حقیقت مرگ چیست؟(مرگ انسان به دست كيست خدا يا عزرائيل)
تبهای اولیه
از چیزهایی كه غالب مردم را نگران کرده و از آن ترس و وحشت و دلهره دارند، مرگ است.
همه ما مؤمنیم و می دانیم که با مرگ زندگی پایان نمی پذیرد، و زندگی اصلی تازه شروع می شود، و اگر در این دنیا اعمال نیک از ما صادر شده باشد، قابل مقایسه با این دنیا در نعمت و شادمانی نیست؛ با این وجود نگران مرگ هستیم.
این نگرانی چند عامل دارد:
1. نداشتن آگاهی از حقیقت مرگ: نقل شده امام هادی علیه السلام نزد یكی از یارانش ـ كه مریض بود ـ رفتند و او را دیدند كه از ترس مرگ به شدت گریه می كند. حضرت فرمودند: "چون مرگ را نمی شناسی از آن می ترسی."
مراد از نشناختن مرگ، انکار آن نیست که آن شخص مرسض مؤمن بوده است، بلکه مراد این است که از جایی که برای ما آشنا است به جایی می رویم که نمی شناسیم. طبیعی است که این امر نگرانی بیاورد.
برای رفع آن باید معلوماتمان را در باره مرگ و منازل آخرت و آن چه در آنجا واقع می شود، زیاد کنیم. اگر بدانیم مؤمنان نیکوکار در آن عالم با چه کسانی ملاقات خواهند کرد، و چه نعمتهایی خواهند داشت، و در آنجا غریب و تنها نیستند، بلکه در با نیکان و ملائکه بسر می برند، اگر مؤمن و نیکوکار باشیم دیگر نگران نخواهیم بود.
2. دل بستگی به دنیا: كسانی كه در زندگی دنیا غوطه ورند و به آن دل بسته اند، جداشدن از دنیا برایشان سخت و دشوار است.
آموزه های دینی تأكید فراوان دارند كه به دنیا و امكانات آن هرگز دل نبندیم و سعی كنیم زندگیمان در حد کفاف باشد و مابقی را در راه خدا مصرف کنیم. این به خاطر آن است که دل به دنیا نبندیم. در این صورت مرگ برای ما نگران کننده نخواهد بود، چرا که به جایی بهتر می رویم. روایت كرده اند شخصی از رسول خدا صلی الله و علیه و آله پرسید: چرا من از مرگ خیلی می ترسم؟ حضرت فرمودند: آیا مال و ثروت داری؟ عرض كرد: آری. حضرت فرمودند: آیا در راه خدا ثروت خود را مصرف می كنی؟ عرض كرد: خیر. حضرت فرمودند: ترس تو به سبب از دست دادن اموالت است؛ چون می دانی با مرگ آن ها از تو گرفته می شود.("میزان الحكمة"، ج9، ص260)
شخصى از ابوذرغفاری پرسید چرا از مرگ كراهت داریم ؟ فرمود : چون شما دنیایتان را آباد و آخرتتان را خراب نموده اید، و واضح است كه كراهت دارید از جاى آباد به جاى خراب منتقل شوید.("میزان الحكمة"، ج 9 ، ص 254)
3. كمی توشۀ آخرت: انسانی كه می داند سفری ابدی در پیش دارد و برای آن توشه ای ذخیره نكرده است از فرارسیدن مرگ هراسان است، و آرزو می كند مرگش دیرتر فرارسد تا بتواند توشه ای برای سرای آخرت فراهم كند.
به نظر نگارنده این عمومی ترین علت مرگ است که حتی مؤمنان هم از آن فارغ نیستند. شاید مقداری از این نگرانی خوب هم باشد. راه حل تقلیل این نگرانی دو امر است؛ یکی این که ما تا آنجا که می دانیم و می توانیم در عمل نیک کوتاهی نکنیم. منظور کاری بیش از حد طاقت نیست، بلکه منظور این است که تنبلی نکنیم. دوم آن که بدانیم اگر ما اهل کوتاهی نباشیم، خداوند خود کمبودها را جبران می کند.
4. گناه: كسانی كه دستورات خدای متعال را به درستی به جا نیاورده اند و می دانند كه در سرای آخرت بازخواست خواهند شد و به كیفر كردارشان خواهند رسید، از مرگ هراس و وحشت دارند.
قرآن كریم در باره این افراد می فرماید: "وَلایتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ" یعنی هرگز مرگ را به سبب آنچه از پیش به دست خویش كرده اند، آرزو نخواهند كرد و خدا به حال ستمگران داناست.
راه رفع این علت ترک گناه از زندگی است.
منبع: تبیان
شخصى از ابوذرغفاری پرسید چرا از مرگ كراهت داریم ؟ فرمود : چون شما دنیایتان را آباد و آخرتتان را خراب نموده اید، و واضح است كه كراهت دارید از جاى آباد به جاى خراب منتقل شوید.("میزان الحكمة"، ج 9 ، ص 254)
همین یک جمله اگر گوش شنوا و دل بیداری باشد ، کافی است برای به خود آمدن !
سلام به تمام دوستان اسک دینی
از قدیم گفتن مرگ حق و همه ما هم منبر های زیادی دربارش شنیدیمو احتمالا خودمون هم منبرشو رفتیم.
هیچ کس نیست که از مرگ مرخصی گرفته باشه اما با این همه چقدر این مساله برای ما مهم بوده که روش حساب کنیم و در برنامه زندگیمون جایی براش قرار بدیم؟
تا به حال به این فکر کردید که:
* تا به حال طوری به اطرافتون نگاه کردید که انگار چند لحظه بیشتر وقت ندارید؟ * اگر ما مرگ رو در لحظه لحظه عمر مد نظر داشته باشیم اخلاقی که با دیگران(پدر،مادر،استاد و برادر و خواهر و همسر و...) داریم چگونه است؟
آیا آماده مرگ هستیدیا نه؟؟؟
سلام
کسب علم ومعرفت بخصوص در وادی دین اعظم مصادیق کسب آمادگی برای مرگ است .
