آشنایی با ادیان

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنایی با ادیان

اگر آشنایی ابتدایی و تعریفی اولیه از یک دین نداشته باشیم, مباحثه در مورد آن به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید.

آشنایی با آیین هندو
آیین هندو شباهت بسیاری با آیین زردشت دارد. آیین هندو (هندوئیزم Hinduism) یکی از ادیان تاریخی، و از جمله ادیان هند است. این دین را عمدتاً دینی با خاستگاه آریاییAryanمی‌دانند، اما، درحقیقت، ریشه‌ای دوگانه در فرهنگ آریایی و نیز دین و فرهنگ بومیان اولیة هند دارد. با اینکه آیین هندو در میان ادیان زندة جهان جایگاه ویژه‌ای دارد، اما مناقشه در بارة دین بودن یا نبودنِ آیین هندو دیری است میان دین‌پژوهان متداول است. آيين هندو فقط كمى از اوصاف مورد انتظار از يك دين را در خود دارد: نه بنيانگذارى دارد و نه پيامبرى؛ نه مبتنى بر عقيده‌ای است و نه بر محور آموزه و اعتقادى جزمى يا عمل خاصى قرار دارد؛ آیین هندو نه نظامى الهياتى است و نه يك آيين بسيط اخلاقى؛ مفهوم خدا در آن محوريتى ندارد؛ هيچ متن خاص يا اثرى كه به تنهايى حجيت داشته باشد ندارد؛ و بالاخره اين كه، سازمان روحانيتى بارِ ادارة آن را بر دوش نمى‌كشد. بنابراين، مشكل می‌توان آيين هندو را در زمره دينِ متعارف قلمداد كرد.

آيين جَیْنه[1] را از اديان باستاني و غيرآريايي سرزمين هند می‌دانند كه در قرن 6 ق.م، هم‌زمان با آیین بودا در هندوستان ظهور كرده است. آرمان اين دين، رهايي انسان از دايرة وجود و چرخة رنج و بازتولدهای مكرر[2] است[ii] كه البته كمال مطلوب دين وده‌اي[3] و آيين بودا[4] نيز هست. حضور عناصر ضد وده‌اي و يا غير وده‌اي در آيين جینه، آن را به عنوان مخالفی سرسخت برای مرجع در طول تاريخ معرفي كرده‌است. تأكيد دين جینه بر رعايت اصل ناآزاری جانداران[5] و آزادي عقل از سلطة وده‌ها، از مواردی بود که موجب شد اندیشة جینی از دين وده‌اي، كه براي نيل به نجات اجراي شعائر مفصل قرباني و سرسپردگي و خدمت به خدايان وده‌اي را توصيه مي‌كرد[iii]، جدا شود.
جَیْنه واژها‌ي سنسكريت، از ريشة jain به معناي "پيروان جینه‌ها"[6] است. بنابر تاریخ دينی جَیْنه، از اوان هستي، 24 حكيم يا رهبر برجستة ديني، كه همگي به سلامت از چرخۀ بازپیدایی عبور كرده و به مقام جینه (فاتح) دست يافتند، براي رهايي انسان‌ها از چرخة بازپيدايي­های مکرر ظهور كرده‌اند. اين معلمان تيرتهنكره[7] (به معنيآنكه از درياي وجود و بازپيدايي عبور كرده است) لقب دارند و همگي مورد احترام و تقديس جینه می­باشند.[iv] آخرین این اشخاص، کسی است که او را مهاویره[8] به معنای «قهرمان بزرگ» می‌نامند و می‌توان به لحاظ تاریخی او را بنیان­گذار نهایی آیین جَیْنه دانست.
دين جَیْنه رهايي را تنها با تزكية نفس و رعايت رياضات­های سخت و طاقت‌فرسا ممكن مي‌داند[v]، و بر آن است كه روح بدین طريق از ماده‌ای که دور آن را فرا گرفته و سبب اسارت انسان در چرخة متناوب بازپيدايي شده است، رهايي مي‌يابد. بنابراین،آیین جینه، برخلاف وده‌ها، خدا يا خدايان را در رهایی انسان مؤثر نمي‌داند.

[1]- Jainism


[2]- samsāra


[3]- Veda


[4]- Buddhism


[5]- ahimsā


[6]- jina


[7]- tirthankara


[8]- Mahāvira




پی‌نوشت‌ها:

. Folrert, “Jainism”, in Dictionary of Living Relingions, p.369.



