""اخلاق توحیدی "" یعنی چه ؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
""اخلاق توحیدی "" یعنی چه ؟

سلام :Gol:
اخلاق توحیدی یکی از عناوین مشهور است اما فکر می کنیم به یک بازکاوی در این مفهوم نیاز است . کارشناسان و سایر عزیزان یاری بفرمایند .
موفق باشید
:Gol:

حامد;98773 نوشت:
""اخلاق توحیدی "" یعنی چه ؟

سلام :Gol:
بعنوان اولین پاسخ آیا می توان گفت :
اخلاق توحیدی
یعنی اخلاق در فضای توحید ؟
یعنی اخلاقی بودن با خدای متعال که حقیقت واحده ذی شوون متکثره است ؟
یعنی اخلاقی بودن با همه نه بعنوان خلق بلکه بعنوان حق ؟
موفق در پناه حق

حامد;98773 نوشت:
""اخلاق توحیدی "" یعنی چه ؟

سلام
اخلاق یعنی خلق یعنی چیزی که به ملکه روح انسان تبدیل شده است و هیچ چیزی برتر از این نیست که نگاه توحیدی انسان به ملکه روحی او مبدل شود بگونه ای که در هیچ جای هستی خود را از مواجهه با حق متعال خالی نیابد . وقتی می خواهد بخوابد هم با پاکی و طهارت می خوابد چون عالم رویا را نیز تجلی معبود می داند و می خواهد در آنجا نیز به پاکی حضور یابد . پایش را در جایی دراز نمی کند و گاهی حتی در خلوت چه اینکه خلوت هم جلوت حضور ذوالجلال است و ادب این محضر لازم . و چه سخت است این اخلاق که انسان یک لحظه هم از آداب آن معاف نیست .
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
و....
موفق باشید

حامد;98773 نوشت:
""اخلاق توحیدی "" یعنی چه ؟

سلام
شاید کمتر کسی باور کند که طرف مقابل ( اگر مقابل در این موضوع مفهومی داشته باشد ) عارف موحد کسی جز خدای متعال نیست و فعل اخلاقی او در ارتباط با حقیقتی غیر او نیست . اما اشارات قرآنی همین را می رساند : قل الله ثم ذرهم یا بیان اهل معرفت همین را : التوحید ان تنسی غیر الله و کلامی دیگر از محمدیون موحد که : سی سال است با خدا حرف می زنم و مردم فکر می کنند با آنها سخن می گویم .
از امثال این امور جایگاه رفیع اخلاق توحیدی دانسته می شود هرچند مسیر وصول به چنین اخلاقی از راه اخلاق متعارف است و بعد معرفت و بعد مجاهده در مقام عمل . تا چه قبول افتد و که در نظر آید ؟
موفق باشید

با تشکر از جناب حامد عزیز باید گفت که یکی از شئون توحید ناب و خالص عبودیت خالق و استعانت از اوست که این دو والاترین اخلاق توحیدی هستند :
« ایاک نعبد و ایاک نستعین » . 1
تنها تو را عبادت و بندگی می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم .

در نتیجه هر کس هر چقدر عبادتش خلوص بیشتری داشته باشد و یاری طلبی اش از خدا بیشتر باشد اخلاقش توحیدی تر است . و هر چه غیر خدا در عبادت و استعانت او داخل شود از دایره ی توحید خارج و اخلاق شرک آلود خواهد داشت . غیر خدا یعنی هیچ و هر کس اخلاقش غیر خدایی شود یعنی هیچ و بی ارزش است .
نکته ی دیگر این که فطرت آدمی بر مبنای توحید ساخته و پرداخته ( خلق ) شده است لذا هر چه بر شناخت توحیدی فرد افزوده و اعتقادش توحیدی شود ، اخلاقش نیز توحیدی خواهد گشت ، هم رنگی و هم گونی خلق ( به ضم خاء ) با خلق ( به فتح خاء ) اوج کمال آدمی به شمار می رود .

پی نوشت :
1 - سوره ی حمد .

