قضیه ابوعلی سینا صحت دارد؟

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قضیه ابوعلی سینا صحت دارد؟

سلام. خیلی وقتها پیش در کتابی خوانده بودم که شیخ الرئیس ابوعلی سینا ، زیاد به طرف زنها می رفت (البته به طور مشروع- حالا یا زیاد زن می گرفته ، یا زیاد به نزد همسر واحده اش میرفته) و وقتی به او تذکر می داده اند که این کار باعث کوتاهی عمر انسان می شود ، در پاسخ می گفته: کیفیت عمر مهم است ، نه کمیت عمر. (این ، جمله مشهوری از ابن سینا است).
جالب اینکه ابن سینا در سن 58 سالگی (اگر اشتباه نکنم) فوت کرد و همه دانشمندان اسلامی و ایرانی ، از اینکه چنین دانشمند بزرگی عمر کوتاهی داشت متأسفند (نقل از یکی از کتب استاد مطهری).

البته بنده روی قضیه ای که از شیخ الرئیس نقل کردم، نقد شخصی خودم را دارم...

انگار مسأله « استعداد علمی » و « تمایل غریزی » یک ربطهایی به هم دارند...

در اینجا از دوستان کارشناس و سایر دوستان تقاضا دارم در صورتی که اطلاع مستند خاصی از موردی که درباره شیخ الرئیس بوعلی سینا و جمله معروفش ذکر کردم دارند ، ذکر بفرمایند. اصولاً از نظر جامعه شناسی تاریخی ، عرف جامعه در زمان ابوعلی سینا چطور بوده است: آیا مثل الان تک همسری رایج بوده و ازدواج موقت و تعدد زوجات امر منکری شمرده می شده است؟

یاقوت احمر;81836 نوشت:
انگار مسأله « استعداد علمی » و « تمایل غریزی » یک ربطهایی به هم دارند... در اینجا از دوستان کارشناس و سایر دوستان تقاضا دارم در صورتی که اطلاع مستند خاصی از موردی که درباره شیخ الرئیس بوعلی سینا و جمله معروفش ذکر کردم دارند ، ذکر بفرمایند. اصولاً از نظر جامعه شناسی تاریخی ، عرف جامعه در زمان ابوعلی سینا چطور بوده است: آیا مثل الان تک همسری رایج بوده و ازدواج موقت و تعدد زوجات امر منکری شمرده می شده است؟

سلام
بنده شنیده ام بعضی نوابغ علمی اصلا زن نداشته اند . لذا این دو موضوع نمی تواند به همدیگر ربطی داشته باشند . و اما
قضیه تعدد زوجات تا چند دهه پیش امری عادی بوده است چه رسد به دوران بوعلی سینا
همه بدبختی ها وقتی شروع شد که فرهنگ غرب به جامعه وارد گشت
زنان باسواد!! شدند و طریق انحصار طلبی پیمودند
و امروز بعضیشان حلال شرعی را خیانت می دانند!!
حتی برخی زنان متدین و فرهیخته ما هم نمی توانند با موضوع تعدد زوجات به راحتی کنار بیایند
از کوچه سلامت ما ( مردان کنونی ) را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
با این حرفها باید آماده شنیدن حرفهای تندی از سوی حضرات نسوان باشم
موفق در پناه حق

من بر عکس شما شنیدم که ابو علی سینا اصلا ازدواج نکرده

حامد;81851 نوشت:
سلام
بنده شنیده ام بعضی نوابغ علمی اصلا زن نداشته اند . لذا این دو موضوع نمی تواند به همدیگر ربطی داشته باشند . و اما
قضیه تعدد زوجات تا چند دهه پیش امری عادی بوده است چه رسد به دوران بوعلی سینا
همه بدبختی ها وقتی شروع شد که فرهنگ غرب به جامعه وارد گشت
زنان باسواد!! شدند و طریق انحصار طلبی پیمودند
و امروز بعضیشان حلال شرعی را خیانت می دانند!!
حتی برخی زنان متدین و فرهیخته ما هم نمی توانند با موضوع تعدد زوجات به راحتی کنار بیایند
از کوچه سلامت ما ( مردان کنونی ) را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
با این حرفها باید آماده شنیدن حرفهای تندی از سوی حضرات نسوان باشم
موفق در پناه حق

