ابن تيميه و مسئله صفات خداوند

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابن تيميه و مسئله صفات خداوند

[=&quot]ابن تيميه يكي از بزرگترين علماي اهل سنت است كه جايگاهي بس والا نزد وهابيون دارد و وهابيت در مباحث اعتقادي وامدار ابن تيميه هستند[/]

[=&quot]يكي از مباحث چالش بر انگيز كه ابن تيميه در زمان خود مطرح كرد حمل صفات خبريه بر معناي ظاهري خود بود و بابت اين اقوال متهم به تجسيم شد و علماي اهل سنت موضع شديدي در آن زمان بر عليه ابن تيميه گرفتند[/]

[=&quot]ابن‏تيميه براي استدلال خود چنين ميگويد: صحابه در تأويل هيچ يک از آيات صفاتي قرآن اختلافي ندارند (سپس مي‏گويد:) من تمام تفاسيري که از صحابه نقل شده و احاديثي را که روايت کرده‏اند مطالعه کردم و بر بيشتر از صد کتاب تفسير از کوچک و بزرگ که شماره‏ي آنها را خدا مي‏داند، آگاهي يافتم، اما تا اين ساعت از هيچ صحابي، نديدم که چيزي از آيات و روايات در مورد صفات (خدا) را برخلاف مفهوم ظاهرش تأويل کرده باشد[/][=&quot]. [/][=&quot]([/][=&quot]تفسير سوره نور، از ابن‏ تيميه، ص ۱۷۸ [/][=&quot][/][=&quot] ۱۷۹[/][=&quot])[/]

[=&quot]اما اين استدلال ابن تيميه در مورد اجماع صحابه تا چه حد صحيح است انشاء الله در جاي خود بحث خواهد شد ولي به چندين سخن ابن تيميه در مورد صفات خداوند اشاره مي شود و قضاوت با خوانندگان عزيز:[/]

[=&quot]" وأما الرسل صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين فيثبتون إثباتا مفصلا وينفون نفيا مجملا يثبتون لله الصفات على وجه التفصيل وينفون عنه التمثيل . وقد علم أن التوراة مملوءة بإثبات الصفات التي تسميها النفاة تجسيما ومع هذا فلم ينكر رسول الله وأصحابه على اليهود شيئا من ذلك ولا قالوا أنتم مجسمون . بل كان أحبار اليهود إذا ذكروا عند النبي شيئا من الصفات أقرهم الرسول على ذلك وذكر ما يصدقه. "[/]
[=&quot]و اما فرستادگان الهی ( صلوات الله علیهم اجمعین ) اثباتی مفصل در مورد صفات خداوند و نفی از تمثیل وی داشته اند . و اینگونه دانسته می شود که تورات مملو است از اثبات صفاتی که نفي كنندگان آن را تجسیم می دانند ولی با این وجود ، هرگز پیامبر و اصحابش این مطالب را بر یهود اشکال نکرده و نگفتند که شما قائل به تجسیم هستید ! بلکه راهبان یهود هر وقت در نزد پیامبر ، از صفات الله سخن می گفتند ، پیامبر سخن آنان را تایید می کرد. ([/][=&quot] منهاج السنه " ج 2 ص 563)[/]
[=&quot]او در اينجا به صراحت اشاره ميكندكه عقيده پيامبر با عقيده يهود در مورد صفاتي كه ديگران آن را تجسيم ميدانند موافق بوده است!!!![/]
[=&quot]ابن تيميه در جاي ديگري از كتاب منهاج السنه ميگويد:[/]
[=&quot]" فهذا المصنف الإمامي اعتمد على طريق المعتزلة ومن تابعهم من أن الإعتماد في تنزيه الرب عن النقائص على نفى كونه جسما ومعلوم أن هذه الطريقة لم ينطق بها كتاب ولا سنة ولا هي مأثورة عن أحد من السلف فقد علم أنه لا أصل لها في الشرع "[/]
[=&quot]پس این مصنف امامی ( یعنی علامه حلی ) در تنزیه خداوند متعال از تجسیم ، بر طرق معتزله و پیروان آنان اعتماد کرده است . و معلوم است که این طریق ( یعنی طريق در نفی تجسیم ) نه در قرآن آمده است و نه در سنت و نه از قول علمای سلف آمده است . بلکه اصلا این امر شرعی نیست. [/]

[=&quot]" وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً . فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال "[/]
[=&quot](در كتاب خدا و سنت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان دينى نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايى كه شرع و عقل آن را نفى نكرده، يك نوع نادانى و گمراهى است. )[/]

