کعبه و پيدايش حرم

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کعبه و پيدايش حرم

حريم منطقه مقدس خاصى كه از شش طرف، مكه را احاطه كرده، «حرم» و بيرون آن «حِلّ» ناميده مى‏شود.

حرم مكه عبارت است از محدوده خاص اطراف مكه كه آن را احاطه كرده و خداوند به احترام مكه، حكم حرم را نيز با حكم آن يكسان قرار داده است.

درباره علّت حرمت و قداست حرم مكه، اختلاف نظر وجود دارد؛

برخى گفته‏اند:
هنگامى كه آدم ـ عليه‏السلام ـ به زمين فرود آمد، از وسوسه شيطان بيمناك بود، از اين رو از شرّ شيطان به خدا پناه برد، خداوند فرشتگانى را فرستاد كه مكه را از هر طرف احاطه كردند و در محل نصب علائم حرم قرار گرفتند تا از آدم ـ عليه‏السلام ـ حراست كنند. از اين جهت محدوده بين او و بين محل توقف فرشتگان، حرم شد.

برخى ديگر گفته‏اند:

هنگامى كه ابراهيم خليل ـ عليه‏السلام ـ در اثناى ساختن كعبه، حجرالأسود را در آن قرار داد، نورى از حجرالأسود درخشيد كه شرق و غرب و چپ و راست را روشن ساخت، از اين جهت خداوند تا آنجا را كه نور حجرالأسود تابيده بود، حرم قرار داد.

جهت سومى نيز گفته شده است:
هنگامى كه خداوند به آسمانها و زمين فرمود: «به وجود آييد [و شكل بگيريد] خواه از روى طاعت و خواه اكراه!،
آنها گفتند: ما از روى طاعت مى‏آييم [و شكل مى‏گيريم]، اين دستور خداوند را در زمين فقط منطقه حرم اجابت كرد، از اين جهت خداوند آن را حرم و سرزمين مقدس قرار داد. اين وجه را «سهيلى» ذكر كرده است. (1)

1-ترجمه بخشى از كتاب «شفاءالغرام باخبار البلد الحرام» تأليف تقى‏الدين محمد بن احمد بن على الفأسى المكى المالكى

سرزمين مقدس.
کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟
مکه ؟ یا بیت المقدس ؟
قرآن محمدی (ص) را با دقت بخوان .
با تشکر م- مهدی

با سلام
لطفا توضیحات بیشتری در مورد علت حرم نامیده شدن این منطقه بفرمایید.
شاید حرم می گویند چون در آن برخی امور برای انسان محرم حرام است؟ شاید چون حیوانات در آنجا در امان هستند؟

اما خود اهل مکه چی کار می کنند؟ یعنی خودشون حیوونی رو نمیکشند؟

با سلام


پيـدايش حـرم و محدوده آن


از جمله موضوعات مربوط به مكه و حج، كه هم از نظر فقهي دانستني، و هم از نظر تاريخي و جغرافيايي جالب است، حرم و حدود و مرزهاي آن است.
حريم مقدس خاصي كه از شش طرف، مكه را احاطه كرده، «حرم» و بيرون آن «حِلّ» ناميده مي شود.


آنچه در زير مي خوانيد ترجمه بخشي از كتاب «شفاءالغرام باخبار البلد الحرام» تأليف تقي الدين محمد بن احمد بن علي الفأسي المكي المالكي (775 ـ 832 هـ .) است كه حرم را از جهات گوناگون مورد بررسي قرار داده است:

آغاز پيدايش حرم

حرم مكه عبارت است از محدوده خاص اطراف مكه كه آن را احاطه كرده و خداوند به احترام مكه، حكم حرم را نيز با حكم آن يكسان قرار داده است. «ماوردي»1، «ابن خليل» و «نَوَوي»2 به اين معنا اشاره كرده اند. درباره علّت حرمت و قداست حرم مكه، اختلاف نظر وجود دارد; برخي گفته اند: هنگامي كه آدم ـ عليه السلام ـ به زمين فرود آمد، از وسوسه شيطان بيمناك بود، از اين رو از شرّ شيطان به خدا پناه برد، خداوند فرشتگاني را فرستاد كه مكه را از هر طرف احاطه كردند و در محل نصب علائم حرم قرار گرفتند تا از آدم ـ عليه السلام ـ حراست كنند. از اين جهت محدوده بين او و بين محل توقف فرشتگان، حرم شد.


