آیا عمرو بن عبدود به صورت حضرت علی آب دهان انداخت؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عمرو بن عبدود به صورت حضرت علی آب دهان انداخت؟

آیا عمرو بن عبدود به صورت حضرت علی آب دهان انداخت؟ سندش کجاست؟ متن عربی سند را لطف بفرمایید.

گلبرگ;89495 نوشت:
آیا عمرو بن عبدود به صورت حضرت علی آب دهان انداخت؟ سندش کجاست؟ متن عربی سند را لطف بفرمایید.

با سلام

آری !!!
علی(ع) نزد پیامبر(ص) رفت و اجازۀ نبرد با او را خواست. پیامبر(ص) اجازه نفرمود.
عمرو دعوت خویش را تکرار می کرد ولی هیچ کس برای مبارزه با او پیشقدم نمی شد.
تا این که عمرو خروشید که: از بس که مبارز خواستم صدایم گرفت. پیامبر(ص) به ناچار به علی اجازه داد.
علی(ع) در برابر او به میدان رفت. اولین ضربۀ عمرو زره آن حضرت را شکافت و به سر مبارک رسید و آن را مجروح کرد. در همان حال علی(ع) با یک ضربۀ شمشیر ران چپ عمرو را قطع نمود و وی را بر زمین افکند و برای قتل وی بر زانو قرار گرفت که عمرو بر چهرۀ مبارک آن حضرت آب دهان افکند.
حضرت بر خاست و از قتل وی در آن حالت خشم چشم پوشید. شکست نامنتظرۀ عمرو در برابر دیدگان شگفت زدۀ احزاب قریش، روحیۀ ایشان را به کلی تخریب نمود و آنان تصمیم به انصراف از ادامۀ محاصره و بازگشت گرفتند، در حالی که پیش تر هم پیمان شده بودند که تا یکسره ساختن کار مسلمین باز نگردند.

پیامبر(ص) در مورد نبرد علی(ع) با عمرو فرمود:«مبارز علی با عمرو در روز خندق، از اعمال امتّم تا روز قیامت برتر است».1



1-المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری ج ۳ ص۳۲
شواهد التنزیل للحسکانی ج ۲ ص ۱۴
تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج 13 ص ۱۹
تاریخ مدینه دمشق لا بن عساکر ج ۵۰ ص ۳۳۳

رضا;89517 نوشت:

1-المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری ج ۳ ص۳۲
شواهد التنزیل للحسکانی ج ۲ ص ۱۴
تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج 13 ص ۱۹
تاریخ مدینه دمشق لا بن عساکر ج ۵۰ ص ۳۳۳

با سلام و تشکر از جناب رضای بزرگوار

فکر کنم ظاهرا اسناد حدیث همه از کتب سنی هاست ، در کتب شیعه چنین حدیثی وارد نشده ؟

با تشکر

ماه بانو;89519 نوشت:

با سلام و تشکر از جناب رضای بزرگوار

فکر کنم ظاهرا اسناد حدیث همه از کتب سنی هاست ، در کتب شیعه چنین حدیثی وارد نشده ؟

با تشکر

با سلام
ماه بانوی گرامی
ما سعی کردیم از خود منابع اهل سنت برای دوستان که اهل سنت هستند و سوال میکنند منبع قرار دهیم
اگر نه که در منابع شیعه در
بحارالاءنوار بطور کامل اشاره شده

زندگانى اميرالمؤمنين (عليه السلام ) - بحارالاءنوار - تاريخ طبرى - ناسخ التواريخ - داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 59.

از همه تشکر می کنم
اما تا آنجا که من گشتم سندش نه در بحار الانوار بود نه در تاریخ طبری و نه در هیچ جای دیگه . اگر هست لطفا متن عربی سند را قرار بدید تا بگردم ببینم کجا هستش. در کتابهای دست اول مسلمانها چه سنی و چه شیعه پیدا نمی شه. اگر ممکنه فقط متن عربی سندش را به اضافه آدرس کامل را لطف کنید. یعنی کتاب چاپ کجا و چه سالی و کدام انتشاراتی که انشاء الله تهیه کنم.
باز هم از همه تشکر می کنم.

