چرا 13 به در نحس است و ایرانیان بیرون می روند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا 13 به در نحس است و ایرانیان بیرون می روند؟

چرا عدد13 نحس است خشایار شاه مشاوری داشته که فردی یهودی به نام موردخای بوده . در آن زمان خشایار شاه قصد حمله به یونان داشته که همسر او که نام او وشتی بود مانع این کار شد و گفت : ما که بر 127 ایالت حکومت داریم حال چرا جنگ و خونریزی به راه بیندازم ؟ از آنجا که یهودیان با یونانیها از قدیم الایام دشمنی خونی داشتند موردخای خواهان جنگ ایران و یونان بود اما همسر خشایار شاه مانعی برای رسیدن موردخای به هدفش بود به همین دلیل موردخای در گوش خشایار شاه خواند که این زن که الان مخالفت میکند چند وقت بعد نسبت به شما توطئه میکند و شما را به قتل میرساند تا پسرش به پادشاهی برسد . و بالاخره توانست در هنگام مستی خشایار شاه حکم خلع وشتی را بگیرد و در بعضی روایات آمده است که شاه به وشتی دستور داد که لخت در برابر انظار سرداران سپاه راه برود او سر پیچی کرد و اعدام شد .از آنجا که خشایار شاه نمیتوانست عذب بماند دستور دادند زیبا ترین دختران ایران زمین را جمع کنند که این کار یک سال طول کشید و مصادف شد با عید نوروز . در این عید یکی از خواجگان درباره خشایارشاه که یهودی بود با هماهنگی موردخای هر شب برادر زاده ی موردخای را به بالای سر شاه میبرد تا از روی عمد برای خشایار شاه قصه های عاشقانه تعریف کند . موردخای این دختر را که نام اصلی آن هاداسا بود را داخل کاندیدا های همسری پادشاه قرار میدهد و نام او را استر (ester) میگذارد . وقتی کاندیدا ها به دیدار شاه می آیند شاه تا صدای ان دختر را میشنود اورا انتخاب میکند . بعد از مدتی هامان وزیرخشایار شاه به موردخای و استر شک میکند اول گمان به خیانت میبرد اما بعدا به ان نتیجه میرسد که اینها فقط با هم صحبت میکنندپس طی پی گیری های هامان متوجه میشود که این دو یهودی هستند و سپس به پادشاه خبر داد که این دو قصده به هم ریختن حکومت را دارند و خشایار شاه راضی شد که آنهارا اخراج کند و خشایار شاه نیز به استر میگوید و استر نیز به عمویش میگوید .اینجا بود که نقشه فاجعه ای بزرگ ریخته شد . شب دوازدهم فروردین به شاه مشروب دادند حکم اعدام هامان و تمامی دارو دسته و اطرافیانش را امضا میکند . صبح روز 13 فروردین حکم اجرا شد و 77000 ایرانی را قتل عام میکنند به این خاطر است که 13 نحس میشود . 13 بدر به این خاطر از خانه به بیرون میروند که میترسند باز هم در خانه خودشان به قتل برسند .حال این عدد چرا برای مسیحیان نحس است؟زیرا یهودا جوداریوس اسکاریوتی سیزدهمین نفری که مسیح را در مقابل 30 سکه فروخت در حالی که ما از روی غفلت وندانستن تاریخ این روز را به شادی وجشن میگزرانیمحال ان که یهودیان که دشمنی کهنه ای با ما دارند در سراسر جهان چنین روزی راجشن میگیرند ومجسمه هایی ازوزیر ایرانی هامان از کاه درست میکنند و اتش میزنند وپای کوبی میکنند وبه دلیل این که رسانه ها در دست انها است تصاویر این جشن را پخش نمیکنند

[=Verdana]باسلام
[=Verdana]

[=Verdana]جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار می‌شود به جشن ایرانی‌کشی نیز مشهور است. این جشن براساس داستانی در تورات است .در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند با بی‌رحمی تمام به قتل رسیدند و اموالشان به غارت برده شد. این نسل‌کشی بی‌سابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است.جشن پوریم مراسمی است صهیونیسم جشن می گیرند علت آن قتل و عام مردم ایران توسط یهودیان در زمان خشایارشاه است
ماجرای پوریم :
"مُردخای" و بردارزاده اش "استر" دو یهودی نفوذی دربار هخامنشینی بودند . "استر" با حیله و نیرنگ باعث دل فریبی خشایار می شود و مقام ملکه را از آن خود می کند نفوذ آن دو آنقدر زیاد می شود که بر اساس توطئه ای هامان وزیر اعظم هخامنشی و اعضای خانواده اش را به اتهام ضدیت با یهود به طرز فجیعی به قتل می رسانند.
ولی "مُردخای" و "استر" به این جنایت بسنده نکردند و در پایان همان روز با دسیسه دیگر 75000 نفر از مردم ایران را به جرم مخالفت با یهود قتل و عام کردند

حال هر ساله یهودیان صهونیسم کشته شدند 75000 نفر مردم ایران را جشن می گیرند
این مدارک را کتاب عهد عتیق ، کتاب استر (البته با مظلوم نمایی) موجود است .

