دموكراسي اسلامي يا اسلام دموكراسي، كدام محتوي كدام قالب؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دموكراسي اسلامي يا اسلام دموكراسي، كدام محتوي كدام قالب؟

معنا و مفهوم خام دموكراسي يعني (( حكومت مردم، به وسيله مردم و براي مردم))_ ابراهام لينكن

اين معنا به خودي خود مشكلي ندارد، ولي هنگام اجرا ؛ آن هم در جوامع مختلف و پيچيده امروزي دچار برداشت ها و تفسيرهاي متفاوتي شده است!

از آنجا كه همه مردم نمي توانند در آن واحد حكومت كنند! ناگزير بايد حكومت به نام مردم و از طريق نمايندگي صورت گيرد. با اين حال آيا نمايندگي صرفا به معناي آنچه مردم مي خواهند؟ يا آنچه براي مردم بهتروشناسايي منافع حقيقي آنها است.

جايگاه ونقش مردم در اسلام؟ و دولت جمهوري اسلامي يا دولت اسلامي؟

يعني نظام جمهوري ودموكراسي(قالب) با محتوايي اسلامي! كه ناخودآگاه در مقام تعارض جمهوري و قالب به طور طبيعي مقدم است.

با سلام
از دموکراسی برداشتهای متفاوت گردیده است که به برخی اشاره می‌گردد:

1-
دموکراسی به معنی حضور مردم در صحنه و پشتوانه مردمی در راستای اجرای حکومت اسلامی و شکوفا سازی حکومت و ولایت اسلامی و بفعلیت رساندن آن توسط آرا عمومی.
2-دموکراسی به معنی تقسیم قدرت بین واجدین صلاحیت و شایستگی.
3- دموکراسی به معنی حکومت و حاکمیت بر اساس خواست اکثریت مردم (دموکراسی غربی).
دو مورد اول از دیدگاه اسلام پذیرفته شده است اما مورد اخیر با معارف دینی اسلام در تنش و ... است.
زیرا اندیشه‌های بشری بخاطر محدودیت علمی و تأثیر پذیری از عوامل محیطی فاقد شایستگی لازم برای درک نیازمندی‌ها واقعی خویش می‌باشد.
و معمولاً خواست بشر بخاطر همان نارساییها هماهنگ با نیازهای واقعی خویش نمی‌باشد.

برای اطلاع بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه کنید:
1. سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت ـ استاد مصباح.
2. پرسشها و پاسخها ـ استاد مصباح.

من كه اساسا با دموكراسي مخالفم و معتقدم نظام دموكراتيك نميتونه نتيجه خوبي را در بر داشته باشه به وي‍‍ژه خيلي هم نمي تونه اسلامي باشه فقط مسكني است تا ظهور امام عصر (عج). انشاءا...

ashkan62;91563 نوشت:
معنا و مفهوم خام دموكراسي يعني (( حكومت مردم، به وسيله مردم و براي مردم))_ ابراهام لينكن اين معنا به خودي خود مشكلي ندارد، ولي هنگام اجرا ؛ آن هم در جوامع مختلف و پيچيده امروزي دچار برداشت ها و تفسيرهاي متفاوتي شده است! از آنجا كه همه مردم نمي توانند در آن واحد حكومت كنند! ناگزير بايد حكومت به نام مردم و از طريق نمايندگي صورت گيرد. با اين حال آيا نمايندگي صرفا به معناي آنچه مردم مي خواهند؟ يا آنچه براي مردم بهتروشناسايي منافع حقيقي آنها است. جايگاه ونقش مردم در اسلام؟ و دولت جمهوري اسلامي يا دولت اسلامي؟

سلام
از شیوه انبیاء و اولیاء بخصوص در اسلام دانسته می شود تا مردم ولی الهی را بعنوان حاکم نخواهند ایشان به جبر حاکم نمی شوند لذا دموکراسی در حکومت اسلامی تامین کننده جهت مقبولیت است
موفق در پناه حق

حامد;91590 نوشت:
سلام از شیوه انبیاء و اولیاء بخصوص در اسلام دانسته می شود تا مردم ولی الهی را بعنوان حاکم نخواهند ایشان به جبر حاکم نمی شوند لذا دموکراسی در حکومت اسلامی تامین کننده جهت مقبولیت است موفق در پناه حق

