جمع بندی آیا تئوری جذب با عقاید اسلامی منافات دارد؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا تئوری جذب با عقاید اسلامی منافات دارد؟

درود
آیا تئوری جذب با اسلام مشکلی داره؟ اگه آره چرا در دانشگاه های ما سمینار مدیریت خلاق اساسش بر این مطلب استوار شده؟ اگه نه، چرا نه؟ به نظر من که نه چون این بسیار چیز طبیعیه.

کامران;90305 نوشت:
درود
آیا تئوری جذب با اسلام مشکلی داره؟ اگه آره چرا در دانشگاه های ما سمینار مدیریت خلاق اساسش بر این مطلب استوار شده؟ اگه نه، چرا نه؟ به نظر من که نه چون این بسیار چیز طبیعیه.

[="tahoma"] با سلام و احترام
ا[="tahoma"][="tahoma"]گر منظور شما از تئوری جذب مسائلی است که افراد چون آنتونی رابینز و وین دایر در مباحث گام به گام مدیریتی مطرح می کنند و عده ای نیز در داخل مروج آن هستند. می بایست مطالبی را در این حیطه بررسی کرد، اصولا نظر اسلام درباره این قانون مطلق نیست. در حیطه ای این امر پذیرفته است و در موارد دیگر خیر، آنچه اهمیت دارد اینکه این تئوری آن طور که نظریه پردازان آن می گویند علی الاطلاق نیست و در همه موارد جامعیت ندارد.
اگر مواردی را بیان بفرمایید روانتر می توان درباره تطبیق آن ها با عقاید اسلامی بحث کرد ، آری در مواردی روبروی حس خداشناسی و حضور خدا در همه ابعاد زندگی ، قرار می گیرد
[/]
[/].
[/]

با سلام و عرض ادب
دوست عزیز قانون جذب به نحو مطلق نه مورد تأیید حکما و متکلّمین اسلامی است و نه مورد تأیید دانشمندان علوم تجربی و نه مورد تأیید روانشناسی علمی.

این نظریّه صرفاً یک ادّعای بدون دلیل است که نه با براهین فلسفی اثبات می شود و نه با روش علوم تجربی. البته برخی از گزاره های مطرح در این نظریّه ، در متون دینی نیز وجود دارد امّا این به معنی تطابق این نظریّه با عقائد اسلامی نیست.

اسلام با هر مکتب فکری دیگری مثل مارکسیسم یا لیبرالیسم هم در برخی گزاره ها ممکن است اشتراک ظاهری داشته باشد ؛ امّا باید توجّه داشت که یک مکتب یا نظریّه ، تنها مشتی گزاره نیست بلکه یک چهارچوب به هم پیوسته است که گزاره ها بخشی از مصالح آن هستند.

از اینرو تشابه اسلام با برخی مکاتب یا نظریّه ها که در ظاهر با آنها ، اشتراک گزاره دارد مثل تشابه هواپیما با قابلمه است که در هر دو ، از آلیاژ آلومینیوم استفاده شده است.

کامران;90305 نوشت:
آیا تئوری جذب با اسلام مشکلی داره؟ اگه آره چرا در دانشگاه های ما سمینار مدیریت خلاق اساسش بر این مطلب استوار شده؟ اگه نه، چرا نه؟ به نظر من که نه چون این بسیار چیز طبیعیه.