[=Verdana]
[=Verdana]
روز عید پوریم- آنقدر شراب می خورند که دیگر فرق خوب وبد را نمی دهند و تمام این شادی برای پیروزی یهودیان بر ایرانیان است که با توهم تهدیدی خیالی یک دوازدهم مردم ایران را در زمان خشایارشا به قتل رسانیدند.

[=Verdana]
[=Verdana]

[=Verdana]


جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار می‌شود به جشن ایران‌کشی نیز مشهور است. این جشن براساس داستانی در تورات است .
نام این جشن از کلمه پور به معنای قرعه گرفته شده است. از آن جهت که هامان برای یافتن مناسب‌ترین روز برای اجرای نقشه این قرعه را انداخت.
به گزارش «فردا»، بر مبنای کتاب استر, خشایار شاه در روز جشن تاجگذاری در حال مستی از ملکه «وشتی» می‌خواهد در برابر مردان آمده تا زیبایی او را به رخ میهمانان بکشد.
اما ملکه به دلیل حجب و حیا و عفت ایرانی‌اش قبول نمی‌کند و پادشاه خشمگین شخص دیگری را به عنوان ملکه انتخاب می‌کند. ملکه جدید که «هدسه یا استر» نام دارد, به همراه عده‌ای از زنان زیبا به قصر آمده تا با همکاری پسر عمویش مردخای که قیم او نیز هست هامان وزیر خشایار شاه را برکنار کرده و بکشند. بعد از هامان, مردخای را جانشین وی می‌کنند.
آنها سپس از خشایار شاه اجازه کشتن دشمنان یهود را در 3 روز متوالی می‌گیرند.
این جمع در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند, با بی‌رحمی تمام به قتل رسانده و اموالشان را به غارت می‌برند.
گفتنی است یهودیان هنوز هم با گذشت 26 قرن به مناسبت این پیروزی و قتل عام بی‌سابقه تاریخی جشن می‌گیرند.
آنها در این روز لباس‌هایی شبیه شخصیت‌های داستان پوشیده و با بازی‌ کردن نقش‌های آنها این جنایت بزرگ را تجدید خاطره می‌کنند.
این نسل‌کشی بی‌سابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است. این نحسی 13 که برخی از آن اسم می برند مرتبط با پوریم و این نسل کشی است.
ایرانیان از همان زمان, سیزدهم فروردین را به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به جنایت برخی یهودیان آن زمان که آنها را سراسیمه از خانه و کاشانه‌اشان فراری داده‌ بودند, برگزیده و سر به کوه و صحرا می‌گذارند.

