واحدیت خداوند متعال

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
واحدیت خداوند متعال

با سلام به همه دوستان


دلیلی ساده بر واحدیت خداوند متعال

بايد توجه داشت كه يعضي حرفها را نمي شود بدون اصطلاحات آن بيان نمود يه قول استاد مطهري ناچاراً بايد كمي فيلسوف شويم، البته سعي شده تا به حد توان ساده بيان شود

قبل از ورود به برهان لازم است يك نكته را متذكر شوم و آن اينكه در عالم اشيايي است كه قبلاً نبوده و بعد بوجود آمده اند مثل خود ما انسانها كهد عمر مشخصي داريم كه مثلاً صد سال پيش نبوديم، خود اين نشانگر اين است كه ما در موجود شدنمان نيازمند يك موجود ديگري هستيم( كه در اصطلاح به ما ممكن الوجود مي گويند)، و آن موجودي كه ما بدان محتاجيم نبايد خود محتاج به موجود ديگري باشد يعني بايد هميشگي و ازلي باشد(واجب الوجود).

و ديگر اينكه اگر شيئي مركب باشد به اجزائش نيازمند است و همينكه يك شيء محتاج شد به حكم مقدمه اول نمي تواند خدا باشد. (براي اطلاع بيشتر به برهان امكان و وجوب مراجعه شود)

با حفظ اين دو مقدّمه مى‏گوئيم:

اگر در هستى دو و يا چند خدا باشد لازم مى‏آيد كه همه آنها نيازمند باشند كه اين همانطور كه در مقدمه اشاره شد محال است.

اما دليل محال بودن: اگر دو خدا در عالم باشد هر دو در صفت هميشگي و ازلي و (واجب الوجود) بودن مشترك خواهند بود و اين يعني كه آن دو خدا در اين صفت با هم مشترك هستند كه در اينصورت از دو حال خارج نيست:

1- يا اين دو خدا كه فرض شده از هيچ جهتى از جهات با يكديگر اختلاف و تفاوتى ندارند بنابراين دوئيت باطل مى‏شود و اثنينيت در كار نخواهد بود و آن يك حقيقت بيشتر نيست چون اين دو يكي هستند و ما خيال كرديم دو تا هستند، چون وقتي دو شيء بوجود مي آيد كه حداقل در يك چيز با هم اختلاف داشته باشند، و اين در حالي است كه ما بين اين دو خدا هيچ اختلاف و امتيازي قايل نشديم. پس يكي بودن خداوند ثابت مي شود.

2- و يا اين دو حقيقت از جهتى از جهات با يكديگر امتياز پيدا مى‏كنند در اين صورت لازم مى‏آيد كه خدا مركب باشد از يك جزء مشترك و يك جزء مختص (و بقول اهل منطق از جنس و فصل و بقول فلاسفه از وجود و ماهيت كه حدّ الوجود است) و به حكم مقدمه دوم، هر مركبى محتاج به غير است و هر جا احتياج باشد امكان هم هست، و همينكه احتياج آمد محالاست آن شيء خدا باشد.

علامه;109070 نوشت:
اگر دو خدا در عالم باشد هر دو در صفت هميشگي و ازلي و (واجب الوجود) بودن مشترك خواهند بود

سلام
معیار وجوب استقلال در وجود است نه ازلی و همیشگی بودن همانطور که خود معیار وجوب را عدم نیاز گرفتید

علامه;109070 نوشت:
آن موجودي كه ما بدان محتاجيم نبايد خود محتاج به موجود ديگري باشد

که بیان دیگری از استقلال است .
موفق باشید

حامد;109074 نوشت:
سلام
معیار وجوب استقلال در وجود است نه ازلی و همیشگی بودن همانطور که خود معیار وجوب را عدم نیاز گرفتید

که بیان دیگری از استقلال است .
موفق باشید



[=&quot]باسلام به همه دوستان[/]

