لطفا به شهدا وخانواده‌شان فحش‌ندهید!

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطفا به شهدا وخانواده‌شان فحش‌ندهید!

امیرهادی انواری در وبلاگ خود در مطلبی تحت عنوان «لطفا به شهدا ـ و خانواده هایشان ـ فحش ندهید » نوشته است:
امروز سر كلاس ـ جامعه شناسی سیاسی ـ آقای مطهرنیا بودم.
درس در مورد ماكس وبر بود.



استاد قبلا؛ در وصف عشق و واكنش های عاطفی و ارزشی و در ستایش برخوردهای این چنینی توضیحاتی داد و بعد مثالی طرح كرد.
از بچه ها خواست در مورد كسانی كه تو جنگ شهید شدند(با علم به اینكه ممكنه بمیرن) و یا آزاده ای كه بعد از مراجعت به كشور، تو مرقد حضرت امام سینه خیز میره اظهار نظر كنند و اون رو با یكی از موارد سه گانه:
عقلایی معطوف به هدف، عاطفی و عقلایی معطوف به ارزش واكاوی كنند.
اینجا بود كه دختركی وسط بحث پرید و گفت: معلومه، منطقی نبودن دیگه، عقل نداشتن استاد!
به دخترك گفتم: عكس العمل منطقی، وقتی از یه طرف ناموس، شرف، خاك، غیرت و… تو در خطره، وقتی زنای جنوبی ضجه زنان دنبال جسد تكه پاره شده شوهرشون می گردن، وقتی دشمن تو یه جنگ نابرابر، با میگ میاد بالای تهران، پایتخت مملكتت و بمب میندازه رو سر زن و بچه خلق الله، اینجا عكس العمل منطقی چیه؟

[B]اگر منطق دفع خطر و تداوم بقا باشه، كه میمون با منطق ترین موجوداته. هان….؟ غیر اینه، همه حیوونا دفع خطر احتمالی رو دارن دیگه!

[/B]

دختره كمی غر غر كرد و بعد صورتم رو برگردوندم، كه صدای زمزمه ای شنیدم، كه میگفت: [B]«ولش كن، بچه شهیده، از همین سهمیه ای ها»

[/B]

[B]

به یاد آدمایی افتادم كه واسه اعتقادشون مردن(از اون اول تا حالا) به یاد این افتادم كه یه سال پیش حدودا، عزیزی میگفت: «مشكل ما، سیاست، اقتصاد و… نیست، ارزش هامون داره از بین میره»

[/B]

[RIGHT]

[B]با مملكت ما چه كردند، كه الان باید برای شهادت، برای ایثار، برای هفت، یا بیشتر سال اسارت، دنبال دلیل منطقی گشت و اگر پیدا نشد، زیر لب یه دختر، كه احتمالا سنگین ترین غم زندگیش گیر حراست بابت شینیون موهاش تو دانشگاس، بگه ( عذر میخوام از همه … ببخشید توروخدا) «…. * بودن»

[/RIGHT][/B]

[RIGHT]

ماهام مثل همه، كنار شما، كنار هم بودیم، غیر از اینه؟ خانواده شهید همت، شهید باكری، چرا این مرز بندی ها رو راه می ندازید؟ مگه بچه شهید و بچه جانباز به شما چه آسیبی رسوندن؟
۲۷ سال بابامون نبوده، واسه دفاع از این خاك، جاش بهمون یه سهمیه دادن كه اونم خیلی ها نمی گیرن، اصلن بگیرن، ارزش نداره؟ [B]شما حاضرید باباتونو بدید، كل دنیا رو بگیرید؛
حاضرید بسم الله، همین الان بدید. مرز بندی نكنید …
ما از كسی طلبكار نیستیم. ۲۷ سال ما یتیم بودیم و شما سایه پدر بالا سرتون بوده؛ عمو داشتید و.. عیبی نداره، مباركه. صدامونم در نمیاد...
تورو خدا، لااقل به كسایی كه رفتن واسه مملكتشون خون دادن، واسه شما، واسه باباهاتون، واسه همه… بهشون نگید (…) فوش ندید. خیلی ها رو خود من میشناسم، با اینكه سهمیه هایی دارن كه راحت می تونن تو بهترین دانشگاها قبول شن، استفاده نمیكنن، كه این فوشا رو به باباهاشون ندید.
دل این بچه شهیدا و بچه جانبازا میشكنه، اونا كره … نیستن. اونا … اونام آدمن به خدا.
تورو خدا، بهشون فحش ندید، به دوستاتونم بگید ندن، شاید یكیشون پیشتون باشه، كنار دستتون و ندونید.

[/RIGHT][/B]

با سلام به تمامی دوستان
من واقعا ناراحت شدم که این مطلب را دیدم و جای بسی تاسف داره که اینقدر زود فراموش کردیم که الان ما که هستیم و داریم زندگی میکنیم (وکسانی که دراند این ناسزاها را میگویند) زندگیشان مدیون اونای بودند که زندگی خودشون را دادند که ماها باشیم بزرگ بشیم دانشگاه بریم و متاسفانه بجای اینکه قدر اینها رو بدونیم اینقدر زود فراموششان بکنیم حالا فراموش کردن یک طرف چرا توهین میکنید شما اگر یک دزد وارد حانه اتان بشود و بخواهد به ناموستان تجاوز بکند پدر خانواده اگه بشین نگاه بکنه و کاری نکنه اونوقت اون نشون دهنده عاقل بودن پدرتون حساب میشه چون اشتباه نکرد و جون خودش رو به خطر نینداخت یا با به خطر انداختن جون خودش باعث بشه خانواده و ناموسش از خطر در مسون بمونه به نظر شما عقلا که این شهدا را الان و نمیدونم با کدام استدلال عاقل نمیدونید چطور تجزیه و تحلیل کردید مگه اون موقع این شهدا میدونستند بعد یک سهمیه دانشگاهی بوجود میاد و اینها به خاطر این چیزهای ناچیز در مقابل شرف و ناموس یک مملکت به جبهه برن وشهید بشن شماها که در اون موقعیت نبودید چطور الان به این راحتی اظهار نظر میکنید شما با یتیمی بزرگ شدید شماها با یک جانیاز 30تا40 درصد زندگی کردید شما خانواده ای مفقودالاثری را میشناسید که هنوز مادر و پدرش چشم به در دوختن تا فرزندشان از در وارد بشه درد فراغ فرزند این مادر را چشیدید یک مقدار تامل کنید نمیخواد احترام بگذارید حداقل توهین نکنید و اجر کسانی که الان نیستن را پایمال نکنید امیدوارم یک مقدار فکر بیشتری بکنیم و اینقدر به راحتی حق شهداء را ضایع نکنیم و به خانوادهاشون احترام بگذاریم واز ژاپنیها یاد بگیریم که هنوز به کسانی که در جنگ کشته شدن احترام میذارن چون این پیشرف امروریشون مدیون او خلبانهای کامیکازیشون هستند خدا یار و نگهدارتون باشه

سلام

هر کسی که به این خانواده فحش بده با من طرف است ! :Esteghfar::gun::kill:

کسی که جون خودش را به دستش گرفت و از خاک و ناموس ایران دفاع کرد باید به اون فحش داد ؟

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّه مَن تُكرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
يكى از بدترين بندگـان خدا كسى است كه به سبب بد زبانى و دشنام گوييش ، همنشينى با او ناخوشايند باشد .