حامد;81851 نوشت:
حتی برخی زنان متدین و فرهیخته ما هم نمی توانند با موضوع تعدد زوجات به راحتی کنار بیایند

جناب حامد توصیه میکنم برای احیا این حلال فراموش شده جنابعالی پیشقدم شوید و در ابتدا برای پدرتان یا پدر خانمتان یا شوهر خواهرتان استین بالا بزنید انشاالله که شما انحصار طلب نباشید و با پیشنهاد من موافقت کنید

و خودم شخصا چون با این حلال مخالف هستم نمی تونم توصیه فوق را به کار بندم و برای افراد ذکر شده کاری انجام دهم بنابرای در راستای انجام فرایض الهی سعی می کنم محرماتی که قبح انها فراموش شده را به همه کسانی که با انها ارتباط دارم یاد اوری کنم

از جمله اسراف حرامی که به اسانی همه ان را انجام میدهند

شادان;81856 نوشت:
و خودم شخصا چون با این حلال مخالف هستم نمی تونم توصیه فوق را به کار بندم

سلام
امیدوارم منظورتان از مخالف بودن مخالفت با حکم شرعی نباشد
فکر نمی کنم یک مسلمان معتقد به خود جرات دهد با حکم خدا اظهار مخالفت کند . می کند ؟
بله می توان گفت بنده موافق نیستم تا ضرورت پیش نیامده این کار بشود .
انشاء الله که منظورتان این باشد
و اما اگر حقیر باشم در صورت لزوم برای تمام مردان ایران نه دو زن بلکه چهار زن حلال شرعی می گیرم
موفق در پناه حق

شادان;81856 نوشت:
جناب حامد توصیه میکنم برای احیا این حلال فراموش شده جنابعالی پیشقدم شوید و در ابتدا برای پدرتان یا پدر خانمتان یا شوهر خواهرتان استین بالا بزنید انشاالله که شما انحصار طلب نباشید و با پیشنهاد من موافقت کنید

:Graphic (63):

سلام علیکم جمیعا

حامد گفت الان جماعت نسوان خدمتش میرسند راست گفت.

در مورد بوعلی سینا به این سادگیها نباید قضاوت کرد و تصمیم گرفت.

مثالی بزنم تا موضوع در مورد جماعت اهل تحقیق روشن شود.

طبیبی از استاد شنیده بود که شرب خمر عوارضی بر دستگاه گوارش قوه تحلیل و تفکر و تحریک میل جنسی را در بر دارد.

این شاگرد که دانسته های خود را در مورد شرب خمر و عوارضش به نهایت رسانده بود بدنبال راهی برای ترک این شرب خمر برای معتادین الکلی میگشت ولی چون از احوالشان بی خبر بود

فکر میکنید
چکار کرد ؟

از شرع خدا و سلامت جسم بخاطر یافتن راه درمان گذشت و روزی عده ای که خدمت این طبیب می آمدند و طبیب آنها را از شرب خمر منع میکرد دیدند که بله طبیب دارد شراب میخرد و شراب میخورد.

بگذریم که راهی که پیدا کرد یا نکرد چون در آثار او درمان قطعی ای درج نشده ولی در باب تحریکات مغزی و ... مطالب بسیاری نوشته شده.

حال نقل بوعلی است.
1- بوعلی اگر آدم عادی ای بود کسی نه در تاریخ چنین مینوشت و امروز پس از چند صد سال بگوئیم عجب
2- چون آدم عادی ای نبود نقلهائی که از او میرود هم عادی نیست.
3- اینکه بنده مستنداتی دال بر ( استغفرالله ) هرزگی شیخ الرئیس بوعلی سینا ( مشابه مستنداتی که شما اشاره فرمودید ) تا بحال ندیدم و تا آنجائیکه بنده ایشان را میشناسم یگانه زمان خود بود نه فقط در طب و ...
عرفان و پرهیزگاری بوعلی هم زبانزد است.