.........
سلام
اللهم صل علي محمد و آل محمد
دموكراسي در بستر تاريخ نتيجه حاكميت غلط و اجبار گونه دين مسيحيت بوده !
تا آنجا كه بشر دين را كنار گذاشته و فقط خود انسان را صالح براي حاكميت بر خود دانسته!(اومانيسم و منشعباتش)
گذشته از عوام فريبي غرب از اين مقوله در راستاي رسيدن به اهداف خود؛
بنده سوالم اين است كه با توجه به اينكه اكثر كشورها بخصوص در عصر حاضر از جمله مصر و ليبي و ... خواهان آزادي سياسي مبتني بر خواست مردم هستند! آيا دموكراسي صرفا روشي جهت حكومت است؟ يا علاوه بر آن به لحاظ محتوي هم هم داراي پيام اومانيسم است.؟
شبهه مذكور از آنجا ناشي مي شود كه با توجه به اينكه اكثر كشورهاي دنيا با كمي و بيش نظام دموكراسي بر انها حام است!
ايا محتوي نظام جمهوري اسلامي ايران هم از همين مقوله است؟
يعني آيا دموكراسي جزء محتوي اين نظام است؟
يا نظام دموكراسي را صرفا روشي براي اعمال حكومت مي داند؟
كه در نتيجه در مقام تنازع و تضاد با محتواي اصلي نظام كه ارزش هاي مبين دين اسلام است؛ اصل با احكام و آموزه هاي اسلامي است؟

رضا;91568 نوشت:
از دموکراسی برداشتهای متفاوت گردیده است که به برخی اشاره می‌گردد: 1- دموکراسی به معنی حضور مردم در صحنه و پشتوانه مردمی در راستای اجرای حکومت اسلامی و شکوفا سازی حکومت و ولایت اسلامی و بفعلیت رساندن آن توسط آرا عمومی. 2-دموکراسی به معنی تقسیم قدرت بین واجدین صلاحیت و شایستگی. 3- دموکراسی به معنی حکومت و حاکمیت بر اساس خواست اکثریت مردم (دموکراسی غربی).

..........
از اظهار نظرتون ممنون
ولي به نظر حقير
انچه شما برداشتهايي از دموكراسي خوانديد؛ آثار آن است!
بنده هم به خاطر همين قيد خام را به دموكراسي اضافه نمودم!
از انجا كه همه مردم نمي توانند به طور مستقيم حاكميت را در دست بگيرند؛ مفهوم اراده مردم پيش مياد يعني نمايندگاني از مردم كه بيان كننده اراده مردم هستند!
و چون لازمه حاكميت اراده مردم؛ تقنين است(مكتوب شدن) ما بايد نهادي را با اين هدف طراحي كنيم .خوب اين مكتوبات نياز به اجرا دارد= قوه مجريه و حتما بايد نهادي بر حسن تقنين و اجراي آن نظارت داشته باشد= قوه قضائيه
اصولا تفكيك قوي جهت عدم تمركز قدرت است. به عبارتي هدف از حاكميت اراده مردم ؛ نفي ديكتاتوري و نظام پادشاهي(اراده فرد) مي باشد. واگر ما تفكيك قوي را مد نظر نگيريم عملا دچار تمركز قدرت در يم نهاد و بالطبع فساد خواهيم شد.

ashkan62;92670 نوشت:
بنده سوالم اين است كه با توجه به اينكه اكثر كشورها بخصوص در عصر حاضر از جمله مصر و ليبي و ... خواهان آزادي سياسي مبتني بر خواست مردم هستند! آيا دموكراسي صرفا روشي جهت حكومت است؟ يا علاوه بر آن به لحاظ محتوي هم هم داراي پيام اومانيسم است.؟

سلام
عرض کردیم که حکومت علاوه بر مشروعیت ، مقبولیت نیز می خواهد و دموکراسی جهت مقبولیت را تامین می کند . دخیل کردن مردم در حاکمیت بر اساس اصل شوری و اصل اقامه قسط بدست خود مردم که اصول قرانی اند می تواند مستند دینی ما در پذیرش شیوه دموکراسی باشد . لذا دموکراسی برای ما مفهوم اومانیستی افراطی غرب را ندارد . بلکه صرفا شیوه ای برای تحقق برنامه ها آرمانهای اسلامی و قرآنی است . با همه این حرفها ما مشروعیت را ناشی از حکم الهی می دانیم نه نظر اکثریت این خط روشن بین ما و فکر اومانیستی است .
موفق در پناه حق

ashkan62;91563 نوشت:
يعني نظام جمهوري ودموكراسي(قالب) با محتوايي اسلامي! كه ناخودآگاه در مقام تعارض جمهوري و قالب به طور طبيعي مقدم است.