[=Verdana]یهودیان معتقد در حال پایکوبی برای جشن ایرانی کشی

[=verdana]
این نسل‌کشی را می‌توان نوعی هولوکاست به حساب آورد. هولوکاستی که در طی 3 روز 70 هزار ایرانی (البته بسیاری از منابع و کارشناسان این رقم آورده شده در تورات را دور از ذهن می دانند)به قتل رسید.
هولوکاستی که تبدیل به یکی از بزرگترین جشن‌های آیینی یهودیان شده است.
یهودیان در این روز برای شکرگزاری به درگاه خدا روز گرفته و به رقص و پایکوبی می‌پردازند.
استر نام آخرین دفتر از کتاب تورات است. این کتاب در اواخر عهد هخامنشی و یا پس از آن نوشته شده است.
بنابر نوشته بسیاری از مورخین و کارشناسان تاریخ, مطالب کتاب استر تماما در خدمت مصالح رباخواران حاکم بر جهان ، یعنی صهیونیست ها و فراماسون ها است.
این کتاب عمق نفرت و انزجار تند برخی یهودیان نسبت به غیر یهودیان به ویژه ایرانیان را نشان می دهد.
شدت و تندی نفرت بحدی است که خاخام ها و فقیهان قوم یهود در سده اول میلادی مطمئن و متفق القول نبودند که آیا باید کتاب استر را در کتاب مقدس بیاورند یا نه؟
مارتین لوتر از رهبران پروتستان ها نقل شده است که « ای کاش این داستان وجود نداشت.»
این جشن گرفتن یهویان در تمام دنیا در حالی صورت می‌گیرد که کشته شدن حتی یک انسان جنایتی بزرگ محسوب می‌شود.
این جنایت چیزی جز نژاد پرستی و بی‌ارزشی یک قوم نیست.
یهودیانی که, هیتلر را متهم به یهودی سوزی (هولوکاست) نموده‌اند, باید به پیشینه سیاه تاریخی خود برگردند و هولو کاست واقعی را در تاریخ اقوام خود جستجو کنند.
در جنگ جهانی دوم یهودیان, میلیون‌ها مسیحی را کشتند و در ادامه, راه کشتار در فلسطین را در پیش گرفتند و هزاران تن از مسلمانان و مسیحیان به دست صهیونیست‌ها قتل عام می‌شوند.
صهیونیستها تمام اقوام به جز خودشان را از جنس اسب می دانند.
آنها در گذشته به سپاهیان خود می گفتند که به سرزمین ایران و یا اعراب و یا حتی مسیحی‌ها رسیدید رحم نکنید.
زنان، کودکان، الاغ، شتر و چهارپایانشان را بکشید تا دو سوم جهان تمام شود و تنها یک سوم جهان که همان یهودی‌ها هستند بمانند.
این کشتار فقط برای یافتن سرزمینی برای یهودیان و صهیونیستهای بی جا ومکان صورت می گرفت.
از کشتارهای عصر جدید به دست صهیونیست‌ها می‌توان ترور کندی رئیس جمهور اسبق آمریکا را نام برد که هنوز به صورت معمایی باقی مانده است.
صهیونیستها, در حالی که فریاد حمایت از آزادی و نجات بشر سر می دهند هر روز هولوکاست تازه ای رقم می زند. از نمونه های بارز این جنایتها قتل عام اخیر مردم غزه است.
در روزی که یهودیان در اکثر نقاط دنیا به جشن و پایکوبی برای مراسم پوریم دارند صدها کودک و زن فلسطینی به شهادت می رسند.
یک بار دیگر صهیونیزم در جنگی بدون مرز و با عنوان نبرد پیشگیرانه به کشتار زنان ، کودکان ، اندیشمندان و نخبگان مسلمان دست یازیده است. سربازان تا دندان مسلح آمریکایی و انگلیسی بدون هیچگونه پشتوانه فکری و عقلی با بیرحمانه ترین شیوه ها آمال و آرزوی سران یهودی دنیا را برآورده می سازند.

[=arial,helvetica,sans-serif]عکسهایی از مراسم یهودی پوریم

http://www.upi.com/News_Photos/gallery/Purim_Celebrations_in_Jerusalem/1646

[=Verdana]جریان کشتار ایرانیان 75000 نفر در کتاب تورات فصل "استر "کاملا مفصل نوشته شده لطفا مراجعه کنید به کتاب تورات فصل استر

کتاب ایستر

پس امسال گویا سال یهودیهاست!!
مطلب جالبی بود که در یکی از سایتهای ریاضی درباره امسال و رابطه عدد 13 خواندم. شما هم بخوانید بد نیست.
http://riaziat.org/forum/thread727.html

سلام

تشکر ویژه از استاد عزیزم تاریخدان رضا !

درست است من این تراژدی بد رو در همین کتابشون خواندم !

به همین خاظر است کسی در خانه نمیماند!

حالا ما به تعطیلاتش کار داریم!

[="DarkGreen"]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[="Blue"]آیا 13 عدد نحس است؟؟[/]

[="Red"]سخنرانی شهید مطهری پیرامون علل نحسی روز سیزدهم فروردین بین مردم و استدلال بر نادرستی آن[/]

[="Purple"]دانلود مستقیم[/]
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=10161&d=1301640750

[="Blue"]دانلود غیر مستقیم:[/]
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3858

آیا 13 نحس است؟
دوستان مطالبی در این باره نوشتند اما دلیلی بر نحسی 13 نیاوردند
اگر 13 نحس است چرا ما به طبیعت رفته و شادی می کنیم و اصلا نگران نحسی آن نیستیم؟
درست است که در 13 فروردین بیست و اندی قرن پیش فاجعه ای رخ داده اما این دلیل بر نحسی این روز نیست چون فاجعه های دیگری هم رخ داده در زمان های دیگر لذا آن روز ها و عدد آن روز ها هم باید نحس باشد مثلا امام خمینی در 14 خرداد رحلت کرده لذا عدد 14 هم نحس است و امام حسین در 10 محرم به شهادت رسیده لذا عدد 10 هم نحس است و ...
اگر 13 نحس است چرا امیر المومنین در روز 13 رجب بدنیا آمده و بسیاری از اتفاقات خوب در روز 13 می افتد؟
بنظر من کسی که اعتقاد به نحسی این روز دارد عوامل طبیعی موجب می شود که بلا ببیند و مقصر اصلی در به سختی افتادنش خودش است و کسی که اعتقاد به نحسی این روز ندارد از بلایا و سختی ها مصون است مگر اینکه تقدیر الهی این باشد که وی در روز 13 به سختی بیفتد

