سوال تحریم صیغه و اجازه ان در مواردی توسط پیغمبر

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال تحریم صیغه و اجازه ان در مواردی توسط پیغمبر

اينكه متعه (ازدواج موقت) را عمر بن خطاب تحريم نموده و تغير سنّت داده است ادعائي بدون دليل است، چرا كه پيامبر -صلي الله عليه و سلم- در موارد خاصي مانند جهاد آن را مجاز كرده بود. و بعد هم آن را تحريم نمودند دليلي بر آن وجود ندارد.

در اين مورد به دو مطلب بايد پرداخت گردد:
اول؛ رد ادعاي نسخ آيه متعه دوّم؛ رد اين ادعا، كه متعه از سوي عمر بن الخطاب تحريم نشده است.
اما بخش نخست در قرآن، آيه‌اي مختص به متعه كه در سورة نساء آيه 24 [1] آمده است برخي ادعا مي كنند اين آيه نسخ شده است در حالي كه هيچ‌گاه آيات قرآن با خبر و روايات نمي‌تواند نسخ شود. به گفته امام شافعي؛ «هيچ‌گاه نمي‌توان آية قرآن را با خبر و روايات نسخ نمود و ناسخ آيات قرآن منحصراً بايد آيه ديگري از قرآن باشد.» مدعيان نسخ آية متعه به چند آيه از قرآن اشاره مي‌كنند، كه از جملة آن‌ها آية‌ 5 و 6 سورة مؤمنون است كه مي فرمايد: «و آنها دامان خود را حفظ مي كنند تنها آميزش جنسي به همسران و كنيزان خود دارند كه در بهره گيري از آنتها ملامت نمي شوند.» در جواب آن مي‌گوييم: در اين آيات سخن از زوجيت است و از لوازم زوجيت، ارث بردن زوجين از هم ديگر است، و چون در متعه، طرفين از يكديگر ارث نمي‌برند، پس متعه، زوجيت شناخته نمي‌شود، گرچه اين جواب كامل نيست زيرا لازمة زوجيت ارث بردن نمي‌باشد. و چرا كه بسا زوجيت باشد و زوجه هم، دائمه ‌باشد، ولي توريث بين زوجين نباشد و زوجه از زوج خود ارث نبرد مانند زوجه ذمية دائمه و زوجة قاتله. چون لازم از بين رفت، پس ملزوم نيز از بين مي‌رود. اما چون آية متعه در سورة نساء وارد شده و سورة نساء مدني است و سورة مؤمنون مكّي مي‌باشد لذا آية‌ متعه بعد از آن آيه نازل شده و است معقول نيست كه ناسخ قبل از منسوخ نازل شده باشد. در جواب آنان كه مي‌گويند نسخ آيه متعه، به آية طلاق است.[2] مي‌توان گفت: الف- شرط زوجيت اين نيست كه بتوان زن را طلاق داد، چه بسا زوجه‌هاي دائمه‌اي هستند كه طلاق ندارند؛ مانند زوجة مرتده و زوجة‌ دائمه ملاعنه كه اينها بدون طلاق رها مي‌گردند. ب- طلاق فرع بر باقي بودن ‌آثار نكاح است. و در مورد متعه با تمام شدن مدّت متعه اساساً؛ نكاحي باقي نمي‌ماند تا بشود صيغهء طلاق جاري نمود و قبل از انقضاي مدت هم اگر زوج از حق خود گذشت و بذل مدت نمود، باز نكاحي باقي نمي‌ماند تا طلاق واقع گردد. پس، ادعاي نسخ آية متعه به آية طلاق صحيح نيست.
امّا جواب آنان كه مي‌گويند، نسخ آية متعه به آيه عدّه[3] مي‌باشد، بدين خاطر كه عده در نكاح متعه كمتر است. آن هم صحيح نيست، زيرا متعه هم داراي عده است بر فرض آن كه عده متعه كمتر باشد، اين تقليل مدت به دست خود شارع است، وبه موجب خبر موثق جايز گرديده است، صدمه‌اي به زوجيت متعه نمي‌زند، بنابراين نمي‌توان قلّت مدت عده را حمل به نسخ نمود.
امّا جواب آنان كه مي‌گويند: نسخ آيه متعه، به آية حرمت مي‌باشد[4]، چرا كه متعه داخل در محرمات نكاح است. اين تصور نيز باطل است، زيرا آية متعه، از آية تحريم مستثني شده است و اين امر از بديهيات است، كه حكم مستثني غير از مستثني منه مي‌باشد. در نهايت مي‌توان گفت؛ هيچ يك از آيات شريفة مذكوره را نمي‌توان، ناسخ آية متعه دانست.
اما اينكه ادعا شده است؛ دليلي بر منع عمر بن خطاب از متعه نداريم، سخني بي‌پايه است. چرا كه بسياري از بزرگان اهل سنت به اين مطلب اذعان و تصريح دارند، ما برا ي روشن شدن مطلب، به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم.
الف- از ابي رجاء نقل شده كه مي‌گويد: آيه متعه در كتاب خدا نازل شده و رسول خدا -صلي الله عليه و سلم- ما را به انجام آن امر فرمود و آيه‌اي كه آن را نهي و نسخ نموده باشد نازل نشده است و بعداً مردي براي خودش گفت آنچه مي‌خواست،[5]
ب- در زمان رسول خدا -صلي الله عليه و سلم- ما متمتع مي‌شديم و مردي هر آنچه مي‌خواست براي خودش گفت. [6]
ج- از جابر بن عبد الله نقل شده است؛ ما با يك مشت خرما وآرد متعه مي‌كرديم، در عهد و ايام رسول اكرم -صلي الله عليه و سلم- و ابوبكر. تا آنكه عمر آنرا نهي كرد. [7]
د- از عروة بن زبير نقل است، كه خوله دختر حكيم وارد بر عمر شده وگفت: ربيع بن اميه استمتاع كرد و از زني كامياب شد و آن زن آبستن شد. پس عمر بيرون رفت در حالي كه عبايش را از ناراحتي مي‌كشيد گفت؛ اين متعه است اگر من جلوتر دربارة آن رأي داده بودم، هر آينه او را سنگسار مي‌كردم. [8]
و- از حَكم پرسيدند آيا آية متعة نساء منسوخه است؟ گفت: خير. و علي -عليه السلام- فرمود: اگر عمر نهي از متعه نكرده بود، كسي زنا نمي‌كرد مگر شقي و جنايتكار. [9]
ش- از ابي جريج نقل است كه ابن عباس مي‌گفت؛ خداوند بر عمر رحم كند، متعه نبود مگر رحمتي از خدا كه با مجاز كردن آن بر امت محمّد -صلي الله عليه و سلم- ترحم كرده بود و اگر عمر آنرا نهي نمي‌كرد كسي محتاج به زنا نمي‌شد مگر اندكي از مردم پست وبدبخت [10].
ك- از ابي سعيد خدري و جابر بن عبد الله انصاري نقل شده است، ما تا نيمي از خلافت عمر، صيغه مي‌كرديم تا آنكه عمر مردم را از آن كار منع كرد.[11]
هـ- ابي رشد مي‌گويد: ما در زمان رسول خدا -صلي الله عليه و سلم- و ابوبكر و نيمي از خلافت عمرصيغه مي‌كرديم سپس عمر مردم را از آن نهي كرد [12].
ي- آخرين دليل گفتة خود خليفه دوم مي‌باشد كه: «متعتان كانتا علي عهد رسول الله -صلي الله عليه و سلم- و أنا انهي عنهما و أعاقب عليهما متعة الحج و متعة النساء»[13].
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

