ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب اهل سنت بعد از قران

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب اهل سنت بعد از قران

1- 35متر قد دارد 2- دو تا دست دارد که هردو در سمت راست بدنش میباشد 3- خداوند در آسمان است 4- خدا روی عرش نشسته است 5- خدا به شکل جوانی است خوش صورت 6- عرش خدا غژ غژ میکند (به خاطر نشستن خدا)7- عرش خدا از خدا باندازه چهار انگشت بزرگتر است 8-خداوند هر شب جمعه به آسمان چهارم میاید 9- خدا در آسمان است 10- خدا جسم است 11- خداوند را بعضی ها در دنیاهم میبینند 12- خدا انگشت دارد 13-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد 14- پیامبر خدا را دیده است

خوبه ولی بدون سند به درد نمی خوره
لطفا سند هایش را هم ذکر کنید

محمد67;96241 نوشت:
ویژه گی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب اهل سنت بعد از قران

ویژه گی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب اهل سنت بعد از قران

راستی رها کردن اهل بیت علیهم السلام ورفتن به در خانه خلفائ وراویانی مثل ابوهریره ومحدثینی مثل بخاری ومسلم که از دشمنان اهل بیت هستند چه قدر برای برادران اهل تسنن ما گران تمام شده است. من به اسناد بعضی از موارد بالا دست پیدا کردم البته فقط از بخاری ولی درکتب دیگر اهل سنت فراوان تر از این داریم.

1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید
صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )


2- خدا انگشت دارد .


صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث : ( 4437 )




3-خدا در قیامت پایش را روی جهنممیگذارد(هشت روایت)


صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد-رقم الحديث : ( 4470 )
4- ....


5- خدا در روز قیامت رویت میشود .

صحيح البخاري- التوحيد - قولالله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 )


6-خدا می خندد


صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 )


7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند.


صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 )


8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید


صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )

9-خدا شلوار دارد.



صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 )


10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.



صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 )

11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.



صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى : وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886

\سلام دوست عزیز ادرساشو اقا یوسوف زحمت کشیدن فرستادن در صلوات ها

محمد67;96241 نوشت:
- 35متر قد دارد 2- دو تا دست دارد که هردو در سمت راست بدنش میباشد 3- خداوند در آسمان است 4- خدا روی عرش نشسته است 5- خدا به شکل جوانی است خوش صورت 6- عرش خدا غژ غژ میکند (به خاطر نشستن خدا)7- عرش خدا از خدا باندازه چهار انگشت بزرگتر است 8-خداوند هر شب جمعه به آسمان چهارم میاید 9- خدا در آسمان است 10- خدا جسم است 11- خداوند را بعضی ها در دنیاهم میبینند 12- خدا انگشت دارد 13-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد 14- پیامبر خدا را دیده است

سلام
این نقلها موجب ننگ امت اسلام است چون خدا را برتر از توصیف یهود و نصاری وصف نکرده است لذا از میان این همه حرفها هرکس راه هدایت بیابد خیلی خدا دوستش داشته .
موفق

سلام علیکم
سند احادیث صحیح است ولی مقصود از آن ها قصد معنوی است
اصل این روایت را برای شما نقل میکنم (که شما آن را در بند 2_ خدا انگشت دارد. ذکر کردید )

297 - باب: {وما قدروا الله حق قدره} /67/.

4533 - حدثنا آدم: حدثنا شيبان، عن منصور، عن إبراهيم، عن عبيدة، عن عبد الله رضي الله عنه قال:
جاء حبر من الأحبار إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا محمد، إنا نجد: أن الله يجعل السماوات على إصبع والأرضين على إصبع، والشجر على إصبع، والماء والثرى على إصبع، وسائر الخلائق على إصبع، فيقول أنا الملك، فضحك النبي صلى الله عليه وسلم حتى بدت
نواجذه تصديقا لقول الحبر، ثم قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم: {وما قدروا الله حق قدره والأرض جميعا قبضته يوم القيامة والسماوات مطويات بيمينه سبحانه وتعالى عما يشركون}.

اگر ما استناد شما را قبول کنیم باید آیهای 25 و 26 سوره ی الرحمان را نیز قبول کنیم که خداوند در آن ها میفرماید (( کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرم)) ترجمه:هرچه روی زمین قرار دارد فانی است وفقط صورت پروردگارت که دارای جلال و کرامت است باقی میماند
پس طبق استناد شما خداوند دارای صورت است ودلیل نقصان قرآن را بیان میکند

در حالی که مقصود مقصود معنوی است > من تمام کتاب صحیح بخاری را خواندم و در آن هیچ گونه نقصی ندیدم و به نظر من این کتاب برای ما شیعیان هم باید صحیح تلقی شود

اگر نظری دارید لطفا بگویید والسلام

abcdef;184084 نوشت:
من تمام کتاب صحیح بخاری را خواندم و در آن هیچ گونه نقصی ندیدم و به نظر من این کتاب برای ما شیعیان هم باید صحیح تلقی شود اگر نظری دارید لطفا بگویید والسلام

سلام دوست گرامی :
مطمئن هستید که تمام صحیح بخاری را خوانده اید ؟؟؟؟؟؟؟

منظورتان همان ، ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری است ؟؟؟

اگر منظورتان همین بخاری است . که اگر نقایص آنرا بنویسم . مدیران بعلت حفظ وحدت بلافاصله پاک میکنند .

