""نماز"" با ""ولایت""یعنی چه ؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
""نماز"" با ""ولایت""یعنی چه ؟

سلام :Gol:
شعری است که مضمونش اینه :
اگر ولایت علی :hamdel: علیه السلام نداری نمازت باطله
سوال :
اساسا ولایت در نماز چه انحاء حضور و ظهوری می تونه داشته باشه ؟
و چرا نماز بی ولایت ارزش نداره ؟
بحث بفرمایید تا ما هم چیزی یاد بگیریم .
موفق در پناه حق

سلام :Gol:
عناوبن راهنما :
1- رابطه اصول و فروع
2- ظاهر نماز و ولایت
3- باطن نماز و ولایت
4- رابطه وجودی ما و ولی اعظم
5- نسبت افعال ما و فعل ولی اعظم
6- تصور ولایت در نماز
7- نشانه های ولایت در نماز
8- قبله و مساله ولایت
حالا همین اندازه بسه تا بعد
موفق در پناه حق
:hamdel:

با سلام بر دوستان:Gol:

امام حسین -ع- فرمود: «اِنَّ دَفْعَ الزّاهِدِ الْعابِدِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ عَلَی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ بَعْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَیَصیرُ کَشُعْلَةِ نارٍ فی یَوْمٍ عاصِفٍ، وَتَصیرُ سائِرُ اَعْمالِ الدّافِعِ لِفَضْلِ عَلِیٍّ (علیه السلام) کَالْحَلْفاءِ وَ اِنِ امْتَلاَءَتْ مِنْهُ الصَّحاری وَاشْتَعَلَتْ فیها تِلْکَ النّارُ وَ تَخْشاها تِلْکَ الرّیحُ حَتّی تَأْتی عَلَیْها کُلِّها فَلا تَبْقی لَها باقِیَةً؛
به راستی زاهد عابدی که برتری و فضیلت علی (علیه السلام) بر تمامی انسانها پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله را دفع می کند، [دفع کردن او] چونان شعله آتشی در روز طوفانی می شود [که هستی او را به آتش کشیده] و بقیه اعمال او را (هر چند فراوان باشد) مانند علفهای خشک بیابان می گرداند، هرچند سراسر بیابان را پر کرده باشد. آن گاه شعله آتش در آن زبانه کشد و باد وزیدن گیرد تا همه آن علف ها را فرا گیرد و هیچ چیزی از آن باقی نماند.»

این جملات می رساند که نه تنها نماز بی ولایت بی نمازی است، و حج و زکات، بی امامت غیر مقبول و ...، بلکه زهد بی دوستی و محبت علی(علیه‌السلام) بی زهدی است و در نوع خود یک حقه‌بازی است.


به منکر علی بگو نماز خود قضا کند....


من فکر میکنم نماز کسانی که (با علم حقانیت امامت و ولایت) منکر آن هستن, پذیرفته نیست

یادم رفت
منبع حدیث:. تفسیر امام حسن عسکری(علیه‌السلام)، ص 89، ح 47؛ فرهنگ سخنان امام حسین(علیه‌السلام)، ص 111.

با سلام به دوستان
در مورد اين بحث عرض كنم كه خداوند قرآن‌ را براي‌ هدايت‌ بشر فرستاده كه‌ همراه‌ رسالت‌ و رهبري‌ پيامبر است‌؛ نمي‌شود به‌ قرآن‌ عمل‌ كرد وسعادتمند شد، در حالي‌ كه‌ پيامبر را قبول‌ نداشت‌؛ نمي‌توان‌ به‌ قرآن‌ عمل‌ كرد و شيطان‌ رهبر انسان‌ باشد، چرا كه‌ كار شيطان‌گمراه‌ كردن‌ است‌.

پيامبر از طرف‌ خداوند ولايت‌ دارد و رهبري‌ مسلمانان‌ و تفسير اسلام‌ و قرآن‌ به‌ عهده‌ او بود، و شرايط‌لازم‌ را هم‌ داشته‌ (علم‌ غيب‌ و اتصال‌ به‌ منبع‌ وحي‌) اين‌ ولايت‌ به‌ ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ منتقل‌ شده‌ و آنهاچون‌ داراي‌ علم‌غيبت‌ و عصمت‌ هستند بايد مفسر قرآن‌ باشند و رهبري‌ مسلمانان‌ را به‌ عهده‌ داشته‌ باشند تا مردم‌ را به‌ آن‌ هدف‌ اصلي‌ كه‌هدايت‌ وسعادت‌ است‌ برسانند و اسلام‌ جامه‌ عمل‌ به‌ خود بپوشد والا گمراهي‌ و جهل‌ بر جامعه‌ حاكم‌ خواهد شد، لذااست‌ كه‌ ولايت‌ اصل‌ مهم‌ و ملاك‌ و كليد قبولي‌ ساير اعمال‌ است‌ ومراد از اين‌ ولايت‌، امامت‌ دوازده‌ امام‌ معصوم‌ بعد ازپيامبر اكرم‌(ص‌) است‌.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: کل من دان الله عزوجل بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول.10 اگر کسى که با عبادت به خداوند نزدیک مى شود، به وجود امامى از سوى خدا باور نداشته باشد، عبادتش پذیرفته نخواهد شد، هرچند تلاش کرده باشد.