سلام
همانطور که کارشناسان محترم فرمودند قانون جذب عمومیت ندارد .
در روایات اسلامی تاییداتی بر قانون جذب وجود دارد مثلا روایت داریم که خداوند فرمود : من در نزد ظن بنده مومن هستم هرگونه به من گمان برد با او رفتار می کنم . این تایید قانون جذب است .
اما
بنیان گزاران قانون جذب به دنبال تبدیل این قانون به یک مکتبند تا با آن همه مشکلات بشر را حل کنند . این بعد از قضیه قابل پذیرش نیست . داشتن نظر مثبت به امور تنها بخشی از لوازم راه تکامل و سعادت است . بخشهای مهم دیگری از قبیل علم و معرفت و همچنین اعمال شایسته لازم است تا انسان به سعادت حقیقی دست یابد .
یکی دیگر از اشکالات وارد بر قانون جذب تبدیل کردن آن به وسیله ای حهت دستیابی انسان به خواسته هایش بدون در نظر گرفتن ارزش آن خواسته است لذا اغلب هم بر مدار تمرکز بر ثروتمند شدن و بدست آوردن خواسته های مادی می گردد . این نشان می دهد که مروجان این قانون به عنوان یک مکتب بیش از هرچیز در اندیشه جلب و جذب افراد هستند چه اینکه اکثر انسانها بدنبال راهی جهت دستیابی به مطامع دنیوی اند .
و این است عاقبت رهبری بشر غیر مهذب در جامعه امروز
موفق در پناه حق

کامران;90305 نوشت:
درود

کامران;90305 نوشت:

آیا تئوری جذب با اسلام مشکلی داره؟ اگه آره چرا در دانشگاه های ما سمینار مدیریت خلاق اساسش بر این مطلب استوار شده؟ اگه نه، چرا نه؟ به نظر من که نه چون این بسیار چیز طبیعیه.

با سلام و احترام
قانون جذب به این معنا که"همه چیز را به طرف خودت جذب می‌کنی. مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که سوار می‌شوی و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنی. مثل آهن‌ربا همه اینها را به طرف خودت جذب می‌کنی. به هر چه فکر کنی همان اتفاق می‌افتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند."(آزمنديان،CDمقدماتي کلاس تکنولوژي فکر)
همان طور که دوستان گفتند به این صورت مطلق مورد تایید اسلام نیست، به غیر از حیطه امید داشتن که قانون جذب می دهد می باید عمل در راستای معرفت برای رسیدن به هدف انجام شود که این معنا در تئوری جذب وجود ندارد.
اگر چه بعضی موارد از جمله نکات مثبت در این قانون به حساب می آیند مثل:امید افزایی، شعور مندی کائنات که همه چیز نوعی شعور تکوینی دارند،تکيه بر ظرفيت­ها و استعدادهاي شگرف وجود انسان ،توجه به استعدادهاي روحاني و توانمندی های معنوی نفس، می باشد.
اما معایب این تئوری علاوه بر مطلق نبودن آن و اینکه بسیار می شود که انسان در فکر چیزی است اما اصلا به آن نمی رسد،نظام سست اخلاقی آن است که"مهم نيست تو خوب و يا بد باشي و مهم نيست چيزي بخواهي که در ذات خود خوب باشد يا خوب نباشد بلکه مهم خواست و طلب توست".
نکته بعدی غرق شدن در آرزوها به جای عمل کردن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرمود : من از دو چیز بر امتم می هراسم طولانی شدن آرزوها و هوای نفس، که اولی آن ها را از یاد معاد و روز بازپسین غافل می کند.
عیب دیگر که برای نظام سلطه هم نکته مفیدی است، عدم توجه انسان ها به فقر عمومی جهان، تروریسم دولتی و کشتار آن کشور ها در سایر نقاط جهان است، چه اینکه تفکر درباره این امور و ابراز همدردی با ملت های مظلوم باعث جذب آن فقرها و... به خود می شود!
از جمله مضرات این قانون که دستاویز شبکه های هرمی نیز قرار گرفته است ، دادن وعده های پوچ در رسیدن به ثروت هنگفت است ، که با این ترفند اموال بسیاری از کشورهای در حال توسعه به مقصد کشورهای سلطه سرازیر می شود.
اما از همه اسف انگیز تر این است که تو هر چه بخواهی در این جا به آن می رسی . این جا نقد است و آخرت نسیه. در این تفکر معاد از دنیا پست تر است در حالی که قرآن کریم می فرماید:وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِب،وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون.(عنکبوت 64).اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‏دانستند.