برخي ديگر گفته اند: هنگامي كه ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ در اثناي ساختن كعبه، حجرالأسود را در آن قرار داد، نوري از حجرالأسود درخشيد كه شرق و غرب و چپ و راست را روشن ساخت، از اين جهت خداوند تا آنجا را كه نور حجرالأسود تابيده بود، حرم قرار داد.
جهت سومي نيز گفته شده است: هنگامي كه خداوند به آسمان ها و زمين فرمود: «به وجود آييد [و شكل بگيريد] خواه از روي طاعت و خواه اكراه!، آنها گفتند: ما از روي طاعت مي آييم [و شكل مي گيريم]3، اين دستور خداوند را در زمين فقط منطقه حرم اجابت كرد، از اين جهت خداوند آن را حرم و سرزمين مقدس قرار داد. اين وجه را «سهيلي» ذكر كرده است.4
«ازرقي» شواهدي در تأييد وجه اول و دوم نقل كرده است.5 وجوه ديگري نيز در اين زمينه مطرح شده است

علائم و نشانه هاي حرم

حرم، علائم و نشانه هاي روشن و مشخص دارد كه در هر طرف نصب شده و مرز بين حرم و آن سوي حرم را مشخّص مي سازد. فقط در سمت «حَدَّه» 6 سر راه «جُدّه» 7 و نيز در سمت «جِعْرانه» 8 علامت نصب نشده است.


نخستين كسي كه اين علامت ها را نصب كرد، حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ بود كه به راهنمايي جبرئيل انجام داد. بنا به نقل ديگر، نخستين بار اسماعيل، پس از پدرش، آنها را نصب كرد و پس از او «قُصَي» 9 اين كار را انجام داد. بنا به نقل «فاكهي»10 و ديگران اين معنااز ابن عباس روايت شده است.
به گفته «زبير بن بكار» نخستين بار «عدنان بن أدّ» اين علامت ها را نصب كرد; زيرا مي ترسيد حدود حرم از بين برود و پس از او هنگامي كه هنوز پيامبر اسلام ـ ص ـ از مكه به مدينه هجرت نكرده بود، قريش آنها را نصب كردند و سپس پيامبر اسلام ـ ص ـ در سال فتح مكه، و پس از آن حضرت، به ترتيب: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، معاويه، عبدالملك بن مروان و مهدي عباسي اقدام به اين كار كردند و سپس راضي [بالله] عباسي دستور داد در سال 325 هجري دو پايه و ستون را كه در تنعيم هست، به عنوان علامت ساختند و نام وي بر آن دو نوشته شده است. پس از آن به دستور مظفر حاكم إِربل در سال 626 هـ . و به دستور ملك مظفر، حاكم يمن، در سال 683 هـ . دو ستون و علامت حرم را در سمت عرفه بپا داشتند.
ازرقي، نه روايت نصب علامت حرم، توسّط حضرت اسماعيل، عدنان، و مهدي عباسي را ذكر كرده و نه تاريخ دستور عمر درباره نصب علامت را، ولي به روايت «ابن اثير»، عمر در سال 17 هجري درباره نصب علامت به عثمان دستور داد، عثمان نيز در سال 26 هجري [زمان خلافتش] در اين زمينه دستور صادر كرد.11
«ازرقي» گفته است: علامت هاي حرم، در اطراف مكه [همه] برفراز بلندي و گردنه قراردارند; اين طرف گردنه، «حرم» و آن طرف «حِلّ» است. او در جاي ديگر، علامت هاي حرم را چنين معرفي مي كند: همه وادي هاي حرم به سوي حلّ سرازير است ولي هيچ وادي اي از حل، به سوي حرم سرازير نيست، جز وادي تنعيم در كنار خانه هاي «نِفار».12 از سخن فاكهي چنين استفاده مي شود كه سيل حِلّ از چند نقطه به سمت حرم سرازير مي گردد; زيرا مي گويد: «بيان وادي هايي كه از حل به حرم سرازير مي گردد» و آنگاه آنها را معرفي مي كند.


