موضع اهل سنت در برابر حدیث ثقلین چیست ؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موضع اهل سنت در برابر حدیث ثقلین چیست ؟

موضع اهل سنت در برابر حدیث ثقلین چیست ؟


وأخرج أيضا عن زيد بن أرقم وأبي سعيد ، قالا : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم

: إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي ، أحدهما أعظم من الآخر ،

كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض ، وعترتي أهل بيتي ، ولن يتفرقا

حتى يردا علي الحوض ، فانظروا كيف تخلفوني فيهما

[b]سنن ترمذی و...

[/b]

پیامبر اسلام صلی الله علیه واله فرمودند:من در بین شما دو چیز گرانبها


بجای میگذارم

مادامی که از آنها پیروی تبعیت کنید گمراه نمیشوید.



1-حدیث ثقلین هم در نزد شیعه معتبر است هم نزد اهل سنت.

2-ثقل به معنی شیئ گرانبهایی است که رعایت حقوقش واجب است.

3- طبق این حدیث ماموریم به قرآن واهل بیت علیهم السلام تمسک کنیم.

4-تمسک به معنی شدت اخذ پیروی و اقتدا واتباع است.

5- برطبق این حدیث این دو ثقل گرانبها از هم جدا نمیشوند.

6- برطبق این سخن قرآن بدون اهل بیت واهل بیت بدون قرآن کافی نیستند.

با سلام

حديث شريف ثقلين در كتاب هاى معتبر اهل سنت و تشيع با اسناد معتبر، نقل و ضبط گرديده است، عين عبارت در برخى از منابع چنين است: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «أنا تارك فيكم ثقلين اوّلها كتاب الله فيه الهدى و النّور فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به فحثّ على كتاب الله و رغب فيه ثم قال و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيتى; اذكركم الله فى اهل بيتى; اذكركم الله فى اهل بيتى»;[1]
در ميان شما دو چيز با ارزش ـ گرانسنگ ـ گذاشتم، نخستين آن دو قرآن است كه هدايت و نور است پس به قرآن مراجعه و به آن چنگ بزنيد ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نسبت به قرآن تشويق و ترغيب فرمودند ـ پس فرمودند: و ـ دوم آن دو ـ اهل بيت من است خدا را به ياد شما مى آورم در مورد اهل بيتم ـ به خاطر خدا متوجه اهل بيتم باشيد ـ .
در برخى كتب به اين عبارت نيز آورده است، قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلّوا بعدى احدهما اعظم من الاخر كتاب الله حبل محدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما»;[2]
چيزى در ميان شما گذاشتم كه تا مادامى كه به آن تمسك و مراجعه داشته باشيد بعد از من گمراه نمى شويد.
يكى از آن دو يادگار بزرگ تر از ديگرى است ـ يعنى ـ قرآن كه ريسمان كشيده شده از آسمان به سوى زمين است ـ يادگار دوم ـ عترت و ذريه من يعنى اهل بيت من است و اين دو يادگار هرگز از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند پس متوجه باشيد كه بعد از من با اين دو يادگار چه مى كنيد.

همين حديث را حاكم نيشابورى به اضافه جمله «ثم اخذ بيد على فقال من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم...»، نقل كرده و مى گويد تمام اين حديث داراى شرايطى است كه صحيح مسلم و بخارى براى اعتبار و صحت يك حديث لازم مى دانند. [3] يعنى اعتبار اين حديث به اندازه اعتبار احاديث صحيحه صحيح مسلم و بخارى است.