[ii]. Radhakrishnan, Indian Philosophy, vol.1, p286.


[iii]. Bhattacharyyan,. Jain Philosophy Historical, p. 190.


[iv]. Dasgapta, A History of Indian Philosophy, vol. 1, p. 170.


[v]. smart, “ Jainism”, E. p. vol. 4, p. 239.

آيين ﺳﻴﻜﻬاز پيدايشش حدود پانصد سال بيشتر نمي‌گذرد. اين آيين را مي‌توان يكي از مهم‌ترين اديان نوظهور قلمداد كرد، چرا‌كه با توجّه به جوان بودنش، توانسته حضور چشم‌گيري در مجامع بين‌المللي داشته باشد. به‌‌ويژه آنكه پيروان اين دين در چند دهة اخير با تأسيس مؤسسات مختلف، سايت‌هاي اينترنتي، و انتشار كتاب‌ها و مجلات مختلف به نشر اعتقادات خود پرداخته‌‌اند. اين آيين بر مبناي تعاليم گورو نانك Guru Nānak و نُه تن از جانشينانش، در منطقة پنجاب، در شبه قارّة هند به‌‌وجود آمده است. اين ده تن در ظرف حدود دويست سال، يكي پس از ديگري، به‌‌تدريج آييني كه ما امروزه آن را به نام ﺳﻴﻜﻬ مي‌شناسيم، به‌‌وجود آوردند. از حدود سيصد سال پيش تا به امروز هم تنها گوروي اين آيين، كتاب مقدّس آنها ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحبGuru Granth Sāhibاست. اصول اين آيين بر سه اصل مهم اعتقاد به يگانگي خداوند، اطاعت محض از معلّم روحاني (گورو Guru) و باور به تناسخ ارواح در زندگي پس از مرگ بنا شده است. علاوه بر اين، آموزه‌هاي اخلاقي مثل نفي نظام طبقاتي، برابري زن و مرد، خدمت به خلق، كار و كوشش، نفي هرگونه رياضت جسماني و داشتن زندگي اجتماعي از ديگر آموزه‌هاي مهم اين آيين محسوب مي‌شود. اين آموزه‌ها بسيار به عقايد اسلامي و هندويي نزديك است، به همين دليل برخي از محققان غير ﺳﻴﻜﻬ معتقدند اين آيين در حقيقت تركيبي از تعاليم اسلامي و هندويي است، كه بنيان‌گذاران آن براي ايجاد آشتي ميان دو دين بزرگ آن منطقه به‌‌وجود آورده‌اند. ولي پيروان آيين ﺳﻴﻜﻬ با اين ديدگاه به‌شدّت مخالف بوده، و دين خود را ديني الاهي و كاملاً مستقل مي‌دانند.
واژة ﺳﻴﻜﻬدر لغت به معني دانش‌آموز، شاگرد و مُريد است. در مورد ريشة آن، سه احتمال مطرح شده است: طبق يكي از آنها اين كلمه ازمصدر ﺳﻴﻜﻬﻨﺎ Sikhnā به معني آموختن، از زبان هندي و پنجابي اخذ شده است.[ii] اين واژه در كتاب مقدّس اين آيين ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب نيز به صورت ﺳﻴﻜﻬ و ﺳﻴﻜﻬﻴﺎ به معني تعاليم گورو و به صورت گورْﺳﻴﻜﻬ و سَتْگور ﺳﻴﻜﻬ به معني پيرو گورو آمده است.[iii]
ﺳﻴﻜﻬ در اصطلاح براي پيروان گورو نانك و نُه جانشين او به‌كار مي‌رود. ﺳﻴﻜﻬ در آغاز اصطلاحي بود به معناي پيرو و مُريد نانك، امّا بعدها نامي براي ديني مستقل با اعتقادات، آداب، و ارزش‌هاي ويژه اطلاق گرديد.[iv]

