سوال درباره قلم و دوات خواستن پیغمبر برای وصیت و علت تاخیر آن

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره قلم و دوات خواستن پیغمبر برای وصیت و علت تاخیر آن

اگر جريان قلم و دوات خواستن پيامبر براي وصيت درست است، چرا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عمر را طرد نكرد و در زمان باقي‌ مانده كه از روز پنج‌شنبه تا دوشنبه دوات و قلم نخواستند و وصيت را ننوشتند تا اختلاف بين مسلمين ايجاد نشود؟


نمایش پاسخ ...
قبل از پرداختن به جواب سؤال دانستن اين مقدمه لازم است كه هدف از نامه چه بود؟!
نامه‌اي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌خواست بنويسد چه موضوعي بوده است؟ پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا هدف پيامبر، چيزي جز تحكيم وصايت و خلافت اميرالمؤمنان، و لزوم پيروي از اهل بيت خود نبود و اين مطلب از ملاحظه حديث «ثقلين» كه مورد اتفاق جامعه محدثان از اهل تسنن و شيعه است، به دست مي‌آيد. زيرا درباره نامه‌اي كه مي‌خواست بنويسيد، چنين فرمود: اين نامه را براي آن مي‌نويسم كه پس از من گمراه نشويد و در حديث «ثقلين عين همين جمله را آورده، و علت پيروي از كتاب و اهل بيت خود را اين دانسته كه پيروي از اين دو «ثقل» سبب مي‌شود كه هيچ گاه گمراه نشويد. اينك متن حديث ثقلين:
«انّي تاركٌ منكم الثقلين ما إن تَمَسُّكتم بهما لن تضلّوا: كتاب الله و عترتي اهل بيتي» من درميان شما، دو چيز گرانبها مي‌گذارم، تا از آن دو پيروي نماييد هرگز گمراه نمي‌شويد. اين دو چيز گرانبها عبارتند از: كتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بيت من و از طرفي هم پيامبر گرامي از فعاليتهايي كه در خارج از خانه او براي قبضه كردن موضوع خلافت انجام مي‌گرفت،‌آگاه بود. از اين رو، براي پيشگيري از انحراف مسئله خلافت از محور اصلي خود و جلوگيري از بروز اختلاف و دودستگي، تصميم گرفت كه موقعيت خلافت اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت خود را به طور كتبي تحكيم كرده، سندي زنده پيرامون موضوع خلافت به يادگار بگذارد. از اين جهت روزي كه سران صحابه براي عيادت آمده بودند، كمي سر به زير افكند و مقداري فكر كرد، سپس رو به آنان نمود و فرمود كاغذ و دواتي براي من بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم![1] كه پس از آن ابداً گمراه نشويد.[2]در اين لحظه، خليفه دوم (عمر) سكوت مجلس را شكست و گفت: بيماري بر پيامبر غلبه كرده، قرآن پيش شما است، كتاب آسماني ما را كافي است!
نظر خليفه دوم مورد گفتگو قرار گرفت. گروهي با وي مخالفت كرده گفتند حتماً بايد دستور پيامبر اجرا گردد. برويد قلم و كاغذي بياوريد تا آنچه مورد نظر او است، نوشته شود، برخي جانب خليفه را گرفتند و از آوردن قلم و دوات جلوگيري كردند. پيامير از اختلافات و سخنان جسارت‌آميز آنان سخت ناراحت شد و گفت برخيزيد و خانه را ترك كنيد. (چون در پيش پيامبر مشاجره و منازعه و اختلاف شد و نسبت به آن حضرت بي‌احترامي شد لذا حضرت دستور ترك منزل را داد).
