لطفا" جواب دهيد،سرعت نور شکسته شد

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطفا" جواب دهيد،سرعت نور شکسته شد

با سلام خدمت دوستان عزيز:Gol:
موضوعي در انجمن ديگه اي مطرح شد و از اونجا كه به بحث دين و خداشناسي مربوط ميشه خواستم اينجا مطرح كنم تا اگه امكانپذير بود جواب شما رو براي دوستان ديگه ام در اون انجمن ببرم.
من عين مطلبي كه در اون انجمن طرح شده رو براي شما ميزارم و اميدوارم جواب شما ساده و قابل فهم باشه.
و اما موضوع بحث.دوستمان نوشتند:

اول لطفا این خبر رو بخونید

سرعت نور شکسته شد!!!

محققان دانشگاهي در سوئيس سيگنالي را رديابي کردند که سرعتي بالاتر از سرعت نور دارد.

در دنياي خارق‌العاده کوانتوم و مکانيک کوانتومي، پديده‌اي به نام درگيري ذرات با يکديگر وجود دارد؛ به اين معني که اگر دو ذره که به شدت با هم در ارتباطند را از يکديگر جدا کرده و در فاصله طولاني از هم نگه داريم، علي رغم فاصله‌اي که بين آنها وجود دارد، در صورت بروز تغيير در يکي از ذره‌ها ديگري نيز دچار تغيير خواهد شد.

اين پديده توسط دکتر دانيل سالارت و همکارانش در دانشگاه ژنو مورد بررسي قرار گرفت. وي دو فوتون نور مرتبط و درگير به هم را در آزمايشگاه به فاصله 18 کيلومتر از يکديگر دور کرد و با بررسي خصوصيات هر يک از آنها دريافت که با تغيير در هر کدام ديگري نيز متحول مي‌شود.

وي اين آزمايش را بر روي جفت‌هاي زيادي از فوتون‌ها انجام داد که نتايج به دست آمده مشابه نتيجه اوليه بود.

با مشاهده اين نتايج، محققان به اين نتيجه رسيدند که بين اين دو ذره، سيگنالي در حال حرکت است که خصوصيات يکي را به ديگري منتقل مي‌کند.

بر اساس گزارش NewScientist، محققان بر اين باورند که اين سيگنال بايد سرعتي 10000 بار بيشتر از سرعت نور داشته باشد تا بتواند خصوصيت يک فوتون را به ديگري منتقل کند.

نظريه ديگري که اين تيم ارائه داد، مبني بر اين است که سنجش خصوصيات يک فوتون به سرعت بر روي فوتون‌هاي ديگر نيز تاثير مي‌گذارد

همه شنیدیم یکی از اسامی خدای اعرابی نور هستش
یعنی جنسش از نوره و
ماده نیست
یه جور انرژی درسته؟

خب پس باید قویترین باشه تا بقیه ازش مشتق بشن

پس وقتی قویتر از خدای اعرابی هست چرا نباید به اون قویتر اتکا کرد؟؟؟

-------------------------

همین مورد توی زندگی واقعی خودمون هم هست
چرا بعضی چیزها رو قطعی و صد در صد میدونیم؟؟؟؟؟؟
اما معروفترین قانون دنیا هم اسمش نسبیته
یعنی همه چیز نسبی هست و ممکنه تغییر کنه حتی همین قانون

چرا؟؟؟؟؟؟؟

mohsen 88;95615 نوشت:
همه شنیدیم یکی از اسامی خدای اعرابی نور هستش

با سلام

و خوش امد خدمت دوست عزیز و تبریک سال نو

منظورتان از خدای اعرابی چیست؟؟؟

این را متوجه نشدم

یه توضیحی می فرمایید

mohsen 88;95615 نوشت:
همه شنیدیم یکی از اسامی خدای اعرابی نور هستش یعنی جنسش از نوره و ماده نیست یه جور انرژی درسته؟


با سلام

اگر منظورتان از خدای اعرابی؛ خالق جهان افرینش بگیریم

یکی از اسم هایی که برای خالق جهان افرینش در معارف اسلامی امده است نور است همان طور که عالم و خالق و الله و قادر و جبار و.......امده است

و این بدان معنا نیست که خداوند انرژی است

این تایپک را مطالعه نمایید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=766

با تشكر از كارشناس عزيز
منظور دوست ما از خداي اعرابي همان خداي محمد‌(ص) بوده است.
و اما نور:به گمانم در يكي از آيات قرآن خداوند به صراحت مي فرمايد من از نور هستم و ....

