๑₪๑ سالروز شهادت شــهــیــد حــمــیــد باکـــری ๑₪๑

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
๑₪๑ سالروز شهادت شــهــیــد حــمــیــد باکـــری ๑₪๑

قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


نام : حمید باکری
نام پدر : حسين
تاريخ تولد :-/9/1334
محل تولد :آذربايجان‌غربي / اروميه
تاریخ شهادت : 6/12/1362
محل شهادت : جزيره مجنون
طول مدت حیات :28 سال
مزار شهید : مفقودالجسد
آخرین سمت : قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشورا

:Gol:شادی روح شهید حمید باکری صلوات:Gol:

زندگینامه

تولد و کودکی

در آذر سال 1334 در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود . در سنين كودكي مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند. بعلت شهادت برادر بزرگش علي كه بدست رژيم خونخوار شاهنشاهي انجام شده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد . بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش مهدي فعاليت موثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خود سازي و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است .

تحصیلات

در سال 1355 ظاهراُ بعنوان تحصيل به خارج از كشور سفر مي‌كند ، ابتداء به تركيه و از تركيه جهت گذراندن دوره چريكي عازم سوريه ميشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نويسي كرده و فقط يك هفته در كلاس درس حاضر مي شود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با هجرت امام«مد ظله العالي»به پاريس عازم پاريس مي شود و از آنجا هم جهت آوردن اسلحه به سوريه مي‌رود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران مراجعت، جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در مراكز نظامي مشغول فعاليت مي‌شود و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 57 به عضويت سپاه درآمده و به عنوان فرمانده عمليات با عناصر دست‌نشانده امپرياليسم شرق و غرب كه در گروهكها و احزابي كه بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب شروع به فعاليت كرده بودند به مبارزه مي‌پردازد .
در عمليات پاكسازي منطقه سرو و آزادسازي مهاباد ، پيرانشهر و بانه نقش مهم و اساسي داشته و در آزاد سازي سنندج با همكاري فرمانده عملياتي منطقه با استفاده از طرحهاي چريكي كمر ضد انقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شكسته و باعث گرديد كه سنندج پس از مدتها آزاد گردد .

ورود به بسیج و جنگ تحمیلی

شهيد با فرمان امام مبني بر تشكيل ارتش بيست ميليوني مسئول تشكيل و سازماندهي بسيج اروميه شد ودر اين مورد نقش فعالانه و موثري ايفا نمود . هميشه از بسيجي‌ ها و از قدرت الهي آنها سخن مي گفت . با شروع جنگ تحميلي جهت مبارزه با بعثيون كافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود .
مدتي در شهرداري بصورت افتخاري در سمت مسئول بازرسي مشغول خدمت گرديد و چون كار اداري نتوانست روح بزرگ او را آرام كند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهي خط مقدم ايستگاه 7 آبادان را بعهده گرفته و به سازماندهي نيروهاي مردمي پرداخت . وي در زمره خاطراتش كه از بسيجي ها صحبت مي‌كرد مي‌گفت كه دو سه تا نوجوان بودند هر هر قدر اصرار كرديم كه پشت جبهه كار كنند قبول نكردند و شروع كردند به گريه كردن كه بايد ما در خط مقدم باشيم و مي‌گفت : اينها به انسان نيرو مي دهند و باعث تقويت ايمان در آدمي مي‌شوند .

