|❀❀|ويژه اي تقديم به خاتم اوصياء |❀❀|1173 سال امامت امام عصر(عج)
تبهای اولیه
[INDENT][INDENT] با آتشی که داغ غم تو به دل زده وقتی که این همه ز غمت شکوه میکنم
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
این بارش بهاری من هم خلاصه شد
در آن دو قطره اشک که تبخیر کردهای
قلب مرا شکستی و یادم نبود که
با تکههاش عاطفه تکثیر کردهای
من را در عشق منشأ تأثیر کردهای
شاید برای آمدنت دیر کردهای
[/INDENT][/INDENT]
ممنون از زحمات مدیر عزیز فرهنگی
تو این صفحه هم تایپک های متعددی در مورد امام زمان(عج) نوشته شده است
http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=108
[="Blue"][="Red"]آیا تاحالا غزل 313 حافظ رو خوندید؟[/]
باز آی ساقیا که هواخواه خدمتم/ مشتاق بندگی و دعای گوی دولتم
زآنجا که فیض جام سعادت فروغ تست / بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت/ تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بد نامی ای حکیم/ کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار/ این موهبت رسید زمیراث فطرتم
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش/ در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف / ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دورم بصورت از در دولت سرای تو/ لیکن بجان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم
[="#ff0000"] شاهد این شعر هم زیباست[/]
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم/لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست/ دیرگاهست کزین جام هلالی مستم
از ثبات خودم این نکته خوش آمد که بجور/ در سر کوی تو از پای طلب ننشستم
برای تعجیل در ظهور منجی عالمیان
مهدی فاطمه(س)
[="DarkGreen"]صلوات[/][/]
[="Purple"]منبع:وبلاگ چهارده آینه حق[/]
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآيی
دائم گل اين بستان شاداب نمیماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی
ديشب گله ی زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی
صد باد صبا اين جا با سلسله میرقصند
اين است حريف ای دل تا باد نپيمايی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايی
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نيست
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای ياد توام مونس در گوشه ی تنهايی
در دايره ی قسمت ما نقطه ی تسليميم
لطف آن چه تو انديشی حکم آن چه تو فرمايی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نيست
کفر است در اين مذهب خودبينی و خودرايی
زين دايره ی مينا خونين جگرم می ده
تا حل کنم اين مشکل در ساغر مينايی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شاديت مبارک باد ای عاشق شيدايی
تو آخرین ستاره امیدی. به امید دیدن توست که شب های بی ماه، خودکشی نمی کنند.
اگر عطر وجود تو نبود، کوه ها، این میخ های پوسیده، خیال نگاه داشتن زمین را نداشتند.
اگر سایه مهربانی تو بر سر خاک نبود، هیچ دانه ای جوانه نمی زد و هیچ ابری نمی بارید.
اگر به امامت تو ایمان نداشت، اگر ولایت تکوینی تو نبود، خاک، نفس کشیدن را فراموش می کرد و اگر ولایت تشریعی ات نبود، بهشت و جهنم، در غم آب و نان، لای آواز رودهای مسافر گم می شد.
اگر به عشق رد پای تو نبود، هیچ موجی پا به ساحل نمی گذاشت.
عباس محمدی
شد خزان به پایت، بهار باور من *** سایه بان مهرت نمانده برسر من
جز غمت ندارم به حال دل گواهی *** ای که نور چشمم در این شب سیاهی
چشم من به راهت همیشه تا بیایی *** باغ من! بهارم! بهشت من! کجایی؟
جان من! کجایی؟ کجایی؟ که بی تو دل شکسته ام*سر به زانوی غم نهاده ام، به گوشه ای نشسته ام
آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا **** مانده با نگاهی به راهی که میرود به ناکجا
ای گل آشنا! *** بی قرارم بیا
وای از این غم جدایی *** باغ من !بهارم !بهشت من کجایی؟
اللهم عجل لولیک الفرج
مولای من سلام :Gol:
روزی که مسیر آمدنت را گل باران می کنند ، ممکن است من نباشم ، ولی داستان عاشقی مرا برایت خواهند گفت .:hamdel:
خواهند گفت نغمه عاشقانه ام در میان مشتاقانت چه آتشی به پا می کرد و چگونه بازار عاشقی تو را گرم می نمود . خواهند گفت آن روز که می رفتم نگران به قفا می نگریستم گویا چیزی جا گذاشته ام ، گویا با کسی قرار ملاقات داشته ام ، خواهند گفت دردهایی را که از نبودنت چشیدم ،همه را خواهند گفت .
دوست دارم آنروز که می آیی سراغ مرا بگیری ، راستی هزار دستان من کو ؟
چقدر آرزو داشتم وقتی که می آمدی روضه بی دستی ابالفضل را برایت می خواندم ، آن وقت زانو به بغل می گرفتی و می گریستی و ما برای زانو به بغل گرفتنت می مردیم .
می دانم مرا دوست داری می دانم ، دست دعای تو مرا سر پا نگه داشته ، همه را می دانم . حتی می دانم دلت برایمان تنگ شده ، آمدنت هم که دست خودت نیست ! گریه نکن ! کسی نیست درد تو را بفهمد ؟ خسته شده ای؟ نگران نباش ما منتظر می مانیم تا بیایی ، نمی گذاریم ذره ای احساس غربت کنی ، به شما قول می دهم مجالس شما را روز به روز گرمتر به پا کنیم ، نگران نباش آنقدر دعا می کنیم تا بیایی .
می دانی چرا دوست دارم وقتی می آیی زنده باشم ؟ نه برای خودم که البته این موهبت بزرگی است بلکه برای دل مادرت ، می ترسم وقتی می روم سراغ تو را از من بگیرد و من بی خبر باشم ، راستی اگر به من بگوید شما آماده نبودید وگر نه پسرم می آمد ! نه ، من دیگر طاقت اشک های مادرت را ندارم .
فدای تو شوم ! در این روزها همه می خندند و من اشک می ریزم ، دلم خیلی برایت بهانه می گیرد ، هرچه به نیمه شعبان نزدیک تر می شویم بیشتر بهانه می گیرد ، نگذار بالای سنگ قبرم بنویسند ؛جوان ناکام !!
رخ باز کن ، اینجا همه دلتنگ تواند .
نازنین ؛ اگر جویای احوال عاشقانت هستی ، همه خوبیم ، ملالی نیست جز دوری شما نور چشم عزیزمان !
خدا حافظ . غلام آستانت ، رضا
جهنم مطلوب (دست نوشته های مرحوم شیخ رضا ابوالقاسمی پور)