موفق در پناه حق
سلام
* اگر ما مرگ رو در لحظه لحظه عمر مد نظر داشته باشیم اخلاقی که با دیگران(پدر،مادر،استاد و برادر و خواهر و همسر و...) داریم چگونه است؟
بله فرق می کنه ولی چه فایده که بعد از مدتی فراموش می کنیم؟(خودمو می گویم)
* آیا آماده مرگ هستیدیا نه؟؟؟
بله فکر کردم
اما اگر منظورتان از طرح این سوال آمادگی است نظر شخصی ام این است که مگه می شود وقتی آدم به سوی خدا بر می گرده مرگ شیرین نباشه؟
ولی احساس آماده بودن ونبودن بسته به شرایط روحی آدم فرق می کنه (حداقل در مورد خودم که اینجوریه)
* تا به حال طوری به اطرافتون نگاه کردید که انگار چند لحظه بیشتر وقت ندارید؟
بله ولی بعد از مدتی از بین می رود چون حس امید به خدایی که آمرزنده است به ادم انرژی می دهد تا برای آینده برنامه ریزی کند:Gol:
یاد مرگ داراى آثار بسیارى مى باشد که در منابع اسلامى به آنها اشاره شده است. ما در این نوشتار به برخى از آنها خواهیم پرداخت:
1. غفلت زدایى و آگاهى بخشى
از جمله آثار یاد مرگ، رهایى از غفلت و هشیارى نسبت به حقایق مهم پیرامونمان مى باشد. در واقع، ما انسانها از یاد مرگ مى ترسیم و فریب دنیا را مى خوریم و به بازیچه سرگرم مى شویم؛ در حالى که براى آخرت آفریده شده ایم؛ ولى این دنیا را که در آن هستیم دوست داریم. هیچ گاه نباید فراموش کنیم که زندگى ما نَفَسهایى است که شمرده مى شود و چون نَفَسى بگذرد، قسمتى از آن کاسته شده و قدمى به مرگ نزدیک تر شده ایم. و باید گفت: «جثّه هاى خاموش، تو را موعظه مى کند و مرده ساکت به تو مى گوید، استخوانهاى پوسیده و تنهاى خفته سخن مى گوید و قبر تو را که هنوز زنده مانده اى میان قبرها نشان مى دهد.»
امام صادق علیه السلام در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیدارى روح و جان آدمى مى فرماید: «ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِى النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّى النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَى وَیُطْفِى ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا؛ یاد مرگ خواهشهاى باطل را از دل زایل مى کند و ریشه هاى غفلت را مى کند و دل را به وعده هاى الهى قوى و مطمئن مى گرداند و طبع را رقیق و نازک مى سازد و عَلَمهاى هوا و هوس را مى شکند و آتش حرص را فرو مى نشاند و دنیا را حقیر و بى مقدار مى سازد.»
به همین دلیل است که هر امر مربوط به مرگ، مى تواند عامل بیدارى و دورى فرد از غفلت محسوب گردد؛ همچنان که امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مَنْ کانَ مَعَهُ کَفَنُهُ فِى بَیْتِهِ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ کسى که کفنش با او در خانه اش باشد، از غافلان به شمار نمى آید.»
دنباله پست قم
و یا اینکه مى فرماید: «اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُولُ؛ هنگامى که جنازه کسى را برداشتى، فکر کن که گویا تو خود آن کسى هستى که [در تابوت است و] آن را برداشته اند.»
قلب و دل انسان بر اثر اشتغال به امور دنیوى زنگار غفلت و بى خبرى به خود مى گیرد و یاد مرگ مى تواند زداینده این آلودگیها و روشنى بخش قلب و وجود آدمى باشد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن سؤالى به این موضوع اشاره فرمودند: «اِنَّ الْقُلُوبَ تَصدَأُ کَما یَصدَأُ الْحَدِیدُ. قِیلَ یا رَسُولَ اللّهِ وَما جَلاَؤُها قالَ قِراءَةُ الْقُرْآنِ وَذِکْرُ الْمَوْتِ؛ همچنان که آهن زنگ مى زند، این دلها نیز زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا! صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن و به یاد مرگ بودن.»
گوید اندر نزع از جان آه مرگاین زمان کردت ز خود آگاه مرگ
این گلوى مرگ از نعره گرفتطبل او بشکافت از ضرب اى شگفت
2. زهد و بى رغبتى به دنی
غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه مى دهد و او را سخت شیفته و واله خویش مى گرداند، به طورى که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتى همچون مرگ محروم مى سازد؛ امّا انسان غافل، در راه رسیدن به خواسته هاى نفسانى از هیچ سعى و تلاشى فروگذارى نمى کند و از پاى نمى نشیند. یادمرگ از جمله آثار یادمرگ، رهایى از غفلت و هشیارى نسبت به حقایق مهم پیرامونمان مى باشد
این میل و رغبت به دنیا را از دل انسان بیمار مى شوید و مى زداید. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِى الدُّنْیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یادمرگ از میل و رغبت به دنیا مى کاهد.»
ابى عبیده از امام باقر علیه السلام تقاضاى موعظه اى کرد، ایشان به عملى توصیه نمودند که اثر آن زهد در دنیاست: «قُلْتُ لاَِبِى جَعْفَرٍ علیه السلام حَدِّثْنِى بِما اَنتَفِعُ بِهِ فَقالَ یا اَبا عُبَیدَةَ اَکْثِر ذِکْرَ الْمَوتِ فَاِنَّهُ لَمْ یُکْثِر الاِْنسانُ ذِکْرَ الْمَوتِ اِلاَّ زَهِدَ فِى الدُّنْیا؛ به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چیزى بفرماى که از آن سود برم. فرمود: اى ابا عبیده! زیادمرگ را یاد کن! چه هر انسانى آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بى رغبت مى شود.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله در تفسیر زهد مى فرماید: «الزُهدُ فِى الدُّنیا قَصرُ الاَْمَلِ وَشُکرُ کُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللّه؛ زهد در دنیا [همان] کوتاه کردن آرزو و به جاى آوردن شکر هر نعمت و پرهیز از تمامى محرمات الهى است.»
مسلّم است که آدمى با داشتن این اوصاف، داراى مقامى با ارزش مى گردد و سزاوار مدح دیگران مى شود و بدون آن از تمام ارزشها سقوط مى کند. روایت شده است که در نزد پیامبر صلى الله علیه و آله از مردى یاد کردند و زیاد او را ستودند. پیامر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «کَیْفَ کانَ ذِکرُ صاحِبِکُمْ لِلْمَوتِ؛ رفیق شما با یادمرگ چگونه است؟ آنها عرض کردند؛ «ما کُنّا نَکادُ نَسْمَعُ یَذْکُرَ الْمَوتَ؛ نشنیده ایم که از مرگیاد کند.» آنگاه رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «فَاِنَّ صاحِبَکُمْ لَیسَ هُناکَ؛ رفیق شما داراى موقعیتى نیست که شما مى گویید.»......»»»