ابن حجر مكى هيثمى از دانشمندان اهل سنت درباره سند اين حديث مى گويد: براى حديث تمسك به ثقلين طرق بسيارى است.
اين حديث از بيست و چند نفر صحابى نقل شده و در برخى از اين طرق آمده است كه حضرت آن را در مدينه در زمان بيمارى بيان فرموده.
در برخى ديگر آمده كه آن را در غديرخم فرموده و در برخى ديگر آمده كه پس از بازگشت از طايف فرموده.
ميان اين ها منافاتى نيست بلكه اهميت قرآن و عترت را مى رساند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) هميشه و در همه جا مسلمانان را به آن توجه مى دادند. [4]

علامه بحرانى از علماى شيعه حديث ثقلين را به 39 طريق از اهل سنت و 82 طريق از شيعه بيان كرده است. [5]
عبقات الانوار اسامى ده نفر از دانشمندان اسلامى را با معرفى كتاب هايشان آورده كه هر كدام به خاطر اهميت اين حديث كتاب مستقل نوشته اند. [6]

تا اين جا آشكار شد كه سند حديث بسيار محكم و قطعى است و در مهم ترين منابع اهل سنت و شيعه آمده است.
و اخيراً دارالتقريب بين المذاهب الاسلامية رساله اى پيرامون اسناد و متون حديث ثقلين منتشر كرده و حاكى از آن است كه اساتيد مصر و پايه گذاران دارالتقريب همگى به صحت و تواتر حديث ايمان دارند. [7]
همچنين كتاب حديث الثقلين كه توسط محققان مدرسه امام باقر(عليه السلام) با تتبع و تحقيق بى سابقه تهيه و چاپ شده است.

شايسته است مقدارى درباره مفاهيم عالى اين حديث صحبت شود و تفسير كامل آن از توان اين نوشته و نويسنده حقير خارج است، بلكه كتاب هايى كه تا امروز توسط دانشمندان اسلامى در اين زمينه نگارش يافته فقط گوشه اى از مفاهيم بلند اين كلام معصوم را نشان داده اند.
1. ثَقَل ـ به فتح قاف ـ يعنى امر نفيس و گرانبها و به سكون آن يعنى امر سنگينى ـ لنگر ـ طبق هر دو معنى[8] اين نتيجه به دست مى آيد كه انسان مسلمان آماج پديده هاى تلخ و خطرساز است و محتاج چيز با ارزش و تكيه گاهى است تا او را محافظت كند و نجات دهد. [9] «انّى تارك فيكم الثقلين».
2. اين دو پناهگاه قرآن مجيد و اهل بيت (عليهم السلام) است، ريسمان الهى كه براى نجات بشر هديه شده،[10] كتاب الله و عترتى اهل بيتى، پس همان طورى كه پيروى كامل از دستورات قرآن لازم است، پيروى از اهل بيت هم لازم است.

3. قرآن سخن خداست كه هيچ كذب و خطايى در او نيست، اهل بيت كه عدل و هم ترازوى آن قرار گرفته نيز بايد معصوم باشند،[11] تا در هيچ موردى از هم جدا نباشند، از دنيا تا آخرت يك صدا باشند «لن يفترقا حتى يروا علىّ الحوض».
4. تمسك و تبعيت و پيروى از اين دو با هم و توأم مايه نجات و امنيت است، مراجعه به يكى كارگشا نيست «ما ان تسمكتم بهما لن تضلوا ابداً».
5. همان طور كه ثقل اكبر ـ قرآن ـ پيوسته در دسترس انسان ها مى باشد بايد ثقل اصغر ـ مصداق اهل بيت ـ نيز همواره در ميان انسان ها باشد چه حاضر و چه غايب. [12]
6. معناى ياد شده با عقيده اهل تشيع همخوانى كامل دارد كه با استناد به قرآن و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) باور دارند كه امام بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شخصى از همان اهل بيت و معصوم و منصوب از جانب وحى يعنى امير المؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) است و اين حديث شريف متواتر يكى از صدها شواهدى است كه حقانيت تفكر شيعى را مسلم مى كند. [13]
7. اهل بيت معصوم و هادى و هم سنگ قرآن مجيد عبارتند از فاطمه(عليها السلام) و پدر گرامى او و شوهر گرامى او و فرزندان ايشان كه همه معصوم و امام هستند.

