18 اسفند سالروز شهادت اسد آبادی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
18 اسفند سالروز شهادت اسد آبادی

سیدجمال الدین اسدآبادی متولد ۱۲۵۴ ه .ق بود. در پنج سالگی قرآنرا آموخت ، در ۱۰ سالگی به قزوین رفت و مشغول تحصیل علوم دینی شد. در ۱۲ سالگی واردتهران شد و اقامت گزید. با دست مرحوم سید محمد صادق تهرانی معمم شد

سپس از تهران به بروجرد رفت و سه ماه در نزد دانشمند معروف ،میرزا محمود مجتهد تلمذ كرد. وی با پدرش به زیارت عتبات عالیات رفت . در نجف اشرفبه خدمت شیخ مرتضی انصاری رسید و در سن ۱۷ سالگی به دست مبارك ایشانبه اجتهادرسید. سیدجمال با راهنمایی شیخ مرتضی انصاری از نجف به بوشهر و از بوشهر بههندوستان سفر كرد.
در سن ۱۹ سالگی به مكه مشرف می شود، سپس از مكه عازم ایران و بهزیارت امام رضا(ع) می رود. از خراسان به كابل می رود و حدود شش سال در كابل زندگیمی كند. مجددا به هندوستان می رود و پس از مدت كوتاهی از آنجا اخراج می شود. بعدوارد مصر می شود و در دانشگاه الازهر مصر كرسی تدریس را به عهده می گیرد. در اینزمان كشیش معروف مسیحیان مصر به دست سیدجمال مسلمان می شود.

وی پس از ۹ سال كه در مصر زندگی كرد به جده و مكه می رود. و در سال ۱۳۰۰ ه .ق به امریكا سفر می كند و از آنجابه لندن و از لندن به پاریس می رود. طی سه ماه زبان فرانسه را یاد می گیرد. محمدعبدوه در پاریس به او ملحق می شود و سیدجمال مجله عروهٔالوثقی را منتشر می كند. زبان هایی كه سیدجمال برآنها مسلط بود عبارت بودند از: انگلیسی ، عربی ، فرانسه ،روسی ، تركی و فارسی . در سال ۱۳۰۲ گلادسون صدراعظم انگلیس استعفا می كند و به جایوی چرچیل به صدراعظمی می رسد.

