آیا این گفته ی شهید مطهری درباره زبان فارسی جای نقد شدن ندارد؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این گفته ی شهید مطهری درباره زبان فارسی جای نقد شدن ندارد؟

باسلام به مطلبی برخورد کردم که برایم جای سوال بود، اینکه این صحبت زیر از دیدگاه شهید مطهری، در مورد زنده نگه داشتن زبان فارسی (که ظاهرا این کار را نادرست! دانسته اند) جای نقد ندارد؟ آیا شما صحبتهای ایشان را تائید میکنید؟ نظر کارشناسان محترم چیست؟


دیدگاه مطهری در مورد فرهنگ ایرانی و زبان پارسی



پرداختن به فرهنگ ِ ايراني، زبان ِ فارسي و شاهنامه‌ي ِ فردوسي: خدمت است يا خيانت؟!

"پاسخ" به اين پرسش (بدون هرگونه شرح و تفسيري) در اين جا به نظر شما می رسد.
بخوانيد و داوري‌ كنيد ↓

زنده‌ کردن‌ لغات‌ فارسی‌ باستانی‌، برگشت‌ از تعالیم‌ قرآن‌ است‌


انجمن‌ و مؤسّسه‌ای‌ بود برای‌ این‌ امور که‌ با وزارت‌ معارف‌ و فرهنگ‌ رابطه‌ داشت‌؛ و برای‌ از بین‌ بردن‌ لغات‌ عربی‌ و فرهنگ‌ اسلام‌ نهایت‌ سعی‌ و کوشش‌ را داشتند. و در اداره‌ی فرهنگستانی‌ که‌ پشت‌ مدرسه‌ی سپهسالار بود، برای‌ این‌ موضوع‌ مال‌‌ ملّت‌ بیچاره‌ را می‌خوردند و می‌بردند. نام‌ قبرستان‌ را گورستان‌، و اجتماع‌ را گردهمایی‌، و جمعه‌ را آدینه‌، و وسائل‌ ارتباط‌ جمعی‌ را رسانه‌های‌ گروهی‌، ...

اینها همه‌ برای‌ دور کردن‌ مردم‌ از لغات‌ قرآن‌ است‌. برای‌ قطع‌ رابطه‌ و بریدن‌ با نهج‌ البلاغه‌ است‌. برای‌ عدم‌ آشنایی‌ مردم‌ به‌ جمعه‌ و جماعت‌ است‌. برداشتن‌ «طاء» از کلمات‌ و به جای‌ آن‌ «تاء» نهادن‌، مانند تبدیل‌ کتابت‌ لفظ‌ طهران‌ به‌ تهران‌ روی‌ همین‌ زمینه‌ است‌ ...

برای‌ ریاضیات‌ از جبر و حساب‌ استدلالی‌ و فیزیک‌ و شیمی‌ در نمره‌ی امتحانی‌ ضریب‌ می‌گذارند؛ و برای‌ عربی‌ نه‌ تنها ضریب‌ نمی‌گذارند، آن قدر آن را بدون‌ اهمّیت‌ و در درجه‌ی پست‌ می‌گذارند که‌ وجود و عدمش‌ مساوی‌ می‌باشد....
این همه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاء شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بُرده‌ی تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟!

برای‌ آن است‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلتان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است‌ ...
تبلیغات‌ برای‌ فردوسی‌ و شاهنامه‌، تبلیغات‌ علیه‌ اسلام‌ است‌. فردوسی‌ با شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ خود که‌ کتاب‌ شعر (یعنی‌ تخیلات‌ و پندارهای‌ شاعرانه‌) است‌ خواست‌ باطلی‌ را در مقابل‌ قرآن‌ عَلم‌ کند؛ و موهومی‌ را در برابر یقین‌ برسر پا دارد. خداوند وی‌ را به‌ جزای‌ خودش‌ در دنیا رسانید و از عاقبتش‌ در آخرت‌ خبر نداریم‌. خودش‌ می‌گوید:

بسی‌ رنج‌ بردم‌ در این‌ سال‌ سی /
عجم‌ زنده‌ کردم‌ بدین‌ پارسی‌ /
چو از دست‌ دادند گنج‌ مرا /
نبد حاصلی‌ دسترنج‌ مرا/

ما در زمان‌ خود هرکس‌ را دیدیم‌ که‌ خواست‌ عجم‌ را در برابر اسلام‌ عَلم‌ کند، و لغت‌ پارسی‌ را در برابر قرآن‌ بنهد، با ذلّت‌ و مسکنتی‌ عجیب‌ جان‌ داده‌ است‌. فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی‌ الابْصَار!