[=&quot]" والكلام في وصف اللّه بالجسم نفياً وإثباتاً بدعة ، لم يقل أحد من سلف الأمّة وأئمتها إنّ اللّه ليس بجسم ، كما لم يقولوا إن اللّه جسم "[/]
[=&quot](نفى و اثبات جسمانيت خداوند متعال بدعت است و كسى از بزرگان گذشته نگفته اند كه خداوند جسم نيست همان طورى نگفته اند كه او جسم است. )(اقامه الدليل علي ابطال التحليل ج2 ص 59)(الفتاوي الكبري ج6 ص 547)[/]
[=&quot]او در جاي ديگر بحث از تجسيم در مورد صفات خداوند را مختص متكلمين ميداند:[/]
[=&quot]أن أول من تكلم بالجسم نفيا وإثباتا هم طوائف من الشيعة والمعتزلة وهم من أهل الكلام الذين كان السلف يطعنون عليهم(گروهي از معتزله و شيعه اولين كساني بودند كه در نفي واثبات تجسيم بحث كردند و آنها از اهل كلام بودند كه سلف آنها را طعن ميكردند(بيان تلبيس الجهميه في تاسيس بدعهم الكلاميه ج2 ص 56)[/]

[=&quot]" وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً . فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال "[/]
[=&quot](در كتاب خدا و سنت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان دينى نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايى كه شرع و عقل آن را نفى نكرده، يك نوع نادانى و گمراهى است. )[/][=&quot] ( بیان تلبیس الجهمیه ) ج 1 ص 101)[/]
[=&quot]او در جاي ديگر اشاره ميكند كه در قيامت پيامبر(ص) وخدا در كنار هم مينشينند!!!!![/]
[=&quot]" فقد حدث العلماء المرضيون وأولياؤه المقبولون أن محمدا رسول الله يجلسه ربه على العرش معه. "[/]
[=&quot]( علما و اولیاء مورد قبول چنین حدیث کرده اند که محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را خداوند در کنار خودش بر روی عرش می نشاند. )([/][=&quot] " مجموع فتاوی ابن تیمیه " ج 4 ص 374)[/]
[=&quot]البته سخنان ابن تيميه محدود به اين تعداد نمي شود ولي ذكر اين نكته لازم است ابن تيميه با تمام اين حرف ها حاضر نبود به صراحت اعلام كند كه او قائل به تجسيم خداوند است.[/]

علامه حلي;108048 نوشت:
البته سخنان ابن تيميه محدود به اين تعداد نمي شود ولي ذكر اين نكته لازم است ابن تيميه با تمام اين حرف ها حاضر نبود به صراحت اعلام كند كه او قائل به تجسيم خداوند است.

پس معنای این استدلالات چیست ؟ اگر قرار نیست از استدلالات نتیجه ای حاصل گردد به آن میگویند اراجیف نه استدلال و تحلیل و تفسیر/

سلام علیکم جمیعا

اگر در قرآ« و کلام صحابه و کلام پیامبر مطلبی با عنوان عدم تجسیم خداوند نیامده پس این دال بر تجسیم خداوند میباشد ؟

اخباری گری مفرط و دوری از عقل دنیا و عقبای مومنین و مسلمین را به انحطاط کشانده در عوض کفار نفوذی ای همچون کعب الاحبار تا میتوانستند از عقل شیطانی استفاده کردند تا این اخباری گراهای عقل گریز را بر آن صراطی سوق دهند که میخواستند.
البته بعضی از علماء بیکار ننشستند
عده ای همچون ابوحنیفه که این مطلب را متوجه شدند قیاس را برای رهائی مطرح کردند که خود اشتباه بود.

در این بین علمائی همچون علامه طباطبائی که این روزها روز معلم است ولی یادی از این بزرگوار در هیچ یومی نمیشود دست به کار شدند و تفسیر قرآن کردند و بر احادیث محدثین نقد نوشتند/دانلود کتاب نقدهای علامه طباطبائی بر روایات مجلسی

انشاالله روزی برسد که اجتهادی گری و اخباری گری هرکدام در جایگاه حقیقی خود قرار گیرند فلسفه ای توسط عرفای عالم تدریس و ارائه گردد که منطق آن فلسفه - منطق توصیف شده از جهان بینی ای باشد که از طرف خداوند در کتب الهی ارائه شده و نه فلسفه مادیون که بر اساس مشاهدات مادیگرایانه اشان در دنیا تعریف گردیده.

این آرزو زیاد دور و دراز نیست/ بخصوص میبینیم که شیطانپرستان به سادگی این کار را کرده و دنیا را به قبضه قدرت خود در آورده اند و دنیا و عقبای الهیون را به منجلاب میکشانند.

