داستان این خواب پیامبر چیست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان این خواب پیامبر چیست؟

وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي‏ أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبيراً (اسراء 60)و [ياد كن‏] هنگامى را كه به تو گفتيم: «به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.» و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم، و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را بيم مى‏ دهيم، ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمى‏افزايد. شجره ملعونه در این داستان چه بود؟

با سلام
روياى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و شجره ملعونه در تفسير اين ((رؤ يا)) ميان مفسران گفتگو بسيار است : الف : جمعى از مفسران گفته اند كه رؤ يا در اينجا به معنى خواب نيست بلكه مشاهده واقعى چشم است و آن را اشاره به داستان معراج كه در آغاز همين سوره آمده دانسته اند.
قرآن طبق اين تفسير مى گويد: ماجراى معراج آزمايشى براى مردم بود به خاطر آن است كه صبحگاهان كه پيامبر داستان معراج را بيان كرد، سر و صدا پيرامون آن برخاست ، دشمنان آن را به باد مسخره گرفتند، افراد ضعيف الايمان با شك و ترديد به آن نگريستند، و مؤ منان راستين آنرا به طور كامل پذيرفتند، چرا كه در برابر قدرت خدا همه اين مسائل ، سهل است .
تنها ايراد مهمى كه به اين تفسير متوجه مى شود اين است كه رويا معمولا به معنى خواب است نه مشاهده در بيدارى .
ب : از ابن عباس نقل شده كه رويا اشاره به خوابى است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در سال ((حديبيه )) (سال ششم هجرت ) در مدينه ديد و به مردم بشارت داد كه شما در آينده نزديكى بر قريش پيروز خواهيد شد و در نهايت آرامش وارد مسجدالحرام مى شويد، ولى مى دانيم اين خواب در آن سال تحقق نيافت بلكه دو سال بعد يعنى در سال فتح مكه صورت پذيرفت ، ولى همين مقدار تاخير سبب شد كه مؤ منان در بوته آزمايش قرار گيرند، آنها كه ايمان ضعيفى داشتند گرفتار شك و شبهه شدند، در حالى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) صريحا به آنها مى گفت : من به شما نگفتم امسال به مكه مى رويد گفتم در آينده نزديك چنين خواهد شد (و چنين هم شد). ايرادى كه به اين تفسير متوجه مى شود آنست كه سوره بنى اسرائيل از سوره هاى مكى است و ماجراى حديبيه ، در سال ششم هجرت واقع شده است !
ج : جمعى از مفسران شيعه و اهل تسنن نقل كرده اند كه اين خواب اشاره به جريان معروفى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خواب ديد ميمونهائى از منبر او بالا مى روند و پائين مى آيند، بسيار از اين مساله غمگين شد، آنچنان كه بعد از آن كمتر مى خنديد (اين ميمونها را بنى اميه تفسير كرده اند كه يكى بعد از ديگرى بر جاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نشستند در حالى كه از يكديگر تقليد مى كردند و افرادى فاقد شخصيت بودند و حكومت اسلامى و خلافت رسول الله را به فساد كشيدند).

اين روايت را ((فخر رازى )) در تفسير كبير، و ((قرطبى )) مفسر معروف اهل تسنن در تفسير الجامع ، و ((طبرسى )) در مجمع البيان و جمعى ديگر نقل كرده اند، و مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى مى گويد: اين روايت از روايات معروف در ميان عامه و خاصه است .
البته اين سه تفسير منافاتى با هم ندارند، ممكن است هر سه در معنى آيه جمع باشد ولى همانگونه كه گفتيم تفسير دوم با مكى بودن سوره سازگار نيست .
اما شجره ملعونه در اين مورد نيز با تفسيرهاى متعددى روبرو مى شويم : الف - ((شجره ملعونه )) كه در قرآن از آن نام برده شده ، ((شجره زقوم )) است و آن درختى است كه طبق آيه 64 سوره صافات در بن جهنم مى رويد، و ثمره اى ناگوار و رنج آور دارد (انها شجرة تخرج فى اصل الجحيم ) اين شجره طبق آيات 46 تا 47 سوره دخان خوراك گناهكاران است ، نه همچون طعامهاى اين دنيا بلكه همچون فلز گداخته در دل مى جوشد كه تفسير آن به طور كامل به خواست خدا در ذيل آيات سوره دخان خواهد آمد.
بدون شك شجره زقوم ، هيچ شباهتى با درختان اين دنيا ندارد، و به همين دليل از لابلاى آتش مى رويد، بديهى است ما تنها از اين گونه مسائل كه مربوط به جهان ديگر است شبحى را درك مى كنيم .
ولى مشركان قريش ، اين تعبير قرآن را بخاطر جهل و نادانى به باد مسخره مى گرفتند، ابوجهل مى گفت : محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شما را به آتشى تهديد مى كند كه سنگها را مى سوزاند، سپس ‍ چنين مى پندارد كه در دوزخ ، درخت مى رويد! و نيز از ابوجهل نقل شده كه به عنوان سخريه ، خرما و كره ، حاضر مى كرد و مى خورد و به ياران خود مى گفت از اين بخوريد كه ((زقوم )) همين است ! (روح المعانى ذيل آيه ) روى همين جهت ، قرآن در آيات مورد بحث ، اين شجره ملعونه را وسيله اى براى آزمايش مردم معرفى مى كند، چرا كه مشركان لجوج آنرا به سخريه مى گيرند و مؤ منين راستين در برابر آن تسليمند. ممكن است سؤ ال شود كه اين شجره در قرآن به عنوان ((شجره ملعونه )) نيامده است ؟

