سوال درباره بدعتهای ابوبکر و عمر و عدم مخالفت مردم با آنها

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره بدعتهای ابوبکر و عمر و عدم مخالفت مردم با آنها

چرا آن بدعتهايي را كه عمر و ابوبكر كرده بودند مردم با آنها مخالفت نكردند؟ و چرا با عثمان مخالفت كردند و براو قيام كردند؟

شرايط زماني و مقتضيات زماني در هريك از دوران خلافت آنها بايد در نظرگرفته شود و فاصله زماني كه بايد با پيامبر داشتند و وسعت مكاني وسرزميني اسلام و مقدار سرزميني كه تحت سيطره و حكومت و خلافت هريك از آنها بود نيز در شرايط زماني مؤثر است كه بايد در نظر داشت، ونوع برخورد وشيوه رفتار آنها و روش زندگي آنها و شرايط و اوضاع زبان هريك بسيار متفاوت است. از طرفي نمي توان به طور قطع ويقين گفت كه مردم با ابوبكر وشيوه كار او يا عمر و شيوه كارش مخالف نبودند[1]. مسئله ديگري كه در پاسخ اين سؤال بايد به آن توجه داشت اين است كه در مخالفت و يا د ربيعت به اين سه خليفه هيچگاه رأي اكثريت وحتي 3/1 از مسلمين يكسان نبود واينطور نبود كه همه انصار و مهاجرين و صحابه بزرگ بر خلاف ابي بكر و جريان انتخاب وي در سقيفه رضايت داده باشند با وجود اينكه مي دانيم بسياري از صحابه بزرگ مخالف اين انتخاب بودند و برخي ازآنها تا آخرعمرشان با ابي بكر بيعت نكردند [2] و در دوران كوتاه خلافت ابوبكر غير ا زمخالفين شيعه كه بنابر مصالح سياسي اسلام و با دورانديشي و تدبير علي ـ عليه السلام ـ بر عليه خلافت شورش نكردند[3]، مخالفين ديگري در مناطق مختلف جزيره العرب بر ابوبكر شوريدند كه اين گروه را مرتد يا اهل رده ارتداد ناميده اند، و علت ارتداد آنها يا بر گشتن آنها از دين معلوم نيست چه بوده است و اصلاً روشن نشده است كه آيا اينها خلافت ابوبكررا قبول نداشتند كه در اين باره چندان تحقيق دقيق نشده است پس نمي توان گفت كه مردم بر عليه ابوبكر و عمر قيام نكرده اند. نمي توان بطور مطلق دوران خلافت آنها را دوراني همراه با توافق عمومي قلمداد كنيم از طرفي در دوران آنها زمينه طوري بود كه مسلمانان و سپاه اسلام در فكر فتوحات درزمينه سازي صدور دين اسلام بودند:لذا اميرالمؤمنين -علي عليه اسلام ـ به خاطر مصالح اسلامي و نو پا بودن دين اسلام با تدابير الهي خويش نگذاشت كه دين اسلام در آغاز شكل گيري وبنيان خود از درون دچار اختلافات حزبي شود و نزاع بر سر قدرت به جنگ داخلي [4] كشيده شود و دين نوپا كه حاصل زحمات ورنج و آلام 23 ساله پيامبر (ص) و اصحاب او بود از هم بپاشد، لذا از حق قطعي خود گذشت و در كارهايي كه مربوط به اسلام بود و بيشرفت و توسعه دين را در آن مي ديد به آنها كمك كرد و همكاري نمود و وظيفه امامت را عهده دار بود و انجام مي داد چندان مطلع نبودند و وجود او را چندان كه بايد درك نمي كردند اما آن حضرت وظيفه مهم امامت را بعد از مقام رسالت عهده داربود.
از جهتي هم اگر ملاحظه كنيم خواهيم ديدكه خط مشي شيخين (ابوبكر و عمر) بطوركلي با عثمان فرق داشت. و عواملي كه سبب شورش مردم عليه عثمان مي شد نيز متفاوت بود. در روزگار عثمان فتوحات، مسلمانان خيلي دامنه دارتر شده بود در حاليكه اگر آنرا با زمان ابوبكر مقايسه كنيم مي بينيم كه فتوحات در محدوده همان عربستان بوده است. و در دوران خلافت عمر فتوحات به شدت و با وسعت ادامه داشت و آنها سياستهايي اعمال كرده بودند كه ظاهراً باسنّت پيامبر سازگار باشد و مردم تازه مسلمان هم چندان آگاهي نداشتند كه واقعيت غير از آن است كه اينها در پيش مي گيرند با اين اوضاع ما مي بينيم بني هاشم كه از مهاجران بودند و قبايلي چون قبيله خزرج و برخي از سران آن كاملاً با كارهاي ابوبكر وخلافت وي بودند وبسياري از صحابي بزرگ پيامبر چون سلمان و ابوذر ومقداد با اينها مخالف بودند و در صورت لزوم اعتراض مي كردند و از سنت پيامبر دفاع مي نمودند از طرفي اميرالمؤمنين علي -عليه السلام ـ از پيدايش بدعتها و در كج روي از سنت و روش پيامبر كه از آنها سر مي زد هشدار مي داد، و مانع مي شد، ولي عثمان و