قاتل ابوبکر ،خلیفه اول اهل سنت ، کیست؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قاتل ابوبکر ،خلیفه اول اهل سنت ، کیست؟

[=&quot]بر اساس مدارك فراوان، مرگ ابابكر با یك كودتاى سیاسى بوده است; ابو یقظان از سلام بن ابى مطیع روایت مى كند كه ابابكر مسموم شد و بالاخره در روز دوشنبه مرد. (1)كارآگاهان براى شناسایى قاتل، ابتدا به سراغ اولین كسى مى روند كه از مرگ مقتول بهره مند مى شود; در مرحله دوم نیز به سراغ كسانى مى روند كه با مقتول داراى دشمنى و درگیرى بوده اند; در ظاهر، اولین كسى كه از مرگ ابابكر بهره مند شده است، عمر بن الخطاب بوده است; زیرا به عنوان خلیفه مسلمانان، به جاى ابابكر نشست!در مورد ارتباط ابابكر و عمر نیز عبدالله پسر عمر مى گوید: واقعیت آن است كه ابابكر و عمر اختلاف داشتند.(2) مدارك نیز اختلاف بین عمر و ابابكر را تأیید مى كنند[/]; [=&quot]عمر مى گوید: «حسودترین قریشیان، ابابكر است.»(3)عمر به پسرش عبدالله مى گوید كه آیا تا به حال از این خبردار نشده بودى و غافل بودى كه پست ترین و احمق ترین شخص قبیله بنى تیم بر من پیش افتاد و بر من ستم روا داشت؟!ما نمى گوییم قاتل ابوبكر عمر بن خطاب بوده است بلكه مدارك تاریخ را مطرح مى كنیم تا خواننده كتاب، خود به قضاوت و داورى بنشیند و نتیجه گیرى كند.عمر مى گوید: واى بر شخص پست و بى ارزش بنى تیم! در حالى بر من پیشى گرفت كه بر من ستم كرد، و در حالى كه گناهكار بود به سوى من آمد.(4)نیز گفت[/]: ([=&quot]خلافت) جز پس از ناامیدى بنده، به سوى من نیامد. (5)هم چنین عمر مى گوید[/]: [=&quot]به خدا سوگند اگر از زید بن خطاب و پیروانش پیروى مى كردم، ابوبكر به هیچ عنوانى از شیرینى ریاست را نمى چشید(6).و مى گوید: در واقع، بیعت با ابابكر ناگهانى و شتابزده بود.(7)ظاهر آن است كه درگیرى بین عمر و ابابكر به بالاترین حدّ خود رسیده بود; زیرا عمر ابابكر را تهدید كرده و مى گوید:به خدا سوگند، یا باید دست از من بردارى یا آن كه سخنى را مى گویم كه سواران به هر سو ببرند و پخش كنند.(8)ناگفته نماند كه دومین بهره مند از مرگ ابابكر نیز عثمان بن عفّان اموى است كه پس از عمر به خلافت رسید.این در حالى است كه براساس توافقى كه در سقیفه شد بنا بود ابوعبیدة بن جرّاح به عنوان سوّمین خلیفه باشد.بدین ترتیب ظاهر جریانات نشان مى دهد كه بین عمر و امویان توافقى ایجاد شده است، كه ابابكر را كشته و ابن جرّاح را بركنار كنند تا خلافت را بین خود (عمر و امویان) تقسیم كنند.عمر امتیازات دیگر نیز به امویان داد از جمله انتخاب عده اى دیگر از امویان به فرماندارى نظیر سعید بن عاص و ولید بن عقبة بن ابى معیط.(9)وى هم چنین در امتیازات ام حبیبه دختر ابوسفیان افزود و سهم او را از بیت المال تا دوازده هزار درهم افزایش داد.(10)وى جایگاه ابوسفیان و معاویه را به قدرى بالا برد كه همانند مهاجرانى كه در جنگ بدر شركت كرده بودند به آن دو نفر مى بخشید و این دو را بر تمام انصار برترى داد.(11)بطور یقین افراد بنى امیّه در رهبرى عملیات كشتن ابى بكر شركت داشتند; و اولین خلیفه كه با زهر بنى امیه مسموم شد ابوبكر بود و در پى او نیز عبدالرحمان بن عوف، عبدالرحمان بن ابى بكر، حضرت امام حسن بن على(علیه السلام)، عبدالرحمان بن خالد بن ولید، سعدبن ابى وقاص، مالك اشتر، معاویه ثانى، عبدالله بن عمر، عمربن عبدالعزیز و ده ها تن دیگر(12) از سرشناسان مملكت اسلامى مسموم شدند، و این كارها با توجه به سیاست معاویه انجام مى شد كه مى گفت:خداوند، سپاهیانى از عسل دارد (زیرا بنى امیه زهر را در عسل مى ریختند).طبرى در تاریخ خود بازگو مى كند كه جریان به قتل رسیدن ابابكر این چنین بوده است!ابو زید از على بن محمد باسناد خودش ـ كه پیش تر بیان كردم ـ برایم بازگو كرد: ابوبكر در سنّ شصت و سه سالگى در روز دو شنبه هشت روز به آخر ماه جمادى الثانى باقى مانده از دنیا رفت. گفته اند: سبب مرگش این بود كه یهودیان او را مسموم كردند، و حارث بن كلده (طبیب) نیز به همراه ابابكر از آن سم خورد، ولى زودتر متوجه شد و دست كشید و به ابابكر گفت: غذایى را كه در مدت یك سال مسموم شده، خوردى.در روایت صحیح ابن سعد ابو بكر در همان روز كه او را مسموم كردند كشته شد(13).و در روایت نا درست ابابكر پانزده روز آخر عمرش را در بستر به سر برد و به او گفتند: اى كاش پزشكى را براى معالجه مى آوردى!گفت: پزشك مرا معاینه كرد.گفتند: چه گفت؟گفت: كه هر كارى مى خواهم بكنم (چون مرگم حتمى است).ابوجعفر مى گوید: در همان روزى كه ابوبكر مرد، عتاب بن اسید نیز در مكه مرد.(14)و لیث بن سعد از زهرى بازگو مى كند، غذایى براى ابابكر فرستاده شد و حارث بن كلده نیز نزدش بود، و هر دو از آن غذا خوردند. حارث گفت: غذایى خوردیم كه یكسال مسموم شده.و در پایان سال هر دو مردند.(15)دوست دارم كه بگویم: ابوسفیان كه داراى تخصص در زمینه ترور بود (مردى را نیز براى كشتن پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم[/]) [=&quot]به مدینه(16) فرستاد)، در آن زمان همراه عمر و عثمان در مدینه مى زیست!معاویه نیز كه سیاست مشهور «خداوند، سپاهیانى از عسل دارد»(17) از اوست، در مدینه بوده است!به خاطر مصلحت هاى سیاسى، عمر و حزب قریش دفن پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را تا روز سه شنبه به تأخیر افكندند و برخى نیز گفته اند تا سه روز از دفن آن حضرت جلوگیرى شد!(18)ولى در مورد ابابكر مصلحت سیاسى، اقتضاى آن را داشت كه عمر او را به سرعت دفن كند، و همان شبى كه از دنیا رفت (شب سه شنبه) پیش از آن كه مردم بیدار شوند و در مراسم دفن شركت كنند، او را به خاك سپرد!(19)بدین ترتیب، حزب قریش در مورد دفن پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رفتار ناشایستى داشت، و در مورد ابابكر رفتار بدى داشت. ابوبكر، نه اولین و نه آخرین كسى بود كه به دست عمر و عثمان كشته مى شد; بلكه این دو تن داراى پرونده اى پر از ترور و توطئه مى باشند.این دو نفر از كسانى هستند كه در عقبه اقدام به ترور [/]([=&quot]نافرجام) حضرت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) كردند(20);عمر و عثمان همان كسانى هستند كه در روز وفات پیامبر آن هنگام كه پیامبر ورق و دوات خواست گفتند كه پیامبر هذیان مى گوید.این دو نفر از كسانى هستند كه مردم را از دفن آن حضرت بازداشتند تا ابابكر از سنح بیاید;و در مراسم دفن آن حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز شركت نكردند;(21)ترور سعد بن عباده به دستور مستقیم عمر بن الخطاب صورت گرفت(22);ترور فاطمه دختر محمّد مصطفى(صلى الله علیه وآله وسلم) با دست شخص عمر انجام شد(23);ابوذر، عبدالله بن مسعود و عبدالرحمان بن عوف همگى به دستور عثمان و در زمان و خلافت او ترور شدند...(24[/])
[=&quot]پی نوشت:1) العقد الفرید، ابن عبد ربه، ج 4، ص 250 [/]
2)
[=&quot]شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص 29 [/]
3)
[=&quot]شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، چاپ دار احیاء الكتاب العربى، ج 2، ص 29[/]
4)
[=&quot]همان، ج 2، ص 31 ـ 32[/]
5)
[=&quot]همان[/]
6)
[=&quot]همان; المسترشد، محمد بن جریر طبرى[/]
7)
[=&quot]مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 55، [/]
8)
[=&quot]تاریخ طبرى، ج 2، ص 446 [/]
9)
[=&quot]همان؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 327; الكامل، ابن اثیر، ج 3، ص 82 [/]
10)
[=&quot]تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 153، در حالى كه سهم امام على(علیه السلام) شش هزار درهم بوده است[/]!
11)
[=&quot]الاستیعاب، ج 2، ص 471; المعارف، ابن قتیبه، ص 345; تاریخ طبرى، ج 3، ص311; سیره ابن هشام، ج 1، ص 385 [/]
12)
[=&quot]به مروج الذهب، ج 2، ص139; تاریخ یعقوبى، ج 4، ص 139; انساب الاشراف، ج [/]1[=&quot]، ص 404; مستدرك الحاكم، ج 3، ص 476; الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 384[/]; [=&quot]اسدالغابه، ج 3، ص 440 مراجعه فرمایید[/].
13)
[=&quot]طبقات ابن سعد[/].
14)
[=&quot]العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 6، ص 292; تاریخ طبرى، بیروت چاپ مؤسسه اعلمى، ج 2، ص 611; المعارف، ابن قتیبه، ص 283; والحارث بن كلدة بن عمرو الثقفى، طبیب عرب، اسدالغابه، ج 2، ص 413; البدایه والنهایه، ج 10، ص [/]137; [=&quot]العقد الفرید، ج 5، ص 5; ج 6، ص 318، و او مناظره جالب با شاه ایران انوشیروان دارد، ج 6، ص 387 [/]
15)
[=&quot]العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 4، ص 250، طبقات ابن سعد، ج 3، ص 198، مروج الذهب، مسعودى، ج 2، ص 301[/]
16)
[=&quot]دلائل النبوة، بیهقى ، ج 3، ص 334[/]
17)
[=&quot]مختصر تاریخ ابن عساكر، ج 24، ص 24 [/]
18)
[=&quot]تاریخ طبرى، ج 2، ص 442 ـ 443; تاریخ ابن وردى، ج 1، ص 222[/]
19)
[=&quot]تاریخ طبرى، ج 3، ص622; تاریخ أبى زراعه دمشقى، ص34; تاریخ ابى الفداء، ج1، ص222[/]
20)
[=&quot]صحیح بخارى، ج4، ص490; باب جوائز الوافد، ج12 و 29; صحیح مسلم ، ج11، ص89[/]
21)
[=&quot]سیره ابن هشام، ج4، ص305; تاریخ طبرى، ج2، ص442; طبقات ابن سعد، ج 2، 262[/]
22)
[=&quot]العقد الفرید، ج 4، ص 247[/]
23)
[=&quot]العقدالفرید، ج 1، ص 156، السقیفه، سلیم بن قیس، ص 85[/]
24)
[=&quot]تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 170[/].