حدود حرم و نام هاي آنها

ازرقي حدود حرم را در شش سمت مكه معرفي كرده است.13 ديگران نيز آنها را ذكر كرده اند ولي از يك طرف سخنان آنها با گفته ازرقي فرق دارد و از طرف ديگر، بعضي از حدود را نيز ناگفته گذاشته اند. بطور خلاصه، آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، نشان مي دهد كه همه حدود حرم مورد اختلاف است ـ چنانكه خواهيم گفت ـ

مرز حرم از سمت طائف

در مورد مرز حرم از سمت طائف بر سر راه عرفه از مسير پستي «نَمِره»14 چهار قول وجود دارد: 1ـ در فاصله حدود هيجده مايلي است15 چناكه قاضي ابوالوليد باجي گفته است.
2ـ بنا به گفته ازرقي16 و فاكهي و ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله بن خرداذبه خراساني در كتاب «المسالك و الممالك» 17 و محب الدين طبري به نقل از ازرقي و سليمان بن خليل، در فاصله يازده مايلي قرار دارد. ولي سليمان اين نظريه را با ترديد عنوان كرده است.
3ـ در فاصله نُه مايلي است، بنا به گفته شيخ ابو محمد عبدالله بن ابي زيدِ قيرواني در كتاب «النوادر» و سليمان بن خليل كه در آغاز بحث خود مطرح كرده است.
محب الدين طبري نيز اين نظريه را پس از نقل نظريه ازرقي، بيان كرده است.
4ـ بنابر آنچه «ماوردي» در كتاب «الأحكام السلطانيه»18 و شيخ ابو اسحاق شيرازي در كتاب «مهذب» و نَوَوي در كتاب «ايضاح» و «تهذيب الأسماء و اللغات»19 گفته اند، در فاصله هفت مايلي قرار دارد. چنانكه خواهيم گفت، در تمام اين اقوال، اشكالات مهمي به نظر مي رسد. نووي در تهذيب گفته است: «ازرقي در مورد مرز حرم از سمت طائف، نظريه خلاف مشهور را برگزيده و از اين نظر منفرد است; زيرا بنابر مشهور، حد حرم در اين قسمت در شش مايلي است» البته ازرقي در ادعاي موافقت ابن خرداذبه باوي، تنها نيست بلكه از علماي پيش از ازرقي و معاصر او، كسي غير از ماوردي و ابواسحاق شيرازي با نظر او مخالف نيست. بديهي است كه اگر بود، نقل مي شد; چنانكه مخالفت آن دو نقل شده است. در مخالفت با نظر ازرقي، نووي و ساير متأخرين از ماوردي و شيرازي پيروي كرده اند. نظر ازرقي (فاصله يازده مايلي) را، نه سليمان بن خليل ذكر كرده و نه محب الدين طبري، و اين نشان مي دهد كه اين قول را قبول نداشته اند به دليل اين كه در بحث حدود حرم، قول ابن ابي زيد (نه مايلي) و قول ديگران را نقل كرده اند، در حالي كه جا داشت قول ازرقي را نيز ـ به جهت اين كه او هم مثل آن دو نفر شافعي است ـ ذكر كنند. اين احتمال كه ممكن است سليمان بن خليل و محب الدين طبري اطلاعي از نظريه ازرقي نداشته اند، پذيرفته نيست; زيرا اين نظريه بسيار معروف و مشهور است ـ خداوند به واقعيت امر داناتر است ـ .

