من با دختری دوستم و اون منو به خدا نزدیک میکنه

تب‌های اولیه

127 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من با دختری دوستم و اون منو به خدا نزدیک میکنه

به نام حضرت دوست که مطلوب همه اوست

حمد و سپاس خداوندي را که حقيقت عشق است و منتهي اليه سکوت عاشقان، داناي هر نهان است و نهايت هر حاجت، به مطيعانش همت طاعت مي دهد و بر مريدانش چراغ راه مي گردد و تسکين حرارت دل آن ها، مأنوس دل دوستانش مي گردد تا به قضايش خشنودشان کند. با متوسلان و گريختگان به درگاهش به محبت و عشق مي نگرد و با عاشقانش به نجوا مي نشيند و چشمان آن ها را به واسطه نظر به جمالش روشن مي گرداند و نهال شوق و لقايش را در باغ دلشان هميشه سبز مي سازد.
بزرگان و عرفا بر اين عقيده اند که عشق کليد همه معماها و رازهاي پنهاني است. عده اي عشق را خود حق دانسته و برخي آن را موهبت الهي مي دانند. ابتداي عشق، ابتداي زندگي بشر است. در عشق الهي عامل ظهور عشق بر خلاف عشق انساني که معشوق در آن وجودي محسوس و مشهود است، ايمان به خداست و چون خود ايمان از فضل خداست، عامل پديد آمدن اين نوع عشق نيز عنايت و موهبت الهي است.
پس، عشق الهي از عشق به خويشتن آغاز مي گردد و با عشق او به خلق ادامه مي يابد و سپس با عشق خلق به خداوند به نهايت مي رسد. اگر عشق را تنها گوشه اي از راز بزرگ خداوند بدانيم، عاشقان تنها محرمان اين رازند، عاشق حقيقي به فراخور معرفت و عشق خود، به چشم اندازي دست مي يابد که در آن جلوه ذات و لايزال سراسر حقيقت به تصوير کشيده شده است.
عشق را بيشتر لغويان فزوني دوستي يا افراط الحُب تعريف کرده اند. اين کلمه را مرتبه اي افزون تر از محبت دانسته اند، به طوري که نديدن عيوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251)
شعراي فارسي زبان عشق را اکسير ناميده اند. کيمياگران معتقد بودند که در عالم ، ماده اي وجود دارد به نام اکسير يا کيميا که مي تواند ماده اي را به ماده ديگري تبديل کند. قرن ها به دنبال آن مي گشتند. شعرا اين اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسير واقعي که نيروي تبديل دارد، عشق و محبت است، زيرا عشق است که مي تواند قلب ماهيت کند. عشق، مطلقاً اکسير است و خاصيت کيميا دارد يعني فلزي را به فلز ديگر تبديل مي کند، مردم هم فلزاتي مختلف هستند؛ « الناس معادنٌ کمعادنِ الذهبُ و الفضه» عشق است که دل را دل مي کند و اگر عشق نباشد، دل نيست، آب و گل است.
علاقه به شخص يا شيء وقتي که به اوج شدت برسد به طوريکه وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق ناميده مي شود. عشق، اوج علاقه و احساسات است ولي نبايد پنداشت، آنچه به اين نام خوانده مي شود، يک نوع است، دو نوع کاملاً مختلف است.( مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه علي (ع)، ص 40)
و فرق بين محبت و عشق اين است که محبت به صورت غريزي در وجود هر موجود زنده اي قرار داده شده است که با توجه به نحوه آفرينش و ظرفيت وجودي آن ها متفاوت است. اما عشق غريزي نيست، عشق حالتي است که براي انسان دست مي دهد و موجودات ديگر از آن بي بهره اند حتي در بين انسان ها هم افراد کمي هستند که قابليت دريافت و پرورش عشق را دارند و نيروي عشق مافوق نيروي محبت است و بزرگترين انسان ها سخت ترين و دشوارترين کارها را به ثمر رساندند در حالي‏که محرک آن نيروي عشق بوده است ولي با محبت تنها، هيچ گاه بزرگترين کارها صورت نگرفته و چه بسا نيروي عشق عظيم تر است.
و منشاء عشق: اگر خداوند متعال خود را به خود نشان نمي‏داد، تکافو و خداگرايي در هيچ کس پيدا نمي‏شد و ما هرگز قادر نبوديم که او را بشناسيم. بنابراين در تجلي ذات به ذات، حقيقت وجود سابق از تجلي است و اين تجلي ذات است کنز مخفي را عيان کرد و تمناي ظهور را در اسماء و اعيان موجودات عالم بوجود آورد.
تو کنزاً مخفياً بر خود نوشتي ز اَحْبَبْتُ گل ما را سرشتي
تو را حب است و ما را هم تمنّا تجلي کن ز نورت بر دل ما

(منصوري لاريجاني، اسماعيل ، ساحت ربوبي، صص 66-65)
صائن الدين اصفهاني معتقد است که بر حسب معني حديث « کُنْتُ کنزاً مخفياً فَاَحْبَبْتُ اَن اعرف فخلقت الخلق لِکَيْ اُعْرَفَ» خداوند تبارک و تعالي براي اظهار هستي نخستين نسبتي را که براي خويش تعيين کرده، دوستي و عشق است، زيرا او دوست داشت که شناخته شود و بر اساس همين عشق و دوستي بوده است که آفرينش را آغاز کرد. در نتيجه مي توان گفت، اساس و بنياد آفرينش عشق بوده است، آن نيز جز بازگشت به آغاز چيز ديگري نيست. در هر حال، محبت را با عشق مرادف يا مساوي بدانيم بايد بپذيريم که آنچه عرفا و اهل تصوف در باب عشق ابراز داشته اند، ريشه قرآني داشته و از روي هواي نفس و بر اساس سخنان گزاف نبوده است.( ابراهيمي ديناني، غلامحسين ، دفتر عقل و آيت عشق، ص 65)
مراتب عشق را مي توان اينگونه بيان نمود: در حقيقت انسان مجمع کليه عشق ها و شوق ها و جاذبه‏هاي گوناگون که در تمام مراتب موجود است ، متفرق است. انسان از مرتبه عشق رحم به نطفه که در حقيقت همان جاذبه کرات است و عشق به توالد و تناسل که عمل نباتي است و عشق شهواني جنسي که شوق حيواني است و عشق به موهومات و تخيلات که عشق شيطاني است را داراست تا عشق ملکوتي و ملائکه آسماني. پس همه نوع از مراتب عشق تا منتها در وجود انسان به امانت نهاده اند، لذا عشق انسان جامع و کامل است و معشوق او کل الجمال نامتناهي است و متعلق به تمام جهات حسن اعظم الهي تعالي سلطانه و تقدس جلاله و جماله است.( الهي قمشه اي، محيي الدين مهدي ، حکمت الهي عام و خاص، ص 146)
و در مورد انواع عشق مي توان گفت: مسئله اساسي در اينجا اين است که آيا عشق به طور کلي يک نوع بيشتر نيست يا دو نوع است. بعضي نظريات اين است که عشق به طور کلي يک نوع بيشتر نيست و آن همان عشق جنسي است يعني ريشه عضوي و فيزيولوژيک دارد، تمام عشق هايي که در عالم وجود داشته و دارد با همه آثار و خواصش، عشق هاي به اصطلاح رمانتيک که ادبيات دنيا را اين داستان هاي عشقي پر کرده است، مثل داستان مجنون عامري و ليلا ، تمام اين عشق ها فقط عشق جنسي است و چيز ديگر نيست.
گروهي عشق را (همين عشق انسان به انسان را) که بحث در مورد آن است، دو نوع مي دانند. مثلاً بوعلي سينا و يا خواجه نصيرالدين طوسي و ملاصدرا عشق را دو نوع مي دانند. برخي عشق ها را
عشق هاي جنسي مي دانند که اين ها را عشق مجازي مي نامند نه عشق حقيقي و معتقدند بعضي عشق ها، عشق روحاني يعني عشق نفساني است. به اين معنا که در واقع ميان دو روح نوعي کشش وجود دارد. منشاء عشق مجازي غريزه است و با رسيدن به معشوق و با اطفاي غريزه پايان مي يابد. ولي اين ها مدعي هستند که انسان گاهي به مرحله اي از عشق مي رسد که مافوق اين حرف هاست. خوجه نصيرالدين طوسي از آن به مشاکله بين النفوس تعبير مي کند که يک نوع هم شکلي ميان روح ها وجود دارد و در واقع اين ها مدعي هستند که در روح انسان يک بذري براي عشق روحاني و معنوي هست و در واقع نفي هم اگر اينجاست وجود دارد او فقط محرک انسان است و معشوق حقيقي انسان يک حقيقت ماوراء طبيعي است که روح انسان با او متحد مي‏شود و به او مي رسد و او را کشف مي‏کند و در واقع معشوق حقيقي در درون انسان است.( مطهري(ره)، مرتضي ، مجموعه آثار، جلد 3، ص 72)

عرفا، ماهيت عشق را مي ستايند، چه عشق به خدا باشد چه به غير خدا. همانند عشق عاطفي که در مادر و پدر نسبت به فرزندان است همچنين عشق به زيبارويان. از اين بيان به نظر مي رسد که عشق به
غير خدا هم کمال است ليکن بعد از اندک دقت که انسان در آثار بزرگان به عمل آورد به اين نکته
پي خواهد برد که قصد و هدف آن ها نشان دادن از خودگذشتگي است در برابر مطلوب واقعي.