با سلام و تشکر از همه دوستان بزرگوار
این مطلب (آب دهان انداختن ) در هیچ یک از منابع تاریحی و حدیثی یافت نشد ، تنها در سروده مولوی آمده که نمیدانیم سندش از کجاست. حداکثر می توان گفت، این سند، به قرن ششم بر می گردد و در گفته های متقدمین تاییدی به خود نمی بیند.
از علی آموز اخلاص عمل :Gol:شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافتزود:Gol: شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی :Gol:افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه :Gol:سجده آرد پیش او در سجده‌گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی :Gol:کرد او اندر غزایش کاهلی
چناچه بزرگواران سندی برای این مطلب یافتند ، استفاده خواهیم کرد.

[=verdana]با سلام
گویا دوستان سوء برداشتی کرده اند در این تاپیک که ما در مورد رزم علی ع با
[=verdana]عمر بن عبدو سندی نداریم !!!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=12763
خیر اینطور نیست شبهه آب دهان انداختن است که کاوه گرامی توضیح دادند نه خود رزم !!

[=Verdana]اگر نه که همانطور که در بالا ذکر کردیم و در مورد خود دستان رزم در بحار آمده

منتقد;124016 نوشت:
به نام هستی بخش


ما تو کتابای تاریخی ارجاع به کتابای دیگه ای داریم که وقتی به اون کتابای مرجع مراجعه میکنیم خبری از گفته های کتابی که نقل قول کرده نمیبینیم، برای همین شنیدم که بعضی از فرقه ها برای مقابله با دشمناشون بعضی روایتا تو کتاباشونو تحریف یا حذف میکردن

مثلا شعری از مولوی که توش درباره رزم امام علی و عمر بن عبدود حرف زده و خیلی هم معروفه ولی هیچ سندی دربارش نداریم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10837

یعنی ممکنه سندی بوده باشه که الان نیست؟

چقدر از اسناد ما اینطورین؟؟

الان ما نسخه اصلی کتابای تاریخی مرجع رو هم نداریم،مثلا نسخه های تاریخ طبری که دست ماست به خط عربی مدرن نوشته شده و مال قرن چهارمه یعنی یه قرن بعد طبری ، رونویسی شده




اما در مورد[=verdana]آب دهان انداختن آنچه که بنده یافته ام تقدیم میکنم تا کاوه عزیز برسی بفرمایند
[=verdana]جریان آب دهان انداختن دشمن به صورت علی (ع) و خشم و غضب آن حضرت در برخی کتب روایی، تاریخی نقل شده است:[=verdana]
قیل: إنّ
[=Verdana]علی[=verdana]ا[=verdana] (ع) صرع فی بعض حروبه رجلا، ثم قعد على صدره لیحتزّ رأسه، فبصق ذلک الرّجل فی وجهه، فقام علی (ع) و ترکه. فلما سئل عن سبب قیامه و ترکه قتل الرجل، بعد التمکن منه، قال: إنه لما بصق فی وجهی اغتظت منه فخفت إن قتلته أن یکون للغضب و الغیظ نصیب فی قتله. و ما کنت أن أقتله إلا خالصا لوجه الله تعالى.[۱]
[=verdana]
یعنی نقل شده که علی (ع) در یکی از جنگ ها مردی را بر زمین افکند و سپس بر سینه او نشست تا سرش را جداکند! آن مرد به صورت آن حضرت آب دهان انداخت .
حضرت علی(ع) برخاست و او را ترک کرد و بعد از گردشی در میدان، برگشت و سر او را جدا کرد. وقتی از حضرتشان سبب این کار را پرسیدند فرمود :”هنگامی که آب دهان به صورتم انداخت، من بر او خشم گرفتم و ترسیدم که اگر او را در چنین حالتی بکشم، خشم و غضب من در کشتن او دخالت داشته باشد. و من نخواستم که او را بکشم مگر تنها برای رضایت پروردگار.