با سلام دوست گرامی ما در وبلاگ طور مفصل به ترور ابوبکر و عایشه پرداخته ایم

ای خدا، شیعه بجای اینکه توهم های فراوان موجود در مذهبش را پاک کند، هر روز یک توهم جدید میزند. واقعا که از بحث کردن با انسانهایی که در توهمات هستند هرگز به جایی نخواهیم رسید. من که از بحث با این جماعت خسته شدم. آخه توهم هم حدی داره عزیزان.
البته مدیریت سایت نیز با مسدود کردنهای مکرر و طولانی مدت بنده، از ادامه بحثهای منطقی بنده ممانعت به عمل آوردند. بهرحال اندیشه هر کسی مبنای عمل اوست و اندیشه و تفکر مدیران سایت نیز انگار چیزی جز این نمیتواند باشد (کافی است سری به بحثهای من با شیعیان بزنید تا بدانید که به دور از هرگونه افراطی بحث کرده ام) ولی انگار مدیریت عزیز!!!!!!!!!! سایت از بحث منطقی زیاد خوششان نمیاید. به همین دلیل ما هم دیگر شما را رها میکنیم تا همچنان در توهماتی که هر روز خلق میکنید بیشتر از روز قبل غرق شوید.و وای بر کسانی که ذره ای اهل تفکر نیستند