لذا عمر توسط پيامبر با اين دستور كه خانه را ترك كنيد، طرد شد. و چون پيامبر مي‌دانست كه اينان هرگز نمي‌خواهند اين كار (نوشتن نامه) انجام بپذيرد، از پنج شنبه تا دوشنبه هرگز قلم و دوات نخواست تا بنويسيد، چون اگر آنها مايل بودند امر رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ اجرا بشود همان جلسة اول كه پيامبر خواست انجام مي‌دادند و رؤساي قبايل پس از آن جلسه پراكنده شد و بعضي از مدينه خارج شدند همچنين شدت مريضي و ضعف رفته رفته در وجود مبارك پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيشتر مي‌شد. و اين هم شايد سببي باشد كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دوباره قلم و كاغذ نخواهند و نكته مهم اين است كه پيامبر مي‌خواستند اين نامه جلوي چشمان بزرگان صحابه نوشته شود كه بعداً آن را تكذيب نكنند والا پيامبر به كاتبي مي‌گفت كه آن نامه را در غياب آنها بنويسد.
علاوه بر اين از روز پنج شنبه تا دوشنبه هفته بعد كه وفات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن روز اتفاق افتاد روز به روز وضع جسماني حضرت وخيمتر شده و شدت ضعف و تحليل قوايش بيشتر مي‌شد. لذا مناسب نبودن وضعيت جسماني حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ هم يكي از دلايلي مي‌تواند باشد كه حضرت دوباره قلم و كاغذ نخواسته‌اند تا بنويسند آنچه را كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌خواست نوشته بشود و از طرفي در نوشته شدن فرمايش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هم بين صحابه و بزرگان اختلاف و جدل شديدي بوده است و براي مطالعه بيشتر دربارة اين موضوع مي‌توانيد به كتابهاي:
صحيح مسلم، جلد 5، ص 76 ـ 75؛ صحيح بخاري،‌ج 5، ص 138 ـ‌137 مراجعه بفرماييد.
با مقايسه اين مطالب نتيجه اين مي‎شود كه: آنچه نگذاشتند نوشته بشود وصايت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ بود. چون به اصل مطلب در حديث ثقلين اشاره شده (كتاب ـ عترت). در جريان دوات و كاغذ هم عمر گفت كه كتاب (قرآن) براي ما كافي است. و هدف اصلي اين قضيه ممانعت از نوشته شدن وصايت و خلافت علي ـ عليه السّلام ـ بود، با آنكه پيامبر آن را شفاهاً در جريان غدير خم هيجده ذي الحجه، در نقطه افتراق حجاج عراقي و مصري و حجازي، اعلام كرده بودند. ابن عباس هم پس از اشاره به مطالب فوق‎الذكر مي‎گويد: بزرگترين مصيبت براي اسلام اين بود كه اختلاف و مجادلة گروهي از صحابه، مانع از آن شد كه پيامبر نامة مورد نظر خود را بنويسيد.[3]
قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : «ايها الناس سعرت النار، و اقبلت الفتن كقطع الليل المظلم و اني و الله ما تمسكون علي بشيء، اني لم احل الاّ ما احل القرآن و لم احرم الّا ما حرم القرآن»:[4] اي مرد آتش (فتنه) برافروخته شده، و فتنه مانند پاره‌هاي شب تاريك، روي‌آورده، و شما هيچ نوع دستاويزي بر ضد من نداريد. من حلال نكردم مگر آنچه را قرآن حلال نموده و تحريم ننمودم، مگر آنچه را كه قرآن تحريم نموده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ناگفته پيداست منظور اين بود كه نامه را املا كند و يكي از دبيران آن حضرت بنويسد وگرنه پيامبر اسلام تا آخرين لحظه زندگي قلم به دست نگرفته و خطي ننوشته بود.
[2] . ايتوني بدواتٍ و كتف اكتب لكم كتاباً لن تضلوا بعده ابداً، بحارالانوار، ج 16، ص 135، مناقب آل ابي طالب ج 1، ص 161.
[3] . صحيح بخاري، كتاب علم، ج 1، ص 22 و ج 2، ص 14، صحيح مسلم، ج 2، ص 14، مسند احمد ج 1، ص 325، طبقات كبري، ج 2، ص 244.
[4] . سيرة ابن هشام، ج 2، ص 654، «طبقات ابن سعد» ج 2، 216