از طرفی خودم هم به علت حفظ وحدت مایل نیستم نقایص آنرا بیاورم .
فقط به دوستان عزیز توصیه میکنم . بصورت تصادفی یکی از صفحات جلد اول آنرا باز کنند و بخوانند . !!!

abcdef;184084 نوشت:

من تمام کتاب صحیح بخاری را خواندم و در آن هیچ گونه نقصی ندیدم و به نظر من این کتاب برای ما شیعیان هم باید صحیح تلقی شود

اگر نظری دارید لطفا بگویید والسلام

سلام
دوست عزیز آیا به مفهوم حرفهایی که زده ای توجه و دقت کرده ای؟؟
آیا واقعا شما تمام کتاب بخاری را خوانده اید؟
آیا واقعا همه چیز آن را فهمیده اید که می گویید در آن هیچ نقصی نیست؟
مگر ما شیعه و پیرو اهل بیت عصمت و طهارت نیستیم؟
اصلا تاکنون هیچ کس از شیعیان ادعا کرده که بجز قرآن کتابی صحیح داریم؟؟؟ حتی ما شیعیان در مورد کتب اربعه ( اصول کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار ) چنین ادعایی نداشته و نداریم. یعنی مدعی نشده ایم که : هر آنچه که در کتاب کافی از ابتدا تا انتها آمده صحیح است!!!
اگر اینگونه می بود دیگر چه نیازی است که برویم علم رجال بخوانیم و ببینیم کدام راوی آدم مورد اطمینانی است وکدام نیست؟ خب تمام روایات کتب اربعه صحیح است و در هرکتاب دیگری هم که آن روایات را دیدیم صحیح هستند.؟؟؟!!!!!
کمی دقت کنید!
در همین کتابی که شما ادعا می کنید در آن هیچ نقصی وجود ندارد دهها نمونه وجود دارد که متاسفانه بر خلاف نص صریح قرآن می باشد که نمی دانم آیا طبق قوانین سایت مجاز به نقل آنها هستم یا نه؟ دوستان مسوول من را در جریان قوانین این سایت بگذارند و بگویند که آیا مجاز به نقل این موارد هستم یا نه؟
در غیر اینصورت اگر خواستید آدرس آن را به شما می دهم که خودتان مراجعه کنید.

خدایا محبت خودت و پیامبر گرامی ات و خاندان مطهرش را در قلبهایمان روز افزون کن.
اللهم عجل لولیک الفرج

مسئلة شناخت خداوند و توصيف ذات باري تعالي از همان آغاز جريان سقيفه بحران عقيدتي دردناكي آفريد. سختگيريهاي عمر بن خطاب و خفقان فكري خاصي كه او در سراسر قلمرو خلافت ايجاد كرد، به بحراني شدن اوضاع فكري جامعه انجاميد. از طرفي رژيم اموي كه محصول اين جريان بود براي سرگرم كردن عوام و خواص و انحراف اذهان به بحثهاي انحرافي و اوهام و خرافات جاهلي دامن زد و در نتيجه آن قرن دوم هجري شاهد بروز عقايد شگفتي در باب ذات و صفات باري تعالي گرديد. اين عقايد گوناگون محصول خشك مغزي اهل حديث و اخباريون بود. آنان با جعل احاديث و روايات به ترسيم چهره هاي گوناگوني از خداوند ميپرداختند. از وقتي ستيز با مسائل عقلي و كلامي آغاز شد، تصاويري از خداوند پديدار گشت كه پايه هاي فرقه هاي مجسمه و مشبهه را پي ريخت.(1) واقعيت اين است كه با نگاهي بر سير عقايد و آراء مسلمانان از همان قرن اول هجري تصورات نامعقول و شرك آلودي از خداوند در مخيله بسياري از اصحاب و تابعين و پيروانشان وجود داشت اين ميراث فكري كه جايگاه مناسب خود را در احاديث و روايات اسرائيلي يافت، همچنان دست نخورده نسل به نسل منتقل گرديد.(2)

شهرستاني در رابطه با عقيده فرقه «حشويه» كه از مشبهه ميباشند به نقل از داود جواربي كه قائل به تشبيه بوده ميآورد: خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.(3) و در ادامه مينويسد: اين گروه عقايد خود را از يهود گرفتهاند چرا كه يهوديان قائل به تشبيه ميباشند و از جمله رواياتي را كه نقل ميكنند اين است كه: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.(4) اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.(5)
براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.(6)


حال با گذري اجمالي از اين گونه مطالب در مييابيم كه علت روي آوري اين افراد به اين گونه عقايد از عوامل زير برخاسته است:

1. دوري از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ :
اهل بيت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان مفسرين حقيقي كتاب و سنت الهي كوشيدهاند با شرح و بسط عقايد اصيل اسلامي، راه را براي سعادت بشري آماده سازند و مانع از انحراف در اين دين مقدس گردند. ولي برخي با روي گرداني از مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه يكي از دو امانت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميباشد و نيز بخاطر عناد و دشمني كه نسبت به آن حضرات داشتند سعي كردند با جعل احاديث و تأويل روايات مانع از پيشرفت اسلام راستين شوند و در اين راه بود كه خرافات را نيز داخل در دين نموده و سپس همان خرافات را از اصول آن پنداشتند.

2. ظاهرگرايي و تمسك به ظاهر آيات و روايات و ناديده گرفته شدن حكم عقل:
اين گروه بدون اينكه به آيات از ديد علمي و عقلي بنگرند و در تفسير آنها به روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ رجوع كنند، خود هر آنچه كه از ظاهر آيات برداشت ميكردند را عنوان اصلي و هدف غائي آيات تلقي ميكردند و آن را سرلوحه عقايد خود قرار ميدادند در صورتي كه بنابه تصريح پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ، آيات قرآن هفت و يا هفتاد بطن دارد كه هر بطنش بطني ديگري دارد(7) و به اين معارف قرآن كسي جز خداوند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نيز ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه راسخين در علماند، كسي ديگر آگاه نيست.