چرچیل سیدجمال را به لندن دعوت می كند و از وجود وی می خواهدبهره برداری سیاسی كند كه موفق نمی شود. سیدجمال بلافاصله از لندن به ایران می آیدو بعد از كمتر از یك سال به روسیه می رود و ۲ سال در آنجا زندگی می كند. از روسیهبه آلمان می رود. در زمانی كه امتیاز تنباكو منعقد می شود، سیدجمال نامه یی به مرجعتقلید وقت ، مرحوم آیت الله شیرازی می نویسد و جریان انعقاد امتیاز تنباكو را بطورمفصل برای وی تشریح می كند كه منجر به فتوای تحریم توتون و تنباكو می شود. سیدجمالمجدداص از آلمان به ایران می آید و در رابطه با فساد موجود در دربار، سخنرانی میكند و در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن می گزیند كه به دستور شاه وقتی كه سیدجمال بیماربود او را كشان كشان از تحصن خارج و از ایران اخراج می كنند. سپس در تركیه مسموم میشود و در قبرستان ماچكا به خاك سپرده می شود.
سیدجمال كه صاحب اندیشه یی بیدار و آشنا به مسائل روز جامعه وجهان بود ریشه مشكلات و دردهای جامعه اسلامی را به چند دسته تقسیم می كند كهعبارتند از:
۱. استبداد حكام
۲. جهالت و بی خبری مسلمانان و عقب ماندن آنها از علم و تمدن
۳. نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها ازاسلام نخستین
۴. جدایی و تفرقه بین مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی
۵. نفوذ استعمار.
سیدجمال در طول عمر ۶۰ ساله خود برای چاره این دردها از همهوسایل ممكن استفاده كرد، مثل مسافرت ها، تماس ها، سخنرانی ها، نشر كتاب و مجله ،تشكیل حزب و حتی ورود به ارتش . نمونه هایی از چاره دردهایی كه سیدجمال ارایه دادهاست عبارت است :
۱. مبارزه با خودكامگی مستبدان توسط مردم ، با ایمان به اینكهمبارزه سیاسی یك وظیفه شرعی و مذهبی است . در این زمینه خود وی عملاص با مستبدانزمانش درگیری داشت
۲. مجهز شدن به علوم و فنون جدید در هرباب . سید در این زمینهاقدام عملی صورت نداد اما در سخنرانی ها و نوشته هایش ، مردم را بدان ترغیب می كرد
۳. بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات . از نظر سیدجمالبازگشت به اسلام یعنی بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره ائمه اطهار(ع)
۴. ایمان و اعتقاد به مكتب به عنوان تنها راه نجات بخش ازاستبداد داخلی و استعمار خارجی ، سید بخصوص روی توحید اسلامی تاكید داشت و معتقدبود جامعه باید توحید را از روی برهان دلیل و یقین به دست آورد نه از روی تعبد وتقلید و عبادت از روی عادت . سیدجمال به یكی از اندیشمندان زمانش ارنست رونانفرانسوی كه به اسلام تاخته بود و گفته بود كه اسلام ضد علم و عامل انحطاط مسلمیناست ، چنان جواب منطقی در مجله عروهٔ الوثقی داد كه ارنست رونان به ملاقات وی رفت . پس از ترك جلسه رونان گفت : سیدجمال در من چنان تاثیری گذاشت كه با این تاثیرپذیریمتصمیم گرفتم موضوع كنفرانسم در دانشگاه سوربن را در رابطه علم با اسلام قرار دهم .
۵. مبارزه با استعمار خارجی اعم از سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی
۶. اتحاد اسلام كه منظور سیدجمال اتحاد مذهبی نبود بلكه اتحادجبهه یی و سیاسی بود، سیدجمال عامل ایجاد این اتحاد را، علمای دینی می داند
۷. دمیدن روح مبارزه و جهاد در كالبد جامعه اسلامی
۸. مبارزه با خود باختگی در برابر غرب . آرمان های وی عبارت بوداز ایجاد وحدت در جامعه اسلامی ، آگاه كردن و عالم كردن مسلمانان به هر نحو ممكن بهزمان و تمدن اسلامی و اینكه اسلام حاكم همان اسلام نخستین و جهاد همان جهاد اسلامیاست . به علت آنكه سیدجمال بیشتر در حال فعالیت عملی بود، آثار مكتوب به جا ماندهاز وی انگشت شمار است .
او در هنگام اقامت در هند رساله یی در رد نیچریه (الرد علیالدهریین) و در دفاع از اسلام نگاشت و در آن اصالت طبیعت برپایه مادیت را مورد نقدقرارداد.
سیدجمال در دو اثر معروفش یعنی رساله حقیقت مذهب نیچری و بیانحال نیچریان و پاسخ به ارنست رونان با عنوان «اسلام و علم » دو وظیفه مهم برای خودقایل بود. اول كوشش در رد اتهاماتی دارد كه اسلام را مخالف علم ، تعقل و پیشرفت میداند و دوم كوششی است در مقابل این سوال احتمالی كه اگر اسلام همه شروط و لوازمسعادت انسان را دارد، چرا مسلمانان در جهان امروزی جزو كشورهای پیشرفته نیستند.
سید مسلمانان را مقصر می داند و به همین دلیل به آیه یازدهم ازسوره مباركه رعد متوسل می شود كه می گوید: «ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا بانفسهم » (خداوند دگرگون نمی كند آنچه را كه در قومی است ، مگر زمانی كه افراد آنقوم آنچه در نفس هایشان است دگرگون كنند). میراث سیدجمال الدین اسدآبادی بتدریج دركل جهان اسلام پراكنده شد و هم در تحولات سیاسی و هم در جریان های فكری تاثیریكارساز و گاه تعیین كننده گذاشت .


[="DarkGreen"]سيد جمال سال 1217 شمسي، در اسدآباد همدان در خانواده‌اي روحاني چشم به جهان گشود. او بعد از فراگيري مقدمات براي ادامه تحصيل به شهرستان قزوين و سپس به تهران عزيمت كرد و سال 1228 عازم نجف و از محضر 2 مرجع تقليد بزرگ زمان شيخ مرتضي انصاري در فقه و اصول و ملاحسين قلي درجزيني همداني در اخلاق و عرفان بهره‌هاي علمي و معنوي فراوان برد.

سال 1232 بنا به دستور شيخ انصاري، عازم هندوستان شد و در آنجا ضمن آشنايي با علوم جديد، كوشش كرد تا مردم و به ويژه مسلمانان را عليه استعمار انگليس بسيج كند و به مبارزه وا دارد، اما به دليل سلطه همه جانبه انگليس‌ها پس از يك سال و نيم اقامت در آن ديار، مجبور به ترك آنجا شد و به ممالك عثماني رفت و چون با حسادت علماي درباري آنجا مواجه شد، ناگزير به مصر عزيمت كرد.

در مصر توانست يك نهضت فكري ضد استعمار و ضد انگليس را پايه‌گذاري كند و تشكيلاتي به نام انجمن مخفي به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترك مصر شد.

سيد جمال پس از ترك مصر، مدتي در هندوستان ماند و آنگاه روانه اروپا شد.