همان گونه که عاشق در عشق انساني به انسان ديگر در برابر معشوق همه چيز را فدا مي کند و به عبارت ديگر خاصيت عشق در مورد خدا و غير خدا واحد است که از کثرت به وحدت سوق مي دهد. بدين جهت است که مي بينيم گاه عشق به غير خدا را لازم دانسته و بدان توصيه مي کنند چون آدمي را از کثرت به وحدت سوق مي دهد. به طور کلي مي توان گفت عشق مجازي به عشقي مي گويند که سرانجام عشق خدا باشد چه مجاز به معناي معبر و محل عبور است. اگر عشق به مظاهر طبيعت همچون زيبايي هاي گل و گلزار و بوستان و دشت و همچنين عشق به زيبارويان از آن جهت باشد که جلوة آن زيبايي مطلق هستند، عشق مجازي است که سرانجامش عبور از طبيعت و مظاهر آن است و رسيدن به سرچشمه زيبايي ها است که الله جميلٌ و يُحبّ الجمال، ليکن اگر عشق به آن ها از اين جهت نباشد بلکه آدمي در خود آن ها با قطع نظر از مبدأ و منشاء آن ها متوغّل شود عشق مردود است بل رکود است و انحطاط و اصولاً عشق نيست و از خواطر شيطاني سرچشمه دارد. بنابراين عشق به غير خدا دوچهره پيدا مي‏کند، يکي نگرش طولي بدان ها که همه مظهر خدايند که اين عشق مجازي نام دارد و ديگري نگرش عرضي بدان هاست که در اين صورت آن را عشق نبايد ناميد.( بيات ، محمد حسين ، مباني عرفان و تصوف، صص 111-109)
برخي ادعا مي کنند که انسان مي تواند از طريق عشق هاي مجازي به آن عشق حقيقي دست يابد و عشق مجازي را در واقع راهي براي عشق حقيقي مي دانند. بايد گفت اين مراد در صورتي حاصل مي شود که انسان آگاه با نظارة عميق در صورت زيبا و لطف و ظرافت هاي عميق آن، به درون خود برگشته و عامل درک زيبايي و لطف آن صورت را در درونش مشاهده کند و از طريق همان شهود، راهي جمال اعلا شود. به عبارت ديگر آدمي در صورتي از عشق مجازي به عشق حقيقي راه پيدا مي کند که پاي اين عشق در گلِ صورت زيبا که عرضي چند روزي است، فرو نرود و از همان صورت زيبا، معني و علت اصلي آن را دريافت کند و به پيشگاه جمال الهي راهي شود. اين حرکت اگرچه محال نيست ولي به قدري در اقليت است که حکم استثناء دارد و بسيار نادرند افرادي که بتوانند عشق هاي مجازي را پلي براي عشق حقيقي قرار دهند. (جعفري، محمد تقي، عرفان اسلامي، صص 165-163)
از آنجا که اثرات کلي و جاني عشق بسيار است و برخي از آن ها خوشايند و مثبت و برخي ديگر سوزاننده و غم آور است اما تلفيق اين دو اثر با هم باعث جذابيت آن گشته که در اين قسمت به ذکر اين آثار مي‏پردازيم؛ بدان که تأثير عشق و محبت در نفوس انساني لطافت و صفا و رقّت و ديگر اوصاف کامل کننده آن است تا براي عروج به عالم بالا و اطلاع بر اسرار عالم غيب آماده شود اما تأثير عشق و محبت صفاي نفس و رقّت آن است.( الانصاري ، عبدالرحمن بن محمد ، عشق اصطرلاب اسرار خداست، صص 122-121)
از بين رفتن وهم و خيال و وسوسه هاي شيطاني مثل حسد، فکر بد، عمل بد، گفتار بد، بدبيني، عقده، وسعت نظر و سعه صدر و تبديل شدن از کاسه آب به دريا. مستي مطلق و حقيقي از جام شراب رباني و اين مستي جاي مستي‏هاي ظاهري و دروغين را مي‏گيرد. تجلي پروردگار در آينه وجودي انسان، درک زيبايي مطلق، کمال مطلق و خير مطلق، آرامش و سکينه دروني، اسير نشدن و ميخکوب نشدن در مظاهر مادي، ديدن ملکوت و حقيقت اشياء. نظر به اينکه عشق ضد صيانت نفس است، پس بايد با بوجود آمدن عشق، صيانت نفس يعني خودخواهي از بين برود زيرا انسان عاشق خدا را مي بيند نه خود را و خود محوري تبديل به خدا محوري مي شود. سالک اگر چنين برداشتي پيدا کند و برسد به مرتبه اي که دين و دانش خود را با اين تفکر عرفاني عشق پيوند دهد، انساني والا و ايثارگر مي شود و در مقابل زندگي توانايي و ظرفيتي بالا خواهد داشت. (بهشتي ، محمود ، سير و سلوک، ص 220)
اما بايد به اين اصل توجه داشته باشيم که نه تنها در عشق عرفاني و حقيقي، که در عشق هاي مجازي هم مي توانيم رد پايي از تأثيرات مثبت عشق را در وجود عاشق ببينيم. موريس مترلنيگ در اين رابطه
مي گويد: هيچ موجودي در دنيا وجود ندارد که در اثر عشق ورزيدن به يک موجود ديگر، حتي اگر اين عشق مبتذل و پست هم باشد، يک اصلاح در روح خود به عمل نياورد. (ذوالفغاري، غلامحسين ، کتاب رهنمون، ص 518)

عشق، حرکت آفرين و جهش زاست و کهالت و فشل بودن و جمود و سکون را برمي‏دارد. عشق، نورانيت، پويايي، حرارت، روشفکري و بصيرت مي‏آورد و تاريکي، تنگ نظري و برودت و تحجر را برمي‏کند. عشق نيرو آفرين و قدرت بخش است و انسان هاي سنگين و تنبل را چالاک مي سازد. عشق، الهام بخش و فيض دهنده است و قهرمان ساز. عشق، قواي خفته را بيدار و استعدادها را به فعليت مي‏رساند و نيروهاي بسته و مهار شده را آزاد مي‏کند. عشق، تصفيه‏گر روح، تزکيه دهنده جان و جلا دهنده ضمير آدمي است. عشق درمانگر، بيدارگر، صعود بخش و تقرب آور است. (رودگر کوهپر ، محمد جواد ، حديث وصال، صص 24-23)
اثر عشق از لحاظ روحي در جهت عمران و آبادي روح است و از لحاظ بدني در جهت گداختن و خرابي. اثر عشق در بدن درست عکس روح است، عشق در بدن باعث ويراني و موجب زردي چهره و لاغري اندام و سقم و اختلال هاضمه و اعصاب است. شايد تمام آثاري که در بدن دارد آثار تخريبي باشد ولي نسبت به روح چنين نيست تا موضوع عشق چه موضوعي و تا نحوه استفاده شخص چگونه باشد.
(مطهري (ره) ، مرتضي، جاذبه و دافعه علي (ع، ص 46)

عشق مجازي باعث مي شود که توجه فرد به معشوق حقيقي، از توجه کردن ديگران آسان تر باشد چه ديگران بايد از هزاران خواسته و ميل خويش دست بردارند اما او از همه دل بريده فقط به يک جا بند مانده که بايست از آن يک هم دل برکند و مِهر بردارد تا آن دل را به آستان معشوق حقيقي برده و آن مهر را به پاي معشوق حقيقي بيافکند. خلاصه اينکه وابستگي هاي مختلف، عاشق را در يک بستگي منحصر ساخته و در اثر دل کندن از علايق مختلف، دل کندن او را از معشوق مجازي و توجهش را به معشوق حقيقي آسان مي‏گرداند يعني عشق باعث گسستن از معشوقه هاي مختلف دنيا گشته و زمينه توجه به معشوق عالي را آماده مي سازد.( ابراهيميان ، سيد حسين ، سيري در سلوک عارفان، ص 89)

شهيد دکتر چمران در مورد عشق به خدا جملات زيبايي مي فرمايند:
« خدايا، هرگاه دلم رفت که محبت کسي را به دل بگيرد، تو او را خراب کردي، خدايا به هرکه و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستي، عشق هرکسي را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتي، تو اين چنين کردي تا به غير از تو محبوبي نگيرم و به جز تو آرزويي نداشته باشم و جز تو به چيزي و يا به کسي اميد نبندم.( منصوري لاريجاني، دکتر اسماعيل ، زمزم عشق، صص 49-48)
تا اينجا کلمه عشق از نظر لغت و اصطلاح و فرق آن با محبت و همچنين منشاء عشق، مراتب عشق، انواع عشق و ثمرات عشق مورد بحث و بررسي قرار گرفت. حال مي خواهيم عشق را در قرآن مجيد و روايات بررسي کنيم.
در قرآن مجيد و روايات، کلمه عشق استعمال نشده است، شايد به دليل اينکه در زمان نزول قرآن کلمه عشق بوسيله شعرا، تنها در خدمت فسق و فجور و شهوتراني قرار گرفته بود. چنانچه اشعار شعراي آن زمان محتوايي جز دنيا پرستي و زرق و برق زندگي زودگذر دنيا نداشت و همچنين باعث شد که خداوند شعراي آن زمان را گمراه معرفي کند. در قرآن به جاي کلمه عشق «حُب» آمده است.
« وَ الَّذِينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه » (سوره بقره، آيه 165)
کسانيکه ايمان آوردند، شديدترين محبت آن ها براي تنها حضرت رب العالمين است.
معادل هاي معنايي عشق در قرآن 1- حب 2- ود 3- ولايت
الف) حُبّ: « وَ مِنَ النَاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ اَنْدَادَاً يُحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه»
( سوره بقره، آيه 165)