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
در مورد این نکته همانطور که همه می دانیم قرآن كريم مي فرمايد: "الله نورالسموات و الارض" (1).
اين مطلب كه: "خدا نور است" از اين آيه اقتباس شده است؛ لذا براي پاسخ به سؤال فوق، بهتر است اندكي دربارة تفسير اين آيه بحث كنيم.
تفسير و شرح مراد اين آيه، از قديم الايام مورد بحث و اختلاف نظر مفسران بوده است. مثلاً علامه طبرسي (متوفي در قرن 6) براي اين عبارت، از قول تابعين (2) سه معني نقل مي كند: برخي نور را به معني منوّر (روشني بخش) گرفته اند؛ برخي به معني هادي (3)، و برخي به معني مُزَيّن(4) دانسته اند. (5)

اما ملاصدرا ـ به تبع شيخ اشراق ـ نور را به همان معناي اصلي اش گرفت و تفسير او از زمان وي به بعد، تقريباً در ميان علماي شيعه مقبوليت يافت.(6) ما خلاصه اي از آن تفسير را كه پاسخي به سؤالات فوق نيز هست، بر اساس تقرير ساده فهم استاد مطهري مي آوريم:
"با توجه به اين كه آسمان ها و زمين ـ كه در قرآن ذكر مي شود ـ نه به عنوان قسمتي از مخلوقات عالم، بلكه به عنوان همة اين مخلوقات و همة مخلوقات عالم عِلوي و سِفلي و غيب و شهادت است،‌ معناي آيه اين مي شود كه: "خدا نور تمام جهان است." آنچه ابتدا از كلمة نور فهميده مي شود، همين نورهاي محسوس است كه هنوز هم صددرصد حقيقت آن از نظر فيزيكدانان كشف نشده است؛ اما به طور مسلّم، مقصود از اين كه خدا نور آسمان ها و زمين است، اين نور نيست؛ زيرا اين نور يكي از مخلوقات خداست: "الحمدلله الذي خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور" (7)، و به علاوه، ما اين نور را با چشم مي بينيم؛ حال آن كه قرآن كريم دربارة خدا مي فرمايد: "لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار" (8).

ولي مصداق كلمة نور منحصر به نور حسي نيست؛ بلكه لفظ نور براي هر چيزي كه روشن و روشن كننده (ظاهر و مُظهر) باشد، وضع شده است. ما هر امر روشن و روشن كننده اي را نور مي ناميم؛ ولو اين كه حسي و مادي نباشد؛ چنان كه تعابير نور علم، يا نور ايمان در احاديث و بلكه در سخنان عادي ما به كار مي رود؛ حتي مولوي سخن از نور عشق به ميان مي آورد:
عشق قهار است و من مقهور عشق چون قمر روشن شدم از نور عشق

به اين معني، درست است كه خداي متعال را هم نور بدانيم؛ يعني: "حقيقتي در ذات خود پيدا، و آشكار كنندة ساير چيزها". به علاوه، ما به خدا نور مي گوييم، ولي هرگز "نور اعظم" نمي گوييم؛ [زيرا] كه [نور اعظم] معنايش اين است كه نورهايي داريم كه يكي بزرگ تر است و ديگري كوچك تر، و خدا نور بزرگ تر است؛ بلكه در آن جا كه مي گوييم: "خدا نور است"، يعني هيچ چيز ديگري در مقابل خدا و مستقل از خدا، نور نيست. در مقابل خدا، ظلمت است و خدا به اين معني، "نورالنور" (9) است.