iman2010;126894 نوشت:
ای خدا، شیعه بجای اینکه توهم های فراوان موجود در مذهبش را پاک کند، هر روز یک توهم جدید میزند. واقعا که از بحث کردن با انسانهایی که در توهمات هستند هرگز به جایی نخواهیم رسید. من که از بحث با این جماعت خسته شدم. آخه توهم هم حدی داره عزیزان.
البته مدیریت سایت نیز با مسدود کردنهای مکرر و طولانی مدت بنده، از ادامه بحثهای منطقی بنده ممانعت به عمل آوردند. بهرحال اندیشه هر کسی مبنای عمل اوست و اندیشه و تفکر مدیران سایت نیز انگار چیزی جز این نمیتواند باشد (کافی است سری به بحثهای من با شیعیان بزنید تا بدانید که به دور از هرگونه افراطی بحث کرده ام) ولی انگار مدیریت عزیز!!!!!!!!!! سایت از بحث منطقی زیاد خوششان نمیاید. به همین دلیل ما هم دیگر شما را رها میکنیم تا همچنان در توهماتی که هر روز خلق میکنید بیشتر از روز قبل غرق شوید.و وای بر کسانی که ذره ای اهل تفکر نیستند

[=verdana]با سلام
جناب ایمان به جای این بی احترامها و رجز خوانیها اگر سخن علمی دارید عنوان کنید !!؟
در کدام تاپیک به شما بی احترامی شده?
کجا مطلبی نوشتید که در رد ادله شما محکم پاسخ ندادیم ؟
[=Verdana]خب شما لطف کرده و با سند توضیح دهید !!
[=Verdana]چرا ابوبكر را شب هنگام به خاك سپردند؟

[=Verdana]چرا از برگزارى مجلس عزا براى او جلوگيرى شد؟

[=Verdana]پزشك ابابكر را چه كسى به قتل رسانيد؟

[=Verdana] منتظریم !!
اما مثل این سوال نشود که هنوز که هنوزه جوابی ندادید در سایت خودتان ! این سوال را میگویم!!

چه کسی قاتل فرزندان ابوبکر (( عایشه و محمد بن ابوبکر )) است ؟؟؟

[=Verdana]اگر هم لازم است تا لینک بدهم :Cheshmak:

[=verdana] یا علی ع

با سلام جناب ایمان
به جای حرف های بی سند و مدرک دهن پر حرف بزن کی به شما بی احترامی کرده
شما که انفجار و انتحار در مساجد شیعیان از اصول دین شما و مفتی بزرگتان در عربستان مفتی براک میگه : هر کی هفت شیعه را بکشه در بهشت همسایه پیغمبره
ما شیعیان منتقم پلوی شکافتی زهرایم ما منتقم جمل و صفین و نهروانیم ما منتقم حسن و حسین و اهل بیت پیامبریم اگر به خاطر وحدت آن هم به گفته ی آقایمان سید علی نبود دمار از روزگارتان در می آوردیم
حالا به جای حرف اضافه بیا خیانت ها و چرت و پرت های بزرگاتو توجیح کن


یا هو یا من لا هو الا هو

کسانی که مساله ولایت را که در قرآن آمده ("انما ولیکم الله و رسوله والذین امنو الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون") رها کرده و به قضیه جعلی خلافت روی آورده اند و بعد مدعی اند همه کارهایشان طبق قرآن است، باید پاسخ دهند مساله خلافت در کجای قرآن آمده؟ به نظر می رسد اینان از ظالمین بوده که باید بدانند لعنت خدا بر ظالمین است و مصداق "ان الذين يكفرون بالله و رسله و يريدون ان يفرقوا بين الله و رسله و يقولون نؤ من ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا اولئك هم الكافرون حقا" هستند. این طرز برخورد صحیح نیست که انسان تا چیزی را نفهمید، به آن نسبت توهم بدهد. اگر این طور باشد، باید تمام پیشرفت تا کنون علم را هم توهم دانست.

"انا من المجرمین منتقمون" -> بنابراین لزوما کفر موجب انتقام خدا نیست.

iman2010;126894 نوشت:
ای خدا، شیعه بجای اینکه توهم های فراوان موجود در مذهبش را پاک کند، هر روز یک توهم جدید میزند. واقعا که از بحث کردن با انسانهایی که در توهمات هستند هرگز به جایی نخواهیم رسید. من که از بحث با این جماعت خسته شدم. آخه توهم هم حدی داره عزیزان. البته مدیریت متحجر سایت نیز با مسدود کردنهای مکرر و طولانی مدت بنده، از ادامه بحثهای منطقی بنده ممانعت به عمل آوردند. بهرحال اندیشه هر کسی مبنای عمل اوست و اندیشه و تفکر مدیران سایت نیز انگار چیزی جز این نمیتواند باشد (کافی است سری به بحثهای من با شیعیان بزنید تا بدانید که به دور از هرگونه افراطی بحث کرده ام) ولی انگار مدیریت عزیز!!!!!!!!!! سایت از بحث منطقی زیاد خوششان نمیاید. به همین دلیل ما هم دیگر شما را رها میکنیم تا همچنان در توهماتی که هر روز خلق میکنید بیشتر از روز قبل غرق شوید.و وای بر کسانی که ذره ای اهل تفکر نیستند

سلام بر برادر جناب ایمان عزیز

این طریقت اهل حق است که با سخنانی چون توهم و غیره وارد مذاکره شوند؟

آیا این توهین نیست

مگه قوانین سایت را مطالعه نکردید؟

خوب حالا که دوباره می توانید بیاید بیاید

چرا خودتان را قوم متفکر می دانید

بهتر است منطقی بحث بشود و رسم ادب نیز رعایت بشه
چراکه

این آیه نیز در قران هست

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يعْلَمُونَ(البقرة/13)
و هنگامي که به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مي‌گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولي نمي‌دانند!

