آیا دین های قبل ازاسلام ناقص بودند که اسلام بیاید و آنها را کامل کند
تبهای اولیه
با سلام
نخست باید دانست منظور از «نقص» بطلان نیست به همین جهت مسلمانان به همه پیامبران و کتاب های آسمانی گذشته ایمان دارند «والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله؛ مؤمنان همگی به خداوند و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند» (بقره، آیه 285).
و حتی خداوند به پیامبر(ص) می فرماید:«فبهداهم اقتده؛ به هدایت پیامبران گذشته اقتدا کن»:Sham::Sham:
اما آنچه مهم است این است که شریعت خاتم پیامبران همه خوبی های ادیان گذشته را دارد با اضافات و قرآن مجید اصول عقاید و معارف ادیان گذشته دارد با عمق و معرفت بیشتر علاوه بر این که قرآن به دلایل غیر قابل انکار از تحریف مصون مانده است اما کتاب های مقدس توسط برخی حواریون نگاشته شده و در آن تحریف رخ داده است.
بنابراین دستیابی به دین کامل و به دور از تحریف، تنها با پیروی از پیامبر اسلام(ص) و قرآن مجید ممکن است.:Sham:
در غیر این صورت به طور کم یا زیاد گرفتار بیراهه شده ایم.
برای پاسخ به این سؤال از دو راه کلی (عقل و آیات قرآن کریم)، مسأله را پی میگیریم.
یک. راه عقل
برای داوری در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزههای ادیان آشنا شد و آنگاه آن را به وسیله عقل _که حجت درونی انسان است_ محک زد.:Sham:
ما در چنین مراجعهای، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنی بر ادله و براهین متقن و یقینی عقلی مییابیم؛ یعنی، یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینی اثبات میگردد. با وجود براهینی که درباره اصل توحید اقامه میشود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدی _که اعتقاد به نثویت (دوخدایی)، تثلیث (سه خدایی) یا چند خدایی از ارکان اعتقادی آنها محسوب میشود_ ابطال میگردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینی عقلی بر نفی جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه میشود، مکاتب و مذاهبی را که مبتنی بر چنین عقایدی هستند، رد میکند.
در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونی؛ یعنی، احکام و براهین یقینی عقل، اگر به بررسی آموزههای این دو دین بنشینیم، به نتیجه مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید.
در خصوص ادیان الهی و آسمانی باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است، لکن دستور العملهای مربوط به چگونگی تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان، که در اصطلاح از آن به «شریعت» یاد میشود، متفاوت است؛ یعنی، با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعملها، مراحل مختلی را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشتری برخوردار گردیده است.
در حقیقت، دین توحیدی واحد است و شرایع متعدد است: «ان الدین عند الله الاسلام» آل عمران (3)، آیه 19.«به درستی که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است».
با ظهور هر پیامبری شریعت قبلی پالایش یافته و در شکل کاملتری عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکی پس از دیگری مژده آمدن پیامبر جدید را میدادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است.تورات، کتاب هوشیع نبی 9:5ـ10..
بنابراین پیروی صحیح از آیین یهود، با آمدن حضرت عیسی، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروی صحیح از آیین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبی اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانی به معنای درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به این بیان عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروی از جامعترین و کاملترین پیام و دستورالعمل الهی که در آخرین شریعت (اسلام) متجلی شده است، مینماید.
همچنین عقل، در بررسی آموزههایی که توسط یهودیت و مسیحیت امروزی تبیین میشود، آنها را مخالف با براهین یقینی خود مییابد.
اعتقاد به تثلیث،رساله اول به قرنتیان 8:6 و انجیل یوحنا:5/20 تجسم و رؤیت،همان و سفر پیدایش، 32:24 ـ 30)... اموری است که براهین عقلی آن را از هیچ مکتب و مذهبی نمیپذیرد؛ بلکه آن را نشانه عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها میداند.