برگرفته از کتاب ِ نور ِ ملکوت ِ قرآن –
تالیف آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی/ جلد چهارم / بحث ِ نهم


فردا از آن ماست;89872 نوشت:
زنده‌ کردن‌ لغات‌ فارسی‌ باستانی‌، برگشت‌ از تعالیم‌ قرآن‌ است‌ انجمن‌ و مؤسّسه‌ای‌ بود برای‌ این‌ امور که‌ با وزارت‌ معارف‌ و فرهنگ‌ رابطه‌ داشت‌؛ و برای‌ از بین‌ بردن‌ لغات‌ عربی‌ و فرهنگ‌ اسلام‌ نهایت‌ سعی‌ و کوشش‌ را داشتند. و در اداره‌ی فرهنگستانی‌ که‌ پشت‌ مدرسه‌ی سپهسالار بود، برای‌ این‌ موضوع‌ مال‌‌ ملّت‌ بیچاره‌ را می‌خوردند و می‌بردند. نام‌ قبرستان‌ را گورستان‌، و اجتماع‌ را گردهمایی‌، و جمعه‌ را آدینه‌، و وسائل‌ ارتباط‌ جمعی‌ را رسانه‌های‌ گروهی‌، ... اینها همه‌ برای‌ دور کردن‌ مردم‌ از لغات‌ قرآن‌ است‌. برای‌ قطع‌ رابطه‌ و بریدن‌ با نهج‌ البلاغه‌ است‌. برای‌ عدم‌ آشنایی‌ مردم‌ به‌ جمعه‌ و جماعت‌ است‌. برداشتن‌ «طاء» از کلمات‌ و به جای‌ آن‌ «تاء» نهادن‌، مانند تبدیل‌ کتابت‌ لفظ‌ طهران‌ به‌ تهران‌ روی‌ همین‌ زمینه‌ است‌ ... برای‌ ریاضیات‌ از جبر و حساب‌ استدلالی‌ و فیزیک‌ و شیمی‌ در نمره‌ی امتحانی‌ ضریب‌ می‌گذارند؛ و برای‌ عربی‌ نه‌ تنها ضریب‌ نمی‌گذارند، آن قدر آن را بدون‌ اهمّیت‌ و در درجه‌ی پست‌ می‌گذارند که‌ وجود و عدمش‌ مساوی‌ می‌باشد....

سلام
به نظر حقیر برداشت صحیحی از صحبتهای شهید نشده است . در فضای اسلام ستیزی دوران طاغوت اقدامات نابخردانه برای محو آثار دین ولو از طریق تضعیف زبان عربی و علم کردن کلمات منسوخ شده فارسی قدیم کاملا امکان داشته است . دوستان تاریخ دان بهتر می توانند اظهار نظر کنند .
موفق در پناه حق

حامد;89952 نوشت:
به نظر حقیر برداشت صحیحی از صحبتهای شهید نشده است . در فضای اسلام ستیزی دوران طاغوت اقدامات نابخردانه برای محو آثار دین ولو از طریق تضعیف زبان عربی و علم کردن کلمات منسوخ شده فارسی قدیم کاملا امکان داشته است . دوستان تاریخ دان بهتر می توانند اظهار نظر کنند .

اگر این صحبتها، صحبتهای ایشون باشه (که به نظر طبق مرجع و ... هست)، به فردوسی و این مسائل هم گیر دادن که به نظر محدود به زمان خاصی نمیکنه مسئله را.

فردا از آن ماست;89961 نوشت:
اگر این صحبتها، صحبتهای ایشون باشه (که به نظر طبق مرجع و ... هست)، به فردوسی و این مسائل هم گیر دادن که به نظر محدود به زمان خاصی نمیکنه مسئله را.

