گریه بر امام حسین مخالف توحید؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گریه بر امام حسین مخالف توحید؟

بسم الله الرحمن الرحیم


نقل
نوشته اصلی توسط : bina88

( اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از کامل‏الزیارات ) حدیث چهارم : ( اکسیرالعبادات به نقل از منتخب ) امام صادق علیه السلام فرمودند: گریه کننده جدَّم از جاى خود برنمى‏خیزد مگر اینکه مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان پاک است. حدیث پنجم : ( اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 86 ) حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند، من هم داخل بهشت مى‏شوم. اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 94 ) حضرت صادق علیه السلام فرمودند: خدا حیا مى‏کند گریه کننده بر حسین ابن على علیه السلام را عذاب نماید. کامل‏الزیارات باب 39 ) امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت امام حسین علیه السلام با حالى حزین و اندوه کشته شدند و سزاوار است بر خدا که هیچ حزین و اندوهگینى به زیارت آن جناب نرود مگر آنکه حق تعالى وى را مسرور و شادمان به اهلش برگرداند. ( اکسیر العبادات به نقل از کامل‏الزیارات ) امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کسى هنگام یاد ما اشک از چشمانش جارى شود خدا آتش را بر صورت او حرام مى‏کند. ( العیون العبرى ) امام رضا علیه السلام فرمودند: بر همچو حسینى گریه کنندگان گریه کنند که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین مى‏برد. ( العیون العبرى ) امام رضا علیه السلام فرمودند: همانا روز حسین چشمهاى ما را زخم و اشکهاى ما را جارى کرده است و عزیز ما را در کربلا خوار شمردند و ما را وارث محنت و بلا کرده است تا روز قیامت.



ان احادیث با توحید عدل معاد و امامت در تضادند.

جناب بینا88 مدعی هستند موارد بالا را

اساتید پاسخ دهند

اینهم واضحتر تا بتوان این عبارات را خواند
اینهم نظر بنده:
این احادیث با توحید عدل معاد و امامت در تضادند.

( اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از کامل‏الزیارات )

حدیث چهارم : ( اکسیرالعبادات به نقل از منتخب )


امام صادق علیه السلام فرمودند:



گریه کننده جدَّم از جاى خود برنمى‏خیزد مگر اینکه مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان پاک است.


حدیث پنجم : ( اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 86 )


حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:



هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند، من هم داخل بهشت مى‏شوم.



اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 94 )

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:



خدا حیا مى‏کند گریه کننده بر حسین ابن على علیه السلام را عذاب نماید.


کامل‏الزیارات باب 39 )

امام صادق علیه السلام فرمودند:


حضرت امام حسین علیه السلام با حالى حزین و اندوه کشته شدند و سزاوار است بر خدا که هیچ حزین و اندوهگینى به زیارت آن جناب نرود مگر آنکه حق تعالى وى را مسرور و شادمان به اهلش برگرداند.


( اکسیر العبادات به نقل از کامل‏الزیارات )

امام صادق علیه السلام فرمودند:



هر کسى هنگام یاد ما اشک از چشمانش جارى شود خدا آتش را بر صورت او حرام مى‏کند.


( العیون العبرى )

امام رضا علیه السلام فرمودند:



بر همچو حسینى گریه کنندگان گریه کنند که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین مى‏برد.



( العیون العبرى )

امام رضا علیه السلام فرمودند:



همانا روز حسین چشمهاى ما را زخم و اشکهاى ما را جارى کرده است و عزیز ما را در کربلا خوار شمردند و ما را وارث محنت و بلا کرده است تا روز قیامت.



بله انشاالله به بحث می نشینیم متشکرم

[=Century Gothic]با سلام
حدیث‌شناسان برای اعتبار روایات دو دسته شرایط و معیار را در نظر می‌گیرند:
یک دسته مربوط به سند و شرایط راوی است و دسته دیگر مربوط به متن و محتوای روایت در زمینه شرایط راوی گفته‌اند: اسلام، بلوغ، عقل،‌ عدالت، ثبت، حفظ و فراموشکار نبودن، از جمله شرایطی است که راوی می‌‌بایست از آن بهره‌مند باشد تا بتوان روایتش را ارزشمند و معتبر به حساب آورد.(1)
از جهت متن و محتوای حدیث، می‌بایست شرایطی داشته باشد،
از جمله:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]1- موافقت روایت با قرآن : پیامبر(ص)فرمود: «بر هر حقی ، حقیقتی است و بر هر راه درستی ، نور وچراغی هست . پس آن چه از روایات مطابق قرآن باشد، آن را مورد عمل قرار بدهید و آن چه را مخالف قرآن باشد، رها کنید».(2)[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]
امام صادق (ع) فرمود:«احادیثی که موفق قرآن نباشد، باطل است ».(3)
پیامبر (ص) در سرزمین منی برای مردم خطبه خواند و فرمود: «ای مردم ! آن چه از من به شما رسید و ازمن نقل کردند، اگر موافق قرآن باشد، آن را گفته ام و قبول دارم و آن چه که مخالف قرآن باشد، آن را نگفته ام ».(4)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]2- مخالفت روایت با شهرت : اگر روایتی مخالف با روایات مشهور باشد یا مخالف با ضرورت مشهوری باشد،(5) آن روایت را قبول نمی کنیم و به آن روایت شاذ و نادر می گوییم .[=Century Gothic]