الكافي : 2 / 325 / 8

عنه عليه‏السلام:
قُولوا للناسِ أحسَنَ‏ما تُحِبُّونَ أن‏يُقالَ لَكُم؛ فإنَّ اللّه‏َ يُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ علَى المؤمنينَ ، الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ ، السائلَ المُلحِفَ .

امام باقر عليه‏السلام :
بهترين چيزى را كه دوست داريد به شما گفته شود ، به‏مردم بگوييد ؛ زيرا خداوند از شخص لعنتگرِ دشنام دهِ بدگوى از مؤمنان و ناسزاگوىِ بد دهن و گداىِ سمج نفرت دارد .

بحار الأنوار : 78 / 181 / 67

سادات;85005 نوشت:
«مشكل ما، سیاست، اقتصاد و… نیست، ارزش هامون داره از بین میره»

شهدا شرمنده ایم :Ghamgin:

از کدام قسمت ناراحت شدی ؟ اینکه بتو گفتند سهمیه ای یا اینکه در اقلیتی ؟
شهدا نیاز به دلسوزی کسی ندارند بهتر است که هیچکس از نام والای ایشان استفاده نبرد .
من خودم هنوز ترکش در بدن دارم اما یک کارت جانبازی یا سهمیه ندارم

.........واقعا نمیدونم باید چی جواب این جسارت رو داد...اصلا توی کلمه و جمله جا نمیشه...تا مغز استخوان آدم میسوزه ...
یک فایل تصویری گذاشتم...خیلی حرف داره برای گفتن حتما ببینید....
اللهم عجل لولیک الفرج

عیبی نداره . بیخیال باش. تا خدا رو داذی غم نداشته باش . میدونم سخته اما صبر کن . یه روزی مهدی(عج) میاد.

سادات;85005 نوشت:
ما از كسی طلبكار نیستیم. ۲۷ سال ما یتیم بودیم و شما سایه پدر بالا سرتون بوده؛ عمو داشتید و.. عیبی نداره، مباركه. صدامونم در نمیاد...تورو خدا، لااقل به كسایی كه رفتن واسه مملكتشون خون دادن، واسه شما، واسه باباهاتون، واسه همه… بهشون نگید (…) فوش ندید.

سلام:Gol:
کاملاً درسته!
اونایی که هزار جور زخم زبون می زنن ، حاضرن جاشونو با فرزندان محترم شهدا عوض کنن؟
به خاطر سهمیه تو یه سری چیزا حقشونه که دلشونو بشکنن؟

وقتی پدر تو مجلس عروسی دختر یکی یه دونه اش نیست! و بغض جای خالی پدر تو دلشه! عمه هاش خودشونو اینور و اونور قایم میکنن که دختر متوجه اشکاشون نشه!

وقتی که تنها حسرت این فرزند از بچگیش تا الان که یه مرد 30 ساله شده ، دست نوازش پدرشه!
وقتی که این پسر هیچ چیزی از پدرش یادش نمیاد ، چون 6 ماهش بود که یتیم شد!
تنها با عکس پدرش و عینک آفتابی و یه دوربین عکاسی و خاطراتی که براش تعریف کردن ، شخصیتی از پدرش ساخته!
تو بدترین شرایط پشت و پناهی نداشته!
و....

به خاطر چی؟ برای چی انقدر حسرت بکشه؟
برای اینکه پدرش غیرت داشته! انسان بوده! نخواسته فرار کنه! پدرش فکر می کرده که ایران و اسلام که نجات پیدا کنن، حتماً بعد از خدا این مردم نمی ذارن که آّب تو دل خانوادش تکون بخوره!

حالا این طرز برخورد واقعاً حقشونه؟

سلام علیکم....
وای بر ما ....وای بر ما......
وقتی یه بچه کوچولو پدرش میره بیرون تا چند دقیقه مثل ابر بهاری گریه میکنه و پا رو زمین میزنه....با اینکه باباش خیلی خیلی زود بر میگرده....
به خدا نمی دونم چی بگم وقتی این صحنه رو میبینم دنیا رو سرم خراب میشه...میدونید چرا چون بچه های شهدا سالهاست چشمشون به دره......
به خدا ظلم میکنیم بهشون .....نمی دونم چی بگم....
نمی دونم..........
مردای ما رفتن.....پهلونامون رفتن....
تموم عمرم خادم بچه هاشون باشیم کاری نکردیم به خدا.........
خیلی سخته وقتی این چیزارو به چشم میبینی ...به گوش میشنوی....
من که فرزند شهید نیستم انگار دارند تیکه تیکم می کنند وای به حاله اونا.........
نمی دونم چی بگم.....
نمی دونم.......اما به فرزندان شهدا می گم حلال کنید....:Ghamgin:
..............
یا علی....