برخي از مردم چيزهايي را شريک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسيار دوست دارند.
ب) وُدّ: « اِنَّ الَّذينَ امَنوُا وَ عَمِلوُا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَنُ وُدّاً » (سوره مريم، آيه 96)
خداي رحمان براي کساني که ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند، دوستي قرار مي دهد.
ج) ولايت: « اَلَا اِنَّ اَوْلِيآءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَخْزَنون» (سوره يونس، آيه 62)
آگاه باشيد که دوستان خدا نه مي ترسند و نه اندوهگين مي شوند.
و انواع حب در قرآن مجيد را مي توان به دو دسته حب مقدس و حب نامقدس تقسيم بندي کرد.
حب مقدس: حب خدا به خلق، حب خلق به خدا، حب خلق به خلق، حب خلق به پيروزي بر کافران.
در آياتي از قرآن، افراد مومن محبوب خدا دانسته شده و از آنان حسب مورد به تواب، مطهر، متوکل، متقي، محسن، صابر ناميده شده اند.
اِنَّ الله َ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلينَ.( سوره آل عمران، آيه 159)
وَ الله يُحِبُّ الصّٰابِرينَ. (سوره آل عمران، آيه 146)
و همچنين در آياتي از قرآن مجيد از کسانيکه حب به خدا داشته باشند، ستايش شده و اظهار گرديده است که خدا نيز به آنان حب دارد.
قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله ُ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ الله ُ وَ يَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ الله ُ غَفُورٌ رَحيمٌ. (سوره
آل عمران، آيه 31)

اي پيامبر، بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي کنيد تا خدا نيز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بيامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
و در قسمت دوم حب نامقدس داريم :
1- حب به بت ها:
وَمِنَ النّٰاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ اَنْدٰادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللهِ وَالَّذِينَ اٰمَنُوآ أَشَدُّ حُبّاً لِلَّّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوآ إِذْ يَرَوْنَ العَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ .( سوره بقره، آيه 165)
برخي از مردم چيزهايي را شريک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسيار دوست دارند. کاش اين کسانيکه ستم کردند، عذاب را مي ديدند، مي ديدند که قدرت به طور مطلق براي خداست و خدا به سختي عذاب مي کند.
2- حب به ترويج فحشا:
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الفٰاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ اََلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ . (سوره نور، آيه 19)
کساني که دوست دارند فحشاء را در ميان مومنان ترويج کنند، در دنيا و آخرت عذاب دردناکي دارند.
3- حب به دنيا و دارايي هاي دنيوي:
کَلّٰا بَلْ تُُحِبُّونَ العٰاجِلَةَ. (سوره قيامه، آيه 20) وَ تَذَروُنَ اْلأٰخِرَةَ. (سوره قيامه، آيه 21)
اين چنين نيست بلکه شما دنيا را دوست داريد و آخرت را وا مي نهيد.
4- حب به کافران، دشمن مسلمانان:
هَآ أَنتُمْ أُولآءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاٰ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذٰا لَقُوكُمْ قٰالُوآ ٰامَنّٰا وَإِذٰا خَلَوْا عَضُّواً عَلَيْكُمُ الأَنٰامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ. (سوره آل عمران ، آيه 119)
اين يهودياني را که شما دوست داريد ولي آنان شما را دوست ندارند و حال که شما به تمام کتاب‏هاي آسماني ايمان داريد ، هر گاه شما را ديدار کنند مي گويند: ما ايمان آورده ايم اما هرگاه خلوت
مي گزينند، سرانگشتانشان را از خشم به شما به دهان مي گزند. اي پيامبر، به آنان بگو از خشم خود بميريد.

5- حب به نامحرم به قصد کام جويي يا عشق مذموم
وَقٰالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ اِمْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرٰاوِدُ فَتٰيهٰا عَن نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهٰا حُبّاً إِنّٰا لَنَريٰهٰا فِي ضَلٰالٍ مُبينٍ. (سوره يوسف ، آيه 30)
زنان شهر گفتند: زن عزيز از جوان خدمتکارش کام خواسته است. دلش دوستي او را ربوده است. او در گمراهي آشکاري است.
چنانکه ملاحظه کرديد چنان نيست که حب به طور مطلق مقدس باشد. حب در صورتي مقدس است که به خدا و مومنان به خدا تعلق بگيرد و به موجب آن خدا و آخرت ترجيح داده شود اما اگر به کسي يا چيزي در مقابل خدا و آخرت تعلق بگيرد، نامقدس است.
حال جاي اين پرسش است که چه کساني مشمول حب الهي مي شوند و چه کساني مشمول حب الهي نمي‏شوند؟ در جواب بايد بگوييم حب خداوند شامل افرادي مي شود که حب‏شان در مسير خدا و ائمه اطهار باشد. خداوند نيکوکاران، صابران، متقيان، مطهران، متوکلان و مقسطان، عادلان و پرهيزگاران و نمازگزاران را دوست دارد و شرط حب خدا نسبت به بنده اش اين است که انسان مطيع اوامر الهي باشد و خداي خود را از صميم قلب دوست داشته باشد.
در سوره آل عمران آيه 31 داريم:
قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله ُ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ الله ُ وَ يَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ الله ُ غَفُورٌ رَحيمٌ. (سوره آل عمران، آيه 31)
اي پيامبر، بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي کنيد تا خدا نيز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بيامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
اگر محبت خدا را داشتيد و اثرات آن در عمل و زندگي شما آشکار مي شد، خداوند هم شما را دوست مي‏دارد و به دنبال اين دوستي اثراتش در مناسبات او با شما آشکار مي‏گردد و گناهان را مي‏بخشد و شما را مشمول رحمتش مي‏کند و دليل دوستي متقابل خداوند نيز روشن است زيرا او وجودي است از هر نظر کامل و بي پايان و به هر موجودي که در مسير تکامل گام بر مي‏دارد بر اثر سنخيت پيوند محبت خواهد داشت از اين آيه ضمناً روشن مي شود که محبت يکطرفه نمي تواند وجود داشته باشد زيرا هر محبتي دارنده آن را دعوت مي کند که عملاً در راه خواسته هاي واقعي محبوب گام بردارد و در چنين حالتي به طور قطع محبوب نيز به او علاقه پيدا مي کند. (ناصر، مکارم شيرازي، تفسير نمونه، جلد دوم، ص 514)
حال در جواب سوال که چه کساني مشمول حب الهي نمي شوند، بايد گفت: حب خداوند شامل افرادي که حب شان در مسير خدا و ائمه اطهار نباشد، نمي‏شود. خداوند متجاوزان، کافران، ظالمان، متکبران، فخرفروشان، خائنان، مفسدان و بد زبانان را دوست ندارد.
و عشق به خدا از منظر روايات: عشق به خدا عبارت است از تطهير باطن بنده از غير خدا و خالي نمودن وجودش از هر مانعي که بين او و مولايش حائل مي شود تا جز با حق و از حق نشنود و جز با حق نبيند و جز با حق نگويد.
پيامبر اکرم (ص) در پاسخ به اين پرسش که چه چيز موجب محبت خدا و محبت مردم مي شود؟ فرمود: به آنچه نزد خداي عزوجل است دل ببند تا خدايت دوست بدارد و از آنچه مردم دارند، دل برکن مردم دوست خواهند داشت. (محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ص 933)

و محبوب ترين مردم نزد خدا از منظر روايات:
امام صادق (ع) فرمودند: خداي عزوجل فرموده است مردم خانواده من هستند پس محبوب ترين آن‏ها نزد من کسي است که با آنان مهربان تر و در راه برآوردن نيازهايشان کوشاتر باشد. (کليني، محمد بن بعقوب بن اسحاق، اصول کافي، جلد 2، ص 164)
و حال عشق از منظر امام خميني (ره) اين عارف معاصر و اين عاشق شهير بررسي مي کنيم:
1- منشاء عشق ازلي است و عاشق در عشق وجود پيدا کرده است.
2- عشق الهي در همه موجودات سريان دارد.
3- عشق مقوله اي است غير از علم و نظر که وسيله اش، عقل جزيي است.
4- عشق منزلي بس خطرناک است و هرکس را بدان راه نيست، در راه عشق بايد از سر گذشت.
5- عشاق حقيقي با اسم و رسم بيگانه اند.
6- به مدد عشق، حباب هاي عاشق در مراحل کمال به کنار مي رود.
7- عافيت حقيقي و سلامت باطني همه در عشق است.