[=verdana]
در روایت دیگری که در مناقب ابن شهرآشوب وجود داشته و مرحوم مجلسی نیز در بحار الانوار آن را از کتاب ایشان نقل کرده اند، مشابه این روایت با اندکی تفاوت وجود دارد از جمله اینکه در آن، نام مقتول نیز بیان شده که او همان عمرو بن عبدود معروف است که در جنگ خندق به دست امام علی (ع) به هلاکت رسید و نیز بیان شده که آن ملعون، علاوه بر انداختن آب دهان، به مادر حضرت نیز دشنام دادند.[۲]

[=verdana]
در باره این قضیه باید بگوئیم که امیر المؤمنین(ع) فرموده اند: “ترسیدم که اگر او را در چنین حالتی بکشم خشم و غضب من در کشتن او دخالت داشته باشد. و من می خواستم او را فقط به خاطر خداوند متعال کشته باشم.”

[=verdana]
در این راستا و در این داستان، امام علی (ع) با این که شرعاً مجاز به کشتن دشمنی بودند که به میدان جنگ آمده و بر روی مسلمانان شمشیر کشیده و قصد کشتن امام و دیگر مسلمانان را داشته، اما هنگامی که به خاطر توهین و جسارت دشمن زبون، ناراحت و غضبناک شدند، گرچه غضب و ناراحتی ایشان، دلیلی بر آن نمی شد که در همان زمان، دشمن را نکشند، اما برای اینکه عملشان خالصانه تر بوده و هیچ گونه شائبه ای از خود خواهی و دفاع از خود در آن نباشد، بدون آنکه الزامی در تأخیر باشد، فوراً اقدام به قتل او نکردند و بعد از گذشت زمانی که خشم خویش را فرو نشاندند، آن فرد را به درک واصل کردند.

[=verdana]پی نوشت:

[=verdana][۱] ابن الطقطقى‏، الفخرى،ص:۴۹، الفخرى فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق عبد القادر محمد مایو، بیروت، دار القلم العربى، ط الأولى، ۱۴۱۸ هـ ق/۱۹۹۷ م.
[=verdana]
با تشکر از کاوه عزیز ویرایش انجام میشود
اما گزارش دوم در ج 3 ص 319 المناقب شهر آشوب نیست بلکه در ج 2 ص 115 است با همان مشخصات نشر.
[=verdana] [۲] محمد بن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، [=verdana] ج ۲ ص ۱۱۵ [=verdana]، مؤسسه انتشارات علامه، قم،
.

[=verdana]۱۳۷9 هـ ق. و نیز: مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار، ج ۴۱، ص ۵۰، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.

نقل قول:
خیر اینطور نیست شبهه آب دهان انداختن است که کاوه گرامی توضیح دادند نه خود رزم !!


اشتباه تایپی بود،منظورم همون اب انداختن بود
الان درستش کردم

با سپاس فراوان از دوست عزیزم رضا که ما را در تکمیل این بحث یاری ارزشمندی فرمودند و حقیقتا باید ایشان را برای پشتکاری که دارند ستود.

