----حال و هوای کربلای امام حسین(ع) چه شکلیه؟(خاطرات)----

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
----حال و هوای کربلای امام حسین(ع) چه شکلیه؟(خاطرات)----

سلام بر همگی

از کسانی که به کربلا سفر کرده اند تقضا دارم خاطراتشان را قرار دهند

تا ما که به این سفر نرفتیم بفهمیم

امام حسین(ع) چه شکلیه؟

بهتره بگم چه حسی تو کربلا سامر

او... به آدم دست می دهد:Gol::grye:

معمولا اولین سفر به کربلا فقط مثل یک رویاست برا آدم

وقتی برمیگردی میفهمی کجا بودی و قدر ندونستی :hey:

آدم مات و مبهوته

نمیدونم چرا حرم امام حسین علیه السلام چنان ابهت و عظمتی داشت که هرکاری می کردم اشکم در نمی یومد .

نمیدونم چرا اکثریت اطرافیانم می گفتند که تو کربلا چنین حالتی داشتند !!!؟؟؟

اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام

سلام به همگی
خاطره ای که من از سفرم به کربلا دارم این است
اول اول با سفر خواهرم به جنوب راهیان نور از طرف مدرسه اون اسمش برای کربلا درومد
ما خیلی خوشحال شدیم خیلی ذوق کردیم تا اینکه یکی دو سالی گذشت خبر اومد که پول سفر کربلای همه ما یعنی خانوادمون جور شده با طلب امام حسینو محبتش به ما خیلی خوشحال شدیمو همگی به تابستون ماه رمضان مشرف به کربلا شدیم اونم خانوادگی
ان شا الله نصیب همه شما عاشقان امام حسین بشود
یا علی

ماه بانو;93510 نوشت:

آدم مات و مبهوته

نمیدونم چرا حرم امام حسین علیه السلام چنان ابهت و عظمتی داشت که هرکاری می کردم اشکم در نمی یومد .

نمیدونم چرا اکثریت اطرافیانم می گفتند که تو کربلا چنین حالتی داشتند !!!؟؟؟

اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام

با اجازه اساتید

یک سخنرانی از آقای مجتهدی (اگه اشتباه نکنم ) بود که مضمون آن به این صورت بود که :

روزی امیرمومنان حضرت علی علیه السلام ، از منطقه کربلای امروزی رد می شدند که حزن شدیدی بر ایشان وارد می شود وقتی دلیل حزن را جویا می شوند ایشان را از حوادث کربلا باخبر می سازند که ایشان هم از خدا می خواهد که به خاطر ایشان لطفی در حق شیعیانشان کرده و این حزن را از دل آنها بردارند ، و خدا نیز می فرماید حقا که پد امت هستی

لطفا اساتید و دوستان اگر منبعی دارید ، نقل کنید . 

:Moshtagh::geryeh:

با سلام وقتی برای اولین بار میری کربلا باورت نمیشه که رفتی اوجا و همش با خودت میگی آیا من لیاقت داشتم که اومدم کربلا؟ حرم حضرت اباالفضل (ع)صفای خاصی داره و حرم امام حسین (ع)انقدر که دلنشینه دوست نداری بیای بیرون.
خلاصه که شنیدن کی بود مانند دیدن؟
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

عنوان واضح و گویا هست

کارشناسان سایت هم حتما شرکت کنند:Gol:

هیچ کجا برای من نجف و کرب و بلا نمی شود
احساس که گفتنی نیست از اسمش معلومه حس کردنیه
باید بری تا بفهمی(شعار نیست!)
خدا قسمت کنه بازم بریم و رو سفید برگردیم

----حال و هوای کربلای امام حسین(ع) چه شکلیه؟(خاطرات)----

اللهم ارزقنا زيارت الحسين عليه السلام :Gol:

همیشه از خدا می خواستم و می خواهم تا محبوبم لیاقت درک واقعه کربلا را به عبد خاکسارش عنایت بفرماید...
و سپس اگر جان به جان به جان آفرین تقدیم نکردم دگر بار نیز لیاقت مشرف شدن به سرزمین دردهای بی انتها را بدهد...