دوستان بحث را منطقی کنید

و اگر نه همون مصداق این آیه می شویم

جناب ایمان برادر چه کسی حکم ارتداد شیعه را صادر و خون اش را حلال کرد؟

می شود بگویی؟

چرا؟

حواستون را جمع کنید ممکنه پشت بعضی حرف ها حق الناس خوابیده باشه ها؟

الله اعلم

یا علی

iman2010;126894 نوشت:
ای خدا، شیعه بجای اینکه توهم های فراوان موجود در مذهبش راپاک کند
محمد67;96400 نوشت:
پی نوشت:1 العقد الفرید، ابن عبد ربه، ج 4، ص 250.2 شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص 29.3 شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، چاپ دار احیاء الكتاب العربى، ج 2، ص 29.4] همان، ج 2، ص 31 ـ 32.5همان.6 همان; المسترشد، محمد بن جریر طبرى.7 مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 55، تاریخ طبرى، ج 2، ص 446.8 همان.9 تاریخ طبرى، ج 2، ص 327; الكامل، ابن اثیر، ج 3، ص 82.10 تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 153، در حالى كه سهم امام على(علیه السلام) شش هزار درهم بوده است!11 الاستیعاب، ج 2، ص 471; المعارف، ابن قتیبه، ص 345; تاریخ طبرى، ج 3، ص311; سیره ابن هشام، ج 1، ص 385.12 به مروج الذهب، ج 2، ص139; تاریخ یعقوبى، ج 4، ص 139; انساب الاشراف، ج 1، ص 404; مستدرك الحاكم، ج 3، ص 476; الاصابه، ابن حجر، ج 3، ص 384; اسدالغابه، ج 3، ص 440 مراجعه فرمایید.13 طبقات ابن سعد.14 العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 6، ص 292; تاریخ طبرى، بیروت چاپ مؤسسه اعلمى، ج 2، ص 611; المعارف، ابن قتیبه، ص 283; والحارث بن كلدة بن عمرو الثقفى، طبیب عرب، اسدالغابه، ج 2، ص 413; البدایه والنهایه، ج 10، ص 137; العقد الفرید، ج 5، ص 5; ج 6، ص 318، و او مناظره جالب با شاه ایران انوشیروان دارد، ج 6، ص 387.15 العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسى، ج 4، ص 250، طبقات ابن سعد، ج 3، ص 198، مروج الذهب، مسعودى، ج 2، ص 301.16 دلائل النبوة، بیهقى ، ج 3، ص 334.17 مختصر تاریخ ابن عساكر، ج 24، ص 24.18] تاریخ طبرى، ج 2، ص 442 ـ 443; تاریخ ابن وردى، ج 1، ص 222.19 تاریخ طبرى، ج 3، ص622; تاریخ أبى زراعه دمشقى، ص34; تاریخ ابى الفداء، ج1، ص222.20 صحیح بخارى، ج4، ص490; باب جوائز الوافد، ج12 و 29; صحیح مسلم ، ج11، ص89.21 سیره ابن هشام، ج4، ص305; تاریخ طبرى، ج2، ص442; طبقات ابن سعد، ج 2، ص 262.22 العقد الفرید، ج 4، ص 247.23 العقدالفرید، ج 1، ص 156، السقیفه، سلیم بن قیس، ص 85.24 تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 170.

در آدرسها بجز یکی دو کتاب اکثر کتابها از اهل سنت است شاید از باب لجاجت بگویید ابن ابی الحدید شیعه بوده (که نبوده) بقیه را نمی توانید حتی با لجاجت به شیعه نسبت دهید ، بنده نمی گویم حرفهای بالا درست است اگر توهم است از کتابهای اهل سنت بر آمده ،لذا انصاف بخرج دهید

iman2010;126894 نوشت:
ای خدا، شیعه بجای اینکه توهم های فراوان موجود در مذهبش را پاک کند، هر روز یک توهم جدید میزند. واقعا که از بحث کردن با انسانهایی که در توهمات هستند هرگز به جایی نخواهیم رسید. من که از بحث با این جماعت خسته شدم. آخه توهم هم حدی داره عزیزان.
البته مدیریت سایت نیز با مسدود کردنهای مکرر و طولانی مدت بنده، از ادامه بحثهای منطقی بنده ممانعت به عمل آوردند. بهرحال اندیشه هر کسی مبنای عمل اوست و اندیشه و تفکر مدیران سایت نیز انگار چیزی جز این نمیتواند باشد (کافی است سری به بحثهای من با شیعیان بزنید تا بدانید که به دور از هرگونه افراطی بحث کرده ام) ولی انگار مدیریت عزیز!!!!!!!!!! سایت از بحث منطقی زیاد خوششان نمیاید. به همین دلیل ما هم دیگر شما را رها میکنیم تا همچنان در توهماتی که هر روز خلق میکنید بیشتر از روز قبل غرق شوید.و وای بر کسانی که ذره ای اهل تفکر نیستند

جناب ایمان عزیز
با سلام و عرض ارادت
درباره این پست و مطالب دیگر سایت، بدون اینکه ناراحت شوید و غمی به دل بگیرید می توانید از راه منطق و اسناد پاسخگوی موضوع مطرح شده باشید و اینکه سخنان دوستان را بدون مطالعه دقیق و بررسی به خرافه و موهومات پیوند می فرمایید جالب به نظر نمی رسد. سایت بدون هیچگونه ارزش داوری و جانب گیری شما را به ادامه این مبحث دعوت می کند و هرگز هم بر این نیستیم که شما سخن ما را بپذیرید یا ما فرمایش شما را
بحث تنها در این باره است که سخنان یکدیگر را بشنویم و با اعتقادات یکدیگر آشنا شویم و اینکه چه کسی می تواند با دقت های علمی سخن خود و ایده اش را ثابت کند این زیباست و توهین از هر کسی اصلا پذیرفته نیست و بنده از همه دوستان خاضعانه خواهش می کنم که هر گونه لعن و ... را کنار بگذارند و اجازه بدهند تا دوستان در یک فضای آرام و اندیشورانه به بحث بنشینند بدون اینکه کسی از دیگری ناراحت شود. حداقل چیزی که از این توهین ها و لعن ها بدست می آید ناراحتی دیگران است و این گناهی است که به دلیل ناراحتی یک مسلمان برای دیگری نوشته می شود و البته این روش پیامبر عزیزمان نبوده که چنین مجادله شود و این سبک مجادله اصلا درست نیست.
به نظر می رسد کسانی که با رویکرد توهین و نفرین وارد میدان می شوند کاری جز دلخور کردن دیگران و به هم زدن فضای آرام سایت ندارند که همینجا از سرور عزیزمان و دوست پرحوصله یعنی جناب مدیر سایت درخواست می کنیم که انشاء الله این موضوع با ید با کفایت ایشان برطرف شود.
در پایان باز هم از شما و همه هم کیشان عزیز و برادران دوست داشتنی مان از اهل سنت که همه هم وطن و هم سفره هستیم دعوت می کنیم که برای ادامه همه بحثها در فضای آرام و بدون ارزش داوری پیشین وارد شده و مباحث را به گفتگو بنشینند:Gol::Gol::Gol:

