چرا "مقامات عالیه اولیاء الهی" را انکار می کنند ؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا "مقامات عالیه اولیاء الهی" را انکار می کنند ؟

سلام
(لطفا هر سه پست را بطور دقیق بخوانید بعد اظهار نظر بفرمایید)
تفاوت بیش از حد مقام انسانهای عادی و اولیاء الهی به اندازه ای است که همیشه این مقامات مورد انکار قرار گرفته است.

قرآن کریم نمونه های متعددی از این انکار را که نشان از بی اطلاعی از مقامات عالیه انبیاء و اولیاء بوده است نقل می نماید . به این موارد توجه بفرمایید :

1- قالت رسلهم افی الله شک فاطر السماوات والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یوخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آبائنا فاتونا بسلطان مبین ( ابراهیم 10)

2- لاهیه قلوبهم و اسروا النجوی الذین ظلموا هل هذا الا بشر مثلکم افتاتون السحر و انتم تبصرون ( انبیاء 3)

3- فقال الملا الذین کفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلکم یرید ان یتفضل علیکم و لو شاء الله لانزل ملائکه ما سمعنا بهذا فی آبائنا الاولین ( مومنین 24)

4- و قال الملا الذین من قومه کفروا و کذبوا بلقاء الاخره و اترفناهم فی الحیاء الدنیا ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه و یشرب مما تشربون ( مومنون 33)

5- ما انت لا بشر مثلنا فات بآیه ان کنت من الصادقین ( شعرا 154)

6- و ما انت الا بشر مثلنا و ان نظنک لمن الکاذبین ( شعرا 186)

7- قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شی ( یاسین 15)

8- ذلک بانه کانت تاتیهم رسلهم بالبینات فقالوا ابشر یهدوننا ( تغابن 6)

در این آیات قرآن به وضوح روشن است که منکرین سفرای الهی با یک قیاس به نفس و بشر صرف دانستن انبیاء از پذیرفتن پیام آسمانی آنها سر می زدند .

از نظر ایشان رسیدن انسان به مقام و مرتبه ای که بتوان از سوی خدا پیام آورد ممکن نیست . از نگاه ایشان این ماموریت آسمانی را باید اهل آسمان یعنی فرشتگان به انجام رسانند نه یک بشری مانند خودشان که :

یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق است .

گویی آنها از این امر بی خبربودند که پدر نخستین آنها کسی بود که بواسطه برخورداری از روح الهی و تعلیم تمامی اسماء الله شایسته سجده تمام اهل آسمان شد .

اما این نفی و انکار مقامات عالیه انسانی برای اولیاء الله اختصاص به کفار و مشرکین امتهای گذشته ندارد بلکه در میان امتهای مومن نیز بعضی افراد دقیقا با همین نگاه حداقلی به انسان از پذیرش این حقایق سرباز می زنند و قائل شدن امور غیر عادی را به ایشان در هر حد و اندازه ای کفر و شرک می خوانند و عجیب است که اینان اهل قرائت قرآنند. ولی ای کاش اهل تدبر در قرآن بودند تا از گفتن این سخنان بی پایه و سبک پرهیز می کردند .

ادامه دارد انشاء الله

اگر نسبت دادن امور خارق العاده به اولیاء الله غلو و کفر و شرک است پس نعوذ بالله بگویید اولین آموزگار غلو و کفر و شرک خود خدای متعال است که در قرآن این امور را به انبیاء و اولیاء نسبت داده است .

نمونه هایی از آن را باز تلاوت کنیم :

1- اذ قال الله یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی التی انعمت علیک و علی والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلا و اذ علمتک الکتاب والحکمه والتوراه والانجیل و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و تبرئ الاکمه والابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی و اذ کففت بنی اسرائیل عنک اذ جئتهم بالبینات فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین ( مائده 110)

2- و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تومن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعه من الطیر فصرهن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزء ا ثم ادعهن یاتینک سعیا واعلم ان الله عزیز حکیم (بقره 260 )

و دهها معجزه و بینه دیگر که در قرآن کریم به انبیاء الهی نسبت داده شده است که نشان عظمت وجودی ایشان و اتصال به مبدا قدرت و علم است .