اگر چیزی مهم بود، چرا ننوشتند؟ آیا با یک حرف ساده باید مسألۀ به این مهمی را مسکوت بگذارند؟!حضرت عمر که از میدان به در رفت. پس چرا ننوشتند؟! مگر این، همان رسول نیست که تک و تنها در مکه با همه جنگیدند. حتماً می گویید: مریض بود؛ نمی توانست . آیا حضرت علی هم مریض بود؟ آیا ما نمی گوییم:حضرت علی، خیلی شجاع بود؟ ایشان نمی توانستند بنویسند؛ و از رسول الله (ص) دفاع کند.

این واقعه چندین روز پس از فوت پیامبر بود چرا در بقیه عمرش این کار را نکرد.
شاید نعوذ بالله می گویید از عمر می ترسید.:Sham:
مگر نمی گویید ولایت حضرت علی در قرآن آمده و در روز غدیر در جلوی 120000 نفر اعلان شد پس چه دلیلی بود که پیامبر چنین چیزی را برای اندکی صحابه درون خانه بگوید.
امیدوارم کمی فکر کنید بعد بنویسید


sunnikurd;6846 نوشت:
اگر چیزی مهم بود، چرا ننوشتند؟ آیا با یک حرف ساده باید مسألۀ به این مهمی را مسکوت بگذارند؟!حضرت عمر که از میدان به در رفت. پس چرا ننوشتند؟! مگر این، همان رسول نیست که تک و تنها در مکه با همه جنگیدند. حتماً می گویید: مریض بود؛ نمی توانست

نمدانم چرا به جای توجیه قول شخص رسول الله که درباره ایشان گفته شده (ما ینطق عن الهوی) دنبال توجیه افعال کسی هستید که خودتان هم به عدم معصومیتش اقرار دارید
sunnikurd;6846 نوشت:
آیا حضرت علی هم مریض بود؟ آیا ما نمی گوییم:حضرت علی، خیلی شجاع بود؟ ایشان نمی توانستند بنویسند؛ و از رسول الله (ص) دفاع کند.

اگر علی علیه السلام می نوشت که باز یکی مثل شما میگفت اعتباری ندارد چون خودش نوشته
sunnikurd;6846 نوشت:
مگر نمی گویید ولایت حضرت علی در قرآن آمده و در روز غدیر در جلوی 120000 نفر اعلان شد پس چه دلیلی بود که پیامبر چنین چیزی را برای اندکی صحابه درون خانه بگوید

چون همین اندک صحابه(بعض آنها)بودند که خلافت را غصب کردند. پس رسول الله می دانست کجا باید سخنش را بگوید

بسم الله الرحمن الرحیم
جریان قلم ودوات طلبیدن پیامبر اکرم موضوعی که ابن عباس ازآن به رزیه یوم الخمیس یعنی مصیبت روز پنج شنبه از آن یاد میکند در معتبر ترین کتاب حدیثی اهل سنت یعنی صحیح بخاری آمده است وبنا بر این اصل موضوع قابل انکار نیست اما اینکه محتوای این مکتوب نا نوشته چه می توانست باشد توجه شما را به واقعه زیر جلب مکنم.
ابوبکر در آخر عمر در بستر بیماری بود وحالی به مراتب بدتر از پیامبر داشت گاهی بی هوش می شد وگاهی به هوش می آمد در چنین شرایطی اونیز طلب دوات وقلم نمود ولی در آن مجلس کسی به او نگفت هزیان می گوید بلکه قلم ودوات حاضر کردند و املاء کرد وکاتب او یعنی عثمان نوشت .
ابوبکر در چنین وضعیتی چه چیزی را املاءکرد محتوای مکتوب ابوبکر هر چه باشد به منازعات در ارتباط با جریان قلم ودوات طلبیدن پیامبر اکرم پایان میدهد.
موضوع مکتوب ابوبکر مسئله استخلاف وجانشینی بعد از خودش بود.این واقعه وجریانات مشابهی که در آخر عمر حاکمان در طلب دوات و قلم،مینمایند تاجانشین بعد از خود را در سندی رسمی ثبت نمایند، جای هیچ شک وشبهه ای باقی نمی گذارد که مقصود پیامبر از طلب قلم ودوات در آخر عمر ودر بستر بیماری مکتوب نمودن امر امامت وخلافت جانشین بعداز خود بوده است.