کاوه;127371 نوشت:
و بنده از همه دوستان خاضعانه خواهش می کنم که هر گونه لعن و ... را کنار بگذارند و اجازه بدهند تا دوستان در یک فضای آرام و اندیشورانه به بحث بنشینند بدون اینکه کسی از دیگری ناراحت شود. حداقل چیزی که از این توهین ها و لعن ها بدست می آید ناراحتی دیگران است و این گناهی است که به دلیل ناراحتی یک مسلمان برای دیگری نوشته می شود و البته این روش پیامبر عزیزمان نبوده که چنین مجادله شود و این سبک مجادله اصلا درست نیست.

به نام خدا
سلام

به نظر شما، آیا کسی که بدون مقدمه و بدون دلیل و بدون حتی یک نمونه و در جواب یک بحث منطقی، دین ما را پر از توهم می داند و به ما تهمت می زند، اهل بحث و گفتگو است؟ آنچه بیشتر دیده می شود، این است که این اشخاص بی سند و مدرک می زنند و در می روند. اگر دقت کنید در امضای ایشان (اگر عوض نکند) هم که شما ایشان را مسلمان می دانید، به عده ای تلویحی تهمت زده اند که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند. دیگر خود دانید. ما بر هم زنهای فضای آرام سایت که ساکت شدیم به امید روزی که خدا صدایمان را بلند کند.
به هر حال که بدون نیاز به مدیریت سایت (که فرد مسلمان!!! ایشان را متحجر خوانده اند) و حذف ارسال بنده، خودم آن را ویرایش کردم. اگر هم لعنی بود، از جانب شخص من نبود و خدا اگر خودش بخواهد لعن را انجام می دهد و کاری به حرف من و شما ندارد. به نظر بنده، اگر روش پیامبر در این دوران جواب می داد، نزدیکترین فرد زنده به سنت ایشان یعنی امام زمان ظهور کرده و در پناه امکانات و امنیت کنونی با این مردم مجادله می کردند و نیازی به فراهم کردن ارتش نداشتند.

[=&quot]با سلام دوباره به همه دوستان سایت و بویژه علاقه مندان به مباحث تاریخی

[=&quot]درباره درگذشت خلیفه اول به نظر می آید قریب به یقین ایشان به وسیله سم کشته شده است. اما اینکه چه کسی ایشان را مسموم کرده محل درنگ است. البته نباید از یاد برد که تاریخ تولد ایشان مشخص نیست و تنها بخاطر همسان سازی سن ایشان با پیامبر گفته شده که در زمان درگذشت وی 63 سال داشته است. کاری که بعدها برای خلیفه دوم هم شد. البته این کار به آن دلیل بود که حضرت علی دقیقا در سن 63 سالگی از دنیا رفت و این یکسانی با پیامبر برای مخالفان حضرت قابل پذیرش نبود به همین دلیل در سن بسیاری از صحابه سر شناس سن 63 سالگی ثبت شده است. در حالی که هیچ تاریخی از تولد، کودکی، نوجوانی و حتی جوانی و میانسالی جناب خلیفه اول و دوم وجود ندارد. در حالی که تولد حضرت علی و کیفیت آن در کتب بسیاری ثبت شده است. از اینها که بگذریم، همانطور که گفته شد، بیشتر منابع تاریخی علت درگذشت خلیفه اول را مسمومیت نوشته اند و در اینکه چه کسی او را مسموم کرد به بحث نشسته اند. برای مثال ابن جوزی می گوید:[=&quot] في سبب موته قولان:[=&quot]أحدهما: أن اليهود سمته في حريرة أكل منها هو و الحارث بن كلدة، فأخذ منها الحارث لقمة ثم قال: كف فقد أكلت طعاما مسموما سم سنة فماتا جميعا للسنة يوم مات أبو بكر.

[=&quot]و روى ابن سعد عن [عبد العزيز بن عبد الله الأويسي، عن الليث بن سعد، عن عقيل،] عن ابن شهاب: أن أبا بكر و الحارث بن كلدة كانا يأكلان حريرة أهديت لأبي بكر، فقال الحارث: ارفع يدك يا خليفة رسول الله، و الله إن فيها لسم سنة و أنا و أنت نموت في يوم واحد. فلم يزالا عليلين حتى ماتا في يوم واحد عند انتهاء السنة.[=&quot][1] در هر یک از این دو قول آ مده است که او به وسیله یک یهودی یا فرد ناشناسی مسموم شد و در اثر آن درگذشت. سم در داخل برنج یا نوعی آش ریخته شده بود.

[=&quot]مسعودی در مروج الذهب درباره درگذشت او می گوید: ابو بكر رضى الله عنه را يهودان بوسيله غذا مسموم كردند حارث بن كلده نيز با او از آن غذا بخورد و كور شد و سم پس از يك سال در ابو بكر كارگر شد وى پانزده روز پيش از وفات بيمار شد.[=&quot][2] گفتنی است مسعودی در ادامه این مطلب به ناراحتی جناب ابوبکر از حمله به خانه حضرت زهرا اشاره می کند.

