حجاب شناسی
تبهای اولیه
شبهه :مفهوم حجاب چيست و از نظر قرآن و حديث، حجاب و پوشش اسلامي داراي چه ابعاد و اقسامي است؟
پاسخ : حجاب در لغت به معناي مانع، پرده و پوشش آمده است[1]. استعمال اين كلمه، بيشتر به معني پرده است[2]. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش ميدهد كه پرده، وسيلهي پوشش است، ولي هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه آن پوششي حجاب ناميده ميشود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد[3].
در اين نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامي است، و مراد از پوشش اسلامي زن، به عنوان يكي از احكام وجوبي اسلام، اين است كه زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد.
بنابراين، حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بُعد ايجابي و سلبي است. بُعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و اين دو بُعد بايد در كنار يكديگر باشد تا حجاب اسلامي محقق شود؛ گاهي ممكن است بُعد اول باشد، ولي بُعد دوم نباشد، در اين صورت نميتوان گفت كه حجاب اسلامي محقق شده است.
گاهي مشاهده ميكنيم كه بسياري از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهاي شاد و زيبا و تحريك برانگيز استفاده ميكنند كه به اندامشان زيبايي خاصي ميبخشد و در عين پوشيده بودن بدن زن، زيبايياش آشكار است، گويي كه اصلاً لباس نپوشيده است[4]؛ و اين دور از روح حجاب است.
اگر به معناي عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب ميتواند اقسام و انواع متفاوتي داشته باشد. يك نوع آن حجاب ذهني، فكري و روحي است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامي، مانند توحيد و نبوت، از مصاديق حجاب ذهني، فكري و روحي صحيح است كه ميتواند از لغزشها و گناههاي روحي و فكري، مثل كفر و شرك جلوگيري نمايد.
علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب كه در رفتار خارجي انسان تجلي ميكند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه كه مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصيه شدهاند:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ[5]؛ اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ[6]؛ اي رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ[7]؛ پس زنهار نازك و نرم با مردان سخن نگوييد؛ مبادا آن كه دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهاي راه نروند كه با نشان دادن زينتهاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:
وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ[8]؛ و آن طور پاي به زمين نزنند كه خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشني استفاده ميشود كه مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوهي پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
----------------
[1] . جوهري، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فيومي، المصباح المنير، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قيل للستر الحجاب لانه يمنع المشاهده.
[2] . در قرآن اين كلمه در هشت مورد به كار رفته كه بيشتر به معناي حاجز، مانع، حايل و پرده است.
[3] . استاد مطهري، مسئلهي حجاب، ص 78.
[4] . علامه سيدمحمدحسين فضل الله، مجلهي پيام زن، «جوانان، ورزش و حجاب» شمارهي 74، ص 19.
[5] . سورهي نور (24)، آيهي 30.
[6] . سورهي نور (24)، آيهي 31.
[7] . سورهي احزاب (33)، آيهي 32.
[8] . سورهي نور (24)، آيهي 31.
چشم و دل را پرده ميبايست امّا از عفاف
چادر پوسيده بنياد مسلماني نبود[1]
شبهه: بعضي با تمسك به شعر فوق، ادعا نمودهاند كه بين حجاب و عفاف رابطهاي نيست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نيست. گاه همين مطلب با تمسك به حجاب و پوشش زنان روستايي و زنان شاليزار شمال كشور توجيه ميشود كه آنها حجاب كامل ندارند، ولي عفيف هستند.[2] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: قبلاً ذكر شد كه حجاب در كتابهاي لغت به معناي پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب ميگويند؛ چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يك حريم و محيط خاص ميگردد.
بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به منزلهي يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشهي لغوي عفت نيز وجود دارد[3]؛ بنابراين، دو واژهي «حجاب» و «عفت» در اصل معناي منع و امتناع مشتركاند. تفاوتي كه بين منع و بازداري حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يك حالت دروني است، ولي با توجه به اين كه تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يكي از ويژگيهاي عمومي انسان است؛[4] بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان، تأثير و تأثّر متقابل است؛ بدين ترتيب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيهي باطني و دروني عفت، تأثير بيشتري دارد؛ و بالعكس هر چه عفت دروني و باطني بيشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم ميگردد. قرآن مجيد به شكل ظريفي به اين تأثير و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه ميدهد كه بدون قصد تبرّج و خودنمايي، لباسهاي رويي خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولي در نهايت ميگويد: اگر عفت بورزند، يعني حتي لباسهايي مثل چادر را نيز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.[5]
علاوه بر رابطهي قبل، بين پوشش ظاهري و عفت باطني، رابطهي علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا كه مقدار حجاب ظاهري، نشانهاي از مرحلهي خاصي از عفت باطني صاحب حجاب است. البته اين مطلب به اين معنا نيست كه هر زني كه حجاب و پوشش ظاهري داشت، لزوماً از همهي مراتب عفت و پاكدامني نيز برخوردار است.