چشم بيمار تو هرکس را به بيماري کشاند تا ابد اين عاشق بيمار، بيماري ندارد

8- شرط عشق، رستن از خود و خودي است.
اگر دل بسته اي بر عشق جانان، جاي خالي کن که اين ميخانه هرگز نيست جز مأواي بي دل‏ها
بگذر از خويش اگر عاشق دلباخته اي که ميان تو و او ، جز تو کسي حايل نيست

(خميني (ره)، روح الله، فرهنگ ديوان امام خميني، صص 232- 231)
خداوند در سوره احزاب آيه 72 فرموده است:
اِنّٰا عَرَضْنَا الْاَمٰانَةَ عَلَي السَّمَوٰاتِ وَالْاَرْضِ وَالْجِبٰالِ فَاَبَيْنَ اَنْ يَحْمِلْنَهٰا وَاَشْفَقْنَ مِنْهٰا وَحَمَلَهٰا الْاِنسَانُ. (سوره الاحزاب، آيه 72)
ما امانت را بر آسمان ها و زمين و کوه ها عرضه داشتيم. آن ها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشيد.
نتيجه اي که از کل بحث مي گيريم اين است که به نظر مي رسد اين خواست خدا بود که انسان بار امانت را به دوش بکشد و محبوب خداوند گردد و خداي متعال را مُحب خويش قرار دهد.
خداوند اول عاشق و اول معشوق است. در واقع انسان عشق خداوند را به امانت گرفت و انسان در مقابل اين عشق مسئول است و بايد تا آخرين لحظه عمرش از آن پاسباني نمايد و از طريق اطاعت امر خداوند و انجام فرائض و ترک نواهي و دوست داشتن او از صميم قلب و دوست داشتن ائمه اطهار و اجراي دستورات آنان به اين عشق الهي پاسخ صحيحي دهد.
عشق خدا به انسان باعث شد که انسان امانت الهي را بر دوش بگيرد و خود را مسئول در برابر اين عشق بداند. البته تمام موجودات و کائنات در برابر خداوند به ذکر و ثنا مشغولند ولي انسان با داشتن اختيار و اراده به اطاعت امر مي پردازد و اين تجلي عشق انسان به خداست.
الهي، حمد و ثناي بي پايان ما سزاوار توست و اين تويي که حمد و ثناي ازلي و ابدي را سزاواري. ما را در زيباترين اسلوب ها به صورتي زيبا آفريده اي و نعمت بي‏دريغ خويش را به ما ارزاني داشتي، اين تويي که به انسان ناچيز قدرت عظما بخشيده اي و موجودي ناتوان را بر تواناترين موجودات خويش سيطره و سلطنت داده اي. هم اکنون ابر و باد و مه و خورشيد و فلک را در اختيار خود مي بينم و مي دانم که تسلط قادر و قاهر تو ما را بر نواميس طبيعت برتري و چيرگي داده است. (فاضل، جواد، صحيفه سجاديه، ص 46)

منابع و مآخذ:
1- قرآن مجيد
2- ابراهيمي ديناني، غلامحسين، دفتر عقل و آيت عشق، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1380
3- ابراهيميان، سيد حسين، سيري در سلوک عارفان، چاپ اول، دفتر نشر معارف، قم، 1383
4- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405
5- الانصاري، عبدالرحمن بن محمد، عشق اصطرلاب اسرار خداست، ترجمه قاسم انصاري، انتشارات طهوري، تهران، چاپ اول، بي تا.
6- الهي قمشه اي، محيي الدين مهدي، حکمت الهي عام و خاص، انتشارات دانشگاه تهران، 1335
7- بهشتي، محمود، سير و سلوک ، انتشارات علامه طباطبائي، تهران، چاپ اول، 1374
8- بيات، محمد حسين، مباني عرفان و تصوف، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي، چاپ اول، 1374
9- جعفري، محمد تقي، عرفان اسلامي، انتشارات صنعتي شريف، چاپ اول، 1373
10-خميني (ره)، روح الله، فرهنگ ديوان و اشعار امام خميني (ره)، موسسه تنظيم نشر آثار امام، چاپ اول، زمستان 1372
11-ذوالفقاري، غلامحسين، کتاب رهنمون، انتشارات سخن، چاپ دهم، 1379، بي جا
12-رودگر کوهپر، محمد جواد، حديث وصال، ناشر جهاد دانشگاهي گيلان، 1374
13-فاضل، جواد، صحيفه سجاديه امام زين العابدين، قم، انتشارات پارسيان، چاپ پنجم، 1385
14-کليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، اصول کافي، تحقيق علي اکبر غفاري، دارالکتب الاسلاميه، چاپ پنجم، تهران، 1362
15-محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، مترجم حميد رضا شيخي، ناشر دارالحديث قم، 1377
16- مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه علي (ع)، انتشارات صدرا، چاپ چهلم، 1380
17-مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، جلد 3، انتشارات صدرا، چاپ اول، 2 فروردين 1372
18-مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، با همکاري جمعي از نويسندگان، دارالکتب الاسلاميه، قم، چاپ نهم، 1371
19-منصوري لاريجاني، اسماعيل، زمزم عشق، انتشارات مرکز نشر فرهنگي آيه، چاپ اول، 1379
منصوري لاريجاني، اسماعيل، ساحت ربوبي، ناشر موسسه فرهنگي، انتشارات آيه، چاپ اول،1380

به نظر اینجانب تعریف عشق اینقدر سخت نیست که دهها صفحه در

مورد ش بنویسیم

[="red"]عشق یعنی دوست داشتن بدون دخالت غریزه همین وسلام[/]

سلام
همه بلدیم عاشق بشیم ولی سخته بخوایم عشق رو توضیح بدیم تازه این عشق بود چه برسه بخوایم عشق حقیقی رو توضیح بدیم
عشق یعنی بین در و دیوار شدن ناله مولا به چاه تنهایی شدن
عشق یعنی ذبح شش ماه بروی دست یعنی سر به نی دادن و قاری شدن
عشق یعنی شیعه یعنی وفا یعنی دعا عشق یعنی سرباز مهدی زهرا شدن
ولی همه اینها جواب شما نیست
اره عشق مجازی میتونه مقدمه باشه مثل باند فرودگاه که تو زمینه ولی هدف اون بالا بالاهاس ولی خیلی ها متاسفانه تو همین مقدمه کتابشون رو بستن و از پرواز عقب موندن

در تکمیل و به عنوان جمع بندی مطالب ارزشمند جناب گمنام اضافه کنم که به طور کلی می‏شه از سه منظر به انواع عشق نگاه کرد.انواع عشق که عبارت باشن از عشق حقیقی، عشق مجازی وعشق کاذب در سه دیدگاه دنیوی ،فلسفی و عرفانی بررسی میشن:
[="darkred"]مراتب عشق از دیدگاه دنیوی(سکولار):
عشق حقیقی=عشق به امور مادی
عشق مجازی= عشق به وسایط و وسایلی که انسان را به معشوق مادی میرساند.
عشق کاذب = عشق به امور متعالی[/]
[="navy"]مراتب عشق از دیدگاه فلسفی:
عشق حقیقی= عشق به حقایق و ذوات عقلی
عشق مجازی= عشق به اوصاف عقلی
عشق کاذب= عشق به امور مادی و دنیوی[/]
[="purple"]مراتب عشق از دیدگاه عرفانی:
عشق حقیقی= عشق به ذات الهی
عشق مجازی= عشق به اسما و صفات الهی
عشق کاذب= عشق به ماسوی اعم ازدنیوی و اخروی[/]
این بحث رو خیلی خلاصه آوردم دوستانی که مایل هستند میتونن به کتاب هستی و هبوط(انسان در اسلام) از استاد عزیز حمید پارسانیا مراجعه کنن.(صص129-162)

سلام به همه اسک دینی ها:tavallod:


بعد از غیبت کبرایی که داشتم دوباره اومدم :khandeh!: ......
کسی نیست بهم خوش آمد بگه؟!
بله! خوش اومدی:Kaf: :hamdel:.
یک سوال مهم دارم خواهش میکنم منو رو راهنمایی کنید: :Gig:

یکی از برو بچ میگه من با دختری دوستم، میدونم خوب نیست و نباید ولی اون برام از خدا میگه،از بندگی و .... و نتیجه اش اینه که اخلاقم خوب شده و صبرم زیاد شده،باید بگم با هم قرار ازدواج داریم و در حد حرف با همیم.
حالا شما به من بگید این دوستی از نظر خدا خوبه یا هنوزم بده؟ چی کار باید بکنم که نه سیخ بسوزه نه کباب؟!
البته بگم اگر ازش جدا بشم باز خدا رو فراموش میکنم و خودمو گم میکنم.
لطفا جواب منو بدید

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر هدف ازدواجه این لطف خداست در حقش ولی باید سریعا ازدواج صورت بگیره بعد همسرش از خدای رحمان براش بگه نه دوست دخترش

اگر غیر از این باشه این یکی از دامهای فوق العاده خطرناک شیطانه مثل اون عابد که شیطان می خواست با عبادت گمراهش کنه