[=&quot]در این بین ابن اثیر مورخ سرشناس اهل سنت می گوید: كانت وفاة أبي بكر، رضي الله عنه، لثماني ليال بقين من جمادى الآخرة ليلة الثلاثاء و هو ابن ثلاث و ستّين سنة، و هو الصحيح، و قيل غير ذلك، و كان قد سمّه اليهود في أرز، و قيل في حريرة، و هي الحسو، فأكل هو و الحارث بن كلدة، فكفّ الحارث و قال لأبي بكر: أكلنا طعاما مسموما سمّ سنة، فماتا بعد سنة. و قيل: إنّه اغتسل و كان يوما باردا فحمّ خمسة عشر يوما لا يخرج إلى صلاة فأمر عمر أن يصلّي بالنّاس. و لما مرض قال له النّاس: ألا ندعو الطبيب؟ قال: قد أتاني و قال لي أنا فاعل ما أريد، فعلموا مراده و سكتوا عنه، ثمّ مات.[=&quot][3] [=&quot]او بوسیله یهودیانی که در غذایش سم ریخته بودند مسموم شد. برخی هم گفته اند او روزی غسل کرد و چون هوا سرد بود تب کرد و مریض شد و در اثر آن مریضی از دنیا رفت[=&quot].

[=&quot]می توان گفت داستان مسموم شدن خلیفه اول چیزی بود که تقریبا همه قبول داشتند تا آنجا که گفته اند:

[=&quot]روى الحاكم عن الشّعبيّ قال: ما ذا يتوقع من هذه الدنيا الدنية و قد سم رسول الله- صلّى الله عليه و سلّم- و سم أبو بكر. از این دنیای پست چه انتظاری می توان داشت که هم پیامبر را مسموم کردند و هم ابوبکر را.[=&quot][4]

[=&quot]و اما در این بین یکی از مظلومیتهای حضرت علی علیه سلام این بود که بعدها مسموم کردن خلیفه اول را به وی منتسب می کردند تا آنجا که ثابت پسر عبدالله بن زبیر که به حضرت علی بی علاقه نبود را وادار کردند که بگوید، علی بن ابی طالب، ابوبکر را مسموم کرد.[=&quot][5] و البته این زمان، دوران حضرت امام سجاد علیه سلام بود و حضرت علی در قید حیات نبود. غیر از این سند در جای دیگر نیز آمده است که عمروعاص به امام حسن گفت، که پدر تو بود که ابوبکر را مسموم کرد.[=&quot][6]

[=&quot]ناگفته نماند طبری نیز مسمومیت خلیفه اول را تایید کرده است.[=&quot][7] و ذهبی در تاریخ الاسلام نیز همینگونه سخن می کند.[=&quot][8]

[=&quot]خب تا اینجا معلوم شد که بسیاری از مورخین اهل سنت پذیرفته اند که وی بوسیله سم از دنیا رفته است. انشاء الله در ادامه به چند و چون این روایات و اسناد خواهیم پرداخت تا بالاخره معلوم شود که خلیفه اول چرا و چگونه از دنیا رفته است. قبل از آن اشاره شود که مورخ شیعی نجاح الطائی کتابی با نام اغتیال ابوبکر دارد که در آن به چگونگی کشته شدن خلیفه اول اشاره کرده است و البته بنده هنوز آن را نخوانده ام.


[=&quot][1] [=&quot]- [=&quot]المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى (م 597)، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1412/1992،ج‏4،ص:129

[=&quot][2] [=&quot]- [=&quot]مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن على بن الحسين مسعودي (م 346)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش[=&quot]، ج 1 ص 658.

[=&quot][3] [=&quot]- [=&quot]الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965،ج‏2،صص:419-418

[=&quot][4] [=&quot]-[=&quot] سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1414/1993،ج‏11،ص:260

[=&quot][5] [=&quot]-[=&quot] كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996،ج‏9،ص:450؛ حمید بن احمد بن محلی، الحدائق الوردية في مناقب الأئمة الزيدية، ج‏1، ص: 186

[=&quot][6] [=&quot]-[=&quot] احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص: 271

[=&quot][7] [=&quot]-[=&quot] تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967،ج‏3،ص:419

[=&quot][8] [=&quot]-[=&quot] تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993،ج‏3،ص:120

کاوه;127522 نوشت:
[=tahoma][=&quot]با سلام دوباره به همه دوستان سایت و بویژه علاقه مندان به مباحث تاریخی [/][/]

[=tahoma][=&quot]
[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]و روى ابن سعد عن [عبد العزيز بن عبد الله الأويسي، عن الليث بن سعد، عن عقيل،] عن ابن شهاب: أن أبا بكر و الحارث بن كلدة كانا يأكلان حريرة أهديت لأبي بكر، فقال الحارث: ارفع يدك يا خليفة رسول الله، و الله إن فيها لسم سنة و أنا و أنت نموت في يوم واحد. فلم يزالا عليلين حتى ماتا في يوم واحد عند انتهاء السنة.[=&quot][1][/] در هر یک از این دو قول آ مده است که او به وسیله یک یهودی یا فرد ناشناسی مسموم شد و در اثر آن درگذشت. سم در داخل برنج یا نوعی آش ریخته شده بود.[/][/]

[=tahoma][=&quot]مسعودی در مروج الذهب درباره درگذشت او می گوید: ابو بكر رضى الله عنه را يهودان بوسيله غذا مسموم كردند حارث بن كلده نيز با او از آن غذا بخورد و كور شد و سم پس از يك سال در ابو بكر كارگر شد وى پانزده روز پيش از وفات بيمار شد.[=&quot][2][/] گفتنی است مسعودی در ادامه این مطلب به ناراحتی جناب ابوبکر از حمله به خانه حضرت زهرا اشاره می کند.[/][/]

[=tahoma][=&quot]در این بین ابن اثیر مورخ سرشناس اهل سنت می گوید: كانت وفاة أبي بكر، رضي الله عنه، لثماني ليال بقين من جمادى الآخرة ليلة الثلاثاء و هو ابن ثلاث و ستّين سنة، و هو الصحيح، و قيل غير ذلك، و كان قد سمّه اليهود في أرز، و قيل في حريرة، و هي الحسو، فأكل هو و الحارث بن كلدة، فكفّ الحارث و قال لأبي بكر: أكلنا طعاما مسموما سمّ سنة، فماتا بعد سنة. و قيل: إنّه اغتسل و كان يوما باردا فحمّ خمسة عشر يوما لا يخرج إلى صلاة فأمر عمر أن يصلّي بالنّاس. و لما مرض قال له النّاس: ألا ندعو الطبيب؟ قال: قد أتاني و قال لي أنا فاعل ما أريد، فعلموا مراده و سكتوا عنه، ثمّ مات.[=&quot][3][/] [/][=&quot]او بوسیله یهودیانی که در غذایش سم ریخته بودند مسموم شد. برخی هم گفته اند او روزی غسل کرد و چون هوا سرد بود تب کرد و مریض شد و در اثر آن مریضی از دنیا رفت[/][=&quot].[/][/]