با توجه به همين نكته، پاسخ اين اشكال و شبههي افرادي كه براي ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهري، تخلفات بعضي از زنان با حجاب را بهانه قرار ميدهند آشكار ميگردد؛ زيرا مشكل اين عده از زنان، ضعف در حجاب باطني و فقدان ايمان و اعتقاد قوي به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهري است و قبلاً گذشت كه حجاب اسلامي ابعادي گسترده دارد و يكي از مهمترين و اساسيترين ابعاد آن، حجاب دروني و باطني و ذهني است كه فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقايد و ايمان راسخ دروني برخوردار ميكند؛ و اساساً اين حجاب ذهني و عقيدتي، به منزلهي سنگ بناي ديگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهري است؛ زيرا افكار و عقايد انسان، شكل دهندهي رفتارهاي اوست.
البته، همانگونه كه حجاب و پوشش ظاهري، لزوماً به معناي برخورداري از همهي مراتب عفاف نيست، عفاف بدون رعايت پوشش ظاهري نيز قابل تصور نيست. نميتوان زن يا مردي را كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر ميشود عفيف دانست؛ زيرا گفتيم كه پوشش ظاهري يكي از علامتها و نشانههاي عفاف است، و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطهي تأثير و تأثّر متقابل وجود دارد.[6] بعضي نيز رابطهي عفاف و حجاب را از نوع رابطهي ريشه و ميوه دانستهاند؛ با اين تعبير كه حجاب، ميوهي عفاف، و عفاف، ريشهي حجاب است. برخي افراد ممكن است حجاب ظاهري داشته باشند، ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نكرده باشند. اين حجاب، تنها پوسته و ظاهري است. از سوي ديگر، افرادي ادعاي عفاف كرده و با تعابيري، مثل «من قلب پاك دارم، خدا با قلبها كار دارد»، خود را سرگرم ميكنند؛ چنين انسانهايي بايد در قاموس انديشهي خود اين نكتهي اساسي را بنگارند كه درون پاك، بيروني پاك ميپروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور شدن ميوهي ناپاكِ بيحجابي نخواهد شد.[7]
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداًً؛[8] زمين پاك نيكو گياهش به اذان خدا نيكو برآيد و زمين خشن ناپاك بيرون نياورد، جز گياه اندك و كم ثمر.
-------------------
[1] . پروين اعتصامي، ديوان شعر، ص 154.
[2] . كيهان لندن، 11/3/1374.
[3] . الف) العفة: الكفِّ عما لا يحلّ و لا يجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژهي عفّت.
ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژهي عفّت.
ج) عفّ عن الشيء: امتنع عنه؛ فيومي، المصباح المنير، واژهي عفّت.
[4] . ر. ك: خسرو باقري، «نگاهي دوباره به تربيت اسلامي»، بحث ويژگيهاي عمومي انسان، ص66 - 73.
[5] . سورهي نور، آيهي 60؛ اين كه ثياب در آيهي شريفه را به چادر معنا كرديم، به علت روايات متعددي است كه آن را به جلباب تفسير كرده است. و در مباحث آينده آشكار خواهد شد كه جلباب به معناي چادر است. براي آشنايي با رواياتي كه ثياب در آيهي شريفه را به جلباب تفسير كردهاند، ر.ك: وسائل الشيعه، ج 14، ابواب مقدمات نكاح، باب 110، باب القواعد من النساء.
[6] . ر.ك: مهريزي، حجاب؛ سيدعلي سادات فخر «حجاب ارزش يا روش»، كتاب نقد، ش 17 (فمينيزم) و ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف، مروري دوباره» مجلهي پيام زن، ش 95 و 96. مؤسسه فرهنگي دارالحديث، مجلهي حديث زندگي، ويژهي عفاف. شمارهي 6، مرداد و شهريور 1381.