3. اعتماد به اسرائيليات و روايات جعلي
در طول سالهاي اوليه اسلام بنابه نزديكي مسلمانان با يهوديان، و وجود خرافات بسيار در عقايد يهوديان، آرام، آرم، اين عقايد در سبكهاي جديد و در قالب مطالب اسلامي وارد جامعه اسلامي ميشد و چه بسا يهودياني كه با اهداف سودجويانه مسلمان ميشدند، باعث انتقال اينگونه موارد ميشدند و افراد فرصت طلب براي رسيدن به قدرت و كسب وجهه اجتماعي از اينها استفاده مينمودند و اسرائيليات را وارد مسائل اسلامي مينمودند كه از جمله آنها قائل بودن به تجسيم است كه در يهوديت ريشه داشت:


پاورقی:
1. مبلغي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، انتشارات منطق (سينا)، چاپ اول 1373 هـ ش، ج 3، ص 1308.
2. همان، ج 3، ص 1309.
3. در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،‌انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ‌ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
4. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،‌ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
5. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
6. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
7. ر. ك: بحارالانوار، ج 89، (كتاب القرآن)، ص 78 كه احاديث در رابطه با اينكه قرآن ظاهري دارد و باطني در اين بخش گردآوري شده است.

abcdef;184084 نوشت:
اگر ما استناد شما را قبول کنیم باید آیهای 25 و 26 سوره ی الرحمان را نیز قبول کنیم که خداوند در آن ها میفرماید (( کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرم)) ترجمه:هرچه روی زمین قرار دارد فانی است وفقط صورت پروردگارت که دارای جلال و کرامت است باقی میماند پس طبق استناد شما خداوند دارای صورت است ودلیل نقصان قرآن را بیان میکند


سلام علیکم

کلمه وجه در

abcdef;184084 نوشت:
یبقی وجه ربک


به چه دلیل منظور صورتی است که ما داریم ؟

متن آیه شریفه میفرمایند همه چیز از بین میرود و وجه معبودت باقی می ماند . این چه باقی ماندنی که دلالت بر باقی ماندنش صورت است ؟

تا به حال شنیده اید باقی ماندن هر جسمی ( چون خدا را العیاذ بالله جسم میدانند ) یعنی باقی ماندن صورت آن جسم ؟

این کاملا بی معنی و مفهوم است . دلیل این بی معنائی هم استناد به ظاهر قرآن نیست چون ظاهر قرآن هم دارای معانی عمیق است این نگرش فهمی عوامانه از قرآن است.

باسپاس

یاحق

سلام علیکم

از دوستان عزیز بابت انتقادهایشان ممنونم .

بعضی از دوستان قصد مرا متوجه نشده اند. عقیده ی من این نیست که خداوند صورت دارد بلکه عقیدام مخالفت با آن است و من این مثال را برای ثابت کردن برداشت اشتباه بعضی از دوستان از احادیث صحیح بخاری است
اکنون مثال دیگری می آورم به ایه ی زیر توجه کنید
ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم (سوره فتح، آیه 10)
ترجمه: کسانی که با تو بیعت می کنند در واقع باخدا بیعت کرده اند دست خدا بالای دستهایشان است


طبق این آیه ما باید بگوییم که خدا دست دارد در واقع که این طور نیست و قصد مادی و جسمی در این آیه اشتباه است
در ضمن هر چیزی که اهل سنت قبول دارند ما نمی توانیم آن را قبول نداشته باشیم بلکه ممکن است برداشت ما با آن ها متفاوت باشند
در آخر از دوستان منتقد درخواست دارم که اشکالات صحیح بخاری را به ایمل من بفرستند که شاید نظر بنده تغییر کرد مخصوصا سید امیر و حاج علی



و السلام

abcdef;185483 نوشت:
در آخر از دوستان منتقد درخواست دارم که اشکالات صحیح بخاری را به ایمل من بفرستند که شاید نظر بنده تغییر کرد مخصوصا سید امیر و حاج علی

با سلام

پیشنهاد می کنم کتاب"سیری در صحیحین" تالیف محمد صادق نجمی و کتاب"ابوهریره" تالیف علامه شرف الدین را حتما مطالعه بفرمایید

http://www.askquran.ir/downloads.php?do=file&id=1318

خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید : دیدگان او را نمی بینند.(انعام 103) . هیچ چیز مانند او نیست ( شوری 11) و هنگامی که حضرت موسی در خواست دیدن و رویت خداوند می کند به او می فرماید : هرگز مرا نخواهی دید ( اعراف 143).

پس چگونه می پذیرید احادیثی را که صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل کرده اند به اینکه خدای سبحان در برابر بندگانش نمایان می شود و او را می بینند چنانکه ماه را در شب چهاردهم می بینند ( صحیح بخاری ج 7 ص 205 و صحیح مسلم ج 1 ص 112).

و خداوند هر شب به آسمان دنیا فرود می آید ( صحیح بخاری ج 2 ص 47).
و پایش را در جهنم می گذارد پس جهنم پر میشود ( صحیح بخاری ج 8 ص178و 187).

و پایش را نمایش می دهد تا مومنین او را بشناسند (صحیح بخاری ج 8 ص 182و صحیح مسلم ج 1 ص 115).

و خداوند می خندد و تعجب می کند و مانند آن از روایتهائی که خدا را به شکل جسمی متحرک و قابل تحول در می آورد که مثلا دو دست و دو پا دارد و پنج انگشت دارد که آسمانها را بر انگشت اول می گذارد و زمین ها را بر انگشت دوم و درختان را بر سوم و خاک را بر چهارم و سایر آفریدگان را بر انگشت پنجم می گذارد ؟!(صحیح بخاری ج 6 ص 33 و ج 9 ص 181).