یاحق

bina88;81904 نوشت:
هرزگی شیخ الرئیس بوعلی سینا

سلام
یکی از دوستان تاپیک زد که چرا زنان کافر می شوند بعد توضیح داده بود که زنان در موضوع ازدواج مجدد و موقت تابع دین نیستند
از کلمه هرزگی خانوم بینا چه برداشت می کنید ؟
از نظر تمام زنان ( بجز اندکی ) حکم ازدواج موقت و مجدد حکیمانه نیست
اگر تعدد زوجات هرزگی است نعوذ بالله در مورد رسول الله ص و ائمه علیهم السلام چه می فرمایید ؟!!!
واقعا که بعضیها نمی دانند چه می گویند ؟
هر حکمی باب دلتان بود تایید و هرکدام نبود پشت سر می اندازید ؟ همان کار یهودیها ؟
حرفهایی نزنید که بعضی تنقیصها در مورد دیانت زنان درست از آب درآید .
موفق در تبعیت از حق

حامد;81960 نوشت:
یکی از دوستان تاپیک زد که چرا زنان کافر می شوند بعد توضیح داده بود که زنان در موضوع ازدواج مجدد و موقت تابع دین نیستند

سلام و درود :Gol:

خداوند را صد هزار مرتبه شکر تا نفسی میره و میاد تا از خودم و تاپیکم دفاع کنم

تهمت تو روز روشن!!!!!!

جناب حامد!!!!
اگر منظورتون این تاپیکه http://www.askdin.com/showthread.php?t=9574

که لطفا از من نقل قول کنید که در ازدواج مجدد تابع دین نیستم!!!!

خداوندا به تو پناه میبرم از شر شیطان رانده شده!!!!

حامد;81960 نوشت:
خانوم بینا

آقای بینا

نه خانم بینا!!!!

حامد;81960 نوشت:
اگر تعدد زوجات هرزگی است نعوذ بالله در مورد رسول الله ص و ائمه علیهم السلام چه می فرمایید ؟!!!

شما اگر مثل این بزرگوارانی یک دور تسبیح زن بگیر!!!!!

po0neh;81968 نوشت:
شما اگر مثل این بزرگوارانی یک دور تسبیح زن بگیر!!!!!

سلام
حکم خدا حکم خداست بنده و شما حق نداریم با مصلحت اندیشی های خود آنرا تعطیل کنیم
هرکسی به اندازه خودش عقل دارد
اگر هم نداشت در آتش بی عقلی اش می سوزد
من و شما حق نداریم حکم خدا را بخاطر بی عقلی افراد رد کنیم
خداوند شما را با تاپیکتان محشور فرماید نه این تاپیک نبود
موفق

سلام مجدد:Gol:

پس لطفا با سند صحبت کنید
آدرس اون تاپیک (اگر وجود خارجی داره) بذارید ببینیم !!!!!

خداوند همه را به راه راست هدایت کند!!!!!

کاربران محترم لطفا مباحث را در مسیر علمی پیش ببرید واز به حاشیه بردن مباحث خودداری نمایید با تشکر.