اما درباره دو گزارش رسیده پس از کند و کاوی در منابع چنین به نظر می رسد که هر دو سند، نسبت به اسناد قدیمی، متاخر محسوب شده و با توجه به عبارت «قیل» در کلام الفخری، می توان گفت، ایشان خودش نیز به صحت کلامش اعتقاد نداشته است. و گرنه با عبارت قیل آنرا ذکر نمی کرد. چرا که مورخ عبارت قیل را جایی به کار می برد که تنها در مقام ذکر سخنی است بدون آنکه واقعا بدان اعتقاد داشته باشد. همانگونه که بلاذری در باب شرکت امام حسن و اما حسین در فتح ایران و جنگ گرگان نوشته است، «قیل» یعنی شنیده ام اما تایید نمی کنم. در اینجا نیز عبارت قیل به کار رفته است. بعد مشکل بعدی این گزارش این است که معلوم نیست به کدام جنگ حضرت علی بر می گردد، به 27 جنگی که در زمان رسول الله در رکاب ایشان بود، یا به سرایای که در زمان رسول الله خودش انجام داد یا به جنگهای دوره خلافتش اشاره دارد. به هر حال عبارت ناگویاست. از سوی دیگر این کتاب مربوط به قرن هشتم است و معاصر مغولان یعنی تقریبا صد سال پس از مولوی این سخنان را گفته است. درباره مشخصات او آمده است جلال الدين صفى الدين ابو جعفر محمد بن تاج الدين على بن محمد بن رمضان معروف به ابن طقطقى (660-709 ق/1262-1309 م) ، عالم، اديب، مورخ، نويسنده و نقيب سادات علوى عراق بود. پس احتمال اینکه سخنان او بر گرفته از تاریخ نگاری صوفیانه باشد بعید نیست. نکته جالب اینکه او اصلا در اینجا که این داستان را می گوید در مقام بیان داستان نیست. بلکه می گوید که انسان باید بتواند خشم خود را فرو خورد والبته این کار بسیار سختی است و همانگونه که گفته شده علی بن ابی طالب ... و داستان را توضیح می دهد.

در پایان اشاره می شود که عبارت او چنین است: قيل- إنّ عليا عليه السلام- صرع في بعض حروبه رجلا، ثم قعد على صدره ليحتزّ رأسه، فبصق ذلك الرّجل في وجهه، فقام علي- عليه السلام- و تركه. فلما سئل عن سبب قيامه و تركه قتل الرجل، بعد التمكن منه، قال: إنه لما بصق في وجهي اغتظت منه فخفت إن قتلته أن يكون للغضب و الغيظ نصيب في قتله. و ما كنت أن أقتله إلا خالصا لوجه الله تعالى.[1]

اما گزارش دوم در ج 3 ص 319 المناقب شهر آشوب نیست بلکه در ج 2 ص 115 است با همان مشخصات نشر.

البته بحار این مطلب را از مناقب نقل نمی کند بلکه از طبری نقل می کند که با توجه به شباهت کامل متن بحار با متن مناقب احتمالا علامه از روی مناقب رونویسی کرده باشد، در المناقب نیز از طبری نقل شده است. البته خواننده عزیز دقت داشته باشید که در تاریخ اسلام تقریبا سه یا چهار طبری داریم که گاهی ممکن است با یکدیگر اشتباه شوند. به هر حال در این گزارش آمده است که عمرو بن عبدود به مادر امام علی (ع) توهین کرده و بر چهره مبارک حضرت آب دهان انداخته است. در حالی که در گزارش الفخری تنها به آب دهان اشاره شده بود. گفتنی است ابن شهر آشوب متوفی 588 قمری است.

نکته گفتنی دیگر اینکه، نه قاضی نعمان در المناقب و المثالب در جریان فضایل امام علی بدان اشاره کرده است و نه در مناقب خوارزمی آمده و نه در مناقب محمد بن علی علوی، نه در المناقب عبدالوهاب بن حسن کلابی، نه در مناقب علی بن ابی طالب مغازلی شافعی، نه در مناقب علی بن ابی طالب ابن مردویه اصفهانی که تقریبا صد واندی سال پیش از ابن شهر آشوب از دنیا رفته است، چنین داستانی نیامده است. حتی این داستان در کتب اصلی شیعه مانند کافی و کتابهای شیخ مفید و شیخ صدوق و ... نیز دیده نشد.


[1] - الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، محمد بن على بن طباطبا معروف به ابن الطقطقى(م 709)، تحقيق عبد القادر محمد مايو، بيروت، دار القلم العربى، چاپ اول، 1418/1997.

کاوه;124943 نوشت:
با سپاس فراوان از دوست عزیزم رضا که ما را در تکمیل این بحث یاری ارزشمندی فرمودند و حقیقتا باید ایشان را برای پشتکاری که دارند ستود.