با سلام و خوش آمد گویی خدمت جناب یا علی
فردی رو میشناسم که دقیقا مشکل دوست شما رو داشت
و ایشون با یک استاد مشورت کردن
و استاد جواب بسیار عالی به ایشون دادند که شاید یه کم قبولش سخت باشه برای دو طرف که اگر سرشار از احساسات باشن ولی اگر دنبال بهترین راه هستن به نظر من این راه بهترینه
جدا شدن از همدیگه
میدونید چرا؟
چون بر طبق تجارب بدست آمده از این جور شرایط
شاید اینها ازدواج کنند و زندگی بظاهر خوبی هم داشته باشن ولی باز هم به خاطر ارتباطی که قبلا بینشون بوده مطمین باشید در آینده حتما این مساله خیلی خودش رو روشن تر نشون میده و زندگیشون دچار تزلزل خواهد شد
الان فردی که این شرایط براش بوجود اومده نمیدونید چقدر خوشحاله که استادش این راه رو بهش نشون داده
شاید اولش کمی سخت باشه ولی اگر کمی تدبر کنند و احساسات رو کنار بذارند این بهترینه

و در مورد اون اطلاعاتی که اون دختر بهش میده در مورد خدا
شما که دوستش هستید سعی کنید جای اون دختر رو براش از نظر اطلاعاتی پر کنید
مخصوصا گفتن احادیث قدسی که از محبت خدا نسبت به بنده هاش گفته شده بگید خیلی تاثیر داره

yaali;99226 نوشت:

یکی از برو بچ میگه من با دختری دوستم، میدونم خوب نیست و نباید ولی اون برام از خدا میگه،از بندگی و .... و نتیجه اش اینه که اخلاقم خوب شده و صبرم زیاد شده،باید بگم با هم قرار ازدواج داریم و در حد حرف با همیم.

فایده نداره
گشتیم نبود نگرد نیست
اینجوری خدارو نمی‌شه شناخت

سایه خورشید;99271 نوشت:
جدا شدن از همدیگه

شرایط فرق می کنه

بنده درک می کنم این رابطه چه رابطه ای است اگر هدف ازدواج باشه

به هیچ عنوان جدا نشن بلکه ازدواج کنن اگر هدف ازدواج نیست یا تمایلی به ازدواج ندارن باید قطع کنن رابطه رو چون او از دامهای شیطانه و در صورت تمایل به ازدواج تا زمان برقراری ارتباط شرعی ارتباطشون قطع شه :Gol:

**عبدالله**;99295 نوشت:

اگر هدف ازدواج باشه

اینا باهم ازدواج کنن چون پسر اینجوری می‌خواد خدا تو قلبش باشه

اگه فردا که عشقش کمرنگ شد یا دختر یه چیز گفت ناراحت شد

همونجا می‌خواد خدایی که از طریقه اون دخترو شناخت بی‌خیال بشه دیگه


بسم الله الرحمن الرحیم

ما صلاحیت پیش گوئی قاطعانه اینده رو نداریم

حال اینطوره که این دختر باعث جلب این پسر به رحمت الهی است

این یعنی یک نکته مثبت

ولی اگر این پسر هیچ تغییری در ارتباطش با حضرت رب نمی بینه این بدین معناست که ارتباط باطل و از جنس دام شیطانه

و در صورت عکس قضیه این دختر موهبت الهی است

ولی حتی در این صورت ازدواج و طریق شرعی باید جاری بشه نه ارتباط حرام

با سلام خدمت دوستان

جناب عبدالله گرامی

فردی رو که من خدمتتون عرض کردم
حدود 5 سال این دو نفر همدیگه رو میشناختن و آشناییشون هم از طریق چت بود
ولی همش در مورد خدا با هم حرف میزدن
من در جریان کارهاشون بودم
تا اینکه تصمیم به ازدواج گرفتن
ولی خانوادهاشون موافقت نکردن
اونها هم مجبور شدن از هم جدا بشن تا شرایط ازدواجشون محیا بشه
رفتند تا 2 سال بعد دوباره برگشتن
و هنوز هم تقریبا مثل قبل بودن
ولی دیدن باز هم باید صبر کنن تا موقع ازدواجشون برسه
خلاصه خیلی تلاش کردن برای به هم رسیدن
تا اینک دختره رفت پیش یک مشاور خیلی خوب که یکی از اساتید دختره بود
در صورتی که اونها سرشار از احساسات بودن ولی هدفشون اول رضایت خدا بود و زندگی خوب داشتن
و استاد دختره بهش گفت که اگه میخوایی فردا زندگی خوبی و بدن دغدغه داشته باشی با اون ازدواج نکن
و حتی مثالهایی هم برای دختره زدند از افرادی که این شرایط رو داشتن ودقیقا الان تو زندگیشون مشکل دارن
و چیز جالب دیگه ای که گفتن این بود که شیطون خیلی صبوره
و بعضی مواقع از راه دین و اسلام وارد میشه
مثل همین شرایطی که این بنده خدا دارن
اول شیطون میاد این رابطه رو با حرفایی در مورد خدا رنگ و لعاب میده و بعد صبر میکنه و صبر میکنه حتی سالیا ن سال صبر میکنه تا اونها برن سر خونه و زندگیشون بعد
یواش یواش همون شیطون صبور میاد این رابطه ی قدیمی رو توی دعواها نشون میده
و این باعث میشه همون زندگی که خیلی بظاهر خوب و قشنگ بود بی اساس بشه و ...
و یک آیه از قرآن گقتن که متاسفانه دقیقا خود آیه تو ذهنم نیست
ولی مفهومش این بود که خیلی چیزهایی هستن که شما دوستشون دارید و می خوایید بهشون برسید در حالی که اصلا برای شما خوب نیست و به صلاحتون نیست

به نظر من اگر ایشون میخوان در آینده آرامش داشته باشن و زندگی خوبی داشته باشن با یکی ازدواج کنن که قبلا اصلا باهاشون در ارتباط نبودن

عرض کردم شرایط فرق می کنه حالا ملاحظه کنید

سایه خورشید;99319 نوشت:
حدود 5 سال این دو نفر همدیگه رو میشناختن

مشکل شماره یک این ارتباط حرام بوده 5 سال ........:Moteajeb!:

سایه خورشید;99319 نوشت:
آشناییشون هم از طریق چت بود

قطعا کسی که از طریق چت دل می بنده قابل اعتماد نیست برای زندگی مشترک

سایه خورشید;99319 نوشت:
در صورتی که اونها سرشار از احساسات بودن ولی هدفشون اول رضایت خدا بود و زندگی خوب داشتن

این خدعه شیطان لعنت الله علیه بوده به همون دلیل اول که عرض شد

سایه خورشید;99319 نوشت:
و چیز جالب دیگه ای که گفتن این بود که شیطون خیلی صبوره

اتفاقا شیطان ملعون خیلی عجوله یکی از راههای شناخت شیطان رجیم همین عجله است

سایه خورشید;99319 نوشت:
و بعضی مواقع از راه دین و اسلام وارد میشه

هر گردی گردو نیست حتی در مقامات بالا خیلی موقعها بسط بسط شیطانیه و قبض قبض الهی !!!!!

سایه خورشید;99319 نوشت:
اول شیطون میاد این رابطه رو با حرفایی در مورد خدا رنگ و لعاب میده

باید دید چه قسم حرفهائی؟حتی در همون مورد هم شیطان مطرود تحمل شنیدن خیلی حرفها رو نداره درباره خدای یکتا

سایه خورشید;99319 نوشت:
به نظر من اگر ایشون میخوان در آینده آرامش داشته باشن و زندگی خوبی داشته باشن با یکی ازدواج کنن که قبلا اصلا باهاشون در ارتباط نبودن

صیغه محرمیت برای اینه که افراد قبل از ازدواج همدیگه رو بشناسن ولی از راه حلال

جامعه ما خیلی آلوده تر از این حرفهاست که بشه با دو تا تحقیق و چهارتا پرس و جو پاکی یا ناپاکی کسی رو فهمید

**عبدالله**;99314 نوشت:

صورت عکس قضیه این دختر موهبت الهی است

خیلی‌ خوشبینانه نگاه می‌کنین دختر خوب خیلی‌ کارای مهمتر از ارشاد یه پسر داره

**عبدالله**;99314 نوشت:

ولی حتی در این صورت ازدواج و طریق شرعی باید جاری بشه نه ارتباط حرام

این اوکی

guest;99329 نوشت:
خیلی‌ خوشبینانه نگاه می‌کنین دختر خوب خیلی‌ کارای مهمتر از ارشاد یه پسر داره

دختر خوب

1-- دختر گل باباش سبب جلب رحمت الهی به محیط زندگی آرامش باباجون --ام ابیها--خدائیش این واژه ام ابیها خیلی معنی داره

2-- مایه آرامش مادر شنوای دردل مادر همراه مادر در امور منزل و مدیریت خانواده و تربیت بچه ها

3-- مایه هدایت پدر و مادر در صورت گمراهی

4-- قوام جمع دختر خوب کاهنان یک معبد رو ارشاد می کنه

5-- دختر خوب وقتی بابا خسته میاد از بیرون با مهربانی خاک رو از سر بابا می زنه کنار

6-- دختر خوب قوام شوهر ارامش منزل دعوت به سمت ذات رحمانی که مهربانی رو در وجودش به ودیعه گذاشته

7-- دختر خوب مادر مهربون همدم شبهای بی قراری فرزند ...........