با سلام

ممنون از تايپك خوب كه كليد زديد

براي تعارض در مطالب شما دو صورت متصور است

اول:
زماني كه مردم حكومت اسلامي را نخواهند و عملا در مقابل محتواي اسلامي بايستند و بگويند كه ما حكومت اسلامي نمي خواهيم
بله در اين صورت حكومت اسلامي نمي تواند در مقابل خواست مردم مقاومت كند

دوم:
اين كه قالب بخواهد محتوا را عوض كند يعني دموكراسي بخواهد محتواي خود رادر بستر زمان دچار فرسايش كند
چون حكومت هايي كه در قالب هاي غربي بر سر كار مي ايند در دراز مدت مجبورا محتواي خود را عوض كنند
همان بلايي كه بر سر خود قالب دموكراسي اوردند

دموكراسي كه خودشان، ان را نصف بعلاوه يك معنا كرده بودند -- و اشكالات فراواني كه بر ان بار بود را قبول نمي كردند -- همان قالب را در بستر زمان عوض كردند
زيرا اين قالب به ضرر انها بود

به جرات مي توان گفت اكثر كشورهاي

غربي حامي دموكراسي طي چندين دهه در هيچ انتخاباتي بالاي 50 درصد را كسب نكرده اند

درانتخابات اتحاديه اروپا 25 درصد شركت كننده بود و اين يعني اتحاديه اروپا طبق قوانين و قالب خودشان نه مقبوليت دارد و نه مشروعيت و همچنين است خيلي از حكومت هاي غربي

در كشورهايي هم كه مردم خود خواهان حكومت بر كشور خود هستند دخالت مي كنند و انتخابات انها را قبول ندارند


در اين مورد نخير، بايد مقاومت كرد و در اين تضاد محتوا بر قالب حتما بايد پيروز شود

ashkan62;91563 نوشت:
معنا و مفهوم خام دموكراسي يعني (( حكومت مردم، به وسيله مردم و براي مردم))_ ابراهام لينكن

اين معنا به خودي خود مشكلي ندارد، ولي هنگام اجرا ؛ آن هم در جوامع مختلف و پيچيده امروزي دچار برداشت ها و تفسيرهاي متفاوتي شده است!

از آنجا كه همه مردم نمي توانند در آن واحد حكومت كنند! ناگزير بايد حكومت به نام مردم و از طريق نمايندگي صورت گيرد. با اين حال آيا نمايندگي صرفا به معناي آنچه مردم مي خواهند؟ يا آنچه براي مردم بهتروشناسايي منافع حقيقي آنها است.

جايگاه ونقش مردم در اسلام؟ و دولت جمهوري اسلامي يا دولت اسلامي؟

يعني نظام جمهوري ودموكراسي(قالب) با محتوايي اسلامي! كه ناخودآگاه در مقام تعارض جمهوري و قالب به طور طبيعي مقدم است.


با سلام و تشکر از شما و مشارکت دوستان:Gol:

همانگونه برخی دوستان اشاره کردند دموكراسي به معناي مشاركت مردم در چارچوب نظام و مقررات و ضوابط اسلامي و به معني رضايت و مقبوليت مردم و مشاركت آنها جهت عينيت يافتن حكومت مورد قبول حکومت اسلامی و علوی است. ولي اگر به معناي مشروعيت بخش به حكومت الهي و علوي باشد در حكومت اسلامی و علوي جايگاهي ندارد.

در حقیقت شكل صحيح مشاركت مردم در حكومت ديني همان همياري و رضايت و مقبوليت آنها و تلاش در جهت برقراري و تداوم و سامان حكومت دينی است.

همان مدلی که به همت رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره)، بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی در کشور عزیزمان ایران جایگزین گردید، البته ناگفته نماند برخی از جایگاه های تعریف شده در این نظام به اقتضای شرایط غیبت است و در زمان حضور و ظهور امام این اقتضاءات برداشته می شود.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام

مباني حكومت اسلام كه مشخص ومبين است و در ان شك و شبهه اي نيست

حكومت ازان خدا و خداونمد تنفيض كننده ان به پيامبر و امام و......
اين قالب و محتواي حكومت اسلامي است

ولي در عصر غيبت چاره اي جز قبول يكي از قالب هاي حكومتي براي نشان دادن اراده سياسي مردم در حكومت و ايفا نقش مردم انتخاب حاكمان اسلامي نداريم

و صد البته كه قالب دموكراسي فقط و فقط براي بيان قالب حكومت است وبس البته اين قالب براي حكومت اسلامي شيعي قالب است
ولي در حكومت هاي غير اسلامي و غربي ؛ مشروعيت حكومت هم بسته به دموكراسي است و حكومت ها مشروعيت حكومت هاي خود را از خواست مردم مي گيرند