[="red"]العطش با حسین (ع)...[/]

با سلام،
ان شاءالله قسمت همه بشه،
پست های دوستان رو که می خوندم واقعا برای من هم همین جوری بود کربلا اصلا انگار آدم مات ومبهوته،
وقتی از مرز شلمچه گذر نامه رو مهر کردم و اومدم تو خاک خودمون تازه فهمیدم کجا رفته بودم،
اونایی که ان شاءالله قصد دارن برن کربلا محض اطلاع صبح ها بعد از نماز صبح زیارت عاشورا
حرم امام حسین(ع) و شبها حدود ساعت 9:30 شب حرم حضرت ابوالفضل سخنرانی بعثه مقام معظم رهبری هست(اگه اشتباه نکنم)؛ حتما اگه رفتید کربلا برین و شرکت کنید که عجیب حال و هوایی داره.
اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود ...

وایییییییییییی خدایا خوش بحالتون بعد از کربلای حسین (ع) وارد کربلای ایران شلمچه هم شدین...
التماس دعا

apocalypse;115685 نوشت:
وایییییییییییی خدایا خوش بحالتون بعد از کربلای حسین (ع) وارد کربلای ایران شلمچه هم شدین...
التماس دعا

با سلام،
همین که دلتون اینجور مشتاق هست خدا ثوابشو بهتون میده،
انشاءالله برین و از نزدیک زیارت کنین.

خـــــــــدا یعنی میشه این بنده روسیاه و گناه کار رو همه بفرستی کربلا شاید ارباب بهم لطف کنه و قلبم از گناه پا کنه
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا مــــــــــــــــــــی خواهم بـــــــــــــــــــــــرم کربــــــــــــــــــــــــــلا ارباب

سلام به همه:Gol:

چی بگم؟چطور بگم که واقعا زبان از گفتنش قاصره.!!!
تو نجف دلت نمیخواد حتی یک لحظه چشم از گنبد مولا برداری.
تو بین الحرمین که وای میستی نمیدونی کدوم طرف بری؟بری حرم اقا امام حسین(ع) یا بری حرم عموجان عباس؟؟
تو اون لحظه همش میگی کاش میشد هم زمان تو هردوتا حرم بودی.......
حالا که برگشتم قدرشو فهمیدم،تازه فهمیدم خدا چه جایی رو قسمتم کرده بود!
ای کاش بیشتر استفاده میکردم......
ای اش دوباره قسمتم بشه و قسمت همه ی آرزومندان.


آمین

با سلام و احترام

الان تلويزيون مستقيم كربلا رو نشون ميداد به ياد شب اول محرم در كربلا افتادم،

شب اول محرم با مراسمي خاص پرچم سرخ بالاي گنبد سيدالشهداء عليهم السلام و حضرت ابوالفضل عليهم السلام رو به پرچم مشكي تغيير ميدن.

محرم 1430 بود كه براي اولين بار از نزديك شاهد اين مراسم بودم
خيلي پرشور و پرسوز بود، تو مراسم حرم امام حسين عليه السلام كه بودم حدود يك ساعتي طول كشيد و ديگه براي مراسم حرم آقا ابوالفضايل حضرت عباس نرفتم و راهي هتل (فندق الفرقان) شدم.

تو راه برگشت بودم كه يكدفعه متوجه شدم كيفم رو تو حرم جا گذاشتم، دوستم گفت برگرد بريم پيداش كنيم گفتم ولش كن باشه فردا!

روزهاي بعد هر چقدر دنبال رفتم و به قسمت وسايل گمشده حرم و بين الحرمين مراجعه كردم پيدا نشد.

يادش بخير
اللهم ارزقنا زيارة الحسين في الدنيا و الآخرة

منتظر خاطرات زيباي شما هستيم :Gol:

دلم برا حرمت پر می زنه.. برا حرمت پر می زنه...
این رو قبلا جای دیگه ای نوشته بودم:
با دوستام رفته بودیم کربلا. من رفتم و محل قتلگاه رو پیدا کردم. بعد وقتی دوستام می خواستن برن من می رفتم نشونشون می دادم. شده بودم راهنما. توی راه هم به ضریح کوچک بود که می گفتم مال حبیبه.. بعد فهمیدم اون ضریح مال یه نفر دیگه بوده و من اشتباهی می گفتم..
احتمالا زیارتش هم می کردن به نام حبیب بن مظاهر..