در پاريس با همكاري محمد عبده دست به انتشار روزنامه «عروة الوثقي» زد و به پاسخگويي به ارنست رنان كه مقالاتي عليه اسلام در يكي از روزنامه‌هاي پاريس مي‌نوشت، پرداخت.

سيد به دعوت ناصرالدين شاه به ايران آمد و گمان مي‌كرد كه مي‌تواند با نزديكي به شاه، انديشه‌هاي اصلاح‌طلبانه خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهيت و طبع شاهانه با هيچ اصلاحي موافق نبود و سيد نيز آشكارا شاه را عامل بدبختي‌هاي مردم ايران معرفي مي‌كرد، از ايران اخراج شد.

سيد در اواخر عمر در تركيه زندگي مي‌كرد، و غيرمستقيم تحت نظر سلطان عبدالحميد، امپراتور عثماني قرار داشت. وقتي خبر قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضا كرماني به اسلامبول رسيد، به دستور امپراتور عثماني، از بيشتر ايرانيان درباره ارتباط سيدجمال و ميرزا رضا تحقيق به عمل آمد و سرانجام پليس عثماني طي گزارشي نوشت: «سيد جمال‌الدين ايراني است و ميرزا رضا به تحريك او مرتكب قتل شاه شده است.»

سلطان عثماني از سيد جمال به هراس افتاد و دستور قتل او را داد و سرانجام در 19 اسفند 1275 برابر با 9 مارس 1897، او را مسموم ساختند و جنازه‌اش را در قبرستان مشايخ اسلامبول به خاك سپردند.

در سال 1324 فيض محمدخان، سفير وقت دولت افغانستان در آنكارا موافقت دولت تركيه را براي نبش قبر سيد گرفت و بقاياي جسد سيد را با تابوتي به كابل انتقال داد.[/]
منبع: جام جم

[="Blue"]صداي سيدجمال را گم كرده‌ايم آنگاه كه فرياد مي‌زد زندگي در نكبت، حق مسلمين و انسان مسلمان نيست
سيد جمالي كه نداريمش
[="DarkGreen"]روزها مي‌گذرد و حادثه مي‌آيد و هنوز سيدجمال‌ها را كم داريم.هنوز فكر ما از چهار سوي خانه‌هايمان بيرون نرفته است و هنوز اسير محله خودمان، شهر خودمان، نهايتا در ناپرهيزي شديد استان محل سكونت يا كارمان و باز نهايتا كشور خودمان هستيم.
[/]

مرزها حصاري شده‌اند براي اين كه از ياد ببريم امت اسلامي مملو است از دردها و رنج‌هايي كه هيچ گاه به اندازه امروز زياد نبوده است.
مسير امثال سيد جمال‌الدين اسدآبادي رها شده است و ديگر نمي‌خواهيم جهاني بينديشيم براي آن كه درد نان امانمان را بريده است، نان يا طمع، حال موضوعي ديگر است درخور اختلاف! ديگر چقدر نياز به برادركشي‌ها در عراق داريم تا بيدار شويم، ديگر چند فلسطيني بايد زير بلدوزرها له شوند تا از خواب گران برخيزيم، ديگر به كدام زن افغان بايد سرباز اجنبي دست‌اندازي كند تا مسلمين غيرتشان را بازيابي كنند؟

ديگر كجاي عالم بايد انساني فرياد بزند كه الغوث و باز هم سكوت سنگين و نفسگير همراهش شود تا دريابيم كه وقت بيداري است؟ يادمان رفته است با آمدن خورشيد نمازمان قضا بدهكار و جامانده از لشگري هستيم كه سربازي‌اش آرزو و طلب مقدسمان است. اين روزها صداي سيدجمال را گم كرده‌ايم آن گاه كه فرياد مي‌زد زندگي در نكبت، حق مسلمين و انسان مسلمان نيست و امروز فلسطين همچنان غرق در خون است و ممالك اسلامي زير چكمه‌هاي حراميان بيگانه تحت اشغال و امروز زمين و روح را با هم به تصرف و استثمار دشمن بخشيده‌اند برخي از حاكمان متحجر و سياه‌انديش كشورهاي عربي. بيداري اسلامي را خاك گرفته است و حتي مايي كه قرار بود صادر كنيم اين انقلاب با شكوه را خود را لابلاي مشكلات و بعضا فتنه‌جويي‌هاي داخلي مغروق كرده‌ايم و غافل شده‌ايم. يادمان رفته است كه هنوز كساني از جاي جاي اين كره خاكي چشم به دستان و نيات مردانه سيدجمال‌هاي قرن نشسته‌اند و... تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما... هستيم؟
[="Red"]وبلاگ بحران[/][/]
منبع