سوالاتي پیرامون اذان و اقامه

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتي پیرامون اذان و اقامه

[=&quot]
اول سلام

[/]

[=&quot]در مساله 918حضرت امام آمده که اذان هجده جمله است ودر مساله 919آمده که اشهد ان علیا ولی الله جزءاذان و اقامه نیست ولی خوبست بعد از اشهد ان محمد رسول الله ،به قصد قربت گفته شود [/]



[=&quot]حال سوال اینجا مطرح می شود که :خوبست یعنی مستحب ؟[/]



[=&quot]واینکه چون جزء نماز نیست پس چرا گفته می شود؟[/]



[=&quot]و اینکه اگر گفته نشود چه پیش می آید اذان صحیح نیست؟[/]



و اینکه به قصد قربت اینجا چه معنی ای دارد؟

با سلام و تشکر

بنده هم در زمینه ی اذان و اقامه سوالاتی دارم

اگر صلاح میدونین اسم تاپیک رو تغییر بدین به نام "سوالات پیرامون اذان و اقامه" یا هر اسم دیگه ای که صلاح میدونین که سوالات پیرامون اذان و اقامه در یک تاپیک جمع آوری بشه

اگر نمی دونین چطور اسم تاپیک رو تغییر بدین از همکار اجرایی سایت بخواین تغییر بدن

با آرزوی موفقیت و سلامتی :Gol:

aseman;86247 نوشت:
حال سوال اینجا مطرح می شود که :خوبست یعنی مستحب ؟ واینکه چون جزء نماز نیست پس چرا گفته می شود؟ و اینکه اگر گفته نشود چه پیش می آید اذان صحیح نیست؟ و اینکه به قصد قربت اینجا چه معنی ای دارد؟

سلام
معنای خوبست حداقل جواز را می رساند ولی از آن استحباب فهمیده نمی شود مگر بنابر عموماتی که ترویج کلمه حق را امر مطلوبی می شمارد
باید توجه داشته باشید که علمای شیعه و سنی گفتن کلمات حق در بین فرازهای اذان را مجاز می دانند
لذا شیعه برای تاکید بر عقیده خود این جمله حق را بعد از شهادت به رسالت پیامبر ص آورده است که جواز آن بیان شد .
هرچند نگفتن آن اشکال شرعی ندارد اما بعنوان شعائر مذهب روا نیست چنین کاری صورت گیرد .
موفق در پناه حق

aseman;86247 نوشت:
واینکه چون جزء نماز نیست پس چرا گفته می شود؟ و اینکه اگر گفته نشود چه پیش می آید اذان صحیح نیست؟ و اینکه به قصد قربت اینجا چه معنی ای دارد؟

با سلام

میتوانید به این سوالات ، سوال زیر هم اضافه کنید:

چرا پیامبر(ص) پس از غدیر خم جمله " اشهد ان علی ولی الله" را به اذان اضافه نکرد؟؟

abcdefg;86359 نوشت:
چرا پیامبر(ص) پس از غدیر خم جمله " اشهد ان علی ولی الله" را به اذان اضافه نکرد؟؟

سلام
به دلیل کفایت شهادت بر رسالت برای راهنمایی به مقام امامت در عصر خود رسول اکرم ص . اما اکنون چه ؟
موفق در دقت

با سلام

گفتن اشهد ان علیا ولی الله نه جزء اذان است و نه اشتباه است بلکه دلیل خاصی دارد که اندکی توضیح می دهیم.

در بعضی از روایات وارد شده است که هر گاه گواهی و شهادت به توحید و نبوت و رسالت پیامبر اکرم(ص) می دهید به ولایت علی (ع) هم گواهی دهید.(1)

و این بیان روایات مطلق است یعنی به هیچ قیدی مقید نشده است و نگفته است در کجا بگویید و در کجا نگویید پس معنایش این است که باید در همه جا و همه حالتها شهادت و گواهی بدهید.

در دو جای نماز و مقدمات آن ما گواهی به توحید و رسالت می دهم یکی در اذان است آنجا که می گوییم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله،

خب حال که گواهی به توحید و رسالت دادیم جا دارد که به ولایت علی(ع) هم گواهی دهیم و قصد جزئیت هم نکنیم و اینجاست که می گوییم اشهد ان علیا ولی الله.