و دارای منزلی است که در آن سکونت دارد و محمد (ص) برای دخول بر او در منزلش- سه بار اجازه می گیرد ( صحیح بخاری ج 8 ص 183)

خداوند برتر است از این تشبیهات . ای پروردگار عزت و جلال تو منزه و مقدسی و به تو پناه می بریم از اینگونه توصیف ها.

پاسخ این سوال نزد امامان هدایت و چراغان پرفروغ الهی در تاریکیها این است که خداوند تبارک و تعالی از هر نوع مجانسه-مشاکله -تصویر - تجسیم - تشبیه و محدودیت کاملا منزه است .

حضرت امام علی (ع) در این زمینه می فرماید:

" حمد وسپاس خدائی را سزاست که سخنرانان از مدحش ناتوانند و شمارندگان از حساب نعمتهایش در مانده اند و تلاش کنندگان از ادای حقش عاجزند. خداونی که بلند همتان درکش نتوانند کرد و زیرکان و دارندگان هوشهای سرشار به او دست نیابند . خدائی که برای صفتش حد و مرزی نیست و او را صفتی ثابت و موجود نیست و اورا زمانی نیست که مشخص شده باشد و مدت درازی نیست که به آن منتهی شود...پس هرکه خدا ی سبحان را وصف کند او را همتا و همانند دیگری قرار داده و هر که برای او همسری قرار دهد او را دومین (یکی از دو ) دانسته و کسی که او را دو تا داند تقسیمش کرده و کسی که تقسیمش کند به و جاهل و نادان است و کسی که به او جهالت دارد به سویش اشاره کرده است و کسی که به او اشاره کند محدودش کرده است و کسی که محدودش کند او را به شمارش در آورده و کسی که بگوید : در چیست ؟ او را در ضمن چیزی قرار داده و کسی که بگوید : بر چیست ؟ بعضی از جاها را از او نفی کرده.
خداوند همیشه بوده است نه اینکه حادث و نوبوده باشد . خداوند موجود است ولی مسبوق به نیستی نیست . خداوند با هر چیزی است نه بگونه ای که همتای آن باشد. خداوند فاعل است نه به معنای حرکت و آلت و انتقال از حالی به حالی دیگر. خداوند بصیر و بینا بوده و هست هنگامی که هیچ چیزی از آفریدگانش وجود نداشته است ...." ( نهج البلاغه امام علی (ع ) با شرح محمد عبده ج 1 خطبه 1).


اختلاف روشنی میان دو عقیده است : عقیده اهل سنت و جماعت که قائل به تجسیم است و از خدای سبحان جسم و شکلی می سازد که دیده می شود و او را مانند انسانی می پندارند که راه می رود و پائین می آید و دارای خانه و منزلی است و نسبتهای ناروا و بیهوده دیگری که خداوند از آن منزه و بدور است - و عقیده شیعیان که خداوند را از هر نوع مشاکله و مجانسه و تجسیم منزه می دانند و رویتش را در دنیا و آخرت محال می دانند .

و بنده شخصا معتقدم روایتهائی که اهل سنت به آنها استدلال می کنند توسط یهودیان در زمان اصحاب وضع و گنجانده شده زیرا کعب الاحبار یهودی که در دوران عمربن خطاب اسلام آورد همان کسی است که مانند این عقاید را که ویژه یهودیان است جعل و انتشار داده است . آن هم از راه برخی از ساده لوحان صحابه مانند ابو هریره و وهب بن منبه - چرا که بیشتر این روایتها از ابو هریره نقل شده و بخاری و مسلم آن را در صحاح خود آورده اند.
همین ابوهریره فرقی بین احادیث پامبر و کعب الاحبار نمی گذارد تا آنجا که عمر بن خطاب او را می زند و از روایت کردن در قضیه آفرینش آسمانها و زمین در هفت روز منعش می نماید.

بنا بر این تا وقتی که اهل سنت اطمینان کامل نسبت به بخاری و مسلم دارند و آن دو کتاب را صحیح ترین و معتبرترین کتاب ها می دانند و تا وقتی که اینان اعتماد بر ابو هریره می کنند و او را سزاوار حدیث گویان می دانند تا آنجا که بزرگترین راوی اسلام نزد اهل سنت شناخته می شود - در این وضعیت - اهل سنت نمی توانند عقیده خود را تغییر دهند مگر اینکه از تقلید کورکورانه رهائی یابند و به ائمه هدی و عترت حضرت مصطفی (ص) و باب شهر علم روی آورند. و این دعوت مخصوص بزرگان و سالخوردگان نیست که بر جوانان روشنفکر از اهل سنت نیز لازم است از تقلید کورکورانه دست بر دارند و دنبال استدلال و برهان روشن ( برای رسیدن به حق) باشند .
----------------------------
بر گرفته از کتاب از آگاهان بپرسید-دکتر محمد تیجانی - ترجمه سید جواد مهری ج 1-ص 55 - ناشر بنیاد معارف اسلامی

abcdef;184084 نوشت:
سلام علیکم
سند احادیث صحیح است ولی مقصود از آن ها قصد معنوی است
اصل این روایت را برای شما نقل میکنم (که شما آن را در بند 2_ خدا انگشت دارد. ذکر کردید )

297 - باب: {وما قدروا الله حق قدره} /67/.

4533 - حدثنا آدم: حدثنا شيبان، عن منصور، عن إبراهيم، عن عبيدة، عن عبد الله رضي الله عنه قال:
جاء حبر من الأحبار إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا محمد، إنا نجد: أن الله يجعل السماوات على إصبع والأرضين على إصبع، والشجر على إصبع، والماء والثرى على إصبع، وسائر الخلائق على إصبع، فيقول أنا الملك، فضحك النبي صلى الله عليه وسلم حتى بدت
نواجذه تصديقا لقول الحبر، ثم قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم: {وما قدروا الله حق قدره والأرض جميعا قبضته يوم القيامة والسماوات مطويات بيمينه سبحانه وتعالى عما يشركون}.