به پارهای دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشارهای گذرا میکنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داوری کنید:
تحریفات مسیحیت و یهود
1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پارهای اتهامات ناروا و غیراخلاقی به بعضی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، ر.ک:انجیل یوحنا، 2:1ـ11، سفر تکوین، 19:30 ـ 38 و برای آشنایی بیشتر ر.ک:انیس الاعلام، ج 3 و بشارات
عهدین، محمد صادقی، ص 73 و 177؛ در حالی که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند.
2. وجود افسانهها؛ وجود افسانههای بیپایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبههای تحریف آن است؛ از جمله میتوان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبهای او بر خدا، اشاره کرد.سفر پیدایش، 32:34ـ30
3. گناه فطری؛ مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل میشود؛ یعنی، انسان بالفطرة گناهکار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایی از این خطا، سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی(ع)، کفاره گناه فطری انسان است.
4. تقویت ظلم؛ یکی دیگر از آموزههای نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان حاکم و سایه خدا در زمیناند.انجیل متی، 5:38 و اکثر نامههای پولس به رومیان.
وجود این گونه آموزههای غیرعقلانی در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، در کتاب «انیس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسی قرار گرفته است.
دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزی است.
خلاصه سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزههای آنها و داوری است. اگر کسی مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادی «عقاید»، «اخلاق و فضایل» و «احکام فردی و اجتماعی»، نه تنها کاملتر از سایر ادیان بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگی بشر، عقاید و شریعتی به این جامعیت و عمق و اتقان و استواری بر بنیان عقل، وجود ندارد.
امام خمینی(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث مینویسد:«اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه بین آن و سایر ادیان و شرایع».چهل حدیث، امام خمینی، شرح حدیث دوازدهم، ص 201.
در پایان این بخش، به این نکته اشاره میکنیم که داوری عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلی بر نفی پلورالیزم است.
ادامه دارد.....!!
نخست باید دانست منظور از «نقص» بطلان نیست به همین جهت مسلمانان به همه پیامبران و کتاب های آسمانی گذشته ایمان دارند «والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله؛ مؤمنان همگی به خداوند و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند» (بقره، آیه 285). و حتی خداوند به پیامبر(ص) می فرماید:«فبهداهم اقتده؛ به هدایت پیامبران گذشته اقتدا کن»
سلام
بکاربردن عنوان نقص در مورد اصل ادیان گذشته الهی حتی به معنای عدم بطلان هم صحیح نیست . تمام ادیان الهی کامل بوده اند و دین اسلام نه بعنوان دین کامل بلکه بعنوان کاملترین مطرح است .
البته حق اینستکه در اسلام هم جز الفاظ قرآن و گروه اندکی که همان معصومین و پیروان صدیق آنهاهستند ، خالی از نقص و تحریف نمانده است .
هرچند فی الجمله اسلام بخاطر قریب العهد بودنش نسبت به سایر ادیان به حق و حقیقت نزدیکتر است . مثلا در اسلام عقیده توحیدی که اصلیترین عقیده الهی است همچنان مصون از تحریف مانده است . اعتقاد به معاد و امثالهم از معارف و احکام ضروری اسلام که مر تعالیم قرآنی است و همه مسلمین بر آنها اتفاق دارند همچنان محفوظ مانده است هرچند اختلافات جزئی در همه این موارد هست .
موفق در پناه حق
دو. راه آیات
آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیسم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیسم مخالف است و آن را ابطال میکند.
مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار میدهیم:
1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی میکند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت میکند.
ـ (و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخسرین) آلعمران (3)، آیه85.
ـ (و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتّبع ملّتهم، قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لا نصیر) بقره (2)، آیه 120.
ـ (و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون) توبه (9)، آیه 30.
و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع میدهیم:سوره آلعمران(3)، آیه 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه (9)، آیه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آیه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آیه 72 و 73؛ سوره فتح ( 48)، آیه 28؛ سوره صف ( 61)، آیه 9؛ سوره مریم( 19)، آیات 91 ـ 88؛ سوره بقره (2)، آیه 79.