پدر شهيدم، درود خدا بر تو باد.
دخترت زهرا با تو سخن مي گويد. زهرايي كه از لحظه اي كه چشم به اين جهان گشوده است، روي تو را نديده و از نعمت صحبت تو مهربان پدر، محروم بوده است.
مدت ها در انتظار بازگشت تو نشستم. همه مي گفتند پدرت در جبهه مفقود شده است و اگر خدا بخواهد اسير باشد، به خانه بازمي گردد. انتظار سخت بود. اما تصور ديدنت، اين انتظار را برايم شيرين مي كرد. سه سال پيش، اين انتظار به پايان رسيد. تكه هايي كوچك از استخوان هاي مبارك شما را برايم آوردند. خدا اين طور مي خواست كه بعد از سال ها انتظار، اينگونه با شما ديدار كنم.
باباجان، اگر از آمدنت نااميد شدم، از صحبت خدا خود را محروم نمي بينم. از نامه اي كه قبل از تولدم به مادر نوشته بودي، مي فهمم تربيت اسلامي من برايت مهم بود. من هم با كمك خواستن از خداوند، سعي بر آن دارم آنگونه باشم كه تو مي خواستي. در سخنانت به مادر درباره حجاب، نماز و رعايت همه مسائل اسلامي تاكيد داشتي.
باباي عزيزم، مدتي پيش وصيتنامه تو را گشودم و خواندم. در آن نوشته بودي: امام را دوست دارم، زيرا آنگونه هدايتم كرد كه حاضرم در راه او كه راه خداست، شهيد شوم و نوشته بودي كه: آن تكه هاي خمپاره اي كه بدنم را در راه خدا و امام پاره پاره كند، دوست دارم.
من هم مي خواهم به تو باباي خوب و عزيزم بگويم: اگرچه امام را نديدم، اما او را خوب مي شناسم. جانشين او را نيز خوب مي شناسم. از تو مي خواهم كه دعايي كني كه در خط امام خميني(ره) و رهبر عزيزمان آيت الله خامنه اي، آن طور كه شما بوديد، باشم و من و همه نوجوانان، عشق به ولايت كه در زمان ما عشق به خامنه اي است، هميشه در دلمان زنده بماند.
باباي مهربانم، از تو تقاضاي ديگري نيز دارم و آن اين است كه براي آن همرزماني كه همچون تو از اسلام دفاع كردند و سرافرازانه هنوز براي حفظ اسلام خدمت مي كنند و براي ما مانند پدري دلسوز و مهربان مي سوزند و در هر مقامي كه هستند، درك مان مي كنند و باعث صبر و مقاومت مان مي شوند، دعا كنيد كه در دنيا بر سلامتي و افتخار آنها افزوده شود و در آخرت نيز همنشين سيدالشهدا(ع) گردند.
باباي خوبم، در اينجا از تو خداحافظي مي كنم و از خدا مي خواهم كه لااقل به خوابم بيايي تا چهره نوراني ات را ببوسم.

روزنامه ايران، شماره 4152 به تاريخ 4/12/87، صفحه 18 (فرهنگ و پايداري)

شرمنده ام نمک میخوریم
نمکدون میشکنیم....

شرمنده ام از یادگاری هاتون اینجوری قدردانی میکنیم....

شرمنده ام که از گربه بدتر شدیم....

شرمنده ام....

به کجا چنین شتابان؟؟؟؟

علی یارتان:Gol:

قسمتی از نامه دختر یک شهید به پدرش

«بابا جان باز سلام؛ ای پدر جان منم زهرایت؛ دختر کوچک تو ؛ ای امید من و ای شادی تنهای من ؛ به خدا این صدمین نامه بود؛ از چه رویی تو جوابم ندهی.
یاد داری که دم رفتن تو، دامنت بگرفتم ؛ من تو را می گفتم پدر این بار نرو ؛ من همان روز، بله فهمیدم سفرت طولانیست ؛ از چه رو، ای پدرم تو به این چشم ترم هیچ توجه نکنی ؛ به خدا خسته شدم، به خدا خسته شدم.
به خدا قلب من آزرده شده ؛ چند سالیست که من منتظرم ؛ هر صدایی که ز در می آید ؛ همچو مرغی مجروح؛ پا برهنه سوی در تاخته ام؛ بس که عکست به بغل بگرفتم ؛ رنگ از روی من و عکس تو رفته پدر؛ من و داداش رضا بر سر عکس تو دعوا داریم؛ او فقط عکس تو را دیده پدر ؛ با جمال تو سخن می گوید
مادرم از تو برایش گفته؛ او فقط بوی تو را، ز لباست دارد ؛ بس که پیراهنت بوییده ؛ بس که در حال دعا روی سجاده تو اشک فشان نالیده ؛ طاقتش رفته دگر، پای او سست شده، دل او بشکسته.
به خدا خسته شدم، به خدا خسته شدم؛ پدرم گر تو بیایی به خدا من ز تو هیچ تقاضا نکنم
لحظه ای از پیشت جای دیگر نروم ؛ هر چه دستور دهی من بلافاصله انجام دهم؛ همه دم بر رخ ماهت، بوسه زنم ؛ جان زهرا برگرد، جان زهرا برگرد.
دائما می گوییم مادرم هر که رفته سفر برگشته؛ پدر دوست من، پدر همسایه، پدران دیگر ؛ پس چرا او سفرش طولانیست ؛ او کجا رفته مگر ؛ او که هرگز دل بی مهر نداشت ؛ او که هر روز مرا می بوسید؛ او که می گفت «برایش به خدا دوری از ما سخت است»؛ پس چرا دیر نمود...........
حضرت خامنه ای هم می گفت «دخترم غصه نخور پدرت خندان است؛ دوستت می دارد؛ تو اگر گریه کنی پدرت هم به خدا می گرید؛ همه شب لحظه خواب پدرت می آید؛ صورتت می بوسد؛ دست بر روی سرت می کشد»..........

نامه پسر یک شهید به پدرش
بسم رب الشهدا و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
سلام! خوبی بابایی؟ کجایی؟ بابایی! هیچ می دونی دلم برات تنگ شده؟ چرا یه سر به من نمیزنی؟ مگه من پسرت نیستم، چرا حداقل تو خوابم نمی آیی؟
بابایی! خیلی از رفیقات که موندن هر روز خون دل می خورن، شهید میشن. آخه نگفتی من بین این همه چیزهای ترسناک، تنهایی چیکار کنم؛ بابایی! کمتر از یه سالم بود که رفتی و من نمی دونم گفتن واژه پدر چه مزه ای داره؟ و داشتن پدر یعنی چی؟
ولی تو رابه جون مادرت فاطمه زهرا (س) اون دنیا منو یادت نره ها! بابا! قول بدی ها. آخه یه حقی هم پدرا بر گردن پسرا دارن. من حقم رو اون دنیا از تو می خوام. بابایی تنهام به خدا تنهام!بابا جون بعضی ا که این نامه رو بخونن پیش خودشون میگناین پسره با این سنش بچه شده، ولی هر چی دلشون میخواد بگن، بابایی خودم دوست دارم اینطوری با هم حرف بزنیم.
باباجون معذرت می خوام که یه همچین نامه ای برات نوشتم، آخه دلم خیلی گرفته بود. به خدا این شعرو برای تو نوشتم حتماً بخون:
بی تو دیگر لحظه هایم خالی است تا قیام اشک هایم جاری است
بر حضورت بال پروازم شکست هر شبی یک قاصدک پیشم نشست
رفتی و دیگر ندیدم روی تو تا ببوسم شانه هایت، موی تو
رفتی و با رفتنت قلبم شکست آسمان هم چشم هایش را ببست
رفتی و تنهاترین در خلوتم باز هم با عکس تو در حیرتم
یادت گرامی و راهت پر رهرو باد، تقدیم به پدر عزیزم.


