ولایت فقیه و عدم تشکیل حکومت توسط پیامبران و امامان

تب‌های اولیه

105 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولایت فقیه و عدم تشکیل حکومت توسط پیامبران و امامان

ما می دانیم که اکثر قریب به اتفاق پیامبر ( جز پیامبر خاتم ) و امامان ( جز حضرت علی علیه السلام ) موفق به تشکیل حکومت نشدند. ( امام حسن نیز حکومتی که از پدر به ارث برده بود از دست داد )
حال سوال اینجا مطرح می شود که چرا این پیامبران و امامان که همگی عالمان دینی زمان خود بودند نتوانستند تشکیل حکومت بدهند؟ ( و نتوانستند حکومتشان را نگاه دارند )
دو جواب احتمالی برای آن در ذهن می آید.
1- دین و حکومت در تضاد است و حکومتهای دینی همگی به شکست می خورند. و حکومتهایی که به اسم دین برپا می شوند بعد از مدتی از بین می روند و یا اساسا از دین خروج می کنند و فقط اسم دین را یدک می کشند ( مانند حکومت امویان و عباسیان )
2- برای تشکیل حکومت تنها عالم دینی بودن کافی نیست و حاکمانی که در در زمینه سیاست و اقتصاد و ... عالمترند در تشکیل حکومت موفق ترند ( خواه کافر باشند یا مسلمان ) و به بیان دیگر برای تشکیل حکومت علم سیاست و اقتصاد بر علم فقه مقدم است. و پیامبر اسلام هم که موفق به تشکیل حکومت شد نه بدلیل داشتن علوم دینی بوده است بلکه به دلیل این بوده که وی بخودی خود یک سیاستمدار کاریزماتیک بوده است. چیزی که در پیامبران دیگر و امامان وجود نداشت و انها نتوانستند تشکیل حکومت بدهند.

فارغ از اینکه کدام نتیجه درست است و کدام غلط است ( به عقیده من جواب دوم درست است) هر دو این جواب متناقض با نظریه ولایت فقیه است. و ولایت فقیه را در عمل شکست خورده می داند.

mahdiqs;99496 نوشت:
ما می دانیم که اکثر قریب به اتفاق پیامبر ( جز پیامبر خاتم ) و امامان ( جز حضرت علی علیه السلام ) موفق به تشکیل حکومت نشدند. ( امام حسن نیز حکومتی که از پدر به ارث برده بود از دست داد )
حال سوال اینجا مطرح می شود که چرا این پیامبران و امامان که همگی عالمان دینی زمان خود بودند نتوانستند تشکیل حکومت بدهند؟ ( و نتوانستند حکومتشان را نگاه دارند )
دو جواب احتمالی برای آن در ذهن می آید.
1- دین و حکومت در تضاد است و حکومتهای دینی همگی به شکست می خورند. و حکومتهایی که به اسم دین برپا می شوند بعد از مدتی از بین می روند و یا اساسا از دین خروج می کنند و فقط اسم دین را یدک می کشند ( مانند حکومت امویان و عباسیان )
2- برای تشکیل حکومت تنها عالم دینی بودن کافی نیست و حاکمانی که در در زمینه سیاست و اقتصاد و ... عالمترند در تشکیل حکومت موفق ترند ( خواه کافر باشند یا مسلمان ) و به بیان دیگر برای تشکیل حکومت علم سیاست و اقتصاد بر علم فقه مقدم است. و پیامبر اسلام هم که موفق به تشکیل حکومت شد نه بدلیل داشتن علوم دینی بوده است بلکه به دلیل این بوده که وی بخودی خود یک سیاستمدار کاریزماتیک بوده است. چیزی که در پیامبران دیگر و امامان وجود نداشت و انها نتوانستند تشکیل حکومت بدهند.

فارغ از اینکه کدام نتیجه درست است و کدام غلط است ( به عقیده من جواب دوم درست است) هر دو این جواب متناقض با نظریه ولایت فقیه است. و ولایت فقیه را در عمل شکست خورده می داند.

[=Verdana]با سلام
جناب mahdiqs تعجب بنده از این است که قبلا هم برای شما توضیح دادم که
[=Verdana]از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که برخی پیامبران، حکومت دینی تشکیل داده‌اند و برای برخی دیگر شرایط فراهم نبوده است.

[=Verdana]هرچند «نبوت» و «حکومت» دو امر مجزا هستند (زیرا منصب نبوت از جانب خداست نه با رأی و مشورت مردم، اما منصب حکومت در شکل‌گیری و تداومش به رأی و مشورت مردم مربوط است.)
[=Verdana] اما اینگونه نیست که نبوت و حکومت باهم جمع نشود؛ چون در مورد برخی انبیا نبوت و حکومت با هم جمع شده است.
[=Verdana] از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که برخی پیامبران، حکومت دینی تشکیل داده‌اند و برای برخی دیگر شرایط فراهم نبوده است، نه اینکه نسبت به ضرورت آن بی‌اعتنا باشند.1
[=Verdana] به عبارت دیگر، اندیشه و نظریة حکومت دینی توسط پیامبران مطرح بوده است؛ زیرا لازمة تحقق اهداف انبیا تشکیل حکومت دینی است و آنان نمی‌توانستند نسبت به این مقدمة مهم بی‌تفاوت باشند و صرف عدم تشکیل حکومت دلیل نمی‌شود که آنان خواهان آن نبوده‌اند، بلکه در مقابل منحصر بودن تحقق برخی اهداف در سایه حکومت دینی، خود دلیل است که حداقل اندیشه حکومت دینی توسط آنان مطرح بوده است.
[=Verdana] این آیات به چند دسته تقسیم می‌گردند:
[=Verdana] دسته اول: آیاتی که هدف بعثت انبیا را بیان می‌کنند:
[=Verdana] الف ) آیاتی که هدف بعثت انبیا را عدالت اجتماعی می‌داند مانند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...؛ ما رسولان خود را با دلیل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.»2
[=Verdana] دلالت التزامی آیه به این صورت است که پس از بیان اینکه خداوند به همراه پیامبران صاحب شریعت، کتاب و دین فرستاد تا مردم را برای اقامه قسط آماده نمایند و می‌فرماید: «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ...»3 که اشاره‌ای است به مسئله نازل کردن آهن تا مردم پیامبران را در جهاد یاری کنند.
علامه طباطبایی ذیل این آیه می‌نویسد: «کلمه بأس به معنای تأثیر شدید است، لکن غالباً در شدت در دفاع و جنگ استعمال می‌شود... و مراد از یاری کردن پیامبران، جهاد در راه خداست تا از مجتمع دینی دفاع نموده و کلمه حق را بسط دهند.»4

[=Verdana] بدیهی است که جهاد بدون حکومت کارایی لازم را ندارد و تحقق کامل قسط در جامعه توسط مردم نیز بدون تن دادن به حکومت دینی ممکن نیست.

[=Verdana] ب) آیاتی که هدف بعثت را دعوت به توحید و دوری از طاغوت‌ها می‌داند مانند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید..»5
[=Verdana] ج) آیاتی که هدف از بعثت را تعلیم و تربیت، تزکیه نفس، رهایی از زنجیر‌های اسارت ذکر می‌کند.6

بدیهی است که بدون داشتن نظریه حکومت دینی و تشکیل حکومت نمی‌توان عدالت را در جامعه محقق ساخت و طاغوت را نابود نمود و توحید را در همة ابعادش و در حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها حاکم کرد.

دسته دوم: آیاتی که به پیامبران دستور می‌دهد تا با قوت و قدرت در جهت تحقق اهداف خود گام بردارند:
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ (بیاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (و به شما گفتیم) آنچه (از آیات الهی) به شما داده‌ایم با قدرت بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید (به آن عمل کنید) شاید پرهیزگار شوید.»7

«یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛ ای یحیی کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر و ما فرمان نبوت را (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم.»8
مسلماً گام برداشتن با قوت و قدرت در جهت تحقق اهداف، در سایه حکومت دینی امکان پذیر است.

دسته سوم: آیاتی که احکام اجتماعی آئین انبیا را بیان می‌کند:
احکامی چون امر به معروف و نهی‌از منکر (به معنای وسیع آن) جهاد، قضاء و... این احکام اجتماعی و سیاسی بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیستند.
بنابراین به دلالت التزامی می‌توان پی برد که انبیا علاوه بر ارائه نظریة حکومت دینی در صدد تشکیل حکومت دینی نیز بوده یا باید بوده باشند که البته بعضی موفق شده‌اند و بعضی به علت فراهم نبودن شرایط توفیق نیافته‌اند.

علامه طباطبایی ذیل آیه «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ...»9 می‌نویسد: «از آیه استفاده می‌شود که در شرایع گذشته حکم جهاد فی‌الجمله آمده هر چند کیفیت آن بیان نشده باشد.»10
وجود حکم جهاد در شرایع سابقه به دلالت التزامی، وجود نظریه حکومت دینی را ثابت می‌کند؛
زیرا جهاد در سایه حکومت دینی تحقق می‌یابد. یکی از محققین در این باره می‌نویسد: «دعوت به هر یک از این احکام (جهاد و...) به دلالت التزامی دلالت می‌کند بر اینکه خداوند وجود یک دولت قوی را برای اجرای این احکام در جامعه ضروری می‌داند.»11

دسته چهارم: آیاتی که به تشکیل حکومت دینی توسط برخی از انبیا اشاره می‌کند:
مانند آیاتی که به حکومت دینی حضرت داود و حضرت سلیمان و حضرت یوسف(ع) اشاره دارد.
الف) در مورد حکومت دینی حضرت داود(ع) می‌فرماید: «وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ؛ و حکومت او را استحکام بخشیدیم و (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه.»12
«یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ..؛ ای داود ما تو را خلیفه (نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق حکومت و داوری کن و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه حق منحرف سازد...»13

1 ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، تکامل انسان هدف بعثت انبیاء، کتاب نقد، سال اول، شماره دوم وسوم، ص300.
3 و2 ـ حدید/ 25.
4 ـ علامه طباطبایی، المیزان، ج19، ص172.
5 ـ نحل/ 36.
6] ـ مانند سوره‌های، بقره / 129، اعراف/ 157 و جمعه/ 2.
7 ـ بقره/ 63.
8 ـ مریم/ 12.
9 ـ حج/ 41.
10 ـ علامه طباطبایی، المیزان، ج14، ص376.
11 ـ سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج2، ص23.
12 ـ ص/ 20.
13 ـ ص/ 26.

آیت‌الله مکارم شیرازی در «پیام قرآن» می‌نویسد:
«درست است که حکم کردن در بسیاری از آیات قرآن به معنای قضاوت و داوری آمده، اما با توجه به اینکه در آغاز آیه سخن از خلافت در روی زمین است روشن می‌شود که هر گونه حاکمیت به عدل، در مفهوم جامع آیه درج است. از این گذشته قضاوت نیز یکی از شئون حکومت است.»1

ب) درباره حکومت دینی حضرت سلیمان می‌فرماید:
«ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ به سوی آنان باز گرد (واعلام کن) با لشگریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از سرزمین با ذلت بیرون می‌رانیم.»2

از این آیه استفاده می‌شود که حضرت سلیمان وقتی شرایط را برای تشکیل حکومت مناسب می‌بیند برای تحقق آن با قدرت تمام اقدام می‌نماید.

امام خمینی(ره) در این باره می‌نویسد: «اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‌کردند...»3
ج) در مورد حکومت دینی حضرت یوسف(ع) می‌فرماید: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الأرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ؛ گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین [مصر] قرارده که نگهدارنده و آگاهم.»4
یعنی حضرت یوسف در پست وزارت دارایی توانسته بود بعضی از مناصب حکومتی را بر عهده بگیرد و در راه تحقق نظریه حکومت دینی گام بر دارد.
به عبارت دیگر در شرایطی که جامعه نیازمند شخص حفیظ و علیم برای تصدی امور مالی کشور است و حاکم وقت نیز از چنین شخصی دعوت به همکاری می‌نماید در این شرایط زمینه برای احراز این مسئولیت مهم به عنوان بخشی از وظایف حکومت آماده شده و حضرت یوسف به عنوان شخص امین و حفیظ نیز برای تحقق‌بخشی از نظریه حکومت دینی، در پست وزارت دارایی قرار می‌گیرد و این عملکرد حضرت یوسف به دلالت التزامی می‌رساند که هرگاه برای انبیا زمینه تحقق نظریة حکومت دینی فراهم می‌شد در پذیرش آن درنگ نمی‌کردند.
از مجموع آیـات قرآنی استفـاده می‌شود که همواره نظریه حکومت دینی حداقل توسط عده‌ای از انبیا با توجه به اهداف رسالتشان به طورمستقیم یا غیرمستقیم مطرح بوده است و تعداد قابل توجهی از آنان برای تحقق آن با توجه به شرایط زمان و مکان تلاش می‌نمودند؛ زیرا لازمه تحقق اهداف انبیا، در اختیار داشتن حکومت دینی بود. 1ـ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج10، :ص:37.
2 ـ نمل/ 37.
3 ـ امام خمینی، سروش ملکوتی، ص26.
4ـ یوسف/ 55.

نتیجه‌

اندیشه حکومت دینی به این معنا که در سیستم حکومتی، قوانین الهی حاکم باشد و رهبران جامعه مجری قوانین الهی با اذن خداوند باشند، دارای پیشینه تاریخی دیرینه است و قدمت آن به دوران پیامبران الهی می‌رسد.
فرستادگانی که همواره توسط برخی از آنان، چارچوب کلی نظریه حکومت دینی از طریق وحی بیان می‌شد و برای تحقق خارجی آن در جامعه تلاش‌های فراوانی توسط آنان انجام می‌گرفت، به طوری که برخی از انبیا و در رأس آنها پیامبر اسلام(ص) توانستند نظریة حکومت دینی را در جامعه پیاده نمایند.
تشکیل حکومت دینی پیامبر در مدینه نه از سر ضرورت اجتماعی، بلکه براساس اندیشه دینی برگرفته از اسلام بود.

مهم‌ترین دلیل این ادعا آیات قرآن است که با صراحت یا به دلالت التزامی طرح اندیشه حکومت دینی توسط پیامبران را اثبات می‌کند.
و در کنار این آیات، روایات پیامبر اسلام و موضع‌گیری‌های سیاسی ـ اجتماعی ایشان مؤید دیگر این ادعاست.

علاوه بر سیره و موضع‌گیری‌های انبیا، سیره نظری و عملی معصومین در عصر حضور، و دیدگاه‌های برگرفته از وحی عالمان دینی در عصر غیبت نیز دلیل دیگر آن است
البته نظریه حکومت دینی به معنایی که بیان گردید جز در موارد محدود تحقق خارجی نیافت، بلکه در حد تئوری و نظر باقی ماند و گاه گاهی نیز در مقاطع گوناگون بویژه در عصر غیبت تا حدودی به عمل نزدیک می‌شد، اما هیچ گاه حاکمیت کامل نیافت تا اینکه در عصر امام خمینی از تئوری به عمل رسید و به شکل نظام جمهوری اسلامی در ایران تثبیت گردید و آرزوی دیرینه ائمه و صالحین که همان تشکیل حکومت دینی بود به واقعیت پیوست و علی رغم مخالفت‌های داخلی و خارجی با صلابت به راه خود ادامه می‌دهد تا زمینه‌ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) در سرتاسر عالم باشد.