به علاوه، خصوصيت ديگري هم در نور هست و آن، مسألة هدايت و راهنمايي است كه لازمة روشنايي است؛ لذا اين كه خدا نور آسمان ها و زمين است و هر چيزي نورانيت خود را از خدا دارد، همان مطلب است كه: "هر چيزي به خدا شناخته مي‌شود و شناخت خدا به خود او است."
اين، كاملاً خلاف آن تلقي است كه نزد برخي رواج دارد و مي پندارند: "ما عالم را به خود [يعني با نگريستن در خود عالم] مي شناسيم، يعني مخلوق را به وسيلة خود مخلوق مي شناسيم، و خدا را به وسيلة مخلوق." در حالي كه نگرش عميق ديني ـ كه در عرفان و فلسفه نيز توجيه شده است ـ اين مي باشد كه معرفت اصلي، آن است كه خدا را به خود خدا بشناسيم (10) و عالم مخلوق را به وسيلة خدا." (11)

اما دربارة اين كه: "چگونه خداوند ظاهر و مُظهر (آشكار و آشكار كننده) است؟" علامه طباطبايي چنين توضيح مي دهد: "وجود و هستي هر چيزي، چون باعث ظهور آن چيز براي ديگران است، پس مصداق تام نور مي باشد. از سوي ديگر، چون موجودات امكاني، وجودشان به وسيلة ايجاد خداي تعالي است، پس خداي تعالي كامل ترين مصداق نور است؛ و اوست كه ظاهر بالذات و مظهر ماسواي خويش است و هر موجودي به وسيلة او ظهور مي يابد." (12)

منابع و مآخذ:
1. نور 24/35: خدا، نور آسمان ها و زمين است.
2. تابعين كساني هستند كه پيامبر را نديدند، اما اصحاب پيامبر را درك كردند.
3. در اين صورت، معني آيه چنين مي شود: "خداوند هدايت كنندة اهل آسمان ها و زمين است."
4. و گفته اند، تقدير آيه در اصل چنين بوده است: "مزين السموات بالملائكه و مزين الأرض بالأنبياء و العلماء"؛ يعني: "زينت بخش آسمان ها با ملائكه و زينت بخش زمين با انبياء و علماء."
5. تفسير مجمع البيان، ج7، ص142
6. مثلاً علامه طباطبايي در [ترجمة] تفسير الميزان، ج18، صص181-167؛ امام خميني در شرح چهل حديث، ص625؛ آيت ا... سيد محمد حسين حسيني طهراني در الله شناسي، ج1، صص50-49؛ و آيت ا... مكارم شيرازي در تفسير نمونه، ج14، صص475-470
7. انعام، 6/1: ستايش خدايي را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكي ها و نور را پديد آورد.
8. انعام، 6/103: "چشم ها او را درنمي يابند و اوست كه ديدگان را در مي يابد."
9. در "دعاي نور" در مفاتيح الجنان آمده است: يا نور، يا نورالنور ... .
10. در حديث آمده است: "اعرفوا الله بالله". ر.ك: امام خميني، شرح چهل حديث، حديث 37، ص621
11. مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، ج4، صص411-97؛ با اندكي تلخيص.
12. ترجمة تفسير الميزان، ج18، ص169

mohsen 88;95615 نوشت:
خب پس باید قویترین باشه تا بقیه ازش مشتق بشن پس وقتی قویتر از خدای اعرابی هست چرا نباید به اون قویتر اتکا کرد؟؟؟


با سلام

هرچند خداوند به خاطر قدرت و خالقیت و............ این که هیچ موجودی در عالم قویتر از خدا نیست خداست ولی تنها این دلیل نیست

خداوند خالق عالم است و در عالم هر چه که هست مخلوق خداست
تنها موجودی که خالق ندارد خداست

واجب تعالی قابل مقایسه نیست با مخلوقات خود که بیندیشیم و ماده و انرژی پیدا کنیم و بگوییم این چون قوی تر است پس

این خداوند است

هر چه که در عالم است مخلوق خداست هر چند قوی تر از نور باشد

بزرگوار
جسارتا بنده توصیه ای دارم خدمتتان که ابتدا مطالعه ای در مورد خدا داشته باشید و اشنایی با خدا داشته باشید و دلایل وجود خداوند را نظری بیفکنید و سپس این سوالات حل خواهد شد