كارهاي او با اينها و زمان او با آناه بسيار متفاوت بود يكي از عواملي كه نارضايتي مردم و از عثمان سبب مي شد و در زمان دوخليفه پيشين نبود اين بود كه آنها به تجمل گرا بودند و نه اجازه چندان به گرايش بر تجملات مي دادند و همچنين براي صحابه رسول خدا چندان بر حرمتي نمي كردند اگر چه آزار و اذيت به بني هاشم مخصوصاً دختر پيامبر (جريان آزار واديت خليفه دوم و اول به بانوي دوسرا در كتاب الامامه والسياسه ابن قتیبه در ص 30 ج 1 به تفضيل بيان شده است ) كار ناپسندي بود كه از آنها سر مي زد ولي آنها با توجيه و جعل روايت بنام پيامبر اين كارخويش را موجه مي نمودند. با اينكه مخالف هم داشتند اگر چه اندك و قليل، پس بطور مطلق نمي توان گفت كه مردم با بدعتهاي ابوبكر و عمر مخالفت نمي كردند بر عثمان شوريدند بلكه يكي از علل شورش برعليه عثمان ريشه در اعتراض به كار خلفاي پيشين داشت. چون برخي از كارهاي زمان عثمان در زمان آنها پايه ريزي شده بود و رفته رفته سبب پيدايش يك انقلاب بر عليه خلافت گرديد و مردم را برآن داشت كه پس از 25 سال دوري از امامت دوباره به آن روي آوردند و مدار و نقطه تمركز عدالت را پيدا كنند. در زمان عثمان اعتراضات به حدي رسيد كه غير قابل كنترل شد، در حاليكه در زمان خلفاي پيشين اعتراضات در اين حد نبود و كاملاً محدود بود و قابل سركوب و از طرفي آنها با مردم برخوردي غير از عثمان داشتند كه عثمان در رعايت بسيار كوتاهي مي نمود پيش از حد فرزندان ابي معيط (بني اميه ) را برگردن مردم سوار نمود و آشكارا بر خلافت سنت پيامبر رفتاركرد و هيچ توجيهي براي كار خود نداشت، ا زطرفي فتوحات اسلام نيز بسيار زياد شده بود و ممالك تحت سيطره سپاه اسلام وخلافت بيشتر از زمان ابوبكر و عمر بود و بني اميه در اين ممالك حكمراني مي كردند و صاحبان تيول و زمينهاي مرغوب وچراگاههاي حاصلخيز شده بودند و برخي از صحابه براي خود كاخها و عمارتها و باغهايي در نقاط مختلف داشتند كه همه اينها منجر مي شد به يك نابرابري اقتصادي 1و ناعدالتي و ايجاد جامعه طبقاتي وفاصله طبقاتي فاحش كه در نوع خود جهتي به سوي اشرافگري جاهلي داشت كه كاملاً بر خلاف سيره نبوي بود اين انحراف فاحش در زمان دو خليفه پيشين وجود نداشت اگر چه ريشه اين انحراف از آن جا بر مي خواست، به همين سبب نمي توان گفت كه بر عليه آنها مخالفتي شد زيرا كه اين اعتراضي كلي بر خط مشي و انديشه اين نوع از خلافت و حكومت بود كه آنها پايه ريزي كرده و به جريان انداخته بودند و اين انحراف از همان خطي شروع مي شد كه آنها ترسيم كرده بودند و رفته، رفته زياد تر مي شد.
...................................................................................................[1] چنانكه مي دانيم منابع معتبري چون كتاب معالم المدرسين و منابع تاريخي به شورشهاي مردم وعدم بيعت همه صحابه با ابوبكر تفضيلاً پرداخته اند.
[2] معالم المدرستين علامه عسگري ج 1 ص 58 فهرست مخالفين خلافت ابي بكر.
[3] امام علي ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه از صبر و پايداريش وسكوت به خاطر حفظ جملاتي زيادي فرموده است- سيري در نهج البلاغه ص 81 سلامته الدين اصب الينامن غيره
[4] علي -عليه السلام- وقتي از فردي شنيد كه در برتري او نسبت به خلفاي ديگر و ابوبكر شعري گفت فرمود: «سلامه الدين الب الينا من غيره» سيري در نهج البلاغه علامه شهيد مرتضي مطهري (رض) ص و ص 183 در جواب ابوسفيان فتنه گر
1 فتوح البلدان بلاذري ـ الفتوح ابن اعثم كوفي ـ دوران خلافت ابوبكر عمر وعثمان كه فتوحات رفته رفته بيشتر مي شد
2 چنانكه مي دانيم مخالفت سعدبن عباده معروف است كه نامزد خلافت بود_ معالم المدرستين علامه سيد مرتضي عسگري ج 1 ص 158
3 الامامه والسياسه ج 1 ص 31 ـ گفتگوى طحه سلسله اله عليها باخليفه اول
4 تاريخ يعقوبي ج 2 ص 69 و 70 ـ چنانكه معروف است وقتي عمر در انتخاب عثمان مردد بود چنين حرفي را به پيش كشيد و گفت از عثمان مي ترسم كه ابن ابي معيط را بر گردن مردم سوار كند.