سلام
چه کسی در ارزشمندی ساختن مسجد شک دارد ؟
اما پیامبر اعظم ص دستور به تخریب و نابودی مسجد ضرار داد . درست است
در فضای اسلام ستیزی دوران طاغوت حتی برگزاری بزرگداشت فردوسی می توانست حربه ای علیه مذهب باشد .
البته نظرات شهید در مورد شخص فردوسی جای تامل دارد
خوب شهید مطهری نظری در مورد شخص حکیم فردوسی دارند که اهل فن می توانند آنرا نقد کنند .
موفق در پناه حق

فردا از آن ماست;89961 نوشت:
اگر این صحبتها، صحبتهای ایشون باشه (که به نظر طبق مرجع و ... هست)، به فردوسی و این مسائل هم گیر دادن که به نظر محدود به زمان خاصی نمیکنه مسئله را.

با سلام
جناب فردا از ان ماست نباید فراموش کرد!
شخصیت و اندیشه هر شخصی تنها در نوشتهای او نیست !!که برای شناخت ابزار دیگری هم لازم است !
اما در مورد فردوسی نباید مسائلی را نادیده گرفت!
و اگر شهید مطهری نقدی را انجام دادند به همین خاطر است!!که شناخت کافی نسبت به شخصیت و اندیشه و فردوسی داشته اند و از همه مهمتر استفاده ابزاری این کتاب در زمان طاغوت بوده!

اما سوال من از شما اینست که :
آیا شاهنامه بیشتر توانست قلب و روح و فکر ایرانیان را به تسخیر خود درآورد یا مثنوی مولانا جلال الدّین محمّد بلخی؟
آیا نقل داستانهای
افسانه ای شاهنامه توانست بیشترین شنونده را به خود اختصاص دهد یا تاریخ بزرگان اسلام و پیشوایان تشیع و حادثه کربلا؟
آیا وقایع بهم بافتۀ رستم و سهراب قلوب ایرانیان را تسخیر کرد یا حماسۀ بی مانند واقعۀ عاشورا و فداکاری اصحاب و اهل بیت فرزند رسول خدا؟
آیا شرح داستان های تخیلی و عیاشیهای منیژه و تهمینه و سودابه و توضیح هم بستریهای آنان تاج افتخار بر سر ایرانیان زد یا شرح بیان نهضت ظلم ستیز و کاخ برانداز قهرمان بانوی تاریخ بشریت زینب کبری؟
کدامیک؟
در اینجا باید اعتراف کرد که جناب فردوسی پس از اتمام شاهنامه و صرف عمر در این تألیف بیمحتوی و عبث و پس از شکست در رسیدن به توقّعات صله و پاداش از پادشاه غزنوی تنبّهی پیدا کرد و تذکّری بر عمر بر باد رفته، متأسّف و از نگاشتن شاهنامه اظهار ندامت و پشیمانی مینمود و در مقدّمه تفسیر سوره یوسف که به شعر درآورده است خود این گونه اقرار و اعتراف مینماید و از کردۀ خود ابراز پشیمانی میکند:


سخنهای پیغمبران خدای ***** بگویم بدان کش بود عقل ورای

من از هر دری گفته دارم بسی ***** شنیدند گفتار من هر کسی

سخنهای شاهان با رأی و داد ***** به سخت و به سست و بلند و گشاد

بسی گوهر داستان سفتهام ***** بسی نامه باستان گفتهام

به بزم و به رزم و به کین و به مهر ***** یکی از زمین و یکی از سپهر

سپردم بسی راه دلخستگان ***** زدم پرده مهر پیوستگان

به نظم آوریدم بسی داستان ***** ز افسانه و گفته باستان

همیدون بسی راندهام گفتگوی ***** ز خوبان شکّر لب ماهروی

ز هر گونه نظم آراستم ***** بگفتم در او هرچه خود خواستم

اگر چه دلم بود از آن بامزه ***** همی کاشتم تخم رنج و بزه

از آن تخم کشتن پشیمان شدم ***** زبان و دهان را گره بر زدم

نگویم کنون نامهای دروغ ***** سخن را ز گفتار ندهم فروغ

نکارم کنون تخم رنج و گناه ***** که آمد سپیدی به جای سیاه

دلم سیر گشت از فریدون گُرد ***** مرا زآنچه کو تخت ضحّاک برد

گرفتم دل از ملکت کیقباد ***** همان تخت کاوس کی برد باد

ندانم چه خواهد بدن جز عذاب ***** ز کیخسرو و جنگ افراسیاب

بر این میسزد گر بخندد خرد ***** زمن خود کجا کی پسندد خرد

که یک نیمه از عمر خود کم کنم ***** جهانی پر از نام رستم کنم

دلم گشت سیر و گرفتم ملال ***** هم از گیو و طوس و هم از پور زال

ز من دست گیتی به دزدید مشک ***** بجایش پراکنده کافور خشک

کنون چارهای بایدم ساختن ***** دل از کار گیتی بپرداختن

گرفتن یکی راه فرزانگان ***** نرفتن به آئین دیوانگان

سر از راه واژونه بر تافتم ***** که کم شد ز من عمر و غم یافتم

کنون گر مرا روز چندی بقاست ***** دگر نسپرم جز همه راه راست

نگویم دگر داستان ملوک ***** دلم سیر شد ز آستان ملوک

نگویم سخنهای بیهوده هیچ ***** به بیهوده گفتن نگیرم بسیج

که آن داستانها دورغ است پاک ***** دو صد زان نیرزد به یک مشت خاک

ز پیغمبران گفت باید سخن *****

که جز راستیشان نبد بیخ و بن

ملاحظه میشود که فردوسی از تمام دروغ پردازیها و بزرگنمائیها که برای تجدید و ابقای فرهنگ ایرانیان و لغات فارسی دری انجام داده است نادم و پشیمان گشته در صدد جبران آن همه تعب و رنج دست در دامان کتاب وحی یازیده به شرح و تبیین داستان پیامبران و اولیای الهی روی آورده است.
متأسفانه فردوسی با طرح مبانی ناسیونالیستی و پی ریزی فرهنگ پان ایرانیسم و مقابله با فرهنگ اسلام تا آنجا پیش رفت که ورود نهضت عالم گیر و انسان ساز و نورانی اسلام را در فتح ممالک ایران به دست سپاه اسلام به زشتی یاد میکند و آن حمیت جاهلی و تعلّق به سرزمین ایران و اتّکاء بر گذشتۀ نیاکان نامیمون خویش را در مشوّه گردانیدن چهره اسلام و ناموجّه جلوه دادن پذیرش آئین جدید ظاهر میسازد چنانچه در فتح قادسیه از زبان رستم فرّخزاد چنین میگوید:

ز شیر شتر خوردن و سوسمار ***** عرب را به جائی رسیدست کار
که تاج کیان را کند آرزو *****
تند باد بر چرخ گردون تفو


و اینک میبینیم عدّهای از خدا بیخبر و لامذهب در حالیکه کمر به محو و بوار اسلام بستهاند با تمّسک به همین اشعار در مقام مقابله با ملّت و آئین اسلام برآمدهاند و از سایر اشعار فردوسی که ذکر شد تغافل میورزند.
مسأله عربی زدایی و جایگزینی واژههای فارسی به جای عربی از زمان رژیم طاغوتی شاه وارد مرحلۀ جدیدی گشت و ایشان در یکی از نطقهای خود گفته بود: وظیفه من حذف فرهنگ و لغت بیگانه از زبان فارسی است، و مسلّم بود که مقصود و منظور از بیگانه نه لغات و اصطلاحات غربی و زبان خارجی که فقط زبان عربی بوده است، پیگیری ستیز با زبان اسلام که همان زبان عربیت است در رژیم گذشته بنحوی کاملاً مشهود و روشن در دستور و روش دولت قرار گرفت تا جائیکه از آدم ملحدی چون جبّار باغچهبان که به سخریه جمله: ایاک نعبد و ایاک نستعین را به صدای بع بع گوسفندان تشبیه مینمود به تجلیل و تکریم یاد میشد