و البته محتوايي كه مديريت اين قالب را در دست دارد محتواي غربي است يعني اموزه هاي عقل بشري است و نه وحي الهي
و اين يعني اومانيسم

حال سوال اصلي شما:

ashkan62;92670 نوشت:
بنده سوالم اين است كه با توجه به اينكه اكثر كشورها بخصوص در عصر حاضر از جمله مصر و ليبي و ... خواهان آزادي سياسي مبتني بر خواست مردم هستند! آيا دموكراسي صرفا روشي جهت حكومت است؟ يا علاوه بر آن به لحاظ محتوي هم هم داراي پيام اومانيسم است.؟

اين كشورهايي كه نام برديد اكر خواهان حكومت اسلامي با قالب دموكراسي و محتواي اسلامي باشند به راحتي مي توانند
يكي از قالب ها را انتخاب كنند براي نشان دادند اراده سياسي مردم در حكومت و از محتواي اسلامي استفاده كنند كه البته براي اين امر هم بايد ساز و كار ان را مشخص كنند

ولي اگر مردم خواهان حكومت اسلامي نباشند ويا خواهان حكومت اسلامي باشند ولي در محتواي ان دقت نداشته و مقاومت در خواسته هاي اسلامي حكومت نكنند

و انقلاب ها به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد
ممكن است حكومت ها محتواي خود را هم از دست دهند و در بستر زمان همان قالب هاي غربي را به خود بگيرند و همچنين محتواي ان را

پس همه چيز بسته به خواست و اراده مردم است و البته اگاهي سياسي اسلامي انها


حامد;92680 نوشت:
با همه این حرفها ما مشروعیت را ناشی از حکم الهی می دانیم نه نظر اکثریت این خط روشن بین ما و فکر اومانیستی است . موفق در پناه حق

.........
با سلام
اللهم صل علی محمد و ال محمد
دوست عزیز خوب حالا در خصوص دموکراسی یا همان اراده مردم؛ حکم الهی چیست؟ طبق گفته شما اراده مردم فقط جنبه مقبولیت داشته , یعنی اگر اسلام را قبول کردند؛ لا محاله باید حکومت اسلامی را هم قبول کنند! به عبارتی اراده مردم فقط در خصوص قبول اسلام و احکام ان است و هیچ مدخلیتی در خصوص نوع و روش حاکمیت ندارند!

طاها;92768 نوشت:
ولي در عصر غيبت چاره اي جز قبول يكي از قالب هاي حكومتي براي نشان دادن اراده سياسي مردم در حكومت و ايفا نقش مردم انتخاب حاكمان اسلامي نداريم

........
سلام
اللهم صل علی محمد و ال محمد
اشاره ایی بجا و خوبی کردید!
تفاوت حکم در زمان حضور و غیبت!
اگر نگاهی به تاریخ سیاسی اسلام داشته باشیم خواهیم دید که حاکمیت اسلام جز در زمان امام علی (ع) آن هم به مدت 5سال فقط؛ غصبی بوده است! اگرچه امامان معصوم در شرایط مختلف سعی در حفظ و ابقاء اصول اسلام بودند.
پس با اندک مسامحه می توان گفت که تفاوت زمان حضور و زمان غیبت چندان تاثیری در حکم این مساله ندارد.
وانگهی ما خواهان حکم اولیه آن هستیم! یعنی صرف نظر از زمان و مکان؛ دموکراسی یا اراده مردم چه جایگاهی در نوع حاکمیت در اسلام دارد؟

سلام
و لو سلمنا
ایا این حرف شما که : چاره ای جز قبول یکی از قالبهای حکومتی برای نشان دادن الخ
حکم ثانویه مبنی بر قبول و مشروعیت اراده مردم در زمان غیبت است!؟
و عدم مشروعیت اراده مردم به عنوان حکم اولیه!

طاها;92760 نوشت:
زماني كه مردم حكومت اسلامي را نخواهند و عملا در مقابل محتواي اسلامي بايستند و بگويند كه ما حكومت اسلامي نمي خواهيم بله در اين صورت حكومت اسلامي نمي تواند در مقابل خواست مردم مقاومت كند

...
سلام اللهم صل علی محمد و ال محمد
با توجه به فرموده حنابعالی در خصوص ماهیت مقبولیت
ایا مقبولیت شرط مشروعیت است؟ از قبیل استطاعت برای حج تا شرط استطاعت حاصل نشود وجوب حج ایجاد نمی شود.
و دیگر اینکه مسلمان می تواند حاکمیت اسلامی را قبول نداشته باشد
ثمره این جایی ظاهر می شود که حکومتی اسلامی بر خلاف خواست مسلمانان ایجاد شود؟
آیا این حکومت مشروع است؟ یا چون مقبولیت ندارد نا مشروع؟

ashkan62;93178 نوشت:

