما از کلام خدا درست و دقیق باشد. اما همان طور که گفته شد برداشت ما با پیشرفت علم و شرایط زمان تغییر می کند و بنابراین دارای نقص نسبی است.

naghad;110313 نوشت:
این در صورتی درست است که: 1- همه افراد معتقد به خدا باشند . اولیای الهی دارای قدرت معجزه هستند و خود پیامبر اسلام هم برای افرادی که اعتقاد نداشتند مباهله می کرد. اما این توانایی در افراد دیگر نیست و بنابراین اجرای احکام از سوی آن ها در جامعه ای که افراد مختلف حضور دارند مورد قبول نیست. 2- برداشت ما از کلام خدا درست و دقیق باشد. اما همان طور که گفته شد برداشت ما با پیشرفت علم و شرایط زمان تغییر می کند و بنابراین دارای نقص نسبی است.

سلام
1- ملاک حقانیت دین است که ثابت است لزومی ندارد ارائه کننده آن هم مانند پیامبر ص قادر بر اعجاز باشد همانطور که در یک جامعه غیر دینی مقبولیت قوانین از سوی عموم یا نمایندگان مردم ملاک حقانیت است و لازم نیست همه ، قوانین را تک به تک بپذیرند
2- قوانین دین با روش نظام مندی استخراج می گردند اگر کسی اشکالی دارد باید بتواند به این نظام استخراج و استنباط اشکال کند وگرنه اصل بر صحت است و لو اینکه خطا محتمل است چه اینکه حفظ جامعه با قوانین و فرهنگ دینی مصلحتی اعظم است که خطاهای جزئی را پوشش می دهد
موفق باشید

سلام
از آنجا که در قوس صعود این ماده است که معنا می شود ( ثم انشاناه خلقا آخر ، یوم تبدل الارض غیر الارض ) پس ماده در صعود خود به عالم معنا واحکام آن نزدیک می شود لذا یافتن بعضی خواص عالم مجردات در سطحی نازلتر در عالم ماده عجیب نیست .
موفق باشید

سلام
هرچند فیزیک جدید اشاره ای به محدودیت عالم ماده کرده است اما باید منتظر بود که این یافته تغییر یابد چه اینکه بزرگان از فلاسفه و اهل معرفت بی انتها بودن عالم ماده را بیان کرده اند . این بزرگان می گویند : حقیقت بیکران هستی در تمام بیکرانگی خود مظاهر مجرد و مادی دارد فلذا این عالم نیز بی پایان است البته فراموش نکنیم که معیار واجب و ممکن بودن بیکران بودن نیست بلکه استقلال وجودی و عدم استقلال است
موفق باشید

سلام
در علم النفس این موضوع مطرح است که بین جسم مادی انسان و روح مجرد او ( بدن مثالی برزخی ) واسطه ای به نام روح بخاری است . آنها معتقدند روح بخاری لطیف ترین نوع ماده است . این روح از غذای مصرفی به وجود می آید و بقا می یابد لذا در صورت نرسیدن غذا به بدن تضعیف شده و این امر ممکن است به قطع ارتباط روح با جسم منتهی شود .
در هنگام مرگ این روح بخاری است که از بدن انسان جدا می شود و تعبیراتی که در خصوص خروج روح از بدن در روایات است ظاهرا به این روح اشاره دارد .
روح بخاری ( که به نظر بنده نه بخار بلکه یک نوع انرژی است چه اینکه انرژی لطیف ترین بعد عالم مادی است ) پس از خروج از بدن از بین می رود و در فضا پراکنده می شود . اما حقیقت انسان در تجلی و ظهور معنویش تا ابد باقی می ماند.
همانطور که مشاهده می شود مراتب نزول و صعود با هم تناسب دارند یعنی معنا بلافاصله ماده متراکم جامد نمی شود یا ماده بدون واسطه به عالم مجردات مرتبط نمی گردد .
لذا عالم ماده را باید در این پایین حلقه اتصال دار وجود به حساب آورد .
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

سلام
در حال حاضر دانشمندان برای جهان شکلی تصور و آنرا بر مبناهای مورد نظر خود ترسیم کرده اند . نتیجه اینکه از نظر آنها عالم محدود است .
اما بیان بعضی بزرگان که مبتنی بر اصول عقلانی است چنین می نماید که نباید عالم ماده محدود باشد . لذا باید منتظر رسیدن علم تجربی به این مرتبه از دانش باشیم که معترف به بی نهایت بودن عالم ماده شوند .
موفق باشید