رضا;99498 نوشت:
جناب mahdiqs تعجب بنده از این است که قبلا هم برای شما توضیح دادم که از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که برخی پیامبران، حکومت دینی تشکیل داده‌اند و برای برخی دیگر شرایط فراهم نبوده است.

دوست عزیز بجای کپی کردن مطلب و تکرار حرفهایتان لطفا متن را دقیق مطالعه بکنید. ما درباره لزوم تشکیل حکومت و توجه پیامبران به تشکیل حکومت صحبتی نکردیم.
در مورد عدم توانایی آنها برای تشکیل حکومت بحث کردیم.

mahdiqs;99590 نوشت:
دوست عزیز بجای کپی کردن مطلب و تکرار حرفهایتان لطفا متن را دقیق مطالعه بکنید. ما درباره لزوم تشکیل حکومت و توجه پیامبران به تشکیل حکومت صحبتی نکردیم.
در مورد عدم توانایی آنها برای تشکیل حکومت بحث کردیم.


با سلام
اخوی یکی یکی !!اگر تا اینجا مشکلی نیست بفرماید تا برویم سر مطلب بعدی !
در مورد مطالب هم اگر مشکلی دارید بفرماید !اگر نه که یک نگاه به موضوع تاپیک خودتان بیاندازید شاید متوجه سوال خودتان نشدید ؟!
شبهه اول شما !! عدم تشکیل حکومت توسط پیامبران بود طبق گفته خودتان !که بنده توضیح دادم که اینطور که شما میگوید نیست!!
اگر این شبهه حل شد تا برویم سر اینکه چرا امامان در حکومت موافق نبودند (
در مورد عدم توانایی آنها برای تشکیل حکومت ) و شما موافقت را در چه میدانید؟
و دلیل این که چرا بقول شما امامان در حکومت موافق نبودند (
که اینطور نیست) و عده ای غاصب از خدا بی خبر در حکومت به ظاهر موافق بودند !و اینکه این عدم توانایی که شما از ان سخن میگوید برای اداره جامعه نیاز به چه ویژگیهایی دارد!

mahdiqs;99496 نوشت:
ما می دانیم که اکثر قریب به اتفاق پیامبر ( جز پیامبر خاتم ) و امامان ( جز حضرت علی علیه السلام ) موفق به تشکیل حکومت نشدند. ( امام حسن نیز حکومتی که از پدر به ارث برده بود از دست داد )
حال سوال اینجا مطرح می شود که چرا این پیامبران و امامان که همگی عالمان دینی زمان خود بودند نتوانستند تشکیل حکومت بدهند؟ ( و نتوانستند حکومتشان را نگاه دارند )

فارغ از اینکه کدام نتیجه درست است و کدام غلط است ( به عقیده من جواب دوم درست است) هر دو این جواب متناقض با نظریه ولایت فقیه است. و ولایت فقیه را در عمل شکست خورده می داند.


ببینید شما چنین قضیه ای را مطرح کرده اید:
برای تشکیل حکومت علم سیاست و اقتصاد لازم است بعضی از امامان و پیامبران این علم را نداشتند پس بعضی از پیامبران دیگر و امامان نتوانستند تشکیل حکومت بدهند.
استدلال دوم شما این است :
بعضی از پیامبران دیگر و امامان نتوانستند تشکیل حکومت بدهند. در نتیجه این موضوع در تناقص با ولایت فقیه است.

لطف کنید کبری قضیه اول که مطرح کردید را اثبات کنید؟(بعضی از امامان و پیامبران علم سیاست و اقتصاد را نداشتند) دلیل شما چیست؟ یقینا میدانید که از کبری غلط گرفتن نتیجه صحصح امکان پذیر نیست.
ثانیا بر فرض محالی اثبات این مدعی ربط این یعنی عدم تشکیل حکومت توسط برخی از امامان و پیامبران با ولی فقیه چه ربطی دارد ؟ از ظاهر کلام شما این می اید که برخی از مراجع که علم سیاست و اقتصاد دارند می توانند حکومت تشکیل دهند و برخی که ندارند نه؟

رضا;99609 نوشت:
با سلام اخوی یکی یکی !!

سلام. اخوی ما فقط یک سوال مطرح کردیم! شما هزارتاش کردی و خودتون جوابش را دادید!
رضا;99609 نوشت:
اگر تا اینجا مشکلی نیست بفرماید تا برویم سر مطلب بعدی ! در مورد مطالب هم اگر مشکلی دارید بفرماید !

ما از اولش هم مشکل نداشتیم. اگرچه من اصلا نگاه پستهایتان هم نکردم. چون اگرچه برای شما زحمت فشاردن چهار کلید است. ولی من باید وقتم را برای خواندن مطالب تکراری و بی ارتباط با موضوع بکنم. و چنین زمانی برای من ارزشمند است.
رضا;99609 نوشت:
اگر نه که یک نگاه به موضوع تاپیک خودتان بیاندازید شاید متوجه سوال خودتان نشدید ؟!

من نمی توانم در تیتر یک خطی برای شما یک مقاله 1000 کلمه ای بدهم که متوجه سوال بشوید.
به شما توصیه می کنم که هر تاپیکی که باز می کنید به جای خواندن تیتر آن و جستجو در گوگل برای پیدا کردن متن و سپس کپی کردن آن ! لا اقل یکبار متن تاپیک را بخوانید تا متوجه سوال فرد مقابل شوید و جوابی متناسب تر بدهید.
با اینکار به شخص سوال کننده احترام می گذارید و زمان فرد مقابل را برای خواندن مطالبی تلف نمی کنید که در ان جوابی برای سوالش نیست.
رضا;99609 نوشت:
اگر این شبهه حل شد تا برویم سر اینکه چرا امامان در حکومت موافق نبودند (در مورد عدم توانایی آنها برای تشکیل حکومت ) و شما موافقت را در چه میدانید؟ و دلیل این که چرا بقول شما امامان در حکومت موافق نبودند (که اینطور نیست) و عده ای غاصب از خدا بی خبر در حکومت به ظاهر موافق بودند !و اینکه این عدم توانایی که شما از ان سخن میگوید برای اداره جامعه نیاز به چه ویژگیهایی دارد!

واقعا تشکر می کنم اگر اینکار را بکنید.
ولی فکر کنم ابتدا باید شما معنای موفق و موافق را بدانید.
موفق : توفیق یافته , کامرا , بهره مند...
موافق : همرأی , همراه , سازگار

در زمانیکه شخصی کاری را به انتها می رساند یا به هدفی که ابتدا تعیین کرده است می رسد می گویند : فلانی موفق به انجام اینکار شد یا فلانی موفق شد.
اما وقتی کسی موضوعی را مطرح می کند یا کاری را انجام می دهد. و اینکار برای فرد دوم مورد تایید است. می گویند فرد دوم موافق اینکار است.

ببخشید این را که توضیح دادم به این دلیل بود که چون شما سه بار کلمه موافق را بجای موفق بکار بردید. و از انجا که در تایپ کلمه موفق حرف "ا" اصلا نزدیک حروف نیست. و احتمال اشتباه تایپی اصلا نمی رود ( بالاخص که 3 بار هم تکرار شده است ) تصورم این بود که شما زبان مادریتان فارسی نیست و این کلمه را مشکل دارید. وگرنه قصدم توهین نبود.

با سپاس

میثم;99651 نوشت:
لطف کنید کبری قضیه اول که مطرح کردید را اثبات کنید؟(بعضی از امامان و پیامبران علم سیاست و اقتصاد را نداشتند) دلیل شما چیست؟ یقینا میدانید که از کبری غلط گرفتن نتیجه صحصح امکان پذیر نیست.

کبری قضیه اثبات شده است. اگر چنین بود مطمئنا موفق به تشکیل حکومت می شدند. ( آفتاب دلیل آفتاب )
میثم;99651 نوشت:
انیا بر فرض محالی اثبات این مدعی ربط این یعنی عدم تشکیل حکومت توسط برخی از امامان و پیامبران با ولی فقیه چه ربطی دارد ؟ از ظاهر کلام شما این می اید که برخی از مراجع که علم سیاست و اقتصاد دارند می توانند حکومت تشکیل دهند و برخی که ندارند نه؟

خیر همچین چیزی مقصودم نبود. بلکه کلا نظریه ولایت فقیه که اساسش را بر فقه گذارده است زیر سوال می رود.
و باید نظریه تجدید نظر شود و حاکم جامعه اسلامی به جای داشتن علوم فقهی باید علوم سیاست و حکومت را دارا باشند.

راست گفتی آفتاب آمد دلیل آفتاب . جناب انیشتن لطف بفرمایید یکی از این دلایل آفتاب مانندتان را مرقوم فرمایید.

mahdiqs;99683 نوشت:
سلام. اخوی ما فقط یک سوال مطرح کردیم! شما هزارتاش کردی و خودتون جوابش را دادید!

ما از اولش هم مشکل نداشتیم. اگرچه من اصلا نگاه پستهایتان هم نکردم. چون اگرچه برای شما زحمت فشاردن چهار کلید است. ولی من باید وقتم را برای خواندن مطالب تکراری و بی ارتباط با موضوع بکنم. و چنین زمانی برای من ارزشمند است.

با سلام
بی سوادی بیداد میکند
حق دارید ناراحت
باشیدالبته بنده با این الفاظ اسلام ستیزان آشنایی دارم!
این که از سایتهای اسلام ستیز مطلب اینجا میچسبان
ید و بدون علم سخن میگوید جالب است !این را هم بنده درک میکنم !
اگر وقت برای شما و امسال شما ارزش مند بود که به بیهوده گویی نمیپرداختید !
و میدانستید که امامان به علم حکومت داری و اقتصاد, کاملا آگاهی داشتند اقتصاد اسلامي هم داراي مکتب و نظام اقتصادي است و هم از ماهيت علمي برخوردار است و بر اساس اين ويژگيها جوامع اسلامي قادرند با تکيه بر معارف غني اسلام به حل مشکلات امروزي اقتصادي همت گمارند.
البته اين امکان به معني نفي کج فهميهاي برخي مدعيان نيست.
ما بر اساس وصيت پيامبر گرامي اسلام منظورمان از اسلام و شريعت اسلام قرآن و عترت است.
اقتصاد اسلامي براي دوري از تفاسير سليقه اي لازم است به تعاريف روشن و واضح از معيارها و فرايندهاي تصميم گيري دست يابد.
همه اين موارد با مراجعه به متخصصان امر ميسر است اما مشکل در اين است که برخي با علم اجمالي از اسلام يا اقتصاد مدعي اقتصاد اسلامي شده اند و حتي برخي از مدعيان سياسي به راحتي به خود اجازه مي دهند که ناشيانه به نفي اقتصاد اسلامي بپردازند.
شاید شیطان را سر چهار راه هردر بار ملاقات کردید !!و چیزی آنجا جا گذاشتید که حالا حالا باید دنبالش بگردید !

mahdiqs;99683 نوشت:
من نمی توانم در تیتر یک خطی برای شما یک مقاله 1000 کلمه ای بدهم که متوجه سوال بشوید.
به شما توصیه می کنم که هر تاپیکی که باز می کنید به جای خواندن تیتر آن و جستجو در گوگل برای پیدا کردن متن و سپس کپی کردن آن ! لا اقل یکبار متن تاپیک را بخوانید تا متوجه سوال فرد مقابل شوید و جوابی متناسب تر بدهید.
با اینکار به شخص سوال کننده احترام می گذارید و زمان فرد مقابل را برای خواندن مطالبی تلف نمی کنید که در ان جوابی برای سوالش نیست.

این را هم درک میکنم کسانی که از اسلام به سوی کفر میروند افرادی غرض ورز اند .
میتوان در مورد کسی گفت که بخاطر اینکه نمیتواند درک درستی ازاسلام داشته باشند به بیراه میرود و سر را در برف فرو کرده و بیهوده سخن میگویند.
و هرچه مستند تر به آنها جواب داده شود بیشتر غصه میخورند

mahdiqs;99683 نوشت:
واقعا تشکر می کنم اگر اینکار را بکنید.
ولی فکر کنم ابتدا باید شما معنای موفق و موافق را بدانید.
موفق : توفیق یافته , کامرا , بهره مند...
موافق : همرأی , همراه , سازگار

البته بازم بنده ناراحتیهای شما اسلام ستیزان را درک میکنم !
هرچند دوستان میدانند که بنده کیبورد فارسی نویس ندارم!
قبلا گفتم ادبیات سخیف خود را برای افکار پوسیده خودتان نگاه دارید

mahdiqs;99683 نوشت:
در زمانیکه شخصی کاری را به انتها می رساند یا به هدفی که ابتدا تعیین کرده است می رسد می گویند : فلانی موفق به انجام اینکار شد یا فلانی موفق شد.
اما وقتی کسی موضوعی را مطرح می کند یا کاری را انجام می دهد. و اینکار برای فرد دوم مورد تایید است. می گویند فرد دوم موافق اینکار است.

ببخشید این را که توضیح دادم به این دلیل بود که چون شما سه بار کلمه موافق را بجای موفق بکار بردید. و از انجا که در تایپ کلمه موفق حرف "ا" اصلا نزدیک حروف نیست. و احتمال اشتباه تایپی اصلا نمی رود ( بالاخص که 3 بار هم تکرار شده است ) تصورم این بود که شما زبان مادریتان فارسی نیست و این کلمه را مشکل دارید. وگرنه قصدم توهین نبود.

با سپاس


اما عناد شما هم درک میکنم به هرجهت برای انحراف کشاندن مطالب شما راه زیاد دارید!!
بنده کاملا هم زبان مادری را میدانم و هم اصل و نصب را این را کسانی باید شک کنند که مسلمان نیستند و به علم امامان شک دارند !!و باید به دنبال خیلی از چیزها بگرداند که برای مسلمانان به خصوص شیعیان حق و تکلیف است
ااما بگذاریم و بپردازیم به شبهه دیگر شما که اگر کمی اطلاعات تاریخی داشتید به خیلی از مسائل پی میبردید !!
بنده اقتصاد را در زمان امام علی (ع)مورد برسی قرار میدهم که به نوعی هم اشاره به علم اقتصادی امام دارد و هم اینکه یکی از عواملی که شما ان را عدم توانایی در حکومت میدانید !
چرا که تفاوت امامان و غاصبان بر سر حکومت این بود که آنها حکومت را با حق و حق مداری میخواستند و دیگران حق و باطل را به هم آمیخته بودند .
پيش از آن‏كه امير مؤمنان على عليه السلام زمام امور را به دست گيرد، تحولات اقتصادى عظيمى به تدريج در جامعه و حكومت روى داد و مناسبات متعادل اقتصادى عصر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به شدت دگرگون شد: و عدالت اقتصادى رخ برتافت و استكبار اقتصادى جلوه يافت.
اين تحول در دوران خليفه سوم به صورت چپاول اقتصادى و مسكنت مالى، جامعه را به بحران كشاند.
ثروت‏ها و دارايى‏هاى عمومى در اختيار يك طبقه خاص قرار گرفت؛ به طورى كه جامعه به شدت گرفتار انبوهدارى و فزونخواهى از يك سو و نيازمندى و نادارى از ديگر سو شده بود.
نگاه مالك‏ مدارانه حاكمان و زمامداران به مردمان و نيز به اموال و دارايى‏ها سبب مى‏شد كه هرگونه كه خود مى‏خواستند با مردمان و حرمت ايشان و نيز اموال و امانت‏هايى كه در اختيار آنان بود، رفتار كنند.
على عليه السلام در خطبه شقشقيه عثمان را اين‏سان مى‏شناساند: ... تا سومين به مقصود رسيد و همچون چارپا بتاخت، و خود را در كشتزار مسلمانان انداخت، و پياپى دوپهلو را آكنده كرد و تهى ساخت.
خويشاوندانش با او ايستادند، و بيت‏المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر كه مهار برد، و گياه بهاران چرد ..