آیا در این آیات خدای متعال : خلقت پرنده از گل ، شفای کور مادرزاد و بیماری پیسی ، خارج ساختن مردگان از گور و ذوق اسم محیی را به دو پیامبر بزرگ خود عیسی بن مریم ع و ابراهیم ع نسبت نداد ؟

آیا در تعبیر تخلق و تبری و تخرج شکی است ؟ آیا این نسبت نسبت مجازی است ؟ و البته همه این امور به اذن تکوینی خدای متعال است .

ادامه دارد انشاء الله

و شاید بگویند در مورد انبیاء حرفتان قبول اما در مورد سایرین پذیرفتنی نیست .

با اینکه ما در صدد تعیین فرد خاصی که این توانایی را دارد نیستیم چون می خواهیم اصل وجود این امور خارق العاده را که نشانه عظمت وجودی اولیاء الله است اثبات کنیم اما در قرآن کریم برای غیر انبیاء الهی نیز این معنای ذکر شده است . یکی از روشنترین آنها جریان جناب آصف بن برخیا است . ایشان از نزدیکان سلیمان نبی ع و به قولی وصی وی بوده است . قرآن در مورد قدرت تصرف او می فرماید :

قال الذی عنده علم من الکتاب اناآتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی ( نمل 40 )

گفت آنکس که علمی از کتاب در نزدش بود من آنرا ( تخت بلقیس ) قبل از اینکه چشم بر هم زنی می آورم پس بناگاه تخت را دید که در نزد او حاضر است گفت : این از فضل پروردگار من است

امام بحق ناطق جعفربن محمد الصادق در تفسیر این آیه می فرمایند :

ان اسم الله الاعظم علی ثلاثه و سبعین حرفا و انما کان عند آصف منها حرف واحد فتکلم به فخسف بالارض مابینه و بین سریر بلقیس حتی تناول السریر ثم عادت الارض کما کانت اسرع من طرفه عین و عندنا نحن من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف عندالله استاثر به فی علم الغیب عنده و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

همانا اسم اعظم خدا بر 73 حرف است و در نزد آصف از آن 73 حرف فقط یک حرف بود که بدان تکلم کرد و زمین بین او و سریر بلقیس فروشد و سریر را گرفت سپس زمین با سرعتی بیشتر از چشم به هم زدنی به حالت قبل بازگشت و در نزد ما 72 حرف از اسم اعظم الهی است و یک حرف در نزد خدا در غیب نزد او مستاثر است ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم (بصائر الدرجات ص 208 کافی ج2ص230)

و قرآن کریم نیز بر قول امام صادق ع مهر تایید می زندآنجا که می فرماید :

و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب (رعد 43)

و کسانی که کافر شدند می گویند تو فرستاده خدا نیستی بگو خدا بعنوان شاهد بین من و شما کافی است و آن کس که تمام علم کتاب در نزد اوست .

که به شهادت امثال روایت : انا مدینه العلم و علی بابها این شخص کسی جز علی بن ابیطالب ع نیست بلکه ائمه معصومین همه در این معنا داخلند چه اینکه امام صادق ع می فرماید :

ایانا عنی و علی اولنا و افضلنا و خیرنا بعدالنبی ص

منظورش فقط ماییم و علی اولین ما و برترین ما و بهترین ما بعد از پیامبر ص است ( کافی ج1 ص 299 عیاشی ج2 ص 220)

پس قرآن کریم این حقایق خارق العاده را برای غیر انبیاء ع نیز ثابت می کند بلکه برترین آنها را که صاحب تمام علم کتاب و تمام اسم اعظم است در میان امت اسلام معرفی می فرماید .