اما درباره دو گزارش رسیده پس از کند و کاوی در منابع چنین به نظر می رسد که هر دو سند، نسبت به اسناد قدیمی، متاخر محسوب شده و با توجه به عبارت «قیل» در کلام الفخری، می توان گفت، ایشان خودش نیز به صحت کلامش اعتقاد نداشته است. و گرنه با عبارت قیل آنرا ذکر نمی کرد. چرا که مورخ عبارت قیل را جایی به کار می برد که تنها در مقام ذکر سخنی است بدون آنکه واقعا بدان اعتقاد داشته باشد. همانگونه که بلاذری در باب شرکت امام حسن و اما حسین در فتح ایران و جنگ گرگان نوشته است، «قیل» یعنی شنیده ام اما تایید نمی کنم. در اینجا نیز عبارت قیل به کار رفته است. بعد مشکل بعدی این گزارش این است که معلوم نیست به کدام جنگ حضرت علی بر می گردد، به 27 جنگی که در زمان رسول الله در رکاب ایشان بود، یا به سرایای که در زمان رسول الله خودش انجام داد یا به جنگهای دوره خلافتش اشاره دارد. به هر حال عبارت ناگویاست. از سوی دیگر این کتاب مربوط به قرن هشتم است و معاصر مغولان یعنی تقریبا صد سال پس از مولوی این سخنان را گفته است. درباره مشخصات او آمده است جلال الدين صفى الدين ابو جعفر محمد بن تاج الدين على بن محمد بن رمضان معروف به ابن طقطقى (660-709 ق/1262-1309 م) ، عالم، اديب، مورخ، نويسنده و نقيب سادات علوى عراق بود. پس احتمال اینکه سخنان او بر گرفته از تاریخ نگاری صوفیانه باشد بعید نیست. نکته جالب اینکه او اصلا در اینجا که این داستان را می گوید در مقام بیان داستان نیست. بلکه می گوید که انسان باید بتواند خشم خود را فرو خورد والبته این کار بسیار سختی است و همانگونه که گفته شده علی بن ابی طالب ... و داستان را توضیح می دهد.

در پایان اشاره می شود که عبارت او چنین است: قيل- إنّ عليا عليه السلام- صرع في بعض حروبه رجلا، ثم قعد على صدره ليحتزّ رأسه، فبصق ذلك الرّجل في وجهه، فقام علي- عليه السلام- و تركه. فلما سئل عن سبب قيامه و تركه قتل الرجل، بعد التمكن منه، قال: إنه لما بصق في وجهي اغتظت منه فخفت إن قتلته أن يكون للغضب و الغيظ نصيب في قتله. و ما كنت أن أقتله إلا خالصا لوجه الله تعالى.[1]

اما گزارش دوم در ج 3 ص 319 المناقب شهر آشوب نیست بلکه در ج 2 ص 115 است با همان مشخصات نشر.

البته بحار این مطلب را از مناقب نقل نمی کند بلکه از طبری نقل می کند که با توجه به شباهت کامل متن بحار با متن مناقب احتمالا علامه از روی مناقب رونویسی کرده باشد، در المناقب نیز از طبری نقل شده است. البته خواننده عزیز دقت داشته باشید که در تاریخ اسلام تقریبا سه یا چهار طبری داریم که گاهی ممکن است با یکدیگر اشتباه شوند. به هر حال در این گزارش آمده است که عمرو بن عبدود به مادر امام علی (ع) توهین کرده و بر چهره مبارک حضرت آب دهان انداخته است. در حالی که در گزارش الفخری تنها به آب دهان اشاره شده بود. گفتنی است ابن شهر آشوب متوفی 588 قمری است.

نکته گفتنی دیگر اینکه، نه قاضی نعمان در المناقب و المثالب در جریان فضایل امام علی بدان اشاره کرده است و نه در مناقب خوارزمی آمده و نه در مناقب محمد بن علی علوی، نه در المناقب عبدالوهاب بن حسن کلابی، نه در مناقب علی بن ابی طالب مغازلی شافعی، نه در مناقب علی بن ابی طالب ابن مردویه اصفهانی که تقریبا صد واندی سال پیش از ابن شهر آشوب از دنیا رفته است، چنین داستانی نیامده است. حتی این داستان در کتب اصلی شیعه مانند کافی و کتابهای شیخ مفید و شیخ صدوق و ... نیز دیده نشد.