2. آیاتی که با مبنای شکاکیت و نسبیتگرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت _که از مبانی و پیشفرضهای پلورالیزم دینی است_ در تضاد و تقابل است و نشان میدهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکانپذیر است. این آیات عبارت است از:
الف. آیاتی که شکاکان را مورد سرزنش قرار میدهد. سوره نحل / 66؛ جاثیه / 32.
ب. آیاتی که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بیوجه معرفی میکند. سوره ابراهیم / 10 ـ 9.
ج. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروی از ظن و گمان و شک دارد.سوره اسراء / 36 و سوره یونس / 36 و سوره نجم / 28.
ادامه دارد.....!!
تحریفات مسیحیت و یهود
1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پارهای اتهامات ناروا و غیراخلاقی به بعضی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، ر.ک:انجیل یوحنا، 2:1ـ11، سفر تکوین، 19:30 ـ 38 و برای آشنایی بیشتر ر.ک:انیس الاعلام، ج 3 و بشارات
عهدین، محمد صادقی، ص 73 و 177؛ در حالی که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند.
2. وجود افسانهها؛ وجود افسانههای بیپایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبههای تحریف آن است؛ از جمله میتوان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبهای او بر خدا، اشاره کرد.سفر پیدایش، 32:34ـ30
3. گناه فطری؛ مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل میشود؛ یعنی، انسان بالفطرة گناهکار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایی از این خطا، سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی(ع)، کفاره گناه فطری انسان است.4. تقویت ظلم؛ یکی دیگر از آموزههای نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان حاکم و سایه خدا در زمیناند.انجیل متی، 5:38 و اکثر نامههای پولس به رومیان.
وجود این گونه آموزههای غیرعقلانی در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، در کتاب «انیس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسی قرار گرفته است.
دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزی است.
خلاصه سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزههای آنها و داوری است. اگر کسی مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادی «عقاید»، «اخلاق و فضایل» و «احکام فردی و اجتماعی»، نه تنها کاملتر از سایر ادیان بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگی بشر، عقاید و شریعتی به این جامعیت و عمق و اتقان و استواری بر بنیان عقل، وجود ندارد.
با سلام
پاسخ مختصر به شبهات و رد آن
1 - كتابمقدس به كسي نه تهمت زده است و نه افترا بلكه آينه حقيقي است از تاريخ انبيا و قوم يهود
اولا بخش عمده مطالب ادعايي در باره انبيا پاتريارك مربوط به زماني است كه شريعتي نبوده است كه عملي گناه باشد و صرف ايمان هر انساني مقبول خدا بود - ثانيا در بخش بعدي نيز از نظر كتابمقدس هيچ انساني اعم از نبي يا غير آن معصوم نيستند و همه گناه كرده اند - ثالثا در اغلب مطالب ترجمه ها تحتالفظي بيان شده كه معني همگون با اصل ان در فرهنگ يهود مغايرت دارند
2 - عهد عتيق كتابي سمبليك و اسطوره اي است و نه خود داستان بلكه پيام ان مد نظر نويسندگان است در ضمن بخش عمده اي از همان افسانه هاي مذكور يعني داستان آفرينش - طوفان نوح و امثال آن در قران موجود است
3 - گناه اوليه بوسيله پدر و مادر سمبوليك انسان به نسل هاي بعدي به ارث رسيده است كما آنكه ما از خطاهاي پدران خود در امان نيستيم و فرزندان ما نيز وارث دنيايي هستند كه از ما به ارث خواهند برد
پس براي رهايي از اين تسلسل نياز است كه خدا به عنوان كسي كه تمامي معاصي بر عليه اوست ما را بخشيده و راه نجات را بر ما هموار كند