در پاسخ sunnikurd :
باعرض سلام خدمت برادر عزیز
گفته اید که چرا در روزهای دیگر ننوشت و نگفت؟ از شما می پرسم آیا درقرآن، به عنوان یک کتاب و نوشته ای از طرف پروردگار که بنا به گفته اش امکان تحریف در آن نیست، آیه ای هست که راجع به ولایت صحبت شده باشد؟ من آیه ای خواندم که اینگونه بود: انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون. برادران اهل سنت یا قبول دارند چنین آیه ای را یا که نه. چنانچه قبول ندارن که به خدا کافر شده اند و اگر قبول دارند از آن ها می پرسم این آیه را به عنوان یک سند نوشته شده آن هم از طرف خدا قبول دارید؟ در این آیه اشاره ای نشده است اما وظیفه پیامبر طبق قران تبیین این کتاب آسمانی بوده است و باید مشخص می نمودند که مراد از کسانی که در حالت رکوع زکات می دهند و ولی می باشند، چه کسانی است. سوال بعدی من این است که آیا پیامبر اقدام به چنین کاری نموده اند یا که نه؟ اگر نکرده اند در وظیفه خود کوتاهی کرده اند و بنابراین ممکن است در رساندن قسمت هایی از آیات و یا احادیث هم به خطا رفته اند و قابل اعتماد نیستند. اما چنانچه گفته اند چه کسی را مشخص نموده اند؟
پس می بینیم که حداقل نوشته ای وجود دارد و آن نوشته هم از طرف خداست که بالاتر از پیامبر عزیز اسلام می باشد.
اما اینکه گفته اید از آقای عمر می ترسید یا نه و الخ. باید از ایشون پرسید پس طبق منطق شما خدا نیازمند به انسان هاست و نیازمندتر از انسان هاست چون در قرآن می گوید به من قرض بدهید و از طرفی هم عرضه ندارد که با یک مشت کافر که آقای علی بدون هیچ ترسی در مقابل آن ها قرار می گرفت مقابله کند و از مومنان می خواهد که به جنگ کفار بروند. مگر خود خدا زورش بهشان نمی رسید؟ یا سوال دیگر، چرا خدا که می گوییم بر هرچیزی قدرت دارد از اول همه را مومن نیافرید؟ من که با عقل ناقصم جوابی ندارم جز اینکه پروردگار آسمان ها و زمین به انسان اختیار داد تا راه را انتخاب کند و پیامبران را فرستاد تا راه راست را نشان دهند و حجت را بر مردم تمام کنند و مردمی که دائما در دنیا صحبت از عقل تمام و کمال خود می کنند در آخرت نگویند عقل ما ناقص بود و نفهمیدیم و آنچه را که عقل ما می گفت پذیرفتیم. خدا پیامبران را به همراه نشانه هایی فرستاد که یکی از این نشانه ها قرآن است که خود قرآن انسان ها را ضمن دعوت به تعقل، تفکر و تفقه از آن ها می خواهد که از مجادله با خدا و پیامبر خود داری کنند