گرفتین ؟واقعا وجود زن اگر به معنی واقعی خودش باشه غیر قابل توصیفه

با سلام
می گن هدف وسیله رو توجیه نمی کنه
اگه یه خونه ای پنجره داره می شه از طریق پنجره وارد خونه شد اما راه وارد شدن پنجره نیست چون ممکنه از پنجره افتاده و سر و دستمان بشکنه و یا خشتک شلوارمون پاره شده و آبرومون بره
درسته که ممکنه بوسیله یه دختر اخلاقمون خوب بشه یا مثلا نماز خون بشیم اما این راه رسیدن به خدا نیست چون به احتمال قوی کنار این خوبی ها هزار و یک خطر هم ما رو تهدید می کنه برای همین این گونه دوستی ها فایده ای نداره شیطان قسم خورده که اگه یه زن و مرد نامحرم رو در یک جا ببینم که نفر سومی به آنجا را نداره اونا رو بی آبرو می کنم (چت کردن هم شامل این مورد می شه) در ضمن اگه کسی می خواد به واسطه عشق به یه دختر، به خدا برسه نرسیدنش بهتره! چون از همون اول قصد قربت نداشته و قصدش از انجام عمل صالح توصیه های دختر مورد علاقه اش بوده و لذا یک رفتار ناشایست توسط همون دختر باعث خروجش از دینه کما این که در این باره روایت هست و مضمون روایت اینه که: هر کس به خاطر علاقمند شدن به شخصی وارد دین اسلام شود به واسطه همان شخص از دین خارج می شود و هر کس به خاطر عشق و علاقه به قرآن و اهل بیت وارد دین شود در دینش ثابت قدم می شود

مشکل شماره یک این ارتباط حرام بوده 5 سال ........:Moteajeb!:
ببخشید ظاهرا مطالب حقیر رو درست نخوندید بنده عرض کردم 5 سال همدیگه رو میشناختند ولی با وجود عشقی که بینشون بوده چون خدا راضی نبوده از هم جدا شدند یعنی اصلا با هم در ارتباط نبودن اگر هم بوده بیشتر از طریق چت بوده

قطعا کسی که از طریق چت دل می بنده قابل اعتماد نیست برای زندگی مشترک

این خدعه شیطان لعنت الله علیه بوده به همون دلیل اول که عرض شد

این درسته که آشناییشون از طریق چت بوده ولی توش ناخالصی نبوده تا اونجایی که حقیر اطلاع دارم کوچکترین کاری نکردن که خدا ناراحت بشه اگه هم این رابطه رو قطع کردن چون که خدا راضی نبوده

اتفاقا شیطان ملعون خیلی عجوله یکی از راههای شناخت شیطان رجیم همین عجله است
نمیدونم سند شما برای این صحبتتون چیه ولی استادی که خدمتتون عرض کردم بدون سند صحبت نمیکنن ایشون معتقد بودند که شیطون خیلی هم صبوره

خدمت جناب یا علی عرض کنم که
یکی از راههایی که واقعا تاثیر داره دعا هست
به دوستتون بگید از صمیم قلب با تمام وجودش از خدا بخواد که راه درست رو خودش نشونش بده
مطمین باشید اگه کسی با اخلاص خدا رو بخونه خدا اون رو بی جواب نمیذاره


سلام و درود:Gol:

ببخشید بنده نظر خاصی ندارم
:Gig::Gol:

سایه خورشید;99346 نوشت:
اتفاقا شیطان ملعون خیلی عجوله یکی از راههای شناخت شیطان رجیم همین عجله است

سایه خورشید;99346 نوشت:
نمیدونم سند شما برای این صحبتتون چیه ولی استادی که خدمتتون عرض کردم بدون سند صحبت نمیکنن ایشون معتقد بودند که شیطون خیلی هم صبوره

فکر کنم از قدیم گفتند عجله کار شیطان است!

البته فکر میکنم برای آدم هایی با درجه ایمانی مختلف, صبوری یا شتابش متفاوت باشد!

علی یارتان:Gol:

پونه ی عزیز
ما خیلی ضزب المثلهایی داریم که از قدیم الایام میگفتند ولی سند دینی نداره:Gol:

شیطان عجوله چون صبر نکرد تا حکمت الهی سجده معلوم شه

ارتباط بای کان نحو حرامه حال چت یا هرچی

به هر حال هر انچه شرط بلاغ است ما گفتیم

**عبدالله**;99362 نوشت:
شیطان عجوله چون صبر نکرد تا حکمت الهی سجده معلوم شه

ارتباط بای کان نحو حرامه حال چت یا هرچی

به هر حال هر انچه شرط بلاغ است ما گفتیم

سلام به دوستان مخصوصا عبدالله عزیز
از همه دوستانی که شرکت فرمودند تشکر میکنم توجه کنید!
بحث بسیار خوبی شده و خوب پیش میره لطفا دقت کنید منحرف نشه.

سلام به دوستان عزیزم
من از جهتی با عبدالله عزیز موافقم :Kaf: و از جهتی با سایه خورشید و guest :Gol:
بگید چرا؟ :Gig:

از این جهت که اینا قصدشون پاک باشه با عبدالله موافقم
از این نظر که خشت اول چون نهد معمار کج با سایه و guest
هم نظرم.
آخه من هم به نظر اون استادی که سایه حرفشو میزد رسیدم
تو دانشگاه از این برنامه ها زیاده ولی 99.9% اونا رو دیدم که مقطعی و آنی بوده.
* من حرف این استاد رو تایید میکنم که شیطون خیلی صبوره!!!

:Ghamgin:

با سلام.

خوش آمدید.:Gol:

این آقا پسر نمیتونه راه دیگری برای نزدیک شدن به خدا پیدا کنه؟

فکر کنم اگر بخواد, میتونه! مشکل گم شدن و دوری از خدا را هم در جدایی نخواهد داشت, انشالله.

مگر اینکه خدا بهانه باشد.(ببخشید رک گفتم) یا در حالت خوشبینانه شاید قضیه هم خدا هم خرما ست, که انشالله اینطور نیست.

راههای رسیدن به خدا بسیاره

اگه حضرت رحمان رحیم می خواست مثل بندههاش رفتار کنه یه نفر خداپرست نمی شد الا مقربین
اینکه یه نفر با محبوبش حرف از یکی دیگه می زنه این معنی رو قریب می کنه که اصل حب اون نسبت به کسی است که ازش حرف میزنه

یعنی این خانم محبت واقعیش به خداست
علامت عاشق اینه که همیشه با هرکس حرف از حبیبش می زنه

yaali;99379 نوشت:
من از جهتی با عبدالله عزیز موافقم و از جهتی با سایه خورشید و guest

سلام

دوستان شاید جاش نباشه اما یه پیشنهادم هست که دینمون به ما داده اما در جامعه ما کورنگ است

اونم ازدواج موقت بدون ایجاد رابطه زناشویی ایست
که اینجوری هم میتونند با هم باشند هم خدا رو بشناسند هم برای اینده یشان مشکلی پیش نیاید
و هم اگر عشقشان پوچالی باشد از بین برود و...(نظرمو گفتم )

yaali;99226 نوشت:

یک سوال مهم دارم خواهش میکنم منو رو راهنمایی کنید: :Gig:

یکی از برو بچ میگه من با دختری دوستم، میدونم خوب نیست و نباید ولی اون برام از خدا میگه،از بندگی و .... و نتیجه اش اینه که اخلاقم خوب شده و صبرم زیاد شده،باید بگم با هم قرار ازدواج داریم و در حد حرف با همیم.
حالا شما به من بگید این دوستی از نظر خدا خوبه یا هنوزم بده؟ چی کار باید بکنم که نه سیخ بسوزه نه کباب؟!

البته بگم اگر ازش جدا بشم باز خدا رو فراموش میکنم و خودمو گم میکنم.
لطفا جواب منو بدید

سلام بر بقیةالله الالعظم ومنتظرانش

بزرگواراران به قسمتی که با رنگ قرمز مشخص شده دقت فرمایید :!:

حالا به این مطلب دقت فرمایید :

روزی بزرگی (یکی از اساتید معظم) میگفت برای عامه ی مردم خدای نادیده را پرستیدن دشوار وبلکه غیر ممکن است .
ایشان به عوض خدا راویان کلام خدا را می پرستند واین در حالی است که راویان نیز اکثرا" خود بر همین گمانند واین است طریق گمراهی ودر دام شیطان اسیر شدن و خیال درجاتی از ایمان را داشتن ودر زیر سایه ی شیطان خدا را ملاقات کردن.

این حرف تا مدتها برایم ثقیل پس از آن برایم مبهم بود تا امروز که مصداق یافت .

................................................................................. حق یارتان :roz:...........................................................................................

سلام و درود:Gol:

mkk1369;99401 نوشت:
اونم ازدواج موقت بدون ایجاد رابطه زناشویی ایست

خداوند صیغه را از مردهای جامعه ی ما نگیرد!

که احتمالا اکثرا دق میکنند!!!:Gig:

ببخشید:Gol:

امیدوارم با پست من تاپیک منحرف نشود!!