کامران;90305 نوشت:
درود
آیا تئوری جذب با اسلام مشکلی داره؟ اگه آره چرا در دانشگاه های ما سمینار مدیریت خلاق اساسش بر این مطلب استوار شده؟ اگه نه، چرا نه؟ به نظر من که نه چون این بسیار چیز طبیعیه.

با سلام و تشکر:Gol:

دوستان در نکاتشان اشاره فرمودند و حق مطلب را هم ادا کردند اما بنده هم اشاره کوچکی از زاویه ای دیگر تقدیم کنم:

بی شک، تئوری جذب به کیفیتی که طرفداران آن در حال ترویج هستند، در اصل نوعی اندیشه تولد یافته از درون مکاتب فلسفی غرب اعم از پوزیتیویستی و امانیستی (انسان مداری) است، اینکه در سراپردۀ هستی چیزی بنام خدا و حقایق ماورائی وجود ندارد و اینها همه ساحتۀ ذهن بشر بوده و در حقیقت این خود انسان است که خالق و مدبر امور خویش است، ارادۀ انسان مبدأ و مُبدِع هر چیزی است و علت تامه برای هر پدیده ای، انسان خود خدای خویش است و اگر در عالم وجودی شایستۀ پرستش باشد همو انسان است.

از این جهت و زاویه می توان گفت که اهداف طرفداران تئوری جذب، گذشته از اینکه خود تئوری هم عمومیت ندارد با اهداف متعالی اسلام مغایرت دارد زیرا اسلام می خواهد با سوق دادن انسان به معرفت و شناخت اسماء و صفات کمالی خدا، عبادت و بندگی ذات لایزالش، ترک بندگی طواغیت و شیطان و اینکه اراده و قدرت خداوند فوق همه قدرت هاست و شناخت جایگاه خویش و رابطه اش با خدای هستی بخش و جهان هستی و مسائل پیرامونی اش و .... وی را به کمال و سعادت برساند. در حالیکه سیر تئوری جذب از زاویه ای که مطرح گردید در مسیر خلاف جریان حقیقی دین در حرکت است.

موفق باشید ...:Gol:

(( و ان لیس للانسان الا ما سعی ))

مطلب حاضر، اثر منتشر نشده ای از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره) است...

اصل سعی و عمل
یکی از اصول قرآن مجید اصل سعی و عمل است. آن آیه می فرماید: و ان لیس للانسان الا ما سعی(نجم 93). و ان سعیه سوف یری. از همه شاید واضح تر و روشن تر آیه سوره زلزله است که می فرماید: یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم. فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. و من یعمل مثقال ذره شرا یره (زلزله 8-6).

...
روزی که مردم صدور می یابند، صادر می شوند، بیرون می آیند، برای چه؟ برای این که اعمالشان به آنها ارائه داده شود. در نمایشگاه عمل، مردم احضار می شوند. می بینید که هرچندی یک بار نمایشگاهی تأسیس می شود، مثلا نمایشگاه کتاب یا نمایشگاه آثار صنعتی تأسیس می شود، مردم گروه گروه می روند برای اینکه در این نمایشگاه آثار ملت خودشان را ببینند یا در نمایشگاههای بین المللی می روند که آثار ملتهای دیگر را ببینند. گروه گروه مردم در آن نمایشگاه ها شرکت می کنند برای اینکه آثار و نتایج کارهای ملتهای مختلف را ببینند. قرآن می فرماید در آن نمایشگاه عمومی فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. و من یعمل مثقال ذره شرا یره هر کسی به اندازه وزن یک ذره هم کار خیر کرده در آن نمایشگاه می بیند و هر کسی به اندازه وزن یک ذره هم کار بد کرده در آن جا می بیند؛ ذره ای گم نمی شود.
...