--------------------------------------------------------------------------------
[1]- «فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضةً».
[2]- طلاق/1.
[3]- بقره/228، كه مي فرمايد: «زنان مطلقه بايد به مدت سه بار عادت ماهانه، انتظار بكشند(وعدّه نگه دارند)».
[4]- نساء/23، كه مي فرمايد: «حرام شده بر شما مادرانتان و دخترانتان و خواهران و...».
[5]- صحيح مسلم، ج1، ص 474 ، و قرطبي، ج2، ص 365.
[6]- صحيح بخاري، ج3، ص 151.
[7]- صحيح مسلم، ج1، ص 395، و ابن ربيع، تيسير الوصول، ج چهارم، ص262، و ابن حجر، فتح الباري، ج9، ص141.
[8]- مالك، موطا، ج2، ص30، و شافعي، كتاب الام، ج7، ص 219، و بيهقي، سنن الكبري، ج7، ص206.
[9]- تفسير طبري، ج 5، ص 9، تفسير رازي، ج3، ص200، تفسير ابي حيان، ج 3، ص 218، تفسير الدر منثور، ج2، ص140.
[10]- جصاص، احكام القرآن، ج 2، ص 179، و ابن رشد، بدايه المجتهد، ج2، ص58، ابن رشد، النهايه، ج2، ص249، تاج العروس، ج10، ص200.
[11]- عمدة القاري، ج8 ، ص310.
[12]- بدايه المجتهد، ج3 ، ص58.
[13]- جاحظ، البيان والتبيين، ج2، ص223، احكام القرآن جصاص، ج1، ص342 و ص345، و ج2، ص714، تفسير قرطبي، ج2، ص370، ضوء الشمس، ج2، ص94، ابي صالح وطحاوي، ص294.
1. حيات عمر بن خطاب، تاليف بكري.




موضوع قفل شده است