.......به نفس تان فشار اضافی تحمیل نکنید.....

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
.......به نفس تان فشار اضافی تحمیل نکنید.....

سلام
توی یکی از پست های استاد صدیق یه جمله خیلی معنی دار دیدم که به نظرم خیلی جای تفکر داره :
به نفس تان فشار اضافی تحمیل نکنید!

اصلا این نفس چیه؟جنسش از چیه؟
چطوری ما میتونیم نفس رو بسازیم؟
باید چطوری باهاش رفتار کنیم؟
از کجا بفهمیم که کجا داره به نفسمون فشار میاد؟
باید نفس رو کشت یا باهاش زندگی کرد؟


از دوستان و اساتیدی که در این زمینه تجربه و یا اطلاعاتی دارم خواهش میکنم مطالبشون رو بذارن تا بتونیم استفاده کنیم ..ضمنا خواهش میکنم جواب ها با زبانی ساده باشه و کپی هم نباشه تا قابل درک تر باشه چون مطلب در این مورد زیاد خوندیم اما اکثرا خیلی سنگین بحث شده.

:ok:

تنهاترین سردار;98304 نوشت:
سلام
توی یکی از پست های استاد صدیق یه جمله خیلی معنی دار دیدم که به نظرم خیلی جای تفکر داره :
به نفس تان فشار اضافی تحمیل نکنید!

اصلا این نفس چیه؟جنسش از چیه؟
چطوری ما میتونیم نفس رو بسازیم؟
باید چطوری باهاش رفتار کنیم؟
از کجا بفهمیم که کجا داره به نفسمون فشار میاد؟
باید نفس رو کشت یا باهاش زندگی کرد؟


از دوستان و اساتیدی که در این زمینه تجربه و یا اطلاعاتی دارم خواهش میکنم مطالبشون رو بذارن تا بتونیم استفاده کنیم ..ضمنا خواهش میکنم جواب ها با زبانی ساده باشه و کپی هم نباشه تا قابل درک تر باشه چون مطلب در این مورد زیاد خوندیم اما اکثرا خیلی سنگین بحث شده.


با سلام و تشکر:Gol:

انشاءالله همه دوستان خصوصاً اساتید مباحث اخلاقی در این بحثی که جناب تنهاترین سردار استارت زده اند مشارکت کنند تا نتایج مفیدی حاصل شود.

بهتر بود لینک مطلب ارسالی بنده را در استارت تایپیک می گذاشتید تا ذهن دوستان و کاربران با مطالعه کل متن، به جهت معناداری این جمله دقیق تر و کامل تر منتقل شود.

http://www.askdin.com/showthread.php?p=98293#post98293

فقط یک اشاره کوچکی بکنم اینکه حکایت فشار آوردن به نفس، حکایت برداشتن وزنه های سنگین بدون کسب امادگی های لازم و یا داشتن ظرفیت و توانائی لازم جسمانی است.

مسائل معنوی هم مستثنی نیستند باید تحت تعلیم مربی از وزنه های سبک و برنامه هایی برای آمادگی روح و نفس شروع کرد تا به مرور به آمادگی و توانائی های لازم روحانی برسید به عبارتی ظرفیت نفس و روح تان را افزایش دهید.

خلاصه نباید به نفس تان فشار بیاورید، همه فشارتان را با مخالفت با هوای نفس بر شیطان وارد کنید. نباید پرورش نفس تعطیل شود و نه با زیاده روی آن را زمینگیر کنید، از کارهای کوچک و آسان شروع کنید، و با مداومت و مجاهدت، شیرینی و حلاوتش را بچشید.

ملتمس دعا ...:Gol:

صدیق;98358 نوشت:
نشاءالله همه دوستان خصوصاً اساتید مباحث اخلاقی در این بحثی که جناب تنهاترین سردار استارت زده اند مشارکت کنند تا نتایج مفیدی حاصل شود.

سلام
با تشکر از استاد صدیق بزرگوار
من هم امیدوارم اساتید و دوستان بیشتری که میتونن در این زمینه مطالب مفیدی ارایه بدهند شرکت کنند تا همه بتونیم استفاده کنیم..به نظرم این موضوع خیلی جای بحث داره ..