[=Century Gothic]3- مخالفت احادیث با عقل ناب و مستقلات عقلی[=Century Gothic]
احادیث نقل شده که بر خلاف عقل سلیم باشد ، نمی تواند مورد قبول باشد. البته عقل شخصی معیار نیست ، تا هر کس بگوید این روایت با عقل من جور در نمی آید ، پس غیرمعتبر است ، بلکه باید از نوع مستقلات عقلی بوده و نوع عقلا آن را بر خلاف عقل می دانند ، نه عقل شخصی.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]4ـ بر خلاف سنت قطعی و اخبار متواتر و مسلّمات تاریخی نباشد.(6) .[=Century Gothic]

5- روایاتی که در کتاب های روایی نقل شده ، چون دارای چند واسطه است ، باید دربارهء هر یک از واسطه ها و راوی ها تحقیق بشود که آیا این شخص که روایت را از امام (ع) شنیده و به دیگری گفته و دیگری هم به سومی و او هم به چهارمی انتقال داده ، همه ، انسان های درستکار و موثّقی بوده[=Century Gothic]اند یا نه؟ این کار از عهدهء هر کس بر نمی آید، بلکه فقهای عظام و کسانی که حدیث های صحیح را تشخیص می دهند، باید سند روایت را مورد تحقیق قرار دهند. این تحقیق و جست و جو را «بحث سندی » می گویند.
بعد از تشخیص صحّت سند، نوبت به دلالت و فهم مضمون آن حدیث می رسد.
در فهم دلالت حدیث ، باید انسان تشخیص بدهد این کلام را که امام(ع) به فلان شخص گفته، تقیه یا مسئله دیگری درکار نبوده یا فهم آن شخص ، چقدر بوده است .
گاهی شخصی که از امام سؤال می کند، کم سواد یا بی‌سواد و عامی است ، ولی یک وقت فرد عالم و دانشمندی است.
بنابراین ، فهم تشخیص روایات صحیح از غیر صحیح کار بسیار مشکلی است ؛ از این رو نمی توانیم حدیثی را به راحتی ردّ و یا قبول کنیم .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]علاوه بر این امور می‌توان از این راه ها به جعلی بودن احادیث پی برد::Sham:
ـ اعتراف جعل کننده به جعل حدیث،
ـ وجود غلط ‌هایی از لحاظ قواعد ادبی در متن حدیث، یا از ناحیه معنا رکیک باشد؛ زیرا از پیامبر که فصیح‌ترین عرب است، نیز امامان(ع) که سرآمد فصحای عربند، جمله‌ای نادرست و یا با معنای زننده‌ای صادر نمی‌شود.
ـ مفاد و معنای حدیث مخالف با حس و مشاهده باشد، به گونه‌ای که تأویل آن ممکن نباشد.
ـ افراط در ثواب فراوان بر عمل کوچک،
ـ‌ مضمون حدیث مخالف با مقصد و هدف شارع نباشد.
ـ مضمون حدیث مشتمل بر اموری باشد که بر خلاف سیره و رفتار و گفتار عقلا است.(7)

پی‌نوشت:
1 . وسائل الشیعه ، ج 18 ص 78.
2. کاظم مدیر شانه‌چی، علم الحدیث، ص 184.
3. همان، ص 122 و 123.
4. همان، ص122 ـ‌ 126.
5 . همان .
6 . همان ، ص 79.
7 . همان ، ص 80.

رضا جان
بحث بینا این نیست که احادیث جعلی هستند
ایشان کلا این مقوله را متضاد با توحید عدل امامت و معاد می دانند

fagheer;87981 نوشت:
رضا جان بحث بینا این نیست که احادیث جعلی هستند ایشان کلا این مقوله را متضاد با توحید عدل امامت و معاد می دانند

دقیقا بنده این احادیث را در منافات کامل با آموزه های شریعت اسلامی و مطابق با تثلیث - شرک یهودیان کابالائیست میدام.

ضمنا

گریه بر امام حسین مخالف توحید؟

هرگز موضوع بحث بنده نیست

Fagheer;87981 نوشت:
رضا جان
بحث بینا این نیست که احادیث جعلی هستند
ایشان کلا این مقوله را متضاد با توحید عدل امامت و معاد می دانند

[=Comic Sans MS]با سلام
فقیر گرامی باید در نظر داشت!که اینجا همگی دور هم جمع شدیم تا خدمت کنیم به دور از هرگونه غرض ورزی !

[=Century Gothic]اگر گفتند این عزا را احیا کنید، زنده نگهدارید، برای اینست که این نکته ها را بفهمیم و دریابیم و عظمت حسین را درک کنیم؛[=Century Gothic]و اگر اشکی می ریزیم از روی معرفت باشد.[=Century Gothic] معرفت حسین)
[=Century Gothic] ما را بالا می برد. ما را انسان می کند، ما را اهل حق و حقیقت می کند، اهل عدالت می کند، یک مسلمان واقعی می کند، مکتب حسین[=Century Gothic])مکتب انسان سازی است.
نه مکتب گنهکار سازی. حسین
)[=Century Gothic]سنگر عمل صالح است، نه سنگر گنهکاری. پس فلسفه این که گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگهدارید، اینست[=Century Gothic].:Sham:
[=Comic Sans MS]

[=Comic Sans MS]استاد شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان در معنای نقد می‌نویسد:

[=Comic Sans MS]«به طور کلی برای هر انسانی لازم است که دارای فکر نقادی باشد. قوه نقادی و انتقاد کردن به معنای عیب گرفتن نیست.:Sham:
[=Comic Sans MS] معنای انتقاد، یک شیء را در محک قرار دادن و به وسیله محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است. مثلاً انتقاد از یک کتاب معنایش این نیست که حتماً باید معایب آن کتاب نمودار بشود، بلکه باید هرچه از معایب و محاسن داشته باشد، آشکار بشود.» (مطهری، 1379، ج1، 285)

[=Comic Sans MS]و یا در جای دیگری در معنای نقد می‌فرمایند:

[=Comic Sans MS]«نقد به معنی واقعی، روشن کردن نقاط (قوت) و نقاط ضعف و نشان دادن چهره واقعی یک نوشته، یک شخصیت (است).» (مطهری، 1372، 62):Sham:

[=Comic Sans MS]بنابراین می‌توان گفت: «نقد، تشخیص سره از ناسره، تمایز نقاط قوت از ضعف و آشکار کردن درست و واقعی از امری نادرست و غیرواقعی است.