شرکت در عملیات های مختلف

بعد از بازگشت مرتب از مزاياي جنگ كه بقول امام اين جنگ يك نعمت است كه فرزندان اين مملكت را الهي كرده و آنها را از زندگي دنيايي به معنويت كشانده است . حميد براي مدتي از سوي جهاد سازندگي مسئوليت پاكسازي مناطق آزاد شده كردنشين در منطقه سرو را عهده دار گرديد كه در آن شرايط كمتر كسي مي‌توانست چنان مسئوليتي را بپذيرد . سپس بعنوان مسئول كميته برنامه ريزي جهاد استان تعييين شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلي مي‌دانست و مي‌انديشيد كه در جبهه مفيدتر است حضور دائمي‌اش را در جبهه هاي نبرد با صدام متجاوز از عمليات فتح‌المبين شروع نمود ، در عمليات بيت‌المقدس فرمانده گردان تيپ نجف اشرف بود و با تلاشي كه نمود نقش موثري در گشودن دژهاي مستحكم صداميان در ورود به خرمشهر را داشت و بالا‌خره با لشكر اسلام پيروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عمليات رمضان براي فعاليت دائمي در سپاه پاسدارن مصمم گرديد .
در عمليات موفقيت‌آميز «مسلم‌بن‌عقيل» بعنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (علیه السلام ) بود كه چندين بار خودش در جنگ تن به تن و پرتاب نارنجك دستي به صداميان شركت نمود و از ناحيه دست مجروح شد و بر حسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان فرمانده تيپ حضرت ابو‌الفضل (علیه السلام ) منصوب گرديد .
بعد از عمليات والفجر مقدماتي بعنوان معاون لشكر 31 عاشورا راه مولايش حسين بن علي (علیه السلام) را ادامه داد استقامت و تدابيرش در مقابل صداميان هميشه براي يارانش الگو بود شركت در عملياتهاي والفجر 1 و2 و4 از افتخاراتش بود كه هميشه دوش بدوش برادران رزمنده بسيجي‌اش در خطوط اول حمله شركت داشت و با خونسردي زيادي كه داشت هميشه فرماندهان زير دستش را به استقامت و تحمل شدايد صحنه هاي نبرد ترغيب مينمود و به آنها ياد مي‌داد كه چگونه با دست خالي از امكانات مادي در مقابل دشمن كه سراپا پوشيده از زره و پيشرفته ترين امكانات جنگي عصر حاضر مي‌باشد فقط بااتكاء به ايمان و روش حسيني بايد جنگيد .

عروج

در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند . اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هيچوقت اين را به زبان نياورد و بالا‌خره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده مي‌شدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف در مي‌آوردند و كنترل منطقه را در دست مي‌داشتند عازم گرديد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بي سيم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد)در عمق 60 كيلومتري عراق را اطلاع داد . پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروههاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي آنها بفرستد در نتيجه تمام نيروههايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجي‌هاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروههاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپي جي و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در همانجا به لقاء‌الله پيوسته و به آرزوي ديرينه‌اش ديدار سرور شهيدان امام حسين (علیه السلام ) نايل آمد .
به جاست ياد شود از يار باوفايش شهيد مرتضي ياغچيان معاون ديگر لشكر عاشورا مه ادامه دهنده راه حميد بود و بعد از شهادت حميد سنگر او را پر كرد و عاقبت او هم بعد از دو روز مقاومت در سنگر حميد بشهادت رسيد .
روحش شاد و يادش گرامي باد. او هم از رزمندگان امام حسين (علیه السلام ) بارها در عمليات زخمي شده و رشادت ها نشان داده بود و شايد بخاطد علاقه زيادي كه اين دو برادر بهم داشتند و پشتيبان هم در صحنه هاي نبرد بودند در يك سنگر بشهادت رسيدند و ياد آور شجاعت و شهامت و استقاما حسين گونه در صحنه هاي نبرد حق عليه باطل شدند.
شهيد حميد باكري در اين چند سال اخير لحظه‌اي ‎آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصيتنامه‌اش هم قيد كرده معتقد به كسب روزي از راه ساده نبود ، از نمونه‌ بارز يك انسان متقي بور و صفاتيكه در اول سوره مباركه بقره و نيز حضرت علي (علیه السلام ) در خطبه همام در مورد متقين فرموده‌اند در او عينيت مي‌يافت .

[=&quot][/]

به روایت همسرش

شهادتش دل خيلي‌ها را شکست، به خصوص برادرش مهدي را و به خصوص وقتي که يادش مي‌افتاد مهمات به دستش نرسيده و تنها توي آن محاصره مانده من هم آنجا بودم کنار آقا مهدي. عراقي‌ها سعي داشتند تانک‌هايشان را عبور بدهند اين طرف و بچه‌ها فقط با آرپي‌جي جلويشان ايستاده بودند...
بعد از رفتن حميد چهر‌ه‌ي آقا مهدي خيلي عوض شد. در هر سکوتش و هر آرامشش آدم حس مي‌کرد بر‌مي‌گردد به طرفي خيره مي‌شود که حميد شهيد شده بود و او نتوانسته بود برود بياوردش.

