اعتبار تاريخ در منطق و منش اميرمؤ منان

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اعتبار تاريخ در منطق و منش اميرمؤ منان

با سلام

نهج البلاغه ، اين يادگار جاودانه و سترگ امير دانش و بينش على عليه السلام نيز براى تاريخ و نگرش هدفمند و حق جويانه به رويدادهاى تاريخى ، ارزش و اعتبار ويژه اى به رسميت مى شناسد و از رويدادهاى متنوع آن در راه هدف هاى تعالى خواهانه و كمال جويانه واصلاح طلبانه و تربيتى ، بهره مى برد.
نهج البلاغه به تاريخ به عنوان آينه اى زلال و شفاف مى نگرد؛ آينه اى كه انسان هاى ژرف نگر و حكومت ها و تمدن ها و جامعه هاى كمال جو و اصلاح پذير مى توانند با نظاره اى انديشمندانه و عبرت آموز بر آن ، چگونگى پيدايش و شكوفايى جامعه ها، راز مرگ و فرو پاشى قدرت ها و طلوع و غروب تمدن ها را بجويند، علل ناكامى ها و كاميابى ها و شكست ها و پيروزى ها را تماشا كنند، و با يافتن منشاء رويدادها و رديابى و پى گرفتن سلسله حوادث و زنجيره ى رويدادها، به قانونمندى حركت تاريخ و سير جامعه ها برسد و راز صعودها و سقوطها را كشف كنند؛ چرا كه تاريخ درست و اطمينان آور، افزون بر درس هاى متنوع ، گنجينه ى غنى و ارزشمندى براى شناخت سنت هاى تاريخى است و همين دليل هم ، نهج البلاغه به تاريخ اين گونه بها مى دهد.

در اين جا به نگرش چند فراز از آن - كه نشان گر ارزش و اعتبار تاريخ درست و به دور از تحريف و دروغ پردازى استبداد و انحصار است - بسنده مى كنيم :
1.در اين مورد از جمله مى فرمايد:
اء وليس لكم فى آثار الاولين مزدجر و فى آبائكم الماضين تبصره و معتبر ان كنتم تعقلون اء و لم ترو الى الماضين منكم لا يرجعون و الى الخلف الباقين لا يبقون اءو لستم ترون اءهل الدنيا يصبحون و يمسون على احوال شتى فميت يبكى و آخر يعزى و صريع مبتلى و عائد يعود و آخر بنفسه يجود و طالب للدنيا و الموت يطلبه و غافل و ليس بمغفول عنه ...(1)
هان اى مردم ، آيا در آثار بر جاى مانده از گذشتگان ، براى شما وسيله ى پند و اندرز نيست ، كه شما را از شيفتگى به دنيا و دوستى زر و زور و پرستش ‍ جاه و مقام و رفتار و كردار ظالمانه و ناپسند باز دارد؟
اگر درست بينديشيد، آيا در مرگ پدرانتان ، رفتن نياكانتان و پيوستن پيشينيانتان به تاريخ هيچ جاى بينايى و هوشيارى و بيدارى نيست و نبايد پند گيريد؟
راستى آيا نمى نگريد كه به تاريخ پيوستگان شما باز نمى آيند و ماندگان و زندگان شما ديرى نمى پايند؟ مگر مردم اين جهان و اين جامعه ى
بشرى را تماشا نمى كنيد كه روز را به شب مى آورند و شب را به روز، و هر كدام حال و روزى دارند؟
يكى مرده اى است كه بر او مى گريند، و ديگرى زنده اى است كه بر او تسليم مى گويند.
يكى در بستر بيمارى است و ديگر به ديدار و عيادت او مى شتابند و سومى در حال جان دادن و به تاريخ پيوستن است ؛ و همه ى اين دگرگونى ها بر اساس قوانين و سنت هاى حاكم بر روند جامعه و تاريخ است نه بر پايه تصادف و شانس اقبال .

ادامه دارد...!!


2.و نيز مى فرمايد:و ان لكم فى القرون السالفه لعبره اين العمالقه و ابناء العمالقه اين الفراعنه وابناه الفراعنه اين اصحاب مداين الرس الذين قتلو النبيين واءطفوو سنن الجبارين اين الذين ساؤ و بالجيوش و هزموا بالالوف و عسكرو العساكر و مدنو المدائن(2)
براى شما مردم ، در تاريخ قرون و اعصار گذشته درس هاى عبرت انگيز بسيارى وجود دارد. نيك بينديشيد كه عمالقه ى انحصارگر و زورمدار كجا هستند؟
فرزندان ستم كار آنان كجايند؟
فرعون هاى خشونت كيش و خودكامه و نسل آنان كجا هستند؟
كجايند سردمداران اقتدارگرا و انحصارگر شهرهاى رس ؟
همان خشونت كيشانى كه پيامبران را كشتند، مشعل هاى پر فروغ آداب و سنن و مقررات عادلانه و روش هاى مترقى و آزادمنشانه و انسانى آنها را خاموش كردند، و راه و رسم ستمكاران و استبدادگران سياهكار را زنده ساختند؟
كجايند آنهايى كه با سپاهيان گران به راه افتادند و جامعه ها را شكست دادند و لشكرهاى بسيار گردآوردند و شهرها و قدرت ها بر پا داشتند؟ راستى آنان كجا هستند.
ادامه دارد...!!