[=Comic Sans MS]استاد مطهری در بیان ضرورت نقد و اهمیت توجه به آن می‌گوید:

[=Comic Sans MS]«انسان باید هر چیزی که از دیگران می‌شنود نقاد باشد یعنی آن را بررسی و تجزیه و تحلیل بکند. صرف این که یک حرفی در میان مردم شهرت پیدا می‌کند خصوصاً که با یک بیان زیبا و قشنگ باشد دلیل بر آن نیست که انسان حتماً باید آن را بپذیرد و قبول بکند. به ویژه در امر دین و آنچه که مربوط به دین است، انسان باید نقاد باشد.» (مطهری، 1372، 62)

[=Comic Sans MS]ایشان حدیث منقول از پیامبر(ص) را بیان کرده و می‌فرمایند:

[=Comic Sans MS]«آنچه که راجع به احادیث بحث می‌کردیم که پیغمبر فرمود آنچه را که از من می‌شنوید به قرآن عرضه بدارید اگر موافق است بپذیرید و اگر مخالف است، نه، خود نوعی نقادی است.» (همان، 286):Sham:

[=Comic Sans MS]در جای دیگر استاد با آوردن حدیثی از حضرت عیسی(ع) می‌فرمایند:

[=Comic Sans MS]«در این زمینه احادیث زیاد و عجیبی داریم. یکی این است که در روایات ما از حضرت مسیح روایت شده که می‌فرمود: "خذ الحق من اهل الباطل و لا تأخذ الباطل من اهل الحق" در اینجا ظاهراً توجه به این است که شما به گوینده سخن توجه نداشته باشید، سخن‌شناس باشید، تکیه‌تان روی گوینده سخن نباشد، ای بسا حق را از اهل باطل بشنوید بگیرید، و ای بسا باطل را از اهل حق بشنوید نگیرید. شاهدم این جمله آخر است که فرمود: کونوا نقاد الکلام، صرّاف سخن باشید.» (مطهری، 1374، 43)

[=Comic Sans MS]به نظر ایشان در مقام تجزیه و تحلیل کلام دو روش وجود دارد؛ یکی اینکه انسان از بین دو سخن درستش را بگیرد و نادرستش را رها کند و دیگر این که یک سخن را تجزیه و تحلیل کرده، عناصر درست را گرفته و نادرست را رها کند.:Sham:

[=Comic Sans MS] از نظر استاد نقد و انتقاد از نوع دوم است و معتقدند که وقتی در روایات گفته شده است "انتقد الدرهم یا انتقاد الکلام" یعنی عیوب و محاسن را با هم دیدن و با هم محک زدن. یعنی طلای خالص را از ناخالص جدا کردن و سخن معیوب را از سخن نیک تشخیص دادن. (ایمانی‌پور، 1387، 15 ـ 16)

[=times new roman,times,serif]مسأله دیگر مسأله تجزیه کردن یک سخن است، یعنی عناصر درست را از عناصر نادرست جدا کردن.[/]
[=times new roman,times,serif]فرق است میان اینکه انسان از دو سخن، درستش را بگیرد و نادرستش را رها کند و تجزیه کردن یک سخن که انسان عناصر درستش را بگیرد و عناصر نادرستش را الغاء کند و این قدر تشخیص داشته باشد که بگوید از این سخن این قسمتش درست است و این قسمتش نادرست.
[/]
[=times new roman,times,serif]این همان مطلبی است که در روایات تعبیر به نقد و انتقاد شده است.
[/]
[=times new roman,times,serif] وقتی می‌گوید انتقد الدرهم یا انتقد الکلام (که درهر دو مورد به کار می‌رود) یعنی اظهر عیوبه و محاسنه (عیوب و محاسن آن درهم یا کلام را آشکار کردن) چنان که سکه‌ای را که محک می‌زنند آن طلای خالص و به اصطلاح عیارش را به دست می‌آورند. کلامی را نقد کردن یعنی خوبی‌های آن را از بدی‌های آن جدا کردن. (مطهری، 1374، 42ـ43)[/]
[=times new roman,times,serif]شهید مطهری همچنین در ضرورت نقد می‌فرمایند:[/]
[=times new roman,times,serif]ضرورت این کار به دو دلیل (است):[/]
[=times new roman,times,serif]الف) شیوع و رواج فوق‌العاده و روانی و نفوذ اینها (مطالب نادرست).[/]
[=times new roman,times,serif]ب) کمین کردن گروهی که نقاط ضعف اینها را پایه و مبنای یک سلسله برداشت‌های نادرست از اسلام به عنوان تدوین فرهنگ انقلابی و به نام رنسانس اسلامی قرار دهند. (مطهری، 1372، 62)[/]