در پاسخ مى گوئيم ممكن است منظور لعن خورندگان آن باشد، بعلاوه لعن چيزى جز بعد از رحمت خدا نيست ، و بديهى است چنين درختى ، از رحمت پروردگار بسيار دور است .
ب - ((شجره ملعونه )) قوم سركش يهود هستند، آنها همانند درختى هستند با شاخ و برگ فراوان اما مطرود درگاه پروردگار.
ج - در بسيارى از تفسيرهاى شيعه و اهل تسنن نقل شده كه ((شجره ملعونه ))، بنى اميه هستند.
فخر رازى در تفسير خود روايتى در اين زمينه از ابن عباس مفسر معروف اسلامى نقل مى كند. اين تفسير متناسب روايتى است كه در بالا در رابطه با روياى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورديم ، و نيز متناسب با حديثى است كه از عايشه نقل شده كه رو به مروان كرد و گفت : لعن الله اباك و انت فى صلبه فانت بعض من لعنه الله : ((خدا پدر ترا لعنت كرد، در حالى كه تو در صلب او بودى ، بنابراين تو بخشى هستى از كسى كه خدايش لعن كرده است ))! باز در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه در كجاى قرآن ، شجره خبيثه بنى اميه مورد لعن واقع شده است ؟
در پاسخ مى گوئيم در سوره ابراهيم آيه 26 آنجا كه سخن از ((شجره خبيثه )) به ميان آمده با توجه به مفهوم وسيعى كه شجره خبيثه دارد و با توجه به رواياتى كه در تفسير آن وارد شده و شجره خبيثه را به بنى اميه تفسير نموده ، و نيز با توجه به اينكه ((خبيثه )) از نظر معنى با ((ملعونه ))، متلازم است مى توان گفت كه در قرآن ذكر شده است . قابل توجه اينكه بسيارى از اين تفسيرها، و يا همه آنها، منافاتى با هم ندارند، و ممكن است ((شجره ملعونه )) در قرآن اشاره به هر گروه منافق و خبيث و مطرود درگاه خدا، مخصوصا گروههائى همانند بنى اميه و يهوديان سنگدل و لجوج و همه كسانى كه در خط آنها گام برمى دارند، باشد، و شجره زقوم در قيامت تجسمى از وجود اين شجرات خبيثه در جهان ديگر است ، و همه اين شجرات خبيثه مايه آزمايش و امتحان مؤ منان راستين در اين جهان هستند.
يهوديانى كه امروز بر مراكز حساس اسلامى غاصبانه مسلط شده اند، و هر ساعت در گوشه اى از جهان آتشى برمى افروزند و آنهمه جنايت و بيدادگرى دارند، همچنين منافقانى كه با آنها معاملات سياسى و غير سياسى كرده و مى كنند، و همه سلطه گرانى كه خط بنى اميه را در برابر اسلام در كل كشورهاى اسلامى تعقيب مى نمايند، و نيكان را از صحنه اجتماع كنار مى زنند، فرومايگان را بر گرده مردم مسلط مى كنند، دوستان حق و مجاهدان راستين را شهيد و بازماندگان دوران جاهليت را بر سر كار مى گمارند، همه اينها شاخ و برگ شجره خبيثه معلونه هستند و آزمايشى براى مردم !.