جناب گمنام از دانش زیبای شما و خصلت نیکوی پژوهنده گی تان تقدیر می گردد .درباره علت مخالفت نکردن مردم با ابوبکر و عمر باید به عرض برسانم که: این دو ،چند ویژگی داشتندکه عثمان آنها را نداشت . نخست آنکه این دو منتخب گروهی بودند که همگی سعی داشتند بنی هاشم را از خلافت عزل کنند و همین که به این هدف رسیدند سعی کردند برای قوام حکومت اینان اشکالی بوجود نیاورده بلکه در برابر بنی هاشم به صورت منسجمی عمل کنند .اما در عصر عثمان دیگر دوران تحکیم سپری شده و دوران محصول دهی و بهره وری رسیده بود . دیگر نیازی به هماهنگی خاص برای مقابله با حکومت احتمالی بنی هاشم احساس نمی شد . دوم آنکه : این دو سعی می کردند با برتری بخشی به عنصر عرب در برابر دیگر نژادها ،اعراب را از خود راضی نگه دارند و حتی کار به جایی رسید که عمر مانند ساسانیان جامعه را به هشت طبقه تقسیم کرد . اما عثمان برتری را به بنی امیه داد و اعرابی که برتری دو نفر از بنی هاشم را نمی توانستند ببینند ،یعنی برایشان قابل قبول نبودکه هم نبی و هم امام از بنی هاشم باشند و باید حتما خلافت از غیر بنی هاشم می بود تا دیگر قبایل هم سهمی از حکومت داشته باشند ،با این روحیه هرگز برتری بنی امیه را بر دیگران را نمی پذیرفتند . از دیگر سو ابوبکر و عمر در ظاهر برای خود مالی نیاندوختند اما عثمان کاخی برای خود درست کرد که مورد نارضایتی مردم شد . اما اینکه بگوییم ابوبکر و عمر مخالفانی نداشتند این اشتباه است . چرا که جنگهای رده - جنگ قبیله ها با ابوبکر بر سر نپرداختن زکات به او - نمونه ای از مخالفتهاست . علاوه بر آن ،امام علی و بعضی از صحابه هر از چندی مخالفت خودرا به خلفا آشکار می کردند و این مساله ای برای خلفا شده بود . بحثی که شاید خیلی مورد توجه جوانان باشد اینکه : چطور شد ناگهان مسلمانان از سخن پیامبر برگشته و به سراغ ابوبکر رفتند ؟ در این رابطه لازم به توضیح است که اتفاقهای این گونه در تاریخ کم نیستند . مثلا در جریان عبور قوم بنی اسرائیل از رود نیل و نجاتشان پس از قتل و آزارشان بوسیله فرعون ،و با دیدن معجزات فراوان از حضرت موسی ، به محض آنکه انحضرت به میقات می رود ، بنی اسرائیل به گوساله پرستی روی آورده و حتی سعی می کنند هارون (ع) را نیز به قتل برسانند . چگونه می توان این گردش سریع و آشکار بنی اسرائیل از خدا پرستی به گوساله پرستی را که تنها طی ،سی روز اتفاق افتاد ، باور کرد ؟ در حالی که قرآن به حقیقت این واقعه اسفناک اشاره می کند . نمونه دیگر اینکه ،پس از انتخاب یوشع بن نون به جانشینی حضرت موسی از جانب کلیم الله ، بلافاصله پس از درگذشت موسی ،همسرش صفورا با یوشع بر سر زعمت مردم به نبرد می پردازد و اتفاقا عده زیادی هم از او پیروی می کنند . پس این دو مثال نشان داد که بازگشت مردم به ناگهان از دین امری غیر ممکن نبوده بلکه در تاریخ سابقه هم دارد .

موضوع قفل شده است