[7]. ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف مروري دوباره»، مجلهي پيام زن، شمارهي 95، ص 75 (با كمي دخل و تصرف.)
[8] . سورهي اعراف (7)، آيهي 58. 4. سورهي جمعه (62)، آيهي 2.
شبهه : هدف از تشريع حجاب اسلامي و فلسفهي حجاب و پوشش چيست؟
پاسخ : هدف اصلي تشريع احكام در اسلام، قرب به خداوند است كه به وسيلهي تزكيهي نفس و تقوا به دست ميآيد:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛[1] بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ4؛
اوست خدايي كه ميان عرب امّي (قومي كه خواندن و نوشتن هم نميدانستند) پيغمبري بزرگوار از همان قوم برانگيخت، تا بر آنان وحي خدا را تلاوت كند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاك سازد و كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد؛ با آن كه پيش از اين، همه در ورطهي جهالت و گمراهي بودند.
از قرآن كريم استفاده ميشود كه هدف از تشريع حكم الهي، وجوب حجاب اسلامي، دستيابي به تزكيهي نفس، طهارت، عفت و پاكدامني است. آياتي همچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ؛[2] اي رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان اصلح است.
وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ؛[3] و هرگاه از زنان رسول متاعي ميطلبيد از پس پرده بطلبيد، كه حجاب براي آن كه دلهاي شما و آنها پاك و پاكيزه بماند بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛[4] و زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشستهاند و اميد ازدواج و نكاح ندارند، بر آنان باكي نيست كه اگر اظهار تجملات و زينت خود نكنند، نزد نامحرمان جامههاي خود را از تن برگيرند و اگر بازهم عفت و تقواي بيشتر گزينند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛[5] اي پيغمبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادرهاي خود فروپوشند كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار
نكشند بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.
چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحريك و تهييج جنسي آنان و در نتيجه منجر به فساد ميشود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نيز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام كرده است؛ چنانكه از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرّم النظر الي شعور النساء المحجوبات بالازواج و غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعوا التهييج الي الفساد و الدخول فيما لا يحلّ و لا يجمل؛[6] نگاه به موهاي زنان با حجاب ازدواج كرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه، مردان را برميانگيزد و آنان را به فساد فرا ميخواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شايسته.
از مجموع آيات و حديث فوق به خوبي استفاده ميشود كه هدف و فلسفهي وجوب حجاب اسلامي، ايجاد تزكيهي نفس، طهارت و عفت و پاكدامني در بين افراد جامعه، و ايجاد صلاح و پيشگيري از فساد است.
----------------------
[1]. سورهي حجرات (49)، آيهي 13.
[2] . سورهي نور (24)، آيهي 30.
[3] . سورهي احزاب (33)، آيهي 53.
[4] . سورهي نور (24)، آيهي 60.
[5] . سورهي احزاب (33)، آيهي 59.
[6] . مجلسي، بحارالانوار، ج 104، ص 34.
شبهه : حجاب و پوشش داراي چه آثار و فوايدي است؟
پاسخ : حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، داراي آثار و فوايد زيادي است كه بعضي از مهمترين فوايد آن عبارتاند از:
الف) فايدهي حجاب در بُعد فردي ------------------------------------------
يكي از فوايد و آثار مهم حجاب در بُعد فردي، ايجاد آرامش رواني بين افراد جامعه است كه يكي از عوامل ايجاد آن عدم تهييج و تحريك جنسي است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادي معاشرتهاي بيبندوبار ميان زن و مرد، هيجانها و التهابهاي جنسي را فزوني ميبخشد و تقاضاي سكس را به صورت عطش روحي و يك خواست اشباع نشدني درميآورد. غريزهي جنسي، غريزهاي نيرومند، عميق و دريا صفت است كه هرچه بيشتر اطاعت شود بيشتر سركش ميگردد؛ همچون آتشي كه هرچه هيزم آن زيادتر شود شعلهورتر ميگردد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است كه در جهان غرب كه با رواج بيحيايي و برهنگي، اطاعت از غريزهي جنسي بيشتر شده است، هجوم مردم به مسئلهي سكس نيز زيادتر شده و تيراژ مجلات و كتب سكسي بالاتر رفته است. اين مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادي است كه قايلاند همهي گرفتاريهايي كه در كشورهاي اسلامي و شرقي بر سر غريزهي جنسي وجود دارد، ناشي از محدوديتهاست؛ و اگر به كلي هرگونه محدوديتي برداشته شود و روابط جنسي آزاد شود، اين حرص و ولعي كه وجود دارد، از بين ميرود.