عالم این رو بی نهایت است
که کماکان در حال بزرگ تر شدن هست
و ما غیر ممکن هست با هر سرعتی حتی سرعت انرژی حتی سفر در زماه نمیتوانیم به اخر عالم برسیم
عالم ظرفیست در حال گسترش . و از این رو بی نهایت است

gsaeed;112923 نوشت:
عالم این رو بی نهایت است که کماکان در حال بزرگ تر شدن هست و ما غیر ممکن هست با هر سرعتی حتی سرعت انرژی حتی سفر در زماه نمیتوانیم به اخر عالم برسیم عالم ظرفیست در حال گسترش . و از این رو بی نهایت است

سلام
این را علم تجربی می گوید و معلوم نیست درست باشد . منظور ما از بی نهایتی این نیست . منظور ما بی نهایت بالفعل است
موفق باشید

]چی معلوم نیست درست باشه
اینکه عالم در حال بزرگ شدن است
که ثابت شده.و چشم دیده میشود
و منظور شما از بی نهایت چیست؟

gsaeed;113007 نوشت:
چی معلوم نیست درست باشه اینکه عالم در حال بزرگ شدن است که ثابت شده.و چشم دیده میشود و منظور شما از بی نهایت چیست؟

سلام
ظاهرا حرکت کهکشانها این را نشان می دهد که جهان مادی در حال انبساط است اما این فقط یک تصور است . کسی می تواند مدعی انبساط جهان شود که مرزهای آنرا اثبات کند و پس از آن گسترش این مرزها را . چه چیزی با چشم دیده می شود ؟
و اما منظور از بی نهایت بالفعل یعنی تمام عالم مادی متشکل از همین اموری است که کشف کرده ایم . همین سیارات و همین ستاره ها و همین کهکشانها . یعنی به جایی نمی رسی که این نظام نباشد . این یعنی بی نهایت بالفعل .
موفق باشید

هیچ وقت مرز های این عالم معلوم نمیشه
مثل این میمونه که دیرو یک ماشین با سرعت 20 کیلو متر از ایجا حرکت کند
ما اگر هم بتونیم با سرعت 20 کیلو متر حرکت کنیم هیچ وقت به ان نمیرسیم(فرض کنید 20 کیلو متر بالاترین سرعت باشد)
حرکت کهکشان ها برای اثبات گسترش جهان کافیه .که اگه نبود پذیروفته نمیشد
مگر اینه شما بگویید از البرت انیشتین بیشتر می فهمید
دور شدن کهکشان ها با چشم دیده میشود

ربطی به کشفیات نداره
تمام عالم از انرژی است
حال ممکن است حالاتی از این انرژی را کشف نکرده باشیم.که درست است
من اصلا نمیدونم سر چی دارم با شما حرف میزنم
بذاردید یه هدف درست کنیم
من میگم انرژی که تمام این جهان از ان است
بوجود نمیاد
ایا شما قبول دارید؟

gsaeed;113031 نوشت:
مگر اینه شما بگویید از البرت انیشتین بیشتر می فهمید دور شدن کهکشان ها با چشم دیده میشود

سلام
آلبرت انشتین چیزهایی قائل بود که در فیزیک کوانتوم رد شد . قرار نیست هر چی فیزیکدانها گفته اند دربست بپذیریم . یک روزی در مورد قوانین فیزیک کلاسیک این جور فکر می شد .
ما بر اساس ادله فلسفی بی نهایت بودن بالفعل عالم مادی را ثابت شده می دانیم .
gsaeed;113031 نوشت:
من میگم انرژی که تمام این جهان از ان است بوجود نمیاد ایا شما قبول دارید؟

این بحث جاش اینجا نیست . ما در بحث وجوب و امکان در تاپیکهای متعددی و از جمله تاپیک " دلیلی برای خالق نیست" این را مطرح و رد کرده ایم .
موفق باشید

بله هرچه دانشمندان میگن درست نیست
ولی شما نمیتونین گفته دانشمندی را غلط بشمرید
مگر اینکه با دلیل