تفسیر نمونه

با سلام
در تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی میفرمایند:
در تفسير اين" رؤيا" ميان مفسران گفتگو بسيار است:
الف: جمعى از مفسران گفته‏اند كه رؤيا در اينجا به معنى خواب نيست بلكه مشاهده واقعى چشم است و آن را اشاره به داستان معراج كه در آغاز همين سوره آمده دانسته‏اند.

قرآن طبق اين تفسير مى‏گويد: ماجراى معراج آزمايشى براى مردم بود به خاطر آن است كه صبحگاهان كه پيامبر داستان معراج را بيان كرد، سر و صدا پيرامون آن برخاست، دشمنان آن را به باد مسخره گرفتند، افراد ضعيف الايمان با شك و ترديد به آن نگريستند، و مؤمنان راستين آن را به طور كامل پذيرفتند، چرا كه در برابر قدرت خدا همه اين مسائل، سهل است.

تنها ايراد مهمى كه به اين تفسير متوجه مى‏شود اين است كه رؤيا معمولا به معنى خواب است نه مشاهده در بيدارى.
ب: از ابن عباس نقل شده كه رؤيا اشاره به خوابى است كه پيامبر ص در سال" حديبيه" (سال ششم هجرت) در مدينه ديد و به مردم بشارت داد كه شما در آينده نزديكى بر قريش پيروز خواهيد شد و در نهايت آرامش وارد مسجد الحرام مى‏شويد، ولى مى‏دانيم اين خواب در آن سال تحقق نيافت بلكه دو سال بعد يعنى در سال فتح مكه صورت پذيرفت، ولى همين مقدار تاخير سبب شد كه مؤمنان در بوته آزمايش قرار گيرند، آنها كه ايمان ضعيفى داشتند گرفتار شك و شبهه شدند، در حالى كه پيامبر ص صريحا به آنها مى‏گفت: من به شما نگفتم امسال به مكه مى‏رويد گفتم در آينده نزديك چنين خواهد شد (و چنين هم شد).

ايرادى كه به اين تفسير متوجه مى‏شود آنست كه سوره بنى اسرائيل از سوره‏هاى مكى است و ماجراى حديبيه، در سال ششم هجرت واقع شده است! ج: جمعى از مفسران شيعه و اهل تسنن نقل كرده‏اند كه اين خواب اشاره به جريان معروفى كه پيامبر ص در خواب ديد ميمونهايى از منبر او بالا مى‏روند و پائين مى‏آيند، بسيار از اين مساله غمگين شد، آن چنان كه بعد از آن كمتر مى‏خنديد (اين ميمونها را بنى اميه تفسير كرده‏اند كه يكى بعد از ديگرى بر جاى پيامبر ص نشستند در حالى كه از يكديگر تقليد مى‏كردند و افرادى فاقد شخصيت بودند و حكومت اسلامى و خلافت رسول اللَّه را به فساد كشيدند).

اين روايت را" فخر رازى" در تفسير كبير، و" قرطبى" مفسر معروف اهل تسنن در تفسير الجامع، و" طبرسى" در مجمع البيان و جمعى ديگر نقل كرده‏اند، و مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى مى‏گويد: اين روايت از روايات معروف در ميان عامه و خاصه است.
البته اين سه تفسير منافاتى با هم ندارند، ممكن است هر سه در معنى آيه جمع باشد ولى همانگونه كه گفتيم تفسير دوم با مكى بودن سوره سازگار نيست.

اما شجره ملعونه در اين مورد نيز با تفسيرهاى متعددى روبرو مى‏شويم:

الف-" شجره ملعونه" كه در قرآن از آن نام برده شده،" شجره زقوم" است و آن درختى است كه طبق آيه 64 سوره صافات در بن جهنم مى‏رويد، و ثمره‏اى ناگوار و رنج‏آور دارد (إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ) اين شجره طبق آيات 46 تا 47 سوره دخان خوراك گناهكاران است، نه همچون طعامهاى اين دنيا بلكه همچون فلز گداخته در دل مى‏جوشد كه تفسير آن به طور كامل به خواست خدا در ذيل آيات سوره دخان خواهد آمد.

بدون شك شجره زقوم، هيچ شباهتى با درختان اين دنيا ندارد، و به همين دليل از لابلاى آتش مى‏رويد، بديهى است ما تنها از اين گونه مسائل كه مربوط به جهان ديگر است شبحى را درك مى‏كنيم.