مورد دوم در تشهد نماز است که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد می گوییم اما اینجا چون داخل نماز هستیم و نماز عبادت توفیقی است نباید کلام اضافه ای در آن به کار بریم.

اینکه اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان نیست به معنای عدم درستی این مطلب نیست بلکه گواهی دادن به قیامت و برزخ و بسیاری از عقاید حقه هم جز اذان نیست و این به معنای عدم اهمیت و بزرگی این عقاید نمی باشد.

پي نوشت:

1-غنائم الایام فی الحلال و الحرام، ج 2، میرزای قمی، ص 422

:Gol:با سلام به دوستان عزیز:Gol:

بي ترديد فصول اذان نزد اماميه، هجده فصل است: الله اکبر «چهار مرتبه» أشهد أن لا إله إلاّ الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله«صلي الله عليه وآله»، حيّ علي الصلاة، حيّ علي الفلاح، حيّ علي خير العمل، الله أکبر، لا إله إلاّ الله، «هرکدام دو مرتبه».
امّا فصول اقامه هفده فصل است؛ به اين ترتيب که فصل هاي آن همان فصل هاي اذان است، ولي از هر کدام دو مرتبه، به جز لا إله إلاّ الله که يک مرتبه مي گويد، و بعد از حيّ علي خير العمل وقبل از تکبير دو بار مي گويد: قد قامت الصلاة.
اين کيفيت وکميّت فصول اذان واقامه اي است که در روايات اسلامي به آن اشاره شده است.[1]

معناي شهادت به ولايت
شهادت؛ يعني قول از علم، اين که انسان با علم به چيزي حرفي را بزند؛ مثل اين که قضيه اي را به چشم خود ديده و به آن شهادت مي دهد. يا با دليل و برهان به آن يقين و علم پيدا کرده و به آن شهادت مي دهد، همانند شهادت به وحدانيت خداوند متعال و نبوت و امامت و معاد.
ولايت؛ يعني امامت و زعامت و سرپرستي و اولي به تصرف بودن. معناي ولايت اميرالمؤمنين«عليه السلام»؛ يعني اعتقاد به سرپرستي بلا فصل امام عليّ«عليه السلام»بر مردم بعد از رسول خدا «صلي الله عليه وآله». مؤذن در اذان خود که شهادت به ولايت علي«عليه السلام»مي دهد، به قصد تبرک اعلان مي دارد که اي مردم! علي بن ابي طالب«عليه السلام»کسي است که بعد از رسول خدا «صلي الله عليه وآله»خليفه و امام و اولي به تصرّف بر مردم است، واين ولايت را حضرت أمير المؤمنين «عليه السلام»بر ما نيز دارد.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. کافي ج 3، ص 308 ـ 320؛ تهذيب الاحکام ج 2، ص 64 ـ 69؛ استبصار ج 1، ص 305 ـ 309 و من لا يحضره الفقيه ج 1، ص 289، ح 897.

ذکر شهادت ثالثه بدون قصد جزئيت
اگر کسي بعد از شهادت به رسالت پيامبر اسلام «صلي الله عليه وآله»به قصد تبرک و تيمّن و نه به قصد جزئيت اعلان به ولايت امام اميرالمؤمنين «عليه السلام»نمايد چه اشکال دارد؟ همان گونه که قرآن کريم به ولايت آن حضرت«عليه السلام»تصريح کرده است:«إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ»[1]؛«همانا وليّ امر شما تنها خدا ورسول خدا و مؤمناني هستند که نماز به پاداشته و فقيران را در حال رکوع زکات مي دهند». که به اجماع مفسران، آيه در شأن امام علي«عليه السلام»نازل شده است.
عبدالمحسن عبدالله سراوي مستبصر سوري در کتاب «القطوف الدانية»[2] مي گويد: شيعه در اذان، شهادت به ولايت را به قصد جزئيت نمي گويد، بلکه از زماني که معاويه لعن بر علي بن ابي طالب«عليه السلام»را بر بالاي منبرها و مأذنه ها علني کرد، شيعه اماميه به اين فکر افتاد که براي جلوگيري از اين بدعت و مکتوم نشدن ولايت اميرالمؤمنين«عليه السلام»، شهادت به آن را به قصد تبرک در اذان ها اعلام دارد، همان گونه که خداوند متعال اين امر را کتمان نکرده ودر قرآن به ولايت امام علي«عليه السلام» شهادت داده است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. مائده (5) آيه 55.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. القطوف الدانيه، ج 1، ص 57 ـ 58.