بسمه تعالی
قوانین و مقررات از تخلف و نا فرمانی در امان نمی ماند،مگر اینکه بر پایه اخلاق فاضله انسانی قرار داده شوند،و اخلاق هم نمیتواند سعادت انسان را تضمین کند،و او را وادار به انجام کارهای شایسته نماید،جز در صورتی که متکی به توحید باشد؛یعنی شخص ایمان داشته باشد به اینکه:جهان پهناوری که انسان هم جزیئ از آن است،خدای یگانه ای دارد،که همیشه و همه جا بوده وخواهد بود و کوچکترین چیزی از علم او مخفی نمی ماند و قدرتش در برابر هیچ چیز مغلوب نمی شود،اشیاء را بر پایه کاملترین نظام آفریده،نه بخاطر آنکه نیازی به آن داشته باشد و سرانجام همه را به سوی خویش باز میگرداند،به نیکوکار پاداش نیک و به بدکار کیفر دردناک می دهد،سپس نیکوکاران در نعمت و بدکاران در عذاب و نقمت جاودانه خواهند ماند.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بحثی درباره مکاتب اخلاق دارند،ایشان بعد از ذکر عقائد مختلف در اخلاق میگویند:اخلاق دیگری هم هست که اخلاق توحیدی نام دارد،اخلاق توحیدی این است که:(بنده کاری انجام ندهد مگر برای خداوند،حرفی نزند مگر برای خدا،یعنی تمام کارهای او برای خدا باشد).
رفتار و کردار اخلاقی بدون اعتقاد به خدا و معاد،ضمانت اجرایی ندارد،بلکه دلیلی نیز بر پیروی دریافتهای عقلی و فطری وجود ندارد اگر به روشنی درمیابیم که ظلم زشت و نکوهیده است،ولی آنگاه این ظلم برای ما سود بیشماری داشته باشد چه چیز جز باور به خدا و معاد،ما را از ظلم باز میدارد، و چرا باید از دریافتهای قلبی و فطری خود پیروی کنیم؟
بنابراین اخلاق بدون دین،هیچ مفهوم معقولی ندارد.
محتوای پیام همه ادیان یکی بوده و تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند،اما اخلاق در اسلام بر مبنای توحید استوار است،و این نشانه تکامل اسلام است.
بعضی پشتوانه اخلاق را ادراک وجدان می دانند،آنها معتقد هستند،همین که وجدان ما می گوید امانت،صداقت و ایثار خوب است،کافی است که ما را برای رسیدن به این نیکیها بسیج کند،وهمین که می گوید بخل،خودخواهی و خودپرستی بد است،کافی است ما را از آن باز دارد.
بی شک وجود این پشتوانه،یک واقعیت است و می تواند در حد خود انگیزه مطلوبی برای نیل به تربیت نفوس و فضائل اخلاقی بوده باشد،اما از یک سو وجدان را میتوان فریب داد،واز سوی دیگر وجدان با تکرار بدیها و زشتیها تدریجأ به آن خو می گیرد و تغییر رنگ می دهد.
پس برای اخلاق پشتوانه قویتری لازم است که نه قابل فریب باشد،نه خطا کند و نه با تکرار اعمال ضد اخلاقی تأثیر خود را از دست داده و تغییر شکل دهد.
آری!!!
هنگامیکه اخلاق از پشتوانه "ایمان و ارزشهای معنوی"بر خوردار نباشد هر جا در برابر منافع شخصی قرار گرفت،عقب نشینی می کند!

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

اگر بخواهیم بحث در مورد اخلاق توحیدی را آغاز کنیم باید از الگو ونمونه ی بارز آن حضرت رسول مکرم اسلام (ص) و والاترین و برجسته ترین وممتاز ترین شاگرد این مکتب یعنی علی (ع) نام ببریم

و ویژگی های خلق کریم ایشان را مد نظر قرار دهیم .

حسن خلق نیکو - روحیه ی گذشت وبخشش - دلجویی از نیازمندان امانتداری معنوی و عرفی - ایجاد رابطه ی میان خلق و خالق - و.....