تنهاترین سردار;98304 نوشت:
سلام
توی یکی از پست های استاد صدیق یه جمله خیلی معنی دار دیدم که به نظرم خیلی جای تفکر داره :
به نفس تان فشار اضافی تحمیل نکنید!

اصلا این نفس چیه؟جنسش از چیه؟

از دوستان و اساتیدی که در این زمینه تجربه و یا اطلاعاتی دارم خواهش میکنم مطالبشون رو بذارن تا بتونیم استفاده کنیم ..ضمنا خواهش میکنم جواب ها با زبانی ساده باشه و کپی هم نباشه تا قابل درک تر باشه چون مطلب در این مورد زیاد خوندیم اما اکثرا خیلی سنگین بحث شده.

با سلام و درود:Gol:

بعنوان مقدمه بحث و انشاءالله ایجاد انگیزه در دوستان، تفألی به کتاب انسان کامل استاد شهید مطهری می زنیم و این تفأل را به فال نیک می گیریم، بدان امید که بتوانیم مشارکت دوستان، کارشناسان و کاربران عزبز را در این بحث جلب کنیم.

انسان همیشه خودش برای خودش دروازه معنویت بوده است. مقصود این است که در (نفس) انسان چیزهائی وجود دارد که حساب آنها با حساب عالم ماده جور درنمی آید. نه تنها علمای " معرفةالنفس " و " معرفة الروح " قدیم، بلکه بسیاری از علمای معرفةالنفس جدید هم به این مطلب اعتراف دارند که در انسان، چیزهائی یافت می شود که با حسابهای مادی این دنیا قابل توجیه نیست و نشان می دهد که حساب دیگری در کار است.

سخنی دارد پیغمبر اکرم (ص) که می فرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ هر کسی خودش را بشناسد، خدا را می شناسد.

قرآن کریم برای انسان در مقابل همه اشیاء عالم، به طور کلی حساب جداگانه و مستقلی باز کرده است، می فرماید: «سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم»؛ ما نشانه های خود را در آفاق عالم یعنی در عالم طبیعت ارائه می دهیم و در نفوس خود مردم (فصلت/53).

قرآن، (نفوس مردم را) با حساب جداگانه ای بیان کرده است و همین آیه سبب شده است که در ادبیات ما، اصطلاح مخصوص " آفاق " و " انفس " را پیدا کند. می گویند: " مسائل آفاقی " و " مسائل انفسی ".

ممکن است بگوئید که آن چیزهائی که در نفس انسان موجود است و با حسابهای مادی قابل توجیه نیست، چیست؟ باید گفت که این داستان درازی دارد.

یکی از آن چیزهائی که با حسابهای مادی جور درنمی آید: مسئله ارزشهای انسانی و به عبارت دیگر مسئله انسانیت انسان. عجیب است که شما سراغ هر موجودی بروید، می بینید خودش برای خودش به عنوان یک صفت انفکاک ناپذیر است، مثل صفت " پلنگی " برای پلنگ، " سگی " برای سگ، " اسبی " برای اسب. ما نمی توانیم اسبی پیدا کنیم که " اسبی " نداشته باشد، سگی پیدا کنیم که " سگی " نداشته باشد، پلنگی پیدا کنیم که " پلنگی " نداشته باشد، ولی ممکن است انسانی منهای انسانیت موجود باشد، زیرا آن چیزهائی که آنها را انسانیت انسان می دانیم و آن چیزهائی که به انسان شخصیت می دهد نه آن چیزهائی که ملاک شخص انسان است.

اولا یک سلسله چیزهائی است که با اینکه بشری است و تعلق به همین عالم دارد ولی با ساختمان مادی انسان درست نمی شود، غیرمادی است، محسوس و ملموس نیست و به عبارت دیگر از سنخ معنویات است، نه مادیات، و ثانیا این چیزهائی که ملاک انسانیت انسان است و ملاک شخصیت و فضیلت انسانی انسان است، به دست طبیعت ساخته نمی شود، فقط و فقط به دست خود انسان ساخته می شود.