فقيهان اماميه به اين نکته التفات نموده اند که نبايد اين شهادت را در اذان به قصد جزئيت ذکر کرد و گرنه بدعت است:
1 ـ شهيد اول (786هـ) مي گويد: «شهادت به ولايت علي (عليه السلام) و «انّ محمداً و آله خير البريّة» از احکام ايمان است، نه از الفاظ اذان.»[1]
2 ـ مجلسي اوّل (1070هـ) مي گويد: «ظاهر آن است که اگر کسي شهادت به ولايت را در اذان بگويداشکالي ندارد مگر آن که با جزم به شرعيت آن باشد که خطاست. و اولي آن است که به نيّت اين که جزء ايمان است آن را بگويد، نه به اين نيت که جزء اذان است.»[2]
3 ـ محقق سبزواري (1090هـ) مي گويد: اصحاب تصريح دارند که اضافه کردن «انّ علياً وليّ الله وآل محمّد خير البريّة» وامثال اين جمله ها در اذان بدعت است اگر چه کلام في حد نفسه حقّ و صحيح است. زيرا بحث در دخول آن در اذان است که اين متوقّف بر توقيف شرعي است که به اثبات نرسيده است.»[3]
4 ـ مجلسي دوّم (1111هـ) مي گويد: «اگر کسي در اذان يا اقامه شهادت ثالثه را بدون قصد جزئيت، بلکه به نيّت تبرک بگويد اشکالي ندارد، زيرا سخن گفتن در اثناي اذان و اقامه را تجويز کرده اند و شهادت به ولايت از شريف ترين دعاها و ذکرها است.»[4]
5 ـ وحيد بهبهاني (1205هـ) نيز مي گويد: ذکر «محمّد وآله خير البرية» و «اشهد انّ علياً وليّ الله» در اذان به قصد ورود و جزئيت حرام است، نه به قصد مجرد فعل.»[5]
6 ـ محقق قمّي (1231هـ) مي فرمايد: «اگر شهادت به ولايت به قصد استحباب باشد نه به قصد جزئيّت اشکالي ندارد، زيرا در اخبار مطلقه وارد است که هرگاه يادي از محمّد (صلي الله عليه وآله)نموديد، خدا را ياد کنيد و هرگاه يادي از رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله)نموديد، «عليّ وليّ الله» بگوييد....»[6] شبيه همين عبارات نيز از سيد علي طباطبائي (رحمه الله)در رياض المسائل،[7] صاحب جواهر در جواهر الکلام،[8]سيد کاظم يزدي در العروة الوثقي،[9] .
شيخ عبدالله مامقاني در مناهج المتّقين،[10]وسيد ابوالقاسم خوئي در المستند في شرح العروة الوثقي[11]نقل شده است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الدروس الشرعيه، ج 1، ص 162.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. روضة المتقين، ج 2، ص 246.

[=Times New Roman][3][=Times New Roman] [=Times New Roman]. ذخيرة المعاد، ص 254.

[=Times New Roman][4][=Times New Roman] [=Times New Roman]. بحار الانوار، ج 81، ص 112.

[=Times New Roman][5][=Times New Roman] [=Times New Roman]. حاشيه مدارک، ج 2، ص 410.

[=Times New Roman][6][=Times New Roman] [=Times New Roman]. الغنائم، ج 2، ص 423.

[=Times New Roman][7][=Times New Roman] [=Times New Roman]. رياض المسائل، ج 3، ص 97.

[=Times New Roman][8][=Times New Roman] [=Times New Roman]. جواهر الکلام، ج 9، ص 86.