....»»»
انسانى که دلبستگیهایى به دنیا پیدا کرده، بعضى از این دلبستگیها به دلبستگى دیگرى مى انجامد تا او را هلاک مى کند؛ همچنان که حضرت عیسى علیه السلام فرمود: «مَثَلُ طالِبِ الدُّنیا مَثَلُ شارِبِ ماءِ الْبَحرِ کُلَّما اِزدادَ شُربا اِزدادَ عَطَشا حَتّى یَقْتُلَهُ؛ حکایت طالب دنیا، حکایت کسى است که از آب دریا مى نوشد. هر چه بیشتر بنوشد، بر عطش او افزوده شود تا او را بکشد.»
با یاد مرگ، به تدریج دیدگاه انسان نسبت به دنیا تغییر مى کند؛ به طورى که به مقدار اندکى از آن راضى مى گردد. امیر المؤمنین علیه السلام در این باره مى فرماید: «مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوتِ رَضِىَ مِنَ الدُّنْیا بِالْیَسِیرِ؛ کسى که بسیار یاد مرگ کند، به مقدار کمى از دنیا راضى مى شود.»
همچنین، با کسب زهد که در اثر یاد مرگ پدید مى آید تحمل سختیها و مشکلات دنیا بر او دشوار نمى باشد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنیا هانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبات؛ هر که دل از دنیا برکند، مصیبتهاى آن بر او آسان مى شود.»
چون قامت ما براى غرق استکوتاه و دراز او چه فرق است
3. کوتاهى آرزو
گاهى انسان در اثر فراموشى مرگ، غرق در دنیا و امور دنیوى مى گردد و براى آنچه که هنوز به دست نیاورده، در دل، آرزوى وصال مى نماید؛ اما هزار دریغ و افسوس که اجل به او مهلت نمى دهد و مرگ او را در کام خود فرو مى کشد و آرزوهاى دور و دراز را به خانه گور مى برد.
یاد مرگ مى تواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بى قرارى و کناره گیرى از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمى را براى سراى جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهاى طولانى، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد مى سازد؛ همچنان که حضرت على علیه السلام به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلى مطرح مى نماید و مى فرماید: «مَا اَطَالَ عَبدٌ الاَْمَلَ إلاَّ أَسَاءَ الْعَمَلَ؛ هیچ بنده اى آرزویش را طولانى نمى کند، جز اینکه عملش را بد مى کند.»
به همین علت، ایشان آرزوى طولانى را به عنوان یکى از مواردى که از گسترش آن در امت اسلامى ترس داشت معرفى نموده، مى فرماید: «إنَّ اَخَوفَ مَا أخَافُ عَلیکُم خِصلَتَانِ، إتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاَْمَلِ، فَأمَّا إتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنسِى الاْآخِرَةَ؛ وحشتناک ترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم دو خصلت است: پیروى هوى و آرزوى دراز. پیروى هوى [شما را] از حق باز مى دارد و آرزوى دراز [شما را] از یاد آخرت به فراموشى مى اندازد.»
در دستورات اسلامى نیز بر کوتاهى فکر و اندیشه در مورد ساعتهاى آینده دنیا، و منع از مشغول ساختن ذهن به امور دنیایى آتى، و مغتنم شمردن فرصتها بسیار سفارش شده است؛ همچنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: «اِذَا أصبَحْتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَإذَا اَمسَیتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِسُقمِکَ، وَمِنْ شَبَابِکَ لِهَرَمِکَ وَمِنْ حَیَاتِکَ لِوَفَاتِکَ، فَاِنَّکَ لاَ تَدْرِى مَا اسْمُکَ غَدا؛ چون به صبح مى رسى درباره عصر فکر نکن و چون به عصر رسیدى درباره صبح فکر نکن. از سلامتى براى بیماریت و از جوانى براى پیریت، و از زندگى براى مرگت استفاده کن؛ زیرا نمى دانى فردا زنده اى یا مرده.»
همچنین ذکر شده است که هرگاه کسى کارى را به زمان آینده محوّل مى کرد، حضرت مسئله مرگ را به او یادآوردى مى کرد و وى را سخت مورد توبیخ قرار مى داد.
...... با ادامه
شما درباره مرگ و لحظهي جان دادن و... چه مي دانيد؟
آيا تا کنون به لحظه اي که عزائيل به سراغتان مي آيد انديشيده ايد؟
آيا تا بحال بالاي سر کسي که در حال جان دادن است، بودهايد؟
اصلا فکر ميکنيد عزرائيل چه جور موجودي است؟
نه! کامتان تلخ نشود ؛ لطفا Back نزنيد ؛ در اين چند خط نه مطلب ترسناک هست و نه حرفهاي دوست نداشتني و اعصاب خورد کن.
به سوالهاي بالا فکر کرديد؟ حالا مي خواهم تمام تصورهاي شما را نسبت به مردن؛ عزرائيل و آن دمِ آخر عوض کنم
بزرگي مي فرمودند من اصلا از مرگ نمي ترسم چون "مرگ، رفتن از اين اتاق به اتاق کناري است".
مي دانيد که عزرائيل هم يک فرشته است، ولي اشتباه نکنيد چه کسي گفته او فرشتهي عذاب است؟! نه! اصلا!؛ حضرت عزرائيل فرشته و بندهاي از بندگان خداست که هر وقت خداوند دستور فرمايد دست من و شما را مي گيرد و از اين اتاق به اتاق بغلي مي برد، البته دست روحمان را.
آيا تا کنون به لحظه اي که عزائيل به سراغتان مي آيد انديشيده ايد؟
اصلا فکر مي کنيد عزرائيل چه جور موجودي است؟
اما حالا با اين حرفها نبايد از اين سوي بام افتاد که خوب! پس بي خيال، مرگ هم که چيزي نبوده و... نه!؛ بايد به عرضتان برسانم که آن "اتاق بغلي" را خودتان بايد بسازيد البته نه فکر کنيد تنهاي نتها نه!؛ هستند کساني که کمکتان کنند فقط شما بخواهيد که آبادش کنيد، آنوقت زمين و زمان و... به خدمتتان خواهند آمد.