4 - هيچ يك از مطالب كتابمقدس در تقويت ظلم نيست بلكه تمامي آن در اشاعه عدالت و رحمت و بخشش است - اي پدر ما را بيامرز همانگون كه ما نيز خطا ها و بدهي ديگران را مي بخشيم-
آنچه مد نظر انجيل و كتب مقدس است اين نكته است كه اگر انسان با خدا در صلح باشد با ساير انسانها نيز در صلح خواهد بود - و هركس كه روي از خدا بر ميگيرد و به دنيا توجه ميكند در سلطنت دنيوي قرار گرفته و از اصل دين دور ميشود - شايد امروز بتوان مفهوم و اهميت جدايي دين از سياست را بخوبي درك كرد كه وقتي دين و دنيا در هم مي آميزند آنچه بازنده اصلي است دين است
5 - هيچ شريعتي كامل نيست - چرا كه انسان همواره در حال پيش روي است و روح القدس راه و راستي را در دلهاي مومنين حك ميكند - تجربه بشري نيز ناقص بودن هر شريعتي را به خاطر محدوديت آن در زمان خاص ثابت كرده است - شاخه شاخه شدن و تفاسير متعدد و ضد ونقيض از دين نشان از اين گمراهي بزرگ دارد - عيساي مسيح اجراي شريعت را ملغي كرد و عشق و محبت تنها شريعت معتبر در طول تمام تاريخ است- عشق خدا به انسان و عشق انسان به هم نوع خود - البته كساني كه عشق و قدرت آن را درك نمي كنند و هر نوع عشقي را گناه ميدانند - هم دشمن مسيح هستند و هم دشمن بشريت - از جمله كساني كه مسيحيت را تحريف شده مي دانند
عيساي مسيح اجراي شريعت را ملغي كرد
سلام
دین بدون برنامه اساسا دین نیست .
دین در تعریف یعنی مجموعه ای از عقاید و مناسک که وصول به سعادت را تضمین می کند
البته این دین شناسی ماست شاید شما از دین و سعادت و راه رسیدن به آن تعریف دیگری داشته باشید
موفق
كتابمقدس به كسي نه تهمت زده است و نه افترا بلكه آينه حقيقي است از تاريخ انبيا و قوم يهود
ادعای صحت کامل یک کتاب تاریخی را هیچ تاریخ نگاری تایید نمی کند بخصوص که تاریخ نگاری قدیم صرفا بر مبنای مدارک شفاهی و اقوال سینه به سینه بوده است
اولا بخش عمده مطالب ادعايي در باره انبيا پاتريارك مربوط به زماني است كه شريعتي نبوده است كه عملي گناه باشد و صرف ايمان هر انساني مقبول خدا بود - ثانيا در بخش بعدي نيز از نظر كتابمقدس هيچ انساني اعم از نبي يا غير آن معصوم نيستند و همه گناه كرده اند - ثالثا در اغلب مطالب ترجمه ها تحتالفظي بيان شده كه معني همگون با اصل ان در فرهنگ يهود مغايرت دارند
وجود انبیا با نبودن شریعت در تناقض آشکار است .
نسبت گناه به انبیاء به معنای بی اعتباری دعوت آنان است و هیچ عاقلی آنرا نمی پذیرد .
عهد عتيق كتابي سمبليك و اسطوره اي است و نه خود داستان بلكه پيام ان مد نظر نويسندگان است در ضمن بخش عمده اي از همان افسانه هاي مذكور يعني داستان آفرينش - طوفان نوح و امثال آن در قران موجود است
اگر برای دلالت لفظی یک کتاب اعتباری قائل نباشیم هیچ نوع برداشتی از آن معتبر نخواهد بود به عبارت دیگر هر برداشتی ممکن است و هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد . این یعنی رمان و داستان که کاری جز پر کردن اوقات فراغت ندارد
گناه اوليه بوسيله پدر و مادر سمبوليك انسان به نسل هاي بعدي به ارث رسيده است كما آنكه ما از خطاهاي پدران خود در امان نيستيم و فرزندان ما نيز وارث دنيايي هستند كه از ما به ارث خواهند برد
گناه تا فعلیت نیابد گناه نیست . بله ویژگیهای جسمی و روحی افراد به نحو وراثت به فرزندان می رسند اما به نحو مقتضی نه بصورت علت مجبره و به همین خاطر است که هر کس مسوول فعل خویش است .
پس براي رهايي از اين تسلسل نياز است كه خدا به عنوان كسي كه تمامي معاصي بر عليه اوست ما را بخشيده و راه نجات را بر ما هموار كند
پس با این حساب باید افراد بشر بعد از مسیح از گناه پاک باشند . اما تا جایی که ما خبر داریم بشر امروز نه تنها گناهانش کمتر نیست بلکه بیشتر هم است . خوب چرا حضرت مسیح علیه السلام در پایان تاریخ نیامد تا کفاره همه فرزندان آدم تا آخر باشد .