امام سجاد(علیه السلام) فرمود: اگر کسى به اندازه عمر نوح، عبادت کند، سپس خدا را دیدار کند، بدون ولایت ما، از آن عبادت، سود نمى برد.1

آیات و روایاتى که دلالت مى کند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب باشد، ولى انکارهایى که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف2 و مرجُون الامر (توبه، 106) به شمار مى روند.3

1- وسائل الشیعة، ص 93، روایت 12 و 14.
2- اشاره به آیه 96 و 98 سوره نساء.
3- توحید صدوق، شیخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامی، جامعه مدرسین قم، ص 19، روایت

سلام

راهنمای اول :
رابطه اصول و فروع

رابطه اصول و فروع به حسب معنای لغوی آنها هم قابل درک است . رابطه ایندو همان رابطه ریشه و شاخه است . شاخه از ریشه ،حیات ،سرسبزی ، بالندگی و طراوت می گیرد هرچند ریشه ها پنهانند .
اساسا قوت دین هرکسی در قوت اصول و عقاید اوست . هرچه عقاید فرد به حقیقت نزدیکتر و عمیق تر باشد ثبات و ارزش اعمال نیز بیشتر می شود .
یکی از اصول دین ما نبوت است . مساله نبوت در حقیقت مساله ولایت است . یعنی نبوت تعیین مسیر اتصال مومنین به خدا و حقایق تکوینی و تشریعی است . لذا با این تعریف از نبوت مساله ولایت والیان الهی جایگاه خودرا بهتر نشان می دهد .
وقتی کسی خود را از ولایت والیان الهی جدا می سازد در حقیقت ارتباط خود را با رسول و تمام حقایق هستی قطع می کند . قطع این ارتباط بطور طبیعی باعث خشک شدن شاخه اعمال می گردد .
ادامه دارد انشاء الله

حامد;89545 نوشت:
[=navy]سلام
[="magenta"]انشاء الله[/][/]

یا ستار.

سلام..

نکته ای هست که دیدم بد نباشد دوستان بدانند ؛البته این قبیل نکات ظریف هستند و کسی در ظاهر امر به ان توجه ای نمی کند ولی در اصل معنا را به سمت وسویی دیگر می کشاند که برخی مواقع خلاف اصل معنا را ظهور می دهد ...البته خدایی ناکرده سوء غرضی نیست بلکه یاداوری است و خود حقیر نیز دچار همچین موردی شده ام..

در کتاب شذور الذهب ابن هشام، انشاء به معنای بوجود آوردن و ایجاد معنا شده است.
عبارت انشاء به معنی ایجاد کرد میباشد همانطور که در آیه ء 35 سوره ء واقعه به عبارت زیر برمی خوریم:

إنا أنشأناهن إنشاء
یعنی به درستی که ما آنها را بوجود آوردیم

بنابراین با نوشتن انشاءالله منظور غلطی از این عبارت استنباط میشود ، یعنی ما خدا رو بوجود آوردیم (العیاذ بالله)
درست آن است که بنویسیم ان شاء الله یعنی اگر خدا بخواهد
در کتاب لسان العرب نیز، شاء به معنای خواستن و اراده معنا شده است.

همانطور که در آیهء 30 سورهء انسان آمده است که:
و ما تشاؤن الا ان یشاء الله

یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند طبق استدلالهای عقلی و نقلی و تجربه و شهود وجود دارد و خالق تمام هستی است و بر همه خلق ولایت دارد و این ولایت اصیل و بالذات است یعنی کسی این ولایت را به او نداده است بلکه چون خودش مالک همه خلق است بر انها ولایت دارد. یعنی سرپرست و صاحب اختیار آنها و اذن تصرف در امور خلق را اصالتا" داراست.

الله ولی ّ الذین امنوا؛ بقره،275 و ال عمران 68. توبه،16و74. شوری،8و9و28و31و44.