اصل سعی و عمل
یکی از اصول قرآن مجید اصل سعی و عمل است. آن آیه می فرماید: و ان لیس للانسان الا ما سعی. و ان سعیه سوف یری. از همه شاید واضح تر و روشن تر آیه سوره زلزله است که می فرماید: یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم. فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. و من یعمل مثقال ذره شرا یره (زلزله 8-6)

روزی که مردم صدور می یابند، صادر می شوند، بیرون می آیند، برای چه؟ برای این که اعمالشان به آنها ارائه داده شود. در نمایشگاه عمل، مردم احضار می شوند. می بینید که هرچندی یک بار نمایشگاهی تأسیس می شود، مثلا نمایشگاه کتاب یا نمایشگاه آثار صنعتی تأسیس می شود، مردم گروه گروه می روند برای اینکه در این نمایشگاه آثار ملت خودشان را ببینند یا در نمایشگاههای بین المللی می روند که آثار ملتهای دیگر را ببینند. گروه گروه مردم در آن نمایشگاه ها شرکت می کنند برای اینکه آثار و نتایج کارهای ملتهای مختلف را ببینند. قرآن می فرماید در آن نمایشگاه عمومی فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. و من یعمل مثقال ذره شرا یره هر کسی به اندازه وزن یک ذره هم کار خیر کرده در آن نمایشگاه می بیند و هر کسی به اندازه وزن یک ذره هم کار بد کرده در آن جا می بیند؛ ذره ای گم نمی شود.

در سوره مبارکه اسراء می فرماید: من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا. و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا (اسراء 91 و 81)

هر کسی که طالب فقط نقد باشد و بگوید ما این حرفها را قبول نداریم، ما می خواهیم چهار روزی اینجا بخوریم و بچریم و زندگی بکنیم، هر کسی که فقط این عاجل را بخواهد و آینده و دور را نادیده بگیرد ما قول نمی دهیم که هر چه بخواهد حتما به او بدهیم ولی به هر کسی آن اندازه که بخواهیم می دهیم؛ دنیا را خواسته، ما هم روی حسابهایی برای هر که بخواهیم هر اندازه بخواهیم می دهیم؛ یعنی اینجا قول قطعی نیست، ای بسا طالب دنیا که به دنیایش هم نرسد. اما: و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا کسی که عاقبت و آخرت را بخواهد (پس شرط اولش خواستن است) و سعی لها شرط دوم سعی و کوشش و عمل است آنهم حق سعی، آن اندازه که باید سعی و کوشش به خرج بدهد. شرط سوم هم ایمان است. این سه تا اگر در شخص جمع شد خدای متعال تضمین کرده. این جا دیگر نمی گوید ما نشاء لمن نرید بلکه می گوید: اولئک کان سعیهم مشکورا تضمین می کنیم و تخلف ندارد.
در بهشت، اشیاء تابع اراده انسان است.

حال اینجا می فرماید: لسعیها راضیه . فی جنه عالیه در بهشتی عالی و بلند و بلندقدر، یعنی چیزی که برای شما قابل تصور نیست. لاتسمع فیها لاغیه در آنجا سخن بیهوده ای هرگز نمی شنوی (این چهره ها نمی شنوند، یا تو نمی شنوی ای شنونده، ای مخاطب). از خصوصیات بهشت، گذشته از مسئله تجسم اعمال، این است که در آن جا خدای متعال به انسان یک اراده ای می دهد و اشیاء را تابع اراده انسان می کند به گونه ای که هر چه را که بخواهد، برایش حاصل و موجود می شود، یعنی در آنجا با اراده خودش می تواند اشیاء را بیافریند.