و امروزه نیز همین روش نامیمون و ناپسند با شدّت دنبال میشود و به جای کلمات دلپذیر و جذّاب و شیرین و متعارف و پذیرفته شدۀ در فرهنگ و ادب پارسی از زبان عربی، کلمات و واژههای خندهدار و من درآوردی و مستهجن قرار گرفته است.
وبعضی از کوته نظران دو آتشه که سنگ دفاع از وطنیت و رجوع به فرهنگ قهقرائی را نه تنها بر سینه که بر فرق خود میکوبند برای پیش تازی در این صحنه و سبقت از روش و منش دیگران به تألیف مقالات و نوشتارهائی به زبان فارسی سره با عباراتی بس سخیف و ردیء دست می‌زنند که خواننده برای فهم آن کلمات باید به لغت نامۀ جدید مراجعه نماید و با کنکاش در کلمات جدید التأسیس به فهم مطلب برسد.
خود این حقیر به نوشته یکی از اساتید دانشگاه برخورد کردم که به چنین کار ابلهانه‌ای پرداخته و دگران را به تفحّص در مقاله و پیدا کردن لغت عربی به شرط بندی انداخته بود، حال صرف نظر از اینکه بیش از ده لغت عربی در آن یافتم که حکایت از عدم اطلاع نویسنده بر ریشه و مصدر لغت می‌نمود برای رسیدن به فهم و مراد مقاله سرسام گرفتم و از ادعیه خالصانه چندی نثار صاحب مقاله نمودم.
متأسفانه این روش ناپسند حتی به میان حوزه‌های علمیه و نشریات آنها نیز سرایت نموده و به جای مجمع تحقیق، عبارت: پژوهشکده و یا به جای بحث، کلمه: گفتمان و یا عوض اجتماع واژۀ گردهمائی و امثال اینها را قرار می‌دهند در حالیکه لغت عرب لغت قرآن است و عوض اینکه این مجامع علمی و دینی، خود پیشتاز در تقویم و تبلیغ فرهنگ اصیل اسلام و قرآن باشد و زبان اهل بیت رسول خدا را در میان مردم ترویج نمایند و آن را به درون فرهنگ عوام سرایت دهند، مشاهده می‌کنیم که مثلاً برای اثبات و اظهار همرنگ جماعت و جامعه شدن و به عبارت امروزی «به روز بودن» خود را از ماهیت و هویت اسلامی تهی می‌گردانند و میدان سباق در عرصه فرهنگ و معرفت را به حریف نکته‌دان و زیرک واگذار می‌نمایند که از این جمله باید به ترجمه قرآن کریم به فارسی سَرِه و بی مزه و سخفیف اشاره نمود.
مرحوم والد معظّم علاّمه طهرانی ـ قدّس الله سرّه ـ در زمان حیات خویش شدیداً با این روش و برنامه استعماری به مقابله برخاسته، از هر فرصتی جهت تبیین و افشاء دسیسه‌های شیطنت آمیز دست‌های پشت پرده و مخفی از انظار دریغ نمی‌ورزیدند و در این زمینه سخنانی بس ارزشمند از ایشان به جای مانده است. امیدواریم به فضل و توفیق الهی در آینده‌ای نه چندان دور نسبت به نشر و تنظیم و تدوین آنها اقدام نمائیم.

حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی

منبع: کتاب مطلع انوار جلد دهم

یا علی ع


سلام علیکم جمیعا

هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد.

نقل هر نظر از طرف اشخاصی که در کوران سیاستهای روزگار خود قرار گرفته و بخشی از نظریاتشان مختص به آن زمان است لازم است همراه نوصیف و توضیح جو موجود در آن زمان باشد.

فردوسی در زمانی میزیسته که متاسفانه رنگ و بوئی از اسلام در رفتار و گفتار و پندار مسلمانان ( عرب یا عجم ) نبود.
پادشاه غزنوی به بهانه مسلمان کردن کفار دیارشان را تصرف میکرد ولی بجای اینکه اعمالش در جهت نشر آموزه های دینی باشد متاسفانه به قتل - زنا - غصب اموال مردم و حکام با عنوان استرقاق میپرداخت.

خب اعرابی که ایران را فتح کردند هم چنین رفتارهائی را در حق مردم عامی ای کردندکه هرگز در جنگ حضور نداشتند.
( مراجعه شود به کتاب دو قرن سکوت - دکتر عبدالحسین زرین کوب لینک دانلود کتاب با تصحیح شهید مطهری )

رفتاری که در ایران از اکثر اعراب دیده شد رفتار و گفتاری نزاد پرستانه بوده و هست.