این برادر سنی کرد گفته که(مگر نمی گویید ولایت ...در روز غدیر در جلوی 120000 نفر اعلان شد پس چه دلیلی بود که پیامبر چنین چیزی را برای اندکی صحابه درون خانه بگوید) می گویم که علمای خودتان می گویند که غدیر اتفاق افتاده و... سند می خواهیدبرید کتاب الغدیر علامه امینی را بردارید منابع سنی که از ان حدیث را اورده ببینید شاید خودتان هم متعجب بشوید که علمایتان صراحتا به ان اعتراف کردند.
[="arial"]حال باید شما جواب بدهید که چرا جناب عمر سخن خدا و پیامبر را نادیده گرفتند چرا برخلاف حکم صریح خدا عمل کردند؟لااقل اگر مرد بود به بیعتی که در آن روز بسته بود پایبند می ماند؟
[/]

محمد;6851 نوشت:
اگر علی علیه السلام می نوشت که باز یکی مثل شما میگفت اعتباری ندارد چون خودش نوشته

منظورم این بود که پیامبر بگوید و امام علی بنویسد
.
محمد;6851 نوشت:
چون همین اندک صحابه(بعض آنها)بودند که خلافت را غصب کردند. پس رسول الله می دانست کجا باید سخنش را بگوید

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(67 مائده)
آیا این حرفی که شما می زنید توهین ببه پیامبر نیست اگر مطلب مهمی بود (آن هم امامت که می گویید از اصول دین است) پس چرا در بقیه ی عمر شریفشان نگفتند پس نعوذ بالله رسالتش را ناقص ادا کرد.

آشنا;8647 نوشت:
ابوبکر در آخر عمر در بستر بیماری بود وحالی به مراتب بدتر از پیامبر داشت گاهی بی هوش می شد وگاهی به هوش می آمد در چنین شرایطی اونیز طلب دوات وقلم نمود ولی در آن مجلس کسی به او نگفت هزیان می گوید بلکه قلم ودوات حاضر کردند و املاء کرد وکاتب او یعنی عثمان نوشت

پس چرا حضرت علی وصیت نکرد که امام حسن جانشینش شود
مصباح الهدی;8813 نوشت:
انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون.

پس هر کس در حال سجده زکات دهد امام است بنابر نظر علمای شیعه تنها امام علی این کار انجام داده و هیچکدام از امامان دیگر این کار نکردند پس آنها امام نیستند تازه آیه چرا از صیغه های جمع استفاده کرده مگر امام علی چند نفر هستند
میثم;8827 نوشت:
این برادر سنی کرد گفته که(مگر نمی گویید ولایت ...در روز غدیر در جلوی 120000 نفر اعلان شد پس چه دلیلی بود که پیامبر چنین چیزی را برای اندکی صحابه درون خانه بگوید) می گویم که علمای خودتان می گویند که غدیر اتفاق افتاده و... سند می خواهیدبرید کتاب الغدیر علامه امینی را بردارید منابع سنی که از ان حدیث را اورده ببینید شاید خودتان هم متعجب بشوید که علمایتان صراحتا به ان اعتراف کردند.
حال باید شما جواب بدهید که چرا جناب عمر سخن خدا و پیامبر را نادیده گرفتند چرا برخلاف حکم صریح خدا عمل کردند؟لااقل اگر مرد بود به بیعتی که در آن روز بسته بود پایبند می ماند؟

بله ما به حدیث غدیر اعتقاد داریم اما برداشتی که شما از کلمه ی مولا می کنید اشتباه است اگر می خواهید در مورد حدیث غدیر بحث کنیم یک تاپیک جدید بزنید و در اینجا ادامه ندهیم پون موضوع به بیراهه میرود و نتیجه ای نمی گیریم

کدوم عاقلی قبول می کند که پیامبر خیل عظیم جماعت مسلمین را ساعتها زیر افتاب نگه دارد وبعد بگوید ای مردم من علی را دوست دارم.... کدوم عاقل؟اینو قبول میکندو دوم اینکه از کجا می گویید به معنای دوست است .ادله نقلی که ندارید همه اش را دیدم علمایتان بیراهه رفتند و خودشان هم می دانند اما اگر دلیلی دارید مشتاقیم بشنویم که از کجا شما مولا را به معنای دوست گرفتید؟