امیدوارم روزی فرصت و مهلت برای اینگونه جولان دادن کفار در ادیان الهی به اتمام برسد/

یاحق

bina88;108073 نوشت:
پس معنای این استدلالات چیست ؟ اگر قرار نیست از استدلالات نتیجه ای حاصل گردد به آن میگویند اراجیف نه استدلال و تحلیل و تفسیر/ سلام علیکم جمیعا اگر در قرآ« و کلام صحابه و کلام پیامبر مطلبی با عنوان عدم تجسیم خداوند نیامده پس این دال بر تجسیم خداوند میباشد ؟

دوست عزيز فكر ميكنم يا شما كامل مطلب رو نخونديد يا شتاب زده خونديد
مطلب من درتاييد ابن تيميه نيست و نقد اوست بلكه اقوال او در مورد تجسيم
ابن تيميه در جاهاي مختلف كتابش اشاره به سخناني ميكند كه لازمه آن تجسيم است
اما به براي اينكه در اسلام مشبهه و مجسمه مطرود بودند نمي توانست به صراحت اين مطلب رو اعلام كند
در ضمن من مطالب رو كنار هم قرار دادم و گفتم قضاوت با خواننده محترم
اگر شما به اين مطالب ميگيد اراجيف اون نظر شخصي شماست و اين طرز صحبت دور از مباحث علمي است
در ضمن اين كتابي كه شما برادر عزيز اينجا قرار داديد من مطالعه كردم و نكات بسيار خوبي در آن وجود دارد

سلام علیکم جمیعا

علامه حلي;108080 نوشت:
دوست عزيز فكر ميكنم يا شما كامل مطلب رو نخونديد يا شتاب زده خونديد مطلب من درتاييد ابن تيميه نيست و نقد اوست بلكه اقوال او در مورد تجسيم ابن تيميه در جاهاي مختلف كتابش اشاره به سخناني ميكند كه لازمه آن تجسيم است


بله بنده مطالب رو کامل خواندم و سوال بنده خطاب به ابن تیمیه و کسانیست که او را تقدیس میکنند و خطاب به شما نبود.

فکر کنم بدلیل طرز بیان مطالب از طرف اینجانب شما متوجه منظور بنده نشدید از این بابت عذر میخواهم .

علامه حلي;108080 نوشت:
در ضمن من مطالب رو كنار هم قرار دادم و گفتم قضاوت با خواننده محترم اگر شما به اين مطالب ميگيد اراجيف اون نظر شخصي شماست و اين طرز صحبت دور از مباحث علمي است


گاها بعضی اشخاص هستند که برای ایجاد یک شبهه و انحراف نهایت سعی و تلاششان را میکنند.

در سایت پرسمان قرآنی یک هم جنس باز نوشته بود که در هیچ جای قرآن ننوشته که خداوند مرد برای زن آفریده و باید زوج اینچنین باشد /
تنها نوشته زوج.

لذا استدلال کرده بود که اسلام در تضاد با هم جنس بازی نیست.

ببینید این آدم نهایت سعی خود را میکند که از این موضوع یک فتوی دریافت کند.

وقتی قوم لوط را مطرح کردیم این شخص گفت قوم لوط شرایطش با کسانیکه بدلیل مشکلات جسمانی این تمایل را دارند متفاوت است/

مغلطه گری ای که اول کلامش لواط را عموما مورد تائید قرار میدهد( در قرآن نگفته زوج یعنی زن و مرد ) ولی هنگامیکه قوم لوط را مثال میزنیم میگوید بیماران و قضیه را خاص میکند.

این تیمیه در حقیقت چنین کاری کرده است.

علامه حلي;108080 نوشت:
در ضمن اين كتابي كه شما برادر عزيز اينجا قرار داديد من مطالعه كردم و نكات بسيار خوبي در آن وجود دارد


منم معتقدم این کتاب فوق العاده است.
بالاخص اگر کسی زندگینامه علامه را کاملا بداند این کتاب برایش بسیار جالب است.

یاحق

سلام

علامه حلي;108048 نوشت:
" وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً . فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال "

در رد همه این ادعاهای بی اساس آیه شریفه :
لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر ( انعام 103)
کافی است . چه اینکه ابصار جسم را درک می کنند پس اگر ابصار قادر به درک خدای متعال نیستند فلذا خدا جسم هم نیست .
مشکل امثال ابن تیمیه آن است که مبحثی را بر اساس یک عنوانی شروع می کنند و انتظار دارند همان عنوان در آیات و روایات مطرح شود و اگر نشود نتیجه می گیرند پس حکمی درباره آن نیست .
البته در خصوص جسم نبودن خدای متعال روایات بسیار است هم از نبی اکرم ص هم از ائمه معصومین ع اما نفی جسمانیت خداوند در قرآن تحت همین عنوان یعنی جسم نبودن نیامده اما امثال آیه شریفه مذکوره در رساندن این معنا کفایت می کنند و البته قرار نیست در مورد هر صفت سلبی خداوند صد آیه بیاید . چون می گویند: العاقل بالاشاره
موفق باشید

bina88;108073 نوشت:
انشاالله روزی برسد که اجتهادی گری و اخباری گری هرکدام در جایگاه حقیقی خود قرار گیرند فلسفه ای توسط عرفای عالم تدریس و ارائه گردد که منطق آن فلسفه - منطق توصیف شده از جهان بینی ای باشد که از طرف خداوند در کتب الهی ارائه شده و نه فلسفه مادیون که بر اساس مشاهدات مادیگرایانه اشان در دنیا تعریف گردیده.