[=Times New Roman][9][=Times New Roman] [=Times New Roman]. العروة الوثقي، ج 1، ص 458.

[=Times New Roman][10][=Times New Roman] [=Times New Roman]. مناهج المتقين، ص 62.

[=Times New Roman][11][=Times New Roman] [=Times New Roman]. المستند، ج 2، ص 288.

فتوا به استحباب شهادت ثالثه بدون قصد جزئيت
علماي اماميه با اين که ذکر شهادت ثالثه را به قصد جزئيّت جايز نمي دانند، ولي در اين امر متّفق القولند که ذکر آن در اذان بعد از شهادت به رسالت، بدون قصد جزئيّت، و تنها به قصد تبرک اشکالي ندارد، بلکه مستحبّ است. حتّي بنا بر نظر برخي از علما احتياط واجب مي باشد. اينک به اسامي برخي از آنان اشاره مي کنيم، سپس به دليل استحباب مي پردازيم:
1 ـ علامه مجلسي (رحمه الله) مي فرمايد: «بعيد نيست که شهادت به ولايت از اجزاي مستحبّ اذان قرار گيرد، زيرا شيخ و علامه و شهيد و ديگران شهادت داده اند که اخباري در اين مورد وارد شده است.»[1]
2 ـ شيخ يوسف بحراني نيز بعد از نقل کلام علامه مجلسي «رحمه الله»آن را خوب توصيف مي کند.[2]
3 ـ سيد علي طباطبايي نيز مي فرمايد: «بلکه از برخي اخبار استفاده مي شود که شهادت به ولايت بعد از شهادت به رسالت مستحبّ است.»[3]
4 ـ ملا احمد نراقي مي فرمايد: «قول به استحباب به جهت تسامح در دلايل آن بعيد نيست و شاذ بودن اخبار نيز مانع از اثبات استحباب توسط آن اخبار نمي شود.»[4]
5 ـ شيخ عبدالله مامقاني مي گويد: «اگر شهادت به ولايت علي (عليه السلام) را بعد از شهادت به رسالت، به قصد تيمن و تبرک و قربت مطلقه ـ نه به قصد جزئيت ـ بگويد اشکالي ندارد، بلکه حسن است.»[5]
6 ـ سيد ابوالقاسم خوئي مي گويد: «شهادت به ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) جزء اذان واقامه نيست، ولي في حدّ نفسه مستحب است.»[6]و ده ها نفر ديگر از علماي شيعه اماميه قائل به استحباب شهادت ثالثه در اذان بدون قصد جزئيت هستند.
7 ـ مرحوم سيد محسن حکيم مي فرمايد: «بلکه شهادت به ولايت در اذان در اين زمان از شعائر ايمان و رمز تشيع است؛ لذا مي توان آن را از اين جهت راجح شرعي بلکه واجب دانست، ولي نه به عنوان جزئيت در اذان.»[7]

ادامه دارد

[=Times New Roman][1][=Times New Roman].بحار الانوار، ج 81، ص 111 ـ 112.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman].الحدائق الناضره، ج 7، ص 404.

[=Times New Roman][3][=Times New Roman].رياض المسائل، ج 3، ص 98.

[=Times New Roman][4][=Times New Roman].مستند الشيعه، ج 4، ص 486.

[=Times New Roman][5][=Times New Roman].مناهج المتقين، ص 62.

[=Times New Roman][6][=Times New Roman].المسائل المنتخبه، ص 78.

[=Times New Roman][7][=Times New Roman].مستمسک العروة الوثقي، ج 5، ص 545.

aseman;86247 نوشت:

[=&quot]اول سلام[/]

[=&quot]در مساله 918حضرت امام آمده که اذان هجده جمله است ودر مساله 919آمده که اشهد ان علیا ولی الله جزءاذان و اقامه نیست ولی خوبست بعد از اشهد ان محمد رسول الله ،به قصد قربت گفته شود [/]


[=&quot][/]




[=&quot]و اینکه اگر گفته نشود چه پیش می آید اذان صحیح نیست؟[/]

و اینکه به قصد قربت اینجا چه معنی ای دارد؟

[=&quot]حال سوال اینجا مطرح می شود که :خوبست یعنی مستحب ؟[/]