بنابراین خداوند در شئون خلق دخل و تصرف دارد. حال چگونه؟ آیا فقط در امور فردی است یا اجتماعی است؟ مثلا" وقتی انسانی به انسان دیگر ظلمی روا میدارد و مالش را میدزدد لازمه اش طبق دستور خداوند در باره دزد قطع ید سارق است. حال چگونه خداوند این قانون را که خود تشریع کرده است اجرا کند؟
در اینجا خداوند با افاضه ولایت خود به برگزیدگانش به آنها اجازه اعمال ولایت الله را میدهد یعنی با اعطاء ولایت از سویخدا به آنها ، به تبع و بالعرض خداوند حق ولایت بر خلق را پیدا میکنند . لذاست که میبینیم پیامبرصلوات الله علیه در مدینه تشکیل حکومت میدهند و به ولایتی که از سوی خدا بر مردم دارند به اجرا احکام خدا میپردازند وکسی نیز متعرض او نمیشود چرا مثلا" دست سارق را قطع کردی؟
چرا که از سوی خدا بر مردم ولایت دارد.و این چنین ولایت خداوند به صورت بالفعل در میان خلق به وسیله پیامبر صلی الله علیه واله اعمال میشود. و به عبارتی ولایت پیامبر در طول ولایت الله است.

النبیّ اولی بالمومنین من انفسهم؛احزاب،6.

حال پس از پیامبر صلی الله علی واله چطور؟ آیا جامعه انسانی فرق کرده ؟ نیازهاشان ، روابطشان، تعامل بین آنها؟ بالاخره این انسان همان انسانی است که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله یک زندگی اجتماعی داشت و زندگی اجتماعی و فردی نیز یک سری مسائل را به دنبال خود دارد. و نیازمند کسی است که در امورش حق تصرف داشته باشد. هرکسی نمیتواند اعمال ولایت بر مردم کند به عبارت واضحتر باید مشروعیت داشته باشد. در اینجا باید شخصی که ادعا میکند که ولیّ مردم است یعنی حق دخل و تصرف در امور خلق را دارد باید طبق ادعایش دلیل داشته باشد. حضرت علی علیه السلام با ادله عقلی و نقلی فراوان و مستند و معتبر از سوی خداوند بر ولایت بر مردم نصب شده است و نص صریح قرانی و روایی درباره اش آمده است . که البته ولایت امام معصوم نیز در طول ولایت پیامبر و خداوند است.یعنی ولایت امام معصوم همان و ولایت نبی اکرم صلی الله علیه و اله همان و ولایت نبی اکرم صلی الله علیه واله همان و ولایت خداوند همان.

حال کسی که سخن خداوند را درباره اعمال ولایت امام معصوم نپذیرد در واقع سخن پیامبر صلی الله علیه واله را نپذیرفته است یعنی سخن خداوند را نپذیرفته است . در واقع ولایت خداوند را نپذیرفته است . و کسی که از تحت ولایت الله خارج شود خود را با اختیار تحت ولایت شیطان قرار داده است . حال چنانچه نماز هم بخواند نماز با اعتقاد به اینکه ولایت از آن شیطان است ،مورد قبول شیطان است و بس. چنین نمازی مقبول درگاه احدیت نیست.
بنابر این کسی که معتقد به ولایت شیطان است توحیدش هم اشکال دارد.در واقع موحد نیست و خیال میکند موحد است .

انّهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله ویحسبون انهمّ مهتدون...؛ اعراف،30.
همانا ایشان شیاطین را اولیا خود به غیر خداوند گرفتند و گمان کردند هدایت شده اند(در حالی که هدایت نشده اند)

erfan_alavi;89627 نوشت:
بنابراین با نوشتن انشاءالله منظور غلطی از این عبارت استنباط میشود ، یعنی ما خدا رو بوجود آوردیم (العیاذ بالله) درست آن است که بنویسیم ان شاء الله یعنی اگر خدا بخواهد در کتاب لسان العرب نیز، شاء به معنای خواستن و اراده معنا شده است.

سلام
تذکر شما در مورد نوشتن ان شاء الله درست می باشد
اما انشاء الله به معنای ما خدا را ایجاد کردیم نیست بلکه عبارت : انشانا الله این معنا را می دهد
با تشکر موفق در پناه حق
:Gol:

حامد;89942 نوشت:
سلام
تذکر شما در مورد نوشتن ان شاء الله درست می باشد
اما انشاء الله به معنای ما خدا را ایجاد کردیم نیست بلکه عبارت : انشانا الله این معنا را می دهد
با تشکر موفق در پناه حق
:gol:

سلام بر شما..

البته چون تلفظ با کسره است نه فتحه ؛حرف شما درست است؛و کسی ظاهرا انرا به فتحه نمی خواند ولی غرض از مطلب قواعد درست نویسی است و شخصی که منظور را نداند و همزه به فتح بخواند معنای ایجاد کردم می دهد و در هر صورت غرض یاداوری بود..