البته از اين افراد بايد پرسيد؛ آيا غرب كه محدوديت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسي در بين آنان فروكش كرده است يا افزايش يافته است؟![1]
پاسخ هر انسان واقعبين و منصفي به اين سؤال اين است كه نه تنها حرص و ولع جنسي در غرب افزايش يافته است، بلكه هر روز شكلهاي جديدتري از تمتّعات و بهرهبرداريهاي جنسي در آنها رواج و رسميت مييابد.
يكي از زنان غربي منصف، وضعيت جامعهي غرب را در مواجهه با غريزهي جنسي اينگونه توصيف كرده است:
كساني ميگويند مسئلهي غريزهي جنسي و مشكل زن و حجاب در جوامع غربي حل شده است؛ آري، اگر از زن رويگرداندن و به بچه و سگ و يا همجنس روي آوردن حل مسئله است، البته مدتي است اين راه حل صورت گرفته است!![2]
ب) فايدهي حجاب در بُعد خانوادگي --------------------------------------------
يكي از فوايد مهم حجاب در بُعد خانوادگي، اختصاص يافتن التذاذهاي جنسي، به محيط خانواده و در كادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذكور، باعث پيوند و اتصال قويتر زن و شوهر، و در نتيجه استحكام بيشتر كانون خانواده ميگردد؛ و برعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. يكي از نويسندگان، تأثير برهنگي را در اضمحلال و خشكيدن درخت تنومند خانواده، اين گونه بيان كرده است:
در جامعهاي كه برهنگي بر آن حاكم است، هر زن و مردي، همواره در حال مقايسه است؛ مقايسهي آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ريشهي خانوده را ميسوزاند اين است كه اين مقايسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن ميزند. زني كه بيست يا سي سال در كنار شوهر خود زندگي كرده و با مشكلات زندگي جنگيده و در غم و شادي او شريك بوده است، پيداست كه اندك اندك بهار چهرهاش شكفتگي خود را از دست ميدهد و روي در خزان ميگذارد. در چنين حالي كه سخت محتاج عشق و مهرباني و وفاداري همسر خويش است، ناگهان زن جوانتري از راه ميرسد و در كوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسهاي ميدهد؛ و اين مقدمهاي ميشود براي ويراني اساس خانواده و بر باد رفتن اميد زَني كه جواني خود را نيز بر باد داده است؛ و همهي خواهران جوان لابد ميدانند كه هيچ جواني نيست كه به ميانسالي و پيري نرسد و لابد ميدانند كه اگر امروز آنان جوان و با طراوتاند در فرداي بيطراوتي آنان، باز هم جواناني هستند كه بتوانند براي خانوادهي فرداي آنها، همان خطري را ايجاد كنند كه خود آنان امروز براي خانوادهها ايجاد ميكنند.[3]
ج) فايدهي حجاب در بُعد اجتماعي -------------------------------------------
يكي از فوايد مهم حجاب در بُعد اجتماعي، حفظ و استيفاي نيروي كار در سطح جامعه است. در مقابل، بيحجابي و بدحجابي باعث كشاندن لذتهاي جنسي از محيط و كادر خانواده به اجتماع، و در نتيجه، تضعيف نيروي كار افراد جامعه ميگردد. بدون ترديد، مردي كه در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و ... همواره با قيافههاي محرّك و مهيّج زنان بدحجاب و آرايش كرده مواجه باشد، تمركز نيروي كار او كاهش مييابد. برخلاف نظامها و كشورهاي غربي، كه ميدان كار و فعاليتهاي اجتماعي را با لذتجوييهاي جنسي درهم ميآميزند،[4] اسلام ميخواهد با رعايت حجاب و پوشش، محيط اجتماع از اينگونه لذتها پاك شده، و لذتهاي جنسي، فقط در كادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود[5].
د) فايدهي حجاب در بُعد اقتصادي -------------------------------------------
استفاده از حجاب و پوشش، به ويژه در شكل چادر مشكي، به دليل سادگي و ايجاد يكدستي در پوشش بانوان در بيرون منزل، ميتواند از بُعد اقتصادي نيز تأثير مثبت در كاهش تقاضاهاي مدپرستي بانوان داشته باشد؛ البته به شرط اينكه خود چادر مشكي دستخوشِ اين تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستي در چادرهاي مشكي نيز مشاهده ميگردد، به گونهاي كه برخي از بانوان به جاي استفاده از چادرهاي مشكي متين و باوقار، به چادرهاي مشكي، توري، نازك و داراي طرحهاي جِلف و سبك كه با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبي ندارند روي ميآورند.