با سلام و عرض ادب

برخی از احادیث دارای ظواهری اند که ظاهر آنان مراد نیست لذا علمایی که دیدگاه تاویلی دارند اخذ به ظواهر این روایات نمی نمایند به خلاف اهل حدیث و ظاهر گرایان که ظواهر را بدون هیچ تاویلی می پذیرند.


اما حدیث مذکور حدیثی است اسرائیلی و تصدیق سخن حبر یهودی توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جای هر تاویلی را می بندد.

اما اینکه فرمودید من نقصی در این کتاب ندیدم به نظر می رسد قضاوتی زودهنگام است؛ زیرا رسیدن به این بینش احتیاج به فراگیربی علم حدیث(شیعی و سنی) دارد .

همچنین اینکه ما احادیث بخاری را صحیح بدانیم امری عجیب و ناصواب است؛ و کسی که مختصر اطلاعی از رجال داشته باشد چنین سخنی را به زبان نمی آورد.



سلام . من در کتابهای سنن ترمذی روایت نازل شدن خدا را از اسمان علیا به اسمان زمین دیدم و ترمذی گفته: هذا من اصح الروایات و نیز در چندین جا در صحیح مسلم اما متاسفانه در صحیح بخاری ندیدم . می شود روایت صحیح بخاری رو بیارید یا حداقا یک کلید واژه بهم بدید تا روایت کامل رو پیدا کنم

خوب شد اين تایپیک باعث شد خدا ی اهل سنت را از صحیح بخاری دربیارم. الحمد لله پیداش کردم. ج 1 باب تجهد بالیل.

راستي يك سوال. دیروز داشتم شرح نهج البلاغه رو می خوندم از این ابی حدید رسیدم به عقاید حنابله. گفته بود: بعضی از ان ها معتقدند که خدا جوان امردی است که نعلین طلا دارد و شب های جمعه بر خری سوار می شود به اسمان زمین هبوط می کند. سوال من اینه حالا که عصر تکنولوژی خدا با همون خره میاد یا با جت و متور هوندا؟

سند: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 3 ص 227و 226

abcdef;184084 نوشت:
سلام علیکم
سند احادیث صحیح است ولی مقصود از آن ها قصد معنوی است
اصل این روایت را برای شما نقل میکنم (که شما آن را در بند 2_ خدا انگشت دارد. ذکر کردید )

297 - باب: {وما قدروا الله حق قدره} /67/.

4533 - حدثنا آدم: حدثنا شيبان، عن منصور، عن إبراهيم، عن عبيدة، عن عبد الله رضي الله عنه قال:
جاء حبر من الأحبار إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا محمد، إنا نجد: أن الله يجعل السماوات على إصبع والأرضين على إصبع، والشجر على إصبع، والماء والثرى على إصبع، وسائر الخلائق على إصبع، فيقول أنا الملك، فضحك النبي صلى الله عليه وسلم حتى بدت
نواجذه تصديقا لقول الحبر، ثم قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم: {وما قدروا الله حق قدره والأرض جميعا قبضته يوم القيامة والسماوات مطويات بيمينه سبحانه وتعالى عما يشركون}.

اگر ما استناد شما را قبول کنیم باید آیهای 25 و 26 سوره ی الرحمان را نیز قبول کنیم که خداوند در آن ها میفرماید (( کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرم)) ترجمه:هرچه روی زمین قرار دارد فانی است وفقط صورت پروردگارت که دارای جلال و کرامت است باقی میماند
پس طبق استناد شما خداوند دارای صورت است ودلیل نقصان قرآن را بیان میکند

در حالی که مقصود مقصود معنوی است > من تمام کتاب صحیح بخاری را خواندم و در آن هیچ گونه نقصی ندیدم و به نظر من این کتاب برای ما شیعیان هم باید صحیح تلقی شود

اگر نظری دارید لطفا بگویید والسلام

بيبنم شما كاسه ي داغ تر از اش شدید؟؟؟

بزرگترین علمای اهل تسنن به انتقاد از این دو کتاب پرداختند اوقت یک شیعه بگه: نقصی در این کتاب ندیدم!!!!!

منتقدین:

دارقطنی و ابن حزم و شهاب الدین قسطلانی در ارشاد الساری و علامه ابوالفضل ثعلب شافعی در کتاب الامتناع فی احکام السماع و شیخ عبد القادر محمد قرشی حنفی در جواهرالمضئه فی طبقات الحنفیه و ابو زکریا نووی در زادالمعاد در شرح صحیح و شمس الدین علقمی در کوکب منیر فی شرح جامع الصغیر و در مجموع بیشتر علمای حنفی و غیره بر انند که هدف بخاری و مسلم جمع اوری حدیث بوده نه دقت در صحت ان به همین دلیل احادیث ضعیفه در ان دو بسیار است

قنبر حیدر;209873 نوشت:
سلام . من در کتابهای سنن ترمذی روایت نازل شدن خدا را از اسمان علیا به اسمان زمین دیدم و ترمذی گفته: هذا من اصح الروایات و نیز در چندین جا در صحیح مسلم اما متاسفانه در صحیح بخاری ندیدم . می شود روایت صحیح بخاری رو بیارید یا حداقا یک کلید واژه بهم بدید تا روایت کامل رو پیدا کنم

ينزل ربّنا تبارك وتعالى كلّ ليلة إلى السماء الدنيا حين يبقى ثلث الليل الآخر يقول: من يدعونى فاستجيب له، من يسألنى فاعطيه، من يستغفرنى فاغفر له


پرودگار ما هر شب، يك سوم به آخر شب مانده، به آسمان دنيا مى‏آيد و مى ‏گويد: كيست مرا بخواند تا او را اجابت كنم؟ كيست كه از من بخواهد تا به او عطا كنم؟ كيست كه از من آمرزش بطلبد تا او را بيامرزم؟


منابع اين حديث:


الف ـ صحيح بخارى، ج 2، ص 66، باب التهجّد في اللّيل، باب الدعاء والصلاة من آخر الليل، وج 8، ص 88، كتاب الدعوات، باب الدعاء نصف الليل، وج 9، ص 175، كتاب التوحيد، باب قول اللّه تعالى: يريدون ان يبدّلوا كلام اللّه... .