غرضم این کلمه بود که انسان، خودش دروازه معنویت است و از دروازه وجود خود، به عالم معنا پی برده است، (چنانکه) امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) می فرماید: «لایعرف هنالک الا بما هیهنا»؛ آنچه در (عالم معنا) هست از راه آنچه در (درون انسان) است، شناخته می شود که این خودش یک مسئله ای است.(انسان کامل، استاد شهید مرتضی مطهری، نشر صدرا، سال 1373، صص 90 - 92)

تا فرازی دیگر ...:Gol:

بزرگترین آفت در راه سلوک بریدن سالک است
از جناب استاد صدیق خواهش دارم دلایل بریدن سالک یا همان کم اوردن را بیان بفرمایند
و از همه مهمتر که چطور میشود فرق بین کسالت شیطانی و خستگی روحی را تشخیص داد؟

یا مغیث اغثنی

:Doaa:


**عبدالله**;130916 نوشت:
بزرگترین آفت در راه سلوک بریدن سالک است
از جناب استاد صدیق خواهش دارم دلایل بریدن سالک یا همان کم اوردن را بیان بفرمایند
یا مغیث اغثنی

:Doaa:




بنام خدا

درود بر ماه خدا و بر میهمانان ضیافت الله:Gol:

اگر چه بهتر بود پاسخ این سؤال را کارشناسان محترم انجمن اخلاق و عرفان می دادند که بنده و همه ما بهره ی بیشتری ببریم، اما به احترام شما و حق سؤالتان مطالبی را تقدیم می کنم:

انشاء الله دوستان انجمن اخلاق و عرفان نواقص بنده را رفع و حق مطلب را ادا خواهند فرمود ...

پاسخ شما را با استفاده از بیانی اقتباس از تهذیب الاخلاق و کلام عارف واصل مرحوم شعرانی تقدیم می کنم.

در کتاب تهذیب الاخلاق، به جهت تداوم سلوک و مداومت سالک در طریق الی الله نسخه ای به این تقریر آمده است اینکه: بهترین راه برای بقای تحولات و تغییرات مثبت، استمرار و تداوم بخشی به اعمال حسنه و نیک و کسب فضایل پسندیده و پایبندی و ثبات قدم در سلوک معنوی است. اگر این دو امر -که عمدتاً در پرتو محاسبۀ اعمال محقق می گردد- جدی گرفته شود و بدان عمل گردد، فضایل نصب العین و ملکۀ آدمی خواهد گشت. (تهذیب الاخلاق، صص 82 و 83)

علاوه بر دو امر فوق، سفارش به رجوع و ارجاع مداوم به استاد الهی را در طول دوران سلوک، خصوصاً در ابتدای امر یادآور می شوم، چنانکه عارف واصل مرحوم شعرانی در این خصوص کلامی نغز دارد: "حق انست که سالک احتیاج به استاد عارف دارد ... اینکه چطور شروع در سلوک کند و (در ادامه) چه چیزی شایسته است تا انجام دهد و از چه اموری باید بپرهیزد، چگونه عمل کند و چه بسا برای او صفت رذیلۀ عجب، حاصل شود و خود بدان ملتفت نباشد تا از آن بپرهیزد؛ و لذا محتاج معلمی است تا به او تنبه دهد و او را به راه تخلص از ان ارشاد کند."(اندیشه و حیات شعرانی، (کیهان اندیشه)، شماره 45.)

با توجه به این دو تقریر، پاسخ سؤال شما مبنی بر دلایل بریدن سالک و انقطاعش از مسیر سلوک، تا حدود زیادی روشن می شود:

اینکه باید اصل استمرار و تداوم بخشی به برنامه ها و دستورالعمل های سلوک الی الله را سرلوحه ی لحظه لحظۀ عمرش قرار دهد، چنانکه یک آن انقطاع از نفس کشیدن، حیات انسان را مختل و منقطع می کند، ترک استمرار و قطع تداوم اموری که برای سالک، ضروری و حیاتی و بمثابۀ نفس کشیدن است نیز بمنزلۀ بریدن و منقطع شدن از سلوک است. و این انقطاع و فاصله افتادن و حلقه حلقه شدن سلوک، سالک را دچار حالت خمودگی و ناامیدی و فقدان انگیزه برای ادامه سلوک می کند بگونه ای که نه تنها روحیۀ سالک در تداوم و استمرار دیگر، فعال و مثبت نیست بلکه در اوج انفعال تبدیل به یک آفت می شود که فرد را به جهت گیری های منفی و سقوط به قهقرا وادار می کند.