فکر نکنيد من اين حرفها را از خودم و براي دل خوشي شما ميگويم بلکه اينها جواب کسي است که از امام صادق عليهالسلام همين سوال ها را پرسيده است
يک روز آقايي به نام سُدير به حضور امام صادق عليه السلام مي رود و سوالي در اين باره از امام مي پرسد و...، ادامهي اين گفتگو را از زبان خود او بشنويد:
به حضرت ابا عبد الله، امام صادق –که سلام و درود خدا برو باد– گفتم : فدايتان شوم اي فرزند رسول خدا، آيا "مؤمن" از قبض روح شدن اکراه دارد [و جان دادن برايش سخت است]؟
امام فرمودند: نه!، قسم به خدا که اين طور نيست. وقتي که فرشته ي مرگ براي گرفتن روحش مي آيد، در آن هنگام او بي تابي مي کند. فرشته به او مي گويد: "اي ولي خدا بي تابي نکن ؛ قسم به خداوندي که محمد را برگزيد من برايت از هر مادر مهرباني که بخواهد پيش تو آيد، نيکوتر و دلسوزترم؛ چشمهايت را باز کن و ببين..."
امام صادق مي گويد: [در اين هنگام] رسول خدا و امير مومنان و فاطمه ي زهرا و حسن و حسين و ديگر امامان _که درود و سلام خداوند برآنان باد_ برايش تمثّل مي يابند و به او گفته مي شود: "اينان رفيقانت، رسول خدا و امير مومنان و فاطمه و حسن و حسين و امامان هستند".
امام مي گويد: آن شخص چشمش را باز مي کند و نگاه ميکند.
آنگاه مناديي از سوي پروردگار روحش را صدا مي زند و ميگويد: "اي نفسِ آرام يافته به محمد و خاندان او با رضايت به ولايت_ائمه_ و پسنديده شده با ثواب به سوي خدايت برگرد و در ميان بندگانم يعني محمد و خاندان او و در بهشتم درآي".
آنجاست که هيچ چيزي برايش دوست داشتنيتر از خروج روحش و پيوستن به آن منادي نيست.
فرشته به او مي گويد: "اي ولي خدا بي تابي نکن ؛ قسم به خداوندي که محمد را برگزيد من برايت از هر مادر مهرباني که بخواهد پيش تو آيد، نيکوتر و دلسوزترم؛ چشمهايت را باز کن و ببين..."
به به من که وقتي اين مطلب زيبا را خواندم حس زيبايي برايم دست داد اما آميختهي به فکر و ترديد!
ميدانيد چرا؟ به کلمهي مومن در ابتداي روايت توجه داشتيد؟ بله من ترديم در صدق اين کلمه بر خودم بود. و مي توان گفت همه نبايد خيالشان به ديداري اينگونه با آن فرشته مهربان، و رفتني آنچنان خوش باشد.
اما خوشا به حال "مؤمن"، چه زيبا هراسش به آرامشي لذيذ تبديل ميشود.
دوستان نظرتون برام بنویسید شاید به نتیجه برسیم .من که از مرگ هم میترسم و هم نه چرا چون به اعمالم که نگاه میکنم میترسم و دلم نمی خواهد که حالا حالا بمیرم ولی به خداوند مهربان و توبه پذیر نگاه میکنم خود را اماده مرگ میدانم وامدوارم لحظه جان دادن خدا همه گناهانم را ببخشد و پاک به دیدار معبود روم .
سلام
به خودی خود ملک الموت فرشته خوبی است
چون ما را با خدا پیوند می دهد
اما ما چه طور آیا بنده ی خوبی هستیم؟
از طرفی نا امیدی بد است
چگونه بفهمیم مومن هستیم یا نه ؟
آیا امکان دارد ملک الموت قبل از موعد مقرر به دیدن ما بیاید و با ما مکالمه کند و اخطار دهد؟
می تونیم صدایش کنیم و ازش کمک بخواهیم؟(به عنوان فرشته ی مقربی که با انسان ها به طور دائم سرو کار دارد و ملاقات می کند)
اگر می شود چه جوری؟
به شکلی ظاهر می شود
و...:Gol:
چگونه بفهمیم مومن هستیم یا نه ؟
سلام
با معیار پیامبر اکرم ص که فرمودند هرکس از نیکی خودش خوشحال و از بدیش ناراحت شود مومن است
آیا امکان دارد ملک الموت قبل از موعد مقرر به دیدن ما بیاید و با ما مکالمه کند و اخطار دهد؟
برای کسی اتفاق نیفتاده و برای ما هم نمی افتد
می تونیم صدایش کنیم و ازش کمک بخواهیم؟(به عنوان فرشته ی مقربی که با انسان ها به طور دائم سرو کار دارد و ملاقات می کند) اگر می شود چه جوری؟
ظاهرا تنها کمک حضرت عزرائیل به انسان رهانیدن او از قفس جسم است پس بهتر است بدنبال یاور دیگری باشیم که یاریش مستلزم خداحافظی با این عالم نباشد
موفق باشید
عرض سلام و ادب
با معیار پیامبر اکرم ص که فرمودند هرکس از نیکی خودش خوشحال و از بدیش ناراحت شود مومن است
ضمن سپاس از دوست عزيز جناب حامد بابت نقل اين گفت حضرت رسول که به نظر حقير بسيار تامل برانگيز است. از جناب حامد خواهش دارم که سند اين روايت را لطف کرده بفرمايند.
معيار مومن ! چنين مستقل از خارج از خودش تعيين شده! بي هيچ تبصره و اضافه و تفسيري!
اين معيار چه ميزان با روح تعليمات مذاهب اسلامي! يا آنچه مسلمين در ذهن دارند فاصله دارد؟!
ظاهرا تنها کمک حضرت عزرائیل به انسان رهانیدن او از قفس جسم است پس بهتر است بدنبال یاور دیگری باشیم که یاریش مستلزم خداحافظی با این عالم نباشد
با سلام بر دوستان عزیزم:Gol:
یعنی اگه از حضرت عزراییل کمک بخوایم به جای کمک ما رو میبره اون دنیا؟؟:Gig:
ضمن سپاس از دوست عزيز جناب حامد بابت نقل اين گفت حضرت رسول که به نظر حقير بسيار تامل برانگيز است. از جناب حامد خواهش دارم که سند اين روايت را لطف کرده بفرمايند. معيار مومن ! چنين مستقل از خارج از خودش تعيين شده! بي هيچ تبصره و اضافه و تفسيري! اين معيار چه ميزان با روح تعليمات مذاهب اسلامي! يا آنچه مسلمين در ذهن دارند فاصله دارد؟!