چنان كه روايات همين مطلب را تأييد مى كند؛ مثلاً صحيح مسلم در ادامه حديث ثقلين گفتار زيد ابن ارقم را اين گونه نقل مى كند: «فقلنا من اهل بيته؟ فنساؤه؟ قال لا وايم الله انّ المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ثم يطلقها فترجع الى ابيها و قومها اهل بيته اصله و عصبتُه الذين حرموا الصدقة بعده»؛ [14] عرض كرديم چه كسانى اهل بيت اويند؟
آيا همسران؟
زيد ابن ارقم فرمود: نه قسم به خدا كه همسر، زمانى محدود و كوتاه با مرد است همين كه طلاقش دهد زن به سوى پدر و اقوام خود برمى گردد.
اهل بيت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اصل و ريشه اويند همان كسانى كه صدقه بر آنها بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حرام شده است.

در سنن ترمذى نيز بر همين مطلب تصريح شده كه وقتى آيه تطهير در منزل ام سلمه بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نازل شد فاطمه(عليها السلام) و حسن و حسين(عليهما السلام) و على(عليه السلام) را خواست و كساء ـ رداء، عبا ـ را روى همه كشيد و فرمود بارالها! اهل بيت من همين ها مى باشند. پليدى و بدى را از آن ها دور گردان.
ام سلمه عرض كرد: اى پيامبر! آيا من جزء آن ها نيستم فرمود: تو جاى خود را دارى.... [15]

احاديث زيادى نيز در دست است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بارها مصداق اهل بيت را على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و يازده فرزند معصومشان معرفى كرده اند. [16]
عبارت متواتر و مورد قبول حديث ثقلين همان بود كه از منابع متعدد و معتبر اهل سنت و شيعه نقل شد.

ابن حجر مى گويد: و فى رواية كتاب الله و سنتى، يعنى آن دو چيز گرانبها قرآن و سنت من است. [17]
و فقط در برخى از روايات به جاى كلمه اهل بيتى، سنتى آمده است كه اين نقل هيچ گونه زيانى به نقل مشهور و معتبر نمى زند زيرا:

1. نقل «و سنتى» هرگز در كتاب هاى حديث به سند قابل اعتماد نقل نشده و از شهرت و تواترى كه نقل «اهل بيتى» برخوردار است برخوردار نمى باشد. [18] حتى ابن حجر كه از معدود ناقلين اين حديث است به اين عبارت آورده كه «و فى رواية» يعنى روايتى اين گونه و هيچ سند و مدركى ارايه نمى دهد.
2. به فرض صحت سند بسيار معقول است كه اصل روايت «و نسبى» بوده است كه اشتباهاً به «سنتى» تحريف شده است. گواه، روايات متواترى است كه در وصف اهل بيت و نسب پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه به تعدادى از آن ها اشاره شد و اين كه اكثر منابع روايى بابى مستقل در وصف و اهميت اهل بيت(عليهم السلام) اختصاص داده اند نشانگر اهميت موضوع است.
3. به فرض صحت لفظ «سنتى» بين اين دو روايت منافاتى نيست چون سنتى عام است و اهل بيتى خاص است كه مراد و مقصود از سنتى را تفسير مى كند يعنى بهترين راه پيروى از سنت پيروى از اهل بيت است كه از همه به سنت و احكام اسلام آگاه تر هستند. [19]
4. مسلمانان بى توجه به سنت پيامبر نبودند بلكه هر فرقه و گروهى خود را پيرو سنت او مى دانند پس سفارش زياد و مؤكد بى مورد است، بلكه مسأله رجوع به اهل بيت مهم بود. لذا در نقل صحيح مسلم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سه بار تكرار مى فرمايند: اذكركم الله فى اهل بيتى كه هر گونه شك و شبهه را در اين مورد كه مراد از ثقل دوم اهل بيت است را زايل مى كند.
5. منافات نداشتن اين دو نقل آن قدر روشن بوده كه خود ابن حجر هم گفته نقل «و سنتى» مربوط به احاديثى مى شود كه مردم را سفارش به قرآن مى كنند چون سنت هم برگرفته از قرآن است و در نقل كتاب الله و عترتى لفظ كتاب الله شامل سنت هم است نياز به تكرار مجدد نيست. [20] ـ آن چه قابل و لازم به ذكر است رجوع به اهل بيت است ـ. .
6. توجه به مدارك موجود در همين نوشتار و ده ها منبعى كه حديث ثقلين را ذكر كرده اند ما را به يك مسأله مهم راهنمايى مى كند و آن اين كه حديث ثقلين در وصف و مدح على بن ابى طالب(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) صادر شده است و دانشمندان مهم جهان اسلام اين امر را قطعى مى دانسته اند. لذا بدون شك و ترديد اين حديث شريف و متواتر را در باب مناقب على بن ابى طالب(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام)آورده اند.
7. فانظروا كيف تخلفونى فيهما يعنى ببينيد و متوجه باشيد كه بعد از من با آن دو چگونه رفتار مى كنيد; اين عبارت حكايت از نگرانى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)از آينده اهل بيت مى كند; و او كه معصوم است و از آينده خبر دارد و نيز قراين و رفتار و برخوردهاى بعضى اطرافيان آن جناب با على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) موجب مى شود كه حضرت سفارش مؤكد در حق اهل بيت (عليهم السلام) بكنند; اما افسوس كه عده قدرنشناس، رعايت حقوق اهل بيت كه نكردند هيچ، بلكه مرتكب ظلم بر آن ها شدند كه تاريخ نيز به گوشه اى از اين جنايات اشاره دارد.
به عنوان نمونه به كلام سعدالدين تفتازانى اشاره مى شود كه با تمام پنهان كارى ها چاره جز اعتراض نيافته است; اما ظلم و ستم هايى كه بر اهل بيت النبى(صلى الله عليه وآله) شد آن قدر آشكار است كه زمينه براى پنهان كارى ندارد و آن قدر زشت و پليد است كه هيچ صاحب نظرى در آن اشتباه نمى كند چگونه و حال آن كه حيوانات بى زبان و جمادات بى جان بر آن گواهى مى دهند و هر چه در زمين و آسمان است بر آن مى گريند.
اندوه آن، آن قدر سنگين است كه كوه ها را فرو مى ريزد و صخره ها را مى شكافد. زشتى و پستى اين كار تا هميشه خواهد ماند پس نفرين خدا بر كسى كه اين كارها و ظلم و بيدادها را انجام داد و بر هر كسى كه رضايت داد و تلاش كرد. عذاب آخرت شديد و جاويد ـ در انتظار ـ است. [21]


در حاشيه كتاب علامه مناوى از قرطبى نقل مى كند كه مى گويد: اين وصيت مؤكد ـ عترتى و اهل بيتى و اذكركم الله فى اهل بيتى ـ وجوب و لزوم احترام اهل بيت و دوستى آن ها را مى رساند. اين دستور به حدى روشن و مؤكد است كه براى كسى جاى عذر باقى نمى گذارد بويژه كه نزديكى و اختصاص اهل بيت به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آشكار است و اهل بيت پاره اى از وجود پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) هستند.
چنان كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمودند فاطمه پاره تن من است. با وجود اين همه سفارش بنى اميه مخالفت كردند، خون اهل بيت را ريختند زنان و اطفال آن ها را اسير كردند، خانه هايشان را خراب كردند.
لعنت و نفرين آن ها را مباح كردند پس با پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مخالفت و معاوضه كردند.
پس واى بر رسوايى و شرمسارى خاندان بنى اميه در روزى كه در مقابل پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) حاضر شوند و.... [22]

خلاصه: حديث شريف ثقلين يكى از روايات مسلم، متواتر و قطعى نزد دانشمندان اهل سنت و تشيع است.
اين حديث بر محوريت قرآن و اهل بيت تكيه دارد و يكى از صدها مناقب اهل بيت را بيان مى كند و به گواه منابع معتبر و عقيده دانشمدان على(عليه السلام) يكى از مصاديق اهل بيت (عليه السلام) است.
بنابراين جانشين شخصى شايسته اى مانند پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شخصى شايسته چون على(عليه السلام) بايد باشد؛ چنان كه افضليت علمى و عملى حضرت نيز مسلم است.