. معمولاً خود ﺳﻴﻜﻬ ها نام آيين خود را با پسوند دْهَرَم Sikh Dharam كه از ريشة سنسكريت دْهَرَمه به معني طريقت و مسلك است، مي‌خوانند. در مورد تلفّظ صحيح نام اين آيين نيز لازم است متذكّر شويم كه در زبان فارسي به اشتباه نام اين آيين سيك يا در عربي سيخ تلفّظ مي‌شود، در حالي‌كه تلفّظ صحيح نام اين آيين ﺳﻴﻜﻬ است. در زبان فارسي اين نوع «ﻫ» هيچ‌گاه در آخر كلمه بدون اتصال به كلمة ديگر نمي‌آيد و هرگاه بخواهند كلمه‌اي را با هاء تمام كنند از هاي گرد «ه» استفاده مي‌كنند. لذا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه چرا در اينجا نام اين آيين را سيكه ننويسيم كه در زبان فارسي رايج است؟ در پاسخ بايد بگوييم كه در فارسي هيچ هي گردي ساكن تمام نمي‌شود و معمولاً با كسره همراه است. ولي هايي كه در كلمة ﺳﻴﻜﻬ مي‌آيد هاي ساكن، و به تعبيري هاي تنفسي است كه بدون تأكيد زياد بر آن ادا مي‌شود. در زبان اردو كه با خط فارسي نوشته مي‌شود اين مشكل به صورت فوق الذكر حل شده است. به اين‌صورت خواننده مي‌تواند تفاوت بين هاي معمولي و هاي تنفسي را تشخيص دهد. به نظر مي‌رسد اشتباه كساني كه نام اين آيين را سيخ تلفّظ مي‌كنند از نحوة نگارش لاتين نام اين آيين Sikh به‌وجود آمده باشد، چراكه Kh را معمولاً خ مي‌خوانند، بنابراين لازم است براي آشنا شدن با تلفّظ صحيح اين كلمه با نحوة نگارش و تلفّظ آن در زبان هندي و پنجابي آشنا شويم. در الفباي زبان‌هاي هندي حرفي وجود دارد كه تركيبي از ك ساكن و ﻫ است. اين حرف در خط دِوه‌ ناگري، خط نوشتاري زبان هندي است، به صورتِ [k و در خط گورموكهي، يعني خط نوشتاري زبان پنجابي، به صورتِ K نوشته مي‌شود.

[ii]. Chander Dogra & Singh Mansukhani, Encyclopaedia Of Sikh Religion and Culture, (p.436).

[iii]. Guru Granth Sāhib, Majh, Mahla 3, (117) and Guru Granth Sāhib, Gaori Goareri, Mahla 1, (p.221) and Guru Granth Sāhib, Gaori Sukhmani, Mahla 5, (p.14).

[iv]. Hinnells & Owencole, A new Hand book of Living Religions, (p.310).