که البته چنانکه گفته شد حصول این استمرار و تداوم، به مدد محاسبه و مراقبه دائمی ممکن است، چنانکه در مثال تنفس ذکر گردید، یعنی چنانکه استمرار و تداوم حیات ظاهری انسان به تنفس وابسته است، استمرار و تداوم حیات معنوی و سلوک انسان به محاسبه و مراقبه دائمی وابسته است.

البته در تمام این مراحل سلوک، رجوع و ارجاع به استاد الهی نیز حائز اهمیت است و اگر سالک، از رجوع و ارجاع به استاد، غفلت کند همان حکایتی که انتظارش نمی رفت رخ می دهد، گمان می کند سیر صعودی و تداوم سلوکی دارد در حالیکه، در سیر افولی و نزولی افتاده، و گرفتار رذایل اخلاقی عجب و کبر شده، و خود ملتفت آن نیست.

پس دلایل بریدن سالک و انقطاع از استمرار و تداوم سلوک و آفات آن عبارتند از:

- ترک محاسبه و مراقبه دائمی و عدم توجه به ضرورت آن، که بمثابه نفس کشیدن برای انسان است. زیرا وقتی نفس ها به شماره بیفتد یا قطع و وصل شود، زمینه بریدن و انقطاع فراهم می شود.

- عدم توجه به اصل استمرار و تداوم سلوک به مدد محاسبه و مراقبۀ آن به آن. توضیح آنکه: وقتی سالک، گام به گام و لحظه به لحظه در مسیر نباشد، رابطه اش قطع و وصل شود و نتیجه ای که مورد نظر است حاصل نشود انگیزه سالک، تحلیل رفته و در ادامۀ راه، کم آورده و نهایتاً می بُرَّد.

- عدم رجوع و ارجاع گام به گام به استاد الهی، بمنظور گرفتار نیامدن در دام غفلت و خطا و نزول و سقوط .

موفق باشید ...:Gol:


سلام به همه دوستان خصوصا عزیزم جناب صدیق
استاد لطفا زیر دیپلم بگید،برای من که خیلی سنگین بود خیلییییییییییییی..
البته قبول دارم این مسایل خیلی سنگین هستن
د:please:
بعضی وقتا ما وارد راه هایی میشیم که من فکر میکنم لقمه بزرگ تر از دهان ماست و حتی خطرناکه و بعضا بدون آمادگی قبلی یک دفعه به جنگ شیطان میریم و خب دیده شده بعد از کمی صعود یه دفعه آنچنان سقوطی خواهیم داشت که بیا و ببین ،مثلا من دیدم افرادی رو که بعد سقوط و عدم موفقیت حتی نماز رو کنار گذاشتن و خدارو نفی کردند..
ما باید از کجا شروع کنیم؟
از کجا باید بفهمیم الان داره به نفسمون فشار میاد؟
اصلا از کجا بدونیم ظرفیت نفس ما چه اندازه ست؟
من حتی شنیدم بعضی اذکار رو ما نباید قبل از این آمادگیشو داشته باشیم به زبان بیاریم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در تکمیل سئوال شما بنده هم سئوالی مطرح کنم

از کجا فرق بین خمودگی شیطانی و بریدن نفس را تشخیص دهیم؟

یعنی این حال کنونی مثلا عدم تمایل به عبادت از خستگی نفس است یا القا شیطان؟
در جواب قبلی جناب استاد راههای استمرار سلوک را بیان فرمودند و به سئوال اصلی بنده پاسخ روشنی داده نشد