مرز حرم از سمت عراق

در مورد مرز حرم از سمت عراق، چهار قول وجود دارد:
1ـ بنا به نقل ازرقي در فاصله هفت مايلي است.
2ـ به گفته ابن ابي زيد مالكي، در كتاب «النوادر» در هشت مايلي است.
3ـ سليمان بن خليل بر اين عقيده است كه در فاصله ده مايلي است.
4ـ بنا به گفته ابوالقاسم بن خرداذبه، در شش مايلي است.20
ازرقي گفته است: حد حرم در سمت عراق در «ثَنِيَّة الحِلّ» 21 يعني گردنه و بلندي خلّ است كه در محلي بنام «مُقَطَّع» واقع است. از نظر ازرقي علّت نامگذاري آن به «مُقَطَّع» آن است كه در زمان «عبدالله بن زبير» سنگ هاي آن را براي ساختن كعبه كنده و بريدند، از اين رو مُقَطَّع22 يعني بريده شده و كنده شده ناميده شد.
برخي گفته اند: علت اين نامگذاري اين است كه در زمان جاهليت وقتي اهل مكه به سفر مي رفتند، از پوست هاي درختان حرم، بريده و از گردن شترشان آويزان مي كردند و اگر پياده بودند آن را به گردن خود مي آويختند به همين خاطر هر جا مي رفتند در امنيت بودند و مردم به احترام حرم مي گفتند: «اينها مهمانان خدا هستند.» وقتي كه از سفر برمي گشتند و به اين محل مي رسيدند ، پوست ها را مي بريدند و از گردن شتر يا خودشان جدا مي كردند ، بدين جهت اين محل ، « مَقْطَع » ناميده شده.23


مرز حرم از سمت جِعْرانَه

ضبط درست جِعْرانَه، به كسر جيم و سكون عين و تخفيف راء است. توضيح بيشتر در اين زمينه را خواهيم آورد.
به گفته ازرقي فاصله اين مرز نُه مايل و كمي بيشتر، و به گفته ابن خليل دوازده مايل است.24
ابن خليل اين قول را پس از بيان قول قبليش، با ترديد نقل كرده است. ازرقي مي گويد: «مرز حرم در سمت جِعرانه، در شِعب (دره) آل عبدالله بن خالد بن اُسيد واقع شده است»25 «عبدالله بن خالد بن اُسيد» كه اين شعب به او منسوب است، برادرزاده «عتّاب بن اُسيد بن ابي العاص» اموي قرشي، امير مكه مي باشد; وي به خاطر حكمراني در مكه و مناطق ديگر، از شهرت و معروفيت برخوردار بوده است. در محله بالاي مكه، قبرستاني منسوب به وي هست كه عبدالله ابن عمر در آنجا مدفون است، ـ خداوند به واقعيت امر داناتر است ـ .
سليمان بن خليل، عبدالله بن خالد را ـ كه اين دره به وي منسوب است ـ «خالد بن اُسيد خزاعي» معرفي كرده و «ابن جماعه» نظر ديگري داده و در توضيح حدّ حرم در اين سمت، گفته است: «حد حرم از طريق جِعرانه در شعب آل عبدالله قسري... .
اين نظر كه اين درّه به عبدالله بن خالد بن اسيد منسوب است، به واقعيت نزديكتر مي باشد; زيرا غالباً در اين گونه موارد اماكن و چيزهاي ديگر را به اشخاصِ مشهور نسبت مي دهند. در حالي كه نه خالد بن اسيد خزاعي ـ كه ابن خليل از او نام برده ـ مثل عبدالله بن خالد بن اسيد معروف و مشهور است و نه آل عبدالله قسري كه ابن جماعه از او ياد كرده.
در هر حال مرز حرم در اين سمت اكنون مشخص نيست. به گمان شخصي از باديه نشينان اطراف مكه اين مرز، در نيمه راه جعرانه قرار گرفته است. وقتي كه از وي سؤال شد اين موضوع را از كجا مي گويد؟ گفت: محلي كه بنام حد حرم از سمت جعرانه مشهور است ـ يعني همانجا كه وي مي گفت ـ در محاذات نشانه هاي حرم در سمت نخله; يعني عراق قرار گرفته است [و اين قرينه است بر اين كه محل ياد شده، حد حرم از سمت جِعرانه است]

