~••••~ روایت و عكس تكان‌دهنده از شهدای میدان مین در عملیات رمضان~••••~

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
~••••~ روایت و عكس تكان‌دهنده از شهدای میدان مین در عملیات رمضان~••••~

بسم رب شهدا


محور پاسگاه زید (27 تیر 1361) نیمه‌شب یکشنبه 27 تیرماه، گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت زمان و نزدیک شدن صبح، از تعدای از نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به میدان مین داده می شود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند.

برای دیدن تصویر با سایز اصلی بر روی تصویر کلیک کنید




بعد از رفتن شما سخت تنها شدیم، همه حرفهایمان رنگ و بوی دلتنگی به خود گرفت،ای فرشته های خفته بر میدان مین، ای خدایان شجاعت و عشق، این درد فراق را تنها می توانم به آسمان در دل شب بگویم و در میان ستاره ها به جستجوی شما بر خیزم، این روزها از هجر فراغ شما،تنها می توانم دلتنگی هایم را به چهار دیواری گلزار شهدا بگویم، بعد از رفتن شما چقدر زخم زبان شنیدیم،زخم ها تنها در دلمان باز شد، چه زود بسیجی گمنام شد ، مگر شما جاده ی زندگی شان را هموار نکرید، معبرهای آتشین را به جان نخریدید، تا مدلهای بیشمار بی ام و و بنز و پرادو در شهر جولان دهند و در ویلاهای کنار دریاشان با سگانشان رژه مرگ بروند، ، چه زود فراموشتان کردند، هنوز سخت است باور کنم هشت سال دفاع مقدس به سخره گرفته می شود، چقدر دوست دارم بر آن خاکی که خفته اید سجده کنم و عشق را در دانه های داغ شن های محور زید جستجو کنم...
شهادت شهید آوینی در میدان مین: كم كم از آنچه در بیابان است رو بر می گرداند... آسمان فكّه آبی است با ابر های پرپشت... نور در میانشان تلالو می كند... باد بهار با خودش رایحه ای برای دشت می آورد... سیّد مرتضی بو می كشد... عمیق بو می كشد... ناگهان غمی بر دلش می نشیند... روزی بود كه این دشت پر از سر و صدا بود... بر آنهایی كه اینجا گرفتار شده بودند چه گذشت...فكّه اسیر شده بود... نمی شد رهایش كرد... فكّه ماند بی آنكه راهی برای بازگشت پیدا شود... رزمندگان ماندند و از تشنگی مردند... از عطش... سیّد مرتضی جرعه ای از قمقمه آب نوشید... شور بود! ... مرتضی تعجّب كرد!... به زمین انداختش... چشم هایش را بست... سرش گیج رفت...كسی در ذهنش فریاد كشید: * یاااااااااا علی..... !!! * مرتضی قدم آخر را محكم تر از همیشه برداشت!...

پایش را روی مین والمری گذاشت... ضامن رها شد... دشت صدای انفجار را شنید... سیّد مرتضی بر زمین افتاد... یك لحظه آسمان را نگاه كرد... لبهایش را به داخل كشید و با زبان خیسشان كرد و... چشم هایش را بست...

لحظاتی قبل دوست همرزمم آقای سعید رمضانعلی که در عملیات بدر در یک دسته بودیم، به اطلاعم رساند که حاج محمود کلهر نیز که در همان عملیات با او بودیم (وی در عملیات والفجر هشت دوچشم خود را از دست داد و مجروح شیمیایی هم بود) به ملکوت اعلا شتافت، خیلی دلتنگم و پریشان:


یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه

بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان
فریاد و فغان دارد، دردى‌کش میخانه

هر سوى گذر کردم، هر کوى‌ نظر کردم
خاکستر و خون دیدم؛ ویرانه به ویرانه

افتاده سرى سویى، گلگون شده گیسویى
دیگر نبود دستى تا موى کند شانه

ای وای که یارانم، گل‌های بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه

شهیدان زنده اند

الله اکبر


[="arial black"][="green"]وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

کساني را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندارید، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزي می گیرند.[/][/]
سوره آل عمران، آیه یکصد و شصت و نهم.

در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان سو نخندید

شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند این نردبان را
چرا بستند راه آسمان را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چقدر خوبه که تاریخ دفاع مقدسمونو بخونیم و بدونیم چه جوون هایی بدون هیچ چشم داشت جون خودشونو کف دستشون گذاشتن و چه فداکاری هایی که نکردن.
تو همین عملیات رمضان تو یه مقطعی جنگ رو در رو بوده یعنی تانک های دشمن بعثی رو به روی رزمنده ها بوده بدون خاکریز و آنها هدف گلوله مستقیم قرار گرفته بودند.
واقعا شهدا مرد بودن ان شاءالله ما رو هم تو اون دنیا شفاعت کنند.

چه بد شد که همه ی خوبان واقعی رفتند
شاید اگر بودند چنین جامعه ی اسلامی(جامعه ای که فقط یدک کش کلمه ی اسلام است) نداشتیم .
ای خدای مهربان شهادت در راهت را نصیب ما نیز بکن آمین

سلام
کجای این عکس تکان دهنده است ؟
در جنگها خیلی بیش از این هم کشته شده اند
مهم ظاهر قضیه نیست
مهم باطن قضیه است
یعنی همان هدف والایی که این مردان الهی بخاطرش جان داده اند
و هوالله الموفق

رفتن در دست توست ....:Gol:
من نمی دانم که چه موقع خواهم رفت
ولی می دانم که از تو باید بخواهم .....
مرا در رکاب امام زمانت قرار دهی
و آنقدر با دشمنان قسم خوردنیت .....
بجنگم تا به فیض شهادت برسم
نقل از شهید صیاد شیرازی:Gol::Gol:

[=Georgia]شهدا شور ونوای جنت الحسین بودنند ، مرغان ملکوتی امام بودنند که جنت فردوس فرش قدوم آنهااست
شهدا تک ستارگان شب ظلامانی جاهلیت این دوران هستند که با نور خود فطرت انسان ها را روشن می کنند.
شهادت برترین معراج عشق است شهادت بهترین دیوان عشق است
[=arial]شهادت آخرین معراج عشق است
.


در محضرعشق امتحان میدادی
گویی که به خاک آسمان میدادی
ای شهره ی آسمان هفتم چه غریب
آنشب به دل شلمچه جان میدادی

--------------------------------------
شهادت لاله ها را چیدنی کرد
به چشم دل خدا را دیدنی کرد
ببوس ای خواهرم قبر برادر
شهادت سنگ را بوسیدنی کرد

[=microsoft sans serif]چه زيبا از قفس پرواز كردند
[=microsoft sans serif]مقام عشق را احراز كردند

[=microsoft sans serif]دوا كردند درد خود پسندى
[=microsoft sans serif]خدا داند همه اعجاز كردند

[=microsoft sans serif]هوسها را سراسر سر بريدند
[=microsoft sans serif]دو چشم از عشق بر حق بازكردند

[=microsoft sans serif]سمندر وار آتش مى خريدند
[=microsoft sans serif]عروج ازخويش چون شه باز كردند

[=microsoft sans serif]خلوص خويش باخون مُهر كردند
[=microsoft sans serif]سرودى از وفا آواز كردند

[=microsoft sans serif]اگر چه در سكوتى ژرف خفتند
[=microsoft sans serif]حياتى نو زسر آغاز كردند

[=microsoft sans serif]شهيدان شاهدان صدق و مستى
[=microsoft sans serif]چه زيبا بر ملائك ناز كردند