عکس العمل فردووسی به این رفتار است و نه به دین اسلام.

ایشان مسلمان و شیعه بوده و و نقد ایشان مربوط به اعراب است.
نباید این دو را ( اعراب - اسلام ) با هم متصل و لازم و ملزوم دانست.

(نقل است که میگویند پیامبر فرموده من عرب هستم ولی عرب از من نیست. یعنی اعمال هر عربی دال بر این نیست که این شخص نماینده پیامبر است.)

و همینطور نباید به بهانه اعمال این قوم به تغئیر و حذف کلمات دست زد چراکه این کلمات صرفا عربی نیستند.

که اگر صرفا عربی بودند ارزشی در حد جاهلیت اعراب داشتند.


حال یک عده مغرض به بهانه دشمنی با اسلام عبارات را تغئیر میدهند و بر اعراب میتازند.

یک عده هم با آنها هم صدا شده بر پارسی ( زبان ایرانیان ) میتازند و بر شعرائی همچون فردوسی که تمام داستانهای ایشان بعد و مفاهیمی کاملا دینی و عرفانی دارد اهانت میکنند.

و من الله التوفیق

یاحق

اقای رضا ساکن france

دنبال مطلبی بودم که این صفحه نظرمو جلب کرد . به متن شما که رسیدم کلی حرص خوردم .
به خودم گفتم پنجره رو ببندم و موضوع ندید بگیرم . بعد به این فکر افتادم که این مزخرفاتی که در مورد فردوسی نوشتید رو اگر یه بی اطلاع دیگه ببینه و باور کنه چی میشه ؟
یه کوچولو احساس وظیفه کردم که جواب شما رو بدم .

میخوام بدونید که :
به هیچ وجه کار سختی نیست تو اینترنت دنبال چیزی گشتن .
شما میتونید تو مرورگرتون بنویسید دانشنامه بریتانیکا ویکی پدیا
یا میتونید بنویسید مثنوی یوسف و زلیخا ( نه تفسیر سوره ی یوسف ) ویکی پدیا
یا اگر حالشو داشتید بنویسید فردوسی ویکی پدیا

وقتی این کارو انجام دادید یه سری وبسایت و وبلاگ باز میشه که به طور یقین اولیش ویکی پدیای همون مطلب درخواستی شما از مرورگرتونه .

وقتی باز شد اول تا آخر صفحه و صفحات مربوطه رو بدون بغض و کینه و عجله مطالعه کنید

وقتی مطالعه فرمودید یه اتفاق جالبی میفته

اون اتفاق جالب اینه که متوجه میشید اصلا" مثنوی یوسف و زلیخا به روایتی 100 و به روایت دیگری 400 سال بعد از مرگ فردوسی کبیر نوشته و سروده شده . ( مستند و معتبر )

بعد میتوجه میشید که قبری که بالاسرش گریه میکردید خالی بوده .
منظورم اینه که متوجه میشید که شما و ... توهم زدید و خیالات ورتون داشته .

و چون تمام حرفها و برداشتهاتون از روی باور کردن همین مثنوی بوده پس در نتیجه کل فرمایشاتتون پشیزی ارزش ندارد .

چون احتمال این میره که بدون مطالعه ی دقیق مطالبی که یادآور شدم بیاید و همینطوری یه جوابی بدید لینک ها رو براتون میذارم . که نه برای شما بلکه برای کسانیکه میخوان بدونن و میخوان بخونن و خودشون تصمیم بگیرن .

مثنوی یوسف و زلیخا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%D9%88_%D8%B2%D9%84%DB%8C%D8%AE%D8%A7

دانشنامه ی بریتانیکا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%DA%A9%D8%A7

حکیم فردوسی
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C#.D9.81.D8.B1.D8.AF.D9.88.D8.B3.DB.8C_.D8.B3.D8.AA.DB.8C.D8.B2.D8.A7.D9.86

متوجه شدم که 10 ماه پیش ( کم و بیش ) این افاضات رو فرمودید
و از اونجا که آمار فعالیتتون نشون میده در این سایت فعال تشریف دارید امیدوارم جواب بنده رو ببینید . چون سخت مشتاقم نظرتون رو بخونم .