پس بعضی را چه می شود که بر خلاف قرآن سخن می گویند و از سر بیخبری یا بی ایمانی یا استکبار و خودبزرگ بینی و یا مصلحت اندیشی های بی مبنا این حقایق روشن را انکار می نمایند ودر آن استبعاد می کنند .

ما سخن آنها را بپذیریم یا سخن قرآن را ؟

و البته با اعتقاد به این حقایق قرآنی خللی در توحید وارد نمی شود چه اینکه حقیقت یکی بیش نیست و آن حقیقت خداوند متعال است و دیگران جز تجلی و ظهور این حقیقت واحده نیستند . پس هرآنچه انبیاء و اولیاء دارند دارایی خداست . اما این به معنای نفی و انکار این تجلیات و مظاهر علم و قدرت الهی نیست . توحید را باید درست فهمید و به مقامات انبیاء و اولیاء نیز باید ایمان داشت .

موفق در پناه حق

حامد;105397 نوشت:
قرآن کریم نمونه های متعددی از این انکار را که نشان از بی اطلاعی از مقامات عالیه انبیاء و اولیاء بوده است نقل می نماید .
حامد;105397 نوشت:
در این آیات قرآن به وضوح روشن است که منکرین سفرای الهی با یک قیاس به نفس و بشر صرف دانستن انبیاء از پذیرفتن پیام آسمانی آنها سر می زدند .
حامد;105399 نوشت:
اگر نسبت دادن امور خارق العاده به اولیاء الله غلو و کفر و شرک است پس نعوذ بالله بگویید اولین آموزگار غلو و کفر و شرک خود خدای متعال است که در قرآن این امور را به انبیاء و اولیاء نسبت داده است .
حامد;105401 نوشت:
با اعتقاد به این حقایق قرآنی خللی در توحید وارد نمی شود چه اینکه حقیقت یکی بیش نیست و آن حقیقت خداوند متعال است و دیگران جز تجلی و ظهور این حقیقت واحده نیستند . پس هرآنچه انبیاء و اولیاء دارند دارایی خداست . اما این به معنای نفی و انکار این تجلیات و مظاهر علم و قدرت الهی نیست . توحید را باید درست فهمید و به مقامات انبیاء و اولیاء نیز باید ایمان داشت .

سلام
دوباره بخوانیم و فکر کنیم

سلام
اگر انبیاء و اولیاء الهی نبودند هیچگاه مقامات انسانی شناخته نمی شد . اینکه قرآن بیش از افراد و نام آنها به اوصافشان توجه می کند برای همین معرفی مقامات انسانی است چه اینکه افراد می روند اما اوصافشان می ماند
موفق باشید

[=&quot]انكار مقامات اولياي الهي مي تواند از سوي افراد مختلف و به دلايل گوناگون صورت مي پذيرد [/]
[=&quot]برخي از اين انكارها عمدي و برخي از روي عدم درك صحيح جايگاه اين بزرگان در خلقت خداوندي است[/]
[=&quot]حال با اين توضيح مي توان چند مورد از اين دلايل رو ذكر كرد[/]:

[=&quot]1-برداشت صرفا تجربي از زندگي و مقايسه اوليا با خود :اين گروه غير از مواردي كه از انسان ها به تجربه رسيده و چيزهايي كه خود مي بينند حاضر به قبول مقاماتي خارج از موارد تجربي نيستند .از اين قشر ميتوان به كساني كه قائل به اصالت تجربه هستند و ماديگرايان نام برد.[/]

[=&quot]2-گروهي ديگر تعمدا و در حاليكه براي آنها اين مقامات اثبات شده است دست به انكار آنها ميزنند و اين به دلايل هواي شخصي و حب دنيا و موارد ديگر رخ ميدهد[/].

[=&quot]3-گروهي ديگر مقامات را براي برخي اولياي الهي قبول دارند ولي براي برخي ديگر را به علت جهل از شناخت جايگاه آنها انكار ميكنند.از اين گروه ميتوان به وهابيت و مخالفين جايگاه امامت نام برد[/].

موضوع قفل شده است