حامد;81869 نوشت:
سلام

و اما اگر حقیر باشم در صورت لزوم برای تمام مردان ایران نه دو زن بلکه چهار زن حلال شرعی می گیرم
موفق در پناه حق


با سلام

از حسن نیت و اهتمام جنابعالی در جهت احیای احکام الهی سپاسگزارم اما فکر نمیکنین که از خدا هم در این غیرت ورزی جلو زده اید!؟
اگر قرار بود این چند همسری مربوط به شرایط خاص همگانی شود خداوند حتما بدون قید و شرط و بدون توصیه به قناعت بر یک همسر امر بدان میفرمود.
و ضمنا جمله جنابعالی دارای تناقضی اشکار میباشد. چگونه در صورت لزوم را با تمام مردان ایران جمع می کنید؟!!! اگر همه استدالات جنابعالی بدین منوال است در پندارهای خود کمی شک کنین و از مرکب غرورتان پیاده شوید.
و نکته اخر اینکه شما از نسبت جمعیتی بین زنان و مردان اگاه نیستد اگر قرار باشد این چند همسری برای همه مردان عملی شود نیاز به یک جنگ جهانی و از بین رفتن 3/4 جمعیت کنونی مردان است تا جنابعالی بتوانید از قبل زنان بازمانده انان برای باقی مردان 2 تا 4 همسر دائم اختیار کنید!
لطفا قبل از اتخاذ تصمیمات واقعیت و شرایط موجود را نیز در نظر بگیرید و هر که غیر خود را چوب بی عقلی نزنید
و در اخر کلام معصوم
"مبادا از خود راضی شوی که ناراضیان از تو زیاد خواهند شد"

با کمال احترام
در پناه حق

یاقوت احمر;81836 نوشت:
سلام. خیلی وقتها پیش در کتابی خوانده بودم که شیخ الرئیس ابوعلی سینا ، زیاد به طرف زنها می رفت (البته به طور مشروع- حالا یا زیاد زن می گرفته ، یا زیاد به نزد همسر واحده اش میرفته) و وقتی به او تذکر می داده اند که این کار باعث کوتاهی عمر انسان می شود ، در پاسخ می گفته: کیفیت عمر مهم است ، نه کمیت عمر. (این ، جمله مشهوری از ابن سینا است).
جالب اینکه ابن سینا در سن 58 سالگی (اگر اشتباه نکنم) فوت کرد و همه دانشمندان اسلامی و ایرانی ، از اینکه چنین دانشمند بزرگی عمر کوتاهی داشت متأسفند (نقل از یکی از کتب استاد مطهری).

البته بنده روی قضیه ای که از شیخ الرئیس نقل کردم، نقد شخصی خودم را دارم...

انگار مسأله « استعداد علمی » و « تمایل غریزی » یک ربطهایی به هم دارند...

در اینجا از دوستان کارشناس و سایر دوستان تقاضا دارم در صورتی که اطلاع مستند خاصی از موردی که درباره شیخ الرئیس بوعلی سینا و جمله معروفش ذکر کردم دارند ، ذکر بفرمایند. اصولاً از نظر جامعه شناسی تاریخی ، عرف جامعه در زمان ابوعلی سینا چطور بوده است: آیا مثل الان تک همسری رایج بوده و ازدواج موقت و تعدد زوجات امر منکری شمرده می شده است؟

سلام به همه کاربران محترم

بحث این تاپیک در مورد تعدد زوجات و ازدواج موقت نیست. علاوه بر اینکه این یک مسأله فقهی است که حکم آن معلوم است و محل اختلاف نیست ، در همین سایت تاپیکهای اختصاصی در این زمینه وجود دارد.

ما در اینجا درباره قضیه شیخ الرئیس ابوعلی سینا صحبت می کنیم.
همانطور که عرض کردم ، جمله « کیفیت عمر مهم است نه کمیت عمر » ، جمله مشهوری از این دانشمند برجسته است که طوری که بنده خوانده ام ، در پاسخ به اشکالی که در این زمینه از او گرفته اند، بیان کرده است.

در اینجا از کارشناسان محترم و دوستان صاحب اطلاع خواهشمندم این قضیه را بررسی نمایند.

بنده در مورد ارتباط بین دو مسأله « استعداد علمی » و « تمایلات غریزی » ، مطلب مویدی از یکی از پزشکان هم شنیده ام.