سلام
ایام محرم و سوگواری آقا ابا عبدالله ع رو به همتون تسلیت میگم
ان شاء الله قسمت همه ی آرزومندا بشه و برن زیارت کربلاء
جاتون خالی منم 17 مهر همین امسال امام حسین ع طلبیدم و رفتم کربلاء و سوریه
وقتی از سوریه راهی کربلاء بودیم وقتی شط فرات و اون رودخانه های پر از آب رو میدیدم
اشکم بی اختیار میریخت که با وجود این همه آب امام حسین ع و خونوادش تشنه جان دادن
شب هم که رفتم بین الحرمین برای اولین بار چشمم به ضریح آقا امام حسین افتاد و اینطرف هم حرم آقا ابوالفضل العباس ع نمیدونستم کدوم طرفی برم اشک امانم نمیداد
که نمیدونم چطوری شد که خودمو توی حرم امام حسین ع دیدم با ابنکه همیشه با خودم میگفتم هر موقع قسمتم بشه و برم کربلاء اول میرم حرم حضرت ابوالفضل بعد اجازه میگیرم ازشون و میرم حرم امام حسین ع
واقعا هال و هوای اونجا گفتی نیست فقط باید بری و حس کنی

سلام

عاشق نجف و بارگاه امام علی شده بودم .

چون مارو اول برده بودن اونجا .

تو حرم که بودم یه احساس شعف و افتخار میکردم. نمیدونم حس شما تو نجف چی بود ولی من همش خوشحال بودم . خیلی خوشحال بودم .

حال و هوای یکی که اومده به یه ادم بزرگ سر بزنه .
کسی که خیلی وقته نوبت گرفتی تا به دیدنش بری .

درسته وقتی اولین بار رفتم تو حرم یا گنبد و دیدم اشک تو چشام جمع شد و وقت رفتن هم همینطور . ولی دلم شاد بود . ذوق زده بودم .

عاشق نجف شدم .

نجف خونه ی خدا روی زمینه

اما وقتی وارد کربلا شدیم غم عجیبی افتاد تو دلم .
همه تو اتوبوس به اینورو انور نگاه میکردن که شاید گنبدو پیدا کنن و به بقیه نشونش بدن .
با موبایلم مداحی حاج محمود و گوش میدادم :

صحن و سراتو عشقه
ایوون طلاتو عشقه
چیکار دارم بهشتو
کرب و بلاتو عشقه
دعا کنین که سقا ...
تا اینکه یکی گنبدو ودید و هممون برگشتیم سمت اون .
چه حالی بود . اصلا قابل توصیف نیست به خدا .

اینجاست که میگن باید خودتون برین ببینین .

اولین بار با مادرم رفتم تو حرم امام حسین . مادرم چند بار اومده بود و همه جا رو بلد بود و یکی یکی همه جا رو نشونم میداد .
وقت نماز ظهر بود که رسیدیم تو حرم . ایستادیم به نماز . بعد نماز شلوغ پلوغ بود ولی مادرم مسیر گودال قتلگاه رو نشونم داد . بهش گفتم میخوام تنها برم .

تو عمرم هیچ جا مثل قتلگاه منقلبم نکرده بود .
اولین بار بود که بلند بلند گریه میکردم . وقتی چشام به تل زینبیه افتاد دیگه نتو نستم رو پاهام وایستم . همونجا نشستم .

تا اخرین روزی که تو کربلا بودیم هر وقت میرفتم حرو ، امکان نداشت به گودال قتلگاه نرم و هر بار بازم همون حال بهم دست میداد .

کربلا یه تیکه ای از یه جای دیگه هست . این تیکه مال زمین نیست .
این تیکه خیلی غم داره . تا وقتی توش هستی این غم از دلت نمیره .

سلام.
وقتی به نجف رسیدم چشم می گردوندم گنبد مولا (ع) رو ببینم. بالاخره یک گنبد رو دیدم. شنیده بودم اگه وقتی می خوای وارد بشی اشک توی چشمات جمع می شه و گریه ات می گیره یعنی بهت خوش آمد می گویند. منم کلی به خودم فشار آوردم تا گریه ام بگیره. به زور شاید اشکی توی چشمام جمع شد.
ولی رفتیم جلوتر فهمیدم این گنبد اصلا مال حرم نبوده. شاید مسجدی چیزی..
وقتی رسیدم حرم دیگه اون همه فشار لازم نبود!