[=tahoma][=&quot]می توان گفت داستان مسموم شدن خلیفه اول چیزی بود که تقریبا همه قبول داشتند تا آنجا که گفته اند: [/][/]

[=tahoma][=&quot]روى الحاكم عن الشّعبيّ قال: ما ذا يتوقع من هذه الدنيا الدنية و قد سم رسول الله- صلّى الله عليه و سلّم- و سم أبو بكر. از این دنیای پست چه انتظاری می توان داشت که هم پیامبر را مسموم کردند و هم ابوبکر را.[=&quot][4][/][/][/]

با سلام
و تشکر از استاد عزیز و بزرگوار کاوه گرامی
کاوه جان بنده هرچه در مورد مسموم شدن ابوبکر توسط یهودیان جستجو کردم
دلیلی در منابع تاریخی نیافتم !
آیا دلیلی وجود دارد که ابوبکر را یهودیان مسموم کردند ؟
و آیا این امکان ندارد که کسانی دیگر در قتل ابوبکر دست داشته اند ؟
قبلا از توضیح تشکر میکنم
یا علی ع

با سلام
کاوه عزیز اخباری در مورد ترور ابوبکر
وجود دارد که که از محضر گرامیتان میگذرانم !

مؤلّف كتاب العقد الفريد مى نويسد: ابابكر مسموم شد و در آخر روز دوشنبه مرد;(1)

ابن قتيبه مى گويد: عتّاب بن اسيد و ابوبكر در يك زمان مردند;(2)

و در روايت: ابوبكر مريض شد و به او گفتند آيا اجازه مى دهى پزشك بياوريم؟ گفت: پزشك مرا معاينه كرده و گفته است هر كارى مى خواهم بكنم(3).

ابن سعد از شهاب زهرى بازگو مى كند: ابابكر و حارث بن كلده مشغول خوردن خزيرة (خورشتى)(4) بودند كه براى ابابكر هديه آورده شده بود: حارث به ابابكر گفت: اى خليفه دستت را از طعام باز بدار; به خدا سوگند سمّى يك ساله در آن است و من و تو در يك روز خواهيم مرد.
ابوبكر از غذا خوردن دست كشيد و هر دو بيمار ماندند تا آن كه پس از تمام شدن سال، هر دو در يك روز مردند.(5)

ابن اثير مى گويد: يهوديان ابابكر را به وسيله طعامى مسموم كردند و ابوبكر و حارث بن كلده از آن خوردند; حارث دست كشيد و به ابابكر گفت: غذايى خورديم كه يك سال در آن سم قرار داده شده بود.(6)

و نيز گفته اند: در روز بسيار سردى خود را شستشو داد و تب كرد و پس از پانزده روز كه براى نماز جماعت نيز حاضر نشد، مرد; وى در اين پانزده روز عمر بن الخطاب را به جاى خود براى نماز مى فرستاد.

وقتى ابوبكر بيمار شد برخى گفتند: پزشك بياوريم؟
گفت: پزشك نزد من آمده است و به من گفته است كه هر كارى دلم ميخواهد انجام بدهم.
آنان نيز منظور ابابكر را دريافتند و سكوت اختيار كردند.

پس از مدتى نيز ابابكر مرد. (7)
ابوالفداء مى گويد: در مورد سبب مرگ ابابكر اختلاف است; گفته اند يهوديان او و حارث بن كلده را با غذايى مسموم كردند.

حارث گفت: غذايى مسموم خورديم كه يكسال در سم مانده بود.
يك سال بعد هر دو مردند.

نيز گفته اند: ابابكر در روز بسيار سردى خود را شستشو داد و تب كرد و تا پانزده روز ديگر كه مرد، به نماز نيز حاضر نشد(8).

و نيز گفته اند: براى ابابكر حريره اى هديه آوردند و حارث به او گفت: اى خليفه! دست از طعام باز دار كه زهر در آن است و من و تو دريك روز خواهيم مرد. ابابكر دست كشيد ولى هر دو بيمار بودند تا آن كه در يك روز مردند.(9)

[=verdana] از چيزهايى كه موجب مشكوك تر شدن اين مرگ است، آن است كه افراد بسيارى همراه ابابكر مردند. :Sham:

ابوكبشه (غلام رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ، و از جنگجويان بدر و احد) در صبح روز مرگ ابابكر، از دنيا رفت.(10)

ابن سعد مى گويد:ابوكبشه در اولين روزى كه عمر به خلافت رسيد، يعنى سه شنبه هشت روز به آخر جمادى الثانى باقى مانده، در سال 13 هجرى مرد.(11) روز سه شنبه روزى است كه ابابكر و چند تن ديگر از سرشناسان عرب از جمله عتّاب، ابوكبشه و حارث بن كلده (طبيب مشهور) مردند و عمر نيز رئيس شد.

نكته قابل توجه آن است كه افراد متهم به قتل ابابكر، براى دور كردن شبهه از خودشان دو نوع شايعه پراكنى كردند::Sham:
1 ـ برخى سعى نمودند سبب مرگش را به سرماخوردگى شديد نسبت دهند;
2 ـ سعى نمودند بفهمانند كه او در اثر سم يهوديان كشته شد.

ليكن اينان نتوانستند دليلى براى مسموم شدن ابابكر توسط يهوديان بياورند و بدين سان ادعاى شان بدون دليل باقى ماند; علاوه بر اين، بزرگان سلطنت و در رأس شان عمر و عثمان بر اساس شواهد و قرائن در ترور ابابكر نقش اساسى داشته اند.:Sham:


[=verdana][1] العقد الفريد، ابن عبد ربه، ج 2، ص 250.

[=verdana][2] المعارف، ابن قتيبه، ص 383.

[=verdana] [3] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198.

[=verdana][4] خزيره، طعامى است از گوشت درست مى شود، اول گوشت را قطعه قطعه مى كنند سپس با آب مى پزند، وقتيكه آماده شد به آن آرد اضافه مى كنند. آنگاه با هر خورشت ديگر خورده مى شود.

[=verdana] [5] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 198; مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 13، ص 118.

[=verdana][6] الكامل فى التاريخ، ابن اثير، بيروت، چاپ دار صادر، ج 2، ص 418 ـ 419.

[=verdana] [7] همان.