[=&quot]و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
[=&quot]فرحین بما اتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون (170)
[=&quot]برادر عزیزم و فرزند سرور شهیدم سلام:Gol::Gol::hamdel:
[=&quot]شنیدم که سر کلاس درس چیزی به شما گفتن و روی گل شما رنجانده و خاطر شریف و پاکت را آزرده کردند. ای بسا افسوس و غم زین کار دغل کاران
[=&quot]اما تو ناراحت نباش، و غصه نخور چرا که تو بزرگ زاده ای شریفی. و بزرگ زادگان شریف را نشاید که از سخن دونان بی خرد ناله آیند. پدر تو آن بزرگی است که قرآن او را ستوده و سرای نیکش را برای دیگران ستایش نموده است. [=&quot]خوشا به آن میکده و یارانش
[=&quot]شهید زاده عزیز، خوشا به حالت.[=&quot] تو بهترین مدال افتخار را بر گردن آویخته ای. مدالی که برای دیدنش هر چشمی محرم نیست و هر دلی مکرم نیست. دل شیدا می خواهد و قلب سلیم. چه مدالی برتر از این که دیدنش هم خود مراتبی دارد و و برای درک آن باید پیمود طرائق سبعه را تا رهگذر مرج البحرین شد، البته شاید آنجا هم مانند موسی نتوان دل بر کرسی فیروزی رسانید. و پای در سرای درک حقیقت پیمایید. آری غصه نخور و حق بده که عده ای سخن ناصواب بگویند. چرا که درک حقایقی از این قبیل برای ایشان بسیار سخت است. و اصلا اینان در این فضا غریبه اند و غریبه ها را نشاید که سخن چون آشنا کنند.

[=&quot]تو آقا زاده ای بزرگواری، اما نه از جنس دیگران ...

[=&quot]پس به یاد داشته باش که قرآن ( 170 آل عمران)فرمود: شهدا از آنچه به ایشان رسیده شاد و خرسندند و منتظر و چشم به راه دوستانشان هستند. به دوستان خویش می گویند نترسید و بیایید که اینجا همانجاست که همیشه در پستوی خیالتان سعی می کردید نقشی از آن بکشید. بیایید که اینجا همانجاست.

[=&quot]آری برادرم، آنها منتظر و چشم به راهند. چشم به راه تو و ما. گرچه خود شاد و خوشحالند اما همچنان به پس خویش می نگرند و با دلی پر از عشق لطیف سراغ از خوبان می گیرند.بله چشم به در منتظر ورود یاران تازه واردند.

[=&quot]پس هرگز ناراحت نباش و بدان که بعضی زبان شیطانند. و از شیطان جز نزغ نفوس انتظاری نیست.

[=&quot]اما خواهشی:

[=&quot]اگر پدرت را دیدی و یا صدایش را شنیدی و یا نامه ای برایش خواندی و یا چیزی برایش گفتی، یادی هم از ما بکن. برایش بگو که کار خیلی سخت تر از آن است که فکر می کردیم. حرف دل ما را اینگونه برایش بخوان و بگو ما دچار ا ین بلا شده ایم. ( و لقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه و انتم نتظرون (143 آل عمران)

[=&quot]و اما یادی:

[=&quot]یاد باد روزگار قلبهای پاک و روانهای بی چرک و چاک. یاد باد روزهای با شهیدان بودن و بوی باغ سیب را از نزدیک چشیدن. یاد باد از چفیه های خوشرنگ این سفره های یک رنگ. یاد باد آن سروان خدا دیده و دلاروان به مینو رسیده.

[=&quot]و لی: اشک باد بر روزگار ما و دلهای در خواب و خیال. غم باد بر زمانه غم و گناه. درد باد بر سرنوشتهای سرد و سیاه. خاک باد بر سرهای غافلان به حقیقت نرسیده. و گریه باد بر این همه کمبود های در عین خوشی نمایی.

[=&quot]خوشا به حال آنانکه ناشطات نشطا از دیدن ایشان به نشاط رسیدند و بدا به حال ما که نازعات غرقا از رویت ما چنیند.

[=&quot]

تنها یک گل :Gol:

آن هنگام که رویاهای کودکی ام جان می گرفت معنای اشک های بی پایان مادر ، قد خمیده ی مادر بزرگ و عصای دست پدر بزرگ را نمی دانستم . آن گاه که با همسالان پر هیجان خود مشغول بازی و جنب و جوش بودم و دنیای کودکانه مرا در خویش فرو برده بود ، معنای عکس قاب گرفته ات را روی دیوار نمی دانستم ....

من نمی دانستم معراج شهدا را کجای شهرمان می توان زیارت کرد و گریه ی بی اندازه آن همه مرد و زن آشنای دور و نزدیک در مراسم وداعت چه مفهومی دارد ؟ من فقط در ذهنیت کودکانه و ساده ام ، همواره منتظر مسافری بودم که چند وقت پیش از سفر به من و برادرم گفته بود .
حالا من بودم و معراج شهدای شهرمان و اندوه و اشک آشنایان دور و نزدیک و لباس تیره ی مادر . من آن وقت ها چه می دانستم وقتی پا به مدرسه می گذارم باید از همان آغاز به تمرین کلمه ای مشغول شوم که مدتها منتظرش بودم . وقتی معلم سر مشق « بابا آب داد » را روی تخته نوشت با خود گفتم : راستی ! بابا کی از سفر بر می گردد ؟ آه که چقدر دوست داشتم وقتی به خانه می آیم تو را در آغوش بگیرم و نمره های بیست ام را نشانت دهم .
در کلاس اول راهنمایی وقتی معلم از بچه ها می خواست خود را معرفی کنند و شغل پدرشان را بگویند با اندوهی تلخ تو را مسافر نامیدم و گفتم پدرم هنوز در سفر است .
هنوز در سفری پدر جان ، و هنوز یادم هست که مهربانانه هنگام وداع گفتی : بچه ها ! هوای مادر را داشته باشید . اما نیستی که ببینی مادر این سالها چقدر شکسته شده ! این مادر شکسته همان است که صبر و استقامتش نگذاشت خم بر ابروی بچه ها بیاید با گریه هامان گریست و با خنده هامان لبخند زد این مادر شکسته همان است که جوانی اش را پای بچه ها گذاشت و اجازه نداد بی پدری به اندوهی مجسم مبدل مان کند و جای خالی تو در خانه احساس شود .
پدر ، نگاه کن ! حالا من بزرگ شده ام بزرگتر از درخت آلبالویی که در حیاط خانه مان قد کشید . هنوز چشم به راه توام و هنوز دوست دارم تو را گاهی در خواب ببینم تا بوسه ای هر چند کوتاه بر گونه هایم بنشانی .
گاهی به پروانه ها ، قاصدکها ، آینه ها و ابرها التماس می کنم پیغام مرا به تو برسانند ، گاهی که نام تو را می شنوم و نسیم خسته را می بویم بی اختیار گریه ام می گیرد .
من فرزند جوان توام پدر ! اما هنوز وقتی عکست را پیش رویم می گذارم بغض و گریه امانم نمی دهد .