خوب با این حرف مسیحیت، هیتلر با خیال راحت آدم کشته چون مسیح جان، کفاره گناهان اوست و همچنین ای سایر تبهکاران و گردنکشان و قاتلان و ... راحت گناه کنید چون مسیح جان بار گناه شما را تماما به جان خریده است . عجیب نیست در دنیای مسیحیت یاغیان جنایتکاری مثل انگلیس و آمریکا ظهور کرده اند چون پاپهای عزیز آنها را آسوده خاطر کرده اند .
هيچ يك از مطالب كتابمقدس در تقويت ظلم نيست بلكه تمامي آن در اشاعه عدالت و رحمت و بخشش است - اي پدر ما را بيامرز همانگون كه ما نيز خطا ها و بدهي ديگران را مي بخشيم-
بله دیگر می بخشیم نه می جنگیم . با بخشایش عدالت می آید ؟؟؟؟؟ اگر فردا من بیایم تمام خانواده ات را به ملکوت بفرستم مرا می بخشی ؟ خوب دوباره یک خانواده دیگر را هم می کشم و باز و باز ... چه می گویی ؟
آنچه مد نظر انجيل و كتب مقدس است اين نكته است كه اگر انسان با خدا در صلح باشد با ساير انسانها نيز در صلح خواهد بود
پس چرا دنیای مسیحیت زحمت این همه جنگ و قتل و کشتار را در چند قرن گذشته کشیده است ؟ چون با خدا در صلح است ؟ نه چون پاپها جنایت کردند و از جامعه به درون کلیسایشان رانده شدند و بعد هم نتوانستند به جنایتکاران اعتراض نمایند چون دستشان پاکتر از آن جنایتکاران نبود
شايد امروز بتوان مفهوم و اهميت جدايي دين از سياست را بخوبي درك كرد كه وقتي دين و دنيا در هم مي آميزند آنچه بازنده اصلي است دين است
جدایی دین از سیاست نتیجه حاکمیت مذهب عقل ستیز مسیحیت بود . آن مذهبی که ناتوانی خود را در اداره جامعه با آن همه قتل و کشتار به اثبات رساند . مسیحیت مسوول شکست دین در عرصه اجتماع است .
هيچ شريعتي كامل نيست
اگر علم و دانش داری بگو اصلا شریعت کامل چیست ؟ بعد کمال شرایع را نفی کن .
تجربه بشري نيز ناقص بودن هر شريعتي را به خاطر محدوديت آن در زمان خاص ثابت كرده است
خوب است که تجربه بشر جاهل معیار کمال شریعتی باشد که از سوی رب العالمین آمده است !!! چرا نمی گویی مسیحیت ناقص است و همه دانستند و باور کردند ناقص است و کنارش گذاشتند تا فقط دعا بخواند و طلب رحمت کند ؟
شاخه شاخه شدن و تفاسير متعدد و ضد ونقيض از دين نشان از اين گمراهي بزرگ دارد
شاخه شاخه شدن نتیجه نقص انسانهاست نه نقص دین ؟ وارونه تفسیر می کنید ؟
عيساي مسيح اجراي شريعت را ملغي كرد
شریعت خود را ملغی کرد ؟ که این نقض غرض است یا شریعت گذشته را ؟ اگر حکیمانه بوده چرا ملغی شود و اگر نبوده چرا خدا شریعت بفرستد ؟
البته كساني كه عشق و قدرت آن را درك نمي كنند و هر نوع عشقي را گناه ميدانند - هم دشمن مسيح هستند و هم دشمن بشريت - از جمله كساني كه مسيحيت را تحريف شده مي دانند
عشق را امروز غرب مسیحی در عرفان اسلامی که مملو از عرفان و عشق است جستجو می کند .
ما دشمن بی عقلانیم نه دشمن مسیحی که حیاتبخش عقلهاست .