ب ـ صحيح مسلم، ج 1، ص 521، كتاب صلاة المسافرين و قصرها، باب 24، ح 168.


ج ـ سنن ترمذي، ج 5، ص 492، كتاب الدعوات، باب 79، ح 3498.


د ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 435، كتاب اقامة الصلاة والسنّة فيها، باب 182، ح 1366.


ه ـ سنن أبي داود، ج 4، ص 234، كتاب السنّة، باب في الرد على الجهميّة، ح 4733.


أبو هريره نمى ‏دانست كه زمين كروى است و هميشه قسمتى از زمين ثلث آخر شب است و إلاّ دروغ ديگرى مى ‏بافت! و با توجّه به اين موضوع، آيا اهل سنّت و مخصوصا علماى آنها از خود نمى ‏پرسند كه اگر هميشه خدا در زمين است پس كى به آسمان مى ‏رود؟ آيا با اين پيشرفت علوم، باز هم مى‏ گويند كه صحيحين (صحيح بخارى و صحيح مسلم) «اصحّ الكتب بعد القرآن» است؟(براي اطلاعات بيشتر به كتاب خدا در صحاح ،حسين طيبيان، رجوع فرماييد)

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین والصلاه و السلام علی رسول الله و علی اله الطاهرین المعصومین ولعنه الله علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین
توحید از دیدگاه و منظراهل سنت و جماعت (اهل سنت خلفاء نه سنت رسول خدا ص – که بعدا ان شاء الله در مقاله ای پژوهشی بطور مبسوط به دلایل این نامگذاری خواهیم پرداخت-):
بدیهی است بر هر مسلمان پیش و بیش از هر چیزی معرفت و شناخت صحیح(هرچه بیشتر)به ذات اقدس احدیت و صفات و افعال و سایر معارف درباره حضرتش واجب و لازم است که از ره توشه این شناخت که اولین اصل از اصول دین مبین اسلام نیز به شمار میرود قرب هر چه بیشتربه خداوند متعال و کاملتر شدن درجات ایمان و تقوا در وجود انسان و نیل به سوی کمال و سعادت در او امکان پذیروهرچه بیشتر و کاملتر گردد.البته و صد البته که عدم این شناخت موجب دوری از پروردگارودر نتیجه خسران ابدی و ضلالت و گمراهی هر انسان مسلمان مومن میگردد.
اما با مراجعه به مکتب اهل سنت خلفاء و بخصوص وهابیت ملعون (خذلهم الله تعالی اجمعین)در میابیم که متاسفانه عقاید و افکارآنان بسبب جدایی و دوری ازمصدر و کانون وحی که همانا اهل بیت پاک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میباشند در چنگال اعراض پلید عده ای نامردمان دون که محل صدورو بروز نیات پلید ابلیس ملعونند گردیده است ولذا در این میان هیچ عقیده و عملی از آنان باقی نمانده است الا آنکه دستخوش تحریفات و دگرگونیهای اساسی و انحرافات اصولی و بنیادین شده است تا آنجاکه بزرگترین و اساسی ترین عقیده اسلامی که همانا شناخت صحیح پروردگار عالمیان جل و اعلی میباشد نیزدر امان نمانده و به چنان پرتگاه دهشتناکی سقوط نموده که خداوند تبارک و تعالی را نعوذ بالله تاحد صفات پست مخلوقین (بشر)نازل نموده اند ودرباره او به عقیده ضاله تجسیم (جسمیت داشتن خداوند)قائل گردیده اند که در پژوهش مختصرذیل به گوشه هایی ازآن به حول و قوه خداوند متعال ومدد و لطف بی پایان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره خواهیم نمود
باشد که ره پویان حقیقت بتوانند از این ره گذر(شناخت دقیقترتوحید از منظرمکتب حقه شیعه اثنی عشری و مکاتب منحرف مخالفان آن و مقایسه آنان)صراط مستقیم و راه درستی و سعادت را به روشنی در یابند و درزمره فرقه ناجیه امت حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله به سوی سعادت ابدی رهنمون گردند.
در ابتدا برای ورود به بحث از فتوایی از بزرگترین عالم و مفتی اهل سنت در سالهای گذشته در مورد صفات خداوند متعال شروع نموده وسخن را پیرامون مصادیقی از موارد آن در احادیث مکتب اهل سنت خلفاء ادامه خواهم داد
بن باز، مفتى اعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتايى اين چنين نوشته:
أما الوجه واليدان والعينان والساق والأصابع فقد ثبتت في النصوص من الكتاب والسنة الصحيحة وقال بها أهل السنة والجماعة وأثبتوها لله سبحانه على الوجه اللائق به سبحانه ، وهكذا النزول والهرولة جاءت بها الأحاديث الصحيحة
امّا صورت،دو دست، دوچشم،دوساق و انگشتان براى خداوند، در كتاب و سنّت صحيح آمده و نظريّه اهل سنّت و جماعت بر آن استوار است و هم‏چنين نزول حقّ از عرش به آسمان عالم ماده و هروله؛ در احاديث صحيح وارد شده و اهل سنت اين صفات را براى خداوند به آن گونه‏اى كه لايق او مى‏باشد، اثبات نموده است:Moteajeb!:!!!؟
مجموع فتاوى ومقالات عبد العزيز بن عبد الله ابن باز ج 3/104
الناشر : الرئاسة العامة للبحوث العلمية والإفتاء عدد الأجزاء : 27
خداوند دارای صورت :Gig: !!؟
در کتب صحاح و مسانيد و ساير کتب معتبره اهل سنت خلفاء درضمن روايات مختلفی برای خداوند متعال قيافه و صورتی همچون صورت انسان ترسيم گرديده است که در ذيل به چند نمونه ازآن اشاره مينماييم :
اولين حديث :
الجامع الصحيح المختصر ج 5/2299 ح 5873
المؤلف : محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي
الناشر : دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت الطبعة الثالثة ، 1407 - 1987
تحقيق : د. مصطفى ديب البغا أستاذ الحديث وعلومه في كلية الشريعة - جامعة دمشق
عدد الأجزاء :6 مع الكتاب : تعليق د. مصطفى ديب البغا
كتاب الاستئذان 1 - باب بدء السلام
صحيح مسلم ج 4/2183 ح 2841 ح 28 کتاب الجنه
