آيا قوانين و احكام اسلامي مي توانند به مقتضاي زمان تغيير يابند؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا قوانين و احكام اسلامي مي توانند به مقتضاي زمان تغيير يابند؟

آيا قوانين و احكام اسلامي مي توانند به مقتضاي زمان تغيير يابند؟ اين تغييرات با اجازه و صلاح ديدچه كسي ايجاد مي شود؟

احكام از جهات گوناگون به اقسام متعددي تقسيم مي شوند. از جمله حكم تكليفي و وضعي، حكم واقعي و ظاهري، حكم حقيقي (موضوعي) و طريقي، حكم اوليه و ثانوي، حكم ثابت و متغيير و ... .
عدم تفكيك و تشخيص هر يك و خلط آنها باعث برداشت هاي نادرست از قبيل آنچه كه شما از آن ياد كرده ايد مي شود. آنچه كه از اين اقسام مناسب پرسش است چهار قسم اخير (ثانوي، اوليه، ثابت و متغيير) مي باشد.
حكم اولي بر اساس تعريف مشهور فقها، حكمي است كه در موضوع آن عروض حالتي خاص مانند اكراه، اضطرار، تقيه، ضرر، عسر و حرج و ... اخذ نشده باشد. و حكم ثانوي آن است كه در موضوع آن عروض اين قبيل حالت ها دخيل باشد.
به عنوان مثال وقتي گفته مي شود «روزه بر هر مكلفي واجب است» وجوب، حكم اولي است كه به طبيعت روزه تعلق گرفته و در موضوع تكليف (شخص مكلف) هيچ يك از عناوين ثانوي اخذ نشده است. ولي اگر روزه موجب ضرر باشد، يعني عنوان ضرر بر متعلق حكم شرعي عارض شود، حكم اولي وجوب به حكم ثانوي تحريم مبدل مي شود؛ چنان كه حرمت اولي خوردن مردار بر شخص مختار، به وجود ثانوي خوردن مردار، بر شخص مضطر تبديل مي شود. (بررسي تطبيقي ماهيت حكم ظاهري، رضا اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، ص 46)
از تعريف حكم اولي و ثانوي معلوم مي شود كه تبديل حكم اولي به ثانوي، تنها در مدت زمان، عسر، حرج، ضرر آن هم به مقدار ضرورت نه بيشتر است. و پس از برطرف شدن اين عوارض، حكم اولي حاكم خواهد شد.
احكام ثابت و متغيير
يكي از امتيازهاي اسلام و به ويژه مذهب شيعه، پويايي اجتهاد، بر اساس زمان و مكان است. احكام اسلام هر چند در ماهيت خود ثابت مي باشند و هيچ گونه تغييري در طول زمان پيدا نمي كنند؛ «حرام خداوند هميشه حرام و حلال او نيز براي هميشه حلال است». منتها احكام داراي موضوعات و ملاك هاي خاصي مي باشند كه تنها به ملاحظه آن ها از طرف شارع مقدس تقرير و تشريع شده اند. و تا مادامي كه در بستر زمان تغيير بيروني و يا دروني براي موضوعات و ملاك ها حاصل نشود احكام ثابت و تغييرناپذير مي مانند؛ اما چنانچه موضوع ها تغيير كرد حكم نيز اجرا نخواهد شد.

انواع تغيير موضوع
تغيير موضوع احكام به دو صورت ممكن است:

اقسام چهارگانه ياد شده در يكديگر تداخل دارند، به اين معنا كه گاهي حكم هاي اولي و ثانوي ثابت و تغيير ناپذيرند، براي مثال وجوب حجاب وجوب نماز، وجوب تيمم موقع عسر و حرج، از احكام ثابت و تغييرناپذيرند و گاهي هر دو، از احكام متغيير خواهند بود، اگر موضوع آن ها يا علت آن ها تغيير كند.
حاصل آن كه ، چنانچه مقصود استاد گرامي شما از احكام اوليه بودن حجاب، ارث و ديه اين است كه اين احكام تنها در هنگام ضرورت، عسر و حرج، اكراه و اجبار به طور موقت برداشته مي شوند حرف مناسبي است. اما اين رفع موقت حكم به خاطر وجود مانع است نه تغيير حكم به مقتضاي زمان.
اما اگر مقصود استاد شما از احكام اوليه اين باشد كه احكامي مانند حجاب و ديه، احكام ثابت نيستند، اين نظريه درست نيست. احكام ياد شده جزء احكام ثابت اسلامند و تغيير در موضوع يا ملاك آن ها، بر اساس قوانين اسلام، تا كنون پيدا نشده است.