خصوصیات شهید

گفتارشان از روي راستي ، پوشاكشان ميانه روي‌ ، رفتارشان به فروتني ، از آنچه خداوند برايشان روا نداشته چشم پوشيده‌اند و به علمي كه آنانرا سود رساند گوش فرا داشته‌اند ، دلهايشان اندوهناك است و آزارشان ايمن و بدنهايشان لاغر و خواستني است و نفسهايشان با عفت و پاكيزگي است .
وي به مسئله ولايت يقين داشت و معتقد بود كه فقط با اين طريق مي‌توان انسان شد و لا غير .انساني خالص بود براستي كه شيعه علي (علیه السلام ) بود ، در همه حال خدا را مي‌ديد و رضايت او را در نظر داشت و از من شيطاني فرار مي‌كرد . ظواهر دنيا در نظر او خيلي كم ارزش مي‌نمود و از وابستگي‌هاي شرك آلود بشدت وحشت داشت و فرا ر مي‌كرد ، اهل عمل بود نه اهل حرف و بالا‌خره تمام حرفهايش را در شهادتش گفت و دعاي هميشگي او در نماز كه با التماس از خدا مي‌خواست (اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك) در ششم اسفند ماه سال 62 مستجاب شد و مختصر شدحي كه گذشت دوران طي شده شهيد در اين دنيا بود . اگر بخواهيم حق مطلب را ادا كنيم و از رشادتها و اخلاصها ، عظمت روح ، صبر ، استقامت و آنچه كه بود سخن بگوئيم زبان ما قاصر و قلم ناتوان خواهد بود .
از شهيد دو امانت در بين ما است احسان 3 ساله و آسيه 11 ماهه كه انشاءالله دعاي خير امام امت فرزندان خلف پدرشان خواهدكرد .

وصیت نامه شهید حمید باکری





بسم الله الرحمن الرحیم
در اين لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشيماني وصيت خود را مي نويسم و علم كامل دارم
كه در اين ماموريت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ بايد تسليم نمايم انشاالله كه
خداوند متعال با رحمت و بزرگواري خود گناهان بيشمار
اين بندة خطاكار را ببخشند .

وصيت به احسان و آسيه عزيز(فرزندان شهید):

1 ) انشاالله وقتي به سني رسيديد كه توانستيد اين وصايا را درك نمائيد هر چند روز يكبار اين وصيتنامه را بخوانيد.

2 ) شناخت كامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پيدا نمائيد در پي اصول اعتقادي تحقيق و مطالعه نمائيد و تفكر زياد نمائيد تا به اصول اعتقادي يقين كامل داشته باشيد .

3 ) احكام اسلامي را (فروع دين ) با تعبد كامل و بطور دقيق و با معني بجا آوريد .

4 ) آشنايي كامل با قرآن كريم كه عزت‌بخش شما در اين دنياي سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آيات آن تفكر زياد بنمائيد و با صوت خواندن قرآن را فرا گيريد .

5 ) از راحت طلبي و بدست آوردن روزي بطور ساده دوري نمائيد . دائم بايد فردي پرتلاش و خستگي ناپذير باشيد .

6 )‌ يقين بدانيد تنها اعمال شما كه مورد رضايت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالي است كه تحت ولايت الهي و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالي بگماريد كه مورد تائيد رهبري و امامت باشد .

7 ) به كسب علم و آگاهي و شناخت در تاريخ اسلام و تاريخ انقلابات اسلامي اهميت زياد قائل شويد .

8 ) قدر اين انقلاب اسلامي را بدانيد و مدام در جهت تحكيم مباني جمهوري اسلامي كوشا باشيد و زندگي خودرا صرف تحكيم پايه هاي اين جمهوري قرار دهيد .

9 ) به اخلاقيات اسلام اهميت زياد قائل شده و آن را كسب و عمل نمائيد .

10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعاي كميل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شركت نمائيد .

11 ) رساله امام را دقيق خوانده و مو به مو عمل نمائيد .

12 ) حق مادرتان را نگهداريد و قدرش را بدانيد و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تكليف دانسته و خود را عصاي دست ايشان نمائيد .

13 ) در زندگيتان همواره آزاده باشيد و هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدائي است دل نبنديد و بدانيد كه دنيا زودگذر و فاني است ، فريب زرق و برق دنيا را نخوريد .

14 ) برحذر باشيد از وسوسه هاي نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد .

وصيّت به فاطمه (همسر شهید):

1 ) مي دانم در حق شما مدام ظلم كرده ام و وظيفه ام را بجا نياورده ام ولي يقين بدان كه خود را بنده اي قاصر و كم كاري ميدانم و اميد دارم كه حلالم نمائيد .