مرز حرم از سمت تنعيم

درباره مرز حرم از سمت تنعيم نيز چهار قول است:
1ـ بنا به گفته ازرقي26، ابن خرداذبه27، ماوردي28 و نووي، مؤلف «مهذب» در فاصله سه مايلي است.
2ـ در فاصله حدود چهار مايلي است، اين قول را ابن ابي زيد در كتاب «النوادر» از گروهي از علماي مالكي نقل كرده است.
3ـ به گفته فاكهي در فاصله چهار مايلي است.
4ـ بنا به نقل ابوالوليد باجي، در فاصله پنج مايلي است. وي در اين باره مي نويسد: «من در مكه اقامت كردم و از اكثر مردم شنيدم كه تنعيم در پنج مايلي است و در مدت اقامتم اختلاف نظري در اين باره نشنيدم. اگر بين تنعيم و مكه چهار مايل باشد بايد بين مكه و حديبيه حدود پانزده مايل باشد; زيرا فاصله آن بيش از سه برابر فاصله تنعيم است.»
اين قول و نيز قول فاكهي و قول ابن ابي زيد مورد ترديد و اشكال است چنانكه بيان خواهيم كرد. از سخنان ابن ابي زيد استفاده مي شود كه حد حرم در اين سمت در انتهاي تنعيم است زيرا وي مي گويد: «بي هيچ گفتگويي از طرف هيچ يك از علماي ما، حد حرم از سمت مدينه حدود چهار مايل است كه تا انتهاي تنعيم مي باشد» در حالي كه نظر ازرقي برخلاف اين است: وي مي گويد: حدّ حرم از راه مدينه نزديك تنعيم، كنار خانه هاي «نِفار»29
[*] در فاصله سه مايلي است30 سخنان «محب الدين طبري» در كتاب «شرح التنبيه» مؤيد نظر ازرقي است; وي مي نويسد: «تنعيم اندكي پيش از حل قرار دارد، و هر كس گفته است: تنعيم وصل به حل است، در واقع نقطه اي را كه نزديك حِلّ است، مجازاً حِل ناميده است».
[*] مؤلف تصريح مي كند كه اين كلمه به صورت «نفار» است ولي چنانكه گذشت، در كتاب ازرقي به صورت «غفار» آمده است ـ «مترجم».
اگر كسي كه تنعيم را وصل به حل ناميده، در اين توضيح و تأويل، مرتكب مجاز شده آيا كسي كه انتهاي تنعيم را آغاز حل، از سمت مدينه معرفي كرده، (چنانكه لازمه سخن ابن ابي زيد همين است) مجاز گويي نكرده!؟، خدا به واقعيت امر داناتر است


مرز حرم از سمت جُدّه

درباره مرز حرم از سمت جُدّه دو قول هست:
1ـ بنا به گفته ازرقي و ابن ابي زيد، در فاصله ده مايلي است.
2ـ در حدود هيجده مايلي است. بنابه نقل ابن ابي زيد در كتاب «النوادر»، اين قول را «باجي» در بحث مربوط به فاصله بين مكه ـ حديبيه و نيز در بحث انتهاي حرم در سمت جده، اظهار كرده است.
ازرقي مي گويد: «انتهاي حد حرم در اين سمت «منقطع الأعشاش» است. «اعشاش» جمع «عش» مي باشد كه بخشي از آن جزء «حِلّ» و بخشي ديگر جزء «حرم» است. به گفته شافعي و ابن القصّار، «حُديبيّه» نيز چنين است.
ماوردي مي گويد: «منقطع الأعشاش» جزء حل است31
[*] ولي به نظر مالك: جزء حرم محسوب مي شود. در هر صورت امروزه محلّ آن دو (منقطع الأعشاش و حديبيه) مشخص نيست. گفته مي شود: حديبيه همان چاهي است كه امروزه سر راه جده بنام چاه «شميبي»32معروف است، خدا به واقعيت امر داناتر است.
[*] سخن ماوردي در اين باره صراحتي ندارد، بعلاوه در كتاب الأحكام السلطانيه، ط 1، 1380 هـ . مطبعة مصطفي البابي الحلبي، ص 165 چنين آمده است: و من طريق جده، منقطع العشائر... «مترجم».