...
سلام اللهم صل علی محمد و ال محمد
با توجه به فرموده حنابعالی در خصوص ماهیت مقبولیت
ایا مقبولیت شرط مشروعیت است؟ از قبیل استطاعت برای حج تا شرط استطاعت حاصل نشود وجوب حج ایجاد نمی شود.
و دیگر اینکه مسلمان می تواند حاکمیت اسلامی را قبول نداشته باشد
ثمره این جایی ظاهر می شود که حکومتی اسلامی بر خلاف خواست مسلمانان ایجاد شود؟
آیا این حکومت مشروع است؟ یا چون مقبولیت ندارد نا مشروع؟

سوال مشابه آیا به فرض می شود با وجود عدم موافقت مردم حکومت اسلامی تشکیل داد؟
آیا رای مردم در رد یا پذیرفتن اسلام موثر است؟

ashkan62;93162 نوشت:
دوست عزیز خوب حالا در خصوص دموکراسی یا همان اراده مردم؛ حکم الهی چیست؟ طبق گفته شما اراده مردم فقط جنبه مقبولیت داشته , یعنی اگر اسلام را قبول کردند؛ لا محاله باید حکومت اسلامی را هم قبول کنند! به عبارتی اراده مردم فقط در خصوص قبول اسلام و احکام ان است و هیچ مدخلیتی در خصوص نوع و روش حاکمیت ندارند!

سلام
خیر چنین نیست روش حکومت از مصادیق امر در آیه شوری است : و امرهم شوری بینهم . چون روش یعنی ساختاری که اهداف را تامین می کند این ساختار بطور تجربی بدست می آید و دموکراسی غرب منافاتی با تامین اهداف جامعه اسلامی ما ندارد .
موفق در پناه حق

به نظر ميرسد دوموکراسي تبيين شده نحوه حکومت در جهانبيني عقل گرايي باشد. همانگونه که اهم مباحث انساني (دست کم در جوامع ما) همواره درگير اصالت دادن به يکي از دو جنبه عقل و دين ميباشد، از ثمرات جهانبيني خردگرا در نحوه حکومت دوموکراسي ميباشد. به همان نسبت که ايرادات مشخصي به جهانبيني عقل​گرايي وارد ميشود همانها نيز در کليت خود به دوموکراسي وارد است. نقص نسبي و مطلق علم تجربي (نتيجه عقلگرايي صرف) عمده​ترين اين ايرادات است.
ميتوان گفت دوموکراسي شيوه​ حکومتي خواهد بود که همواره دچار نقايص و کمبودها خواهد بود . لکن چون هم​اکنون شيوه بهتري از آن ايجاد نشده است، به عنوان بهترين انتخاب مدنظر قرار ميگيرد. شايان ذکر است که ويژگي خودپالايي و رفع نقايص جز ساختار دوموکراسي خواهد بود.

به نظر ميرسد دوموکراسي تبيين شده نحوه حکومت در جهانبيني عقل گرايي باشد. همانگونه که اهم مباحث انساني (دست کم در جوامع ما) همواره درگير اصالت دادن به يکي از دو جنبه عقل و دين ميباشد، از ثمرات جهانبيني خردگرا در نحوه حکومت دوموکراسي ميباشد. به همان نسبت که ايرادات مشخصي به جهانبيني عقل​گرايي وارد ميشود همانها نيز در کليت خود به دوموکراسي وارد است. نقص نسبي و مطلق علم تجربي (نتيجه عقلگرايي صرف) عمده​ترين اين ايرادات است.
ميتوان گفت دوموکراسي شيوه​ حکومتي خواهد بود که همواره دچار نقايص و کمبودها خواهد بود . لکن چون هم​اکنون شيوه بهتري از آن ايجاد نشده است، به عنوان بهترين انتخاب مدنظر قرار ميگيرد. شايان ذکر است که ويژگي خودپالايي و رفع نقايص جز ساختار دوموکراسي خواهد بود.

ashkan62;93162 نوشت:

.........
با سلام
اللهم صل علی محمد و ال محمد
دوست عزیز خوب حالا در خصوص دموکراسی یا همان اراده مردم؛ حکم الهی چیست؟ طبق گفته شما اراده مردم فقط جنبه مقبولیت داشته , یعنی اگر اسلام را قبول کردند؛ لا محاله باید حکومت اسلامی را هم قبول کنند! به عبارتی اراده مردم فقط در خصوص قبول اسلام و احکام ان است و هیچ مدخلیتی در خصوص نوع و روش حاکمیت ندارند!