[=times new roman,times,serif]با بررسی آثار، آراء و اقوال استاد شهید مرتضی مطهری، آنچه که به عنوان اصول، روش‌شناسی و یا چگونگی نقد مطرح است عبارتند از"
[=times new roman,times,serif]1ـ برخورد اثباتی و بیان نکات مثبت در کنار اشکالات:
[=times new roman,times,serif]استاد مطهری در مواجهه با افکار مخالف و انحرافی پیش از نفی و نادرست خواندن آنها، نخست آنچه خود به آن اعتقاد داشت اثبات می‌نمود و سپس به رد آن فکر انحرافی می‌پرداخت ... در بررسی این اندیشه‌ها، باید نخست مطالب درست از نادرست نمایانده شود، تا پس از آن مطالب نادرست نقد شود. (باقی، 1382، 106)

[=times new roman,times,serif]2ـ جدال احسن و برخورد احترام‌آمیز در نقل اقوال:
[=times new roman,times,serif]از دیگر شیوه‌های استاد مطهری، در نقد اندیشه‌ها، بهره‌گیری از آموزه جدال احسن قرآن کریم در برخورد با مخاطبان است.
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می‌گوید:

[=times new roman,times,serif]ادع الی سبیل ربّک بالحکمۀ و الموعظۀ الحسنۀ و جادلهم بالّتی هی احسن (نحل،125). مردم را با پند و حکمت به سوی خدا بخوان و با آنها به بهترین طریق مناظره کن.
[=times new roman,times,serif]همچنین استاد در پی طرح شبهه و پاسخگویی به آن، به هنگام نقل اقوال، با ادای احترام به افراد، دیدگاه و نظرات افراد را مورد تجزیه وتحلیل و نقد قرار می‌داد.

[=times new roman,times,serif]3ـ پرهیز از مطلق‌گرایی و خود را عقل کل و بحر العلوم دانستن:
[=times new roman,times,serif]از دیگر شیوه‌های استاد مطهری، پرهیز از خود بزرگ‌بینی و غرور علمی و خود را عقل کل دانستن و با عینک بدبینی قضاوت کردن است.
ایشان همواره در نقد اندیشه‌ها، علیرغم ارائه استدلال‌ها و منطق قوی، مطلق‌گرا نبود و برای طرف مقابل جایی برای اظهارنظر باقی می‌گذاشت تا دیدگاه‌های خود را اصلاح نماید. چنانکه در یکی از تعابیر خود آورده است:

[=times new roman,times,serif]«بار دیگر از همه فضلا و دانشمندان درخواست دارم که به دقت در آنچه گفته شد بنگرند، اگر مرا برخطا می‌بینند واقفم فرمایند که با سپاسگزاری فراوان خواهم پذیرفت.» (مطهری، 1361، 43)
[=times new roman,times,serif]4ـ استقلال فکری و آزاداندیشی:
[=times new roman,times,serif]از امتیازات شهید مطهری استقلال فکر و آزاداندیشی وی بود. استقلال فکری و واقع‌گرایی باعث می‌شد که وی همواره حقیقت را بر عوامل دیگر مقدم بدارد و با دیدی انتقادی به گفته دیگران نگاه کند. آزاداندیشی وی باعث می‌شد که وی خود را در قید و بند اقوال و آراء دیگران محصور و محدود نسازد، لذا با دید انتقادی به دیدگاه‌ها و نظرات دیگران می‌نگریست و در نتیجه کارهای علمی‌اش به جای آن که "تقریر و تقلیدی" از حرفهای دیگران باشد، "تحقیقی" زاییده از سرچشمه خلاقیت خود او بود. (باقی، 1383، 111)

[=times new roman,times,serif]5ـ برخورد بنیادی و رعایت انصاف علمی::Sham:
[=times new roman,times,serif]ذهن نقاد و تحلیلی استاد مطهری، او را قادر ساخته بود از ظواهر به بواطن امور پی ببرد و در طرح مسایل فلسفی، اجتماعی، شبهات اعتقادی و ... سعی بر آن داشت که به ریشه تاریخی و اجتماعی یک تفکر پی ببرد. انصاف علمی سبب شده بود که استاد مطهری بر روی حرف مخالفان نظر خود کاملاً بیندیشد. همیشه هر سخن و گفته‌ای را تا حد امکان تجزیه و تحلیل می‌کرد و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جداکرده، به حساب هر یک جداگانه رسیدگی می‌کرد. (همان، 112)

[=times new roman,times,serif]6ـ رعایت مصلحت و توجه به اقتضای زمان:
[=times new roman,times,serif]یکی از شیوه‌های نقد استاد مطهری توجه به مصالح، نیازها و اقتضائات است. طرح برخی مسایل در زمانی خاص و یا مکان و مخاطبین خاص، شاید پیامدهای نامطلوبی داشته که باید شدیداً از آن پرهیز کرد. اگرچه مبلغین و هادیان دینی و انقلابی، همواره در یک فضای پارادوکسی و تضادی قرار دارند، یعنی از یکسو رسالت توجیه و هدایت مخاطب را بر اساس رسالت پیامبری و تبلیغی عهده دارند اما از سوی دیگر باید با توجه به عقول و فهم و توان هضم مسایل و سعه وجودی مخاطبین، مسایل گوناگون را برای آنان طرح نمایند.
[=times new roman,times,serif]بر این اساس استاد مطهری در طرح مسایل، چنین عمل می‌کرد، آنجا که تشخیص می‌داد وقت آن رسیده، بی‌درنگ اقدام می‌نمود و آنجا که فکر می‌کرد وقت آن نرسیده، تأمل می‌کرد. استاد مطهری در سال 56 بعد از درگذشت شریعتی، نامه‌ای به حضرت امام خمینی(ره) می‌نویسد و ضمن روشن نمودن بسیاری از حقایق در مورد دکتر شریعتی، رعایت مصلحت را مدنظر داشته است. (همان، 109)