ابوعلی سینا درست فرموده کیفیت عمر نه کمیت ان
زندگی یه ادم فاسد و معتاد را با زندگی یه دانشمند اهل تحقیق و پژوهش مقایسه کنید متوجه منظور بوعلی میشوید

بنده در مورد ارتباط بین دو مسأله « استعداد علمی » و « تمایلات غریزی » ، مطلب مویدی از یکی از پزشکان هم شنیده ام
.

کاش این پزشک تحقیقاتی را که روی مشتریان دایم مراکز فساد انجام داده و از استعدادهای علمی این افراد کزارش دقیقتری منتشر میکرد

این موضوع هم چیز مفیدی برای ادامه دادن نداره و به نظر می رسد می خواهید یه یه نتیجه غلط از یک فرضیه غلط برداشت شود

اینم از اون حرفای بی پایه و اساسیه که میشد به این دانشمند بزرگ نسبت بدن. اصلا عقل و شهوترانی با هم در تضادند. امروزه در بعضی از جاهای دنیا برای اینکه حداکثر کارایی را از نخبه هاشون ببرن در مواقع لزوم برای مدتی روابط ج ن س ی را براشون ممنوع میکنن.
تازه کی ابن سینا فرصت پرداختن به این کارها رو داشته خدا میدونه...

بی دل;81980 نوشت:
با سلام از حسن نیت و اهتمام جنابعالی در جهت احیای احکام الهی سپاسگزارم اما فکر نمیکنین که از خدا هم در این غیرت ورزی جلو زده اید!؟ اگر قرار بود این چند همسری مربوط به شرایط خاص همگانی شود خداوند حتما بدون قید و شرط و بدون توصیه به قناعت بر یک همسر امر بدان میفرمود. و ضمنا جمله جنابعالی دارای تناقضی اشکار میباشد. چگونه در صورت لزوم را با تمام مردان ایران جمع می کنید؟!!! اگر همه استدالات جنابعالی بدین منوال است در پندارهای خود کمی شک کنین و از مرکب غرورتان پیاده شوید. و نکته اخر اینکه شما از نسبت جمعیتی بین زنان و مردان اگاه نیستد اگر قرار باشد این چند همسری برای همه مردان عملی شود نیاز به یک جنگ جهانی و از بین رفتن 3/4 جمعیت کنونی مردان است تا جنابعالی بتوانید از قبل زنان بازمانده انان برای باقی مردان 2 تا 4 همسر دائم اختیار کنید! لطفا قبل از اتخاذ تصمیمات واقعیت و شرایط موجود را نیز در نظر بگیرید و هر که غیر خود را چوب بی عقلی نزنید و در اخر کلام معصوم "مبادا از خود راضی شوی که ناراضیان از تو زیاد خواهند شد" با کمال احترام در پناه حق

سلام
با کسانی که احکام الهی را به مصلحت اندیشی مورد تشکیک قرار می دهند متکبرانه حرف می زنیم چون این تکبر از آن تکبر بدتر نیست چه تکبری بالاتر از عرض اندام در برابر حکم خدا
دیگر اینکه این سنگ جواب آن کلوخ بود . کلوخ را هم مطالعه فرمایید بعد اظهار نظر
متشکرم
موفق در دقت

po0neh;81975 نوشت:
سلام مجدد

جناب حامد!!!!!

po0neh;81975 نوشت:
آدرس اون تاپیک (اگر وجود خارجی داره) بذارید ببینیم !!!!!

علی یارتان!

یاقوت احمر;82010 نوشت:
ما در اینجا درباره قضیه شیخ الرئیس ابوعلی سینا صحبت می کنیم. همانطور که عرض کردم ، جمله « کیفیت عمر مهم است نه کمیت عمر » ، جمله مشهوری از این دانشمند برجسته است که طوری که بنده خوانده ام ، در پاسخ به اشکالی که در این زمینه از او گرفته اند، بیان کرده است. در اینجا از کارشناسان محترم و دوستان صاحب اطلاع خواهشمندم این قضیه را بررسی نمایند.

سلام.
کارشناسان محترم سایت...