علی یارتان :Gol:

po0neh;99404 نوشت:
خداوند صیغه را از مردهای جامعه ی ما نگیرد!

سلام

دوست من صیغه در جهت اضطرار است (امیدوارم منظورم را متوجه شده باشید

با سلام.
اصل این کار حرام است و نادرست .تا حالا کی از یک پی کج دیواری راست بالا برده .برادر من دوستی دختر و پسر ی که با هم محرم نشده اند گناه کبیره است .این کار چه فرقی می کند با اینکه شما با یک خانم ارتباط داشته باشی.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از دوستان گرامی تقاضا دارم که موضوع بحث را منحرف نکنند درغیر اینصورت مشمول بند حذف میشوید :ok:

موضوع اصلی به یاد خدا بودن به شرط کنار یار بودن میباشد

شما دوستان گل گفتمان دینی به عوض نقد وبررسی صحت یا مضمت این مطلب راهکار نشان می دهید تا شرط دوست عزیزمان برای پرستش خدا محقق شود ؟:!::!::!:

یعنی ایشان خدا را فقط به خاطر این خانم قبول دارد وشما هم میفرمایید خانم را صیغه کند تا خدایش را از دست ندهد ؟:!!!:یا آن خانم را ازدست ندهد ؟؟؟ می بخشید بنده زیاد سوادم به این مطلب قد نمی دهد لطفا" یکی مطلب را روشن بیان کند .:Gig:تا ما هم متوجه شویم!!!

این دیگر چطور معامله ای است لا اقل خدارا این وسط شرط قرار ندهید والله ارزش عشق به خدا از هر چه در دنیا است بالاتر میباشد

جناب شما با این شرطتان آن خانم را به طور ضمنی می پرستید وآگاه به مطلب هم نیستید اگر اسمی از خدا هم می برید به خاطر ایشان است؟؟؟

...................................................................................... حق یارتان ...................................................................................................

po0neh;99404 نوشت:
خداوند صیغه را از مردهای جامعه ی ما نگیرد! که احتمالا اکثرا دق میکنند!!!

سلام علیکم جمیعا
پونه گرامی چقدر دلش از صیغه خونه :khaneh:

بگذریم

••ostad••;99458 نوشت:
یعنی ایشان خدا را فقط به خاطر این خانم قبول دارد وشما هم میفرمایید خانم را صیغه کند تا خدایش را از دست ندهد ؟یا آن خانم را ازدست ندهد ؟؟؟ می بخشید بنده زیاد سوادم به این مطلب قد نمی دهد لطفا" یکی مطلب را روشن بیان کند .تا ما هم متوجه شویم!!!


دقیقا استاد گرامی

قوم یهود هم بهانه می آوردند. قوم منفور بنی اسرائیل به بهانه آوری معروفند.

برای رسیدن به خدا از راه حلال نمیتوانند استفاده کنند.
این بهانه هم ساخته شده از اکثیر دروغ است.

درست است که خدای ما کیمیاگری است که از مفرغ و مس وجود انسانها طلا میسازد ولی لازمه اینکه چنین لطفی شامل حال بندگان شود این است که بنده صداقت داشته باشد.

این ما هستیم که منت خدا را باید بکشیم که هدایتمان کند و نه اینکه خدا باید منت ما را بکشد.



یاحق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید

عشق آن است که جلوه ای داشته باشد نه آن که مدعی بر سر بازار بگوید .
(البته بزرگواران توجه فرمایند مطلب دوم از خودم بود ومطلب اول از بزرگی بود)

قدیم ترها رسم بر این بود که برای رسیدن به دلدار دست به دامان خدا میشدند ومثلا" میگفتند خدایا من را به فلانی برسان تا بنده ی مخلص تو باشم
اما اکنون از نوع معاملات آخر الزمانی را شاهدیم

خانم با من بمان وگرنه خدا بی خدا :!:

البته این که تا حدودی مزاح است اما بد نیست مطلب را به این سو هدایت کنیم که ما بالاخره به قول دوست بزرگوارمان جنابbina88 خدا را میخواهیم یا خرما را ؟

منتظر نظر ارزشمند دوستان بزرگوار هستیم .


...................................................................... حق یارتان :roz:.............................................................................

هيچ كمالي و خيري از راه حرام به دست نمي آيد. از راه شبهه هم به دست نمي آيد. از راه حرام يا مكروه يا شبهه ؛ به جايي جز دوزخ و غضب الهي نمي توان رسيد.

در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است كه: خداوند شفا را در حرام قرار نداده است.
(شفا در اينجا شايد منحصر به شفاي بيماريهاي جسمي نباشد. و حرام هم منحصر به حرامهاي خوراكي نباشد).

براي رسيدن به هر كمال و فضيلت و خيري ؛ بايد منحصراً از راهها و عواملي كه مطابق با موازين فقهي است وارد بشويم.

اين مكر شيطان است كه براي اينكه افراد را از جاده شرع خارج كند ؛ برخي را با مال گول مي زند ؛ برخي ها را با مقام ؛ برخي ها را هم با مسايل ديني و نزديكتر شدن به خدا و ....

دوست داشتن نامحرم و ارتباط غير ضروري با او مورد نهي شديد دين است ؛ حال واقعاً چگونه ممكن است با اين چيزي كه خدا ما را از آن نهي فرموده؛ بتوان به خدا نزديكتر شد؟؟!!!

••ostad••;99512 نوشت:
خدا را میخواهیم یا خرما را ؟


سلام علیکم جمیعا

استاد گرامی اینجا بحث خدا یا چیز دیگر نیست.
اینجا بحث بر سر این است که
1- با تهدید احتمال شرک مجوز این رابطه گرفته شود.

و یا
2- جلوه دیگر آن این است که به شکلی موجه (برای عملی خلاف دین) رای جایز بگیرند.

دین به هیچ طریقی رابطه اینچنینی را تائید نمیکند و دلیلش این است که انسان مجرد خواه ناخواه متمایل به پلیدی میگردد *

هر دین و مذهبی چنین روابطی را تائید میکند خودش با دست خودش بندگان خدا را به گناه دعوت کرده است

که اگر قطع رابطه این شخص منجر به شرکش میشود ارتباط این شخص با آن خانم هم بانی شرک هر دو خواهد شد.


________________________________________

* چرا متمایل به پلیدی میگردد آیا نمیتوان خودش را نگهدارد از پلیدی ؟
شیطان قویتر از اوست و نفس سرکشش اطاعت از خدا را رد کرده و نهایتا مرتکب گناه میگردد.
و بنده هرباری که گناه میکند احساس میکند که از خدا دورتر شده .
در مرتبت بعد شیطان به او میقبولاند که خدا از تو دور شده و حال که به دعاهای تو ( خواسته های نفس اماره ) پاسخ مثبت نمیدهد پس از درگاه خدا طرد شده ای و لیاقت بازگشت را نداری و ...
و یا اینکه ببین اگر خدائی وجود داشت اکنون باید پاسخ تورا میدادو...
به همین راحتی بیچاره میکند.
خیلی ها خدا را نمیشناسند. نمیدانند که در بد ترین احوال و در پست ترین رفتارها و پندارها خدا با آنهاست اگر فقط نفس سرکششان را مهار نمایند.

یاحق

سلام

شما این رابطه رو به چشم بد میبینید !!!

مشکل خودمان و طرزفکرمان است !

سلام
دوست من
صیغه فقط هدف اش کام گیری نیست
هدف ان است که در شرایطی که قرار می گیری که نمی توانی بین حق و باطل چیزی را انتخاب کنی راه حق را برگزینی
چرا صیغه بدون رابطه
1.خود خدا این راه را قرار داده پس با اجرای این فرمان خدا را یاد کردیم
2.ان خانم وی را به خدا نزدیک می کنه پس باز هم اگر با او باشد خدا را یاد می کند
3.از طرفی رابطه بدون محرمیت = فساد= تباهی و بت از دواج موقت و محرم شدن این رابطه به رابطه ای خدایی مبدل می شود و یاد خدا بیشتر در دل جای می گیردو...

جناب استاد گرامی پست اول را مورد مطالعه قرار دهید :ok:

madanchi11;99525 نوشت:
سلام

شما این رابطه رو به چشم بد میبینید !!!

مشکل خودمان و طرزفکرمان است !

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خوشحال میشویم از دید خوشبینانه ی شما هم آگاه شویم بزرگوار:Gol:

منظورتان خوشبینانه نگاه کردن به روابط این دو است یا خوشبینانه نگاه کردن به چگونگی نقش خدا در این رابطه؟:Nishkhand:


.................................................................................. حق یارتان :roz:.........................................................................................

یا خیر حبیب و محبوب

مسئله عنوان شده اینجا مثل یک شمشیر دو لبه است

برخی عزیزان لبه کشنده دین رو دیدن و موضع گرفتن

برخی لبه کشنده ابلیس رو دیدن

شما اگر به این دید نگاه کنین که بله این اقا خدا را به شرط داشتن دختر می خواهد که مسئله از بن غلط است و به جائی نخواهد رسید و احتمالا چند پست دیگه حکم ارتداد و قتل این اقا هم صادر خواهد شد :khandeh!:

ولی بنده حقیر عرضم چیز دیگری است
برادر حامد یک حرف قشنگی یک جائی زد ایشان گفتند خدا را از مردم عادی نگیرید
مردم عادی یکی خدا را به خاطر نان می خواهد یکی به خاطر آب یکی به خاطر همسر یکی به خاطر شوهر و....