هدف غايى دولت اسلامى اصلاح و تعالى افراد جامعه است، و همان‏گونه كه بيان شد اصولا هدف تشكيل حكومت اسلامى برقرارى حاكميت الهى (ارزش‏ها و حدود الهى) و نزديك‏تر نمودن مردم به سوى خداوند است.
امام على عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: پروردگارا، تو مى‏دانى كه آنچه ما كرديم نه براى اين بود كه ملك و سلطنتى به چنگ آوريم و نه براى اين‏كه از متاع پست دنيا چيزى بيندوزيم؛ بلكه به خاطر آن بود كه نشانه‏هاى از بين‏رفته دينت را بازگردانيم و اصلاح را در شهرهايت آشكار سازيم؛ تا بندگان ستمديده‏ات، امان يابند و قوانين و مقرراتى كه به دست فراموشى سپرده شده بود، بار ديگر عملى گردد .... امام عليه السلام در طول حكومت خود بيش از هر چيزى مردم را به تقواى الهى مى‏خواند و آنان را از افتادن در دام دنيا و ماديگرى نهى مى‏فرمود.
وى براى نيل به اين هدف عالى، اهداف ميانى را در حوزه‏هاى فرهنگى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى پيگيرى كرد، كه مهم‏ترين اهداف اقتصادى او، بسط عدالت اجتماعى ـ اقتصادى، عمران و آبادى (توسعه و رشد اقتصادى) و ثبات قيمت‏ها بود.

mahdiqs;99496 نوشت:
ما می دانیم که اکثر قریب به اتفاق پیامبر ( جز پیامبر خاتم ) و امامان ( جز حضرت علی علیه السلام ) موفق به تشکیل حکومت نشدند. ( امام حسن نیز حکومتی که از پدر به ارث برده بود از دست داد )

بسم الله الرحمن الرحیم

آقایی که نه از تاریخ میدانید و نه از فقه شیعه وبی دلیل قلم میزنید
کدام بی خردی گفته که امام حسن (ع)حکومت را به ارث برده ؟
و کدام خدا ناشناسی در مورد علم امامان و حکومت داری آنها به عقل ناقص خود اجازه داده چنین سخنانی بگوید
این اراجیف چیست تحویل محبان اهل بیت میدهید
نمیدانید مثل بچه آدم سوال کنید و پاسخ خود را بگیرید
امام دوم (ع ) در شرائطى زمام حكومت را در دست گرفت كه سر سخت ترين دشمن خاندان پيامبر يعنى معاويه موقعيت خود را بحد كافى تثبيت كرده و مهمتر از آن ، حضرت مجتبى عليه السلام با كمك و نيروى يارانى مى خواهد با اين معاويه به مبارزه برخيزد كه پدر بزرگوارش ‍ براى نجات از دست همان ياران آرزوى مرگ مى نمود و با آنان مى فرمود: من دوست داشتم شما را نبينم و به هيچ صورت شما را نشناسم ، با توجه به اين شرائط، آينده حكومت امام حسن عليه السلام به خوبى قابل پيش بينى است .
بسيار ظالمانه و جفا است اگر كسى تصور كند حضرت امام مجتبى به خطر قطعى حكومت معاويه براى جهان اسلام و اجتماع اسلامى واقف نبود و يا فكر كند آن حضرت براى ريشه كن كردن اين شجره خبيصه فساد كه متاسفانه با دست عمر در چمنزار اسلام بذر شده بود تا آخرين حد امكان كه مصالح اسلام اقتضاى آن را مى كرد قدم بر نداشت

mahdiqs;99496 نوشت:

دو جواب احتمالی برای آن در ذهن می آید.
1- دین و حکومت در تضاد است و حکومتهای دینی همگی به شکست می خورند. و حکومتهایی که به اسم دین برپا می شوند بعد از مدتی از بین می روند و یا اساسا از دین خروج می کنند و فقط اسم دین را یدک می کشند ( مانند حکومت امویان و عباسیان )

بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه به ذهن ناقص کسی برسد تا اینکه نظر علمی بزرگان را بدانیم خیلی راه باید برویم

پیوند دین و سیاست اندیشه جدیدی نیست بلکه اندیشه آمیختگی دین و سیاست با مبانی خبرگان مکتب اسلام در طول تاریخ فقاهت همآهنگ است. دیدگاههای برخی از اندیشوران اسلامی شاهد گویای این اندیشه است.
1 - مرحوم فاضل مقداد می فرماید: «دین و حکومت دو همزادند و همراه که یکی را بدون دیگری فایده نخواهد بود ...»


2 - مرحوم علامه حلی فرمود: «الحق عندنا وجوب نصب الامام فی کل وقت »


3- شیخ مفید فرمود: «امامیه متفقند بر اینکه در همه زمانها وجود رهبر واجب است.»


4- شیخ طوسی فرمود: «امامت و رهبری از دیدگاه عالمان اسلامی به جز اندکی واجب است ...»
5 - مرحوم کاشف الغطا فرمود: «اگر مفهوم سیاست خیرخواهی و خدمت و راهنمایی و جلوگیری از فساد و خیانت است ... آری ما تا فرق سر در آن غرقیم و این از واجبات است.»
6 - آیت الله بروجردی فرمود: «... برای کسی که قواعد و قوانین اسلام را بررسی کند شکی باقی نمی ماند که دین اسلام دین سیاسی و اجتماعی است و احکامش منحصر به عبادات نیست بلکه اکثر احکامش مربوط به سیاست و اداره کشور و تنظیم امور اجتماع و تامین سعادت دنیا و آخرت مردم است ...»
مصلحان و دانشمندان اسلامی دیگر همانند ماوردی ، ابن خلدون ، فخررازی ، شهرستانی ، محمد عبده ، اقبال لاهوری ، سیدجمال الدین اسدآبادی و ... طرفدار تفکر رابطه دین و سیاست هستند.

حالا شما از کدام ذهن سخن میگوید؟

دین یک سلسله تئوری های محض و احکام ذهنی و تجریدی و انتزاعی صرف نیست، بلکه دین به وسیله چهارده معصوم (ع) در بخش های حکومت، احکام فردی، مسائل تجارت، زراعت و روابط بین الملل عینیت پیدا کرد .
چهارده معصوم (ع) بیش از دو قرن به دین عمل کردند و عملا به مردم نشان دادند که دین این است . پیامبر اکرم (ص) تشکیل حکومت داد و هشتاد جنگ در زمان آن حضرت واقع شد . ایشان با امپراطوری ایران و روم روابطی برقرار کرد . اگر یک مکتبی در مدت 23 سال توسط آورنده آن عینیت یابد و بعد هم در حدود 200 سال توسط سیزده معصوم دیگر در عینیت جامعه حضور پیدا کند و تفسیر شود و منتشر گردد، خطوط کلی چنین دینی مشخص است و اگر اختلاف قرائتی هست، در خطوط جزئی است .
و این خطوط کلی دین است که می خواهد حکومت کند .
وقتی چنین باشد، دیگر درگیری با قرائت های دیگر پیش نخواهد آمد . و اگر هم کسی قائل به قرائت و فتوای یک مجتهد روشمند در چارچوب شناخته شده علمی باشد، ایرادی بر او وارد نیست و مشکلی به وجود نمی آید .
لکن اگر یک فتوایی بخواهد در مقابل فتوای حاکم براندازی و مقابله کند; این دیگر با مشکل مواجه خواهد شد .
پس مادامی که بحث های علمی به شکل روشمند مطرح شود نه تنها با آن مخالفتی نمی شود، بلکه ترغیب هم می شود .
پس از انقلاب اسلامی وقتی به عرصه فکر و اندیشه نگاه می کنیم مواجه با انواع مسائل فکری و مکتب های متنوع هستیم که همه به برکت حضور دین در عرصه سیاست است .
از حیث عمل و اجرا هم اگر فتوای رایج فقهی وجود داشت، به آن عمل می شود و الا طبق قانون اساسی از مراجع و صاحبان فتوا پرسش می شود و طبق فتوای آنان عمل خواهد شد . این روند خود موجب پویایی دین خواهد شد .
نکته دیگری که باید توجه داشت این است که این همه سیل شبهات در سالهای اخیر بدین جهت است که دین در عرصه ایستاده است، نه افتاده - کس نیاید به جنگ افتاده - و البته باید از شبهات استقبال کرد زیرا کار علمی باعث پیشرفت است و نباید شمشیر را به جای قلم به کار برد . تا وقتی که مشکل با گفت وگو حل می شود نوبت به مراحل دیگر نمی رسد .
با این ساز و کار اگر اختلاف قرائت موجه پیش آید، مشکل ایجاد نخواهد شد . در باب اجتهاد و تقلید گفته اند که در اختلاف فتوا هر کسی به فتوای خویش عمل می کند و مقلدین او هم به فتوای او عمل خواهند کرد .
اما مقام تصدی و اجرا که واجب کفایی است وقتی فقیهی جامع الشرایط قیام به آن کرد از دیگران ساقط است . پس اولا نباید بین مقام اجتهاد روشمند و و برداشت غیر متخصصانه و غیر روشمند خلط نمود و ثانیا بین اجرای متعهدانه فتوای منقول شرعی و مقبول مردمی و دخالت غیر مسؤولانه خلط و امتزاج شود .

mahdiqs;99685 نوشت:
کبری قضیه اثبات شده است. اگر چنین بود مطمئنا موفق به تشکیل حکومت می شدند. ( آفتاب دلیل آفتاب )
بفرمایید چگونه این مسئله برای شما واضح و آشکار است دلیل نقلی یا عقلی شما چیست؟ کدام عاقل این مسئله را تایید کرده؟
ایا به نظر شما امثال معاویه و یزید و .. سیاست و اقتصاد می دانستند؟ اصلا تعریف شما از سیاست چیست؟ راستا یک اماری از ریس جمهوران فعلی دنیا بگیریر ببینید چقدر اینها درس سیاست یا اقتصاد خوانده اند؟ و....آیا آل سعود و مبارک و...که با مبنای سنی ها امام و خلیفه است اهل سیاست است؟ کدام سیاست؟

رضا;99729 نوشت:
با سلام بی سوادی بیداد میکند حق دارید ناراحت باشیدالبته بنده با این الفاظ اسلام ستیزان آشنایی دارم! این که از سایتهای اسلام ستیز مطلب اینجا میچسبانید و بدون علم سخن میگوید جالب است !این را هم بنده درک میکنم ! اگر وقت برای شما و امسال شما ارزش مند بود که به بیهوده گویی نمیپرداختید !

رضا;99729 نوشت:
البته اين امکان به معني نفي کج فهميهاي برخي مدعيان نيست.

رضا;99729 نوشت:
شاید شیطان را سر چهار راه هردر بار ملاقات کردید !!و چیزی آنجا جا گذاشتید که حالا حالا باید دنبالش بگردید !

رضا;99729 نوشت:
این را هم درک میکنم کسانی که از اسلام به سوی کفر میروند افرادی غرض ورز اند .

رضا;99729 نوشت:
میتوان در مورد کسی گفت که بخاطر اینکه نمیتواند درک درستی ازاسلام داشته باشند به بیراه میرود و سر را در برف فرو کرده و بیهوده سخن میگویند.

رضا;99729 نوشت:
البته بازم بنده ناراحتیهای شما اسلام ستیزان را درک میکنم !

رضا;99729 نوشت:
هرچند دوستان میدانند که بنده کیبورد فارسی نویس ندارم! قبلا گفتم ادبیات سخیف خود را برای افکار پوسیده خودتان نگاه دارید

رضا;99729 نوشت:
اما عناد شما هم درک میکنم به هرجهت برای انحراف کشاندن مطالب شما راه زیاد دارید!!

رضا;99729 نوشت:
بنده کاملا هم زبان مادری را میدانم و هم اصل و نصب را این را کسانی باید شک کنند که مسلمان نیستند و به علم امامان شک دارند !!و باید به دنبال خیلی از چیزها بگرداند که برای مسلمانان به خصوص شیعیان حق و تکلیف است

با سلام
علت ابنهمه توهین و اتهام را اصلا متوجه نشدم. شاید از تذکرات من ناراحت شدید. دو تذکر اول من تذکر بجایی بود چراکه اگر متن تاپیک را می خواندید دچار سوء تفاهم نمی شدید. پس مشخصا شما وقتی برای خواندن پست من نگذاشتید. و من هم تا ابتدای پست شما را دیدم این را متوجه شدم و نیازی به خواندن پست شما تا انتها نبود.
تذکر من در مورد موفق و موافق هم با این تصور بود که شاید شما زبان مادریتان فارسی نباشد. در ایران بسیاری از اقوام هستند که زبان مادریشان فارسی نیست. آذری زبان , کرد زبان , عرب زبان و....
شما اگر توانایی شنیدن نقد ندارید یا تفاوت لطف و خصومت را متوجه نمی شوید. و بالاخص اینکه نمی توانید بر اعصابتان مسلط بشوید. در این مباحث شرکت نکنید.
قرار نیست که من چون اعتقاداتم مانند اعتقادات شما نیست و چون شما مدیر هستید! هرچه از دهانتان بیرون می آید را تحمل بکنم.
جوابتان را هم زمانی می دهم که اولا پستتان را ویرایش بکنید و یاد بگیرید چگونه بحث می کنید.

زمان و مكان;99746 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

کاش وقتی در پستی ادب را رعایت نمی کنید. نام بسم الله الرحمن الرحیم را هم در بالای ان ننویسید.
بسم الله الرحمن الرحیم آیه قرآن است و بر سر آیات مقدس الهی هست . آن را بر روی نوشته ای که در ان پر است از فحش و ناسزا و بدگوی نیاورید.
جواب پست شما را هم زمانی می دهم که ادب را رعایت کرده باشید.

میثم;99704 نوشت:
راست گفتی آفتاب آمد دلیل آفتاب . جناب انیشتن لطف بفرمایید یکی از این دلایل آفتاب مانندتان را مرقوم فرمایید.

ببینید آقای نیوتن (!) اگرچه امروز سیاست یک علم شده است. اما حکومت داری و سیاست ورزی علوم تئوریک نیست. شاید بزرگترین سیاستمداران و بزرگترین اقتصاد دانان هم تئوری هایی که روی کاغذ قابل اجراست را بدهند اما وقتی وارد عمل می شوند , شکست بخورند.
و ممکن است فردی هم اصلا یک کتاب از علوم سیاست را نخوانده باشد اما در تشکیل حکومت و اقتدار حکومت موفق باشد.

ما می دانیم که اکثر ائمه و پیامبران در امر تشکیل حکومت یا حکومت داری شکست خورده اند. تا اینجا را که فکر نکنم بتوانید حتی ردش بکنید. چون ما از پیامبران جز پیامبر اسلام و از امامان جز حضرت علی موفق به تشکیل حکومت نشدند.
ممکن است چند صباحی حکومت امام حسن هم در میان بیاورید. که عمر حکومت داری ایشان بسیار کم بوده است. و اگر دلیل هم بیاورید که معاویه در اوج قدرت بود و امام حسن در آغاز راه و همین باعث شکست وی در امر حکومت داری بود. آنگاه عذر بدتر از گناه است چراکه قبل از امام حسن حضرت علی علیه السلام حکومت را در دست داشت و قدرت یافتن معاویه در حکومت ایشان به حکومت وی نیز خلل وارد می کند و حضرت علی را هم باید جزو امامان شکست خورده در امر حکومت داری بنامیم.
من در مورد شکست ائمه در امور حکومت داری دو نظریه مطرح کردم.
1- اساسا حکومت دینی حکومت شکست خورده است و حاکمانی که دروغ و تزویر و .. را سرلوحه حکومت خود می کنند پیروز هستند.
2- امامان سیاست لازم و کافی برای تشکیل حکومت و اقتدار حکومت را دارا نبودند.