سلام
کافی ج 2 ص 232 و وسایل الشیعه ج 1 ص 107
اما در خصوص معنای روایت عرض می شود مومن در اسلام از لحاظ عمل و عقیده تعریف شده است . این روایت بعنوان فعلیت ایمان آن مومن تعریف شده قابل بررسی است پس معنایش این نیست که هرکس ولو بدون اعتقاد به خدا این ویژگی را داشت مومن است . دقت بفرمایید
موفق باشید
یعنی اگه از حضرت عزراییل کمک بخوایم به جای کمک ما رو میبره اون دنیا؟؟
سلام
با توجه به ماموریت ذاتی حضرت عزراییل این تنها انتظاری است که می توان از ایشان داشت .
یواشکی عرض کنم که اگر از ایشان علم خواستید چهره اش به چهره جبرییل ع تغییر می کند و اگر از ایشان مال و منال خواستید که از اقسام روزی است چهره اش به چهره میکاییل ع تبدیل می شود وووو
عالم عقل ( فرشتگان ) یک حقیقت واحد کلی است که به حسب درخواست اهل دنیا ظهور می کنند و به هر نحو ظهور آن نامی تعلق می گیرد لذا اگر تقاضای شما علم بود ..... خود بخوان حدیث مفصل
موفق باشید
سلام
خوب راه احضار ملائک (مثل ازرائیل)
برای کمک چگونه است ؟(این نوع احضار که مشکلی ندارد؟ دارد؟:Gig:)
ایا می شود از او از جهان پس از مرگ سوال کرد تا ببینیم وضعیتمان چگونه است؟
ایا خدا جواز این کار را قبل از مرگ داده است؟
چون جا های مختلف خواندم(اگر توهم نباشد) که انگار امامان وقتی ازرائیل را می دیدند سوال می کردند آیا برای قبض روح امدی؟
آیا این داستان ها درست است؟
اگر درست است آیا برای ما نیز امکان پذیر هست یا خیر؟:Gol:
خوب راه احضار ملائک (مثل ازرائیل) برای کمک چگونه است ؟(این نوع احضار که مشکلی ندارد؟ دارد؟) ایا می شود از او از جهان پس از مرگ سوال کرد تا ببینیم وضعیتمان چگونه است؟ ایا خدا جواز این کار را قبل از مرگ داده است؟
سلام
اگر انسان اهلیت احضار روح اعظمی همچون عزراییل را داشته باشد دیگر نیاز به این امور ندارد بلکه از متن جان خود حقایق را می گیرد
موفق در پناه حق
اگر انسان اهلیت احضار روح اعظمی همچون عزراییل را داشته باشد
سلام
ایا ما نیز می توانیم خودمان ازرائیل را احضار کنیم و از او کمک بخواهیم؟
یعنی این کار خدشه ای به فرمان خدا وارد نمی کند؟
اگر ورد و ذکری بیان شده یا حدیثی که این کار منعی ندارد بگویید
ممنون می شوم
خیلی دوست دارم ازرائیل را قبل از زمان مرگم ببینم و با او دوست بشوم؟
ایا دوست می پزیرد یا خدا او را از این کار منع کرده است؟
کسی می تونه کمک کند؟
در رده جن که نیست؟:Gig::Gol:
اگر ورد و ذکری بیان شده یا حدیثی که این کار منعی ندارد بگویید
با سلام.
ببخشید پریدم وسط حرف.
تا جایی که که حقیر می دانم, اصلا اینکار را نکنید و سرخود نخوانید, دلایلش را دوستان بهتر می دانند و می توانند بگویند.
ایا ما نیز می توانیم خودمان ازرائیل را احضار کنیم و از او کمک بخواهیم؟ یعنی این کار خدشه ای به فرمان خدا وارد نمی کند؟ اگر ورد و ذکری بیان شده یا حدیثی که این کار منعی ندارد بگویید ممنون می شوم خیلی دوست دارم ازرائیل را قبل از زمان مرگم ببینم و با او دوست بشوم؟
سلام
این راه غبارآلود و تاریک است عاقلان از این راه نمی روند . به طاعت و معرفت مشغول باشید همه مسائل حل است به فضل الهی
موفق باشید
سلام این راه غبارآلود و تاریک است عاقلان از این راه نمی روند . به طاعت و معرفت مشغول باشید همه مسائل حل است به فضل الهی موفق باشید
سلام
می دانم خیلی تاریک است
ولی برای مقابله با اجنه نمی شود از ملائک استفاده کرد
یا ایتکه خود خدا ملائک را می فرستد ؟
اگر در خواست این ارتباط برای تقویت معرفت باشد چه طور؟:Gol:
سلام
می دانم خیلی تاریک است
ولی برای مقابله با اجنه نمی شود از ملائک استفاده کرد
یا ایتکه خود خدا ملائک را می فرستد ؟
اگر در خواست این ارتباط برای تقویت معرفت باشد چه طور؟:gol:
با سلام.
براي مقابله با اجنه تا آنجايي كه حقير اطلاع دارم با آيات قرآن و در موارد خيلي ضروري از اجنه مومن و رئيسشان استفاده مي شود.
ارتباط با ملائكه يا موكلان هم تحت شرايط خاصي است و براي هر كسي اين اتفاق نمي افتد.
با سلام. براي مقابله با اجنه تا آنجايي كه حقير اطلاع دارم با آيات قرآن و در موارد خيلي ضروري از اجنه مومن و رئيسشان استفاده مي شود.
سلام
خوب این اجنه مومن که خودشان می ایند درست است؟
فرشتگام چه طور؟
ایا اگر این شرایط را محیا کنیم گناه کردیم؟
الان شایعه هایی در مورد سال 2012 است که...:Gol:
ولی برای مقابله با اجنه نمی شود از ملائک استفاده کرد
سلام
ادعیه و اورادی که برای دفع جن بکار می رود بوسیله فرشتگان الهی محقق می شوند
اگر در خواست این ارتباط برای تقویت معرفت باشد چه طور؟
اسباب روشنتر و سهل والوصولتری برای این امر موجود است و نیازی به این کار نیست . مهم صدق و راستی بنده است
موفق باشید
خوب این اجنه مومن که خودشان می ایند درست است؟
سلام. بله البته به شرطي كه فردي كه اونها را احضار ميكنه خودش اهل علم و ايمان باشد در اين صورت مي تواند تشخيص دهد كه جن احضار شده مومن است يا كافر
فرشتگام چه طور؟
در رابطه با فرشتگان اطلاع زيادي ندارم.