ودر عین این جاذبه های معنوی برخورداری از دافعه های مادی و روحیه ی شجاعت ودلاوری در رویارویی با هر گونه از باطل و......

ودر تکمیل این موارد مطیع مطلق الله بودن و در عین درک عظمت خالق سر تعظیم در برابرش به سجده بردن و......

از کثیر من و منیت گذشتن و به توحید( هو ) و هویت رسیدن

در نگاه اول تنها نمادهایی از توحید اخلاقی می باشند که هرکدام در جای خود مثنوی هفتاد من از شرح و نکته میطلبد .

...............................................................................حق یارتان :roz:.....................................................................................

سلام :Gol:
حال که دوستان عزیز به ادامه بحث اشتیاق نشان دادند
خوب است با یک سوال اساسی، یک شبهه مقدر را پاسخ دهیم و آن این است که :
اگر اخلاق توحیدی به معنای انجام فعل اخلاقی در قبال یگانه هستی است پس رفتارهایی از قبیل جنگ ، طرد ، منع وو که از اهل توحید سر می زند چه تفسیری دارد ؟
اگر دوستان مایل باشند این بحث را ادامه دهیم .
موفق باشید

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار به نظر میرسد هنوز از تعریف ومصداق اخلاق توحیدی مطالب زیادی باقی است .

اگر کمی در مورد این مطلب بیشتر توضیح وتحقیق شود حق مطلب بهتر ادا خواهد شد .انشاءالله به سؤال شما ونقد این مطلب هم خواهیم رسید .

بعد از الگوهای اخلاقی صدر و اولی چون پیامبر گرامی اسلام(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع)از نمونه های بارز اخلاق توحیدی اخلاق پیامبران اولی العظم (ع) میباشد که دارای شریعت هستند و به همین دلایل (اولی العظم بودن - کتاب مقدس وحیانی داشتن - و صاحب شریعت بودن)اخلاق توحیدی لازمه و مکمل مأموریت هدایتگرانه ی ایشان بود.

از نمونه های بارز مشترک اخلاق توحیدی در همه ی این اسوه ها صبر مانند کوهی عظیم خود نمایی میکند .


در آیات قرآن کریم وانجیل (هر چهار انجیل ) و همچنین در تورات (سفرهای مختلف) در باره ی این صفت که از انوار ذات الهی سر چشمه می گیرد و جان مؤمن را منور می کند آیاتی را شاهدیم

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر - ان الانسان لفی خسر -الا الذین آمنوا وعملو الصالحات - وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر

در این آیه خداوند کسانی را که به صفت صبر متصفند ودیگران را نیز سفارش بر صبر میکنند از دسته ی کسانی بشمار می آورد که دچار خسران نشده اند

و در واقع صبر وحق را در یک ردیف قرار داده


ادامه دارد ان شاءالله ........

.............................................................................. حق یارتان :roz:....................................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

آیات متعددی که در قرآن کریم در مورد صبر وجود دارد اهمیت این صفت عارضی بر ای کمال انسان ومتخلق شدن به اخلاق توحیدی
را میتوان تخمین زد .

صبر و استقامت از واژه‏هایی است که در قرآن با تعبیرات گوناگون، بیش از دویست بار آمده است، و از مفاهیم بسیار مهمی است که در سرلوحه دستورهای قرآن قرار گرفته است، در حدی که پاداش صابران، صلوات و درودهای پی در پی خداوند معرفی شده، و آنها به عنوان هدایت یافتگان نامیده شده‏اند،
«... واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور؛
با استقامت و صبور باش، که این از کارهای مهم و اساسی است».

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بآیاتِنا یُوقِنُونَ»
و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند.
سوره سجده، آیه ۲۴.

«وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
«و قطعاً کسانی را که شکیبایی کردند به بهتر از آنچه عمل کردند، پاداش خواهیم داد.»
سوره نحل، آیه ۹۶

«أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
آنان اند که به (پاس) آنکه صبر کردند و (برای آنکه) بدی را با نیکی دفع می نمایند و از آنچه روزی شان داده ایم انفاق می کنند، دوبار پاداش خواهند یافت.
سوره قصص، آیه ۵۴

«إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»
«بی تردید، شکیبایان پاداش خود را بی حساب (و) به تمام خواهند یافت.»
سوره زمر، آیه ۱۰

«وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
«و صبر کنید که خداوند با شکیبایان است»
سوره انفال، آیه ۴۶.

به ترجمه ی این آیات دقت کنید ! خداوند برای صبر کننده پاداشهایی را قرار داده که فقط موحدین به آن خواهند رسید .انان که جلوه ی انوار حق را دیده اند وبه یقین رسیده اند

وشخص صبور را فقط بشارت پاداش عنایت فرموده .

واین نشانه ی محبوبیت این صفت نزد خالق صمد -لم یلد - ولم یولد -ولم یکن لهو کفوا" احد است .
واین صفت تاج سر اخلاقیات توحیدی میباشد زیرا توصیه ی اکید صاحب توحید است که پاداشش (ان الله مع الصابرین) قرار داده !!!

............................................................................. حق یارتان :roz:........................................................................................

سلام
در اخلاق توحیدی مومن موحد با جلوه های متکثر حقیقت واحده هستی روبروست نه خلق . در نظرگاه مومن موحد خلق در خالق مستهلک و محو شده اند . او با مردم سر وکار ندارد بلکه با خدا سر وکار دارد . اگر می خواهیم فضای اندیشه و نگاه مومنان موحد را در این زمینه بیشتر درک کنیم خوب است به سخن یکی از همین مومنان موحد عارف توجه کنیم . او می گوید :
سی سال است که با خدا حرف می زنم و مردم فکر می کنند با آنان سخن می گویم
به نظر شما کسی که با خدا حرف می زند چطور باید حرف بزند ؟
آیا می توان از اینجا سرّ تواضع و فروتنی و خوش خلقی و خوش سخنی با دیگران را فهمید ؟
تعمق بفرمایید
موفق باشید

اسحاق بن عمار از امام ششم علیه السّلام نقل می کند كه می فرمود: اخلاق بخششى است از جانب خدا كه او را به كسى كه میخواهد میدهد بعضى از خوی‏ها طبیعى و جزء سرشت و بعضى از آن مربوط به تصمیم و تمرین است. عرض كردم كدام یك از این دو نوع با ارزش‏تر است؟ فرمود آن كس كه با تصمیم و اراده خود اخلاقى را كسب میكند برتر است چون كسى كه خوى و اخلاقى در سرشت و طبیعت او است غیر آن روش را نمی تواند داشته باشد ولى آن كس كه با اراده خود روش نیكى را اتخاذ می نماید بر خلاف طبع خود مشكلات اطاعت را تحمل میكند و صبر مینماید پس او برتر است. (بحارالانوار، ترجمه ج 67 و 68، ج‏2، ص 381)

حامد;117372 نوشت:
آیا می توان از اینجا سرّ تواضع و فروتنی و خوش خلقی و خوش سخنی با دیگران را فهمید ؟

اعمال اخلاقی از صفات اخلاقی جدا نیست هر چقدر ریشه صفات اخلاقی در وجودمان عمیق تر باشد تجلی آن در اعمال اخلاقی روشن تر خواهد بود.آنها که اخلاق توحیدی را در وجودشان متبلور کرده اندبی شک در ارتباط با مردم وتواضع داشتن در برابر بندگان خدا وخلق وخوی خوش گوی سبقت را ربوده اند.

سینا;117438 نوشت:
آنها که اخلاق توحیدی را در وجودشان متبلور کرده اندبی شک در ارتباط با مردم وتواضع داشتن در برابر بندگان خدا وخلق وخوی خوش گوی سبقت را ربوده اند.