[=&quot]واینکه چون جزء نماز نیست پس چرا گفته می شود؟با سلام خدمت دوست عزيز.اين استفتائ از جناب اقاي بهجت به نكات خوبي اشاره كرده كه قابل دقته .بعيد نيست مستحب بودن اقرار به ولايت امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام در اذان مستحبي در صورتي كه به نيت مطلوب بودن گفته شود به عبارات مختلفي كه در نهايه وفقيه و احتجاج نقل شده است كه ان عليا ولي الله و يا علي امير المومنين ويا به عبارت اشهد ان عليا ولي الله باشد . واما اقرار به ولايت اگر چه در غير اذان باشد خوب است پس احتياج به دليل مخصوص ندارد و كاملترين عباراتي كه در اينجا گفته ميشود ان است كه اقرار به خليفه بودن يا وصي بودن حضرت امير المومنين و ائمه طاهرين در ان باشد. توضيح المسايل مراجع ج1 ص 519 . [/]


استحباب شهادت به ولايت
استحباب شهادت ثالثه را مي توان از راههايي اثبات نمود:
الف) روايات خاص که در اذان به شهادت به ولايت اشاره دارند.
ب) روايات عام که مي توان از آنها حکم به استحباب را از باب تطبيق کلّي بر مصداق استفاده نمود.
ج)ادلۀ تسامح سنن.
روايات خاص
شيخ عبد الله مراغي مصري نقل مي کند: سلمان فارسي در اذان واقامه شهادت به ولايت علي (عليه السلام) را بعد از شهادت به رسالت در زمان حيات پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گفت. شخصي بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد شد وعرض کرد: اي رسول خدا! چيزي شنيدم که تاکنون نشنيده بودم. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: چه شنيده اي؟ عرض کرد: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت علي (عليه السلام) مي دهد؟ حضرت (صلي الله عليه وآله) فرمود: خير شنيدي. [1].
همو روايت کرده است: شخصي بر رسول خدا (صلي الله عليه وآله)وارد شد و عرض کرد: اي رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت علي (عليه السلام) داده و مي گويد: اشهد انّ علياً وليّ الله؟ حضرت (صلي الله عليه وآله)فرمود: «همين طور است، آيا فراموش کرده ايد گفتار روز غدير را «من کنت مولاه فعليّ مولاه؟» هر کس عهد بشکند بر خود ضرر کرده است.»[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. السلافة في امر الخلافة، شيخ عبد الله مراغي مصري.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. همان.

روايات عام
برخي از روايات درباره اذان واقامه نيست، ولي دربردارنده حکمي عام است که قابل انطباق بر مورد بحث؛ يعني اذان و اقامه نيز هست. اکنون به يکي از اين گونه روايات اشاره مي کنيم:
طبرسي از قاسم بن معاويه نقل مي کند که به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: اينها در باب معراج حديثي نقل مي کنند که پيامبر (صلي الله عليه وآله)هنگام عروج، عرش الهي را ديد که بر آن نوشته شده بود: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، ابوبکر الصديق» حضرت (عليه السلام)فرمود: «سبحان الله!» همه چيز را تغيير دادند حتّي اين موضوع را؟ گفتم: آري. آن گاه فرمود: خداوندهنگامي که عرش را خلق کرد بر آن نوشت: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، عليّ أميرالمؤمنين» وهنگامي که آب را خلق کرد در مجراي آن نوشت: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله، عليّ أميرالمؤمنين» و زماني که کرسي را خلق کرد بر پايه هايش نوشت: «لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله، عليّ أميرالمؤمنين» آن گاه فرمود: هرگاه يکي از شما گفت: لا إله إلاّ الله، بايد بعد از آن بگويد: عليّ اميرالمؤمنين.»[1]
اين خبر بر اذان واقامه منطبق است، زيرا در اين دو، شهادت به توحيد و رسالت است، پس بايد بعد از آن دو، شهادت به ولايت گفته شود. و مي دانيم که هر مورد نياز به دليلي خاص ندارد، بلکه دليل اگر عام باشد که قابل انطباق بر مورد بحث است کافي است.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. احتجاج طبرسي، ص 158.