با سلام و تشکر:Gol:
اسلامی بودن حکومت، بعنوان مشروعیت نظام، با مقبولیت و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خویش که از طریق تصمیم گیری در نحوه اداره جامعه، اعمال می شود منافاتی ندارد. به عبارتی حکومت اسلامی همه شئون نظام را در بر می گیرد اما مردم بطور مستقیم و غیر مستقیم در انتخاب حاکمان و مسئولان نظام نقش داشته، بر عملکرد ایشان نظارت می کنند و از طُرُق مختلف مسیر سرنوشت خود را ترسیم می کنند.

موفق در پناه حق ...:Gol:

حامد;93264 نوشت:
روش حکومت از مصادیق امر در آیه شوری است : و امرهم شوری بینهم

.......
سلام
اللم صل علی محمد و ال محمد
چه خوب بود مفردات ایه را تشریح می کردید!
اینکه مراد ایه از امر چیست؟
اینکه چرا اضافه به ضمیر شده؟ یعنی چرا ایه شور و مشورت را در محدود کرده است= امر ایشان! نه مطلق امر
ایا حکومت از مصادیق امرهم است؟ چرا؟
به نظر حقیر نوع و روش حکومت از مصادیق امر در آیه مذکور نیست!
یا به عبارتی اراده مردم هیچ مدخلیتی در تاسیس و یا تعین نوع حکومت بر ود را در اسلام ندارند.

ashkan62;93493 نوشت:
اینکه چرا اضافه به ضمیر شده؟ یعنی چرا ایه شور و مشورت را در محدود کرده است= امر ایشان! نه مطلق امر ایا حکومت از مصادیق امرهم است؟ چرا؟

سلام
آیه فی الجمله دخیل بودن مردم را در امور اثبات می فرماید و از اضافه شدن ضمیر به امر دانسته می شود که این امور آنهایی هستند که به امور خود مردم باز می گردد و ساختار حضور و مشارکت مردم در امور مملکت از مصادیق این موضوع خواهد بود هرچند کلام ولی در همه امور فصل الخطاب است با این حال دین تعمدی در قطع ید افراد از امور ندارد چه اینکه قرار است که بدست همین مردم قسط بپا شود : لیقوم الناس بالقسط دیگر اینکه هدف دین در همه امور تکامل افراد جامعه بشری است حتی در امور کلی و اجتماعی که بدون پذیرش حضور و نقش آفرینی او در جایگاههای مختلف امکانپذیر نیست .
موفق در پناه حق

سلام
اللهم صل علي محمد و آل محمد
برداشت و استناد شما به آيه علمي نيست

ashkan62;93756 نوشت:
برداشت و استناد شما به آيه علمي نيست

سلام
وبا تشکر از نقد علمی !!! شما
موفق در پناه حق

با سلام:welcome:
من مطالب دوستان رو در این صفحه مطاله کردم و مایلم که برای تکمیل بحث در باره دموکراسی یک جمع بندی مختصر از مشکلات منطقی و عملی نظام دموکراتیک ارائه بدم.

مشکلات نظام دموکراتیک "ارزشی و روشی"

اولا: واژه دموکراسی تعریف جامع و مانعی ندارد و هر مکتبی از این واژه تعریف موافق با خود را ارائه کرده است.ولی در یک جمع بندی کلی دموکراسی را سه دسته کرده اند:
1-به مثابه "ارزش"
2-به مثابه "روش"
3- "شکل و فرم حکومت"

در رویکرد اول و دوم برای دموکراسی مبانی و ذاتیاتی تعریف می شود ، که دموکراسی ناگزیر از آن است ، مانند: مدرنیته ، امانیسم، فرد گرایی و نسبی گرایی.
در رویکرد سوم دموکراسی تنها شکل حکومت بوده و قابل جمع با هر نوع ایدوئولوژی می باشد.

دوم:
از نگاه تاریخی دموکراسی از نوع اول و دوم همواره در جوامعی شکل گرفته که در آن نوعی شکاکیت و سوفسطایی گری رایج بوده ، که یکی زمان قبل از سقراط و دیگری بعد از رونسانس است ، چرا که با ظهور شکاکیت و نیافتن معیار واحد برای کشف حقیقت و نسبی و موقت شدن حقایق ثابت عینی، رای اکثریت مردم می تواند راهگشا باشد.
از اینرو سقراط ، افلاطون و ارسطو به شدت با نظام دموکراسی مخالفت کرده و افلاطون آنرا مظهر و سنبل حکومت جاهلان در جهان می داند.