2 ) احسان و آسيه امانتهايي هستند در دست تو و مدام در در تربيت اسلامي آنها بايد همت گماريد و توجيه و كنترل مواردي كه به آنها وصيت نموده‌ام به عهده شماست .

3 ) از كوچكي آنها را با قرآن آشنا كرده و به كلاس قرائت قرآن برويد .

4 )از كوچكي آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعاي كميل و يادبود شهداء شركت بدهيد .

5 ) درآمد يا پولي نداشته و ندارم كه مهريه تان را بدهم انشا ا... كه حلال خواهيد كرد .

6 ) مقداري به مهدي مقروضم به شكلي كه برايتان مقدور باشد پرداخت نمائيد منتهي فشار مادي بيش از حد به خودتان در اين مورد وارد نكنيد .

7 ) انشاءالله كه شما و عموم فاميل در يادبود من به ياد شهداي كربلا و امام حسين گريه و عزاداري نمائيد و مرتب بياد بياوريد كه هستي دهنده اوست و بايد شكر به مصلحت الهي گفت.

متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصيتم را تمام نمايم از عموم آشنايان و فاميل حلاليت مي‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .

حميد باكري

با سلام
ياد ياران ياد باد
كاش وصيت نامه برادرش شهيد مهدي باكري را هم ميگذاشتي
هميشه در دل هاي ما زنده هستند

باسلام
خيلي عالي بود خوندن اين مطالب به روح انسان آرامش ميده و دلهاي وابسته ي ما را لحظاتي از عالم ماده آزاد ميكنه.
خدا توفيق به جوانان عصر حاضر دهد تا ادامه دهنده ي واقعي راه شهدا باشند.

sina178s;87787 نوشت:
كاش وصيت نامه برادرش شهيد مهدي باكري را هم ميگذاشتي


سلام
تاپیک شهید مهدی باکری
اینجاست که وصیت نامه اشون هم هست


وصیت نامه شهید حمید باکری


بسم الله الرحمن الرحیم
در اين لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشيماني وصيت خود را مي نويسم و علم كامل دارم
كه در اين ماموريت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ بايد تسليم نمايم انشاالله كه
خداوند متعال با رحمت و بزرگواري خود گناهان بيشمار
اين بنده خطاكار را ببخشند .

وصيت به احسان و آسيه عزيز

1 ) انشاالله وقتي به سني رسيديد كه توانستيد اين وصايا را درك نمائيد هر چند روز يكبار اين وصيتنامه را بخوانيد.

2 ) شناخت كامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پيدا نمائيد در پي اصول اعتقادي تحقيق و مطالعه نمائيد و تفكر زياد نمائيد تا به اصول اعتقادي يقين كامل داشته باشيد .

3 ) احكام اسلامي را (فروع دين ) با تعبد كامل و بطور دقيق و با معني بجا آوريد .

4 ) آشنايي كامل با قرآن كريم كه عزت‌بخش شما در اين دنياي سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آيات آن تفكر زياد بنمائيد و با صوت خواندن قرآن را فرا گيريد .

5 ) از راحت طلبي و بدست آوردن روزي بطور ساده دوري نمائيد . دائم بايد فردي پرتلاش و خستگي ناپذير باشيد .

6 )‌ يقين بدانيد تنها اعمال شما كه مورد رضايت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالي است كه تحت ولايت الهي و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالي بگماريد كه مورد تائيد رهبري و امامت باشد .

7 ) به كسب علم و آگاهي و شناخت در تاريخ اسلام و تاريخ انقلابات اسلامي اهميت زياد قائل شويد .

8 ) قدر اين انقلاب اسلامي را بدانيد و مدام در جهت تحكيم مباني جمهوري اسلامي كوشا باشيد و زندگي خودرا صرف تحكيم پايه هاي اين جمهوري قرار دهيد .

9 ) به اخلاقيات اسلام اهميت زياد قائل شده و آن را كسب و عمل نمائيد .

10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعاي كميل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شركت نمائيد .

11 ) رساله امام را دقيق خوانده و مو به مو عمل نمائيد .

12 ) حق مادرتان را نگهداريد و قدرش را بدانيد و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تكليف دانسته و خود را عصاي دست ايشان نمائيد .

13 ) در زندگيتان همواره آزاده باشيد و هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدائي است دل نبنديد و بدانيد كه دنيا زودگذر و فاني است ، فريب زرق و برق دنيا را نخوريد .