متاسفانه بعضی چیزها محل بحث و اختلاف زیاد هست و من شخصا درباره این طور مسائل سکوت می کنم ، البته نه در درونم بلکه در بیرون ... من کار به این که مطهری چه سخنی گفته و یا ... ندارم . طبق نص صریح آیه قرآن و مطالب دینی یکی از وظایف مومنین پرهیز از انجام امورات لهو و لعب هست ، لهو و لعب هم به معنای کار بیهوده هست کاری که برای خدا نباشه و برای زندگی خود انسان و برای آخرت اون که این همه ائمه و معصومین به ساختن اون سفارش کردند سودی داشته باشه.

حالا فارغ از دشمنی ها و جدل ها و ... منطقی تبادل نظر کنیم (من خودم شخصا به ایرانی بودنم افتخار می کنم و شیفته تاریخ خودم هستم اما نه برخورد تعصبی) شما بگید ؛ سرودن اون همه شعر به خودی خود چه فایده ایی برای اخرت فردوسی داشت ؟ این جمله من سوالی هست ، شاید من اشتباه کنم و هیچ اصراری ندارم که حتما سودی نداشته .

آیا به نظر شما سرودن اشعار باعث تقرب فردوسی به خدا می شده ؟
اگر جواب بله هست که سوال های بعدی به وجود می اد.
اگر خیر هست که به نظر من خیر هست ، بنابراین دلیل نظر استاد مطهری روشن هست.

اما بحث دوم :

حالا چون فردوسی اشعارش مورد تایید دین نیست (بر فرض که 100 درصد یقین داریم همین طوره) آیا باید اشعارش رو اتش بزنیم ، مجسمه اش رو از بین ببریم ؟؟ من شخصا این طرز برخورد رو قبول ندارم.
بالاخره اشعار فردوسی بخشی از تاریخ فرهنگ گذشتگان هست و در جای خودش می شه ازش استفاده های خوبی کرد.

اقا رضا از مطالبی که درج کردید واقعا به وجد آمدم و به نوعی مطالب حرف دلم بود و این موضوع مدتی است که ارامش منو گرفته .
چرا که از یک ماه پیش به مهد خواهر زاده ام بخشنامه ای رسیده که کلمات قرانی را به شیوه فارسی برای بچه ها تلفظ کنند
به جای گفتن ولظالین = ولزالین
صراط = سرات
و غیره و دلیل این کاررا دقیقا برا ی والدین مشخص نکردد و هدف شون مشخص نکردد که چرا باید کلمات قرانی را به شیوه فارسی تلفظ گردد حال بااینکه در رساله های تک تک مراجع می خوانیم که سعی کنید حداقل کلمات عربی نماز را درست تلفظ کنید
ایا این بخشنامه دال بر ادامه فعالیتهای فردوسی و حکومت زمان ان نیست .
به هزار امید بچه هامون را راهی مهد قران کردیم به امید اینکه از بچه گی با تلفظ صحیح واژه های قرانی آشنا شود و در اخر میبینیم که بعضی ها با ترفندهایی سعی براین دارند نتنها واژه زبان عربی را حذف کنند بلکه حتی قران را هم میخواهند به شیوه خودشان تلفظ کنیم

نظر مطهری برای خودش محترمه اما فردوسی بزرگتر از این حرف ها است که با نظر امثال مطهری بخواهد ارزشش پایین بیاید و ای کاش همکاران تاریخ این سایت بیشتر از این به فرهنگ و ملت ایران عزیز تعصب داشتند که نسبت به اسلام دارند

hadihama1360;165552 نوشت:
نظر مطهری برای خودش محترمه اما فردوسی بزرگتر از این حرف ها است که با نظر امثال مطهری بخواهد ارزشش پایین بیاید

:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:....
hadihama1360;165552 نوشت:
ای کاش همکاران تاریخ این سایت بیشتر از این به فرهنگ و ملت ایران عزیز تعصب داشتند که نسبت به اسلام دارند

دوست عزیز، بهتر نیست مقداری با احتیاط بیشتر، بنویسید؟
موضوع قفل شده است