[=&quot]خدمت شما دوست عزيز بايد عرض كنم كه بين استقلال و ازلي و هميشگي بودن ملازمه است، يعني اگرموجودي مستقل است حتما ازلي هم بايد باشد چون موجود مستقل يعني اينكه در وجودش و هر چيز ديگري كه از وجود نشأت گرفته باشد محتاج به غير خود نيست كه اين عبارت اخري ازلي و ابدي بودن است و بالعكس اگر موجودي ازلي شد بايد مستقل باشد با اين بيان فكر كنم اشكال شما به عرض بنده وارد نباشد. [/]

علامه;109597 نوشت:
خدمت شما دوست عزيز بايد عرض كنم كه بين استقلال و ازلي و هميشگي بودن ملازمه است، يعني اگرموجودي مستقل است حتما ازلي هم بايد باشد چون موجود مستقل يعني اينكه در وجودش و هر چيز ديگري كه از وجود نشأت گرفته باشد محتاج به غير خود نيست كه اين عبارت اخري ازلي و ابدي بودن است و بالعكس اگر موجودي ازلي شد بايد مستقل باشد با اين بيان فكر كنم اشكال شما به عرض بنده وارد نباشد.

سلام
ازلیت در قبال حقیقت صرف که مافوق مجردات است مفهومی ندارد . ازلیت در تصور زمان امکان پذیر است و زمان خاص عالم مادی است در حالیکه خدای متعال مافوق تجرد است یعنی ما فوق مجرداتی که زمان بردار نیستند لذا بین این دو ملازمه ای نیست . لازم به ذکر است که تلازم ازلیت با وجوب را متکلمین مطرح کرده اند که با دلیل روشنی از سوی فلاسفه رد شده است .
موفق باشید

با سلام؛

علامه;109070 نوشت:
اگر دو خدا در عالم باشد هر دو در صفت هميشگي و ازلي و (واجب الوجود) بودن مشترك خواهند بود و اين يعني كه آن دو خدا در اين صفت با هم مشترك هستند كه در اينصورت از دو حال خارج نيست: 1- يا اين دو خدا كه فرض شده از هيچ جهتى از جهات با يكديگر اختلاف و تفاوتى ندارند بنابراين دوئيت باطل مى‏شود و اثنينيت در كار نخواهد بود و آن يك حقيقت بيشتر نيست چون اين دو يكي هستند و ما خيال كرديم دو تا هستند، چون وقتي دو شيء بوجود مي آيد كه حداقل در يك چيز با هم اختلاف داشته باشند، و اين در حالي است كه ما بين اين دو خدا هيچ اختلاف و امتيازي قايل نشديم. پس يكي بودن خداوند ثابت مي شود. 2- و يا اين دو حقيقت از جهتى از جهات با يكديگر امتياز پيدا مى‏كنند در اين صورت لازم مى‏آيد كه خدا مركب باشد از يك جزء مشترك و يك جزء مختص (و بقول اهل منطق از جنس و فصل و بقول فلاسفه از وجود و ماهيت كه حدّ الوجود است) و به حكم مقدمه دوم، هر مركبى محتاج به غير است و هر جا احتياج باشد امكان هم هست، و همينكه احتياج آمد محالاست آن شيء خدا باشد.

اين چيزي كه شما ثابت كرديد يكي است همان "همه چيز" است. چرا؟ چون:
1- "همه چيز" نيازي ندارد چون همه چيز دارد.
2- بدون همه چيز هي چيز وجود ندارد.
پس خدا يعني "همه چيز". يعني شما در اصل ثابت كرده ايد كه "همه چيز" يكي است.:Kaf:

حامد;109612 نوشت:
سلام
ازلیت در قبال حقیقت صرف که مافوق مجردات است مفهومی ندارد . ازلیت در تصور زمان امکان پذیر است و زمان خاص عالم مادی است در حالیکه خدای متعال مافوق تجرد است یعنی ما فوق مجرداتی که زمان بردار نیستند لذا بین این دو ملازمه ای نیست . لازم به ذکر است که تلازم ازلیت با وجوب را متکلمین مطرح کرده اند که با دلیل روشنی از سوی فلاسفه رد شده است .
موفق باشید