14 ) برحذر باشيد از وسوسه هاي نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد .

وصيّت به فاطمه :

1 ) مي دانم در حق شما مدام ظلم كرده ام و وظيفه ام را بجا نياورده ام ولي يقين بدان كه خود را بنده اي قاصر و كم كاري ميدانم و اميد دارم كه حلالم نمائيد .

2 ) احسان و آسيه امانتهايي هستند در دست تو و مدام در در تربيت اسلامي آنها بايد همت گماريد و توجيه و كنترل مواردي كه به آنها وصيت نموده‌ام به عهده شماست .

3 ) از كوچكي آنها را با قرآن آشنا كرده و به كلاس قرائت قرآن برويد .

4 ) از كوچكي آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعاي كميل و يادبود شهداء شركت بدهيد .


5 ) درآمد يا پولي نداشته و ندارم كه مهريه تان را بدهم انشا ا... كه حلال خواهيد كرد .

6 ) مقداري به مهدي مقروضم به شكلي كه برايتان مقدور باشد پرداخت نمائيد منتهي فشار مادي بيش از حد به خودتان در اين مورد وارد نكنيد .

7 ) انشاءالله كه شما و عموم فاميل در يادبود من به ياد شهداي كربلا و امام حسين گريه و عزاداري نمائيد و مرتب بياد بياوريد كه هستي دهنده اوست و بايد شكر به مصلحت الهي گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصيتم را تمام نمايم از عموم آشنايان و فاميل حلاليت مي‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حميد باكري
منبع: راسخون

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید حمید باکری ( قائم مقام لشگر 10 عاشورا ) در قسمتی از وصیت نامه خود آورده است:

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:

1-دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر میخیزند و از گذشته خود پشیمان اند.

2-دسته ای راه بی تفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.

3-دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جز دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود

منبع:وبلاگ سربازان ولایت

همسر شهید حمید باکری میگوید:
«بار آخر که رفتیم ارومیه، تا رسیدیم حمید رفت مجلس شهید. گفتم: «این چند روز هم که آمدی باز بلند می شوی می روی مجلس شهید؟»

گفت: «باید بروم به مردم بگویم بچه هایشان چه طور شهید شدند. حالا که نتوانستیم جنازه ی آن ها را بیاوریم تنها کاری که از دستمان بر می آید فقط همین است.»



اوایل شهید شدنش خیلی گریه می کردم. یک شب به خوابم آمد و گفت: «چی شده عزیز دلم؟ چرا این قدر بی تابی می کنی؟»
گفتم: «می خواهم بدانم تو چه طور شهید شده ای؟»
گفت: «تو هم به چه چیز هایی فکر می کنی‏ها.»

گفتم: «فقط می خواهم بدانم.»
به پیشانی‏اش اشاره کرد و گفت: «یک ترکش فسقلی آمد و خورد اینجا و شهیدم کرد، همان لحظه.»

شهید احمد کاظمی‌واقعه شهادت شهید حمید باکری را این گونه نقل می‌کند:
«دیگر نه نیرویی می‌توانست برسد،نه آتش مقابله داشتیم،نه راهی برای رسیدن مهمات به خط . تصمیم گرفتم بمانم. احساس می‌کردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و دیدم حمید افتاد و دیدم ترکش آمد خورد به گلویش و دیدم خون از سرش جوشید روی خاک دیدم خون راه باز کرد و آمد جلو دیدم دارم صدایش می‌زنم حمید و دیدم خودم هم ترکش خورده ام و دیدم بی سیم چی ام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب.»مهدی (مهدی باکری) حواسش رفت به بچه‌های سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم:«برو جنازه حمید را بردار و بیاور.»
مهدی گفت:«لازم نیست،بگذار بماند.»
فکر کردم نشنیده یا نمی‌داند و یک حدس دیگر زده.
گفتم«من داشتم یک دستور دیگر به…»
گفت:«من می‌دانم حمید شهید شده.»
گفتم:«پس بگذار بروند بیاورند.»
گفت:«نمی‌خواهد.»
گفتم:«چی را نمی‌خواهد؟
الآن وقتش است.شاید بعد نشود.»
گفت:«می‌گویم نمی‌خواهد.»
گفتم:«ولی من می‌گویم بروند بیاورندش.»
گفت:«وقتی می‌گویم نمی‌خواهد،یعنی نمی‌خواهد.»
گفتم:«چرا؟»
گفت:«هروقت جنازه بقیّه را رفتیم آوردیم،جنازه حمید را هم می‌آوریم.»
اصرار کردم«بگذار بچه‌ها شب بروند حمید را بیاورند.هنوز دیر نشده.»
سر تکان داد و گفت نه.گفت:«این قدر اصرار نکن احمد،یا همه با هم یا هیچ کس».
منبع: پایگاه اختصاصی سردار شهید احمد کاظمی