از آنجا كه برداشتهاى نو از قرآن و معارف دينى و عرضه آنها بر اساس خواست زمان،
همان «به روز شدن» تفسير قرآن است، بجاست كه ابتدا معناى تقاضاى زمان و خواست
روز، روشن شود تا بتوان براى تفسير عصرى و عرضه مفاهيم قرآنى مطابق مقتضيات زمان،
معيار درستى به دست داد.

شهيد مطهرى براى تقاضاى زمان، سه تفسير بيان مى‏كند كه در اينجا به چكيده آن اشاره
مى‏شود.

با اين تقاضا، يعنى با پديده هايى كه در زمان پيدا شده، تطبيق داد و آنها را پذيرفت.

و مطابق ذوق و سليقه مردم بودن، بايد ديد كه پسند اكثريت مردم چيست؟ ذوق عمومى
چيست؟ از پسند عمومى پيروى كند و با مقتضاى زمان هماهنگ كند.

يعنى احتياج بشر در هر زمان يك نوع تقاضايى دارد.

وى سپس با ردّ تفسير اول و دوّم، تفسير سوم را مى‏پذيرد و به شرح و بسط آن مى‏پردازد.

بديهى است در موضوع مورد بحث نيز اگر گفته مى‏شود: بايد به مقتضاى زمان عمل كرد
و يا سخن گفت و يا قرآن را تفسير كرد و آن را عصرى كرد، تنها معناى سوم مراد است؛ چرا
كه محور فعاليت بشر احتياج اوست. بدين معنا كه انسان در اين دنيا يك سلسله احتياجات
واقعى دارد؛ از قبيل خوراك و پوشاك و مسكن و علم و فكر و عقيده و... كه توأم با آن آفريده
شده وبناچار به دنبال آن حركت مى‏كند. در اين ميان يك سلسله احتياجات نيز ثابت و لا
يتغيرند؛ مثل پاسخ به نداى فطرت توحيدى و عبوديت و پرستش، تأمين نيازهاى فكرى و
عقيدتى و ارزشهاى اخلاقى و... مجموعه‏اى از نيازهاى ديگر نيز وجود دارد كه در حال
تغيير و تحوّلند و در هر دو صورت براى تأمين آن به ابزار و وسائلى نياز است كه ما آن را
نيازهاى ثانوى مى‏ناميم اين ابزار و وسائل در هر عصرى ممكن است تفاوت كند و با
پيشرفت و تكامل خود، راه وصول را نزديكتر و ساده‏تر و گاهى نيز دقيقتر و پيچيده‏تر كند. در
هر حال لازم است كه به تقاضاى آن پاسخ مثبت داد. از آنجا كه امروز نيازهاى فكرى بشر
بيشتر شده و مطالب و استدلالات گذشته را كافى نمى‏داند و يا عرضه آنها را به شكل
قديمى و كهنه، مطلوب و مؤثر نمى‏داند، لازم است در نحوه عمل و عرضه افكار و آراء
تجديد نظر كرده، هرچند در تفسير قرآن باشد.

شباهت كتاب تشريع با كتاب تكوين

بى شك كتاب تشريع شباهتى تمام با كتاب تكوين دارد، چرا كه هردو مجموعه‏اى از
آيات الهى و مظهر تجلى اويند و هردو مجمع حقايق و مخزن اسرار خلقتند. پس آنگونه كه
هر روزه از عجايب آسمان و زمين و ستارگان و كوه و دريا و ديگر آيات كتاب تكوين پرده
بردارى مى‏شود و شگفتيهاى آن آشكاتر مى‏شود، كتاب تشريع نيز چنين است و طبعا هرچه
زمان به پيش مى‏رود، حقايقش آشكارتر و معارف بلندش روشنتر و تجلى اش بيشتر
مى‏شود. از اين روست كه در روايات نيز تعابيرى چون: بحره، نجومه، عجائبه و غرائبه و...
درباره قرآن وارد شده است.