ايران مثلثي است كه بين دو فرورفتگي خليج‌فارس در جنوب، و درياي خزر در شمال قرار گرفته است و به منزلةپلي ميان شرق و غرب آسيا مي‌باشد. اين كشور با جمعيتي حدود هفتاد ميليون نفر از جمله تمدن‌هاي كهن جهان به حساب مي‌آيد كه از آغاز تاريخ تاكنون محل تبادل فرهنگ‌هاي مختلف جهان بوده است؛ با اين وجود فقط دو دين بزرگ زرتشتي و اسلام در افكار و عقايد مردم اين كشور تأثير به‌سزايي گذاشته‌اند. دين زرتشتي، در گذشتة بسيار دور (رسماً تا 651 م) و دين اسلام، دين رسمي حال حاضر ايران مي‌باشد.
در اين پژوهش بر آنيم كه به بررسي دين زرتشتي در ايران و گسترة آن در جهان بپردازيم.
پيش از ظهور دين زرتشت، ايرنيان مجموعة خداياني را مي‌پرستيدند كه به دوران همزيستي مردم ايران و هند، يا به عبارت ديگر به دوران هند و ايراني تعلق داشتند. تا اينكه زرتشت دين خود را ارائه كرد و كلية خدايان آفريدة «مزدا» Mazdā)) معرفي شدند. اين دين پرسابقه را با نام آورندة آن، يعني زرتشت، مي‌شناسند.
زرتشت كسي بود كه نخستين بار در اوايل 1000 ق.م پيام خويش را اعلام كرد و تعاليم و آموزهاي خويش را رواج داد. اين تعاليم در بستر تاريخ، تكامل يافت و پيروان بسياري را از سرتاسر جهان به دست آورد. آيين زرتشتي در زمان امپراتوري‌ بزرگي چون ساساني به عنوان دين رسمي معرفي شد و بعد از ورود اسلام به ايران نيز در قالب جماعتي از «اهل كتاب»، به فعاليت خويش در سطح جامعه ادامه داد. پيروان اين دين توانستند در كنار ديگر ايرانيان به عقايد و آموزه‌هاي خود بپردازند. بنابراين، صحبت دربارة اين دين كهن با اين قدمت و عظمت، كه البته بارها دچار فراز و نشيب‌هايي شده است، كاري بس دشوار است.
واژة زرتشت در اوستاي قديم (گاهان، كهن‌ترين سرودهاي مربوط به دين زرتشتي) به صورت زَرَثوشتره، (Zaraθuštra)در اوستاي جديد زَرَثوشتره، در فارسي ميانه زَرْدُخشت (Zar (a)duxšt)، و در فارسي جديد زرتشت (Zartušt)و زردشت (Zardušt)آمده است.(1) دربارة وجه اشتقاق اين واژه نظرات گوناگوني را ارائه كرده‌اند البته به دليل قدمت آن هنوز به يك وجه اشتقاق درست از نام اين پيامبر ايراني دست نيافته‌اند. بيشتر مورخان و پژوهش‌گران، پيروان اين دين را به نام «زرتشتيان» خوانده‌اند و از آنها با اين نام ياد كرده‌اند. زرتشتيان ايران را با نام‌ها و گويش‌هاي مختلف و عناوين گوناگوني نامبرده‌اند؛ نام‌هايي كه هريك بار معنايي و ارزش متفاوتي دارند و بيان‌گر تبادر و برداشت افراد نسبت به آنهاست. براي سهولت در تفكيك اين اسامي، آنها را به سه قسمت تقسيم كرده‌اند: نام‌هاي زرتشتيان در پيش از اسلام، نام‌هاي زرتشتيان در پس از اسلام، و همچنين نام‌هايي كه غير زرتشتيان به آنها اطلاق كرده‌اند.
براي نام‌هاي زرتشتيان در پيش از اسلام بايد به فرهنگ‌هاي معتبر اوستايي و پهلوي رجوع و شواهد را در آنجا جستجو كرد. در واژه‌نامه‌هاي اوستايي علاوه بر «زرتشتي» كه پيش‌تر ذكر شد، به صورت مزديسنا (Mazda – yasnā)(= كسي كه مزدا را مي‌پرستد، پيرو دين مزدايي) (2) نيز به‌كار رفته است. در واژه‌نامه‌هاي فارسي ميانه (پهلوي) براي پيروان زرتشتي مَزدَيَسن (Mazdayasn)(3) يا مازدِسن (Māzdesn)(4) به معني (مزداپرست، مزديسن) و همچنين وه‌دين (Vehdēn)(بهدين) به‌ كار رفته است. اما آنچه بسيار مهم و قابل توجه است اين نكته مي‌باشد كه هيچ‌يك از واژه‌نامه‌هاي فارسي ميانه واژة زرتشتي را ندارند، و اين بدان معني است كه در دورة فارسي ميانه از اصطلاح مزديسن و وه‌دين براي خطاب به آنها استفاده مي‌كردند، و نه زرتشتي.(5) پس از ورود اسلام به ايران، زرتشتيان بهپيروي از گذشتگان، خود را مزديسن و بهدين مي‌گفتند و هيچ تغييري در نام‌گذاري آنها به‌طور كل رخ نداد؛ اما در گويش بهدينان يزد، شواهدي در دست است كه زرتشتيان خود را بستهكشتيون، (basta koštiyun)(كسي كه كمربند مقدس زرتشتيان كُشتي را بسته است) وهدين(= بهدين) و همچنين يومه سپيد (yoma Sepid) (كسي كه جامة سفيد زرتشتيان معروف به سدره را پوشيده است) مي‌ناميدند.(6)
همچنين در دوره‌اي، زرتشتيان خود را گَوْر (gavr) مي‌گفتند. اين واژه به معني مرد، انسان، بهدين و زرتشتي است. زماني كه مسلمانان اين واژه را استعمال كردند درست به معناي متضاد آن و به صورت دين و زرتشتي (داراي بارمعنايي منفي) به‌كار بردند. در سال‌هاي اخير، زرتشتيان بيشتر خود را زرتشتي/ زرتشتي مي‌نامند و نام‌هاي فوق ديگر كمتر به‌ كار مي‌روند.
تمام اين نام‌ها، صفاتي بودند كه خود زرتشتيان به خودشان مي‌گفتند. نام‌هاي ديگري را نيز غير زرتشتيان براي خطاب به زرتشتيان استفاده كرده‌اند، كه علاوه بر تمام نام‌هاي يادشده، شامل ايرانيانِ قديم/ ايراني،گبر، پارسي / فارسي،مَجوس /مَجوسي و مغ نيز مي‌شود.

موضوع قفل شده است