[=times new roman,times,serif]نمونه‌ها و مصادیق نقد:
[=times new roman,times,serif]در آثار شهید مطهری، نمونه‌ها و مصادیق فراوانی از نقد آراء، آثار و اقوال دیگران است که طرح آن می‌تواند برای هادیان سیاسی به عنوان معیارها و الگوهای مطلوب در نقد آراء و اندیشه‌های شخصیت‌ها، احزاب، جریان‌ها و نظام‌های سیاسی مفید واقع گردد. در ادامه چند نمونه از شیوه عینی نقد استاد مطهری را بیان می‌نماییم:
[=times new roman,times,serif]

[=times new roman,times,serif]1ـ نقد آرای دکتر علی شریعتی:Sham::Sham:
[=times new roman,times,serif]در قسمتی از اعلامیه استاد مطهری در سال 56 درباره دکتر شریعتی آمده است:
[=times new roman,times,serif]«اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشته‌های مشارالیه با شخص او فی‌الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبت‌هایی از قبیل سنی‌گری و وهابی‌گری به او بی‌اساس است و او در هیچ یک از مسایل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیراسلامی نداشته است.:Sham:
ولی نظر به این که تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعات وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی‌خبر می‌ماند، هرچند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه می‌افزود.
در مسایل اسلامی دچار اشتباهات گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست ... از این رو با توجه به اقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه، و این که خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی‌غرض و بالاتر رفتن سطح معلومات خودش، به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد، اینجانبان (مطهری و بازرگان) بر آن شدیم به حول و قوه الهی، ضمن احترام به شخصیت و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده‌پوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمنان مغرض، طی نشریاتی نظرات خود را درباره مطالب و مندرجات کتاب‌های ایشان بالصراحه اعلام داریم ...» (مطهری، 1372، 63ـ64)

[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]2ـ نقد تحریف‌های عاشورا

[=times new roman,times,serif]استاد مطهری در کتاب ماندگار حماسه حسینی یکی از آسیب‌های واقعه عاشورا که "تحریف‌ها" بوده را مورد نقد و بررسی قرار داده و می‌گوید:
[=times new roman,times,serif]«من نمونه‌هایی از بعضی تحریف‌هایی که در لفظ ظاهر، یعنی در شکل قضیه به وجود آورده‌اند و چیزهایی که نسبت داده‌اند را ذکر می‌کنم.:Sham:
مطلب آن قدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست ... (حاجی نوری در کتاب لوءلوء و مرجان) می‌گوید در همان گرماگرم روز عاشورا که می‌دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خوف خواند و با عجله هم خواند.
حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند، گفته‌اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی را بیندازید، من می‌خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم را در اینجا، لااقل شبیه آن هم که شده ببینم، من آرزو دارم، آرزو را که نمی‌شود به گور برد!

[=times new roman,times,serif]شما را به خدا ببینید حرف‌هایی را که گاهی وقت‌ها از یک افراد در سطح خیلی پایین می‌شنویم که مثلاً می‌گویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می‌دهند، آن هم در گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست! :Sham:
[=times new roman,times,serif](یا این که می‌گویند) امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت!:Sham:
بمبی که در هیروشیما (آمریکایی‌ها) انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند، و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می‌خواهد.:Sham:
بعد که دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی‌آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!

[=times new roman,times,serif]همین طور درباره حضرت ابوالفضل گفته‌اند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می‌خواهد.
[=times new roman,times,serif]پس حرف این مرد بزرگ حاجی‌نوری را باور کنیم که می‌گوید:[=times new roman,times,serif]اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدیده اباعبدالله بگرید، بر این دروغ‌هایی که به اباعبدالله(ع) نسبت داده می‌شود، گریه کند.»[=times new roman,times,serif]
(مطهری، 1377، ج 1، 66ـ71)
:Sham:
یا علی ع

[=times new roman,times,serif]منابع:[/]
[=times new roman,times,serif]1ـ افروغ، عماد (1385)، گفتارهای اقتصادی، تهران، چاپ سوره.[/]
[=times new roman,times,serif]2ـ ایمانی‌پور، آمنه، (1387)، بررسی روش‌شناسی استاد مطهری در رویکرد نقادانه به مسایل اجتماعی، تاریخی، دینی، مجموعه مقالات جشنواره حکمت مطهر (ویژه دانشجویان)، تهران، معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها.[/]
[=times new roman,times,serif]3ـ باقی نصرآبادی، علی (1383)، روش‌شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه‌ها، فصلنامه مشکوۀ، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، شماره 82، بهار.[/]
[=times new roman,times,serif]4ـ مطهری، مرتضی (1372)، استاد مطهری و روشنفکران، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]5ـ مطهری، مرتضی (1379)، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]6ـ مطهری، مرتضی (1374)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]7ـ مطهری، مرتضی (1361)، علل گرایش به مادیگری، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]8ـ مطهری، مرتضی (1377)، حماسه حسینی، ج 1، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]9ـ مطهری، مرتضی (1368)، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا.[/]
[=times new roman,times,serif]10ـ منصورنژاد، محمد (1384) پیش درآمدی بر چیستی نقد، تهران، انتشارات جوان پویا.[/]