[1] - الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، محمد بن على بن طباطبا معروف به ابن الطقطقى(م 709)، تحقيق عبد القادر محمد مايو، بيروت، دار القلم العربى، چاپ اول، 1418/1997.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با سلام و درود خدمت همه عزیزان و تشکر از همه مخصوصا جناب کاوه
کاوه جان لازم دونستم اینجا یک مطلبی رو که از دید خیلی ها مخفی مونده عرض کنم.
اولا
: با توجه به تحقیقاتی که من کردم به نظر نمیاد که قضیه آب دهن انداختن عمرو صحیح باشه با توجه به اینکه اون یک مرد دلیر و شجاع بوده و این کار مال آدمهای ضعیفه النفسه (البته به هیچ وجه قصد تعریف از اون رو ندارم فقط لازم بود که بگم) و همچنین هیچ جای دیگه این هم ندیدم که یک مرد جنگاور چنین حرکتی رو در جنگ تن به تن انجام بده مخصوصا که نقل شده که عمرو وقتی دید حضرت پیاده اومده از اسب پیاده شد و پاهای اون حیوان رو قطع کرد.
ثانیا:
چیزی که از این داستان برداشت میشه مخصوصا از شعر مولوی (که متأسفانه توی کتابهای درسی ما هم اومده و همه جا از اون به عنوان تمجید از حضرت علی علیه السلام یاد میکنن) اینه که مولوی (یا شاید راویان دیگر هم) قصد اهانت به حضرت علی علیه السلام رو داشته اون هم به این شکل ماهرانه.
اما علت این حرفم اینه که شاعر میخاد بگه ای ایهاالناس حضرت علی علیه السلام هم نعوذ بالله دچار خشم میشه (که خشم مال آدمه زبونه) و باید بره یک دوری بزنه تا خشمش فروکش کنه، یعنی میخاسته به همین اندازه هم که شده شأن و مقام حضرت رو پایین بیاره در حالی که اگر این قضیه درست هم باشه مطمئنا قصد حضرت از این کار این بوده که آدم های بی بصیرتی که این صحنه رو میدیدن فکر نکنن که حضرت به خاطر خشمش کار عمرو رو تموم کرده.
این روایت رو دشمنان حضرت اینطور مطرح کرده اند که حضرت جنگ طولانی ای کرد و خسته شد و وقتی دید نمیتونه به این راحتی کار عمرو رو تموم کنه متوسل به دغل میشه و به پشت سر عمرو نگاه میکنه و میگه قرار نبود یارانت به کمکت بیان و وقتی عمرو پشت سرش رو نگاه میکنه حضرت پاشو قطع میکنه و به همین خاطر شاعر این مطلب رو به صورت رمزی توی شعرش بیان میکنه (شیر حق را دان منزه از دغل) و همچنین علت آب دهن انداختن رو هم همین دغل بازی (نعوذ بالله) حضرت میدونه.

یک مطلب دیگه رو هم که لازم میدونم بگم اینه که دوست خوبمون آقا رضا این جمله رو فرمودن "پیامبر(ص) در مورد نبرد علی(ع) با عمرو فرمود:«مبارز علی با عمرو در روز خندق، از اعمال امتّم تا روز قیامت برتر است»."
که این جمله اشتباه است و پیامبر فرمودند که ضربه ای که حضرت علی علیه السلام در روز خندق زد از عبادت جن و انس بالا تر است.«ضربه علی فی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین»

[=Book Antiqua]با سلام

رضا;89517 نوشت:

[=century gothic]

[=century gothic] پیامبر(ص) د[=georgia]ر مورد نبرد علی(ع) با عمرو فرمود:[=georgia]«مبارز علی با عمرو در روز خندق، از اعمال امتّم تا روز قیامت برتر است».1


[=verdana]
[=verdana]1-المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری ج ۳ ص۳۲
شواهد التنزیل للحسکانی ج ۲ ص ۱۴
تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج 13 ص ۱۹
تاریخ مدینه دمشق لا بن عساکر ج ۵۰ ص ۳۳۳