یاحق

erfan_alavi;89948 نوشت:
البته چون تلفظ با کسره است نه فتحه ؛حرف شما درست است؛و کسی ظاهرا انرا به فتحه نمی خواند ولی غرض از مطلب قواعد درست نویسی است و شخصی که منظور را نداند و همزه به فتح بخواند معنای ایجاد کردم می دهد و در هر صورت غرض یاداوری بود..

سلام
اخوی
مشکل ، نداشتن ضمیر متکلم مع الغیر یعنی "
نا" است باید "انشانا" باشد تا معنای ایجاد کردیم بدهد اگر انشا به فتح الف اول خوانده شود هم معنای دیگری دارد ( ایجاد می کنم ) که با شکل ظاهری انشاء کمی تفاوت دارد البته بنابر قول شایسته شما بهتر است : ان شاء نوشته شود
متشکر موفق در پناه حق

راهنمای دوم
ظاهر نماز و ولایت

ظاهر اعمال دینی ماخوذ از ظاهر شریعت است . هرچند ولایت تشریعی منحصرا در اختیار خدای متعال است اما طریقه وصول افراد به آن جز قول و فعل نبی و ولی نیست . لذا ظاهر اعمال دینی ما باید مطابق با قول و فعل نبی و ولی باشد . در حقیقت ظاهر نماز ما نیز چیزی جز تقلید از ظاهر نماز اولیاء الهی نمی باشد و اگر غیر این باشد ( همانطور که دیگران با تقلید از غیر اولیاء حق در بعضی ظواهر دینی متفاوت عمل می کنند ) هیچگاه اثر شایسته بر عبادتی که ظاهرش مطابق ظاهر عمل ولی الهی نیست نخواهد بود . و اما در تاثیر ظاهر اعمال همین بس که خدای متعال مارا به اعمال و رفتار خاص امر فرمود و اگر خصوصیات ظاهری در تقرب دخیل نبود آنرا الزامی نمی کرد .
موفق در پناه حق

سلام

راهنمای سوم
باطن نماز و ولایت

باطن و حقیقت نماز چیزی جز ذکر نیست " واقم الصلاه لذکری " و این ذکر اهلی دارد "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون " که با حقیقت آن عینیت دارند " لا یفترقا " لذا در تفسیر " واستعینوا بالصبر والصلاه " فرمودند منظور از صلاه علی بن ابیطالب ع است چه اینکه علی ع در عینیت با حقیقت صلاه که ذکر است از همگان برتر است اوست که ظاهر و باطنش "یذکرکم الله رویته" است . لذا کسی که خود را از ولایت جدا کند از حقیقت و باطن نماز جدا شده است .
موفق در پناه حق

سلام

راهنمای چهارم
رابطه وجودی ما و ولی اعظم

ولی الهی کیست ؟ سعه وجودی او تا چه حد است ؟ برای پاسخ به این سوال به کلماتی نورانی تمسک می جوییم . قرآن کریم فرمود : ایا ما تدعو فله الاسماء الحسنی هرچه بخوانید پس خدا را اسمای حسنایی است . و امام به حق ناطق جعفربن محمد الصادق فرمودند : والله نحن اسماء الحسنی به خدا ما اسمای حسنای الهی هستیم ، در دعای کمیل هم عرض کرد : و باسمائک التی ملات ارکان کل شی . تورا قسم به اسمائت که ارکان همه چیز را پر کردند .
نتیجه : معصومین علیهم السلام آن اسماء الهی اند که ارکان تمام اشیا را پر کرده اند . این رابطه وجودی اولیاء الهی با ماست . آنها در متن و حقیقت وجودی ما حضور وجودی نوری دارند . آنها جان مایند هرچند ندانیم و هرچند این جان را جانانی است که او اصل همه چیز است . خوب وقتی کسی از ولی الهی روی برگرداند یعنی از جان خویش اعراض کرده پس این نماز راه بجایی و به جانی نمی برد .
موفق در پناه حق

سلام

راهنمای پنجم
نسبت افعال ما و فعل ولی اعظم

وقتی دانستیم رابطه وجودی ما با ولی الهی رابطه جسم جان است قاعدتا رابطه فعلی ما نیز مشخص می شود . فعل ما تجلی و ظهور فعل ولی الهی است چه اینکه او جان است و در مرتبه مافوق ماست . اما از آسمان جان آب پاکی نازل می شود که در زمین خاک آلود جسم آلوده می گردد . لذا ما از فعل خود در پیشگاه ولی اعظم شرمساریم . حال هرچه این فعل ظاهر به حقیقت جان ولایت نزدیکتر باشد ارزشمندتر و اگر منقطع شود بی ارزش خواهد بود .
موفق در پناه حق
موضوع قفل شده است