ولى مشركان قريش، اين تعبير قرآن را بخاطر جهل و نادانى به باد مسخره مى‏گرفتند، ابو جهل مى‏گفت: محمد ص شما را به آتشى تهديد مى‏كند كه سنگها را مى‏سوزاند، سپس چنين مى‏پندارد كه در دوزخ، درخت مى‏رويد! و نيز از ابو جهل نقل شده كه به عنوان سخريه، خرما و كره، حاضر مى‏كرد و مى‏خورد و به ياران خود مى‏گفت از اين بخوريد كه" زقوم" همين است! (روح المعانى ذيل آيه) روى همين جهت، قرآن در آيات مورد بحث، اين شجره ملعونه را وسيله‏اى براى آزمايش مردم معرفى مى‏كند، چرا كه مشركان لجوج آن را به سخريه مى‏گيرند و مؤمنين راستين در برابر آن تسليمند.

ممكن است سؤال شود كه اين شجره در قرآن به عنوان" شجره ملعونه" نيامده است؟
در پاسخ مى‏گوئيم ممكن است منظور لعن خورندگان آن باشد، بعلاوه لعن چيزى جز بعد از رحمت خدا نيست، و بديهى است چنين درختى، از رحمت پروردگار بسيار دور است.
ب-" شجره ملعونه" قوم سركش يهود هستند، آنها همانند درختى هستند با شاخ و برگ فراوان اما مطرود درگاه پروردگار.

ج- در بسيارى از تفسيرهاى شيعه و اهل تسنن نقل شده كه" شجره ملعونه"، بنى اميه هستند.
فخر رازى در تفسير خود روايتى در اين زمينه از ابن عباس مفسر معروف اسلامى نقل مى‏كند.
اين تفسير متناسب روايتى است كه در بالا در رابطه با رؤياى پيامبر ص آورديم، و نيز متناسب با حديثى است كه از عايشه نقل شده كه رو به مروان كرد و گفت: لعن اللَّه اباك و انت فى صلبه فانت بعض من لعنه اللَّه:" خدا پدر ترا لعنت كرد، در حالى كه تو در صلب او بودى، بنا بر اين تو بخشى هستى از كسى كه خدايش لعن كرده است" «تفسير قرطبى جلد ششم صفحه 3902 و تفسير فخر رازى جلد 20 صفحه 237.»! باز در اينجا اين سؤال پيش مى‏آيد كه در كجاى قرآن، شجره خبيثه بنى اميه مورد لعن واقع شده است؟

در پاسخ مى‏گوئيم در سوره ابراهيم آيه 26 آنجا كه سخن از" شجره خبيثه" به ميان آمده با توجه به مفهوم وسيعى كه شجره خبيثه دارد و با توجه به رواياتى كه در تفسير آن وارد شده و شجره خبيثه را به بنى اميه تفسير نموده، و نيز با توجه به اينكه" خبيثه" از نظر معنى با" ملعونه"، متلازم است مى‏توان گفت كه در قرآن ذكر شده است «تفسير نور الثقلين جلد 2 صفحه 538.».

قابل توجه اينكه بسيارى از اين تفسيرها، و يا همه آنها، منافاتى با هم ندارند، و ممكن است" شجره ملعونه" در قرآن اشاره به هر گروه منافق و خبيث و مطرود درگاه خدا، مخصوصا گروه‏هايى همانند بنى اميه و يهوديان سنگدل و لجوج و همه كسانى كه در خط آنها گام برمى‏دارند، باشد، و شجره زقوم در قيامت تجسمى از وجود اين شجرات خبيثه در جهان ديگر است، و همه اين شجرات خبيثه مايه آزمايش و امتحان مؤمنان راستين در اين جهان هستند.

يهوديانى كه امروز بر مراكز حساس اسلامى غاصبانه مسلط شده‏اند، و هر ساعت در گوشه‏اى از جهان آتشى برمى‏افروزند و آن همه جنايت و بيدادگرى‏ دارند، همچنين منافقانى كه با آنها معاملات سياسى و غير سياسى كرده و مى‏كنند، و همه سلطه‏گرانى كه خط بنى اميه را در برابر اسلام در كل كشورهاى اسلامى تعقيب مى‏نمايند، و نيكان را از صحنه اجتماع كنار مى‏زنند، فرومايگان را بر گرده مردم مسلط مى‏كنند، دوستان حق و مجاهدان راستين را شهيد و بازماندگان دوران جاهليت را بر سر كار مى‏گمارند، همه اينها شاخ و برگ شجره خبيثه ملعونه هستند و آزمايشى براى مردم!

تفسير نمونه، ج‏12، ص: 171تا 174

موضوع قفل شده است