عاشق سکوت بعد زا نماز صبح تو حرم امام حسین بودم .
بعد نماز مینشستم تو حرم تا که هوا روشن بشه و آفتاب بزنه .هیچ کاری نمیکردم .
فقط سکوت
آخ که چه حال و هوایی بود
یادش بخیر

اون وقتی که ما رفته بودیم کربلا ، مثل اینکه زیر ضریح آب جمع شده بود واسه همینم از زیر ضریح گل ها رو جمع میکردن و کارگرا میاوردن مریختن تو یه قسمتی از حرم .
من گره شونو داشتم .
یه روز رفتم سراغشون .
پرسیدم اینا مال کجاست ؟
طرف گفت این خاک زیر پای حضرته . یه تیکه سنگ مرمر خوشگلم توش بود که سریع ورش داشتم.
جاتون خالی .
هنوزم دارمش .

من سال گذشته که رفتم یادش بخیر خیلی دوست داشتم این بین الحرمین که توی تلوزیون نشون میده رو از نزدیک ببینم وقتی هم رفتیم توی خود حرم امام حسین (ع) یه قسمتش بود که داشتند بازسازی میکردند و کلی خاک بود اونجا ریخته شده بود وقتی شب جمعه میشد توی خیابان ها غذا تقسیم میکردند غلغله بود از بس شلوغ بود یادش بخیر ما همیشه از درب باب الرحمه وارد میشدیم اخ که این روزا خیلی دلم هواشو کرده ان شالله خود امام حسین دوباره دعوتم کنه:Ghamgin:

[=Arial Black]اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام
:Doaa:
[SPOILER]نه لایق سفر به کربلای ایرانم و نه کربلای حسین ع
:crying::hey::crying:[/SPOILER]

[=Arial Black]التماس دعا

دلم برای کربلا خیلی تنگ شده . شما باشید چی کار می کنید؟؟؟؟؟؟:Ghamgin:

این روزا دارم به دوستم غبطه میخورم خیلی سعادت میخواد که حضرت آقا سید الشهدا (ع) کسی رو بطلبن .

تو را آرزو میکنم ...

کربلا.... دلم برایت تنگ است... دلم برای نوای "لبیک یا حسین" پر از غوغای حرم تنگ شده...
در کربلا آنقدر از خود بی خود میشوی که اصلا یادت میره زبانی هم برای حرف زدن داری
ای خدا یعنی میشه منم برم؟؟؟؟؟؟؟
ارباب دوری هم حدی داره ارباب شما که خیلی سخاوتمندید اقا جون چی میشه من رو سیام قاطی زائرات کنی

اللهم ارزقنا کربللللللللللااااااا.....

[="Indigo"]این چه تاپیکیه آخه ....:Ghamgin:

نمیگین اونایی که نرفتن دلشون خون میشه ....

دستم رفت کلیک کنم روش ... عنوان و که خوندم خدا وکیلی اشکم در اومد ... :geryeh:

گفتم برم تو حرفای بقیه رو بخونم یا برم بگم لایق نبودیم بهمون ندادن ...؟:hey:[/]

بده صدقه به راه خدا بده شب جمعه تو کرب وبلا
سلام،من امسال ده اول فاطمیه نجف بودم.اول که وارد حرم شدم این احساس رو داشتم که اومدم حرم پدر همه امام ها.ابهت خاصی داشت.همینطور آرامش و امنیت غیر قابل وصفی...
روز شهادت حضرت فاطمه حال و هوای حرم خیلی خاص بود،من همینطور که راه میرفتم اشکم بی اختیار میومد...
حرم امام حسین و حضرت عباس فقط به این فک میکردم که چرا منو طلبیدن من که خودم میدونم لیاقت ندارم
شب آخر تو کربلارو که دیگه نگو....گریه امون هممونو بریده بود...
لحظه سال تحویل هم کاظمین بودیم،سال تحویلی که با تمام سال تحویلای عمرم تفاوت داشت،همیشه سال تحویلای من تو خونه و کنار اعضای خانواده بوده،اما امسال سالم با دعای توسل شروع شد با اشک و استغفار شروع شد....
ولی درکل الان احساس میکنم که کل او 7-8روز یه خواب طولانی بوده.
ان شاالله قسمت همه بشه،واسه منم دعا کنین دوباره قسمتم بشه از وقتی که رفتم و برگشتم دیگه آروم و قرار ندارم همش منتظر که دوباره قسمتم بشه.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل ولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است