با تمام احترامی که برای شما قائلم ولی رضاجان با عرض معذرت شما دارید مغلطه می کنید
مطالبی که بیان فرمودید زمانی مصداق دارد که حرف از تحریف و جعلیات باشد
ولیکن بینا اصل مطلب گریه را زیر سئوال برده و انرا مطابق با کابالیست می داند ((فضیلتها))
بیایید و برای جناح بازی به امام حسین علیه السلام خیانت نکنیم
شما بسیار خوب فهمیده ای اصل مطلب را ولی فقط دارید دور مطلب چرخ می زنید
شما یک کلام جواب بده برادر نیاز به اینهمه قلم فرسائی نیست

گریه بر امام حسین چه تناقضی با معاد دارد؟
گریه به امام حسین و فضایلش چه تناسبی با کابالیست دارد؟
گریه بر امام حسین و فضایلش چه تناسبی با نقض عدل الهی دارد؟

بنده می خواهم ببینم آسک دینی ها چقدر غیرت دارند که اینطور به امامشان توهین شود و فقط ناظر باشند
اگر غیرتمندی پیدا نشد انوقت خودم جواب خواهم داد
خواهشم از شما این است که موضوع را منحرف نفرمایید

Fagheer;87993 نوشت:
با تمام احترامی که برای شما قائلم ولی رضاجان با عرض معذرت شما دارید مغلطه می کنید
مطالبی که بیان فرمودید زمانی مصداق دارد که حرف از تحریف و جعلیات باشد
ولیکن بینا اصل مطلب گریه را زیر سئوال برده و انرا مطابق با کابالیست می داند ((فضیلتها))
بیایید و برای جناح بازی به امام حسین علیه السلام خیانت نکنیم
شما بسیار خوب فهمیده ای اصل مطلب را ولی فقط دارید دور مطلب چرخ می زنید
شما یک کلام جواب بده برادر نیاز به اینهمه قلم فرسائی نیست

گریه بر امام حسین چه تناقضی با معاد دارد؟
گریه به امام حسین و فضایلش چه تناسبی با کابالیست دارد؟
گریه بر امام حسین و فضایلش چه تناسبی با نقض عدل الهی دارد؟

بنده می خواهم ببینم آسک دینی ها چقدر غیرت دارند که اینطور به امامشان توهین شود و فقط ناظر باشند
اگر غیرتمندی پیدا نشد انوقت خودم جواب خواهم داد

خواهشم از شما این است که موضوع را منحرف نفرمایید

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با سلام
جناب فقیر گرامی کدام مغلطه اینکه اگر کسی روی طبل شما نکوبد!مغلطه گر میشود!!
بنده مطالبی را در مورد نقد کردن ارائه دادم که سوء تفاهمات بین دوستان حل شود!و از دریچه دیگری به سخنان هم نگاه کنند !!:Sham:
اما میبینم شما قصد دیگری دارید !اگر مناظره میکنید با احترام !!
[=Century Gothic]شمای که در یک سایت دینی و پاسخگوی ملی برادر مسلمانی را به فحش رکیک تهدید میکنید و ان را گزارش کرده و به عموم میگذارید چگونه از غیرت سخن میگوید !!
[=Century Gothic] سخنان بینا گرامی در هر دو تاپیک هست چرا تحریف مؤمن !!کجا اصل گریه را زیر سوال بردند؟
در مورد احادیثی سخن گفتند! بنده نظر دادن در مورد احادیث به اهل فن واگذار میکنم!درست بودن و یا نبودن احادیث را عزیزان انجمن حدیث پاسخ میدهند!!:Sham:
اینکه با کلمات جو را متشنج میکنید منظورتان چیست؟
اگر سخن علمی دارید بگوید که همه استفاده کنند !!با رجز خوانی که به جایی نمیشود رسید!
کارشناسان عزیز هم برسی خواهند کرد !
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما باید توجه داشت که :
[=Century Gothic]مقتل نگاران و روضه خوانان، سخنان بسیاری را در قالب نثر و نظم به امام حسین(ع) نسبت داده اند که هرگز سند و مدرکی برای آنها نمی توان یافت.

[=Century Gothic] بعضی از آن سخنان با این که غیر مستند و جعلی اند، بسیار مشهور و متداول نیز هستند و از آنجا که مقبولیت عام یافته اند، برخی از پژوهشگران و نویسندگان بنام و معاصر نیز آنها را مسلّم الصدور پنداشته، بدون تأمل و تحقیق، در آثار خود به عنوان سخنی از سخنان امام حسین(ع) آورده اند.:Sham:
[=Century Gothic] امروز هم بسیاری از کتابسازان و موءلفانِ مبلّغ و مبلّغانِ موءلف پیوسته آنها را در تألیفات و تبلیغات خویش از زبان امام حسین(ع) می نویسند و در شمارگان فراوانی منتشر می کنند ؛ غافل از آنکه امام حسین(ع) هرگز آن سخنان را نگفته و به زبان نیاورده است و آن سخنان، هر یک مصداق آشکاری است از آن ضرب المثل معروف که می گوید: «ربّ مشهورٍ لا اصل له.»:Sham:
[=Century Gothic]در میان مقتل نگارانِ روضه خوان و مجالس نویسان واعظ، از دیرباز چنین مرسوم بود که داستانها و سخنانی را نخست در مجالسِ روضه خوانی برای مردم (عوام الناس) می گفتند و سپس همانها را در کتابهای خود می نوشتند.
[=Century Gothic] آنان در آغاز این مجالس، خود نیز تردید داشتند و آن سخنان را تنها برای گریاندن مردم می گفتند، اما با دیدن تأثر شدید شنوندگان، از آن تردید دست شسته، باورشان می شد که امام حسین(ع) چنان سخنانی گفته و یا چنان حوادثی رخ داده است.
[=Century Gothic]به این ترتیب، سخنان بسیاری نخست با عنوان «زبان حال» گفته شده و سپس در کتابهای مقاتل و مجالس تدوین شده است. همان سخنان ساختگی، با گذشت زمان و پس از آن که پیوسته تکرار شده و شهرت یافته اند، از صورتِ «زبان حال» خارج شده و صورتِ «زبان قال» به خود گرفته اند.
[=Century Gothic]گویندگان و سرایندگانِ این گونه سخنان به تصور اینکه در چنان شرایطی جا داشت امام حسین(ع) چنان سخنانی بگوید، آنها را گفته و نوشته اند.
[=Century Gothic] اما این گفته ها با مرور زمان از «شرایط و احوال» گذشته به مقامِ «حوادث و اقوال» رسیده اند تا به پشتوانه شهرت و مقبولیت عام، از سخنان امام حسین(ع) انگاشته شده و روایت و حدیث پنداشته شده اند.:Sham:
[=Century Gothic]این گونه سخنانِ حدیث گونه، به ویژه در میان اشعاری که به امام حسین(ع) نسبت داده می شود فراوان است. دهها بلکه صدها بیت از این گونه اشعار را تنها در کتابی مجهول الموءلف به نام «ادب الحسین و حماسته» می توان یافت.