من حتی روایتی از حضرت محمد شنیدم که فرموده اند من دو چیز در جهان یا همان دنیا را دوست دارم.1)تفکر2)زن
پس جدی نگیرید

سلام :Gol:

punisher;83061 نوشت:
من حتی روایتی از حضرت محمد شنیدم که فرموده اند من دو چیز در جهان یا همان دنیا را دوست دارم.1)تفکر2)زن

این روایت صحت داره ؟؟؟؟!!!

ممنون میشم کارشناسان بزرگوار بیشتر در مورد این روایت توضیح بدن :Gol:

شاد باشید:Gol:

التماس دعا:Gol:

من دقیقا در مورد اولی که تفکر است کمی شک دارم ولی در رابطه با دومی که زن است کاملا مطمئن هستم

شادان;81856 نوشت:
جناب حامد توصیه میکنم برای احیا این حلال فراموش شده جنابعالی پیشقدم شوید و در ابتدا برای پدرتان یا پدر خانمتان یا شوهر خواهرتان استین بالا بزنید انشاالله که شما انحصار طلب نباشید و با پیشنهاد من موافقت کنید

[="Red"]و خودم شخصا چون با این حلال مخالف هستم نمی تونم توصیه فوق را به کار بندم[/] و برای افراد ذکر شده کاری انجام دهم بنابرای در راستای انجام فرایض الهی سعی می کنم محرماتی که قبح انها فراموش شده را به همه کسانی که با انها ارتباط دارم یاد اوری کنم

از جمله اسراف حرامی که به اسانی همه ان را انجام میدهند

.سلام..

برخی از اشخاص فکر می کنند هر چه را که اسلام حلال نموده بالفور باید دست بکار شد ...

در حالی که هر حلالی لازم الاجرا نیست همانطور که هر حرامی ممتنع الانجام...

اسلام خوردن خیلی از چیزها را حلال می داند و لی کسانی حتی رغبت به انجام ان ندارند ؛مانند خورش ملخ و یا ملخ پلو:khandeh!: ...

در حالی که اسلام خوردن گوشت میت و حتی بدتر از ان را نیز در شرایط خودش حلال نموده ؛حال کسی بگوید من انجام نمی دهم !!...چون نظر شخصی ام علیه ان بر می تابد..

در احکام قطعی شرعی نظرات شخصی ارزشش فقط در حد شنیدن است وفراتر از گوش نخواهد رفت ؛...

یاحق

سوال;83064 نوشت:
سلام :Gol:

این روایت صحت داره ؟؟؟؟!!!

ممنون میشم کارشناسان بزرگوار بیشتر در مورد این روایت توضیح بدن :Gol:

شاد باشید:Gol:

التماس دعا:Gol:

با سلام

قبل از پرداختن به این موضوع از دوستان گرامی تقاضا دارم که در مورد این سرنگار اگر سخنی دارند بفرمایند که مطلب به بیراه نرود !
و چنانچه سولالی داشتند آنرا در یک تاپیک مجزا قرار دهند !:Sham:

آنچه جالب توجه است این که با تحلیل محتوا و در دست داشتن یک رویکرد تربیتی و روان شناختی، چگونه می توان از سطح ترجمه یک حدیث نبوی عبور کرد و به برخی از لایه های زیرین محتوای کلام معصومان و پیراستگان راه یافت.:Sham:
بسیاری از مؤمنانی که دوست دارند رفتار، منش و چه بسا احساسات و عواطف خود را به گونه ای نبوی پالایش و تصعید کنند، ممکن است با این پرسش روبه رو باشند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به عنوان الگوی برتری از اخلاق و شخصیت الهی چگونه بودند؟

ایشان چه چیزهایی را دوست می داشتند؟
چگونه در زندگی روزمره رفتار می کردند؟

و بالاخره منششان چه بود؟

به نظر می رسد همین سؤال، حرکت دهنده مفسّر گرانقدر معاصر حضرت علامه طباطبائی بود که طی دوازده سال کوشیدند، برخی از زوایای سیره نبوی را در کتابی با عنوان سنن النبی گردآوری کنند.:Sham:
این کتاب مجموعه جالبی است؛ زوایای زیبایی از زندگی حضرت را به هم پیوند داده است.