حال یا شما نظری غیر از این دو نظر دارید.( که تصور نمی کنم نظری دیگر بتوانید ارائه بدهید ) یا باید علت شکست ائمه در امر حکومت داری را در این دو طبقه تقسیم بندی بکنید. حال اگر شما دومی را نپذیرید باید اولی را پبذیرید (که برخی پست دهندگان این را پذیرفتند. اگرچه اگر اکنون بگوییم زیر بار آن نمی روند! ) که پذیرش اولی به کفر منتهی می شود. چراکه پذیرش آن به این معناست که خداوند دنیا را بر اساس کفر و دروغ و تزویر و ریا بنا کرده است. و برخلاف این وعده خداست که حکومتهای حق پیروزند.
بنابراین بهتر است دوستان به جای هوچی گری و جنجالهای الکی همراه با توهین و افترا کمی روی این مساله فکر بکنند و جواب منطقی به آن بدهند.

mahdiqs;99777 نوشت:
کاش وقتی در پستی ادب را رعایت نمی کنید. نام بسم الله الرحمن الرحیم را هم در بالای ان ننویسید.
بسم الله الرحمن الرحیم آیه قرآن است و بر سر آیات مقدس الهی هست . آن را بر روی نوشته ای که در ان پر است از فحش و ناسزا و بدگوی نیاورید.
جواب پست شما را هم زمانی می دهم که ادب را رعایت کرده باشید.

با سلام به مهدی مهربان

ظاهرا جنابعالی نیز از این قاعده مستثنی نیستید چه اینکه در پستهایتان همین امر مشهود است لذا آنچه را برای خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید.
موفق باشید

صدرا;99791 نوشت:
با سلام به مهدی مهربان ظاهرا جنابعالی نیز از این قاعده مستثنی نیستید چه اینکه در پستهایتان همین امر مشهود است لذا آنچه را برای خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید. موفق باشید

سلام بر دوست عزیز جناب صدرا
وقعا این حرف شما مرا ناراحت کرد. چون من همه سعی ام این است که رعایت ادب را بکنم. و به هیچ کسی برچسب نزنم. نه مخالف عقیده ام را کافر و اسلام ستیز بنامم . و نه کودن و احمق ...
اگر من چنین کردم لطفا پستش را با علامت گذاری توهینم برایم بگذارید. ( لا اقل در پیام خصوصی )
من از انتقاد ناراحت نمی شوم و از نقد منصفانه خوشحال می شوم.
مومن آیینه مومن است.

mahdiqs;99787 نوشت:

من در مورد شکست ائمه در امور حکومت داری دو نظریه مطرح کردم.
1- اساسا حکومت دینی حکومت شکست خورده است و حاکمانی که دروغ و تزویر و .. را سرلوحه حکومت خود می کنند پیروز هستند.
2- امامان سیاست لازم و کافی برای تشکیل حکومت و اقتدار حکومت را دارا نبودند.

.

سلام
به نظرم قبل از اینکه این دو گزینه را مطرح بفرمائید باید بیان شود
1- هدف از تشکیل حکومت از نظر وحی چیست؟
2-ملاک پیروزی چیست؟و به چه معیاری باید آنرا ارزیابی نمود.
3- منظور شما از سیاست چیست؟
تا این مسائل بررسی نشود نمی توان به نتیجه شما رسید.

صدرا;99802 نوشت:
سلام به نظرم قبل از اینکه این دو گزینه را مطرح بفرمائید باید بیان شود 1- هدف از تشکیل حکومت از نظر وحی چیست؟ 2-ملاک پیروزی چیست؟و به چه معیاری باید آنرا ارزیابی نمود. 3- منظور شما از سیاست چیست؟ تا این مسائل بررسی نشود نمی توان به نتیجه شما رسید.

سلام
1- به عقیده من هدف تشکیل حکومت از نظر وحی ساختن جامعه ای ایده ال است که همه مردم در جامعه در خوشی و آرامش زندگی بکنند. به بیان دیگر من برخلاف عقیده برخی که تصور می کنند حکومت دینی فقط برای اجرای چند آداب مذهبی برای آخرت آورده شده است. اعتقاد دارم که حکومت دینی بهترین حکومت برای تشکیل یک جامعه است. و اگر بصورت دقیق اجرا شود همه مردم ( جز احتمالا تعداد اندکی افراد قدرت طلب ) از آن راضی و خشنود هستند.
2- ملاک پیروزی برقراری چنین جامعه ای به معنای واقعی کلمه است.
3- سیاست به عقیده من سلسله رفتارهایی است که یک فرد برای رسیدن به حکومت یا اقتدار حکومت زیر سلطه اش هست انجام می دهد.

mahdiqs;99787 نوشت:

ما می دانیم که اکثر ائمه و پیامبران در امر تشکیل حکومت یا حکومت داری شکست خورده اند. تا اینجا را که فکر نکنم بتوانید حتی ردش بکنید. چون ما از پیامبران جز پیامبر اسلام و از امامان جز حضرت علی موفق به تشکیل حکومت نشدند.
/QUOTE]
حضرت آقا شما دلیل بیاورید که مثلا فلان پیامبر چون سیاست بلد نبود نتوانست حکومت تشکیل بدهد؟یا از کجا وبه چه دلیل مدعی هستید که مثلا فلان امام چون سیاست بلد نبود نتوانست حکومت تشکیل دهد؟ ما از شما چیزی نخواستیم فقط برای ای افتاب درخشانتان که واضح است چرا نمی توانید دلیل بیاورید؟
خلاصه سوال اینکه از کجا مدعی هستید که امامان سیاست نمی دانستند؟ دلایلتان چیست تا بعد بریم سراغ قضایای بعدی. از قضیه ای که کبری غلط اندر غلط است رفتن به نتیجه صحصح و بحث کردن یقینا نمی تواند کار عاقلانه و نتیجه بخش باشد.

mahdiqs;99808 نوشت:

1- به عقیده من هدف تشکیل حکومت از نظر وحی ساختن جامعه ای ایده ال است که همه مردم در جامعه در خوشی و آرامش زندگی بکنند.

واقعا عقیده زیبایی دارید که خودش کلید حل تمام مشکلات است.اگر به تاریخ نگاه کنید حضرت علی در جنگ با معاویه از خدعه و نیرنگ(خیلی ها می گویند سیاست)بر حذر بود چون معتقد بود سیاست بدون اخلاق معنا ندارد و اصولا اگر سیاست جدا از دین و اخلاق باشد نتیجه ای جز تباهی ندارد و این مرام پیامبران و امامان بود که هرگز نخواستند بر مبنای ناصحیح حکومت تشکیل دهند که تشکیل حکومت به خودی خود فضیلتی محسوب نمی شود بلکه انچه فضیلت است اجرای عدالت در جامعه است و بس.

mahdiqs;99775 نوشت:
با سلام
علت ابنهمه توهین و اتهام را اصلا متوجه نشدم. شاید از تذکرات من ناراحت شدید. دو تذکر اول من تذکر بجایی بود چراکه اگر متن تاپیک را می خواندید دچار سوء تفاهم نمی شدید. پس مشخصا شما وقتی برای خواندن پست من نگذاشتید. و من هم تا ابتدای پست شما را دیدم این را متوجه شدم و نیازی به خواندن پست شما تا انتها نبود.
تذکر من در مورد موفق و موافق هم با این تصور بود که شاید شما زبان مادریتان فارسی نباشد. در ایران بسیاری از اقوام هستند که زبان مادریشان فارسی نیست. آذری زبان , کرد زبان , عرب زبان و....
شما اگر توانایی شنیدن نقد ندارید یا تفاوت لطف و خصومت را متوجه نمی شوید. و بالاخص اینکه نمی توانید بر اعصابتان مسلط بشوید. در این مباحث شرکت نکنید.
قرار نیست که من چون اعتقاداتم مانند اعتقادات شما نیست و چون شما مدیر هستید! هرچه از دهانتان بیرون می آید را تحمل بکنم.
جوابتان را هم زمانی می دهم که اولا پستتان را ویرایش بکنید و یاد بگیرید چگونه بحث می کنید.


با سلام
خیر بنده نه عصبانی هستم و نه جواب شما را با عصبانیت میدهم
شما علم امامان و پیامبران را زیر سوال بردید؟
شما خودتان را در چه جایگاهی میدانید که اینطور در مورد پیامبران و امامان سخن میگوید؟
و جا پایی کفار گذاشتید و بر محبان اهل بیت میتازانید و از ادبیاتی که در خور این سایت نیست استفاده میکنید !
انتظار دارید که به شما مسلمان هم گفت؟
و بد تر این که بنیه علمی شما بسیار ضعیف است که نه امام را میشناسید و نه علم امامان را و نه هدف حکومت اسلامی و نه اقتصاد اسلامی و نه!!!... خیلی مطالب دیگر !!
و مطالب اسلام ستیزان را کپی کرده و اینجا میگذارید؟
در مورد
فرامانسونری مطلبی بی اساس ارائه دادید بدون علم، گفتیم مشکلی نیست!بعد توهین کردید به بنده گفتیم مشکلی نیست!
اما در مورد پیامبران و امامان بنده سکوت نمیکنم !
نمونه این گفتارشما را در سایت زندیق میتوانستید پیدا کنید !
مگر بنده برای شما در مورد حکومت امام حسن (ع) توضیح ندادم ؟
مگر عزیزان به سوالات شما مستند جواب ندادند ؟
پس مشکلتان چیست که دست به توهین به دوستان و عزیزان میزنید و اهانت به پیامبران و امامان میکنید ؟
اگر قصد تحقیق داشتید که این شبهه هات نخ نما را تحویل نمیدادید
بنده و دوستان محکم ایستاده ایم اولین بار نیست که امسال شما به این سایت می آیند !
درسته که این سایت متعلق به همه است !
اما فکر نکنم سخنان بیهوده و بدور از علم جایی اینجا داشته باشد

یا علی ع

میثم;99816 نوشت:
حضرت آقا شما دلیل بیاورید که مثلا فلان پیامبر چون سیاست بلد نبود نتوانست حکومت تشکیل بدهد؟یا از کجا وبه چه دلیل مدعی هستید که مثلا فلان امام چون سیاست بلد نبود نتوانست حکومت تشکیل دهد؟ ما از شما چیزی نخواستیم فقط برای ای افتاب درخشانتان که واضح است چرا نمی توانید دلیل بیاورید؟ خلاصه سوال اینکه از کجا مدعی هستید که امامان سیاست نمی دانستند؟ دلایلتان چیست تا بعد بریم سراغ قضایای بعدی. از قضیه ای که کبری غلط اندر غلط است رفتن به نتیجه صحصح و بحث کردن یقینا نمی تواند کار عاقلانه و نتیجه بخش باشد.

خوب بخاطر اینکه دلیل اینکه دلیلی دیگر نمی توان برای شکست امامان عنوان کرد.
شما می توانید دلیلی دیگر بیاورید؟

میثم;99822 نوشت:
واقعا عقیده زیبایی دارید که خودش کلید حل تمام مشکلات است.اگر به تاریخ نگاه کنید حضرت علی در جنگ با معاویه از خدعه و نیرنگ(خیلی ها می گویند سیاست)بر حذر بود چون معتقد بود سیاست بدون اخلاق معنا ندارد و اصولا اگر سیاست جدا از دین و اخلاق باشد نتیجه ای جز تباهی ندارد و این مرام پیامبران و امامان بود که هرگز نخواستند بر مبنای ناصحیح حکومت تشکیل دهند که تشکیل حکومت به خودی خود فضیلتی محسوب نمی شود بلکه انچه فضیلت است اجرای عدالت در جامعه است و بس.

ببینید دوست عزیز ما یک جامعه ای داریم که یک طرفش حضرت علی و عدلش هست و طرف دیگرش معاویه و ظلم و ستم و خدعه و نیرنگش
وعده الهی می گویید که حکومت حق و عدل پیروز است و پایدار و ثابت است .
پس اگر رهبر دینی اهل سیاست باشد و بتواند اقتدار حکومتش را حفظ بکند بنا به وعده خدا باید پیروز شود.
اما گویا شما اعتقادی جز این دارید و تصور می کنید دروغ و تزویر و ظلم و ستم بر عدل و حقیقت پیروز است و هر کسی ( مانند معاویه ) که اینها را داشته باشد حکومت را بدست می گیرد و هر کسی که اهل صداقت باشد مورد قبول عامه قرار نمی گیرد!

رضا;99829 نوشت:
و جا پایی کفار گذاشتید و بر محبان اهل بیت میتازانید و از ادبیاتی که در خور این سایت نیست استفاده میکنید !

من بر محب اهل بیت نتازیدم. اگر شما فکر می کنید با اتهام زدن و توهین کردن و بد بیراه گفتن به من میزان محبت خود را به اهل بیت نشان می دهید . من چنین اعتقادی ندارم.
محب اهل بیت باید الگو اخلاق مداری باشد.
من نمی دانم شما از کدام ادبیات صحبت می کنید؟ اگر من یک سوال بپرسم و نظرم را درباره برخی جوابها بدهم ادبیات در خور این سایت نیست. اما توهین و افترا و بد و بیراه گفتن در خور و شان این سایت است؟
واقعا اگر چنین است باید برای خودم و این سایت متاسف باشم.
رضا;99829 نوشت:
انتظار دارید که به شما مسلمان هم گفت؟

من از شما انتظاری ندارم. نیازی هم ندارم که شما مرا مسلمان بخوانید یا کافر بخوانید. خدای من کسی دیگر است.
من نمی خواستم در پست قبلی به شما این را بگویم. ولی مجبور شدم این را هم بگویم.
شما وقتی در بحث کم اوردید از مغالطه "تخطئه گوینده" می خواهید استفاده بکنید و با کافر خواندن و بی علم خواندن من سخنان مرا بی اهمیت جلوه بدهید. منم با این روشها کاملا آشنایی دارم. برای همین هم گفتم که اصلا با شما بحثی ندارم. چون شما از دایره استدلال منطقی خارج شدید و رو به مغالطه و سفسطه آوردید. که متاسفانه انرا با بد دهانی و توهین هم مخلوط کردید.
امیدوارم بودم سخن من در شما تاثیر بگذارد و رفتارتان اصلاح شود.
اما با این پستتان نشان دادید که صحبت با شما آب در هاون کوبیدن است.
و در شان من هم نیست که با شما هم پست شوم.
بالاخص که خود هم می گویید :
رضا;99829 نوشت:
خیر بنده نه عصبانی هستم و نه جواب شما را با عصبانیت میدهم

چون در آخر پستتان گفتید یا علی سخنی از حضرت علی می آورم شاید لا اقل سخن ایشان در شما تاثیر بگذارد.