المؤلف : مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري
الناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت
تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
عدد الأجزاء : 5
مع الكتاب : تعليق محمد فؤاد عبد الباقي
51 - كتاب الجنة وصفة نعيمها وأهلها
11 - باب يدخل الجنة أقوام أفئدتهم مثل أفئدة الطير
مسند الإمام أحمد بن حنبل ج 2/315 ح 8156
المؤلف : أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني
الناشر : مؤسسة قرطبة - القاهرة
عدد الأجزاء : 6
الأحاديث مذيلة بأحكام شعيب الأرنؤوط عليها
( مسند أبي هريرة رضي الله عنه )
تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين
عن النبي صلى الله عليه و سلم قال ( خلق الله آدم على صورته طوله ستون ذراعا
ابوهريره از رسول اکرم ص نقل نموده است :خداوند آدم را بصورت خود (خدا) و بطول 60 ذراع خلق نموده است .
دومين حديث :
صحيح مسلم ج 4/2017 ح 2612
المؤلف : مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري
الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي عدد الأجزاء : 5 مع الكتاب : تعليق محمد فؤاد عبد الباقي
45 - كتاب البر والصلة والآداب 32 - باب النهي عن ضرب الوجه
حدثنا نصر بن علي الجهضمي حدثني أبي حدثنا المثنى ح وحدثني محمد بن حاتم حدثنا عبدالرحمن بن مهدي عن المثنى بن سعيد عن قتادة عن أبي أيوب عن أبي هريرة قال
: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم وفي حديث ابن حاتم عن النبي صلى الله عليه و سلم قال إذا قاتل أحدكم أخاه فليتجنب الوجه فإن الله خلق آدم على صورته
ابوهريره نقل می کند که پيامبر ص فرمودند: وقتی يکی از شما با برادرش نزاع و مخاصمه ميکند از سِلی و لطمه زدن به صورت او خوداری نمايد زيرا خدا آدم را بصورت خودش آفريده است
به روايات ذيل مراجعه شود:
مسند الإمام أحمد بن حنبل ج 2/244 ح 7319
المؤلف : أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الناشر : مؤسسة قرطبة – القاهرة عدد الأجزاء : 6
الأحاديث مذيلة بأحكام شعيب الأرنؤوط عليها
( مسند أبي هريرة رضي الله عنه )
صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان ج 12/420 ح 5604
تأليف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط
كتاب الحظر والاباحة ذكر الزجر عن ضرب المسلم المسلم على وجهه
ذكر العلة التي من اجلها زجر عن هذا الفعل
حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سفيان عن أبي الزناد عن الأعرج عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم : إذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه فإن الله خلق آدم على صورته
تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين
حديث سوم :
بخاری در کتاب خود «ادب المفرد» از ابوهريره نقل ميکند که هيچگاه به کسی نگوييد که خداوند صورت تو وصورت کسی را که شبيه صورت توست را زشت کند زيرا خداوند آدم را بصورت خودش آفريده است.
الأدب المفرد ج 1/71 ح 173
المؤلف : محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي
الناشر : دار البشائر الإسلامية – بيروت الطبعة الثالثة ، 1409 – 1989 تحقيق : محمد فؤاد عبدالباقي عدد الأجزاء : 1
الأحاديث مذيلة بأحكام الألباني عليها
( باب لا تقل قبح الله وجهه )
حدثنا عبد الله بن محمد قال حدثنا بن عيينة عن بن عجلان عن سعيد عن أبى هريرة قال : لا تقولن قبح الله وجهك ووجه من أشبه وجهك فإن الله عز و جل خلق آدم صلى الله عليه و سلم على صورته
قال الشيخ الألباني : حسن
مصنف عبد الرزاق ج 9/444
المؤلف : أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني
الناشر : المكتب الإسلامي – بيروت الطبعة الثانية ، 1403 تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي عدد الأجزاء : 11
( كتاب العقول ) ( باب ضرب النساء والخدم )
مسند الإمام أحمد بن حنبل ج 2/251 ح 7414
المؤلف : أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الناشر : مؤسسة قرطبة – القاهرة عدد الأجزاء : 6
الأحاديث مذيلة بأحكام شعيب الأرنؤوط عليها
( مسند أبي هريرة رضي الله عنه )
تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده قوي

حديث چهارم:
المعجم الكبير ج 12/430 ح 13580
المؤلف : سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني
الناشر : مكتبة العلوم والحكم – الموصل الطبعة الثانية ، 1404 – 1983 تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي عدد الأجزاء : 20
باب العين 774 - عبد الله بن عمر بن الخطاب رضي الله عنهما ذكر سنه ووفاته
حدثنا علي بن عبد العزيز ثنا إسحاق بن إسماعيل الطالقاني ثنا جرير عن الأعمش عن حبيب بن أبي ثابت عن عطاء بن ابن عمر : قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : ( لا تقبحوا الوجه فإن ابن آدم خلق على صورة الرحمن تعالى )

الكتاب : السنة ج 1/229 ح 517
المؤلف : عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني [ ت : 287]
المحقق : محمد ناصر الدين الألباني الناشر : المكتب الإسلامي – بيروت الطبعة : الأولى ، 1400 عدد الأجزاء : 2
ابن عمر از رسول خدا ص نقل می نمايد که فرمودند: صورت را تقبيح نکنيد زيرا فرزندان آدم بصورت خدای رحمان خلق شده است.