يكي از دانشجويان محجبه دربارهي رواج فرهنگ مدگرايي در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
يادم ميآيد آن وقتها كه حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود كه به خانهي كسي بروم، لباسي را كه امروز پوشيده بودم، حاضر نميشدم فردا بپوشم! احساس ميكردم مسخره است و سعي داشتم حتي اگر شده، لباس ديگران را به عاريه بگيرم و بپوشم، تا من هم با لباس جديدي رفته باشم. اين كارها واقعاً رفاه حال و راحتي را از خانمها سلب كرده بود.[6]
علاوه بر فوايد ياد شده، به طور فهرستوار فوايد و آثار ديگري نيز براي حجاب و پوشش ميتوان نام برد، كه مهمترين آنها عبارتند از:
ـ حفظ ارزشهاي انساني؛ مانند عفت، حيا و متانت در جامعه و كاهش مفاسد اجتماعي.
ـ هدايت،كنترل و بهرهمندي صحيح و مطلوب از اميال وغرايز انساني.
ـ تأمين و تضمين سلامت و پاكي نسل افراد جامعه.[7]
-----------------
[1]. براي آگاهي از ابعاد گسترش اين حرص و ولع ر.ك: جلال رفيع، يادداشتها و رهآوردهاي سفر نيويورك، در بهشت شدّاد آمريكاي متمدن، آمريكاي متوحش.
[2]. احمد صبوري اردوباري، آيين بهزيستي اسلام، ج 3، ص 302.
[3] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 69ـ70.
[4]. براي آگاهي از گسترهي كشانده شدن لذتهاي جنسي به محيطهاي كاري و اجتماع، و اعترافات صريح بعضي از زنان كشورهاي غربي دربارهي مزاحمتهاي جنسي نسبت ة ت به زنان و كودكان، ر.ك: احمد صبوري اردوباري، بهايِ يك نگاه؛ محمدتقي فلسفي، كودك از نظر وراثت و تربيت، ج 2، و روحالله حسينيان، حريم عفاف.
[5] . سه بُعد قبل، از كتاب مسئلهي حجاب، استاد مطهري، ص 84ـ94، (با دخل و تصرف) اقتباس شده است.
[6]. ر.ك: احمد اردوباري، آيين بهزيستي اسلام، ج 3، ص 222.
[7]. براي آگاهي بيشتر دربارهي آثار و فوايد حجاب و پوشش ر.ك: مجموعه مقالات پوشش و عفاف، دومين نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي؛ همچنين دربارهي ضررهاي بدحجابي ر.ك: اسدالله محمدينيا، آنچه بايد يك زن بداند، بخشهاي 3، 4 و 5.
شبهه: بعضي با طرح اين پرسش كه «چه اشكالي دارد در چهارچوب شرعي، هركس هرجور كه خواست لباس بپوشد؟»[1] خواستهاند اين شبهه را القا كنند كه اسلام، فقط چارچوب كلي براي پوشش بيان كرده است و به صورت جزئي، شكل خاصي از حجاب و پوشش در متون ديني اسلام ذكر نشده است. آيا ادعاي مذكور صحيح است؟
پاسخ: از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ كه بيشتر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثناي صورت و مچ دستها به پايين، كه طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نيست؛ البته بعضي از فقهاي فعلي، به طور احتياط وجوبي، پوشاندن صورت و دستها را نيز لازم ميدانند؛[2] ولي حتي افرادي كه پوشاندن آن را واجب نميدانند، در اصل مطلوبيت و استحباب آن بحثي ندارند.[3]
علاوه بر پوشش لباسهاي معمولي، مثل پيراهن و شلوار، كه زنان و مردان در داخل منزل استفاده ميكنند، براي حجاب بيرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احاديث براي تأمين حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است كه دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.