سوم:
معیار وحدت در جامعه دموکراتیک چیست؟
یک حکومت احتیاج دارد که مردم خود را در زیر یک پرچم واحد متحد سازد ، حال اگر ما حقیقت را نسبی ، فردی و بدون ثبات ابدی بدانیم ، عامل یکپارچگی و نظام سیاسی در جامعه دموکراتیک چه خواهد بود؟

چهارم:
آیا حکومت مردم بر مردم به معنای واقعی آن ممکن است؟!
و یا مانیز باید چون جان استوارت میل به این مطلب اعتراف کنیم که : مردمی که قدرت را اعمال می کنند همان مردمی نیستند که قدرت بر آنها اعمال میشود.
ویا مانند رنه گنون ( اندیشمند فرانسوی) حکومت مردم بر مردم را امری محال بدانیم(بحران دنیای تجدد / ترجمه ضیاءالدین دهشیری /ص113)
دموکراسی نماینده توهمی بیش نیست، هیچگاه انتخاب شدگان نماینده واقعی رأی دهندگان نیستند.

پنجم:
از نظر حقوقی رأی دهنده صاحب چه اختیاری است که بخواهد آنرا منتقل کند؟ آیا حق انتحاب مردم از رای عمومی است ( که دور پیش می آید ) یا از یک نظام پذیرفته شده پیشین( که البته خلاف فرض است)؟!
علاوه بر آن نمایندگان از سوی اقلیت انتخاب شده اند، چرا که عملا همه نمی توانند در انتخابات شرکت کنند و عملا همه انتخاب کننده ها نیز به یک فرد رأی نمی دهند و نیز فرد منتخب به فرض وکالت وکیل موکلان خود است نه همه مردم.
اگر گفته شود اینها به واسطه قانونی است که همه مردم آنرا پذیرفته اند ، سخن را روی قانون می بریم و میگوییم : آیا حجیت خود قانون هم بر مبنایی دموکراتیک است ؟ که در این صورت باز همان اشکالات خواهد بود.

ششم:
آیا حکومت بر اساس دموکراسی خالص وجود دارد؟
به عبارت دیگر اگر گفته شد که دموکراسی ارزش یا روش است و در خود مفاهیم ذاتی دارد، خود به تنهایی می تواند عهده دار حکومت بر جامعه باشد؟ در حالی که در هیچ جای جهان حکومت دموکراتیک محض وجود ندارد و این حکومت دموکراتیک مضاف به یکی از ایدوءولوژی هاست که حاکم است و این همان معنای سوم ( یعنی " فرم و شکل حکومت") از دموکراسی است.

هفتم:
اگر ذات دموکراسی نسبی گرایی و شکاکیت است،آنوقت کسی که می خواهد انتخاب شود:
اولا: باید به هیچ وجه به عقاید و آراء خود تصریح نکندو الا رای کمتری خواهد داشت.
ثانیا: باید با دو رویی آنچنان عام و شامل سخن بگوید که طیف بیشتری از مردم را جذب خود کند.
لذا چنین حکومتی به طور طبیعی به جای مصالح واقعی و تامین نیازهای واقعی مردم ،براقناع مزورانه و تملق گویی تکیه خواهد داشت.
افلاطون میگوید:
دموکراسی شهوات مردم را بر آورده می کند و رهبران ذوق و امیال عامه پسند را ملاک سیاست قرار می دهند.

دوستان عزیز
مطالب یاد شده اجمال و خلاصه بخشی از کتاب " مردم سالاری دینی و نظریه ولایت فقیه " ، نوشته " حضرت آیت الله مصباح یزدی"، چاپ موسسه امام خمینی است.
:Gol:

موفق و پیروز باشید.:moj:

[=Arial Narrow]با سلام:Bye:
من مطالب دوستان رو در این صفحه مطاله کردم و مایلم که برای تکمیل بحث در باره دموکراسی یک جمع بندی مختصر از مشکلات منطقی و عملی نظام دموکراتیک ارائه بدم.

مشکلات نظام دموکراتیک "ارزشی و روشی"

اولا: واژه دموکراسی تعریف جامع و مانعی ندارد و هر مکتبی از این واژه تعریف موافق با خود را ارائه کرده است.ولی در یک جمع بندی کلی دموکراسی را سه دسته کرده اند:
1-به مثابه "ارزش"
2-به مثابه "روش"
3- "شکل و فرم حکومت"
در رویکرد اول و دوم برای دموکراسی مبانی و ذاتیاتی تعریف می شود ، که دموکراسی ناگزیر از آن است ، مانند: مدرنیته ، امانیسم، فرد گرایی و نسبی گرایی.
در رویکرد سوم دموکراسی تنها شکل حکومت بوده و قابل جمع با هر نوع ایدوئولوژی می باشد.