من فرزند جوان توام ! اما هنوز کودکانه دلم برایت پر می زند و تو خوب می دانی که چقدر دلتنگ نگاه پدرانه و نوازشگر و مهربان توام .
من فرزند جوان توام ! اما با همه ی این دلتنگی ها حالا خوب می دانم که دلیل رفتنت چه بود حالا خوب می دانم که چقدر از عشق سرشار بودی و چه خوب راه و رسم عاشقی را می دانستی .
پدر ! تو عاشقانه پر کشیدی و حالا خون عاشقانه ی تو در رگ های من است حالا من نیز عاشقم .
عاشقم میهن خویش را که با سرخی خون تو و همسنگرانت رنگین است . عاشقم انقلابمان را که یادگار پیر سفر کرده و راحل ماست .
عاشقم آرمانهای امام عزیز و شهدای شور آفرین مان را .
و عاشقم راه و رسم و رای و فرمان رهبر عز یزم را که همواره تماشای چهره و شنیدن کلامش آرامم کرده .
از خدا می خواهم این عشق را در مسیر ولایت مداری و پیروی از رهبر مهربان و ولی زمان به بالاترین حد و رتبه و درجه برساند .

شهادت و اسارت و جانبازی در راه خدا افتخار هست
خدایا این سعادت را از ما نگیر

سلام و عرض ادب

گلبرگ;85600 نوشت:
تنها یک گل

هزاران گل هم کم است !!!

صادقانه;150560 نوشت:
خدایا این سعادت را از ما نگیر

آمین

یاعلی

سلام
من میخوام یه چیزی بگم ولی تورو خدا منو مذمت نکنین .
این واقعیه.تو دانشکده ی خودمون و تو کلاس خودمون.
من نمیگم سهمیه درسته یا نه.
من نمیگم کار اینا درسته یا نه . اصلا حرف من اینا نیست .

تو کلاس ما چند تا بچه ی جانباز و شهید داشتیم .
دوتا بچه شهید و دو تا بچه جانباز .
با اینکه دوستای خوبی برای هم بودیم و هیچوقت هیچ کدوم از بچه ها به خودشون اجازه نمیدادن که به اونها توهین کنن ولی خب چون با سهمیه قبول شده بودن جزو شاگردای .... کلاس بودن و همشون یه سال بعد ما درسشون تموم شد .
اینم مهم نیست .

مهمتر از همه رفتار و منششون و طرز لباس پوشیدنو ارایششون بود که از همه ی بچه های کلاس بدتر بود. حالا ارتباطشون با دانشجویان اقا بماند.
هیچکس فکرشو نمیکرد که اینا بچه جانباز و شهید باشن .

یه با یکیشونو تا دم خونش رسوندم . نمیدونستو چادریه . وقتی از ماشین پیاده شد چادرشو از کیفش در اوردو گذاشت سرشو ارایششو پاک کرد.

با این اوصاف شما فکر میکنین ذهنیت مردم در مورد خانواده شهدا چیه؟
همه میگن خود شهدا هم تنشون تو گور از دست بچه هاشون میلرزه .
اینا که میان دانشگاه یا انصراف میدنو نیمه کاره ولش میکنن . یا چندتا ترم بعد تموم میشه درسشون.
و بعدشم که بدون نوبت استخدام میشن .
آخه رشته ی ما با جون ملت سرو کار داره .نمیشه سر سری ازش گذشت .

و این آدم نمیتونه نماینده ی پدرش باشه تو این جامعه . شاید اگه اینها هم پدر بالا سرشون بود این اتفاقات براشون نمیافتاد.

من نمیدونم ما چطوری میتونیم این فداکاریشونو جبران کنیم ولی این راهش نیست.

من خودم راه دیگه ای به نظرم نمیرسه و به خاطر همکلاسیهای من نباید بقیه ی بچه ها رو از این حق محروم کنیم چون هیچ کدوممون حاضر نیستیم که تو دست پدرمون یه خار بره . چه برسه به اینکه بخواهم نباشه و ما دانشگاه قبول شیم یا کار پیدا کنیم.

ولی اینو هم بگم که من هر قشری از جامعه رو دیدم با هر مسلک و مرامی و با هر دینی ، به شهدا احترام میذاره و به کسی که به خاطر کشور و دین و اعتقاداتش جنگیده احترام میذاره.

به خانواده توهین کنن یا نکن!

هر کس حرمت و انسانیت خودشون نشون میده! یه سری بریم سر سکانس فیلم آژانس شیشه ای که اون زنه میگه با پول ما به شما یخچال تلویزیون ، ... میدن!

ته خنده است رفتار بعضی ها در این تاپیک . جناب نکیسا شما داری میسوزید شما می تونی یه شب پدری که نتونه از درد بخوابه حال وخیم باشه تحمل کنی !!!!!

[="darkorange"]امروز برای [="red"]شهدا [/]وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم

در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است

بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم

تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد

ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم

هر چند که خوب است [="red"]شهیدانه [/]بمیریم

خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم

[/]

رصدگر;150653 نوشت:
بعضیا بنده هستم

سلام

برادر من اصلا اینطوری نیست ! من جواب کسی دیگه رو دادم!

همون موشک هایی که میخورد به شهرتون من تازه توی پایتخت بدنیا اومد!

پدرم همون جایی که شما میگید کوه ها بلند دارد اومد تا نذاره خودیاها نامردی نکنن (گروهک ها) حالا هم بدست همونا مجروح شده است . نه مجروح سطحی ! آخرین درصد جانبازی!