الف) خمار
وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ؛[4] زنان بايد سر، سينه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر
بانوان، مثل مقنعه است.[5] در بعضي تفاسير، در ذيل آيهي شريفه، از عايشه نقل شده است:
زناني بهتر از زنان انصار نديدم. وقتي اين آيهي شريفه نازل شد، هر يك از آنها به سمت لباسهاي مخصوص خود رفتند و از آن تكهاي جدا كردند و خمار و مقنعهاي مشكي پوشيدند، گويي بالاي سر آنها كلاغ نشسته است.[6]
از قضيهي ذكر شده استفاده ميشود كه رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آيه، مشكي بوده است. براي اين قضيه، از كتابهاي لغت نيز ميتوان مؤيداتي ذكر كرد؛ مثلاً از بعضي كتابهاي لغت، استفاده ميشود در ريشهي لغوي خمار (خ ـ م ـ ر) سياهي اخذ شده است.[7] به مشروبات الكلي نيز از آن جهت «خمر» اطلاق ميگردد كه باعث سياهي و تيرهگي عقل انسان ميگردد. مخفي نماند كه در آيهي شريفهي خمار، نكات تفسيري و ادبي و لغوي فراواني وجود دارد كه مقالهي مستقلي را ميطلبد.[8]
ب) جلباب
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛[9] اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويش را به چادر فروپوشند؛ كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوسرانان آزار نكشند، بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
همان گونه كه قبلاً گذشت جلابيب در آيهي شريفه، جمع جلباب است و جلباب به معناي پوشش گسترده و فراگير تمام بدن است، كه زنان بر روي لباسهاي ديگر ميپوشند؛ امروزه در زبان فارسي به چنين پوششي چادر گفته ميشود. بر اساس تحقيقي كه نگارنده انجام داده، بين جلباب قرآني و چادرهاي رايج، از نظر مفهوم، اندازه، كاركرد و حتي رنگ، همگرايي و شباهتهاي بسيار نزديكي وجود دارد.[10]
علاوه بر قرآن كه دو شكل خاص از پوشش فوق را براي زنان در مقابل نامحرم توصيه كرده است، در برخي احاديث نيز چهار پوشش ويژه براي زنان در مقابل نامحرم، به نام پيراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفي شده است.
عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.[11]
--------------
[1] . كتايون مير شفيعي، روزنامهي نوروز، 18 / 4 /80 ، ص 8، ستون سوم.
[2] . به استفتاءات پايان كتاب مراجعه گردد.
[3]. مرتضي مطهري، پاسخهاي استاد به نقدهايي بر كتاب مسئلهي حجاب، ص13.
[4] . سورهي نور (24)، آيه 31.
[5] . الخمار: ثوب تغطّي به المرأة راسها والجمع خُمُر فيومي، المصباح المنير؛ همچنين در مجمعالبحرين طريحي، ذيل واژهي خُمُر آمده است: قوله فليضربن بخُمُرهن، اي مقانعهن. خُمُر جمع خمار و هي المقنعه؛ همچنين ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان، ج7، ص43؛ بانو امين، تفسيرمخزنالعرفان، ج 9، ص 105، ذيل آيهي شريفهي 31 نور، (آيهي خمار).
[6] . «ما رأيت نساءً خيراً من نساء الانصار لما نزلت هذه الآية قامت كل واحدة منهنّ الي مرطها المرحل فصدعت منه صدعة فاخترمن، فاصبحن كانّ علي روسهنّ الغربان»: زمخشري، تفسير كشاف، ج 3، ص 231، ذيل آيهي شريفهي 31 سورهي نور. حديث مذكور، با الفاظ و تعابير مختلف در كتابهاي متعدد، اهل تسنن آمده است؛ از جمله: صحيح البخاري، شرح العسقلاني، ج 8، ص 49؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 284، ذيل آيهي شريفهي خمار و المفصل في احكام المرأة و البيت المسلم في الشريعة اسلامية، ج 3، ص 320.
[7] . المختمرة من الضأن: السوداء و رأسها ابيض و من المعز ايضاً: خليل، العين، ذيل ريشهي خمر و الخمريّ من الالوان؛ الاسود الضارب الي الحمرة كلون الخمر الاسود: شرتوني، اقرب الموارد، ذيل ريشهي خمر.
[8] . براي پي بردن به بعضي از نكات ر. ك: سيد حسن مصطفوي، «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» ذيل ريشهي خمر.
[9] . سورهي احزاب (33)، آيهي 59.
[10] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: «نقد ادله مخالفين چادر مشكي» روزنامه جمهوري اسلامي، 3 و 4 بهمن ماه 79.