دست خط شهید حمید باکری

این همه لباس همه اش مال توست؟
همسر حمید در حال جمع کردن لباس ها بود . حمید متوجه او شد .
پرسید : این لباسها مال توست ؟
کدام لباس ها را می گفت ، این چن دست لباس که سالها همراه او بوده و فقط چند تای آنها را تازه خریده بود .
آره همه اش مال منه چطور ؟
تو که از همه ی اینها استفاده نمی کنی ؟نه !
خب هر لباس جای خودش به درد می خورد ، همیشه که یک جور نمی شود لباس پوشید تنوع هم لازمه .
به نظر من یکی دو دست کافیه . خودتو با اینها مشغول نکن . آنها را بده به زلزله زده ها . من می خواهم یک همفکر ، یک دوست ، یک مبارز همراه من باشد ، نه خدای نکرده یک عروسک!

برای شادی روح شهید حمید باکری

صلوات

مراسم بزرگداشت شهیدان مهدی و حمید باکری در تالار وزارت کشور برگزار شد. نیازمند تفکر شهیدباکری هستیم در این مراسم محمد باقر قالیباف شهردار تهران و همرزم شهیدان باکری، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و خانواده شهیدان باکری نیز حضور داشتند. در ادامه این برنامه از نورالدین عافی راوی کتاب «نورالدین پسر ایران» و مهدی قلی رضایی نویسنده کتاب «لشکر خوبان» تقدیر شد. شهردار تهران در این برنامه دقایقی به سخنرانی پرداخت و گفت: اگر امروز ما گرد هم آمده‌ایم به نام این دو شهید در حقیقت این‌ها نمادی از همه شهدای لشکر عاشورا و همه شهدای آذربایجان و به نمایندگی از همه شهدای دوران دفاع مقدس هستند. وی ادامه داد: تار و پود عزت این کشور به تک تک گره‌هایی است که به برکت خون شهدا گره خورده است و هیچ فرقی بین شهدا نیست و این مراسم نیز یادبودی است برای همان شهدایی که من حتی نامی هم از آن‌ها نشنیده‌ام. راه همین جاست قالیباف اظهار داشت: در عملیات والفجر یک اتفاقی افتاد که من هرگز فراموش نمی‌کنم و آن صبحی بود که هوا هنوز روشن نشده بود، در معبر که رفتیم دیدیم یکی از بچه‌های لشکر عاشورا که پشتش سوخته بود و پایش روی مین رفته بود و شاید بیش از سه چهار ساعت از مجروحیتش گذشته بود و همه فکر می‌کردند به شهادت رسیده است. یکی گفت: این شهید را بردارید تا در تاریکی کسی از رویش رد نشود ناگهان او صدا زد با زبان ترکی و بعد که متوجه شد ما ترکی نمی‌دانیم با زبان فارسی گفت: راه همین جاست رد شوید. این مجلس متعلق به این شهدا نیز هست. وی بیان داشت: در این سال‌ها که توفیق داشتم در کنار مهدی باشم نکات اخلاقی بسیار زیادی در او بود اما یکی از این ویژگی‌های منحصر به فرد مهدی در کنار شجاعت و محبتش که زبانزد خاص و عام بود ادب شهید باکری بود. هم رزم شهیدان باکری ادامه داد: این تنها حرف من نیست بلکه شهید احمد کاظمی نیز چه در زمان حیات شهید باکری و چه تا همین سال‌های اخیر قبل از شهادت خودش همیشه در صحبت‌هایش به این نکته اشاره می‌کرد و می‌گفت: فلانی من در هر موقعیتی که مهدی باکری را دیدم ادبش مشخص بود به طوری که آدم نمی‌توانست به خودش اجازه بدهد در مقابل او شوخی کند. وی افزود: من کمتر جایی شهید باکری را دیدم که حتی چهار زانو نشسته باشد و همیشه زانوهایش در بغل و یا جمع بود. حتی چند مرتبه‌ای که او را در خواب هم دیدم باز این خصلت در او مشخص بود. آیا عقلانیت جنگیدن مهدی در غرب و یا حمید در عملیات خیبر یک عقلانیت عمل گرا بود که برخی از آن نام می‌برند؟ نه خیر! در همه جای دنیا می‌گویند برای جنگیدن باید حداقل سه برابر دشمن امکانات و نیرو داشته باشید شهردار تهران گفت: ویژگی منحصر به فرد دیگر شهید باکری در بین دیگر فرمانده‌ها عدالت محوری او بود. اوج اثر گذاری مهدی این بود که به رزمندگان تفهیم کرد که این جبهه نیست که به ما احتیاج دارد بلکه این ما هستیم که این فضا را محتاجیم. این نکته بسیار مهمی بود. وی اظهار داشت: در جبهه مرسوم بود که هر شهری برای خود گردان و لشکری داشت و مثلا گاهی پیش می‌آمد که رزمنده‌ای بگوید من برای فلان گردان یا فلان شهرم. شهید باکری با شنیدن این صحبت می‌گفت: این چه حرفی است و اصلاً این بحث‌ها معنی نمی‌دهد و خنده دار است. با کدام عقلانیت؟ قالیباف بیان کرد: زندگی مهدی را قبل از انقلاب هم که مرور کنیم می‌بینیم که با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بوده که شاید اگر بر من و شما می‌گذشت از مسیر انقلاب روی گردان می‌شدیم. اما او لحظه‌ای از صراط مستقیم و ولایت جدا نشد. وی ادامه داد: شهید باکری در کنار آن اخلاص و و محبتش یک عقلانیت وصل به خدای متعال و مدیریت خوبی داشت. او در عملیات بدر در کنار دجله و شش ضلعی (من این منطقه را کاملا آشنا هستم چون در عملیات خیبر ما در همان نقطه بودیم) با کدام عقلانیت در آنجا جنگید؟ عقلانیت لیبرالیستی و یا مثل او اگر بود که ما اصلاً انقلاب نمی‌کردیم و نمی‌جنگیدیم. قالیباف افزود: آیا عقلانیت جنگیدن مهدی در غرب و یا حمید در عملیات خیبر یک عقلانیت عمل گرا بود که برخی از آن نام می‌برند؟ نه خیر! در همه جای دنیا می‌گویند برای جنگیدن باید حداقل سه برابر دشمن امکانات و نیرو داشته باشید که برخی هم در دوران جنگ این‌گونه فکر می‌کردند و یا توصیه می‌کردند ولی اگر امام (ره) این‌گونه فکر می‌کرد که دیگر انقلاب نمی‌شد. وی ادامه داد: امروز برای ادامه راه شهدا و امام شهدا و برای عزت اسلام نیازمند این تفکر هستیم. جنگ 33 روزه در لبنان بر مبنای چنین عقلانیتی پیش رفت که بر گرفته از الهامات وحی بود. این فرمانده دوران دفاع مقدس در پایان اظهار داشت: امروز برای تداوم انقلاب و راه امام (ره) و استقلال و پیشرفت کشور در همه عرصه‌ها نیازمند فرهنگ جهادی هستیم و این فرهنگ شهداست. اگر باورمان بر این است که تنها راه رو به جلوی ما در مسیر فرهنگ شهادت و ایثار است این نگاه ما را به پیروزی می‌رساند.

:Gol:6 اسفند سالروز شهادت شهید گرانقدر حمید باکری ست:Gol:
هدیه برای شادی روحشون فاتحه و صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ایران ما از این قهرمانان زیاد داشته. از آریوبرزن که جلو لشکر اسکندر ایستاد و شجاعانه جنگید و کشته شد بگیر تا شهید همت ها
روحشان شاد. یادشان تا ابد جاودان باد

[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman, times, serif]باز یاد کربلا افتاده ام
[=times new roman, times, serif]یا تیپ نینوا افتاده ام
[=times new roman, times, serif]یاد گردان ابالفضل رشید
[=times new roman, times, serif]یاد مهدی یاد پرواز حمید
[=times new roman, times, serif]باکری تنها ترین سردار بود
[=times new roman, times, serif]قامت او قله ایثار بود
[=times new roman, times, serif] ما همه در عشق مدیون تو ایم
[=times new roman, times, serif]ما بسیجی های دل خون توایم
[/]

[="Tahoma"][="Blue"][/]