حتی حدیثی هست که این حدیث در یک تعبیری است که شاید برای بعضی اذهان سنگین باشد. نامه و خطاب می رسد از خدا به این بندگان به این عبارت: از حی قیوم نامیرا به حی قیوم نامیرا، از خدای زنده ای که قیوم است و آنچه اراده کند صورت می گیرد و هرگز نمی میرد، به انسان زنده نامیرای قیوم که خدا به او اجازه داده که هر چه بخواهد ایجاد شود، ایجاد بشود. تابع خواسته انسان است؛ آنچه را بخواهد از نعمت ها، ایجاد می شود.

آنگاه آن نعمت های به اصطلاح شبیه نعمت های دنیایی را که مردم در اینجا می فهمند ذکر می کند: در آنجا چشمه جاری، سریرهای مرفوع: تخت های پوشیده (یا سرورآور و بهجت افزا) و بلندمرتبه یا بلند قرار داده شده، مقامات خیلی عالی و بالا، جام های نهاده شده (اکواب موضوعه) و مخده و بالش های ردیف شده و فرش های گسترده شده، تمام اینها برای هر که بخواهد موجود است.

----------------------------------------------------------------
نظر نویسنده :

در هر صورت به نظر بنده در این نظام خلقت یک صورتی از قانون جذب وجود دارد اما در طول اراده خداوند است , یعنی آن ارزوهای دنیوی که ما داریم اگر مصلحت ما باشد آنوقت آن صورتی از قانون جذب که از طرف خداوند به صورت سنت الهی مقرر است به ما کمک می کند تا 1- امید وار باشیم 2- به تبع امید در راه رسیدن به هدف نیز تلاش کنیم /
بله همه چیز به در طول اراده خداوند قرار دارد اما ذکر این مطلب هم لازم است که خب چرا کفار یا کشورهای نا مسلمان و صنعتی اینقدر پیشرفت علمی , صنعتی یا دنیوی نموده اند اما به خدا یا آخرت اعتقاد انچنان قویی ندارند ؟ اما به اهدافشان می رسند ؟!
در پاسخ باید گفت که آنها ممکن است به خداوند اعتقاد نداشته باشند ,
اما 2 عنصر 1- امید 2- تلاش را در نیل به هدف دارند , و البته به ماتریالیسم هم اعتقاد دارند ,
اما به واسطه رحمانیت خداوند که عام است و مومن و کافر نمی شناسد به اهدافشان می رسند ,
به عبارت دیگر این سنت خداوند است که دنیا طلبان را به مقتضای امید و تلاششان از دنیا برخوردار کند در واقع ماتریالیستها منشاء قانون جذب را جهان هستی می دانند اما مومنان منشاء قانون جذب را سر سلسله جهان هستی ( خداوند حکیم ) می دانیم .

(کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَأْن).
29 سوره الرحمن

آرى، خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نیازهاى سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز طرح تازه اى ابداع مى کند.

پس دوستان من فکر می کنم قانون جذب سنتی هست الهی مانند سنت های دیگر خداوند , جهان شمول و کلی نیست ضمن اینکه ضعیف و کو چک هم نیست و در جای خود بسیار قدرتمند است و چه بسا بسیاری از مومنین بتواند با علم به این قانون موفقیت های بسیاری را کسب نمایند .
اما ذکر یک نکته حایز اهمیت است که مومنین یک قدم از کافران جلوترند و گاهی امید به هدفی دارند و برای آن هدف هم تلاش می کنند اما هدف را حصول نمی کنند چرا ؟! چون سرسلسله جهان هستی به واسطه " رحیمیت " که مختص بندگان مومن هست مصلحت بنده اش را در آن نمی بیند و از جایی دیگر او را روزیی بهتر می دهد .