ایا اگر این شرایط را محیا کنیم گناه کردیم؟
فقط در صورتي مجاز هستيم كه براي دفع شر و احيانا آزار و اذيتي كه ممكن است آن هم در موارد نادر به شخصي وارد كنند با اذن و اجازه استاد يا عالم ديني مومن و معتقد اين كار را انجام دهيم در غير اين صورت جايز نيست.
عرض سلام و ادب
اما در خصوص معنای روایت عرض می شود مومن در اسلام از لحاظ عمل و عقیده تعریف شده است . این روایت بعنوان فعلیت ایمان آن مومن تعریف شده قابل بررسی است پس معنایش این نیست که هرکس ولو بدون اعتقاد به خدا این ویژگی را داشت مومن است . دقت بفرمایید
جناب حامد عزيز ، سپاس از ارائه منبع حديث، کاش زحمت زيادتري بکشيد و متن عربي آن را هم ذکر بفرماييد. حقير که ادعاي در باب ادبيات عرب ندارم ، لکن با ترجمه اي که شما فرمودهايد به نظرم تفاوتي آشکار بين دو عبارت ( هر انساني) و (هرانسان معتقد به خدا) موجود است! محمل اين حديث چه کسي است:
هر انساني
هر انسان معتقد به آفريدگار
هر انسان معتقد به خدا (الله) = هر مسلماني
هر انسان مسلمان شيعهاي!
هر انسان مسلمان شيعه معتقد به مذهب اثني عشري
هر انسان مسلمان شيعه معتقد به مذهب اثني عشري معتقد به امام زمان
هر انسان مسلمان شيعه معتقد به مذهب اثني عشري معتقد به امام زمان معتقد به ولي فقيه .....
هر....(؟؟!!)
گويا به غير از معيار (نيکي) معيارهاي ديگري هم موجود است! ظاهراً معيارهايي که در طول اين معيار و حتي مقدمبر آن موجود بوده که در کلام رسول نيامده!
حقير که ادعاي در باب ادبيات عرب ندارم ، لکن با ترجمه اي که شما فرمودهايد به نظرم تفاوتي آشکار بين دو عبارت ( هر انساني) و (هرانسان معتقد به خدا) موجود است!
سلام
در حدیث شریف کلمه "من" داریم که به معنای "کسی که" است . مطالب بعدی ما هم ترجمه نبوده بلکه توضیح بوده است اما قدر مسلم آنستکه مومن از منظر پیامبر اکرم ص مشخص است و آن کسی است که : به اصول معتقد و به فروع فی الجمله عامل باشد ( معیار ایمان و عمل که معیار قرآنی است ) لذا این روایت را به جهت بیان نشانه ای از فعلیت ایمان در مقام قلب مومن بیان فرموده اند و بعید نیست این روایت در جواب سوالی در همین خصوص بوده باشد .
موفق باشید
سلام
یه سوال
مطمئنید این سخن از رسول الله است؟
چون توی نمازخانه دانشگاهمون این حدیث را (اگر اشتباه نکنم) از امام صادق نقل کرده بودند
ناقل حدیث امام صادق(ع) هستند؟:Gig:
مطمئنید این سخن از رسول الله است؟ چون توی نمازخانه دانشگاهمون این حدیث را (اگر اشتباه نکنم) از امام صادق نقل کرده بودند ناقل حدیث امام صادق(ع) هستند؟
سلام
روایت در بعضی منابع از امام صادق ع است اما در بعضی منابع ایشان از رسول الله نقل فرموده اند
در منابعی که آوردیم اولی دارد : عن ابی عبدالله ع و در دومی دارد : عن ابی عبدالله قال قال رسول الله ص
موفق باشید
عرض سلام و ادب
اما قدر مسلم آنستکه مومن از منظر پیامبر اکرم ص مشخص است و آن کسی است که : به اصول معتقد و به فروع فی الجمله عامل باشد
به نظر ميرسد، قدر مسلم آنستکه مومن از نظر حضرتعالي! کسي است که به اصول معتقد و به فروع فيالجمله عامل باشد.
در معيار شما براي مومن، تعيين کردن اصول و فروع و عامل بودن و ... اشکال زا ميشود. ولي معيار حضرت رسول (يا هرکسي که اين فرمايش را فرموده و ميفرمايد و خواهد فرمود) موضوع روشن و واضح و ساده است :هر کسي است که از نيکي کردن ....
حقير قائل به تامل در منافاتي که ميان معيار حضرتعالي و معيار حضرت رسول خواهد بود هستم!
بالاخره قدر مسلم آنستکه هر مومني از نيکي کردنش شاد ميشود، پس چه دليلي داشته ايشان آن را بيان بفرمايد؟! به نظر شما اين قدر مسلم با آن قدر مسلمي که شما در مورد مومن فرموديد تفاوتي دارد؟ چرا حضرت رسول قدر مسلم شما را نفرموده؟
با سلام خدمت دوستان
به نظرم ای نیکی باید همان حس شادی ای باشد که بعد از کار نیک به وجود میاید
مثلا وقتی نماز می خوانیم اگر سعی کنیم از نمازمان محافظت کنیم بعدش یک حس خوب توئم با شادی داریم
و بلعکسش اگر کار بدی انجام دهیم عذاب وجدان می گیریم
خلاصه یکی از نشانه ها ی مومن در خوف و رجاء بودن است(درست می گم؟):Gol:
سلام وعرض ادب خدمت دوستان گرامی
هر چند حال و هوای بحث ربطی به عنوان تاپیک ندارد
ولی چند سوال که شاید بیشتر مرتبط با عنوان تاپیک باشد
اگر مرگ نبود چه میشد؟
مرگ چیست؟
در دنیای بعد از مرگ مرگ وجود دارد؟
متشکرم
اگر مرگ نبود چه میشد؟ مرگ چیست؟ در دنیای بعد از مرگ مرگ وجود دارد؟ متشکرم
سلام علیکم
از نظر مرحوم دولابی مرگ هادم کل لذات است ایشان اینطور معنی می فرمایند که لذت مرگ انچنان بالاست که تمام لذات دیگر را بی رنگ می کند
در دنیای بعد از مرگ دیگر مرگی وجود ندارد و حیات جاودان برقرار است
در حقیقت هیچ لذتی برای شخص پاک و مطهر بالاتر از ترک دنیای سرتاسر مکافات وجود ندارد و وصل محبوب و دوستان
سلام وعرض ادب خدمت **عبدالله** گرامی
رحمت خدا بر جناب دولابی
شاید سوال من از این نظر بود که از یک دید مادی به مرگ هم بنگریم مرگ مرگ نیست ولی شما که از دیدی دیگر نگاه میکنید لذت بخش است
ولی حیات جاودان را اگر ریزبین باشیم به ما مخلوقات نمیخورد
اگر فراموش نکرده باشم جناب دولابی حیات آن جهان را هجرت مدام از یک اتاق محنت زده و تاریک به یک حیاط و باغ دیگر یاد میکرد
حیات جاودان قدری لطیف تر به آن دقیق شوید
به هر حال پاسخی بود شاید که این تاپیک حیاتی یابد و این تاپیک خود را مستغنی از مرگ نبیند
متشکرم
سلام وعرض ادب خدمت **عبدالله** گرامی
رحمت خدا بر جناب دولابیشاید سوال من از این نظر بود که از یک دید مادی به مرگ هم بنگریم مرگ مرگ نیست ولی شما که از دیدی دیگر نگاه میکنید لذت بخش است
ولی حیات جاودان را اگر ریزبین باشیم به ما مخلوقات نمیخورد
اگر فراموش نکرده باشم جناب دولابی حیات آن جهان را هجرت مدام از یک اتاق محنت زده و تاریک به یک حیاط و باغ دیگر یاد میکرد
حیات جاودان قدری لطیف تر به آن دقیق شوید
به هر حال پاسخی بود شاید که این تاپیک حیاتی یابد و این تاپیک خود را مستغنی از مرگ نبیندمتشکرم
بله جداً چه می شد؟
لطفا" نظر خودتون رو بگید.