این تایپک ها در این راستا است

http://www.askdin.com/showthread.php?t=48

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3161

http://www.askdin.com/showthread.php?t=47

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3196

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4902

باز در خدمت ایم

تفسير الله نور است از علامه طباطبايي :
http://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/allahshenasi/allahshenasi1/allah1.1.htm
و در تفسير اللَهُ نُورُ السَّمَـاوَات وَ الارْضِ بايد گفت‌: لفظ‌ نور داراي‌ معني‌ معروفي‌ است‌. و آن‌ عبارت‌ مي‌باشد از آنچه‌ كه‌ بواسطۀ آن‌، چيزهاي‌ مادّيّه‌ و طبيعيّه‌ در مقابل‌ ديدگان‌ ما ظهور پيدا مي‌كنند. بنابراين‌ اشياء خارجيّه‌ با نور، ظاهرند؛ امّا خود نور، خود به‌ خود براي‌ ما ظهور دارد و مكشوف‌ مي‌باشد. لهذا نور براي‌ چشمها اوّلاً خودش‌ ظاهر است‌ و ثانياً غير خود از اشياء محسوسه‌ را ظهور مي‌بخشد. اين‌ اوّلين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ بر او لفظ‌ نور وضع‌ شده‌ است‌، سپس‌ تعميم‌ داده‌ شده‌ به‌ هر چيزي‌ كه‌ بوسيلۀ آن‌ محسوسي‌ ادراك‌ و منكشف‌ گردد؛ يا به‌ طريق‌ استعاره‌ و يا به‌ طريق‌ حقيقت‌ ثانويّه‌.
روي‌ اين‌ بيان‌ تمام‌ حواسّ ظاهري‌ نور به‌ شمار مي‌آيند، و يا داراي‌ نوري‌ هستند كه‌ محسوساتشان‌ با آنها ظهور پيدا مي‌كنند؛ مانند قوّۀ شنوائي‌ و بويائي‌ و چشائي‌ و بساوائي‌ (سمع‌ و شمّ و ذوق‌ و لمس‌) و سپس‌ آنرا براي‌ غير از محسوسات‌ تعميم‌ داده‌اند. و عقل‌ را نور شمرده‌اند به‌ علّت‌ آنكه‌ بواسطۀ آن‌ معقولات‌ ظهور پيدا مي‌كند.
تمام‌ اين‌ اشتقاقات‌ بواسطۀ تحليل‌ معني‌ نور ظاهري‌ مُبصَر با ديدگان‌ است‌ كه‌ به‌: ظاهر در ذات‌ خويشتن‌، و ظاهر كنندۀ غير خود، منحلّ و منقسم‌