در روايتى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم كه فرمود: «... له ظهر و بطن، فظاهره، حكمة و
باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق، له نجوم و على نجومه نجوم، لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه،
فيه مصابيح الهدى و و منازل الحكمة...؛ قرآن ظهر و بطنى دارد، ظاهرش حكمت و باطنش علم است؛
ظاهرش نيكو و باطنش عميق است. براى قرآن ستارگانى است و بر آن ستارگان ستارگانى ديگر، عجائبش
نامحدود، و غرائبش كهنه ناشدنى است؛ در قرآن چراغ‏هاى هدايت و علائم حكمت است»، (بحارالانوار، ج 89، ص

اگر قرآن كتابى است كه در طول قرون و اعصار جريان مستمرى دارد، و در هر زمان بسان
خورشيد و ماه طلوع مجددى دارد، قطعا برداشت‏ها و استفاده از آن نيز مستمر است و
بديهى است كه ساتفاده از قرآن نيز در هر زمان به موازات پيشرفت و ترقى علوم متفاوت
خواهد بود.

قانون كلى:

نتيجه‏اى كه از مجموع اين ادلّه به دست مى‏آيد، اين است كه زمان و مكان اجمالاً در فهم
قرآن تأثير دارند و مى‏توان آن را به عنوان يك قانون كلى بدين صورت بيان كرد:

ملاك كلى در برداشت نواز قرآن كريم در هر زمان و مكان، كشف قرينه‏اى جديد است كه
مسير فهم و دريافت معنى را عوض مى‏كند. اين قرينه گاه به وسيله دانش بشرى كشف
مى‏شود وگاه با برخورد و تضارب آراء، گاهى نيز اين قرينه با دقت و تعمق بيشتر در آيه و يا
روايت مربوطه به آن مكشوف مى‏گردد، كه خود قرينه‏اى منفصل است. 2. بيروني، مانند آن جا كه روابط اجتماعي و يا اقتصادي نسبت به موضوعي تغيير كرده باشد، به گونه اي كه روابط اقتصادي و اجتماعي پيشين نسبت به موضوع حاكم نباشد. در اين صورت نيز حكم پيشين برداشته شده و حكم جديدي بر آن ها بار مي شود. اين حكم تغييرات و اجازه برداشت حكم جديد، مطابق موازين و معيارهايي است كه خود اسلام معين كرده است؛ منتها بايد دقت كرد كه تعيين موضوع و ملاك احكام به ويژه در تغييرات بيروني بسيار سخت است. از اين رو نبايد به صرف تغيير ظاهري شرايط و روابط اجتماعي حكم به تغيير داد چه بسا كه اين تنها ملاك حكم نباشد و ملاك هاي ديگري نيز وجود داشته باشد كه ما از آن بي خبريم. 1. دروني، مانند اين كه سگي در نمك زار نمك شود، يا اب نجس تبديل به بخار و يا خون بدن انسان جزء بدن پشه شود يا شراب سركه گردد كه دراين صورت حكم نيز تغيير مي كند و جاي بحث ندارد. 1 - هرچه در يك زمان به وجود آمد، همين به وجود آمدنش تقاضاست، و بايد خود را 2 - مقصود از اقتضاى زمان و يا تقاضاى آن، تقاضاى مردم زمان است، يعنى مردم پسند 3 - تقاضاى زمان به اين معناست كه: احتياجات واقعى در طول زمان تغيير مى‏كند، 17، چاپ مؤسسه الوفاء، بيروت).

[=Times New Roman]بسمه تعالی:Sham::Sham::Sham:
[=Times New Roman]در دین مبین اسلام یک سری قوانین به عنوان اصولی ثابت هستند ودر هیچ زمان ومکانی تغییر نمی کنند مانندحرمت ربا ،خمر ،گوشت خوک و...،یا وجوب نماز ،حجاب و...،:Gol::Gol:
[=Times New Roman]به موازات آن یک سری قوانین طبق شرایط زمانی ومکانی تغییر می کنند مثلا استعمال توتون وتنباکو در اسلام حلال است ولی در بعض موارد حرام میشود .زمان میرزای شیرازی استعمال آن در ایران حرام شد که در همان زمان در جای دیگری حلال بود .که البته بر طبق مصالحی چنین فتوایی از سوی مرجعیت شیعه صادر گشت .که باعث افتخار تشیع است که همیشه فقهی نو وبه روز دارد واحکام کهنه راپیروی نمیکند.:Gol::Gol:
[=Times New Roman]این تغییرات نیز از سوی مرجعیت و فقهاء عظام صورت می گیرد که میطلبد یک فقیه علاوه بر تبحر در فقه واصول ،آگاه به زمان ومکان نیز باشد ومسائل روز را بدانند .که این نیز افتخاری برای فقهاء شیعه محسوب می شود.

موضوع قفل شده است