تایپ دلیلی برای خالق نیست را خودم درست کردم
پس هر کس در انجا جوابی به گفته من بده من باید جوابشو بدم
ولی رفتم سفر و نبودم
زمانی که اومدم انگار همه چی تموم شده بود
ازتون میخوام اونجا باهام بحث کنید تا به یه جایی برسیم

gsaeed;113040 نوشت:
بله هرچه دانشمندان میگن درست نیست ولی شما نمیتونین گفته دانشمندی را غلط بشمرید مگر اینکه با دلیل تایپ دلیلی برای خالق نیست را خودم درست کردم پس هر کس در انجا جوابی به گفته من بده من باید جوابشو بدم ولی رفتم سفر و نبودم زمانی که اومدم انگار همه چی تموم شده بود ازتون میخوام اونجا باهام بحث کنید تا به یه جایی برسیم

سلام
ظاهرا دوستان دارند با شما بحث می کنند . پستهای بنده و جناب نقاد را بخوانید . هرجا که نظری داشتید بنویسد و اطلاع دهید بحث می کنیم .
موفق باشید

الان من منتظره منجم باشی هستم که جواب نمیده
شما یک نطر در ان باب بدید تا بحث شروع بشه

سلام
عالم ماده دارای سطوحی است که به نظر ما نشان دهنده سطوح عوالم مافوق خود است . به قول بعضی بزرگان : این عالم علم بر روی هم انباشته است . یعنی این عالم تمام عجایب حقایق عالم معنا را بصورت فشرده و رمزی شده در خود نمودار ساخته است و این بخاطر آن است ماده تجلی معناست .
موفق باشید

این حرف احتیاج به اثبات دارد

سلام
در تشبیهی امروزی عالم ماده سخت افزار جهان هستی و معنا نرم افزار آن است . رابطه این دو نیز شبیه آن چیزی است که در مثلا یک کامپیوتر مشاهده می کنیم با این تفاوت که نرم افزار عالم خارج بصورت حقیقتی وجود در متن خود آن است . عالم معنا عالم قوانین و اصول هستی است و ایجاد کننده عالم مادی .
تفاوت دیگر این است که ماده تجلی معناست نه در شکم آن . یعنی اینطور نیست که عالم ماده را مثلا بصورت توپی در شکم معنا تصور کنیم که دارای حدودی باشد که پس از آن معنا آغاز شود . نه چنین نیست . در یک تشبیه نزدیک عالم معنا مثل نوری است که به درون یک لیوان آب افتاده باشد هم با اوست و هم از او جدا .
موفق باشید

این معنا که شما ان را قوانین مینامید همان انرژی هستند
فانون جاذبه همان انرژی جاذبه است
قانون ذافعه نوعی از انرژی مغناطیس است و....
هیچ جیز جز انرژی در این عالم نیست
و انرژی هم بوجود نمی اید

gsaeed;113082 نوشت:
این حرف احتیاج به اثبات دارد

سلام
در جای خود ثابت است که عالم ماده عالم نیازمند است پس عالم مادی ایجاد کننده ای دارد . از سوی دیگر علت وجودی باید با معلول خود همراه و قرین او باشد . تا اینجا معیت علت وجودی عالم ماده با او ثابت است .
و اما بحث تجلی و ظهور
وجود بما هو وجود خودش هست و خودش لذا در این مرتبه قابل شناخت نیست پس ظهور می کند تا شناخته شود . این تجلی و ظهور عوالم برتر در عوالم پایینتر به نحو علی و معلولی ادامه می یابد تا به مرتبه عالم ماده برسد که معلول است و علت نیست .
البته جای طرح مباحث جزئی گسترده در این خصوص اینجا نیست . ما وجود ماده و معنا را از ابتدا مفروض گرفته ایم .
موفق باشید

حامد;113086 نوشت:
این معنا که شما ان را قوانین مینامید همان انرژی هستند فانون جاذبه همان انرژی جاذبه است قانون ذافعه نوعی از انرژی مغناطیس است و.... هیچ جیز جز انرژی در این عالم نیست و انرژی هم بوجود نمی اید

سلام
انرژی حرکت دارد و متحرک نیازمند است و نیازمند باید ایجاد کننده داشته باشد پس انرژی تمام حقیقت عالم نیست
موفق باشید

شما به من بگویید انرزی جاذبه چه حرکتی میکند؟
اصلا کدام انرژی حرکت میکند؟
انرژی .ماده را به حرکت وا میدارد و خود با ان منتقل میشود

ولی به خودی خود حرکت نمیکند

gsaeed;113091 نوشت:
شما به من بگویید انرزی جاذبه چه حرکتی میکند؟ اصلا کدام انرژی حرکت میکند؟ انرژی .ماده را به حرکت وا میدارد و خود با ان منتقل میشود ولی به خودی خود حرکت نمیکند