3.و نيز دلسوزانه و آينده نگرانه هشدار مى دهند كه : واعتبروا بما قد راءيتم من مصارع القرون قبلكم قد تزايلت اءوصالهم و زالت اءبصارهم و اءسماعهم و ذهب شرفهم و عرهم وانقطع سرورهم و نعيمهم3
هان اى مردم !از آنچه در ميدان هاى نابودى نسل ها و قرن هاى پيشين ديده ايد عبرت گيريد.از سرنوشت آن جامعه ها و قدرت هايى كه پيوندهاى اعضا و اندام هايشان گسست ، چشم ها و گوش هايشان نابود شد، شرافت و عضت و شكوهشان بر باد رفت و نعمت ها و شادى ها و كاميابى هايشان به پايان رسيد! آرى ، از سرنوشت آنان عبرت گيريد.

4.و اين گونه شكوهبار وصف ناپذير به قانون و قانونمدارى حاكم بر جامعه و تاريخ توجه مى دهد كه : عباد الله ان الدهر يجرى بالباقين كجريه بالماضين . لا يعود ما قد ولى منه ، و لا يبقى سرمدا ما فيه . آخر فعاله كاوله .متشابهه اءموره متظاهره اعلامه .4..
بندگان خدا، روزگار، همان طور كه بر پيشينيان گذشت ، بر شما و آيندگان نيز خواهد گذشت .آنچه از آن گذشت ، باز نمى گردد و چيزى در آن ماندگار و جاودانه نخواهد ماند.

5.و به گرامى فرزندش حسن عليه السلام ، و همه ى فرزندان فرهنگى و معنوى و اخلاقى و تاريخى اش روشنگرى مى كند كه : اءى بنى انى و ان لم اءكن عمرت من كان قبلى فقد نظرت فى اعمالهم ، و فكرت فى اءخبارهم ، و سرت فى آثارهم حتى عدت كاحدهم .بل كانى بما انتهى الى من اءمورهم قد عمرت مع اءولهم الى آخرهم ، صفو ذلك كدره ، و نفعه من ضرره ، فاستخلصت لك من كل اءمر نخيله و توخيت لك جميله ، و صرفت عنك مجهوله ..5.
گرامى فرزندم ! گر چه من در تمام طول تاريخ ، همپا و همراه پيشينيان زندگى نكرده و به اندازه ى همه ى آنان - كه پيش از من بوده اند - نزيسته ام ؛ اما در كارهاى آنان ژرف نگرانه نگريسته و در سرگذشت آنان نيك انديشيده ، و در رويدادها و خبرهاى آنان به دقت نگريسته و همه را مطالعه نموده ، و آثارى كه از آنان به يادگار مانده است ، همه را بررسى كرده ام ؛ به گونه اى كه بسان يكى از آنان گرديده ، بلكه گويى چنان است كه در تمام اين مدت ، زنده بوده و فراز و نشيب هاى تاريخ زندگى گذشتگان را از نزديك مشاهده نموده ، و عمرى جاودانه و به درازاى تاريخ داشته ام ، و اينك آنچه را ديده ام ، روشن آن را از تيره و تار آن و سودبخش آن را، از زيانبار آن ، باز شناخته و براى تو از هر چيز، خالص و زبده ى آن را جدا ساخته ، و نيكوى آن را برايت جست و جو كرده و آورده ام ...

ادامه دارد...!!


6.و نيز به او اندرزى بسيار دلنشين و پدرانه مى دهد كه :
اءحى قلبك بالموعظه ، و اءمته بالزهاده ، و قوه باليقين ، ونوره بالحكمه ، ذلله بذكر الموت ، و قرره بالفناء، و بصره فجائع الدنيا، و حذره صوله الدهر، و فحش تقلب الليالى و الايام ، و اعرض عليه اءخبار الماضين ، و ذكره بما اءصاب من كان قبلك من الاولين ، و سر فى ديارهم و آثارهم فانظر فيها فعلو و عما نتقلوا و اءين حلوا و نزلوا، فانك تجدهم قد نتقلوا عن الاحبه ، و حلوا ديار الغربه و كانك عن قليل قد صرت كاءحدهم 6
گرامى فرزندم !قلب خود را با پند و اندرز زنده دار، و هواى دل را با پارسايى و بى اعتنايى به زرق و برق نارواى دنيا بميران .
دل را با يقين ، توانمند ساز، و با حكمت و دانش ، نورباران نما، و با ياد مرگ ، رام كن ، و آن را به اقرار و فناپذيرى دنيا وادار كن ، و با نشان دادن سختى هاى دنيا او را بينا و ژرف نگر گردان ، و خبرهاى پيشينيان را به آن عرضه كن ، و آنچه را بر گذشتگان رسيده است به يادش بياور، و در خانه ها و شهر و ديار و آثار ويران شده و بر جاى مانده ى آنان گردش نما، و نيك بنگر كه چه كردند؟ از كجا به كجا شدند؟
كجا بار كشودند؟ و كجا فرود آمدند؟
آنان را خواهى ديد كه از كنار دوستان رخت بربستند و در خانه هاى قربت نشستند، و چندين دور نخواهد بود كه تو نيز يكى از آنان گردى ؛ بنابراين در آباد سازى و آراستگى اقامتگاه خويش بكوش ، و آن جهانت را به اين جهان مفروش ...
بر اين باور، تاريخ گنج شايگان ، تجربيات انسانى ، انعكاس دهنده دستاوردهاى علمى و عملى عصرها و نسل ها، وسيله ى تفكر و تاءمل و تدبر در امور، آموزگار عبرت در راه خود سازى و ساختن ديگران ، و منبع غنى و مهمى براى شناخت و دريافت قوانين و سنن حاكم بر جامعه و تاريخ است و به طور اجمال ، داراى ارزش و اعتبار و اصالت مى باشد.

1- نهج البلاغه / خ 99.
2- نهج البلاغه /خ 182.
3- نهج البلاغه /خ 161.
4- نهج البلاغه / خ 157.
5- نهج البلاغه / نامه ى 31.
6- نهج البلاغه / نامه ى 31.

موضوع قفل شده است