جهت مطالعه بيشتر به منابع ذيل مراجعه فرماييد: 1. عبقات الانوار، ميرسيد حامد حسينى موسوى; 2. الغدير، علامه امينى قسمت حديث ثقلين; 3. امام مهدى در حديث ثقلين، بنايد مهدى موعود; 4. شرح حديث ثقلين، على نمازى شاهرودى، 5. صواعق المحرقه، ابن حجر هيثمى; 6. فيض الغدير، علامه مناوى، ج 3.
پاورقي
[1] صحيح مسلم، ج 15، ص 180; كتاب الفضايل، باب فضايل على بن ابى طالب، بيروت، داراحياء التراث العربى، شرح النووى، چاپ دوم.
[2] الجامع الصحيح و هو سنن الترمذى، ج 5، ص 662; باب مناقب اهل بيت النبى، بيروت دار احياء التراث، تحقيق ابراهيم عوض; الدر المنثور، جلال الدين سيوطى، ج 2، ص 285، ذيل آيه، اعتصام، بيروت دارالفكر چاپ اول; مسند احمد، ج 3، ص 59017، ج 5، ص 181، دارالصاد.
[3] المستدرك على الصحيحين، ابى عبدالله حاكم نيشابورى، ج 3، ص 109; كتاب معرفة الصحابه، فضايل على بن ابى طالب، اشراف يوسف مرعشى، بيروت دارالمعرفة.
[4] الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيثمى، ص 150; قاهره مكتبة القاهره چاپ دوم، تحقيق عبدالوهاب.
[5] غاية المرام، سيدهاشم حسينى بحرانى، چاپ سنگى، تهران دارالطباعة على قلى خان قاجار، ص 217 ـ 234، الباب التاسع و العشرون فى نص رسول الله (صلى الله عليه وآله) على التمسك بالثقلين.
[6] عبقات الانوار، سيدحامد حسين موسوى، ج 6، ص 1245، اصفهان انتشارات نفايس چاپ دوم، در ج 3 به تفصيل طرق و ناقلين زيادى را ذكر كرده است.
[7] حديث الثقلين، محمد قوام الدين قمى وشنوى، القاهره، نشريات دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه، سال 1374 هـ ق، مطبعه مخيمر.
[8] مجمع البحرين، فخرالدين طريحى، ج 1، ص 314، دفتر نشر فرهنگ چاپ دوم.
[9] احاديث سفينه و مناجات شعبانيه، گواه مطلب است. الفلك الجارية، فى اللجج الغامرة، يأمن من ركبها و يغرق من تركها، بهترين گواه است كه يكى از صفات و آثار خاص اهل بيت اين است كه آنها كشتى راهرو در امواج سهمگين درياى حيرت و جهالتند. هر كسى سوار كشتى نجات علم و سعادت آنها شود نجات يابد وگرنه هلاكتش حتمى است; درالمنثور، جلال الدين سيوطى، ج 4، ص 434، ذيل آيه 43 سوره هود (لا عاصم اليوم من امر الله)، چاپ اول دارالفكر بيروت، 1403 هـ ق و نيز ج 3، ص 334، چاپ قديم رحلى بيروت محمد امين دمج، و اخرج الحاكم عن ابى ذر قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول «مثل اهل بيتى مثل سفينة نوح، من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق»; عيون الاخبار، ابن قتيبه، ج 1، ص 211، چاپ مصر.
[10] دانشمندان شيعه و سنى حديث شريف ثقلين را ذيل اين آيه آورده اند (و اعتصموا بحبل الله جميعاً...)، به تفسير درالمنثور، سيوطى، ج 2، ص 284 مراجعه شود.
[11] سوره يونس، آيه 35، (افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع أمن لا يهدى الا ان يهدى).