سلام
اگر بخواهید اینقدر بی دقت مطالب را پیگیری کنید واقعا خیلی زود خسته می شویم
من گفتم انرژی جاذبه علت دارد و توضیح دادم که علتش چیست . خوب وقتی جاذبه علت داشته باشد که نمی تواند واجب باشد
واجب علتی است که خود علت ندارد .
موفق در دقت

شما علت جاذبه را نگفتید
فقط گفتید انرژی حرکت میکند
چگونه؟
علت چاذبه چیست؟

gsaeed;113100 نوشت:
شما علت جاذبه را نگفتید فقط گفتید انرژی حرکت میکند چگونه؟ علت چاذبه چیست؟

سلام
علت جاذبه تراکم جرم است لذا هرچه جرم بیشتر باشد جاذبه شدیدتر است پس جاذبه معلول تراکم جرم است و نمی تواند مستقل باشد
موفق باشید

با سلام؛

متحیر;116627 نوشت:
برای روشنی این توضیح اگر همین الآن خورشید از جای خود برداشته شود بلافاصله زمین به مسیر مستقیم خود در فضا ادامه میدهد و لی تا هشت دقیقه و نیم دیگر نور و گرمای خورشید بر ما می تاید پس از هشت دقیقه و نیم دیگر بعد از نابودی یا حذف فرضی خورشید تاریکی وظلمات بر زمین حاکم میشود.

هیچ چیز نیمی تواند سرعتی بیش از سرعت نور داشته باشد حتی جاذبه! یعنی بر اساس نسبیت عام اگر خورشید از جای خود برداشته شود بعد از هشت و نیم دقیقه بعد زمین مسیر مستقیم خود در فضا را ادامه می دهد.

متحیر;116627 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی نکته معترضه ای را خدمت شما عرض هستم چنانچه از کاربران یا کارشناسان محترم کسی اطلاع دقیقی دارد عرایض بنده را تصحیح کند بر اساس نظریه نسبیت حد سرعت در جهان سرعت نور است اینکه الآن زمین روشن است بواسطه انرژی تابشی است که هشت دقیقه و نیم قبل از سطح خورشید به سطح زمین رسیده است پس اینجا انرژی الکترو مغناطیس حرکت دارد دو انرژی بنیادین دیگر نیروی هسته ای ضعیف و قوی حوزه فعالیتشان در چنان فواصل کوچکی است که عملا حرکت و زمان بین صدور و انجام عمل معنا ندارد یعنی به محض حضور ذرات ریز اتمی این انرژی ها هستند و فکر نمیکنم کسی توانایی اندازه گیری سرعت عمل این نیرو هارا داشته باشد نیروی بنیادین دیگر جاذبه است این نیرو به محض وجود جرم اثر دارد یعنی اثر و سرعت عمل جاذبه بالذات جرم است جرم باشد جاذبه هست حتی در فرا دست کیهان برای روشنی این توضیح اگر همین الآن خورشید از جای خود برداشته شود بلافاصله زمین به مسیر مستقیم خود در فضا ادامه میدهد و لی تا هشت دقیقه و نیم دیگر نور و گرمای خورشید بر ما می تاید پس از هشت دقیقه و نیم دیگر بعد از نابودی یا حذف فرضی خورشید تاریکی وظلمات بر زمین حاکم میشود. متشکرم

سلام و عرض ادب خدمت naghad گرامی

naghad;116638 نوشت:
هیچ چیز نیمی تواند سرعتی بیش از سرعت نور داشته باشد حتی جاذبه! یعنی بر اساس نسبیت عام اگر خورشید از جای خود برداشته شود بعد از هشت و نیم دقیقه بعد زمین مسیر مستقیم خود در فضا را ادامه می دهد.