بسم الله
بنده برهان یا دلیلی بر آنچه در تیتر تاپیک بیان شد.نیافتم
کاش شبهه این طور وارد می شد که چرا خداوند به گریه کنندگان ارباب ما آنقدر لطف و عنایت
بخشش دارد و آیااین روایات با عقل سازگاری دارد؟
برای روشن شد بحث مطلبی را نقل می کنم.


شخصی خدمت امام زمان علیه السلام رسید و پرسید: مولایم چطور خداوند به گریه کنندگان و عزاداران جد شما
اینقدر عجر و پاداش می دهد.(لازم به ذکر است بعضی از پاداش ها و غفران هایی که به گریه کنندگان داده می شود
در همین تاپیک بیان گردید و در روایات فراوان است.)

امام زمان علیه سلام برای آن شخص داستانی را بیان نمودند.حضرت فرمودند:
روزی پادشاهی با حشم و وزیران و نوکران خود برای شکار به بیشه ای رفت.پادشاه سوار بر اسب آهویی را نشانه گرفت از قضا تیر به خطا رفت و آهو پا به فرار گذاشت پادشاه برای به دام انداختن حیوان به دنبال آن حرکت نمود.آهو جستان و خیزان خود را به وسط بیشه می رساند و پادشاه نیز همچنان دنبال او به راه ادامه می داد تا اینکه پادشاه در میان بیشه گم شد و از یاران خود جدا افتاد.شب هنگام نزدیک فرا رسیدن بود و پادشاه ترسان و سرگردان به دنبال پناهگاهی بود.از قضا پیرمرد و پیرزنی که در میان این بیشه زندگی میکردند پادشاه را دیدند که سرگردان است.پیر مرد از او پرسید کیستی و این جا چه می خواهی که پادشاه جریان را برایش شرح داد. پیرمرد پادشاه را به داخل کلبه چوبی خود برد و مکانی برای استراحت وی برقرار نمود. شب شد و موقع خوردن طعام پیرمرد که جز بزی که از آن شیر میدوشید و با همسر خود می خورد هیچ چیز دیگری نداشت،با خود گفت این مرد پادشاه است و نمی تواند غذای ساده ما را بخورد و این روا نیست بهتر است که ما همین یک بز که همه دارایی ما است را بکشیم و کباب نماییم تا امشبی را پادشاه غذایی بهتر بخورد و همین کار را کرد و بز را کشت و کباب نمود و پادشاه میل فرمود.صبح حشم و نوکران وزیران پادشاه برای پیدا کردن او جستجو را در بیشه آغاز نمودند تا اینکه کلبه را پیدا کردند و پادشاه را یافتندو به قصرش برگرداندند.پادشاه جریان شب گذشته را برای وزیران خود تعریف نمود و از آنان خواست تا برای پاداش آن پیرمرد و پیرزن به او کمی رسانند.هر یک از وزیران مطلبی را بیان نمودند یکی فرمود سکه طلا بدهید یکی گفت غذا و طعام فراوان بدهید یکی میگفت به شهر بیاوریم و در قصرش جا دهیم و ....ولی یکی از وزرا پیشنهاد عجیبی به پادشاه داد.او گفت: جناب پادشاه شما باید عدالت را در مورد آن پیرمرد به اجرا در آوری و آن این است که شما تمام دارایی و هست و نیست خود را و تاج پادشاهیی خود را به او تقدیم نمایی!! همه شگفت زده پرسیدند چطور؟ او در جواب گفت زیرا تمام زندگی آن دو فقط یک بز بود و آن بز که همه دارایی آنان بود را برای شما مصرف نمودند و دادند شما هم هر چه داری متقابلا باید برای آن دو بدهی و این عدالت و انصاف می باشد....
امام زمان علیه السلام به آن شخص فرمودند: همان طور که انصاف و عدالت این بود که آن پادشاه همه ملک خود را به آن پیرمرد ببخشد خداوند متعال هم به جد ما هر چه دارد می دهد و می بخشد بدون حساب زیرا جد ما هر چه داشت در راه خدا داد.از جان مال ناموس و فرزند....