[12] فيض القدير، علامه مناوى، ج 3، ص 15، دارالفكر بيروت چاپ دوم حاشيه، اصل حديث ثقلين را مصنف ـ سيوطى ـ در متن آورده و اين شرح را علامه مناوى ذيل آن آورده است، و اصل روايت را به گونه اى مستند نقل مى كند كه جاى ترديد در صحت آن نمى ماند.
[13] چنان كه على(عليه السلام) با همين حديث بر حقانيت خود در مجلسى كه از اصحاب مهاجر و انصار تشكيل شده بود احتجاج فرمودند، احتجاج، ج 1، ص 210.
[14] همان، صحيح مسلم، ج 15، ص 181.
[15] الجامع الصحيح، ج 5، ص 663، حديث 3787، كتاب المناقب; تفسير كبير، فخررازى، ذيل آيه مباهله تصريح دارد كه اهل بيت همين پنج تن آل عبا هستند و رواياتى نقل كرده، ج 8، ص 80، چاپ سوم، داراحياء التراث العربى، ذيل آيه تطهير، نيز مطالبى دارد: «و روى انه(عليه السلام) ـ پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)ـ لما خرج فى امرط الاسود، لجاء الحسن فادخله، ثم جاء الحسين فادخله ثم فاطمه ثم على ثم قال (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً) و اعلم ان هذه الرواية كالمتفق على صحتها بين اهل التفسير و الحديث، يعنى اين روايت مورد اتفاق دانشمندان تفسيرى و حديثى است.
[16] الصواعق المحرقه، ص 143; فرايد السمطين، ابراهيم بن محمد جوينى، ج 2، ص 133، بيروت مؤسسه محمودى چاپ اول; تذكرة الخواص، سبط بن جوزى، ص 327، بيروت مؤسسه اهل بيت.
[17] الصواعق المحرقه، ص 150.
[18] پيشوايى از نظر اسلام، ص 266; همان طورى كه حديث اهل بيتى را از صحيح مسلم، ترمذى، الدرالمنثور، مسند احمد و... نقل كرديم هيچ كدام نقل «و سنتى» را ندارند پس معلوم مى شود كه معتبر نبوده.
[19] مثل مورد قبول شيعه و سنتى، انا مدينة العلم و على بابها...، فيض الغدير، ج 3، ص 46.
[20] الصواعق المحرقه، ص 150.
[21] شرح المقاصد، سعدالدين تفتازانى، ج 5، ص 311، چاپ اول، منشورات الشريف الرضى، قم 1409 هـ. و اما ما جرى بعدهم من الظلم على اهل بيت النبى(صلى الله عليه وآله) فمن الظهور بحيث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحيث لا اشتباه على الاراء اذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء و يبكى له من فى الارض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق منه الصخور و يبقى سوء عمله على كر الشهور و مر الدهور، فلعنة الله على من باشر، او رضى، او سعى و لعذاب الاخرة اشد و ابقى.
[22] فيض الغدير، ج 3، ص 15 و به شرح مقاصد، سعدالدين تفتازانى، باب امامت مراجعه شود.

سلام
با تشکر از برادر رضا

با این اینکه حدیث ثقلین را نقل کرده اند چرا اهل سنت با اینکه نسبت به اهل بیت علیهم السلام علاقه نشان میدهند از انها دوری میکنند ؟

چرا انها را به عنوان مرجع علمی و دینی قبول ندارند ؟

چرااحادیث اهل بیت را در کتابهایشان نقل نمیکنند ؟

چرا انها را نمیشناسند ؟ وازتاریخ انها بیخبرند؟

چرا با دشمنانشان روابط حسنه دارند ؟

چرا از دشمنان اهل بیت ع حدیث نقل میکنند؟

آیا طبق حدیث ثقلین تنها راه فرار از ضلالت تمسک به اهل بیت نیست؟

اهل تسنن تمسک وضلالت و اهل بیت را چگونه معنا میکنند؟

موضوع قفل شده است