با اجازه دوستان پست قبل را حذف میکنم

متشکرم

تا چون [همه كافران] بيايند [خدا] مى‏فرمايد آيا نشانه‏هاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم بدانها احاطه نداشتيد آيا [در طول حيات] چه مى‏كرديد؟(84) سورۀ نمل

بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند [نه] بلكه آنان در مورد آن كوردلند (۶۶)

وجوده عالم دیگری غیر از دنیا رو انکار میکنیم در حالیکه علم و دانش ما هنوز بهش نرسیده و طبق آیۀ 66 سورۀ نمل ، چشمهای ما آخرت رو نمیبینه ولی این دلیل نبودن عالم آخرت نیست. علم کنونی ما تمام آیه های قرآن رو تأیید میکنه. در حالیکه قرآن و دین همۀ اون علم ناقص کنونی مارو تأیید نمیکنه. پس بهتره که دین رو همون علم حتمی و محض ، و علم کنونی رو گوشه ای از مطالب دینی بشماریم که ضرر نکرده باشیم. دین و معنویات در واقع چیزهایی هستن که ما نمیدونیم و نمیبینیم و علم ما به اون احاطه پیدا نکرده. بنابراین انکار علمی بودن دین، عقلانی و منطقی و حتی علمی هم نیست. البته اگر علم رو همون یافته های ناقص کنونی فرض کنیم که حتی وجود خودمون هم دچار ابهام هست تا اینجاش. پس وقتیکه هنوز به مبدأ خودمون احاطۀ علمی نداریم، نمیتونیم علم رو در حال حاضر کامل بدونیم تا جاییکه به اشتباه بخوایم دین رو بر پایۀ این یافته های اندک بسنجیم. به علم 100 سال پیش میگفتن علم. به علم الان هم میگن علم. ولی خب علم داریم تا علم. علم کامل نزد خالق هست که گوشه ای از منشا و مقصد رو در اختیار ما قرار داده که اسمش دین هست. بنابراین دین همون علم فرستاده شده از طرف خداست و نه چیزی غیر از علم. که ما همون گوشۀ بیان شده در آیات رو هم هنوز نتونستیم کاملاً با علم بهش برسیم و فقط ذره ایش رو میدونیم که ثابتش کردیم. و بعضی ها به بقیۀ علمی که هنوز از طرف ما اثبات نشده به اشتباه میگن خرافات.

سلام
یکی از دانشمندان فیزیک اخیرا کتاب در رد وجود خدا بر اساس یافته های علمی فیزیکی نوشته است . به عبارت ساده تر او گفته است این خدایی که اهل دین وصفش را می کنند ما در این عالم نیافتیم . آنچه ما یافتیم حاکمیت قوانینی فیزیکی بر عالمی است که از ماده و انرژی تشکیل شده است و دیگر هیچ نیست .
من تصور می کنم بهترین پاسخ امثال این دانشمندان را نگاه عرفانی به هستی می دهد چه اینکه در نگاه عرفانی خدا یک حقیقت جدا از مخلوقات نیست بلکه او متن و حقیقت آنهاست . لذا یک عارف در پاسخ به این ادعاها می گوید :
جناب فیزیکدان زحمت کشیده اید که این قوانین را کشف کرده اید ولی بدانید اینها همه احکام چهره دلارای یار ماست که تو آنرا از او جدا می پنداری .
والحمد لله

با سلام؛

حامد;139354 نوشت:
سلام
یکی از دانشمندان فیزیک اخیرا کتاب در رد وجود خدا بر اساس یافته های علمی فیزیکی نوشته است . به عبارت ساده تر او گفته است این خدایی که اهل دین وصفش را می کنند ما در این عالم نیافتیم . آنچه ما یافتیم حاکمیت قوانینی فیزیکی بر عالمی است که از ماده و انرژی تشکیل شده است و دیگر هیچ نیست .
من تصور می کنم بهترین پاسخ امثال این دانشمندان را نگاه عرفانی به هستی می دهد چه اینکه در نگاه عرفانی خدا یک حقیقت جدا از مخلوقات نیست بلکه او متن و حقیقت آنهاست . لذا یک عارف در پاسخ به این ادعاها می گوید :
جناب فیزیکدان زحمت کشیده اید که این قوانین را کشف کرده اید ولی بدانید اینها همه احکام چهره دلارای یار ماست که تو آنرا از او جدا می پنداری .
والحمد لله

آیا ممکن است بگویید کدام دانشمند و کدام کتاب؟

naghad;139454 نوشت:
آیا ممکن است بگویید کدام دانشمند و کدام کتاب؟

سلام
همان فیزیکدان معلول انگیسی که اسمش را فراموش کرده ام
موفق باشید

استیفن هاوکینگ؟

یاقوت احمر;139591 نوشت:
استیفن هاوکینگ؟

سلام
بله ظاهرا ایشان است
حالا اسم خیلی مهم نیست مهم اصل ادعا است
موفق باشید
موضوع قفل شده است