[11] . طبرسي، مجمع البيان، ج 7، ص 155.
شبهه: چرا حجاب زن و مرد تفاوت دارد و چرا بايد مقدار پوشش بدن زنان بيشتر از مردان باشد؟ آيا اين تفاوت غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؟[1]
پاسخ: احكام تشريعي اسلام، متناسب با ويژگيهاي تكويني و به منظور تأمين مصالح و دفع مفاسدي است كه افراد را تهديد ميكند. تفاوت زن و مرد در بسياري از احكام تشريعي، از جمله حجاب نيز نشأت گرفته از تفاوتهاي تكويني آنها است.
تحقيقات علمي در فيزيولوژي و روانشناسي، در باب تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محركهاي چشمي حساستر از زناناند و برعكس، زنان در مقابل محركهاي لمسي حساسيت بيشتري دارند.[2]
تحقيقات و تجربههاي علمي نشان ميدهد كه آن اندازه كه مرد از نگاه كردن به تن و اندام زن تحريك ميشود، زن از مشاهدهي مرد تحريك نميشود. در روانشناسي جنسي نيز ثابت شده است كه تمامي سطح بدن زن براي مرد محرك است، اما در مرد چنين نيست.[3]
دين مقدس اسلام نيز متناسب با ويژگيها و تفاوتهاي تكويني زن و مرد، احكام و تعاليم نوراني خود را تشريع كرده است؛ مثلاً براي حفاظت مردان از مفاسد ناشي از حساسيت بيشتر آنان نسبت به محركهاي چشمي شهوتانگيز، آنها را به مراقبت و كنترل بيشتر چشم در مواجهه با نامحرم مأمور كرده است. در حديثي از امام رضا(ع) نقل شده است:
حُرِّم النظر الى شعور النساء المحجوبات بالازواج و الي غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعو اليه التهييج من الفساد؛[4] خداوند نگاه كردن به موهاي زنان ازدواج كردهي محجوبه و غير آنها را حرام كرده است؛ زيرا نگاه شهوتانگيز مردان، باعث تهييج جنسي، و تهييج جنسي باعث فساد است.
در مقابل، به دليل لطافت و حساسيت بيشتر زنان نسبت به محركهاي لمسي، براي حفاظت آنان از مفاسد ناشي از اين ويژگي، آنها را به حجاب و پوشش بيشتر در مواجهه با مردان نامحرم دستور داده است؛ به گونهاي كه طبق فتواي مشهور فقها، زنان بايد در مقابل نامحرم همهي بدن، به استثناي وجه و كفين را بپوشانند؛ ولي اين مقدار پوشش براي مردان واجب نيست؛ و اين حكم اسلام، غير عادلانه و تبعيض آميز نيست؛ زيرا متناسب با ويژگيهاي متفاوت زن و مرد است.
نكتهي ديگري كه تبيين كنندهي تفاوت حكم حجاب و پوشش زن و مرد از نظر اسلام ميتواند باشد، تفاوت تكويني و فطري آنها از نظر مقدار حيا و شرم است. در روايتي تصريح شده است: «الحياء عشرة اجزاء فتسعة في النساء و واحد في الرجال»[5]؛ حيا و شرم ده قسمت است، كه نُه قسمت آن در زنان و يك قسمت آن در مردان است. آثار و شواهد تاريخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نيز حاكي از اين است كه معمولاً پوشش زنان بيشتر از مردان بوده است؛[6] بنابراين، يكي از علل ديگر پوشش بيشتر زنان نسبت به مردان، زيادي حجب و حياي آنان نسبت به مردان است كه در روايت به آن تصريح شده و تجربه و واقعيت خارجي نيز مؤيد آن است.
-----------------------
[1] . مقاله «آزادي و برابري زن در اسلام»، نشريهي آواي زن، شمارهي 21.
[2] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 63، به نقل از: «تفاوتهاي زن و مرد از نظر فيزيولوژي و روانشناسي»، دكتر محمود بهزاد، مجلهي نگين، شمارهي 134، تيرماه 1355.
[3] . غلامعلي حداد عادل، همان، ص64، به نقل از كتاب:
The psycholojy of clothes ، ص107.
[4] . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 140، روايت 12.
[5] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 2، ص 570، واژهي حياء.
[6] . سيد مهدي قانع، «انسان، پوشش و ريشههاي تاريخي»، مجلهي پيام زن، شمارهي 19، ص 68.