کتاب استر از ملحقات تورات، و یکی از مورد تردید ترین قسمت های این کتاب تحریف شده از دید و نظر خود یهودیان و مسیحیان است. در دانشنامه های معتبر مسیحی و یهودی ذکر شده که این داستان احتمالا برای واقعیت بخشی به جشن پوریم ساخته شده است.
این افسانه با تلاش شخصی به اسم پورپیرا با سابقه عضویت حزب توده و عقاید پان عربی(نقل از ویکیپدیا) بر دوباره بر سر زبان ها افتاده است.
وی با پرورش داستانی تخیلی از این داستان (که خودش تخیلی است!) بیان کرد که در آن زمان (خشایارشاه) تمام ایرانیان کشته شده اند!!! و بدین ترتیب مقدمه نظریه خود که انکار بخش عظیمی از تاریخ است را پایه ریزی میکند.(وی منکر قسمت های زیادی از هخامنشیان نا ساسانیان است!)
البته این انکار به اینجا ختم نمی شود و نهایتا حتی به انکار متناقض شخصیت های تاریخی مثل سلمان فارسی و حتی زیر سوال بردن امامت حضرت علی هم می رسد!

برای تحلیل این داستان باید به این نکات توجه داشته باشید.

1- این داستان افسانه گونه فقط در این کتاب آورده شده است. بجز این کتاب هیچ سند اصیل دیگری حتی اشاره ای به این داستان ندارند.

2- حتی شخصیت های این داستان و اسامی آنها هم در تاریخ گم نام هستند. توجه کنید که حتی نام شاه در آن زمان هیچ شباهتی با خشایارشاه ندارد و موافقان این داستان (عمدتا ارتودکس ها) به سختی او را با خشایارشاه یکی دانسته اند. باقی اسامی این داستان حتی از نظر اتیمولوژی هم شباهتی به اسامی واقعی تاریخی ندارند.

3- اسامی این داستان شباهت زیادی به اسامی افسانه های آشوری دارند. و اینطور به نظر می رسد که بیشتر کپی برداری از آن افسانه ها بوده اند

4- در دانشنامه بریتانیکا، صریحا اشاره شده است که این کتاب مورد تردید است. این دانشنامه این کتاب را سکولار و با عقاید نژادپرستی معرفی میکند.

5- حتی دانشنامه یهود هم به دلایل مختلفی این کتاب را جعلی می داند. جدای تناقضات فراوان؛ نقایص تاریخی و ... ذکر شده یکی از نکات جالب این است که در این کتاب برخلاف تمام کتب دیگر تورات هیچ اسمی از خدای یهود نیست. و این کتاب یک کتاب مذهبی نیست!

6- از جعلی بودن و تردید در داستان که بگذریم. بیانی که با تلاش آقای پورپیرا در اینترنت و ... مشهور شده اساسا با خود داستان تفاوت های قابل توجهی دارد.
از جمله اینکه هامان همان وزیری که قصد داشت یهودیان را بکشد، از نژاد عمالقی است (agagit در متن کتاب)
نژاد عمالقی به هیچ عنوان ایرانی نبوده اند!

در خود کتاب تورات (genesis) اجداد عمالق نهایتا به اسحاق می رسد. ابن خلدون و دیگر مورخان عرب نظر مشابهی دارند و در دسترس ترین منبع فرهنگ نامه دهخدا هم این نژاد را از اعراب معرفی کرده.

باید از آقای پورپیرا پرسید که در ایران باستان جمعیت آن را تا 30 ملیون نفر هم در کتب تاریخی گفته اند و فقط درصد کمی از آنها ایرانی بوده اند، چطور از این داستان که در مورد کشتن یک عرب و طرفدارانش است به ایرانی کشی رسیده اند!

سلام
با اجازه از کارشناسان محترم
این داستانی که میگذارم داستان دیو وسلیمان از ربان دکتر الهی قمشه ایست.
شاید خیلی ها به نظرشون بی ربط بیاد اما قسمتی که مربوط به روز 13 میشه را قرمز کردم،اما خواندن کل داستان خیلی هم بی فایده نیست و زیبایی خودش را داره.

الهی قمشه ای می گوید
یکی از جذاب ترین تعبیرات " نفس و عشق " ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد
باشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.

روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و
بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از
سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و
از ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش
نیست . اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در
عین سلطنت خود را " مسکین و فقیر " می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.

دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟
حافظ

اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر
او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ،
آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم
حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در
رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند :
...


که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو

و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در
کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او
نشانند که به گفته ی حافظ :

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
و
بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی

و به زبان مولانا :

خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست

و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را
بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در
شکم ماهی یافت و بر دست کرد .
سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که
سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است ...

پس در سیزده نوروز بر دیو
بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و این
روز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است .
و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید .

و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و
رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز
بهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی

ما همه فاني و او پا برجاست.. عشق را مي گويم.. بي گمان عشق خداست

موضوع قفل شده است