ولی نکته مهم این است که انها خدا را می خواهند حالا به هر دلیلی
بسیاری از مردم از همین راها به درجات مقربین می رسند؟ شما شده اید کاسه داغ تر از اش؟شما تعیین می کنید مردم چطور به خدا برسند؟می دانید یکی از بالاترین درجات صدق راحت صحبت کردن با خداست؟حکایت چوپانی که برای باران دعا کرد در زمان موسی را می دانید؟

کدام یک از دوستانی که اینجا هستند مدعی ارتباط بی واسطه با خدایند؟کدام یک از شما اگر به بلایای حضرت ایوب علیه السلام گرفتار شوید بازهم می گویید و انت ارحم الراحمین؟
کدام یک اگر وقتی راه می روید یکهو یک سنگ با شدت به سر شما برخورد کند می گویید ((الحمدلله رب العالمین))؟
کدام یک در وقت درد کشیدن می گویید اللهم انت المتعالی المکان ...... پس چرا همه ما یکهو شده ایدم راه بلد در حالی که هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم؟

جناب بینا آن بنی اسراییل از بیخ و بن نیتشان ناپاک بود اگر این اقا هم نیت ناپاک دارد که تکلیفش روشن است
ولی ایا من و شما اگاه بنیات هستیم ؟

من فقط جمله واقعا زیبای برادر حامد را تکرار می کنم خدا را از مردم عادی نگیرید

**عبدالله**;99530 نوشت:
یا خیر حبیب و محبوب

مسئله عنوان شده اینجا مثل یک شمشیر دو لبه است

برخی عزیزان لبه کشنده دین رو دیدن و موضع گرفتن

برخی لبه کشنده ابلیس رو دیدن

ولی نکته مهم این است که انها خدا را می خواهند حالا به هر دلیلی
بسیاری از مردم از همین راها به درجات مقربین می رسند؟ شما شده اید کاسه داغ تر از اش؟شما تعیین می کنید مردم چطور به خدا برسند؟می دانید یکی از بالاترین درجات صدق راحت صحبت کردن با خداست؟حکایت چوپانی که برای باران دعا کرد در زمان موسی را می دانید؟

کدام یک از دوستانی که اینجا هستند مدعی ارتباط بی واسطه با خدایند؟کدام یک از شما اگر به بلایای حضرت ایوب علیه السلام گرفتار شوید بازهم می گویید و انت ارحم الراحمین؟
کدام یک اگر وقتی راه می روید یکهو یک سنگ با شدت به سر شما برخورد کند می گویید ((الحمدلله رب العالمین))؟
کدام یک در وقت درد کشیدن می گویید اللهم انت المتعالی المکان ...... پس چرا همه ما یکهو شده ایدم راه بلد در حالی که هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم؟

من فقط جمله واقعا زیبای برادر حامد را تکرار می کنم خدا را از مردم عادی نگیرید

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار انسان به واسطه ی فطرت خداجویی وفطرت خدا پرستی اش بی استثناء خدا را میخواهد

اما درجات انسانیت بر این پایه استوار است که خواستن خدا را چگونه انتخاب میشود ! خواستن خدا برای انسان یک امر فطری ونیاز است اما چگونه خواستن خدا مهم است
داستان دوستی خاله خرسه که معرف حضور دوستان میباشد .

اما مطلب مهم این که خدای فطری را هیچکس نمیتواند از دیگری بگیرد اما خدای ساختگی به آسانی قابل معامله است

(با توجه به مشغله ادامه ی بحث در اولین فرصت )

دوستان لطفا" بفرمایند ادامه بدهند منتظر نظرات گرانبهای شما هستیم

نگران حکم ارتداد هم نباشید به این سادگی ها مقدور نیست

........................................................................... حق یارتان :roz:.................................................................................................

••ostad••;99553 نوشت:
(با توجه به مشغله ادامه ی بحث در اولین فرصت )

یک مبحث جداگانه انشاالله

عرض شد این ارتباط حرامه ولی جدا شدن و نرفتن به خواستگاری و ازدواج با توجه به شرح حال اشتباهه

ارتداد دیگه چیه؟! :Gig::Gig::Gig:

عبدالله عزیز دوستان دارن درباره ضررای زیاد این نوع نگاه صحبت میکنند.

البته قابل توجه دوستان اینکه وقتی با این بنده خدا صحبت میکردم میگفت:
ما دو تا حتی به هم نگاه خاصی نمیکنیم
گرچه من یه وقتایی دلم یه جوری میشه و الان هم نمیتونیم با هم ازدواج کنیم.

حرفای شما دوستان رو که براش گفتم،گفت:

الان باید چی کار کنم؟؟؟

منم نفهمیدم حرف عبدالله رو بهش بگم یا استاد و guest سایه و ..

سلام به همه دوستان :Gol:

من فرصت نكردم صحبتهاي دوستانو بخونم اگه حرفم تكراري بود دوستان به بزرگي خودشون ببخشن :ok:

نظر شخصي بنده اينه كه با فعل حرام و منع شده نميشه به خداوند رسيد :ok:
شيطان هر فرديو يه جور فريب ميده بايد خيلي مراقب بود با توجيه نزديك شدن به خدا انسان راه اشتباهو ادامه نده چون بالاخره يه جايي شيطون كار خودشو ميكنه .

علاقه اي به خدا كه موقتي به خاطر دوست شدن با خانمي براي فرد ايجاد بشه همونطور كه دوستمون خودشون ذكر كردن موقتيه و ماندگار نيست و در واقع با قطع رابطه , ارتباط با خدا هم قطع ميشه چون بنياد و مبناش درست نبوده و [="Indigo"]شايد [/]تغيير رفتارها هم به صورت ناخودآگاه براي خوب شدن در ديد خانم باشه .

yaali;99226 نوشت:
البته بگم اگر ازش جدا بشم باز خدا رو فراموش میکنم و خودمو گم میکنم.

yaali;99226 نوشت:
،باید بگم با هم قرار ازدواج داریم و در حد حرف با همیم.

اگه قرار براي ازدواج به خاطر شناخت كامل و تفاهمه پس بهتره با خواستگاري از رابطه دوستانه فاصله گرفت .

ولي

اگه تنها نزديك شدن به خدا و اين حس پسر كه اون منو به خدا نزديك ميكنه و .. باعث چنين تصميمي شده به نظر من اين تصميم اشتباهه
چون در زندگي مشترك مسائل زيادي هست كه بايد مورد توجه قرار بگيره و بي توجهي به برخي مسائل و تفاوت ها ممكنه بعدها اختلافات و درگيري هاي زيادي در زندگي به وجود بياره كه اين مشكلات ممكنه باعث بشه بعد از ازدواج نه تنها حرفاي خانم در مورد خدا و .. اثر مثبت نزاره بلكه اثر معكوس بزاره چون اگر علت اينكه حرفاي اون خانم رو پسر تاثير داشته صرفا علاقه زياد به خانوم باشه اگر در زندگي مشترك به دلايلي اين علاقه كمرنگ بشه و براي فرد عادي حرفها هم بي اثر شود .

پونه نباید ناراحت :Narahat az: نباشی :Kaf:

تا جایی که من میدونم و از اساتید پرسیدم صیغه با اینکه حلاله
احتیاج به اجازه ولی داره :ok:

البته چه اشکالی داره که مردا با شرائطش این کار رو کنند.:Nishkhand:

yaali;99582 نوشت:
و الان هم نمیتونیم با هم ازدواج کنیم. حرفای شما دوستان رو که براش گفتم،گفت: الان باید چی کار کنم؟؟؟ منم نفهمیدم حرف عبدالله رو بهش بگم یا استاد و guest سایه و .

در باب اینکه الان چکار کنم حرف همه دوستان مشترکه

الان باید این ارتباط قطع شه

بعد از اون به زعم بنده از کانل شرعی جاری شه

از نظر سایر دوستان قطع کامل شه

ولی به هر حال الان باید قطع شه چون حرامه

یا حق

••ostad••;99529 نوشت:
منظورتان خوشبینانه نگاه کردن به روابط این دو است یا خوشبینانه نگاه کردن به چگونگی نقش خدا در این رابطه؟

سلام

چرا به این رابطه شما بدش شو نگاه می کنید ! از عشق زمینی به عشق آسمانی میرسم !

ته کار رابطه دختر و پسر رابطه جن.سی است !

madanchi11;99650 نوشت:
ته کار رابطه دختر و پسر رابطه جن.سی است !

اونوقت اين عيبي نداره از نظر شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//:Moteajeb!:
تنها گناهي كه نزد خدا بخشوده نمي شه همينه...........!!!!!!!!!!!!!!!!!

punisher;99669 نوشت:
اونوقت اين عيبي نداره از نظر شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// تنها گناهي كه نزد خدا بخشوده نمي شه همينه...........!!!!!!!!!!!!!!!!!

برادر من حسودی بدتر از این گناه است

موضوع قفل شده است