مرز حرم از سمت يمن

در مورد مرز حرم از سمت يمن دو نظر وجود دارد: 1ـ بنا به گفته ازرقي33 و ابن ابي زيد و سليمان بن خليل، مرز حرم در فاصله هفت (سبعه) مايلي است.
2ـ در فاصله شش (ستّه) مايلي است. اين قول را در سه نسخه از كتاب «القري» به خط «محب الدين طبري» ديده ام ولي مي ترسم اشتباه باشد نه لغزش قلم [در عربي «سبعه» و «ستّه» شباهت زيادي با هم دارند] زيرا در كتاب «القري»، اين مطلب را پس از نقل قول ازرقي و ابن ابي زيد ذكر كرده است، خدا به واقعيت امر داناتر است.
محل مرز و نصب علامت حرم در اين سمت به گفته ازرقي «اَضاةْ لِبْن»34 در بلندي لبن است كه امروز بنام «اضاة ابن عقش» معروف است و در آن علامتي به عنوان مرز حرم برپا است. «اَضاة» بر وزن «فَتاة» به معناي مرداب و محل جمع شدن آب، و «لِبْن» به كسر «لام» و سكون «باء» است، چنانكه حازمي گفته است. ولي سليمان بن خليل آن را به صورت «لَبَنْ»; يعني با فتح «لام» و «باء» ضبط كرده است، چنانكه در موارد متعددي از مناسك وي، به خط خود او ديده ام. خدا به واقعيت امر داناتر است.
اين بود آنچه در مورد حدود حرم در ميان مردم ديده ام، ولي در اين باره مطلبي از برخي از علماي حنفي ديدم كه جداً بعيد است: قاضي شمس الدين سروجي حنفي در مناسك خود از ابوجعفر هنداني نقل كرده كه وي گفته است: «فاصله حد حرم از سمت شرق، شش مايل، از سمت دوم دوازده مايل، از سمت سوم سيزده مايل و از سمت چهارم بيست و چهار مايل است» مؤلف كتاب «المحيط» گفته است اين سخن درست نيست، زيرا فاصله حد حرم در سمت شرق كه همان تنعيم است، سه مايل از مكه است نه شش مايل.
واقع را خدا مي داند ولي ظاهراً مقصود گوينده اين سخن، از حد شرقي، سمت عراق، از حد دوم، سمت تنعيم، از حد سوم، سمت يمن و از حد چهارم جده است. به اين علّت گفتيم اين مطلب بسيار بعيد است كه فاصله سمت مشرق را كم و فاصله سه طرف ديگر را بسيار زياد گفته است. در بحث تعيين حدود حرم، به اين علت از اين قول ياد نكردم ـ با آنكه اقوال مختلف را آوردم ـ كه گوينده آن سمت و جهت حرم را با اسم آنها مشخص نكرده است [و فقط به ذكر سمت شرقي و دوم و سوم و... اكتفا كرده است].
در تعيين حدود حرم در اطراف مكه به آنچه مردم گفته اند و اكنون معروف است، تكيه كردم كه عبارت بود از: سمت طائف از طريق عرفه (و از مسير پستي نَمِره) از راه عراق، از راه تنعيم و از طريق يمن.
فاصله هايي كه گفتيم براساس ذراع است كه در تعيين مقدار و تعداد مايل در مسافت قصر [مسافت شرعي كه نماز مسافر در آن قصر مي گردد] معتبر است. و مقصود از ذراع، ذارع دست است چنانكه محب الدين طبري در شرح كتاب «التنبيه» گفته و افزوده است كه «مقدار ذراع بيست و چهار انگشت و هر انگشت مساوي با شش حبّه جو است كه به هم چسبيده باشد.»
اين معنا را با خط خود وي ديده ام. نووي نيز در كتاب «تحرير التنبيه» به آن اشاره كرده ولي در تعيين مقدار انگشت، دچار اشتباه شده و گفته است: هر انگشت، مساوي با سه حبه جو است.مقدار ذراع كه گفته شد مساوي با هفت هشتم ذراع پارچه فروشي است كه امروز در مصر و مكه معمول است. گروهي از علماي ما آن را در حضور من با دست اندازه گيري كردند و سپس با حبه جو كه كوبيده و صاف شده، حساب كردند و مطابق نظر محب الدين طبري و موافقان او درآمد [هر ذراع بيست و چهار انگشت، و هر انگشت شش حبه جو]
1- الأحكام السلطانيه، ص 157.
2- تهذيب الأسما، ج 2، بخش 2، ص 156.
3- فقال لها و للأرض ائتيا طوعاً أو كرهاً، قالتا أتينا طائعين، فصلت: 1.
4- الروض الأُنُف، ج 1، ص 222.
5- اخبار مكه، ج2، ص 127.