امیدوارم با بیان این مطلب موضوع روشن شده باشد....عاقل را اشارتی کافیست.یا حق

Fagheer;87993 نوشت:
گریه بر امام حسین چه تناقضی با معاد دارد؟ گریه به امام حسین و فضایلش چه تناسبی با کابالیست دارد؟ گریه بر امام حسین و فضایلش چه تناسبی با نقض عدل الهی دارد؟ بنده می خواهم ببینم آسک دینی ها چقدر غیرت دارند که اینطور به امامشان توهین شود و فقط ناظر باشند اگر غیرتمندی پیدا نشد انوقت خودم جواب خواهم داد خواهشم از شما این است که موضوع را منحرف نفرمایید

لطفا اسک دینی ها پاسخ ایشان را بدهند.

گریه بر امام حسین هم موضوع بحث نیست ایشان دارند از روی ضعف منطق هوچی گری میکنند.( مع الاسف )

موضوع بحث روایاتی است که در تضاد با معاد - توحید - عدل و امامت شیعی است.

گریه بر امام حسین علیه السلام دارای مفاهیمی اعتقادی است گریه از روی شکم درد نیست .

اگر گریه از روی سخن یک یهودی کابالایست باشد ثوابش و حسنش متعلق به فقر.

وگرنه بر اساس اعتقاد و عقیده اصیل شیعی که منظور و مقصود ائمه است آنهم سهم ما.

فایل صوتی ای هست که در آن
یکی از اقطاب همین فقرها به امام حسین و قیام عاشورا به همین گونه توهین میکند

ایشان با صراحت میگویدبین شهدای عاشورا دو دستگی افتاد لاجرم امام حسین التماس کفار را کرد که بگذارید بروم پیش یزید و .. نهایتا ..کاری با من نداشته باشید .
بگذارید لااقل بروم ایران ( دقیقه 5 به بعد)چون یکی از زنانش ایرانی بود و برای همین ایرانیها از اول طرفدار آل البیت بودند.

و امثال این فقراء چه گریه ای بر این اراجیف میکنند.

دانلود فایل صوتی با حجم 2.2 مگابایت از اینجا

یاحق

یعنی گریه برای امام اشتباه است ؟؟؟

madanchi11;88009 نوشت:
یعنی گریه برای امام اشتباه است ؟؟؟


سلام علیکم جمیعا
خیر معدنچی گرامی

شناخت صحیح هدف امام حسین علیه السلام و همینطور برادر بزرگوارشان و علی علیه السلام در جنگ با معاویه ابن ابوسفیان و یزیدبن معاویه یعنی شناخت بخشی از حقیقت و حقانیت تشیع.

ما بعنوان یک مسلمان باید بدانیم که علی علیه السلام و فرزندانشان چرا با این دو فرد قتال کردند و این جهاد با 11000 کشته چه دلیلی داشت.

معاویه ابن ابوسفیان بانی انحراف و بدعتی در عقاید مسلمانان شد که تازه شما اصلاح شده آن عقاید را در کشورهای عربی میبینید.
این شخص فرقه ای را بنا نهاد که این فرقه شعائر اصیل اسلامی را از بین میبرد.

اخطارهای و نامه های علی علیه السلام کارگر نیفتاد و او دستور داد که تمام عمالش علی را سب و لعن کنند.

اگر من شیعه نفهمم و ندانم ائمه من برای چه به جهاد پرداختند و تنها برای آنها با گرفتن مجلس ختم عزاداری کنم چگونه میتوانم راه آنها را ادامه بدهم ؟

و اگر من شیعه راه انها را شناختم ولی برایشان عزای حسینی و علوی برپا نکنم این جهاد بزرگ که جهادی بر علیه بدعت در دین بود به فراموشی سپرده میشود.

از طرفی تا زمانیکه دلیل قیام ائمه را نفهمم یک یهودی یا یک وهابی بیاید و بگوید امام حسین علیه السلام برای یک زن با یزید جنگید منی که نمیدانم او برای چه مبارزه کرد چگونه بفهمم او دروغ میگوید؟

و یا اینکه تحریفاتی در اصیل ترین مفاهیم عاشورائی ایجاد کنند چگونه متوجه آن گردم و اعتراض و برائت نمایم.

گریه بر حسین و برپائی مجلس عزا همراه با فهم دلیل آن عزاداری یعنی حسینی بودن و علوی بودن.

یاحق

تشکر! بینا جان :Gol:

داشتم گمراه میشدم :hamdel:

بسم الله الرحمن الرحیم

به نظر حقیر هیچ دلیل منطقی نداریم که در این سایت دوستان خود را محکوم بنمائیم و آنها را درجبهه مقابل خود قرار دهیم.
چه منطق صحیحی این امر را توجیه می کند هنگامی که دشمنان سعی در افتراق میان خودی ها دارند ما چرا آب در آسیاب آنها بریزیم؟
لذا با کمال احترامی که به عزیزان قائلم این تایپیک را قفل می کنم.
متشکرم

bina88;87977 نوشت:
اینهم نظر بنده: این احادیث با توحید عدل معاد و امامت در تضادند.


جناب بینا دست مریزاد ایجاد شبهه آسان است اما نحن ابناء الدلیل .
بفرمایید گریه بر حضرت سید الشهداء سلام الله علیه و آثاری که در لسان اهل بیت بر بکاء بر آن حضرت مترتب هست چگونه با توحید و عدل و معاد و امامت یعنی عقائد حقّه در تضاد است ؟

مستدل بفرمایید تا مستدل جواب دریافت بفرمایید ؟
موضوع قفل شده است