درباره مسلم بیشتر بدانیم
تبهای اولیه
پدر حضرت مسلم، عقیل بن ابی طالب و مادرش به روایت ابوالفرج «علیه» بود.از سال تولد او اطلاعی در دست نیست آنحضرت در نهم ذیحجه سال شصت هجری در کوفه به شهادت رسید.
مسلم در زمان حضرت امير(ع) نوجوانى رشيد و پاك بود كه به افتخار دامادى آن حضرت نايل شد و با يكى از دختران امام به نام «رقيه» ازدواج كرد
در زمان حكومت آن حضرت (بين سالهاى 36 تا 40 هجرى) از جانب آن امام، متصدى برخى از منصبهاى نظامى در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفين، وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) لشگر خود را صفآرايى مىكرد، امام حسن و امام حسين(ع) و عبداللهبن جعفر و مسلمبن عقيل را بر جناح راستسپاه، مامور كرد.
حضرت على(ع) از پيامبر اسلام حديثى را در مدح «عقيل» نقل مىكند كه آن حضرت فرمودند: «من او را (عقيل را) به دو جهت دوست دارم: يكى، به خاطر خودش، و يكى هم به خاطر اين كه پدرش ابوطالب او را دوست مىداشت.» و در آخر، خطاب به على(ع) فرمود:
«فرزند او -مسلم -در راه فرزند تو كشته خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشك مىريزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود مىفرستند.» آن گاه پيامبر اسلام گريست تا آن كه اشكهايش بر سينهاش ريخت و فرمود: «به سوى خدا شكايت مىبرم، از آنچه كه خاندانم
وقتی فرستادگان و نامه های کوفیان از حد گذشت و تعداد نامه های آنانبه دوازده هزار رسید، امام حسين(ع) طى نامه و پيامى جداگانه كه خطاب به مردم كوفه نوشت، تكليف مردم و ماموريت مسلم را روشن ساخت. متن نامه امام چنين بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم
از حسين بن على، به جماعت مؤمنان و مسلمانان;
اما بعد، سعيد و هانى، با نامههايتان نزد من آمدند. آنان آخرين كسانى بودند از فرستادگانتان كه نزد من آمدند. من تمام مقصود و هدفى را كه ذكر كرده بوديد فهميدم. بيشتر سخن شما اين بود كه: ما را امام و پيشوايى نيست، پس بشتاب! شايد خدا ما را به واسطه تو بر هدايت، هماهنگ و مجتمع كند. اينك، من برادرم،عموزادهام و شخص مورد اعتمادم از خانوادهخويش «مسلمبن عقيل» را به سوى شما فرستادم و او را مامور كردم كه از حال شما و از كار و نظرتان به من گزارش بفرستد. اگر به من چنين گزارش دهد كه راى بزرگان و صاحبان فضل و خرد شما،همانند چيزى است كه قاصدان شما گفتند و در نامههاى شما نوشته شده استبه خواستخدا بزودى به سويتان خواهم آمد. به جانم سوگند پيشوا و امام، تنها و تنها كسى است كه به كتاب خدا حكم و عمل كند و به قسط رفتار نمايد و به حق، گردن بنهد و خود را وقف و پايبند فرمان خدا سازد، والسلام.»
حضرت مسلم بنا به فرمان امام به سمت کوفه حرکت نمود. پس از رسیدن بهکوفه مردم، اظهار مسرت و خوشحالی کردند و دسته دسته به حضور آن حضرت آمدند. مسلمنامه امام را برای آنان تلاوت کرد و ایشان با شنیدن مضمون نامه، گریان شدند و بامسلم بیعت نمودند.
«مسلم بن عقيل»،ابتدا در خانه «مختار» ساکن شد اما بعد از ورود ابن زیاد به کوفه به خاطر تامین امنیت مقر و مخفيگاه خود را تغيير داد و به خانه «هانى» رفت.
شیخ مفید می نگارد: تعداد هیجده هزارنفر با مسلم بن عقیل بیعت کردند. بعد از این جریان بود که مسلم برای امام حسین علیهالسلام نامه نوشت که: من تا کنون از هیجده هزار نفر برای شما بیعت گرفته ام، چنانچهبه این سرزمین بیایید، مناسب است.
يزيد براى حفظ سلطه و حاکميت بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبيداللهبن زياد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن زياد» با حفظ سمت، والى کوفه نيزشد. ماموريت ابن زياد آن بود که به کوفه برود و «مسلم بن عقيل» را دستگير کند وسپس او را محبوس يا تبعيد کند، يا به قتل برساند.
از اين پس، مجراى بسيارى از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابن زياد، رؤساىقبايل را طلبيد و برايشان صحبتهاى تهديدآميز کرد و از آنان خواست که ناممخالفان يزيد را به او گزارش دهند، وگرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت. تهديدها و تطميعها و فريبکاريها و تبليغهاى دامنهدار، تاثير خود را بخشيد ووالى جديد، توانست با قدرت و قوت و با تمام امکانات جاسوسى و خبرگيرى و خبررسانى،جوى از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگيريها و خشونتها و برخوردهاى تندى کهانجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت. و در نهایت موفق به دستگیری و شهادت مسلم شد .
منابع
ارشاد شيخ مفيد
تاريخ طبرى
بحارالانوار ، محمد باقر مجلسى
الكامل، ابن اثير
مقاتل الطالبيين ،ابوالفرج اصفهانى
نفس المهموم شيخ عباس قمى