حضرت علی (علیه السلام) : وَ لَا تَتَكَلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا یَلِیقُ بِنَا وَلَا بِشِیعَتِنَا وَإِنَّ الْفَاحِشَ لَا یَكُونُ صَدِیقاً ؛ در كلامتان از فحش استفاده نكنید چرا كه فحش و بدزبانی زیبنده ما خاندان و شیعیان ما نیست و انسان فحاش شایستگی و لیاقت دوستی را ندارد.

mahdiqs;99836 نوشت:
من بر محب اهل بیت نتازیدم. اگر شما فکر می کنید با اتهام زدن و توهین کردن و بد بیراه گفتن به من میزان محبت خود را به اهل بیت نشان می دهید . من چنین اعتقادی ندارم.
محب اهل بیت باید الگو اخلاق مداری باشد.

شما نتنها بر اهل بیت اهانت کردید بلکه کلید کافر بودن خودتان را با این گفتارها رقم زدید !
توهین به ما بماند
سخن از الگو اخلاق میکنید اجالب است!

قبلا هم این را به دوستی گفتم که بنده نمیدانم ابوذر چرا استخوان فک خر را از زمین ورداشت و بر سر كعب الاحبار یهودی که داشت قرآن تفسیر میکرد زد و گفت یهودی زاده تو میخواهی تفسیر قرآن انجام دهی !!
مگر ابوذر از الگو اخلاق خبر نداشت؟!!!
يا اباذر، انك غضبت لله ، فارج من غضبت له
اى اباذر قطعا تو براى خدا خشمگين گشتى ، پس به آن خداوند اميدوار باش كه براى او غضب كردى

بنظر شما باید میگفت نخیر جناب کعب بیا باهم نظر بدیم و بگیریم !!خیر دوست عزیز ما آماده ایم تا بر سر سخنان افکار بیهوده با پاسخی محکم بکوبیم

mahdiqs;99836 نوشت:
من نمی دانم شما از کدام ادبیات صحبت می کنید؟ اگر من یک سوال بپرسم و نظرم را درباره برخی جوابها بدهم ادبیات در خور این سایت نیست. اما توهین و افترا و بد و بیراه گفتن در خور و شان این سایت است؟
واقعا اگر چنین است باید برای خودم و این سایت متاسف باشم.


برای خودتان متاسف باشید اما برای سایت خیر
شما دارید در جای این اهانتها را میکنید که مورد دید هزاران نفر قرار میگیرد !
اگر به دنبال نظر دادن و نظر گرفتن، بودید که سخنان خودتان را علمی مطرح میکردید
نه بی منبع و غیر علمی !

mahdiqs;99836 نوشت:
من از شما انتظاری ندارم. نیازی هم ندارم که شما مرا مسلمان بخوانید یا کافر بخوانید. خدای من کسی دیگر است.
من نمی خواستم در پست قبلی به شما این را بگویم. ولی مجبور شدم این را هم بگویم.
شما وقتی در بحث کم اوردید از مغالطه "تخطئه گوینده" می خواهید استفاده بکنید و با کافر خواندن و بی علم خواندن من سخنان مرا بی اهمیت جلوه بدهید.


خداوند کسی نیست !
حتی تا این حد شناخت ندارید که خطاب به خداوند چنین میگوید!
انسان با اعمال زیادی کافر می شود که می توان از موارد بارز آن مواردی را که به شما مربوط میشود را عنوان میکنم :
كسيكه اعتقاد داشته باشد كه هدايت و دستورهاى غير رسـول اكرم ص كاملتر و بهتر است از هدايت و دستورهاى رسـول اكرم ص، و يا اينكه بگويد حكم و قضاوت غير رسول الله ص بهتر است از حكم و قضاوت پيامبر ص، مانند كسانيكه حُكْم و قضاوت طواغيت را كه غير شرعى باشد بر قوانين شرعى و دينى برترى مىدهند و اينها همه كافر مىباشند .
برای مثال :
هر كس اعتقاد داشته باشد كه قوانين وضعى و رسمى كشور كه مردم آنرا اختراع كرده اند و از ساختهء بشر است از دين مبين اسلام بهتر است .
يا اينكه بگويد دستور اسلام براى قرن بيستم غير قابل قبول است .
و يا اينكه بگويد شريعت الهى ـ دين اسلام ـ سبب خسارت و عدم پيشرفت، و سبب عقب ماندگى مسلمانان در قرن بيستم شده است .
يا اينكه بگويد دين اسـلام فقط واسطه و رابطه اى است بين خدا و بنده، و هيچ ربطى در ساير شؤون زندگى ندارد، پس كسيكه اين اعتقاد را داشته باشد نيز كافر است .

هر كسيكه به چيزى از دين مبين اسلام مسخره و ريشخند كند،همان دينى كه رسـول الله ص آنرا از طرف باريتعالى آورده، و يا از ثواب و نيكى و پاداش آن، و يا از جزا و عقاب و كيفر آن، كافر شود، و دليلش قول تبارك و تعالى است كه مىفـرمايد:قل أبالله وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون لا تعتذروا قـد كفرتم بعد إيمانكم . التوبة 65 ـ 66 .
[بگو آيا بخدا و آيات او (قرآن) و پيغمبر او استهزاء و مسخره ميكرديد؟ ـ از كار خود ـ عذر خواهى نكنيد زيرا كُفْرتان بعد از اينكه تظاهر به ايمان مىكرديد ظاهر و آشكار گرديد]

پشتيبانى كـردن از مشركان و يارى كردن آنان بر ضد مسلمانان، و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: ومن يتولهم منكم فإنَّه منهم إنَّ الله لا يهدى القوم الظالمين . المائدة 51 .
[و هر كسى كه از شما مسلمانـان آنانرا ـ يهود و نصارى ـ دوست گيرد او از جمله آنان بشمار مىرود، يقيناً خدا براه راست نمىرساند گروه ستمكار را

روى گردانى و اعراض نمودن از دين خدا و نياموختن اسلام و عمل نكردن به آن .
و دليل آن قول خداوند مىفرمايد: ومن أظلم ممن ذُكِّر بآيات ربه ثم أعرض عنها إنَّا من المجرمين منتقمون . السجدة 22 .
چه كسى ستمگرتر است از كسيكه آيات پروردگارش به او ياد آورى شود سپس او از آيات روى گردانى كند (هيچ كس ستمگرتر از او نيست) ما از جنايتكاران انتقام مىگيريم .
و در تمامى اين نواقض و مخالفتها بين اينكه انسان جـدى باشـد و يا اينكه شوخى كنـد و يا از انجام آن بترسد، هيچ فرقى وجود ندارد، مگر كسيكه مكره يعنى مجبور شود به انجام آن عمل در حاليكه او راضى نيست .
و همه اينها از امور خطرناكى است كه ممكن است مردم در آن واقع گردند .
پس بر مسلمان لازم است از آنها بر حذر باشد و بترسد از اينكه در اين گناهان بيفتد و بايد از آن اجتناب و دورى ورزد .
. کسانی که تفرقه می اندازند همانطور که خدا در داستان هاروت و ماروت از صفات کسانی که کافر شده بودند تفرقه افکنی بیان می نماید

mahdiqs;99836 نوشت:
منم با این روشها کاملا آشنایی دارم. برای همین هم گفتم که اصلا با شما بحثی ندارم. چون شما از دایره استدلال منطقی خارج شدید و رو به مغالطه و سفسطه آوردید. که متاسفانه انرا با بد دهانی و توهین هم مخلوط کردید.
امیدوارم بودم سخن من در شما تاثیر بگذارد و رفتارتان اصلاح شود.
اما با این پستتان نشان دادید که صحبت با شما آب در هاون کوبیدن است.
و در شان من هم نیست که با شما هم پست شوم.
بالاخص که خود هم می گویید :


اگر قرار بود سخنان بیهوده در امثال بنده خللی ایجاد کند که وای به حال ما محبان اهل بیت!!
بنده به حکم وظیفه جواب شما را میدهم اگر نه که ............!

mahdiqs;99836 نوشت:
چون در آخر پستتان گفتید یا علی سخنی از حضرت علی می آورم شاید لا اقل سخن ایشان در شما تاثیر بگذارد.

حضرت علی (علیه السلام) : وَ لَا تَتَكَلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا یَلِیقُ بِنَا وَلَا بِشِیعَتِنَا وَإِنَّ الْفَاحِشَ لَا یَكُونُ صَدِیقاً ؛ در كلامتان از فحش استفاده نكنید چرا كه فحش و بدزبانی زیبنده ما خاندان و شیعیان ما نیست و انسان فحاش شایستگی و لیاقت دوستی را ندارد.

جالب از مولای ما علی (ع) سخن میگوید !و در پشت پرده سخن ضد علی ع و دیگر امامان ؟!!
اگر «حقیقت» را یک شخص فرض کنیم این شخص سه دشمن بیشتر نخواهد داشت.

1- دشمن آشکار حقیقت

2- بی شعور حقیقت نشناس

3- حق شناس خیانت کار

و علی هر سه دشمن را با هم داشت!!! و امروزه هم میبینیم که این دشمنان در صحنه تاریخ امروز وجود دارند !
بر علیه علی (ع) و خاندان پاکش یاوه گویی میکنند

mahdiqs;99831 نوشت:
خوب بخاطر اینکه دلیل اینکه دلیلی دیگر نمی توان برای شکست امامان عنوان کرد.
شما می توانید دلیلی دیگر بیاورید؟

به به عجب حرفی اولا من دلایل خوب وزیادی دارم که در اخر حتما آنهارا خواهم آورد آن هم دلایل تاریخی و عقلی.
2-اما طبق قاعده الدلیل للمدعی شما چطور برای چیزی که دلیل ندارید ادعا می کنید گو یا اینکه در نوشته قبلی سوالی که راجع به ادعای اصل کپی برداری ولایت فقیه از اهل تسنن کرده اید بی جواب مانده.
ببخشید برادر مشکل استدلالهای شما این است که یه جای استدلالتان می لنکد. و دلیل هم که ندارید ایا به نظرتان صحیح است روی مبانی غلط بحث کردن؟

نقل قول:

ما می دانیم که اکثر ائمه و پیامبران در امر تشکیل حکومت یا حکومت داری شکست خورده اند. تا اینجا را که فکر نکنم بتوانید حتی ردش بکنید. چون ما از پیامبران جز پیامبر اسلام و از امامان جز حضرت علی موفق به تشکیل حکومت نشدند.
خوب بخاطر اینکه دلیل اینکه دلیلی دیگر نمی توان برای شکست امامان عنوان کرد.
شما می توانید دلیلی دیگر بیاورید؟


با سلام
با بررسی و خواندن مطالب شما فهمیدم که مشکل شما در اصول اعتقادی است بزبان دیگر اشکالات شما ناشی از فهم نادرست قرآن کریم وسنت صحیح است . قرآن کریم میگوید که چه چیز باید باشد وچه چیز درست وصواب است شما میگویید که چه چیز واقع شد !!!!!!!
بنص قرآن کریم ؛ بنی اسرائیل پیامبران زیادی را کشتند ، آیا این نشانه شکست خدای قادر متعال یا بزعم شما بی سیاستی اوست ؟؟؟؟!!!!!!

فرق اصلی شیعه وسنی نیز همین است که قبلا هم ذکر کردم وشما ازآن غفلت کردید که در حدیث رسول الله (ص) مخالفت مردم با ائمه ، ضرری به امامت ایشان نمیزند همچنانکه سامری پرستان ضرری به ولایت هارون (ع) نزدند .
بقول حضرت موسی (ع) اگر همه شما مردم کره زمین ، کافر شوید خدای متعال همیشه بی نیاز وستوده بوده وخواهد بود .(8-ابراهیم)

نقل قول:

چراکه پذیرش آن به این معناست که خداوند دنیا را بر اساس کفر و دروغ و تزویر و ریا بنا کرده است. و برخلاف این وعده خداست که حکومتهای حق پیروزند.
بنابراین بهتر است دوستان به جای هوچی گری و جنجالهای الکی همراه با توهین و افترا کمی روی این مساله فکر بکنند و جواب منطقی به آن بدهند.

ان هی الا فتنتک : این نیست مگر فتنه وآزمایش تو !

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي (90طه)
اگر قرآن کریم را نگاهی می انداختید میدیدید که خدای سبحان از خلقت هدفی دارد و همواره در حال آزمایش وامتحان است و مهم اجرای اوامر وپرهیز از منهیات او بنحو احسن (با تشکیل حکومت اسلامی )است . بد نیست که کتب قبل مانند تورات وانجیل را هم مطالعه کنید تا این قبیل اشکالات بسادگی حل شود.

نقل قول:

به عقیده من هدف تشکیل حکومت از نظر وحی ساختن جامعه ای ایده ال است که همه مردم در جامعه در خوشی و آرامش زندگی بکنند. به بیان دیگر من برخلاف عقیده برخی که تصور می کنند حکومت دینی فقط برای اجرای چند آداب مذهبی برای آخرت آورده شده است. اعتقاد دارم که حکومت دینی بهترین حکومت برای تشکیل یک جامعه است. و اگر بصورت دقیق اجرا شود همه مردم ( جز احتمالا تعداد اندکی افراد قدرت طلب ) از آن راضی و خشنود هستند.


دوست گرامی خدای سبحان فرمود : قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ : ای پیامبر بگو شما داناتر هستید یا الله ؟؟؟!!!
همچنین فرمود : اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ : یعنی خدای متعال بهتر از شما میداند که رسالتش را کجا قرار دهد.

بنابراین بجای سطحی نگری بهتراست که به هدف خداوند و آزمایشات او توجه کنیم و بر مسببین پیدایش اینهمه اختلاف وتفرقه لعنت بفرستیم همانهایی که مانع از انتشار اسلام راستین و حکومت الله در دنیا شدند.
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (99یونس)

یعنی اگر خدای متعال میخواست همه مردم ایمان می آوردند و جامعه ایده آل تحقق می یافت اما چرا نخواست ؟؟؟!!!!! یا شاید خداوند سیاست نداشت !!!!!!!!!!!

میثم;99907 نوشت:
به به عجب حرفی اولا من دلایل خوب وزیادی دارم که در اخر حتما آنهارا خواهم آورد آن هم دلایل تاریخی و عقلی.

چرا در آخر؟ همین اول بگویید تا ما هم متوجه بشویم.
میثم;99907 نوشت:
اما طبق قاعده الدلیل للمدعی شما چطور برای چیزی که دلیل ندارید ادعا می کنید گو یا اینکه در نوشته قبلی سوالی که راجع به ادعای اصل کپی برداری ولایت فقیه از اهل تسنن کرده اید بی جواب مانده. ببخشید برادر مشکل استدلالهای شما این است که یه جای استدلالتان می لنکد. و دلیل هم که ندارید ایا به نظرتان صحیح است روی مبانی غلط بحث کردن؟

در مساله ولایت فقیه و کپی برداری ان از اهل سنت هم جواب شما را دادم. جواب دوستانتان را هم دادم.
در این مورد نیز هم اصل سوال و هم ادعا و هم دلیل و سند ادعا را برای شما آوردم.
من گفتم این افراد در امر حکومت داری و تشکیل حکومت شکست خوردند. وقتی شکست خورده شد دلیل چیست. یعنی این افراد سیاست نداشتند.
1- فردی که سیاست دارد در امر حکومت داری موفق است
2- امامان در امر حکومت داری موفق نبودند
نتیجه : امامان سیاست نداشتند.
خیلی استدلال ساده و بی اشکالی است. من نفهمیدم اشکال شما چیست؟

شما می گویید : خیر سیاست دارند. ولی سیاست داشتن و شکست خوردن در امر سیاست دو امر متناقض هم است.