[=&quot]با سلام به همه دوستان[/]

[=&quot]حامد جان بايد خدمتتان عرض كنم كه مجردات مافوق زمان هستند و فرقي بينشان نيست خواه خداوند متعال باشد يا ملائكه(البته اگر آنها را مجرد بدانيم) چون زمان مقدار حركت است و حركت در جايي است كه بحث قوه مطرح شود و قوه ملازم با ماده است و لي در مجردات چون ماده نيست قوه و به تبع آن حركت و زمان هم راه ندارد. و اما اينكه گفتيد ازليت در موجودات زماني مطرح است كمي به خطا رفته ايد چون ازليت يعني ابتدا نداشتن و اين يعني وجوب وجود كه هم با ماده و هم با زمان منافات دارد. اما اينكه فرموديد كه اين بحث از طرف متكلمان مطرح شده و مورد انتقاد حكما قرار گرفته است بايد بگويم كه باز هم شما در اين مسئله كمي منحرف شديد چون آن بحثي كه مورد مناقشه قرار گرفته است بحث حدوث و قدم است كه متكلمان حدوث را فقط حدوث زماني مي دانستند ولي حكما به آنها اعتراض كردند كه اين حرف شما در مورد خود زمان نقض مي شود ... اگر مايل بوديد در مورد اختلاف بين متكلمان و حكما در بحث حدوث و قدم در پستهاي بعدي توضيح مي دهم[/]

naghad;109637 نوشت:
با سلام؛

اين چيزي كه شما ثابت كرديد يكي است همان "همه چيز" است. چرا؟ چون:
1- "همه چيز" نيازي ندارد چون همه چيز دارد.
2- بدون همه چيز هي چيز وجود ندارد.
پس خدا يعني "همه چيز". يعني شما در اصل ثابت كرده ايد كه "همه چيز" يكي است.:kaf:




[=&quot]با سلام به همه دوستان[/]



[=&quot]دوست نقاد سلام [/]


[=&quot]اگر منظورتان از همه چيز اين است كه خداوند داراي تمام كمالات موجودات عالم است، و از هيچ چيز يعني اينكه هيچ كدام از نواقص آنها را ندارد بايد بگويم بله همين طور است خداوند همه چيز است(به قول ملا صدرا: بسيط الحقيقه كل الاشياء) يعني خداوند تمام كمالات ممكنات را به نحو تمام و صرف دارد، و اينكه هيچ چيز نيست بله خداوند هيچ چيز نيست(و ليس بشيء منها) يعني هيچ كدام از نواقص ممكنات در وجود مقدسش راه ندارد. اين مظمون حديث حضرت (علي عليه السلام) است كه مي فرمايند: داخل في الاشياء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمفارقه[/]

naghad;109637 نوشت:
با سلام؛

اين چيزي كه شما ثابت كرديد يكي است همان "همه چيز" است. چرا؟ چون:
1- "همه چيز" نيازي ندارد چون همه چيز دارد.
2- بدون همه چيز هي چيز وجود ندارد.
پس خدا يعني "همه چيز". يعني شما در اصل ثابت كرده ايد كه "همه چيز" يكي است.:kaf:




[=&quot]با سلام به همه دوستان[/]



[=&quot]دوست نقاد سلام [/]


[=&quot]اگر منظورتان از همه چيز اين است كه خداوند داراي تمام كمالات موجودات عالم است، و از هيچ چيز يعني اينكه هيچ كدام از نواقص آنها را ندارد بايد بگويم بله همين طور است خداوند همه چيز است(به قول ملا صدرا: بسيط الحقيقه كل الاشياء) يعني خداوند تمام كمالات ممكنات را به نحو تمام و صرف دارد، و اينكه هيچ چيز نيست بله خداوند هيچ چيز نيست(و ليس بشيء منها) يعني هيچ كدام از نواقص ممكنات در وجود مقدسش راه ندارد. اين مظمون حديث حضرت علي( عليه السلام) است كه مي فرمايند: داخل في الاشياء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمفارقه[/]