سلام
باتشکر از توضیح شما
اما با توجه به تحلیلی که از اخلاق توحیدی ارائه دادیم ظاهرا سر این اعمال اخلاقی تعامل موحد با تجلیات و ظهورات حقیقت هستی یا همان خدای متعال است به عبارت دیگر مومن موحد بدین دلیل در برابر دیگران متواضع است که در پیش روی خود تجلی حق را می یابد یا بدین دلیل خوش خلق است که با ظهور حق در تعامل است و بدبن دلیل خوش سخن است که دارد با او سخن می گوید
موفق باشید

حامد;117455 نوشت:
سلام
باتشکر از توضیح شما
اما با توجه به تحلیلی که از اخلاق توحیدی ارائه دادیم ظاهرا سر این اعمال اخلاقی تعامل موحد با تجلیات و ظهورات حقیقت هستی یا همان خدای متعال است به عبارت دیگر مومن موحد بدین دلیل در برابر دیگران متواضع است که در پیش روی خود تجلی حق را می یابد یا بدین دلیل خوش خلق است که با ظهور حق در تعامل است و بدبن دلیل خوش سخن است که دارد با او سخن می گوید
موفق باشید

همانگونه که بیان شد اعمال اخلاقی ریشه در صفات اخلاقی دارندوصفات اخلاقی از درون انسان سرچشمه می گیردپس هر چقدر که بینش انسان توحیدی تر باشد وبه قول شما مؤمن پیش روی خود تجلی حق را ببیند به همان میزان عملش تحت تأثیر قرار می گیرد.

سینا;117548 نوشت:
همانگونه که بیان شد اعمال اخلاقی ریشه در صفات اخلاقی دارندوصفات اخلاقی از درون انسان سرچشمه می گیردپس هر چقدر که بینش انسان توحیدی تر باشد وبه قول شما مؤمن پیش روی خود تجلی حق را ببیند به همان میزان عملش تحت تأثیر قرار می گیرد.

سلام
قائلیم که این نگاه توحیدی خود می تواند یک صفت اخلاقی بسیار برتر و عمیقتر را بسازد . در این مورد ریشه فعل اخلاقی در مرتبه نخست معرفت اوست هرچند صفت اخلاقی مربوطه را در خود ایجاد نکرده باشد اما با عمل به اقتضای این معرفت والا کم کم صفت اخلاقی نفسانی مربوطه نیز در او ایجاد می شود که صدور فعل مقتضی را بر او آسان می سازد
پس در وادی معرفت تقدم شناخت توحیدی بر صفات اخلاقی در صدور فعل اخلاقی امکان پذیر است هرچند بطور معمول اهل معرفت از طریقی می آیند که صفات اخلاقی قبل از حصول معرفت برایشان محقق شده است
موفق باشید

حامد;117555 نوشت:
سلام
قائلیم که این نگاه توحیدی خود می تواند یک صفت اخلاقی بسیار برتر و عمیقتر را بسازد . در این مورد ریشه فعل اخلاقی در مرتبه نخست معرفت اوست هرچند صفت اخلاقی مربوطه را در خود ایجاد نکرده باشد اما با عمل به اقتضای این معرفت والا کم کم صفت اخلاقی نفسانی مربوطه نیز در او ایجاد می شود که صدور فعل مقتضی را بر او آسان می سازد
پس در وادی معرفت تقدم شناخت توحیدی بر صفات اخلاقی در صدور فعل اخلاقی امکان پذیر است هرچند بطور معمول اهل معرفت از طریقی می آیند که صفات اخلاقی قبل از حصول معرفت برایشان محقق شده است
موفق باشید

اگر بپذیریم که حقیقت هستی، توحید محض است و همه هستی مظاهر آن حقیقت یکتا و یگانه است،آن هنگام است که، نوع بایدهای آدمی و نگرش های وی شکل خاصی پیدا می کند؛ چرا که عمل و رفتار آدمی باید به شکلی متوازن و متناسب با محور هستی باشد و در جهت خلاف آن قرار نگیرد ،بلکه باید عمل به گونه ای باشد که درهرکجای عالم و هستی باشیم به سوی نقطه مرکزی حرکت کنیم.