تنهاترین سردار;140245 نوشت:
سلام به همه دوستان خصوصا عزیزم جناب صدیق
استاد لطفا زیر دیپلم بگید،برای من که خیلی سنگین بود خیلییییییییییییی..
البته قبول دارم این مسایل خیلی سنگین هستن
د:please:
بعضی وقتا ما وارد راه هایی میشیم که من فکر میکنم لقمه بزرگ تر از دهان ماست و حتی خطرناکه و بعضا بدون آمادگی قبلی یک دفعه به جنگ شیطان میریم و خب دیده شده بعد از کمی صعود یه دفعه آنچنان سقوطی خواهیم داشت که بیا و ببین ،مثلا من دیدم افرادی رو که بعد سقوط و عدم موفقیت حتی نماز رو کنار گذاشتن و خدارو نفی کردند..
ما باید از کجا شروع کنیم؟
از کجا باید بفهمیم الان داره به نفسمون فشار میاد؟
اصلا از کجا بدونیم ظرفیت نفس ما چه اندازه ست؟
من حتی شنیدم بعضی اذکار رو ما نباید قبل از این آمادگیشو داشته باشیم به زبان بیاریم.

بنام خدا

این سوال خیلی برای بنده هم مهمه
لطف میکنید جواب بدین
ممنون

آره این سواله که ما از کجا فرق بین اینکه
حضرات معصوم میفرمایند :
وقتی شادابی مستحبات رو انجام بده و عبادتی رو به خود تحمیل نکن
و اینکه نقل شده
عرفا به دلیل نفس کوشی به مقامات بالا رسیدن؟
بفهمیم:Moteajeb!:

تنهاترین سردار;140245 نوشت:
سلام به همه دوستان خصوصا عزیزم جناب صدیق
استاد لطفا زیر دیپلم بگید،برای من که خیلی سنگین بود خیلییییییییییییی..
البته قبول دارم این مسایل خیلی سنگین هستن
د:please:
بعضی وقتا ما وارد راه هایی میشیم که من فکر میکنم لقمه بزرگ تر از دهان ماست و حتی خطرناکه و بعضا بدون آمادگی قبلی یک دفعه به جنگ شیطان میریم و خب دیده شده بعد از کمی صعود یه دفعه آنچنان سقوطی خواهیم داشت که بیا و ببین ،مثلا من دیدم افرادی رو که بعد سقوط و عدم موفقیت حتی نماز رو کنار گذاشتن و خدارو نفی کردند..
.


با سلام،:Gol: گمان مي كنم دوستان شكسته نفسي مي كنند، مطالب خيلي روان و واضح است، بايد كمي هم ذهن را درگير كرد، مسيري كه ارزش ذاتي دارد ارزش كمي سختي را هم دارد، همه چيز كه نبايد مثل هلو باشد ...:Gol: گاهي بايد بدليل خاصيت و ارزشي كه دارد كمي با آن دست و پنجه خورد كرد مثل ماهي كه بايد استخوانهايش را هم گرفت و بيشتر دقت و مراقبت كرد.

تنهاترین سردار;140245 نوشت:
ما باید از کجا شروع کنیم؟


با تشكر از دقت نظر شما دوست عزيز در پاسخ اجمالي به اين بخش سئوال شما كه تا حدود زيادي پاسخ ديگر دوستان هم هست بايد گفت: به طور کلي عرصه هاي خودسازي (و يا اينكه از كجا شروع كنيم) عبارت است از:

1- تقويت ايمان از طريق سير مطالعاتي و افزايش اطلاعاتي که منتهي به آگاهي و بيداري مي شود. در اين زمينه متذكر مي شويم شرکت در جلسات مذهبي و استماع سخنراني ها و مواعظ و همچنين تلاوت مداوم قرآن کريم و خواندن روايات اسلامي و شرح زندگي بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخيز نيز بسيار مفيد است.

2- پاکسازي و تهذيب نفس از عادت هاي بد و دلبستگي ها و وابستگي ها و اموري که مانع کمال و سير و سلوک انسان به سوي خدا تلقي مي شود، مانند پرخوري و پرخوابي و مانند آن.

3- اصلاح صفات شخصيتي و پاک سازي دل و درون از رذايل اخلاقي و آراسته شدن به فضايل اخلاقي از طريق راهکارهاي علم اخلاق و تمرين آن ها در معاشرت با مردم و رعايت اخلاق اجتماعي.

5- تفکر شخصي در سوال هاي اساسي انسان که در بينش ديني مطرح مي شود مانند, خداشناسي و انسان شناسي و هستي شناسي و دين شناسي و معاد شناسي. (رسيدگي به اين سلسله سئوالات نيازمند خلوت و تفكر است)

6- انجام وظايف عبادي و تحصيل صفت تقوي و پرهيزکاري, از طريق آشنايي با واجبات ديني و گناهان و پايبندي به احکام ديني .