خیر البریه;99921 نوشت:
با سلام با بررسی و خواندن مطالب شما فهمیدم که مشکل شما در اصول اعتقادی است بزبان دیگر اشکالات شما ناشی از فهم نادرست قرآن کریم وسنت صحیح است . قرآن کریم میگوید که چه چیز باید باشد وچه چیز درست وصواب است شما میگویید که چه چیز واقع شد !!!!!!! بنص قرآن کریم ؛ بنی اسرائیل پیامبران زیادی را کشتند ، آیا این نشانه شکست خدای قادر متعال یا بزعم شما بی سیاستی اوست ؟؟؟؟!!!!!!

خیر. من همچین حرفی را نزدم. من می گویم سیاست از امر دین جداست. سیاست داشتن توانایی شخصی است که ممکن است یک پیامبر داشته باشد یا نداشته باشد.
پیامبران خداوند تلاش برای تشکیل حکومت می کردند اما توانایی لازم برای اینکار را نداشتند.
اتفاقا شما با این عقایدتان دارید این موضوع را تایید می کنید. و شکست را مشکل خدا و دین می کنید.
خیر البریه;99921 نوشت:
فرق اصلی شیعه وسنی نیز همین است که قبلا هم ذکر کردم وشما ازآن غفلت کردید که در حدیث رسول الله (ص) مخالفت مردم با ائمه ، ضرری به امامت ایشان نمیزند همچنانکه سامری پرستان ضرری به ولایت هارون (ع) نزدند . بقول حضرت موسی (ع) اگر همه شما مردم کره زمین ، کافر شوید خدای متعال همیشه بی نیاز وستوده بوده وخواهد بود .(8-ابراهیم)

ما بحثمان بر سر ولایت و امامت نیست. بحثمان تشکیل حکومت است.
بین تشکیل حکومت و ولایت و پیامبری و امامت تمایز باید قائل شد.( اینها 4 مفهوم کاملا مجزا هستند.)
متاسفانه در مساله قبل هم شما نتوانستید این تمایز را قائل شوید و در مساله هارون هم همین اشکال را داشتید. شما تصور می کنید هر کس پیامبر بود ولایت دارد! هر کس ولی بود پس حتما حکومت تشکیل داده است . و اگر حکومتی تشکیل نشده است و پیامبری حاکم بر مردم نشده اند باید کل تعاریف را عوض بکنیم !
در صورتیکه شما نه می توانید تاریخ را عوض بکنید و نه می توانید قرآن را تغییر بدهید!
سخنان من دلایل تاریخی دارد و سخنان صریح قرآنی
خیر البریه;99921 نوشت:
دوست گرامی خدای سبحان فرمود : قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ : ای پیامبر بگو شما داناتر هستید یا الله ؟؟؟!!! همچنین فرمود : اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ : یعنی خدای متعال بهتر از شما میداند که رسالتش را کجا قرار دهد.

تا اینجا که آیاتتان بی ربط به موضوع بود.
خیر البریه;99921 نوشت:
بنابراین بجای سطحی نگری بهتراست که به هدف خداوند و آزمایشات او توجه کنیم و بر مسببین پیدایش اینهمه اختلاف وتفرقه لعنت بفرستیم همانهایی که مانع از انتشار اسلام راستین و حکومت الله در دنیا شدند. وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (99یونس) یعنی اگر خدای متعال میخواست همه مردم ایمان می آوردند و جامعه ایده آل تحقق می یافت اما چرا نخواست ؟؟؟!!!!! یا شاید خداوند سیاست نداشت !!!!!!!!!!!

اما این آیه آخری هم بی ربط بود و هم تفسیر به رای بود!
آیه به این مفهوم نیست که خدا نمی خواهد مردم جهان همه اصلاح شوند.
بلکه به این معناست که خدا نمی خواهد با جبر مردم را دیندار بکند و می خواهد مردم با علم و درایت خودشان به سرمنزل مقصود برسند.
پس ربط دادن این آیه به داشتن سیاست و یا عدم داشتن سیاست خداوند از اساس باطل است.

mahdiqs;99940 نوشت:
چرا در آخر؟ همین اول بگویید تا ما هم متوجه بشویم.

در مساله ولایت فقیه و کپی برداری ان از اهل سنت هم جواب شما را دادم. جواب دوستانتان را هم دادم.
در این مورد نیز هم اصل سوال و هم ادعا و هم دلیل و سند ادعا را برای شما آوردم.
من گفتم این افراد در امر حکومت داری و تشکیل حکومت شکست خوردند. وقتی شکست خورده شد دلیل چیست. یعنی این افراد سیاست نداشتند.
1- فردی که سیاست دارد در امر حکومت داری موفق است
2- امامان در امر حکومت داری موفق نبودند
نتیجه : امامان سیاست نداشتند.
خیلی استدلال ساده و بی اشکالی است. من نفهمیدم اشکال شما چیست؟

شما می گویید : خیر سیاست دارند. ولی سیاست داشتن و شکست خوردن در امر سیاست دو امر متناقض هم است.

:ghati:

1-علت اینکه دلایلم را نمی گویم چون خیلی مشتاقم دلیل مدعای شما را بدانم.
2-درباره کپی اصل ولایت هم گفته شد که ذاتا این اصل نمی تواند برخاسته از افکار و تعالیم اهل سنت باشد و در تناقص شدید با افکار اهل تسنن است و از مذاهب اربعه اهل سنت هم کسی به آن قائل نیست الا شما . ما گشتیم نیافیم شما اگر نومنه دارید بگویید فلا ن شخص عالم سنی این حرف را می زند.
3- باز هم خلط کردید ما اخر نفهمیدیم بحث بر سر حکومت داری است یا تشکیل حکومت به هر حال، از بین ائمه مولا علی و امام حسن(ع) موفق به حکومت داری شده اند لطفا بفرمایید کجا اینها بی سیاستی کردند که نتوانسته اند در امر حکومت داری موفق بشوند؟
4- مورد کلی اشکال من این است که تا حال لطف کردید و جواب واضح نداده اید:
ببینید شما چنین قضیه ای را مطرح کرده اید:
برای تشکیل حکومت علم سیاست و اقتصاد لازم است بعضی از امامان و پیامبران این علم را نداشتند پس بعضی از پیامبران دیگر و امامان نتوانستند تشکیل حکومت بدهند.
استدلال دوم شما این است :
بعضی از پیامبران دیگر و امامان نتوانستند تشکیل حکومت بدهند. در نتیجه این موضوع در تناقص با ولایت فقیه است.
لطف کنید کبری قضیه اول که مطرح کردید را اثبات کنید؟(بعضی از امامان و پیامبران علم سیاست و اقتصاد را نداشتند) دلیل شما چیست؟ یقینا میدانید که از کبری غلط گرفتن نتیجه صحصح امکان پذیر نیست.
ثانیا بر فرض محالی اثبات این مدعی ربط این یعنی عدم تشکیل حکومت توسط برخی از امامان و پیامبران با ولی فقیه چه ربطی دارد ؟ از ظاهر کلام شما این می اید که برخی از مراجع که علم سیاست و اقتصاد دارند می توانند حکومت تشکیل دهند و برخی که ندارند نه؟

و مسئله آخر اینکه یقینا دانستن سیاست نمی تواند علت تامه تشکیل حکومت باشد چه بسا انسانهای سیاستمداری که نتوانسته اند حکومت تشکیل بدهند پس عوامل متععد دیگری در تشکیل حکومت دخیل هستند که شما با کما احترام آنها را نادیده گرفته و فقط چسبیده اید به این یکی.

میثم;99958 نوشت:
1-علت اینکه دلایلم را نمی گویم چون خیلی مشتاقم دلیل مدعای شما را بدانم.

خوب من هم مشتاقم دلایل شما را بدانم.
میثم;99958 نوشت:
2-درباره کپی اصل ولایت هم گفته شد که ذاتا این اصل نمی تواند برخاسته از افکار و تعالیم اهل سنت باشد و در تناقص شدید با افکار اهل تسنن است و از مذاهب اربعه اهل سنت هم کسی به آن قائل نیست الا شما . ما گشتیم نیافیم شما اگر نومنه دارید بگویید فلا ن شخص عالم سنی این حرف را می زند.

جواب را در تاپیک مربوطه کامل می دهم.
میثم;99958 نوشت:
3- باز هم خلط کردید ما اخر نفهمیدیم بحث بر سر حکومت داری است یا تشکیل حکومت به هر حال، از بین ائمه مولا علی و امام حسن(ع) موفق به حکومت داری شده اند لطفا بفرمایید کجا اینها بی سیاستی کردند که نتوانسته اند در امر حکومت داری موفق بشوند؟

در مورد امام دوم امر حکومت داری و در مورد ائمه دیگر تشکیل حکومت است. و هر دو نیاز به سیاست دارد.
قبلا هم ذکر کردم. امام حسن بدین دلیل که پدر ایشان خلیفه بود این حکومت به وی به ارث رسید ولی حکومت ایشان زیاد دوام نداشت و 6 ماه بیشتر طول نکشید.
اما در مورد اینکه کجا بی سیاستی انجام شده است و چه اشتباهی در امر سیاست انجام شده است که باعث از دست رفتن حکومت ایشان شده است و چه اتفاقی پیش امده است که دیگر نتوانستند ائمه به حکومت نزدیک شوند و حکومت را بدست بگیرند نمی توانیم به طور اخص دست بگذاریم. برای تعیین مصادیق باید در ان زمان زندگی می کردیم و رفتارهای آنها را زیر نر می گرفتیم تا می توانستیم بگوییم کدام اشتباه یا اشتباهات باعث این اتفاق شده است.
اما از سرانجام قضیه می توان این نتیجه را گرفت.
بگذارید مثال بزنم. شخصی را در نظر بگیرید که از تهران راه افتاده است و به زاهدان رفته است و سراغ حرم امام رضا را می گیرد. شاید ما نتوانیم بگوییم که این شخص کدام جاده را اشتباه پیچیده است و کدام راه را اشتباه رفته است که بجای مشهد به زاهدان رسیده است. ولی از اینکه به جای مشهد رفته است زاهدان می توان گفت : این شخص راه را بلد نبوده است.
در مورد امامان هم همین مساله است. یعنی عدم استمرار حکومت و موفقیت در تشکیل حکومت امامان نشان می دهد که این افراد سیاست لازم را نداشته اند.
میثم;99958 نوشت:
لطف کنید کبری قضیه اول که مطرح کردید را اثبات کنید؟(بعضی از امامان و پیامبران علم سیاست و اقتصاد را نداشتند) دلیل شما چیست؟ یقینا میدانید که از کبری غلط گرفتن نتیجه صحصح امکان پذیر نیست.

خوب این را من واضحا چند بار توضیح دادم. شاید مشکل شما این است که حرف من را به این تعبیر کرده اید که امامان اصلا سیاست نداشتند. خیر مقصود من این است که در زمانه خود سیاستمداران بهتری بودند که توانستند حکومت را از آنها بگیرند یا نگذارند که آنها به حکومت بازگردند.
و دلیل این مدعا هم که واضح است. عدم توفیق امامان در تشکیل حکومت و اقتدار حکومت است.
میثم;99958 نوشت:
ثانیا بر فرض محالی اثبات این مدعی ربط این یعنی عدم تشکیل حکومت توسط برخی از امامان و پیامبران با ولی فقیه چه ربطی دارد ؟ از ظاهر کلام شما این می اید که برخی از مراجع که علم سیاست و اقتصاد دارند می توانند حکومت تشکیل دهند و برخی که ندارند نه؟

ببینید من اصلا مقصودم روی افراد نیست و روی افراد بحث نمی کنیم. بلکه روی این اصل این نظریه بحث می کنیم. این نظریه شرط تشکیل حکومت را فقه می داند. اگر در گذشته افرادی بودند که هم فقه می دانند و هم سیاست امروزه دیگر کمتر کسی را می توان یافت که در هر دو مقتدر باشند.
پس اساس ولایت فقیه که بر تشکیل حکومت بر پایه فقه است . اساسا شکست خورده است. چه آنکه اگر مبنای فقه موجب اقتدار حکومت می شد امامان و پیامبران که عالم ترین افراد در زمینه فقهی بودند مسلما باید در این زمینه موفق تر بودند.
پس اساس نظریه بر چیزی باطل گذارده شده است. و باید اساس حکومت را ما بر اساس سیاست بگذاریم.

نقل قول:
سیاست داشتن توانایی شخصی است که ممکن است یک پیامبر داشته باشد یا نداشته باشد.
پیامبران خداوند تلاش برای تشکیل حکومت می کردند اما توانایی لازم برای اینکار را نداشتند.
اتفاقا شما با این عقایدتان دارید این موضوع را تایید می کنید. و شکست را مشکل خدا و دین می کنید.


با سلام

نشد ! اگر مسلمانید وقرآن را قبول دارید خدای متعال بصراحت فرمود که : الله داناتر است که رسالتش را به چه کسی واگذار کند : پس شما عقیده دارید که خدا اشتباه کرده ؟؟؟!!!

در داستان گزینش طالوت هم مردم اشکال کردند اما خداوند گفت:

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ( بقره247)

یعنی خداوند بهتر میداند که چه کسی را برگزیند مثلا همین طالوت چون دانا وتوانا بود .


واما این سخنتان :

پیامبران خداوند تلاش برای تشکیل حکومت می کردند اما توانایی لازم برای اینکار را نداشتند.

قضاوت را به عهده عقل کاربران میگذاریم ؟

چرا توانایی نداشتند ؟ یا خدا اشتباه کرده یا مردم ، کدامیک ؟

نقل قول:

در صورتیکه شما نه می توانید تاریخ را عوض بکنید و نه می توانید قرآن را تغییر بدهید!


بیشتر توضیح دهید . لطفا


نقل قول:
تا اینجا که آیاتتان بی ربط به موضوع بود.


آیات کاملا مرتبط به موضوع هستند. یعنی الله بهتر از همه تشخیص میدهد که چه کسی لیاقت نبوت وامامت را دارد اما شما میگویید مردم !!!!!



نقل قول:

بلکه به این معناست که خدا نمی خواهد با جبر مردم را دیندار بکند و می خواهد مردم با علم و درایت خودشان به سرمنزل مقصود برسند.
پس ربط دادن این آیه به داشتن سیاست و یا عدم داشتن سیاست خداوند از اساس باطل است.



دوباره برگشتید سر خط ! جالب اینجاست که خودتان معترفید مردم با علم ودرایت ، اما چرا خداوند پیامبران وامامان را فرستاد مگر مردم خودشان علم ودرایت نداشتند ؟

میثم;99966 نوشت:
و مسئله آخر اینکه یقینا دانستن سیاست نمی تواند علت تامه تشکیل حکومت باشد چه بسا انسانهای سیاستمداری که نتوانسته اند حکومت تشکیل بدهند پس عوامل متععد دیگری در تشکیل حکومت دخیل هستند که شما با کما احترام آنها را نادیده گرفته و فقط چسبیده اید به این یکی.