قاعده تسامح در ادله سنن
در علم اصول به اثبات رسيده که براي حکم استحبابي دليل قطعي معتبر لازم نيست، بلکه در ادله استحباب و سنن تسامح شده است؛ يعني ولو حديثي از حيث سند ضعيف باشد، مي توان در حکم استحباب به آن استناد نمود.
دليل قائلان به اين قاعده آن است که رواياتي از طرق اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده که مفاد آن چنين است: کسي که برايش خبر ثواب بر عملي برسد و آن را به اميد رسيدن و دسترسي به آن ثواب انجام دهد، آن ثواب به او داده خواهد شد، ولو رسول خدا (صلي الله عليه وآله)آن را نفرموده باشد. از اين گونه روايات برخي استفاده قاعده تسامع در ادله سنن نموده اند، به اين معنا که در حکم به استحباب دليل قطعي معتبر لازم نيست.
مرحوم محقّق قمي مي فرمايد: «از کلمات بزرگان ظاهر مي شود که رواياتي درباره شهادت ثالثه وارد شده است، لذا بعيد نيست که قائل بر رجحان آن در اذان و اقامه شويم، خصوصاً با در نظر گرفتن مسامحه در ادله سنن....»[1]
محقّق نراقي مي فرمايد: «بنا بر اين در قول به استحباب شهادت ثالثه در اذان و اقامه، بُعدي به جهت تسامح در ادله استحباب نيست.»[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman].غنائم، ج 2، ص 423.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman].مستند الشيعه، ج 4، ص 487.

آیا شهادت ثالثه بدعت نیست؟
گاهي در مورد شهادت ثالثه اشکال مي شود که اضافه کردن آن در اذان بدعت، و بدعت در دين حرام است، لذا ذکر آن در اذان واقامه حرام است.
در جواب بايد گفت: أولا بدعت، همان گونه که از معناي اصطلاحي آن به دست مي آيد، عبارت از اضافه کردن چيزي در دين است، در حالي که دليلي عام يا خاص بر آن نباشد.
ابن حجر عسقلاني مي گويد: «هر چه در دين حادث شود و براي آن اصلي در شرع نباشد آن را بدعت گويند، ولي اگر براي او اصلي در شرع باشد که دلالت بر آن کند بدعت محسوب نمي شود.»[1]
ابن حجر هيتمي مي گويد: «بدعت در شرع هر چيزي را گويند که بر خلاف شرع باشد.» [2]
علامه مجلسي (رحمه الله) مي فرمايد: «بدعت در شرع هر امري است که بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله)حادث شده باشد و نصّي در او به خصوص نرسيده، يا داخل در برخي از عمومات نباشد. يا مورد نهي به خصوص يا عموم باشد....».[3]
اما در مورد شهادت ثالثه:
اوّلاً: همان طور که گفته شد، شيعه اماميه به قصد جزئيّت نمي گويد و فتواهاي علماي اماميه شاهد و گوياي اين مدعاست و يکي از ارکان و مقوّمات بدعت آن است که عملي در دين به قصد جزئيّت وارد شود.
ثانياً: شهادت ثالثه به عنوان تبرک و تيمّن در اذان و اقامه گفته مي شود، وگفتن آن بدون قصد جزئيّت، دليلي بر استحباب دارد، به همين دليل از عنوان «بدعت» خارج است، زيرا بدعت ـ همان گونه که از تعريف آن استفاده شد ـ آن است که بر امر حادث دليل عام يا خاص وجود نداشته باشد.
ثالثاً: واژه بدعت در مورد «الصلاة خير من النوم» مناسب است زيرا اهل سنت آن را جزء اذان صبح مي دانند درحاليکه شهادت ثالثه به قصد جزئيت در اذان نمي آيد.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. فتح الباري، ج 13، ص 212.

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. التبيين بشرح الاربعة، ص 221.

[=Times New Roman][3][=Times New Roman] [=Times New Roman]. بحار الانوار، ج 71، ص 202 ـ 203.

موضوع قفل شده است