سینا;129220 نوشت:
بلکه باید عمل به گونه ای باشد که درهرکجای عالم و هستی باشیم به سوی نقطه مرکزی حرکت کنیم.

سلام
در نگاه عرفانی محض نقطه مرکزی وجود ندارد : اینما تولوا فثم وجه الله
موفق باشید

باسمه تعالي، سلام بر تمام دوستان، بنده تشكر دارم از دوست عزيزمان كه مطالب و مسايل بسيار مناسب و خوبي در جهت مباحث مفيد مطرح مي نمايند، ان شاالله موفق و مؤيد باشيد.
دوستان به مطالب خوبي اشاره داشتند، بنده هم، در اين خصوص مطالبي به عرض مي رسانم.

اول، خلق، در اثر شناخت انسان حاصل مي شود، و در واقع مي شود گفت، اين معرفت است، كه در نفس انسان او را به سوي مطلوبش مي كشاند، البته مقصود ما معرفتي است كه در نفس انسان فعال باشد.

دوم، معرفت فعال انساني، او را در مسير هدايت قرار مي دهد، و اين همان شناخت و توجه به حضرت حق متعالي است كه در نفس انساني تحقق مي يابد، خداوند در سوره كهف مي فرمايد:

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (19)
گويا غافل از حضرت حق، از راه خود منحرف شده است و هويت حقيقي خودش را فراموش نموده است،

اين مسأله، مبناي راهي شده است كه برخی بزرگان ما مانند علامه طباطبايي ره، يك سير اخلاق عرفاني را مطرح بنمايند. در رساله الولايه اين اصل و مسير محكم به قلم ايشان مطرح شده است، در حديث شريف معروف هم آمده است:
قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَيْكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص‏(بحارالانوار ج2،ص32)

سوم، اين مبناي محكم منشأ محبت عبد و خالق شده است، اين مي شود اخلاق حبي، خواهرمان در مطالب گذشته اشاره به بيان حضرت علامه طباطبايي ره در تفسير الميزان داشتند كه اين همان اخلاق قرآني است كه در گذشته سابقه اي نداشته و اختصاص به قرآن دارد، در آيه شريفه قرآن دقت كنيد:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ (76)
بنده با اشاره مختصري در اين آيه شريفه، عرض مي كنم، بنا بر منطق ابراهيم خلیل عليه السلام، حضرت حقي كه افول نمي كند منشأ حب است.
اين حب است كه ذات انسان را تسخير كرده و تمام شاخ و برگها و ميوه ها و ثمرات انساني را الهي مي كند و به قول دوستمان انسان را در مركز اصلي خود قرار مي دهد و اين استقرار همان است كه هر كجا نظر بيافكني محبوب را مي بيني:
فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ (115)

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

حامد;129235 نوشت:
سلام
در نگاه عرفانی محض نقطه مرکزی وجود ندارد : اینما تولوا فثم وجه الله
موفق باشید

منظور از نقطه ی مرکزی همان وجه الله است

سینا;129644 نوشت:
منظور از نقطه ی مرکزی همان وجه الله است

سلام به استاد سینا و حامد گرامی
به نظر بنده در عین حالی که دعوای علمی شما خیلی سازنده است یه نقطه کم دارد و آن روشن شدن مبانیست.
جناب حامد باید مبنای عرفانی خود را واضح شرح دهند تا استاد سینا بتوانند نقد و بررسی کامل داشته باشند و الا ایشان به تکلف می افتند.

عرفان;130014 نوشت:
جناب حامد باید مبنای عرفانی خود را واضح شرح دهند تا استاد سینا بتوانند نقد و بررسی کامل داشته باشند و الا ایشان به تکلف می افتند.

سلام
برای ساکنان عالم فنا یک حقیقت بیش نیست که جلوه ها کرده است و در آن نگاه ترجیحی بین مظاهر نیست لذا هر چیزی وجه الله است لذا فرمود : اینما تولوا فثم وجه الله . در دعای سحر نیز فرمود : وکل اسمائک کبیره
موفق باشید
موضوع قفل شده است