دوم:
از نگاه تاریخی دموکراسی از نوع اول و دوم همواره در جوامعی شکل گرفته که در آن نوعی شکاکیت و سوفسطایی گری رایج بوده ، که یکی زمان قبل از سقراط و دیگری بعد از رونسانس است ، چرا که با ظهور شکاکیت و نیافتن معیار واحد برای کشف حقیقت و نسبی و موقت شدن حقایق ثابت عینی، رای اکثریت مردم می تواند راهگشا باشد.
از اینرو سقراط ، افلاطون و ارسطو به شدت با نظام دموکراسی مخالفت کرده و افلاطون آنرا مظهر و سنبل حکومت جاهلان در جهان می داند.

سوم:
معیار وحدت در جامعه دموکراتیک چیست؟
یک حکومت احتیاج دارد که مردم خود را در زیر یک پرچم واحد متحد سازد ، حال اگر ما حقیقت را نسبی ، فردی و بدون ثبات ابدی بدانیم ، عامل یکپارچگی و نظام سیاسی در جامعه دموکراتیک چه خواهد بود؟

چهارم:
آیا حکومت مردم بر مردم به معنای واقعی آن ممکن است؟!
و یا مانیز باید چون جان استوارت میل به این مطلب اعتراف کنیم که : مردمی که قدرت را اعمال می کنند همان مردمی نیستند که قدرت بر آنها اعمال میشود.
ویا مانند رنه گنون ( اندیشمند فرانسوی) حکومت مردم بر مردم را امری محال بدانیم(بحران دنیای تجدد / ترجمه ضیاءالدین دهشیری /ص113)
دموکراسی نماینده توهمی بیش نیست، هیچگاه انتخاب شدگان نماینده واقعی رأی دهندگان نیستند.

پنجم:
از نظر حقوقی رأی دهنده صاحب چه اختیاری است که بخواهد آنرا منتقل کند؟ آیا حق انتحاب مردم از رای عمومی است ( که دور پیش می آید ) یا از یک نظام پذیرفته شده پیشین( که البته خلاف فرض است)؟!
علاوه بر آن نمایندگان از سوی اقلیت انتخاب شده اند، چرا که عملا همه نمی توانند در انتخابات شرکت کنند و عملا همه انتخاب کننده ها نیز به یک فرد رأی نمی دهند و نیز فرد منتخب به فرض وکالت وکیل موکلان خود است نه همه مردم.
اگر گفته شود اینها به واسطه قانونی است که همه مردم آنرا پذیرفته اند ، سخن را روی قانون می بریم و میگوییم : آیا حجیت خود قانون هم بر مبنایی دموکراتیک است ؟ که در این صورت باز همان اشکالات خواهد بود.

ششم:
آیا حکومت بر اساس دموکراسی خالص وجود دارد؟
به عبارت دیگر اگر گفته شد که دموکراسی ارزش یا روش است و در خود مفاهیم ذاتی دارد، خود به تنهایی می تواند عهده دار حکومت بر جامعه باشد؟ در حالی که در هیچ جای جهان حکومت دموکراتیک محض وجود ندارد و این حکومت دموکراتیک مضاف به یکی از ایدوءولوژی هاست که حاکم است و این همان معنای سوم ( یعنی " فرم و شکل حکومت") از دموکراسی است.

هفتم:
اگر ذات دموکراسی نسبی گرایی و شکاکیت است،آنوقت کسی که می خواهد انتخاب شود:
اولا: باید به هیچ وجه به عقاید و آراء خود تصریح نکندو الا رای کمتری خواهد داشت.
ثانیا: باید با دو رویی آنچنان عام و شامل سخن بگوید که طیف بیشتری از مردم را جذب خود کند.
لذا چنین حکومتی به طور طبیعی به جای مصالح واقعی و تامین نیازهای واقعی مردم ،براقناع مزورانه و تملق گویی تکیه خواهد داشت.
افلاطون میگوید:
دموکراسی شهوات مردم را بر آورده می کند و رهبران ذوق و امیال عامه پسند را ملاک سیاست قرار می دهند.

دوستان عزیز
مطالب یاد شده اجمال و خلاصه بخشی از کتاب " مردم سالاری دینی و نظریه ولایت فقیه " ، نوشته " حضرت آیت الله مصباح یزدی"، چاپ موسسه امام خمینی است.

موفق و پیروز باشید.:moj:

موضوع قفل شده است