موفق آن اهل حق
3. پلورالیزم دینی، بر اساس برخی از مبانی جدید هرمنوتیک استوار است که میپندارد، عبارات و متون دینی صامت، یعنی، خالی از معانیاند و قهرا هر نوع شناختی از دین، کاملاً شخصی میباشد.
آیات و روایات بسیاری با این مبنا به صراحت مخالفت دارند:
ـ (و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط) «کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند»، حدید / 25.
اگر هر کسی بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتی از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد.
ـ (و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء) «این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند». سوره نحل / 89.
ـ (و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون) «این است احکام خدا، بیان میکند آن را برای قومی که دانا هستند».سوره بقره / 230.
ـ (لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی) «هیچ اکراهی در دین نیست به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید».سوره بقره / 256.
آیات بالا، قرآن کریم را بیان کننده راه راست از گمراهی و نشانگر حدود الهی و بیانگر هر چیز، معرفی میکند و این با مبنای هرمنوتیک جدید، یعنی، خالی بودن عبارات و متون از بار معنایی و تأثیرپذیری از دانشهای بشری و در نتیجه شخصی بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتی بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.
ادامه دارد.....!!
سلام
بکاربردن عنوان نقص در مورد اصل ادیان گذشته الهی حتی به معنای عدم بطلان هم صحیح نیست . تمام ادیان الهی کامل بوده اند و دین اسلام نه بعنوان دین کامل بلکه بعنوان کاملترین مطرح است .
البته حق اینستکه در اسلام هم جز الفاظ قرآن و گروه اندکی که همان معصومین و پیروان صدیق آنهاهستند ، خالی از نقص و تحریف نمانده است .
هرچند فی الجمله اسلام بخاطر قریب العهد بودنش نسبت به سایر ادیان به حق و حقیقت نزدیکتر است . مثلا در اسلام عقیده توحیدی که اصلیترین عقیده الهی است همچنان مصون از تحریف مانده است . اعتقاد به معاد و امثالهم از معارف و احکام ضروری اسلام که مر تعالیم قرآنی است و همه مسلمین بر آنها اتفاق دارند همچنان محفوظ مانده است هرچند اختلافات جزئی در همه این موارد هست .
موفق در پناه حق
با سلام
حامد گرامی این قسمت جواب به گفتار شما میباشد!
حاصل سخن
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی، به معنای حقانیت همه ادیان، قابل پذیرش نیست؛
:Sham:
لکن توجه به این نکته ضروری است که دین حق و صراط مستقیم واحد است؛ ولی معذّر و حجت متعدد است.
باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجت جدا کرد.:Sham:
پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط:(1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آیین خود) دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذوراند.:Sham:
قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهرهای از سعادت خواهند برد و به درجهای از سعادت نایل خواهند شد.
نکته دیگر آنکه حقیقت دین یک چیز بیش نیست؛ ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست، بلکه از قبیل وحدت تشکیکی است؛ یعنی، دارای مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است.:Sham:
صراط مستقیم واحد است؛:Sham:
اما سبل به تعدد و اختلاف سالکان و متعبدان متعدد است: (والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) سورهی عنکبوت / 69.:Sham:
صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهی به آن منتهی میشود و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهی پیروی کند، از صراط مستقیم نیز بهرهمند خواهد شد و هر کس همه سبل امن الهی را طی کند، از صراط مستقیم به طور کامل بهرهمند خواهند شد: «قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور و یهدیهم الی صراط مستقیم» سوره مائده / 18 و رجوع کنید به المیزان، ج 1، ذیل آیه 6 و 7 سوره حمد، بحث صراط و سبیل).
برای آشنائی بیشتر منابع زیر معرفی میگردد:
مختصر:کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقالهی «نگاهی درون دینی به پلورالیزم دینی، عبدالحسین خسروپناه»
مفصل:1. کتاب سویههای پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد عقلی و برون دینی از پلورالیزم دینی است»
2. کتاب قرآن و پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد درون دینی و با استناد به آیات قرآن، از پلورالیزم دینی است».