صد البته ما منکر چنین چیزهایی نیستم. سیاست و اقتصاد و مدیریت و بسیاری عوامل دیگر در امر حکومت داری موثر هستند. اما بحث ما بر سر اولویت بندی است.
یعنی اول فرد باید سیاست داشته باشد و سپس در بین افرادی که سیاستمدارند و به یک درجه از امر سیاست رسیده باشند عوامل بعدی مانند اقتصاد و مدیریت هم بکار می آید.
در ضمن این نکته هم فراموش نکنیم ما برای نتیجه گیری نباید تعداد محدودی داده اماری را در نظر بگیریم و نتیجه را بیان بکنیم.
اگر دقت بکنیم من در نظریه ای که دادم به این نکته اشاره کردم که اکثریت قریب به اتفاق پیامبران و امامان در تشکیل حکومت موفق نبودند. ( وگرنه اگر چند تا امام یا چند تا پیامبر در مقطعی این اتفاق برایشان می افتاد من چنین نظریه ای را اصلا مطرح نمی کردم.)

mahdiqs;99968 نوشت:

جواب را در تاپیک مربوطه کامل می دهم.

برای تعیین مصادیق باید در ان زمان زندگی می کردیم و رفتارهای آنها را زیر نر می گرفتیم تا می توانستیم بگوییم کدام اشتباه یا اشتباهات باعث این اتفاق شده است.
اما از سرانجام قضیه می توان این نتیجه را گرفت.

1.در مورد بحث قبلی ودر تاپیک مربوطه متاسفانه به سوال اساسی بنده و نقل شاهد جوابی نداده اید و از کنار آن گذشته اید اگر مایل باشید دوباره رجوع کنید.بنده چون رشته تحصیلیم اندیشه سیاسی است و تخصصا اندیشه سیاسی اهل تسنن و شیعه را مطالعه کرده ام به گفته شما نرسیده ام و شاهد مطلبی وجود نداشت بنابراین مشتاق بودم تا پایه اعای شما را در این بحث بدانم تا بتوانیم مستندش کنیم که تا حالا نشده و اگر مستندی دارید خوشحال میشم بدانم.
2- مطلب بالا که گفتیت در تناقص اشکار با نظریه شماست شما که معتقدید « برای تعیین مصادیق باید در ان زمان زندگی می کردیم » از کجا ادعا می کنید که امامان یا پیامبران سیاست نداشتند چون نتوانسته اند حکومت تشکیل دهند. شما که در آن زمان نبودید چگونه این استدلال را کرده اید در تعجبم

خیر البریه;99970 نوشت:
با سلام نشد ! اگر مسلمانید وقرآن را قبول دارید خدای متعال بصراحت فرمود که : الله داناتر است که رسالتش را به چه کسی واگذار کند : پس شما عقیده دارید که خدا اشتباه کرده ؟؟؟!!!

من نمی گویم خدا اشتباه کرده است. من می گویم معیار خدا برای انتخاب پیامبران چیزی فراتر از تشکیل حکومت توسط آنها بوده است.
آنهایی به این عقیده معتقدند که خدا چنین اشتباهی کرده است که دین را فقط با حکومت می خواهند!! و دین را زیر سایه حکومت معنی می کنند! و عقیده دارند اگر حکومتی نباشد دین خدا روی زمین مانده است!!
خیر البریه;99970 نوشت:
واما این سخنتان : پیامبران خداوند تلاش برای تشکیل حکومت می کردند اما توانایی لازم برای اینکار را نداشتند. قضاوت را به عهده عقل کاربران میگذاریم ؟ چرا توانایی نداشتند ؟ یا خدا اشتباه کرده یا مردم ، کدامیک ؟

و یک گزینه هم من به آن اضافه می کنم.
یا شما برداشتتون از اصل پیامبری اشتباه است! و تصور اشتباهی می کردید که فکر می کردید پیامبر برای تشکیل حکومت آمده است!
خیر البریه;99970 نوشت:
آیات کاملا مرتبط به موضوع هستند. یعنی الله بهتر از همه تشخیص میدهد که چه کسی لیاقت نبوت وامامت را دارد اما شما میگویید مردم !!!!!

دوست عزیز چند بار بگویم. ما بحثمان بر سر امامت و پیامبری نیست.
ببینید پیامبری و امامت یک موهبت الهی است که ربطی به قبول یا عدم قبول مردم ندارد. و به افراد خاصی اعطا می شود .
اما تشکیل حکومت مربوط به مقبولیت عموم مردم است و لازمه آن مقبولیت عموم مردم است.
امامت و ولایت و پیامبری ماورای قدرت بشری است. و هیچ بشری نمی تواند کسی را پیامبر بکند یا وی را از پیامبری خلع بکند. همچنین کسی نمی تواند امامت را نصب یا عزل بکند. و به همین ترتیب کسی نمی تواند به کسی ولایت بدهد یا از وی ولایت را بگیرد. این ها حقوق الله است و فوق توانایی بشری
اما حکومت مساله ای بشری است و تحت اختیار بشری ! و خداوند این اختیار را به بشر داده است که حاکم را خود از میان خود انتخاب بکند. برای تشکیل حکومت نیازی به ولایت و پیامبری و امامت است و مقبولیت عامه مردم است که حاکم را تعیین می کند. حال ممکن است عامه مردم یک پیامبر یا امام را به عنوان حاکم برگزینند یا یک فرد عادی را!

البته من تصورم این است که مشکل شما از آنجا ناشی می شود که امروزه بحث ولایت و حاکمیت خیلی با هم پیچیده شده است. و گاها تضاد این تفکر است که من می خواستم در تاپیک مجزا بزنم اما اینجا کوتاه اشاره می کنم
امروز حاکم که مقبولیت را از عموم می گیرد عنوان ولایت می گیرد و بعد از اینکه عنوان ولایت گرفت برای ادامه حکومت دیگر نیازی به مقبولیت عموم ندارد!!
یعنی ولایت اعتبارش را از چیزی می گیرد که بعدا انکار می شود!

میثم;99972 نوشت:
2- مطلب بالا که گفتیت در تناقص اشکار با نظریه شماست شما که معتقدید « برای تعیین مصادیق باید در ان زمان زندگی می کردیم » از کجا ادعا می کنید که امامان یا پیامبران سیاست نداشتند چون نتوانسته اند حکومت تشکیل دهند. شما که در آن زمان نبودید چگونه این استدلال را کرده اید در تعجبم

تناقضی وجود ندارد.
من برای موشکافی اشتباهات گفتم باید در ان زمان می بودیم.
وگرنه سرانجام سیاست های آنان که برای ما عیان است. آیا شما در اینکه آنان حکومت تشکیل دادند یا ندادند دچار شک هستید؟

mahdiqs;99777 نوشت:
کاش وقتی در پستی ادب را رعایت نمی کنید. نام بسم الله الرحمن الرحیم را هم در بالای ان ننویسید.
بسم الله الرحمن الرحیم آیه قرآن است و بر سر آیات مقدس الهی هست . آن را بر روی نوشته ای که در ان پر است از فحش و ناسزا و بدگوی نیاورید.
جواب پست شما را هم زمانی می دهم که ادب را رعایت کرده باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم
ما شیعیان تمامی کارها را با نام خداوند شروع میکنیم !
ولى اينكه به بشر دستور داده شده است كه كارهايش را بنام خدا بنامد، روى چه انگيزه‏اى مى‏تواند باشد؟
براى اين است كه كارهاى انسان جنبه قدس و عبادت پيدا كند و بنام او بركت‏يابد.
انسان كه احساس فطرى از خداوند دارد و او را به عنوان يك موجود قدوس و منبع خيرات مى‏شناسد، وقتى كارش را بنام او ناميد معنايش اين استكه در سايه قدس و شرافت و كرامت او، اين عمل نيز مقدس گردد.
و چون آغاز كردن به نام كسى مفهومش اين استكه او را موجودى قدوس و منزه از جميع نقص‏ها و سرچشمه كمالات داسنته، و مى‏خواهد كه عملش را با انتساب به او بركت بخشد; لذا كارها را بنام هيچكس حتى نام پيغمبر، نمى‏توان آغز كرد و اين است معنى تسبيح نام الله كه در اول سوره اعلى به آن دستور داده شده است.

اما دلیل جواب به افکار پوسیده و ضد دین شما از واجبات است
در جهان امروز بنگاههای اسلامستیزی بسیار زیادند، برخی از اینها رسماً خود را اسلامستیز میدانند و به این عنوان افتخار هم میکنند و برخی دیگر از اینها سعی میکنند، خود را پشت عنوان منتقد پنهان کنند، ولی خب منافعی که مبارزه با اسلام برای این گروه در پی دارد، به خوبی نشان میدهد که اینها نیز بخاطر هدفی دیگر در برابر اسلام ایستاده اند و لذا اسلامستیز محسوب میشوند.

زمان و مكان;99979 نوشت:
ما شیعیان تمامی کارها را با نام خداوند شروع میکنیم !

من هم نگفتم شما با اسم خدا شروع نکن. گفتم وقتی با نام خدا شروع کردی نوشته ات را پر از توهین و اهانت نکن!

زمان و مكان;99979 نوشت:
اما دلیل جواب به افکار پوسیده و ضد دین شما از واجبات است در جهان امروز بنگاههای اسلامستیزی بسیار زیادند، برخی از اینها رسماً خود را اسلامستیز میدانند و به این عنوان افتخار هم میکنند و برخی دیگر از اینها سعی میکنند، خود را پشت عنوان منتقد پنهان کنند، ولی خب منافعی که مبارزه با اسلام برای این گروه در پی دارد، به خوبی نشان میدهد که اینها نیز بخاطر هدفی دیگر در برابر اسلام ایستاده اند و لذا اسلامستیز محسوب میشوند.

شما به همین راحتی و با چند پست من ایمانتان را می دهید؟
با چه برهانی با این قطعیت می گویید من اسلام ستیز هستم؟ و با چه ادله ای با این قطعیت می گویید برای من بحث در اینجا منافع دارد؟

واقعا برایم رفتار کاربران این سایت جالب شده است. کسانیکه می خواهند با افترا و توهین حرف خود را به کرسی بنشانند و عجیب اینکه خود را مسلمان هم می دانند!!

ابوحمزه‌ مي‌گويد: از امام‌ صادق(ع) شنيدم‌ كه‌ مي‌فرمود: «اِذا قال‌َ الرَّجُل‌ُ لاِ خيه‌ِ المُؤمِن‌ِ اُف‌ٍّخَرَج‌َ مِن‌ وِلايَتِه‌ِ وَ اِذا قال‌َ: اَنت‌َ عَدُوّي‌ كَفَرَ اَحَدُهُما وَ لا يَقبَل‌ُ اللهُ مِن‌ مُؤمِن‌ٍ عَمَلاً وَ هُوَ مُضمِرٌعَلي‌' اَخيه‌ِ المُؤمِن‌ِ سُوءاً» (هنگامي‌ كه‌ مردي‌ به‌ برادر مؤمن‌ خود بگويد: «اف‌ّ»، از پيوندديني‌ با او خارج‌ شده‌ و هر گاه‌ به‌ او بگويد: «تو دشمن‌ مني‌» يكي‌ از آن‌ دو كافر شده‌اند، وخداوند از هر مؤمني‌ كه‌ نيت‌ بد به‌ برادر مؤمنش‌ در دل‌ دارد هيچ‌ عملي‌ را نمي‌پذيرد).

mahdiqs;99808 نوشت:
سلام
1- به عقیده من هدف تشکیل حکومت از نظر وحی ساختن جامعه ای ایده ال است که همه مردم در جامعه در خوشی و آرامش زندگی بکنند. به بیان دیگر من برخلاف عقیده برخی که تصور می کنند حکومت دینی فقط برای اجرای چند آداب مذهبی برای آخرت آورده شده است. اعتقاد دارم که حکومت دینی بهترین حکومت برای تشکیل یک جامعه است. و اگر بصورت دقیق اجرا شود همه مردم ( جز احتمالا تعداد اندکی افراد قدرت طلب ) از آن راضی و خشنود هستند.
2- ملاک پیروزی برقراری چنین جامعه ای به معنای واقعی کلمه است.
3- سیاست به عقیده من سلسله رفتارهایی است که یک فرد برای رسیدن به حکومت یا اقتدار حکومت زیر سلطه اش هست انجام می دهد.

با سلام به دوست عزیز
اگر تعریف شما را در مورد:«هدف از تشکیل حکومت» و «ملاک پیروزی» و «سیاست» بپذیریم؛ سوالاتی به ذهن خطور می کند :
1- شما معتقدید امامان ما«علیهم السلام» که حکومت نکردند سیاست بلد نبودند«طبق مبنای خود که دین را از سیاست جدا می دانید که خلاف فرموده خداوند در قرآن است».
حال با این تعاریفی که بیان فرمودید؛ کدام حکومت غیر دینی را سراغ دارید که جامعه ای ایده آل«طبق گفتۀ خود»به معنای واقعی کلمه، برای رعیت خود فراهم نموده باشد؟آیا مصادیقی برای آن سراغ دارید؟
طبق تعریفی که از سیاست نمودید، این سیاست شما با مکر و دروغ و استبداد و استکبار قابل جمع است[1]؛ چون ممکن است شخصی با دروغ پردازی و حیله گری، زمام امور جامعه را به دست بگیرد و با استبداد و حکومت پلیسی پایه های حکومت خود را برای سالیانی به دست بگیرد همچون معاویه و آل امیه و ال مروان و بنی عباس«لعنهم الله جمیعا» و در زمان ما حکومتهایی همچون غزافی و...
حال آیا می توان آنها را حکومتهای موفقی توصیف نمود؟
آیا این حکومتها اساسا قدمی در راه جامعه ایده آل شما برداشته اند؟
وبا این اوصاف چگونه می توان آنها را پیروز میدان تلقی نمود؟و گفت حاکمان آنها اهل سیاست بودند؟!

[1].بنابراین تعریف شما تعریف صحیحی از سیاست نیست و با اموزه های دینی منافات دارد.و در صورت پذیرش آن نظام ارزشگذاری اخلاقی را نیز باید تغییر داد.

صدرا;100203 نوشت:
با سلام به دوست عزیز

سلام علیکم
صدرا;100203 نوشت:
1- شما معتقدید امامان ما«علیهم السلام» که حکومت نکردند سیاست بلد نبودند«طبق مبنای خود که دین را از سیاست جدا می دانید که خلاف فرموده خداوند در قرآن است».