افکار من با اون زمین تا آسمون است . دهکده موسیقی هم علایق من است به کسی هم ربط نداره !

فقط برام سخته کسی که چند مدتیه . بیاد اینطوری بگه سهمیه هستن و فلان .....

یاعلی

سوخت آن سان که ندیدند تنش را حتّی

گرد خاکستری پیرهنش را حتّی

در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید

هیچکس لحظه ی افروختنش را حتّی

دل من بادیه در بادیه گشت ونجست

تاری از زلف شکن در شکنش راحتّی

او از این دشت پر از لاله گذشت ونگذاشت

برگی از شاخه گل نسترنش راحتّی

داشت با نام ونشان فاصله آن حد که نخواست

بر سر دست ببینند تنش راحتّی

داغم از اینکه نمی خواست که گلپوش کند

با گل سرخ شقایق بدنش را حتّی

چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ

حسرت لحظه ی سر باختنش را حتّی

نتوان گفت که عریان تر از این باید بود

با شهیدی که نپوشد کفنش راحتّی

madanchi11;150688 نوشت:
سلام

برادر من اصلا اینطوری نیست ! من جواب کسی دیگه رو دادم!

همون موشک هایی که میخورد به شهرتون من تازه توی پایتخت بدنیا اومد!

پدرم همون جایی که شما میگید کوه ها بلند دارد اومد تا نذاره خودیاها نامردی نکنن (گروهک ها) حالا هم بدست همونا مجروح شده است . نه مجروح سطحی ! آخرین درصد جانبازی!

افکار من با اون زمین تا آسمون است . دهکده موسیقی هم علایق من است به کسی هم ربط نداره !

فقط برام سخته کسی که چند مدتیه . بیاد اینطوری بگه سهمیه هستن و فلان .....

یاعلی

من به خاطر اشتباهم از شما عذر می خوام پست هم چون مخاطب شما بنده نبودم پاک کردم
دهکده موسیقی هم خودتان نوشتید بنده قصد جسارت نداشتم و حتی گفتم شاید همسایه ما باشید.
بحث سهمیه هم عقیده شخصی بنده این است که اصولا هرکس به جنگ رفته مملکت براش ارزش داشته و مملکت در حقیقت مال اونها هست هرکی هم مخالفت کرده بهش گفتم اگه راست می گفتی عضوی از این ممکلت هستی ازش دفاع می کردی.
ولی خداوکیلی کم از این عنوان ها سو استفاده می شه؟

جیگرم سوخت ، شیشه شکست.مامور اوردن، اصلحه اش چسبید دستم ...
همیشه به خودم میگم ناراحت نشو اونا با خدا معامله کردن ولی بازم میسوزم...
به اون دختر خانوم هم حق بده.خوب نمی فهمه دیگه.به قول آقای فاطمی نیا بعضیا از تفکر توبه کردن.بعضی ها مغز ندارن . نمی دونم چی بگم بازم جیگرم سوخت
ان الله مع الصابرین

رصدگر;150727 نوشت:
ولی خداوکیلی کم از این عنوان ها سو استفاده می شه؟

درسته.

من خیلی از نزدیک دیدم . که واردات و صادرات دارند از دوستای پدرم. من از هیچ سهمیه استفاده نکردم

بعدش دوتا مهندس پی سی عذرخواهی معنی نداره

تا حالا فکر کردی اون دختر خانوم دختر کیه ؟ اگه یکم فکر کنی میشناسیش ؟
درسته دختر همسایه مونه دیگه همون که وقتی موشک بارون شروع شد باباش با خانواده جوونارو مسخره می کردن که میرن دفاع کنن از خونه وزندگیشون اونم که گفته ولش کن همون نوه همسایه اونطرفی هست که خانوادگی رفتن اونور آب برای ادامه تحصیل!!!!!!!!!!
یادت افتاد دیدی شناختیشون
خوب از اول همین طوری بودن طفلی ها فقط آب نداشتن برای شنا الان الحمدا.. بارون برا اونه زیاد می باره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

madanchi11;150628 نوشت:
ته خنده است رفتار بعضی ها در این تاپیک . جناب نکیسا شما داری میسوزید شما می تونی یه شب پدری که نتونه از درد بخوابه حال وخیم باشه تحمل کنی !!!!!

من میدونستم که تو این سایت نمیشه حرف حساب زد . آقایون خانوما پست منو بخونین . من به کسی توهین کردم . یا حرف دروغی گفتم؟

چون ادمهایی مثل آقای معدنچی خودشو صاحب این انقلاب و نظام میدونن و طاقت حتی دو کلمه حرف حساب رو ندارن . و ما یا باید مثل رصد گر حرفمونو پس بگیریم یا مثل من حرف بشنوم که دارم میسوزم .

ببخشید آقای محترم ، من برای چی باید بسوزم؟

خدا رو شکر که تو یه دانشگاه خوب و با کیفیت تو استانم درس خوندم و همون وقت دو تا مقاله نوشتم که هر دوشون رتبه آوردن و تقدیر شدم .
دو سال طرحم رو تو شلوغ ترین بیمارستان کشور از نظر آمار زایمانی ( ماهی حدود 500 زایمان طبیعی و 500 سزارین )به سختی گذروندم و بعد از اینکه طرحم تموم شد به خاطر فعالیتهای دانشجوییم و کار کردن تو اون بیمارستان بود که تونستم اینجایی که الان هستم مشغول بشم .
بازم خدا رو شکر .

پس من مشکلی ندارم که بخوام به خاطرش بسوزم .

اما
اما دلم میسوزه
دلم میسوزه واسه اون زنی که میخواد زیر دست این مامای بی تجربه و بی سواد که واحدهاشو با خواهش و تمنا از استاد ها پاس کرده زایمان کنه .
دلم میسوزه واسه اون نوزادی که میخواد به دست این خانوم احیا بشه .
دلم میسوزه واسه ...

اگه پدر تو اون وقت تو جبهه بوده ، پدر منم بوده. پدر منم جونشو گرفته بود کف دستش و مثل پدر تو از این آب و خاک دفاع کرد .
حالا روزگار بودو پدر تو جانباز شد و پدر من خدا رو شکر سالم برگشت .( که البته هیچ کسی از جنگ سالم بر نمیگرده و عوارض جنگ تازه داره خودشو نشون میده )
این دلیل نمیشه که این حرفا رو بزنی .

من پست خوب و مودبانه ای گذاشته بودم و گفتم این داستان نیست و واقعیته .