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ج 1/107
تأليف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى
سوره الحمد في البحث عن الأسماء الدالة على الصفات الحقيقية
المسألة السابعة : في لفظ الصورة ، وفيه أخبار : الخبر الأول :
قال إسحاق بن راهويه : صح عن رسول الله صلى الله عليه وسلم " إن الله خلق آدم على صورة الرحمن "
فخر رازی مفسر بزرگ درتفسيرش می آورد: اسحاق بن راهويه ميگويد این خبر از پيامبر صحيح است که ميفرمايند : همانا خداوند آدم را به صورت خداوند رحمان خلق نموده است.
به دقت به حديث ذيل توجه فرماييد:
توهين به حضرت موسی جهت اثبات صورت برای خداوند!!!:
تأويل مختلف الحديث ج 1/221
المؤلف : عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري
الناشر : دار الجيل - بيروت ، 1393 – 1972 تحقيق : محمد زهري النجار عدد الأجزاء : 1
وكذلك حديث بن عباس أن موسى صلى الله تعالى عليه وسلم ضرب الحجر لبني إسرائيل فتفجر وقال اشربوا يا حمير فأوحى الله تبارك وتعالى إليه عمدت إلى خلق من خلقي خلقتهم على صورتي فشبهتهم بالحمير فما برح حتى عوقب هذا معنى الحديث قال أبو محمد والذي عندي والله تعالى أعلم أن الصورة ليست بأعجب من اليدين والأصابع والعين
مراجعه شود:
الإبانة عن شريعة الفرقة الناجية ومجانبة الفرق المذمومة ج 3/261 ح 191
المؤلف : أبو عبدالله عبيدالله بن محمد بن بطة العكبري الحنبلي
الناشر : دار الراية – الرياض الطبعة الثانية ، 1418تحقيق : د.عثمان عبدالله آدم الأثيوبي عدد الأجزاء : 3
ابن عباس می گويد: حضرت موسی ع به سنگی ضربه زدند و ازآن سنگ چشمه آبی جاری گرديد سپس حضرت موسی به بنی اسرائيل فرمودند: ای خرها آب بخوريد !!!! آنگاه خداوند متعال به حضرت موسی وحی فرمودند :خلقی راباخران همانند ساختی که من آنان را در صورت چون خودم آفريدم!؟
ابن قتيبه دينوری در شرح و رفع استبعاد حديث می گويد: به خدا قسم همانا صورت داشتن خداوند عجيبتر از داشتن دودست و انگشتان و چشم نيست !!!!؟

آنچه از اين احاديث استفاده می گردد:
1- تجسيم (جسميت قايل شدن) درباره خداوند و اثبات صورت برای او
2- شباهت و همانندی صورت انسان با صورت خداوند وبدين دليلست که نبايد به صورت انسان سيلی زده و جسارت نمود.

شباهت اين عقيده با خرافات بنی اسراييلی:
باکمی تامل درمی يابيم که اين اعتقادات کاملا ساختگی و خرافی و دور از واقعيت و از اسرائيليات برگرفته از تورات تحريف شده يهوديان می باشد.
اين گفتار دقيقا مطابق گفتاريست که در تورات عهد قديم کتاب آفرينش (تکوين) بخش اول داستان آفرينش آمده است :

سرانجام خداوند فرمود :«انسان را شبيه خود بسازيم تابرحیوانات زمين ماهيان دريا وپرندگان آسمان فرمانروايي کند» پس خدا انسان را شبيه خود آفريد .

ويا در کتاب آفرينش بخش پنجم تحت عنوان از آدم تا نوح اينچنين آمده است :
اين است شرح پيدايش آدم و نسل او هنگامی که خدا خواست انسان را بيافريند او را شبيه خود آفريد .

ابن تيميه حرانی عالم برجسته و شيخ الاسلام اهل سنت وتئوریسين بزرگ وهابيت ضمن پذيرش خلقت صورت آدم به شکل صورت پروردگار شباهت اين روايات با نقل تورات را دليل بر صحت گفتار تورات دانسته و آنرا بر شباهت (نه مانندی)خلقت صورت آدم به صورت خداوند تاويل می نمايد.
مراجعه شود:
کتاب الجواب الصحيح لمن بدل دين المسيح ج 3/444
المؤلف : أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس
الناشر : دار العاصمة – الرياض الطبعة الأولى ، 1414
تحقيق : د.علي حسن ناصر‏,د.عبد العزيز إبراهيم العسكر ,د. حمدان محمد عدد الأجزاء : 6
ولفظ التوراة فيه سنخلق بشرا على صورتنا يشبهنا لم يقل على مثالنا وهو كقول النبي في الحديث الصحيح
لا يقولن أحدكم قبح الله وجهك ووجه من أشبه وجهك فإن الله تعالى خلق آدم على صورته
فلم يذكر الأنبياء صلوات الله وسلامه عليهم كموسى ومحمد إلا لفظة شبه دون لفظ مثل

موضوع قفل شده است