من نگفتم سیاست از دین جداست! هر جا هم بحث کردم گفتم که آنچه شما به اسم حکومت دینی در ایران قرار دادید حکومت دینی نیست. و به عقیده من یک کپی برداری ناشیانه از حکومت پیامبر است. بدون در نظر گرفتن همه جوانب آن بالاخص مشخصه زمان
صدرا;100203 نوشت:
حال با این تعاریفی که بیان فرمودید؛ کدام حکومت غیر دینی را سراغ دارید که جامعه ای ایده آل«طبق گفتۀ خود»به معنای واقعی کلمه، برای رعیت خود فراهم نموده باشد؟آیا مصادیقی برای آن سراغ دارید؟

نه در حکومت دینی و نه در حکومت غیر دینی چنین مصادیقی را تاکنون در هیچ جامعه ای نداشتیم.
شاید چنین حکومتی فقط یک ایده آلیسم باشد که در تخیل بشری چنین مدینه فاضله ای بوجود بیاید. وگرنه مصادیق آن را در بشر نتوان اجرا کرد. ما فقط می توانیم به این ایده آلیسم جامعه را نزدیک تر بکنیم.
اساسا هم اگر بخواهد چنین حکومتی تشکیل شود بر اساس اعتقاد من نمی تواند در جامعه غیر دینی تشکیل شود.
صدرا;100203 نوشت:
طبق تعریفی که از سیاست نمودید، این سیاست شما با مکر و دروغ و استبداد و استکبار قابل جمع است[1]؛

بله چنین تعریفی قابل جمع هست. اما می تواند جمع هم نشود.
اگر فرد از دروغ و تزویر و ریا در امر سیاست استفاده بکند می شود سیاستمدار بد و اگر فردی بر ارزشهای اخلاقی در سیاست پایبند باشد می شود سیاستمدار خوب!
( اگرچه برخی اصلا اعتقاد دارند یک سیاستمدار خوب یک سیاستمدار مرده است! )
صدرا;100203 نوشت:
چون ممکن است شخصی با دروغ پردازی و حیله گری، زمام امور جامعه را به دست بگیرد و با استبداد و حکومت پلیسی پایه های حکومت خود را برای سالیانی به دست بگیرد همچون معاویه و آل امیه و ال مروان و بنی عباس«لعنهم الله جمیعا» و در زمان ما حکومتهایی همچون غزافی و... حال آیا می توان آنها را حکومتهای موفقی توصیف نمود؟

بنا به حدیثی از پیامبر چنین حکومتهایی شاید تا مدتی پایدار باشند اما رو به نابودی هستند.
الحکم یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم!
طبق سنت خدا و وعده خدا هم چنین حکومتهایی پایدار نیستند. و ما اساسا چنین حکومتهایی را جزو حکومتهای موفق توصیف نمی کنیم.
خداوند به ما وعده داده است که حکومتهایی حق پایدارند. ( یعنی حکومتهای حق ابزاری قدرتمند چون قول خدا را در پشت خود دارند ) حال اگر حکومت باطل شکست بخورد تعجبی ندارد. چون وعده خداست و باید حتمی شود. اما اگر حکومت حق شکست بخورد انگاه نشانه چیست؟ نشانه قدرت باطل نسبت به قدرت حق است یا نشانه ضعف و ناتوانی سپاه حق؟
صدرا;100203 نوشت:
آیا این حکومتها اساسا قدمی در راه جامعه ایده آل شما برداشته اند؟

خیر برنداشته اند
صدرا;100203 نوشت:
وبا این اوصاف چگونه می توان آنها را پیروز میدان تلقی نمود؟و گفت حاکمان آنها اهل سیاست بودند؟!

نشانه پیروزی آنها در میدان نیست. نشانه شکست جبهه حق در میدان نبرد است.
و اینکه جبهه حق از لحاظ سیاسی دچار ضعف بوده که نتوانسته حتی با وجود عهدی که خداوند با آنها بسته است پیروز شوند.

mahdiqs;100023 نوشت:

با چه برهانی با این قطعیت می گویید من اسلام ستیز هستم؟ و با چه ادله ای با این قطعیت می گویید برای من بحث در اینجا منافع دارد؟


[=Verdana]با سلام
اولا که نتنها اسلام ستیز هستید!
بلکه بنده ثابت کردم که کلید کفار بودن خودتان را رقم زدید :Cheshmak:

یک نگاه به سخنان خود بیاندازید!
بنده فکر میکنم شما علاقه زیادی به نویسندگی دارید؟
چون اصلا نمیدانید چه مینویسید!؟
بیخود نیست که پیامبر در مورد افرادی چنین گفته:
[=Verdana]رسـول خدا(ص ) فرمود: بعد از من فتنه هايى به وجود مى آيد كه در آن ، قلب بعضى افراد از درك حقايق مى ايستد و مى ميرد، همان گونه كه تن مى ميرد.
در چنين زمانى بـعـضـى افـراد شـبـانـگـاه مـؤ مـنـنـد، ولى هـنـگـام صـبـح كـافر مى شوند.
در آن وقت ، نزد خدا مـقـتـول بـاش (از حـقّ دفـاع كـن ، هـر چـنـد بـه قـيـمـت جـانـت تـمـام شـود) امـا قاتل و خونريز مباش .
[=Verdana]

[=Verdana]چرا از موضوع خارج میشوید و جملات بی رابط تحویل میدهید ؟
[=Verdana]شما هنوز نمیدانید
[=Verdana]قرآن فرهنگ حكومت را فرهنگ (عبوديت ) مى داند و مى فرمايد:
(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الاَْرْضِ اءَقَامُوا الصَّلاَ ةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَوَاءَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَللّهَِِ عَاقِبَةُ الاُْمُورِ)
خـداونـد كـسـانـى را يـارى مـى كند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم ، نماز را برپا دارند و زكات بدهند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و پايان همه كارها از آن خداست .
اميرمؤ منان (ع ) اين فرهنگ را در نامه خود به فرماندار مصر چنين ترسيم مى كند:
ايـن دسـتورى است كه بنده خدا، على اميرمؤ منان ، به (مالك اشتر)مى دهد، امر مى كند او را به پـرهـيـزكـارى و پـرواى از خـدا و بـرگـزيـدن فـرمـان او و پيروى از دستورات قرآن كريم ، دسـتـوراتـى كـه كسى سعادتمند نمى شود، مگر به پيروى از آنها و بدبخت نمى گردد، مگر به مخالفت با آنها.
امـر مى كند او را به اين كه با دل و دست و زبان خدا را يارى كند... و نفس خود را هنگام شهوات فرونشانده و از سركشى ها باز دارد... .
امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) در ادامـه نـامه به (مالك ) سفارش مى كند كه مبادامشغله هاى حكومتى او را از عبادت هاى مخصوص همچون نماز اول وقت و راز و نياز با خدا، باز دارد و مى فرمايد:
... و بـايد اقامه واجباتى كه مخصوص خداست ، در راءس امورى باشد كه با آن دينت را خالص مى گردانى .
پس در قسمتى از شب و روز، بدنت را به خدا واگذار كن (به عبادت او بپرداز) و بـه واجـبـاتـى كـه تو را به خدا نزديك مى گرداند وفا كن ، بدون اين كه عيب و نقصى در آن پيش بيايد.

[=Verdana]امـيـرمؤ منان (ع ) حكومت را به عنوان يك هدف نمى ديد، بلكه آن را وسيله و ابزارى براى احياى حـق و جـلوگـيـرى از باطل مى دانست .
از اين رو، هنگامى كه (ابن عباس ) در محلى نزديك بصره بـه نـام (ذى قـار) بـر آن حـضـرت وارد شـد و امـام مشغول وصله كردن كفش كهنه اش بود، فرمود:
به خدا سوگند اين كفش كهنه براى من از حكومت بر شما محبوب تراست ، مگر اين كه به وسيله آن حقى را پابرجا يا از باطلى جلوگيرى كنم .

تعجب بنده در این است که چگونه بدون تحقیق مطلب مینویسید و سخن از حکومت اسلامی و سیاست اسلامی میکنید ؟

میثم;99972 نوشت:
2- مطلب بالا که گفتیت در تناقص اشکار با نظریه شماست شما که معتقدید « برای تعیین مصادیق باید در ان زمان زندگی می کردیم » از کجا ادعا می کنید که امامان یا پیامبران سیاست نداشتند چون نتوانسته اند حکومت تشکیل دهند. شما که در آن زمان نبودید چگونه این استدلال را کرده اید در تعجبم

فکر کنم من چند ده بار این موضوع را توضیح دادم.با مثال هم توضیح دادم. در عجبم که متوجه نمی شوید.
بگذار یک مثال خیلی ساده تر بزنم.
ما می دانیم حافظ مرده است. اما نمی دانیم بر اثر سکته قبلی مرده است یا بر اثر حادثه جان داده یا بیماری داشته یا سکته مغزی کرده یا ....
الان به یک پزشک بگویید حافظ چرا مرده است. جواب می دهد برای دریافت علتش باید من در زمان حافظ زندگی می کردم تا بدانم که وی مرده است.
اما از یک بچه 10 ساله بپرس : آیا حافظ زنده است یا مرده؟
جواب می دهد مرده است.

برای دریافت علت بیماری و چرایی مرگ حافظ باید به زمان عقب برگردیم و ببینیم چه بیماری یا حادثه ای موجب مرگ وی شده است. اما برای دانستن مرگ وی نیازی نیست به عقب برگردیم.

اصلا این موضوع خیلی واضح است. انقدر واضح که جزو بدیهیات است.

mahdiqs;99496 نوشت:
ما می دانیم که اکثر قریب به اتفاق پیامبر ( جز پیامبر خاتم ) و امامان ( جز حضرت علی علیه السلام ) موفق به تشکیل حکومت نشدند

باسلام به همه دوستان وتشکر از پستهاي مفيد وجوابهاي دندان شکن
اما 124000پيغمبر از طرف خداآمده که نام تنها 25 تاريخ فقط سرگذشت زير 30نفر ازآنان را بيان کرد ه است
آنهم مبهم شما از کجا مي دانيد که اين 124000پيغمبر هيچکدام حکومت نکرده اند الا پيامبر اسلام نکند خود پيامبري مبعوث هستيد که با آنکه هيچکس تابحال از زندگي ناممه 124000خبر نداده شما خبر داريد حتي ريز زندگي آنان را،الله اکبر
همين سي نفر راهم که اشتباه کرده اي ،مگر داود سليمان اشموئيل تا اندازه اي يوسف در راس حکومت نبودند پس چر انوشته ايد هيچکس الا پيامبر ما،هنوز ييهوديان به حکومت طلايي داود قبطه مي خورند و در انديشه رسيدن به آن حکومت است که اين هم ظلم مي کنند
از آن گذشته کمتر از سي پيامبري که قومشان رابه خدا دعوت کردند وآنان بعضا نپذيرفتند وبه عذاب الهي گرفتار شدند بعدش چه اتفاق افتاد،؟آن پيامبران بر راس تصميم گيري قوم باقي مانده بودند يا رهايشان کردند ورفتند دنبال کار خودشان نوح پس از کشتي چه کرد،؟و......؟

mahdiqs;99496 نوشت:
( امام حسن نیز حکومتی که از پدر به ارث برده بود از دست داد )

گفته اي که توهين نکرده ام اگر اين توهين نيست پس چيست امامي که جزءمفدسات 400مليون شيعه است چنين تعبيير بي شرمانه اي به کار بده اي بگذريم
حکومت را به ارث نبرده بود بلکه همان طور که نبوت از داود به سليمان رسيد ،از ابراهيم به يعقوب رسيد از يعقوب به يوسف رسيد همانطور امامت از ودر اينجا حمکومت ظاهري نيز از امام علي عليه السلام به دستور خدا به اممام حسن مجتبي جانم به فدايش رسيد
گفته اي که از دست داد!!!نه از دست نداد مردم لياقت ايشان را نداشتند مردم همان لياقت معاويه راد اشتند لذا حتي اصحاب نزديک امام از ايشان بريده و به معاويه پيوستند ،
راستي چند نفر از اقتصاد دانان که حکومتشان بقا داشته واصلا از بين نرفته ليست کن ببينم کيانند؟گيرم که به زعم اشتباه وباطل شما امام علي اقتصاد دان بوده اما حسن هم نبوده،آنان متخصص در امور مختلف جامعه بوده اند وحکومتشان تا بحال دوام آورده چه کيس بوده؟خوب هر حکومتي شروعي دارد وپاياني ،

mahdiqs;99496 نوشت:
حال سوال اینجا مطرح می شود که چرا این پیامبران و امامان که همگی عالمان دینی زمان خود بودند نتوانستند تشکیل حکومت بدهند؟ ( و نتوانستند حکومتشان را نگاه دارند )

هنوز ما متوجه نشده ايم که اين استقرا تام درباره همه پيامبران را از کجا بدست آورده اي که همه پيامبران نتوانستند حکومت تشکيل دهند،شما حتي يک چهار هزارم اين تعداد که زندگي نامشان هست نيز اشتياه کرده اي
اما اينکه حکومتشان ادامه پيدا نکرد(ادب اقتضا مي کرد چنين مي نوشتي نه اينکه نتوانستند نگه دارند،بي ادبي کردي بي ادبي جواب گرفتي ،کلوخ انداز راپاداش سنگ است،بگذريم)يکي از دلايلش اين است ،پيامبري پادشاهي نيست که از پدر به فرزند برسد وهمنطور ادامه پيدا کند که از نظر شما دوام حکومت محسوب شود،بلکه ومن ذريتي قال لاتنال عهدي الظالمين
اگر از داود به سليمان رسيد بنانيست از سليمان هم به فرزندش برسد دست خداست اگر فرزند لياقت داشت به ايشان مي رسد اگر نداشت به کس ديگر منتقل مي شود اين پيامبري است حکومت نيز علاوه بر شريايط زمان ومقبوليت جامعه اين طور نيست که ارث به فرزندشان برسد نه
راستي معاويه که 100سال حکومت خود ودودمانش دوام آورد کارشناس چه چيزي بود الازور وتزوير بايد علي عليه السلام نيز مانند معاويه اطفال کوچک مخالف راسر مي بريدو ترس ووحشت در بين مردم ايجاد يم کرد تا از طرف شما کارشناش علوم مختلف شناخته شود وگرنه نتوانسته حمومت را نگه دارد
خلفاي عباسي در کدام دانشگاه مدرک دکتراي اقتصادي و سياسي راگرفته بودند تا توانستند 500سال بر گرده بيشتر از نمي از جهان آنروزي حکوکت کنند ؟مي داني در کدام دانشگاه؟نهنمي داني اگر مي دانستي چنين نمي نوشتي!!
ولي من مي دانم ،در دانشگاه ناداني مردم ،که امام صادق عليه السلام را رها کردند وآنان راگرفتند،در دانشگاه ظلم وستم وتزوير زور ،در دانشگاه خيانت به عهد هاي که مي بستند ،مي داني که آنان که عباسيان را بر سر کار آوردند اول سراغ امام صادق آمدند ؟نه نمي داني اگر مي دانستي به مقام شامخ امامت بي ادبي نمي کردي !!!
ولي چطور نمي داني ؟اين که معروف است ،ابوسلم ابدا به سراغ امام صادق رفت ايشان قبول نکردند بعد بع سراغ عباسيان رفا ،امام حاضر نبود به هر قيمتي حکومت را بدست آوردو به هر قيمتي آن را ادمه دهد ،ابو مسلمه نيز به سراغ آمام آمد ولي با بر خورد سرد امام مواجه شد ،اگر چه آن زمان نيز بعضي نادانها بر امام خرده گرفتند که چرا قبول نکردي ولي امام نمي خواستند مثل عباسيان به حکومت برسند ولو اينکه بعد از 1400سال کسي بيايد وآنان را با ناداني به ناداني متهم کند!!!
راستي اگر امام دعوت ابومسلم راقبول مي کرد وپس از کشتن 600هزار نفر توسط ابومسلم بر اريکه قدر ت مي نشست ،سپس مثل منصور سر ابومسلم را نيز زير آب مي کرد ودودمانش 500سال بر مردم باظلم وستم حکومت مي کردند از طرف شما دکتراي اقتصاد وسياست مي گرفت؟ فکر نکنم چون اشکال جاي ديگري است
امام رضا حکومت را از مامون قبول نکرد نه اينکه علم سياست نداشت چون علم سياست داشت ومي دانست منظور مامون چيست ،قبول نکرد
قبول نکرد چون اقتصاد دان بود ومي دانست که با مشکلي که عباسيان وامويان پيش آورده اند نمي شود اقتصاد شوريده مردم رادرست کرد،اگر قبول نمي کرد آنوقت نيز نادانان بر مي گشتند ومي گفتند اينهم از حکومت اهل بيت
هنوز نامه امام علي به مالک اشتر زبان زد خاص وعام است

موضوع قفل شده است