به هر حال به نظر بنده قانون جذب در چارچوب نرمال آن درست است , از آن غافل نشوید و امید و تلاش را سرلوحه زندگی خود قرار دهید . :ok:

با سلام
با همه ی این گفته ها برای من خیلی پیش آمده که وقتی به یک نفر یا یک شی خاص فکر می کنم ، چندی بعد او را می بینم،به نظر شما این مربوط به قانون جذب است یا عالم ذر یا عالم رویا یا هر نظریه ی دیگری؟

سلام علیکم و رحمه الله

محوریت کسب سود و سرمایه در این پروسه مشخص است
القائات روحی برای کسب موفقیت در قالب شعارها به افراد خورانده میشود فرد را مخمور خود میسازد و سعی در تبدیل فرد به یک موتور خستگی ناپذیرتر در سیستم سرمایه داری با ترفندهای روانشناسانه است یاد آور دو چیز است

1- حرکت از دیدگاه سرمایه داری بنجامین فرانکلین به ثروت اندوزی ژاکوب فوگری که در قالب این ترفندها به جامعه تزریق میشود

2- یادآور جمله مشهوری است از یک تئوریسین مرده ای که اگر امروز بود مکتب سرمایه داری را هم عامل تخدیر نوع بشریت مینامید

یاحق

پرسش:
آیا تئوری راز با تعالیم اسلام در تعارض است؟


پاسخ:

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد:

نکته اول:

نکته اول اینکه تئوری راز یا جذب، مسئله ای است که اگرچه به لحاظ روانشناختی بسیار تحریک کننده و انگیزشی است، اما به لحاظ منطقی و اثباتی هیچ دلیل عقلی یا غیر عقلی قابل دفاع در پشت آن وجود ندارد. براستی اگر من به چيزي فكر كنم چه دلیلی وجود دارد که آن چيز به سمت من حركت كند؟
اگر این مسئله را طبق نظام توحیدی تصور نکرده و خالقی در ورای آن ترسیم نکنیم، چرا باید کائنات به سمت انسان حرکت کنند؟ بالاخره اثبات بر عهده مدعی است.
نه دلیل فلسفی، و نه روانشناختی و نه هیچ سنخ ادله دیگری بر آن دلالت نمیکند. اگر هم موفقیت هایی حاصل میشود نه از باب این است که کائنات ما را به هدفمان نزدیک می کنند، بلکه در حقیقت این من هستم که با تمرکز افکارم بر یک مسئله، سرعت حرکتم به سمت آن را می افزایم و زودتر به آن دست می یابم.

نکته دوم:

صرف تشابه گزاره ها در دو مکتب فکری متفاوت نباید موجب شود که گمان کنیم سخن هر دو یکی است! طبیعتا سخنان مشابه در دو مکتب می تواند مبتنی بر پیش فرض ها و مقدمات کاملا متفاوت و متعارض بوده و اهداف کاملا متفاوتی از آنها انتظار رود.
تئوری جذب مبتنی بر مبانی فلسفی و مکاتب فکری غرب به ویژه «سکولاریسم» به معنای جدایی «دین از دنیا»، و «اومانیسم» یا همان «انسان محوری» است، در هیچ کجای این تئوری جایی برای خدا در نظر گرفته نشده است، اگرچه یک بچه مسلمان هنگام برخورد با این تئوری این قانون را از جانب خداوند می داند، و آن را با افکار الهی خویش در هم می آمیزد، اما این تفکر او هرگز آن چیزی نیست که مورد رضایت و توجه مبتکرین این نظریه باشد.

این تئوری می خواهد همه چیز را به ذهن انسان گره بزند، کائنات را مطیع انسان معرفی کند و بگوید این ذهن انسان است که خارج را می سازد، یعنی به نوعی انسان محوری را ترویج کند، در حالی که اسلام میخواهد به همه چیز رنگ خدایی بدهد، خداوند باید محور تمام وقایع قرار بگیرد. در حج که اوج تجلی عرفان اسلامی است انسان حتی نباید به آیینه نگاه کند، یعنی حتی نباید خویشتن را ببیند، باید فقط خدا را ببیند، قرآن کریم نیز می فرماید:
«ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏»؛ آنچه از نيكيها به تو مى‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست‏(1)
بنابراین اصلا نگاه توحیدی ونگاه اومانیستی غربی با هم نمی سازد، اگرچه هر دو یک چیز را می بینند، اما متفاوت می بینند، یکی خود آیینه را می بیند، ودیگری تصویر در آیینه را.