ولی حیات جاودان را اگر ریزبین باشیم به ما مخلوقات نمیخورد
در حقیقت این حیات جاودان بقای در بقای الله است و این هدیه ای است به انان که یکبار عمر دنیا را با سختی جهاد نفس گذراندند
و عقابی برای انانکه امانت الهی را ضایع کردند
شاید سوال من از این نظر بود که از یک دید مادی به مرگ هم بنگریم
من متوجه نشدم منظورتان را اگر میشه توضیح بیشتر بدین
سلام و عرض ادب خدمت نیکی گرامی
بله جداً چه می شد؟ لطفا" نظر خودتون رو بگید.
لطفا به نیکی به این سوال من دقت فرمایید
و با یک ذهن باز فکر کنید که مرگی برای جناب نیکی نبود چه میشد؟
شما چه کار میکردید؟
در صورت پاسخ شما یا دیگر کاربران تحیر خودم را جهت نقد خدمت شما عرضه میکنم
متشکرم
سلام و عرض ادب خدمت **عبدالله** گرامی
من متوجه نشدم منظورتان را اگر میشه توضیح بیشتر بدین
همانطور که خدمت شما گفتم پاسخ شما از دیدی عرفانی لذت بخش و طرب انگیز است
ولی صرفا سوال من از دید مادی به مرگ نگریستن است
دو مورد را متصور شوید
همانطور که از جناب نیکی درخواست کردم از شما هم درخواست میکنم تصور نمایید که شما در این جهان جاودانه بودید یعنی به هیچ وجه مرگ سراغ شما نمی آمد رفتار شما چگونه بود؟
و درخواست تصوری دیگر در لحظه آغاز حیات بر کره زمین مرگ نبود چه اتفاقی می افتاد؟
متشکرم
بنده از دید عرفانی عرض نکردم عزیز
اتفاقا از دید مادی بود
از دنیائی که در ان به ازا هر لذت یک درد است شما به دنیائی منتقل می شوید که تماما لذت است
تمام کسانی که می میرند از حداقل چیزی که لذت می برند بی وزنی اولیه و عاری از هر دردی بودن است
بعد از ان است که الم و لذت اصلی شروع میشود
یک نگاه ریزبینانه
چرا کودک وقتی به دنیا می اید گریه می کند؟آیا شما نوزاد را فاقد شعور یک انسان بزرگسال می دانید؟
خیر بلکه نوزاد تا زمانی که قادر به تکلم نیست چیزهائی می بیند که بنده و شما نمی بینیم
وقتی نوزاد به دنیا می اید از این جهان وحشت دارد
به جهان تنگ و تاریک رحم خو کرده است
ولی وقتی اندکی در این دنیا بماند به این دنیا خو می کند
و دست و پا زدن و وحشت ما از مرگ هم همین بحث است
اگر ما اخرتمان را اباد کنیم انگاه چنان در ان جهان خواهد شد که نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده
لینک وصف بهشت در همین سایت را مطالعه فرمایید
شما در این جهان جاودانه بودید
شرط جاودانگی زمانی محقق می گردد که شخص لیاقت حیات طیبه ابدی را پس از طی منازل و امتحانات سخت به دست اورده باشد
هیچ وجه مرگ سراغ شما نمی آمد رفتار شما چگونه بود
قطعا حیات جاودانه ای در انتظار ماست چرا که تا آبی نباشد تشنگی بی معنی است
ضمنا جناب متحیر شما سئوال محال می پرسید ایا سئوال محال جواب دارد؟
سلام و عرض ادب خدمت **عبدالله** گرامی
از پاسخ شما متشکرم
ولی منظورم این بود که جهان را بدون مرگ متصور شوید نه آنکه مرگ چه حس وحالی دارد
یا حداقل برای خودتان هم که شده مرگ را حذف کنید چه میشود؟
ضمنا جناب متحیر شما سئوال محال می پرسید ایا سئوال محال جواب دارد؟
بله امر محالی است
ولی از این منظر هم بنگرید به قول معروف فرض محال که محال نیست
شرط جاودانگی زمانی محقق می گردد که شخص لیاقت حیات طیبه ابدی را پس از طی منازل و امتحانات سخت به دست اورده باشد
بله ولی به قول حافظ :
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
یک مخلوق تا ابد مخلوق است فقیر الی الابد فقیر است و غنی هرگز طعم فقر نچشیده و نخواهد چشید
به هر استغنا که برسیم هم غنی نخواهیم شد مستغنی ذاتا فقیر است هرگز نه غنی خواهد شد نه به اغنا میرسد
متشکرم
با سلام و عرض ادب :Gol:
بالاخره قدر مسلم آنستکه هر مومني از نيکي کردنش شاد ميشود، پس چه دليلي داشته ايشان آن را بيان بفرمايد؟! به نظر شما اين قدر مسلم با آن قدر مسلمي که شما در مورد مومن فرموديد تفاوتي دارد؟ چرا حضرت رسول قدر مسلم شما را نفرموده؟
حضرت رسول (ص) قرآن را برای ما آورده اند. مؤمن در منظر قرآن مشخص می شود، نه در یک جمله از میان هزاران جملۀ حضرت رسول (ص). بیانات معصومین (ع) منافاتی با قرآن ندارد، و خودشان فرمودند که اگر روایتی از ما دیدید که با قرآن ناسازگار است، آن را نپذیرید. پس طبیعی است که باید فرمایشات آن بزرگواران با معیارهای قرآنی تفسیر شود. و اما روایت مربوطه که جناب حامد عزیز به آن اشاره فرمودند:
هرکس از نیکی خودش خوشحال و از بدیش ناراحت شود مومن است
در این روایت دو شرط ذکر شده است. شخص باید از نیکی خودش خوشحال و از بدی خودش ناراحت شود؛ پس چنین شخصی باید نیکی و بدی را تشخیص دهد. حضرت رسول (ص) نفرمودند هرکسی که از آنچه نیکی می پندارد خوشحال شود مؤمن است، بلکه هر کس از نیکی خودش خوشحال شود... یعنی آن فرد باید بداند که نیکی و بدی چیست. و نیکی و بدی را هم قرآن و اسلام تعیین کرده اند. در نتیجه چنین کسی باید از آنچه قرآن نیکی می داند خوشحال شود، و از آنچه قرآن بدی می داند ناراحت شود.