Mohammad2010;228412 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


یک مطلب دیگه رو هم که لازم میدونم بگم اینه که دوست خوبمون آقا رضا این جمله رو فرمودن
"[=century gothic]پیامبر(ص) د[=georgia]ر مورد نبرد علی(ع) با عمرو فرمود:[=georgia]«مبارز علی با عمرو در روز خندق، از اعمال امتّم تا روز قیامت برتر است»."
که این جمله اشتباه است و پیامبر فرمودند که ضربه ای که حضرت علی علیه السلام در روز خندق زد از عبادت جن و انس بالا تر است.«ضربه علی فی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین»

[=Century Gothic]دوست گرامی خوشحال میشویم اشتباه ما را تصحیح کنید علاوه بر منابع بالا که در کتب اهل سنت این روایات آمده در کتب شیعه هم آمده !
لطفا اسناد نادرست بودن این روایات را بیان کنید
قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - لمبارزه علي بن ابيطالب - عليه السلام - لعمرو بن عبدود يوم الخندق افضل من أعمال أمتي الي يوم القيامه1

1- المستدرك الصحيحين، عبدالله الحاكم النيسابوري، و بذيله التلخيص للحافظ الذهبي، بيروت - لبنان، دارالمعرفه، ج 3، ص 32 و بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 20، ص 215.:Sham:

mohammad2010;228412 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اولا
: با توجه به تحقیقاتی که من کردم به نظر نمیاد که قضیه آب دهن انداختن عمرو صحیح باشه


با سلام
اینرا که استاد کاوه عزیز هم فرموده اند اسناد را آوردند !!

Mohammad2010;228412 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم


اما علت این حرفم اینه که شاعر میخاد بگه ای ایهاالناس حضرت علی علیه السلام هم نعوذ بالله دچار خشم میشه (که خشم مال آدمه زبونه) و باید بره یک دوری بزنه تا خشمش فروکش کنه، یعنی میخاسته به همین اندازه هم که شده شأن و مقام حضرت رو پایین بیاره در حالی که اگر این قضیه درست هم باشه مطمئنا قصد حضرت از این کار این بوده که آدم های بی بصیرتی که این صحنه رو میدیدن فکر نکنن که حضرت به خاطر خشمش کار عمرو رو تموم کرده.

[=Century Gothic]با سلام
اتفاقا استاد عزیزی در این مورد اسنادی در اختیار بنده گذاشت که به شما کمک میکند در کشف حقیقت !!
[=Century Gothic] مرحوم ایت الله مرعشی نجفی در ملحقات احقاق الحق آورده اند:
في خلوصه عليه السلام رواه جماعة من أعلام القوم : منهم العلامة الشيخ عبد المجيد علي العدوي في ( التحفة المرضية ) ( ص 130 ط القاهرة ) قال : قيل : إن عليا رضي الله عنه رمى رجلا وقعد على صدره ليحتز رأسه فبصق الرجل في وجهه ، فقام عنه وتركه ، فسئل عن ذلك ، فقال : إنه بصق في وجهي فخفت أن يكون قتلي له اغاطة مني ، وما كنت أقتل إلا خالصا لوجه الله تعالى .[1]
در باب اینکه ممکن است شبهه ای به عصمتآن حضرت وارد شود هرگز چنین نیست و عصمت نیز امری اختیاری است و معصومین با اختیار خود معصومند و این برای آنها موجب ارزش است.
لذا امام می بینند که در این هنگام ممکن است عملی صد در صد خالصانه صورت نپذیرد لذا ترک می کنند.

[1]. شرح إحقاق الحق، نويسنده : السيد المرعشي، جلد : 18،،ص147
وفات : 1411
گروه : مصادر عقائد شيعه
تحقيق : تعليق : السيد شهاب الدين المرعشي النجفي
چاپ :
سال چاپ : 1405
چاپخانه : مطبعة الخيام - قم
ناشر : منشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم - ايران

موضوع قفل شده است