6- «حَدَّه» نام واديي است كه بين راه مكه و جدّه در منطقه تهامه قرار گرفته و قلعه و نخلستاني در آن قرار دارد و چشمه آبي در آنجا جاري است و از اين جهت سرزميني با صفا و دلپذير است. در قديم آن را «حَدّاء» (با مدّ) مي خوانده اند. (معجم البلدان، ج 2، ص 229).
7- مؤلف همه جا اين كلمه را با ضمه جيم ضبط كرده است. محقق كتاب اخبار مكه تأليف ازرقي نيز همين را صحيح مي داند و مي گويد: به غلط با فتح اول مشهور شده است (اخبار مكه، ج 2، ص 131) «مترجم»
8- جِعْرانه، نام آبي است كه بين مكه و طائف قراردارد و به مكه نزديكتر است. پيامبر اسلام ـ ص ـ دربازگشت از جنگ حنين، غنائم قبيله هوازن را كه در اين جنگ از ارتش اسلام شكست خورده بودند، در اين محل تقسيم كرد و از همانجا محرم شد. مسجدي به اين مناسبت در آنجا ساخته شده است. چند چاه آب، با فاصله كم در آنجا قرار دارد. (معجم البلدان، ج 2، ص 142 و 143)
9- جد چهارم پيامبر اسلام ـ «مترجم».
10- مؤلف كتاب: اخبار مكه ـ «مترجم».
11- الكامل في التاريخ، ج 2، ص 537 و ج 3، ص 87.
12- در كتاب اخبار مكه، تأليف ازرقي، به جاى «نِفار»، «غفار» ذكر شده است و محقق آن كتاب، در پاورقي توضيح داده است كه مقصود از غفار، قبيله غفار است كه تيره اي از بني كنانه بوده اند. ج 2، ص 130.
13- اخبار مكه، ج 2، ص 130، 131.
14- نَمِره بخشي از عرفات است كه پيامبر اسلام ـ ص ـ [ در موسم حج] در آنجا فرود آمده بود. بعضي گفته اند: مرز حرم از طريق طائف و عرفه و از مسير نمره، در فاصله يازده مايلي است. اقوال ديگري نيز گفته شده است (معجم البلدان، ج 5، ص 304 و 305).
15- چنانكه در قسمت دوم اين بحث خواهد آمد، مبدأ اين فاصله و نيز فاصله ساير حدود، بر حسب هر يك از آنها، يكي از درهاي مسجدالحرام مي باشد ـ «مترجم».
16- اخبار مكه، ج 2، ص 131.
17- المسالك و الممالك، ص 132.
18- الأحكام السلطانيه، ص 164 و 165.
19- تهذيب الأسماء و اللغات، ج 2، بخش 2، ص 82.
20- المسالك و الممالك، ص 132.
21- ياقوت حموي مي گويد: «ثَنيّه» هر بلندي و گردنه اي است كه در مسير راه قرار گيرد و مردم از آنجا عبور كنند (معجم البلدان، ج2، ص 58).
22- مؤلف در متن، توضيح مي دهد كه: كلمه خَلّ، با خاء مفتوح، و مُقَطَّع با ميم مضموم و طاء مفتوح و مشدّد است. آنگاه اضافه مي كند: ديده ام كه سليمان بن خليل با خط خود اين دو كلمه را به همين صورت ضبط كرده است. در چند مورد از كتاب ازرقي (= تاريخ مكه) نيز ديده ام كه خلّ به همين صورت، يعني با خاء بود ولي در كتاب «ايضاح» و «تهذيب الأسماء و اللغات» تأليف نووي ديده ام كه به صورت «جَبَل»; يعني با جيم و باء ضبط شده بود كه بعيد نيست اشتباه شده باشد، خدا به واقعيت امر داناتر است.
23- اخبار مكه، ج 2، ص 282 و 283.
24- اخبار مكه، ج 2، ص 131.
25- همان كتاب.
26- همان كتاب، ج 2، ص 130 و 131.
27- المسالك و الممالك، ص 132.
28- الأحكام السلطانيه، ص 164.
29- اين محل امروز «اضاءة بني غفار» ناميده مي شود چنانكه ياقوت در معجم البلدان (ج 1، ص 24) ذكر كرده است.
30- اخبار مكه، ج 2، ص 130.
31- الأحكام السلطانيه، ص 165.
32- در بعضي از نسخه ها «شميسي» آمده و اكنون هم به همين نام معروف است. ر.ك به: معجم البلدان، ج 3، ص 365.
33- اخبار مكه، ج 2، ص 131.
34- در كتـاب اخبـار مكـه تأليف ازرقي كه با تحقيق رشدي الصالح ملحس چاپ شده است، اين نام به صورت «اضاءة» نقل شده (ج 2، ص 131) ياقوت نيز مي نويسد: اضاءة لِبْن (بكسر اللام و سكون الباء الموحدة والنون) حدّ من حدود الحرم علي طريق اليمن (معجم البلدان، ج 1، ص 214)