[=verdana] [8] تاريخ ابى الفداء، ج 1، ص 222.

[=verdana][9] الرياض النضره فى مناقب العشرة، ابو جعفر المحب طبرى، بيروت، چاپ دارالكتب العلميه، ج 1، ص 259.

[=verdana][10] تاريخ الخلفاء الراشدين، ذهبى، ص 121.

[=verdana][11] الطبقات، ابن سعد، بيروت، چاپ دار صادر، ج 3، ص 49، طبقات خليفه ص 8، تاريخ خليفه ص 156، بيروت، چاپ دارالفكر، اسد الغابه، ج 6، ص 262.

ادامه دارد ....!!

[=verdana]یکی از مسائل دیگری که نشان میدهد چه کسانی در ترور ابوبکر دست داشته اند این است که چرا ابوبکر شبانه دفن شد !!

مردم از دفن شبانه خوددارى مى كرده اند، ليكن پس از مرگ ابوبكر و دو دوستش به وسيله سم، ابوبكر را شبانه به خاك سپردند(1).

وى در شب سه شنبه مرد و براساس اخبار، پيش از آن كه مردم صبح كنند به خاك سپرده شد(2) و عمر بن خطاب بر وى نماز گزارد.(3)

عايشه مى گويد: ابوبكر شب هنگام مرد و پيش از آن كه صبح كنيم دفن شد.(4) ابن جوزى همچنين مى گويد: ... آن گاه شبانه دفن شد.(5)

عمليات دفن سريع ابابكر در شب وفاتش سبب شد تا مسلمانان نتوانند در مراسم دفن حضور يابند و آخرين نگاه را بر جنازه و چهره او اندازند.
سرعت برق آسا در دفن او و بهره گيرى از پوشش شب و خواب بودن مردم، اين را ثابت مى كند كه عمليات قتل ابابكر و دو دوستش يك جريان سياسى و از جانب بزرگانى بوده است كه مسؤوليت سياسى داشته اند. :Sham:

اگر يهوديان او را مى كشتند دولت ترسى از اين جريان نداشت، و او را شتابان به خاك نمى سپرد و نام قاتل او را اعلام مى كرد و با قصاص قاتل او خانواده ابابكر را دلدارى مى داد; ليكن اين امور انجام نشد و بدون هيچ دليلى، يهوديان را متّهم به اين قتل كردند و به همين اتهام نيز بسنده نمودند! و در باره چگونگى مرگ ابو بكر به عائشه دروغ گفتند(6).

[=verdana] [=verdana][1] طبقات، 3/207; ابوبكر دومين كسى است كه بعد از فاطمه دختر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شبانه دفن شد.

[=verdana] [2] تاريخ ابى زرعه دمشقى، ص 34; تاريخ ابى الفداء، ج 1، ص 222; تاريخ طبرى، ج 2، ص 622; الكامل فى التاريخ، ج 2،/418، 419، الطبقات 3/207، 208.

[=verdana][3] الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 207.

[=verdana] [4] همان.

[=verdana] [5] المنتظم، ج 4، ص 130.

[=verdana] [6] الطبقات الكبرى، ابن سعد 3/207 ط: صادر، بيروت.

ادامه دارد ....!!

[=Verdana]با سلام
یکی دیگر از مسائل
[=verdana]شگفت انگيز و وحشت انگيز در قضيه ترور ابابكر اين بود كه همه كارها در تاريكى و پرده اى از ابهام و به شكلى مرموز انجام شد.:Sham:
از نظر دولت عمرى، قاتل ابوبكر در مدينه شناسايى نشد;
قاتل پزشك مخصوص ابابكر نيز شناسايى نشد;
قاتل عتّاب بن اسيد در مكه نيز نامعلوم باقى ماند;
ترور هر سه تن، در يك روز اتفاق افتاد;:Sham::Sham:
نويسنده وصيت ابابكر در باره عمر، عثمان بود; وصيت ابابكر هيچ گواه و شاهدى نداشت;:Sham:
عثمان كه از متّهمان به كشتن ابابكر و نويسنده وصيّت جعلى و ساختگى بود، با فتواى دختر مقتول ـ يعنى عايشه ـ به قتل رسيد، و اين فتوا را فرزندان مقتول ـ محمد و عبدالرحمان ـ و عموزاده اش اجرا كردند; ابوبكر بدون حضور مردم، شبانه دفن شد; دولت عمرى از برگزارى مجلس سوگوارى براى ابابكر جلوگيرى كرد; عثمان ـ كه خودش متهم به دست داشتن در قتل ابوبكر بود و وصيتى ساختگى براى ابابكر درست كرد ـ پس از عمر به خلافت رسيد.
عثمان دست از نيرنگ هايش برنداشت و دوباره خاندان ابابكر را آماج توطئه ها و حيله هاى خود قرار داد; وى در برابر مردم محمد بن ابى بكر را به عنوان والى مصر اعلام كرد و عبدالله بن ابى سرح را بركنار نمود، ولى خادم خود را پنهانى به سوى عبدالله بن ابى سرح فرستاد و نوشت كه او را همچنان فرماندار مصر قرار مى دهد، و دستور داد تا محمد بن ابى بكر و يارانش را به قتل برساند!1

1-[=verdana]الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص 168 ـ 169.

ادامه دارد ....!!

پس از مسموميت و مرگ ابابكر، عايشه و ام فروه دختر ابى قحافه مجلس عزايى در روز دفن ابابكر برايش برپا كردند، عمر به آن مجلس هجوم برد و بدون اجازه مردانى را وارد مجلس زنانه كرد، و ام فروه را با چوب دستى اش زد و بالاخره آن مجلس را بر هم زد.(1)
حوادث اين گونه تنظيم شده بود:
كشتن ابابكر به وسيله زهر.
به خاك سپارى شبانه.
جلوگيرى از عزادارى براى او.
بركنارى و كشتن ياران و پزشك مخصوص ابابكر.
كودتاى برق آسا و ترور ابابكر اثر سهمگين بر خانواده اش گذاشت به طورى كه ابوقحافه نيز پس از چند ماه مرد. (2)

[1] تاريخ طبرى، حوادث سال 13 هجرى ، ج 4; الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص 204; كنزالعمال، ج 18، ص 118، كتاب الموت.

[2] البداية والنهاية، ابن كثير، ج 7، ص 59.

ادامه دارد.!

موضوع قفل شده است