هنوز ندای عمر که گفته بود اگر علی نبود عمر هلاک میشد( لولا علی لهلک عمر ) از تاریخ به گوش میرسد

میثم;8951 نوشت:
کدوم عاقلی قبول می کند که پیامبر خیل عظیم جماعت مسلمین را ساعتها زیر افتاب نگه دارد وبعد بگوید ای مردم من علی را دوست دارم.... کدوم عاقل؟اینو قبول میکندو دوم اینکه از کجا می گویید به معنای دوست است .ادله نقلی که ندارید همه اش را دیدم علمایتان بیراهه رفتند و خودشان هم می دانند اما اگر دلیلی دارید مشتاقیم بشنویم که از کجا شما مولا را به معنای دوست گرفتید؟



غدیر خم محلی است در بین مدینه و مکه و اگر پیامبر می خواست مطلب مهمی مانند امامت را بگوید در همان مکه این را بیان می کرد تا همه بشنوند .
خطبه غدیر همین طوری نبوده بلکه میان حضرت علی و بعضی از اصحاب اختلافی افتاده بود و باعث کدورت شده بود وقتی پیامبر فهمیدند این حرف میان مردم پخش شده این خطبه را ایراد کردند تا کدورت ها را از بین از بین ببرند.
تازه مگر به قول شما 120 هزار نفر این خطبه را نشنیدند پس چطور همه این ها بعد از فوت پیامبر یادشان رفت شاید میگویید همگی مرتد شدند(نعوذ بالله من ذلک)
میثم;8954 نوشت:
هنوز ندای عمر که گفته بود اگر علی نبود عمر هلاک میشد( لولا علی لهلک عمر ) از تاریخ به گوش میرسد

این حدیپ را اهل سنت قبول ندارند و اگر هم حدیث صحیحی می بود نشانه ی عدم بغض به امام علی از سوی سیدنا عمر است .اگر حضرت عمر کوچک ترین کینه ای نسبت به سیدنا علی داشت قطعا این را نمی گفت


با سلام خدمت دوستان

نقل قول:
غدیر خم محلی است در بین مدینه و مکه و اگر پیامبر می خواست مطلب مهمی مانند امامت را بگوید در همان مکه این را بیان می کرد تا همه بشنوند .
خطبه غدیر همین طوری نبوده بلکه میان حضرت علی و بعضی از اصحاب اختلافی افتاده بود و باعث کدورت شده بود وقتی پیامبر فهمیدند این حرف میان مردم پخش شده این خطبه را ایراد کردند تا کدورت ها را از بین از بین ببرند.
تازه مگر به قول شما 120 هزار نفر این خطبه را نشنیدند پس چطور همه این ها بعد از فوت پیامبر یادشان رفت شاید میگویید همگی مرتد شدند(نعوذ بالله من ذلک)

باز دمش گرم پیامبر از فامیلاش دفاع کرده .بعدش هم خلفای عزیز به فامیلای پیامبر تبریک گفتن که پیروز این دعوا بوده!!!!!!!
نقل قول:
این حدیپ را اهل سنت قبول ندارند و اگر هم حدیث صحیحی می بود نشانه ی عدم بغض به امام علی از سوی سیدنا عمر است .اگر حضرت عمر کوچک ترین کینه ای نسبت به سیدنا علی داشت قطعا این را نمی گفت

انصافا جناب آقای عمر بین حکام در طول تاریخ یکی از بهترین ها بوده (البته در غیاث با حکام). ولی خوب طبق همون تاریخ ایشون در جامعه ی زمانش اصلح نبوده و از اون گذشته ظلم بزرگی به دختر و داماد پیامبر کرده

با سلام و تشکر

این مبحث در تایپیک(حدیث دوات و قلم و جسارت به مقام رسالت صلی الله علیه و آله) پیگیری شده است می توانید به این تایپیک هم مراجعه بفرمائید و نظرات خود را مرقوم فرمائید.

http://www.askdin.com/thread16322.html

موفق باشید.

موضوع قفل شده است