اینکه خیلی از بچه شهیدها راه پدرشونو ادامه دادن که درش شکی نیست ولی این جور ادم هم پیدا میشن .

nakisa;150832 نوشت:
من میدونستم که تو این سایت نمیشه حرف حساب زد . آقایون خانوما پست منو بخونین . من به کسی توهین کردم . یا حرف دروغی گفتم؟

چون ادمهایی مثل آقای معدنچی خودشو صاحب این انقلاب و نظام میدونن و طاقت حتی دو کلمه حرف حساب رو ندارن . و ما یا باید مثل رصد گر حرفمونو پس بگیریم یا مثل من حرف بشنوم که دارم میسوزم .

ببخشید آقای محترم ، من برای چی باید بسوزم؟

خدا رو شکر که تو یه دانشگاه خوب و با کیفیت تو استانم درس خوندم و همون وقت دو تا مقاله نوشتم که هر دوشون رتبه آوردن و تقدیر شدم .
دو سال طرحم رو تو شلوغ ترین بیمارستان کشور از نظر آمار زایمانی ( ماهی حدود 500 زایمان طبیعی و 500 سزارین )به سختی گذروندم و بعد از اینکه طرحم تموم شد به خاطر فعالیتهای دانشجوییم و کار کردن تو اون بیمارستان بود که تونستم اینجایی که الان هستم مشغول بشم .
بازم خدا رو شکر .

پس من مشکلی ندارم که بخوام به خاطرش بسوزم .

اما
اما دلم میسوزه
دلم میسوزه واسه اون زنی که میخواد زیر دست این مامای بی تجربه و بی سواد که واحدهاشو با خواهش و تمنا از استاد ها پاس کرده زایمان کنه .
دلم میسوزه واسه اون نوزادی که میخواد به دست این خانوم احیا بشه .
دلم میسوزه واسه ...

اگه پدر تو اون وقت تو جبهه بوده ، پدر منم بوده. پدر منم جونشو گرفته بود کف دستش و مثل پدر تو از این آب و خاک دفاع کرد .
حالا روزگار بودو پدر تو جانباز شد و پدر من خدا رو شکر سالم برگشت .( که البته هیچ کسی از جنگ سالم بر نمیگرده و عوارض جنگ تازه داره خودشو نشون میده )
این دلیل نمیشه که این حرفا رو بزنی .

من پست خوب و مودبانه ای گذاشته بودم و گفتم این داستان نیست و واقعیته .

اینکه خیلی از بچه شهیدها راه پدرشونو ادامه دادن که درش شکی نیست ولی این جور ادم هم پیدا میشن .

من حرفم رو پس نگرفتم فقط همین اشتباهی که دوستان در حق شما مرتکب شدند رو مرتکب شدم و به دوست عزیزمون madanchi11 با همین لحن که با شما صحبت شد حرف زدم و عذر خواهی کردم.
من گفتم تا کسی رو دقیق نشناسید قضاوت نکنید خودم مرتکب این اشتباه شدم و عذرخواهی کردم.
و هنوز هم میگم یه عده ای خالصانه جنگیدند و لی یه عده ای نه چیز غیر عادی هم نیست از صدر اسلام بوده الان هم هست.
سوء استفاده زیاد میشه من می دونم اگه افشاگری در مورد افراد خاص کنم پست رو مدیرپاک می کنه فقط چند مثال کوچیک میزنم همین همسایه خودمون تو بمباران شهر فرار کرده بودن برگشته بود به شهر سری به خونشون بزنه که هواپیماهای جنگنده میرسن و بمباران می کنن این هم کمی حالش به هم می خوره می برنش بیمارستان ماشاالله از ما هم سالمتره ولی چون اون روز بمباران بوده و اسم آقا تو لیست بیمارستان بوده جانباز محسوبش کردن!
یا استاد دانشگاهی رو میشناسم که سر کلاس به بچه ها گفته بود شب عملیات همه می ترسیدند برای همین میرفتن دنبال حاج صادق آهنگران تا صادق آهنگران یکساعت مداحی می کرد همه از این رو به آن رو می شدند!!!! این ادعای کذب چند پیام رو در ضمیر ناخودآگاه اون دانشجوی ساده و بی اطلاع تثبیت می کنه 1.اولا اکثریت رزمنده ها را به زور برده بودند جبهه ترسیدن همین را می رساند.2.ثانیا با یکساعت مداحی روحیه افراد عوض میشه این یعنی رزمنده ها شور داشتن اما شعور نداشتن چون کسی که در عرض یکساعت این همه تغییر کنه یقینا در اون یکساعت شعور کسب نکرده فقط شور در وجودش ایجاد شده.
حالا همین دانشجو میاد میگه چرا شما میرید راهیان نور و ...؟
میگم برای اینکه یادمون نره اینها چی کشیدن و تا نری اونجا هرچی برات تعریف کنن نمی فهمی.
میگه اینها برای این رفتند که کشته بشن همین برای شهادت رفتند فکر می کردند با کشته شدن میرن بهشت یعنی برای اهداف شخصی خودشون رفتن.
میگم دلیلت چیه؟
میگه استادمون تو جنگ بوده اینو گفته به عنوان یک شاهد زنده.
گفتم استادتون زبون خودشو خورده برو وصیت نامه شهدا رو بخون ببین نوشتن هدفمون از جبهه رفتن چیه؟برو ببین فرمانده ها قبل از عملیات برای بچه ها سخنرانی می کردند چی می گفتند؟می گفتند برید کشته بشید تا به بهشت برسید و رزمنده ها رو تو جهل نگه می داشتند و گولشون می زدند یا نه؟ برو ببین کدوم فرمانده بود با اقتدا مولایمان حسین علیه السلام شب عملیات که اتفاقا شب عاشورا هم بود گفت الان ابر روی ماه رو می پوشونه هر کی می خواد بره خیلی ها هم رفتن ولی عملیات روز بعدش پیروز شد!!(یعنی لشکر شب قبلش از ناخالصی ها تصفیه شد)
نکته سوم اینکه اینها حساب شده هست من نمی تونم اینجا بازش کنم خودتون برید تحقیق کنید کیا و در کدوم دولتها داشتند اسم و تصویر شهدا رو از خیابونها بر می داشتند؟چه قشری در دانشگاهها و در کدام دولت با دفن شهدای گمنام در دانشگاهها مخالفت کردند؟
چی شد که عکس شهدا جمع شده از خیابونا؟
چی شد که بی حیا شدن پا می ذارن رو این خونا؟
حالا ما تو اسک دین به جون هم افتادیم یعنی سمی که اونها به جامعه تزریق کردند تو ما هم اثر کرده؟؟