نکته سوم:
تفاوت دیگری که در دیدگاه اسلام و تئوری جذب وجود دارد این است که اسلام اگرچه با برنامه ریزی و آینده نگری موافق است اما موافق آرزوهای بلند و طولانی که رویکرد انسان را دنیایی کرده و از آخرت غافل میسازد نیست، قطعا در نگاه اسلام اصالت با آخرت است و آرزوهای بلند را منافی با این اصالت دانسته و موجب فراموشی آخرت بیان می کند، امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«مَنِ اتَّسَعَ أَمَلُهُ قَصُرَ عَمَلُه‏»؛ هر که آرزویش گسترده شود، عملش محدود و کوتاه می شود.(2‏)
و نیز میفرمایند:
«مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏»؛ کسی که آرزوهایش دور و دراز شود، عملش بد و ناشایست می گردد.(3)

نکته چهارم:

تئوری جذب بسیار با نگرشی ایده آلیستی و خیلی خوش باورانه انسان را به سمت فکر به اهدافش فرا می خواند به گونه ای که خارج اساسا در گرو ذهن ماست و علت دیگری در آن نقش ندارد و با تمرکز ذهن، حصول نتیجه قطعی است! در حالی که در حقیقت چنین نیست، هیچ تضمینی در کار نیست که انسان لزوما به خواسته هایش که به آنها فکر می کند برسد، اگرچه تمرکز بر هدف کمک کننده است اما دلیلی بر قطعی بودن آن وجود ندارد.

اما اسلام بسیار منطقی تر با مسئله برخورد کرده است و تفکر را مقتضی دانسته است که در رسیدن به آنچه که به آن فکر می شود نقش دارد، اما هرگز علت تامّه و 100درصدی برای رسیدن به آن هدف نیست، بلکه نقش یک سوق دهنده را ایفا خواهد کرد، همانطور که امیرالمومنین(علیه السلام) در خصوص تفکر در نیکی ها می فرمایند:

«التَّفَكُّرُ يَدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِه‏»؛ تفکر (در نیکی ها) انسان را به سوی نیکی و عمل به آن می‌کشاند.(4)


نکته پنجم:
شباهتی که بین این دو دیدگاه وجود دارد که اصل مثبت اندیشی است، این را اسلام هم قبول دارد، منتهی همانطور که در نکته پیشین عرض شد اسلام آن را در یک جهان بینی توحیدی می بیند و به توکل و حُسن ظن به خداوند گره می زند، نه کائنات!
در نگاه اسلام باید به خداوند که تمام کائنات به دست اوست خوش بین بود، همانطور که امام رضا(علیه السلام) در روایتی می فرمایند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا»؛ به خداوند گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می فرماید: من نزد گمان بنده مومنم هستم، اگر به من گمان خیر برد همان را برایش رقم میزنم، و اگر گمان بد ببرد همان را برایش مقدر می سازم.(5)

و نیز به او توکل و تکیه کرد تا مشکلات از پیش روی انسان کنار رفته و اسباب رسیدن به هدف مهیا گردد، همانطور که امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأَْسْبابِ»؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.(6)

وامام باقر(علیه السلام) نیز می فرمایند: «مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه لايُغْلَبُ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لايُهْزَمُ»؛ هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.(7)

پی نوشت ها:
1. نساء:79/4.
2. مفید، محمد بن محمد نعمان، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏1، ص 304.
3. شریف رضی، نهج البلاغة (صبحي صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، ص 474، حکمت 36.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص55.
5. همان، ج2، ص72.
6. ليثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، دار الحديث‏، قم، چاپ اول، 1376ش، ص426.
7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، قم، چاپ دوم، 1403ق، ج68، ص151.

موضوع قفل شده است