ص 30

مي‌شود.
و از آنجائي‌ كه‌ اشياء با وجودشان‌، خودشان‌ را براي‌ غيرشان‌ ظاهر مي‌نمايند، بنابراين‌ خودشان‌ مصداق‌ تامّ نور مي‌باشند. و از آنجا كه‌ وجود اشياء ممكنة‌ الوجود به‌ ايجاد خداي‌ تعالي‌ است‌، بنابراين‌ ذات‌ خداوند متعال‌ مصداق‌ اتمّ نور مي‌باشد. و لهذا در آنجا وجود و نوري‌ وجود دارد كه‌ اشياء بدان‌ متّصف‌ مي‌گردند، و آن‌ عبارت‌ است‌ از وجود و نوري‌ كه‌ بطور استعاره‌ از خداي‌ تعالي‌ اخذ نموده‌اند. و وجود و نوري‌ وجود دارد كه‌ به‌ ذات‌ خود قائم‌ مي‌باشد و اشياء بواسطۀ آنها استناره‌ مي‌كنند، و آن‌ عبارت‌ است‌ از وجود و نور الله‌.
بناءً عليهذا خداي‌ سبحانه‌ نوري‌ است‌ كه‌ آسمانها و زمين‌ بواسطۀ او ظهور پيدا مي‌كنند، و اين‌ همان‌ معني‌ است‌ كه‌ از اللَهُ نُورُ السَّمَـٰو'تِ وَالارْضِ اراده‌ شده‌ است‌. زيرا در اينجا نور اضافه‌ و نسبت‌ به‌ آسمانها و زمين‌ پيدا كرده‌ است‌، و سپس‌ حمل‌ بر خدا (اسم‌ جلاله‌ و الله‌) شده‌ است‌. و روي‌ اين‌ مبني‌ سزاوار است‌ قول‌ كسي‌ كه‌ مي‌گويد معني‌ اين‌ است‌ كه‌: اللَهُ مُنَوِّرُ السَّمَواتِ وَ الارضِ. يعني‌ الله‌ نور دهندۀ آسمانها و زمين‌ مي‌باشد. و عمدۀ غرض‌ او آنست‌ كه‌ مراد از نور در اينجا نور مستعار قائم‌ به‌ موجودات‌ و وجودي‌ كه‌ حمل‌ بر موجودات‌ مي‌شود نيست‌؛ تَعالَي‌ اللَهُ عَنْ ذَلِك‌ وَ تَقَدَّسَ.
و از اينجا استفاده‌ مي‌شود كه‌ خداي‌ تعالي‌ براي‌ هيچ‌ موجودي‌ مجهول‌ نمي‌باشد. به‌ سبب‌ آنكه‌ هر چيزي‌ كه‌ براي‌ خودش‌ و يا براي‌ غير خودش‌ ظهور پيدا كند فقط‌ بواسطۀ ظهور دادن‌ خداي‌ تعالي‌ امكان‌ دارد، و بنابراين‌ حتماً مي‌بايست‌ خداي‌ تعالي‌ در ذات‌ خودش‌ براي‌ آن‌ چيز پيش‌ از آن‌ چيز، ظهور داشته‌ باشد. و به‌ سوي‌ اين‌ واقعيّت‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ قول‌ خداوند بعد از دو آيه‌:
أَلَمْ‌تر أَنَّ اللَهَ يُسَبِّحُ لَهُ و مَن‌ فِي‌ السَّمَـاوَات وَ الارْضِ وَ الطَّيْرُ

mohsen 88;95615 نوشت:
همه شنیدیم یکی از اسامی خدای اعرابی نور هستش یعنی جنسش از نوره و ماده نیست یه جور انرژی درسته؟ خب پس باید قویترین باشه تا بقیه ازش مشتق بشن پس وقتی قویتر از خدای اعرابی هست چرا نباید به اون قویتر اتکا کرد؟؟؟

سلام
1- الله نور السماوات والارض به صراحت یعنی خدا وجود آسمان و زمین است چه اینکه به نور وجود است که هر موجودی تجلی و ظهوریافته است . پس بین این نور و آن نور معروف اصطلاحی در یک معنای عام اشتراک وجود دارد و آن اینستکه نور هر آن چیزی است که به ذاته روشن است و غیر خود را نیز روشن می سازد و چون حق تعالی حقیقت وجود است و بذاته ظاهر است و موجد و پدید آورنده مخلوقان نیز است پس او نیز نور است
2- ظاهرا مغالطه ای در استدلال فوق نیز هست و آن اینستکه می گوید :
ما چیزی یافته ایم که سرعتش از نور بیشتر است
و هرچه سرعتش بیشتر است شایسته اعتقاد است
پس باید به چیزی که سرعتش از نور بیشتر است معتقد شویم
آنچه از متن این استدلال قابل استخراج است اینستکه که خدا موجودی محدود به نام نور است که حرکت می کند و این بالبداهه در عقیده اهل دین مردود است چه اینکه اهل دین برای خدای متعال حرکت مکانی قائل نیستند بلکه اصلا اورا مکانی نمی دانند . و بالاتر اینکه اهل معرفت خدای متعال را وجود واحد سعی می دانند که بطور بالفعل تمام عالم را پر کرده است چه اینکه او صمد است و ملات نوره کل شی و تصور حرکت برای چنین وجود سعی بی معناست .
موفق در پناه حق
موضوع قفل شده است