پر واضح است که هر کسی خوشحالی را دنبال می کند، و از ناراحتی پرهیز می نماید. طبیعتاً کسی که نیکی و بدی را دریافته، از آنها خوشحال و ناراحت می شود، بر طبق آنها عمل می کند. پس طبیعتاً دستورات قرآن و اسلام را دنبال می کند.
از طرفی دیگر، علم مورد نیاز برای تشخیص نیکی از بدی و حق از باطل را هر کسی ندارد، بلکه مجاهدت و تلاش لازم است تا کسی به چنین مقامی برسد.
خلاصه اینکه این فرمایش حضرت رسول (ص) بیان گوشه ای از اوصاف مؤمن است... و البته کسی نمی تواند قرآن و اسلام و باقی روایات و غیره را نادیده گرفته، بر اساس همین یک جمله تفسیر کند که آن حضرت مؤمن را چه کسی می دانستند.
کسی که حضرت رسول (ص) مؤمن می داند، دقیقاً همان کسی است که قرآن مؤمن می داند، چرا که آن حضرت قرآن ناطق هستند، و حقیقت وجودی ایشان و قرآن یکی است. :Sham:
با تشکر فراوان
یا حق
سلام به همه دوستان
براي اولياء الهي چيزي شيرين تر از مرگ نيست.
چون مرگ ديدار محبوب و آغاز زندگي حقيقي است.
مرگ ، احلي من العسل است (شيرين تر از عسل ) .
سلام و عرض ادب خدمت نیکی گرامیلطفا به نیکی به این سوال من دقت فرمایید
و با یک ذهن باز فکر کنید که مرگی برای جناب نیکی نبود چه میشد؟
شما چه کار میکردید؟در صورت پاسخ شما یا دیگر کاربران تحیر خودم را جهت نقد خدمت شما عرضه میکنم
متشکرم
سلام و پوزش چرا که عضو فعالی نیستم و دیر به دیر سر میزنم.
بله جناب متحیر اگر مرگ نبود زندگی مفهومی نداشت پس زمانی حیات مفهوم پیدا میکند که مماتی باشد.
اما از دیدگاه علمی:
در صورتی که مرگ و میر نبود چه میشد؟ ذخایر غذایی و انرژی بشر مگر تامین کننده ی چه تعداد از افراد نوع بشر و یا غیر بشری ست پس با توجه به محدودیت این منابع نهایت با مرگ مواجه میشدیم ،
چرا که نبودن امکانات کافی زیستی اعم از غذا ،هواو..........موجبات نابودی را به هر شکلی آماده میکرد.
مگر اینکه آدمی از جنس نیاز نبود، که هست .بینی فردی رو البته همراه با دهان بگیرید چقدر زنده خواهد ماند ؟
در مجموع اکوسیستم پاسخگوی محدودی از انواع موجودات از جمله اانسان است و حداقل اختلال فجایعی به بار میاورد که در عصر حاضر شاهد نمونه هایی از ان هستیم.
به لحاظ معنوی بحث بسیار وسیع ست که دوستان اشاراتی کردند.
امیددارم درست متوجه منظور شما شده باشم .
شخصى در محضر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله عرضه داشت: يا رسول اللّه! شما به من اجازه مىفرماييد كه من از خدا درخواست مرگ كنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته اين مطلب را از باب گرفتارى، مشكلات و سختىها نگفت، بلكه نزد خود فكر كرده بود كه من بروم و چنين اجازهاى را از رسول خدا بگيرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم كه مرگ مرا برساند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمودند: مرگ واقعيتى حتمى است. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
«كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»
هر صاحب جانى، شربت مرگ را مىچشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «إِنَّكَ مَيّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيّتُونَ»
اى حبيب من! با اين موقعيت و عظمت و با اين كه بنده خاص و ويژه من هستى، خواهى مرد و مردم نيز مىميرند.
قرآن كريم فرموده: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى علِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهدَةِ فَيُنَبّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
به آنهايى كه از مرگ فرارى هستند و تصور مىكنند كه فرار از مرگ با ورزش، دوا، غذا و تهيه كردن ابزارهاى سلامتى برايشان ميسر است، بگو: شما كه از مرگ فرارى هستيد، مرگ شما را ملاقات خواهد كرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» مىفرمايد: مرگ شما را دنبال مىكند و شما را گم نخواهد كرد. يا در قرآن مىفرمايد: «أَيْنَما تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ»
محكمترين و سختترين قصرها را بسازيد، هزاران نگهبان برايش قرار دهيد، ضدّ همه حوادث طبيعى بسازيد كه نه زلزله خرابش كند، نه اسلحه، ولى مرگ آنجا نيز به سراغ شما مىآيد.
حضرت فرمودند: مرگ قطعى است و اين سفر، سفرى است طولانى؛ زيرا ارواح از لحظه مرگ تا قيامت، بايد از منازلى عبور كنند. منزل نهايى قيامت است كه آنجا ديگر راه عبور وجود ندارد. تمام مردم جهان، از اولين و آخرين نيز در قيامت در دو جايگاه قرار مىگيرند.
جايگاه انسان يا بهشت است يا دوزخ، بهشت و دوزخى كه خودشان براى خودشان فراهم مىكنند، نه اين كه خداوند متعال با اجبار كسى را به بهشت و دوزخ ببرد.