7- تقويت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولياي معصومين(ع) و مومنان اهل ولايت و محبت, از طريق انجام مستحبات و زيارات و مانند آن.

در صورتي که اين مسير به درستي و عالمانه طي شود, به طور قطع حالات انسان داراي ثبات خواهد بود و دگرگوني ها و تحولات سامان يافته تر مي شود و نگراني هايي كه در اين پست مطرح گرديده رفع خواهد شد.

تنهاترین سردار;140245 نوشت:
از کجا باید بفهمیم الان داره به نفسمون فشار میاد؟ اصلا از کجا بدونیم ظرفیت نفس ما چه اندازه ست؟


خيلي اجمالي عرض كنم: رهرو اين راه بايد توجه داشته باشد كه در روند خودسازى، مراحلي وجود دارد كه بايد به ترتيب طي شود وگرنه درصد موفقيت كاهش مي يابد. بعبارتي رعايت مراحل حالش را بكند. يكي از مصاديق بارز رعايت اين اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامي در انسان موثر واقع مي شود و به تعبيري، مورد قبول حق تعالي قرار مي گيرد كه قبل از آن سالك از مرحله انجام وظايف واجب عبوديت و بندگي اطمينان حاصل نموده باشد.

بنابراين لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعايت شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره بر نيفتادن در دام‏هاى شيطان و هواى نفس، جديت كند. مانند برداشتن وزنه هاي كوچك تر و يا تمرينات ساده تر براي يك ورزشكار كه بر اساس توانائي اش بر مي دارد و انجام مي دهد، هيچ وزنه برداري از ابتداي كار از وزنه 100 كيلو شروع نمي كند و مشابه آن ... در مسائل معنوي هم حكايت چنين است.

مثلاً اگر اشتياق به خواندن دعاي كميل دارد، شبهاي جمعه خود را مقيد كند به قدر توان و حالش، بخشي از ان را بخواند اما مداومت را از ياد نبرد.

پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان در روح و جسم او نفوذ كرد، به انجام دادن مستحبات و ترك مكروهات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى، او را راهنمايى خواهد كرد: و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنين 1«و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند، به تحقيق آنان را به راه خويش هدايت مى‏كنيم و هميشه خدا، يار نكوكاران است».

بعلاوه رعايت ظرفيت و كشش نفس و بدن (بعبارتي رفق و مدارا با نفس) يكي از اصول موفقيت در خودسازي است. بدن و روان انسان توان و ظرفيت خاصي دارد كه اگر رعايت نشود، باعث توليد خستگي و دلزدگي خواهد شد و اين حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامي نيست، از آن رو رفق و مدارا و ميانه روي همواره مورد تاكيد اساتيد اخلاقي بوده است.

در كتاب هاي روايي، بابي هست به نام اقتصاد در عبادت، بدين معنا كه حتي عبادت را نبايد به خود تحميل نمود، عبادت تحميلي باعث زدگي انسان مي شود و حال بندگي را زايل و خود عمل را بي ثمر مي نمايد. يكي از شرايط موفقيت در خودسازي و عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است.2


موفق باشيد ...:Gol:

پاورقي____________________________________
1. عنكبوت، آيه آخر.
2. بنقل از پايگاه پرسمان، با كمي تغيير و تصرف.

صدیق;146866 نوشت:
با سلام مطالب خيلي روان و واضح است، بايد كمي هم ذهن را درگير كرد، مسيري كه ارزش ذاتي دارد ارزش كمي سختي را هم دارد، همه چيز كه نبايد مثل هلو باشد ... گاهي بايد بدليل خاصيت و ارزشي كه دارد كمي با آن دست و پنجه خورد كرد مثل ماهي كه بايد استخوانهايش را هم گرفت و بيشتر دقت و مراقبت كرد.

سلام استاد:Gol:
حق با شماست ،اما خواستم بیشتر از دانایی های شما بزرگوار استفاده کنیم..
با تشکر از شما ،خداخیرتون بده:Gol::Gol::Gol:
موضوع قفل شده است