!!!
نکته چهارم پشت کردن برخی از خانواده های شهدای شاخص به آرمانهای شهدا همونطوری که تو فتنه 88 نمونه های بارزش رو دیدیم عده ای بی حجاب و منحرف همه کاره دم از دوشهید ...ت و ..ری می زدند!!!
همین الانش چند جانباز و خانواده شهید داریم که با وجود مشکلات فراوان بنیاد شهید 1صدم مشکلاتشون رو حل نمی کنه؟
اینها عوامل اصلی هستند و بهانه ای شده اند برای توهین و کم ارزش شدن مقام شهدا،خانواده شهدا،جانبازان و خانواده هایشان در دید عموم.
یعنی خلاصه چند عامل اصلی هست:

  1. سوء استفاده برخی از جانبازان و خانواده های شهدا
  2. پشت کردن برخی از خانواده های شهدای شاخص(فرماندهان و ...) به آرمانهای شهدا
  3. خیانت برخی از اساتید سکولار و رزمنده ها
  4. عملیات روانی و جنگ نرم گسترده دشمن در طول این 3 دهه و بزرگنمایی و تعمیم دادن موارد 1و2
  5. بی عرضگی و خیانت برخی از مسئولین
امیدوارم پست پاک نشه

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

جناب رصدگر

من پستتون رو قبل از پاک کردن خوندم و چیز خلاف واقعی توش ندیدم.
فقط اینم بگم که هیچ بچه شهید یا جانبازی وجود نداره که با سهمیه قبول شده باشه و شاگرد اول کلاسش باشه.

یکی از دوستام که بچه شهیده از سهمیه استفاده نکرد و الان پزشکه و یک پزشک موفق . شاگرد اول بودنش به خاطر هوشش بوده نه سهمیه.

خودتون فکر کنین:

یه ادمی با رتبه ی 10000 که حتی علوم آزمایشگاهی شبانه به زور قبول میشه ، بره پزشکی بخونه چه اتفاقی میفته ؟
اصلا امکان شاگرد اول شدنش هست؟

سلام

جواب این خانم ماما که میگه چقدر کارمون مهم است !!!

بخاطر اخلاقیاتمون با پدرم که دیپلم و گرفتم جدا زندگی کردم تا یک ماه پیش .

از سهمیه پدرم میتونسم معاف سربازی بشم ! که رفتم درس خوندم سرباز معلم شدم در همین مازرون شما!

بعدش دانشگاه ازاد میخونم با همین موسیقی خرج خودمو در میارم .

من نگفتم انقلاب مال ماست . من گفتم این ها حق شون است که دختر بی پدر بزرگ شده با این چیز دلخوشی براش پیش بیاد.

بچه رو شما بدنیا نمیارید خدا میاره.خودشم میبره!

با شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدم و با خودم فکر کردم که چقدر انسان باید بی شرم و بی عاطفه باشد که تمام محبت های و جانفشانی های آن عزیزان را به باد فراموشی بسپارد آنانی که می توانستند در کنار خانواده خود شاد و سر حال به زندگی خود ادامه بدهند اما این کار را نکردند و برای حفظ آبرو و سربلندی کشور عزیزمان ایران از جان خود ، از زندگی خود زن و فرزند خود گذشتند و خونشان را برای آبیاری نحال اسلام و انقلابمان هدیه نمودند آنانی که بعد سالهای سال صدای غریبیشان گه گداری به گوشمان می رسد که ای انسانهای بیدار بدانید که این آسایش و امنیتی که شماها در کنار خانواده هایتان دارید مدیون خون تک تک شهدا می باشد و ما باید با اتحاد و همفکری بیشتر توطئه های بیگانگان و عوامل منافق صفت داخلی را خنثی نمائیم و ادامه دهنده راه شهدا باشیم . انشاء الله الهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیل الله

nakisa;150933 نوشت:

فقط اینم بگم که هیچ بچه شهید یا جانبازی وجود نداره که با سهمیه قبول شده باشه و شاگرد اول کلاسش باشه.


اینو قبول ندارم چون مثال تقض زیاد دارم : مثلا یکیش این عموی خودم همراه شهید چمران بوده تو لبنان بعدش رفته جنگ هنوز سر تا پاش ترکشه چند بار هم سکته مغزی کرد زن اولش به رحمت خدا رفت و بچه هاش رو زن دوم بزرگ کرد اما پسرش که از زن اول هست توی دانشگاه شریف با سهمیه قبول شد شاگرد اول هم بود دخترش هم همینطور(دانشگاهش رو نمی دونم).

nakisa;150933 نوشت:

یه ادمی با رتبه ی 10000 که حتی علوم آزمایشگاهی شبانه به زور قبول میشه ، بره پزشکی بخونه چه اتفاقی میفته ؟
اصلا امکان شاگرد اول شدنش هست؟

اینو موافقم
واقعیتش اینه که در زمینه علمی اگر واقعا پیشرفت کشور را بخواهند در نظر بگیرند فقط باید دو چیز را مد نظر قرار دهند :

  1. شایستگی فرد از لحاظ توان و کشش علمی.که من که فرزند شهیدم اما درس نخوندم نرم جای یکی دیگه که فرزند شهید نیست رو بگیرم که 4سال تمام شب و روز درس خونده. بدیهیه اگه من با این ویژگی جای اون رو بگیرم به خون پدر شهیدم خیانت و شهدا رو بی حرمت کردم.چرا؟چون فردا کم میارم میگن فرزند شهید بود با سهمیه اومد کشش نداشت کم آورد!این خوبه یا سرجای خودم باشم حرمت شهدا هم سر جاش باشه اون وقته که کسی جرات نداره بگه بالای چشمت ابرو هست می زنم تو دهنش ولی وقتی خودم راهی رو گرفتم که زمینه هتک حرمت فراهم شد دیگه نمی تونم اعتراض کنم چون خودم مسبب اصلی بودم.
  2. متعهد بودن که فردا نره به مملکت خیانت کنه
حال اگر این دو ویژگی در فرزندان شهدا باشد که افتخار بیشتری را برای کشور دارد.همه دنیا میگن ببینید باباش رفت شهید شد این هم بدون نعمت پدر تونسته به اینجا برسه.

بعدش هم یه اعتراض به همه دوستان دارم چرا روی صلوات زیر پستهای همدیگه کلیک نمی کنید؟صلوات با امتیاز دادن فرق داره اینجا اسک دینه لینک زیر رو ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8476
موضوع قفل شده است