با سلام؛

علامه;110016 نوشت:
اگر منظورتان از همه چيز اين است كه خداوند داراي تمام كمالات موجودات عالم است، و از هيچ چيز يعني اينكه هيچ كدام از نواقص آنها را ندارد بايد بگويم بله همين طور است خداوند همه چيز است(به قول ملا صدرا: بسيط الحقيقه كل الاشياء) يعني خداوند تمام كمالات ممكنات را به نحو تمام و صرف دارد، و اينكه هيچ چيز نيست بله خداوند هيچ چيز نيست(و ليس بشيء منها) يعني هيچ كدام از نواقص ممكنات در وجود مقدسش راه ندارد. اين مظمون حديث حضرت علي( عليه السلام) است كه مي فرمايند: داخل في الاشياء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمفارقه

بحثی که برای وجود خدا و اثبات احدیت او می شود از ارزش زیادی برخوردار نیست زیرا اینکه همه چیز وجود دارد و یکی است مسلم است. اما آیا همه چیز می تواند بخشنده و یا عادل باشد؟ بخشندگی زمانی معنا دارد که غیر از چیزی چیز دیگری باشد اما غیر از همه چیز چیز دیگری وجود ندارد. اینکه آیا همه چیز شامل غیر ماده هم می شود نیز مهم است و باید ثابت شود. تنها برهانی که به بررسی صفات خدا می پردازد برهان نظم است که در تاپیک دیگری با عنوان "نقدی بر برهان نظم" ایرادات جدی به آن وارد شد.

علامه;110005 نوشت:
اما اينكه گفتيد ازليت در موجودات زماني مطرح است كمي به خطا رفته ايد چون ازليت يعني ابتدا نداشتن و اين يعني وجوب وجود كه هم با ماده و هم با زمان منافات دارد.

سلام
ازل در مفاهیم مربوط به زمان مطرح است یعنی چیزی که اول زمانی ندارد نه اینکه صرفا اول ندارد .
خوب با همان تقریری که در مورد فوق زمان بودن خداوند متعال کردید آیا این سالبه به انتفاء موضوع نیست ؟ که ما در مورد چیزی که اصلا زمان دار نیست بگوییم ازلی است . چیزی می تواند ازلی باشد که زمان دار باشد مثل کل عالم ماده .
ما در تاپیکی در خصوص " ازلیت زمانی خداوند متعال " این موضوع را مطرح کرده ایم که می توانید مراجعه بفرمایید
واما بحث حدوث و قدم هم بی ارتباط با این موضوع نیست .
چون مفهوم ازلیت و قدم قریب به هم و کاملا مرتبطند .
موفق باشید

naghad;109637 نوشت:
با سلام؛

اين چيزي كه شما ثابت كرديد يكي است همان "همه چيز" است. چرا؟ چون:
1- "همه چيز" نيازي ندارد چون همه چيز دارد.
2- بدون همه چيز هي چيز وجود ندارد.
پس خدا يعني "همه چيز". يعني شما در اصل ثابت كرده ايد كه "همه چيز" يكي است.:kaf:


[=&quot]با سلام به همه دوستان[/]

[=&quot]دوست نقاد سلام [/]

[=&quot]اگر منظورتان از همه چيز اين است كه خداوند داراي تمام كمالات موجودات عالم است، و از هيچ چيز يعني اينكه هيچ كدام از نواقص آنها را ندارد بايد بگويم بله همين طور است خداوند همه چيز است(به قول ملا صدرا: بسيط الحقيقه كل الاشياء) يعني خداوند تمام كمالات ممكنات را به نحو تمام و صرف دارد، و اينكه هيچ چيز نيست بله خداوند هيچ چيز نيست(و ليس بشيء منها) يعني هيچ كدام از نواقص ممكنات در وجود مقدسش راه ندارد. اين مظمون حديث حضرت (علي عليه السلام) است كه مي فرمايند: داخل في الاشياء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمفارقه[/]


موضوع قفل شده است