تأليف : مهدي پيشوائي

محمدرضا مهدی;3342 نوشت:
سرزمين مقدس. کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟ مکه ؟ یا بیت المقدس ؟ قرآن محمدی (ص) را با دقت بخوان . با تشکر م- مهدی


[=&quot]أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً ءَامِناً وَ يُتَخَطف النَّاس مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْبَطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ(عنکبوت/67)



[=&quot]آيا نديدند كه ما حرم امنى براى آنها قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنها ( در بيرون اين حرم ) مى‏ ربايند ؟ آيا به باطل ايمان مى ‏آورند و نعمت خدا را كفران مى‏ كنند ؟


[=&quot]

[=&quot]شان نزول :



[=&quot]در تفسير در المنثور ذيل آيه مورد بحث از ابن عباس چنين نقل شده :


[=&quot]

[=&quot] گروهى از مشركان گفتند : اى محمد ! اگر ما داخل در دين تو نمى‏ شويم تنها به خاطر اين است كه مى‏ ترسيم مردم ما را بربايند ( و به سرعت نابود كنند ) چون جمعيت ما كم است و جمعيت مشركان عرب بسيارند، به محض اينكه به آنها خبر رسد كه ما وارد دين تو شده ‏ايم به سرعت ما را مى‏ ربايند ، و خوراك يك نفر از آنها هستيم ! در اينجا آيه ا و لم يروا ... نازل شد و به آنها پاسخ گفت .



[=&quot]در آيات دیگر نيز به اين بهانه مشركان، به صورت ديگرى اشاره شده بود كه ما مى ‏ترسيم اگر اظهار ايمان كنيم و به دنبال آن هجرت نمائيم زندگى ما مختل گردد كه قرآن از طرق مختلف به آنها پاسخ گفت .



[=&quot]در آيات مورد بحث قرآن از طريق ديگرى به آنها پاسخ مى‏ گويد و مى‏ فرمايد : آيا آنها نديدند كه ما براى آنها حرم امنى قرار داديم ( سرزمين پاك و مقدس مكه ) ( ا و لم يروا انا جعلنا حرما آمنا ) .


[=&quot]

[=&quot]وَ قَالُوا إِن نَّتَّبِع الهُْدَى مَعَك نُتَخَطف مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَماً ءَامِناً يجْبى إِلَيْهِ ثَمَرَت كلّ‏ِ شىْ‏ءٍ رِّزْقاً مِّن لَّدُنَّا وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(القصص/57)



[=&quot]آنها گفتند : ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم ما را از سرزمينمان مى‏ ربايند ! آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى ( از هر شهر و ديارى ) به سوى آن آورده مى‏ شود ، ولى اكثر آنها نمى‏ دانند !



[=&quot]تفسير نمونه ج : 16 ص : 117 و 346

موضوع قفل شده است