سلام
هرچند قابل انکار نیست که فلسفه اسلامی در ضوء وحی و عرفان رشد یافته است اما اگر فلسفه نقل محور شود اساسا فلسفه نیست . ارزش فلسفه به آن است که بعنوان ابزار تفکر مستقل در هر انسان باعث اشتراک همه آنها در خودش می شود فلذا فلسفه می تواند زبان مشترک بشری باشد . اینجاست که اهل دین با توجه به آموزه های عمیق دینی و عرفانی می توانند براهینی ارائه کنند و دیگران را از این راه مشترک به حقایق نزدیک سازند بدون اینکه نیازی به نقل دینی باشد . یعنی همان کاری که در اصول دین انجام شده است و همه این اصول بر پایه دلایل عقلی اثبات شده اند . این روند با تجمیع و تحکیم ادله می تواند برهان اهل دین قرار گیرد بدون اینکه خواسته باشند از دین بر دین استدلال کنند .
موفق باشید

حامد;108124 نوشت:
سلام هرچند قابل انکار نیست که فلسفه اسلامی در ضوء وحی و عرفان رشد یافته است اما اگر فلسفه نقل محور شود اساسا فلسفه نیست . ارزش فلسفه به آن است که بعنوان ابزار تفکر مستقل در هر انسان باعث اشتراک همه آنها در خودش می شود فلذا فلسفه می تواند زبان مشترک بشری باشد . اینجاست که اهل دین با توجه به آموزه های عمیق دینی و عرفانی می توانند براهینی ارائه کنند و دیگران را از این راه مشترک به حقایق نزدیک سازند بدون اینکه نیازی به نقل دینی باشد . یعنی همان کاری که در اصول دین انجام شده است و همه این اصول بر پایه دلایل عقلی اثبات شده اند . این روند با تجمیع و تحکیم ادله می تواند برهان اهل دین قرار گیرد بدون اینکه خواسته باشند از دین بر دین استدلال کنند . موفق باشید


سلام علیکم جمیعا

باور کنید حامد عزیز بنده از فلسفه ای دارم صحبت میکنم که امروزه در کمتر مکانی در دنیای اسلام نشانی از آن میتوان یافت/

فلسفه ای که امثال ملاصدرا به آن اعتقاد داشتند و آن فلسفه در بر گیرند بسیاری از مباحث اعتقادی از اصول گرفته تا فروع دین بود.و البته باعث تبعید و نفی بلدش توسط صفویه/

این فلسفه که دنیا را بر اساس جهان بینی الهی مورد تحلیل قرار میدهد و مفاهیم دینی را توصیف میکند فلسفه ماریون نیست که تنها در حیطه بعضی مباحث مورد استفاده قرار میگیرد.

بله امروز کسانیکه به علم کلام عشق میورزند دارند معکوس تحلیلات متریالیستها را بعنوان فلسفه اسلامی ارائه میدهند و با دین تطبیق میدهند.

فلسفه ای که حداقل نیاز برای حضور در کلاس درس آن توانائی علمی بالا در مفاهیم دینی همراه با عرفان اسلامی تائید شده است مدنظر است نه این فلسفه متریالی معکوس شده که هر کسی در این عرصه میتواند خودش را فیلسوف بداند .

بقول سید ضیاء گرامی که نقل میکرد یکی از اساتید حوزوی فرمودند که تفاله های سخن فلاسفه بی دین را بیان کردن فایده ای ندارد ( که واقعا هم همینطور است ) این فلسفه با آن فلسفه ای که امروز میشناسیم فرق دارد.


یاحق

bina88;108138 نوشت:
بقول سید ضیاء گرامی که نقل میکرد یکی از اساتید حوزوی فرمودند که تفاله های سخن فلاسفه بی دین را بیان کردن فایده ای ندارد ( که واقعا هم همینطور است ) این فلسفه با آن فلسفه ای که امروز میشناسیم فرق دارد.

سلام
برای تسخیر یک دژ هیچ راهی نداریم جز اینکه اول آنرا بشناسیم . نقاط ضعف و قوتش را بدانیم و حرکت خود را در جهت شکستن آن با استفاده از ضعفهایش برنامه ریزی کنیم .
دانشمندان باید همچون کشتی باشند که هزاران غریق را نجات می دهد نه مثل قایق یک نفره ای که فقط صاحبش را نجات می بخشد .
موفق باشید
موضوع قفل شده است