من هم یک روز با این سؤال رو در رو شدم که: راستی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه چیزهایی را در این دنیا دوست داشتند؟:Sham:
چه چیزهایی بیش تر مورد علاقه و توجهشان بود؟ :Sham:

حضرت عواطف و احساسات عشق و محبت خود را چگونه اولویت گذاری می کردند؟

تا این که به این نبوی برخوردم:....
بله، حضرت هم مانند ما چیزهای خاصی را دوست دارند و حتی بین دوست داشتنی ها فرق می گذارند؛ برخی را بیش تر و بعضی را کم تر دوست دارند.
بوی خوش، همسران و نماز از دوست داشتنی ترها بود.:Sham:

برای جهت دهی و پالایش عواطف و احساسات خود این گفتار نبوی را مرور می کنیم:
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «حُبّبَ الیَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعلت قرّةُ عینی فی الصلاةِ.»(3)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: از دنیای شما سه چیز مورد علاقه من قرار داده شده است: زنان، عطر و نور چشم من در نماز است.:Sham:
فرمایش پیامبر از نگاه غزّالی
این حدیث توسط ابوحامد محمّد عزّالی (450 505 ه.ق) و در کاوش جالب او در کتاب المحبة از مجموعه احیاء علوم الدین مطرح شده است.
هدف اصلی غزّالی از مطرح ساختن این روایت، تبیین چیستی عشق و برشماری مراحل و گونه های آن به منظور برجسته سازی برترین و بلندترین گونه عشق است که به خداوند اختصاص می یابد.
«عشق» در نگاه غزّالی یک پدیده روانی است که ادراک و لذت را در هم آمیخته است.
شاید هدف او از این توصیف آن بوده است که در دوستی و عشق، دو ساحت شناختی و هیجانی به هم پیوند می خورد.(4)

غزّالی بر این باور است که به فراخور تقسیم مجراهای حسی گوناگون، دریافت های حسی و ادراکی ما در درد و خوشی متفاوت خواهد بود. هر حس با گونه ویژه ای از ادراک و بی تردید، با نوع مشخصی از لذت یا درد سر و کار دارد.
بنابراین، او روایت نبوی بالا را به عنوان نمونه و مثال روشنی از بحث خویش در گوناگونی دریافت های حسی و ادراکی لذت مطرح می کند.

گمان وی بر این است که در کلام پیامبر هر یک از سه واژه زنان (نساء)، بوی خوش (طیب) و نماز (صلوة) به یک یا چند حس ویژه پیوسته شده است.

برای مثال، عطرها تنها به این دلیل مطلوب و مورد علاقه ما هستند که بوی خوش آن ها را از راه بوییدن و نه دیدن و شنیدن احساس می کنیم.
از سوی دیگر، زنان از آن رو در دل مردان جای می گیرند که با دیدن و تماس بدنی، از آنان لذت می برند.

پیامد این مطلب آن است که سایر حواس همچون بویایی، چشایی و شنوایی در لذت بردن از زنان نقشی ندارد. اما نماز به عنوان دلپذیرترین عملی که از راه دل و عقل احساس می شود، مورد توجه یک مؤمن و دین باور قرار می گیرد.
از این رو، غزّالی خاطرنشان می سازد که بر اساس پیام این روایت، ما باید همچون حواس بیرونی، از سلامت حسی درونی نیز برخوردار باشیم تا بتوانیم از معانی درونی و حقایق معنوی که ناشی از ارتباط با خدا و تعلّق به او است، لذت ببریم.:Sham:
اگرچه شاید درست باشد که از یک نگاه، ادراک (یا به تعبیر دقیق تر، احساس) و لذت های ناشی از آن را بر اساس حواس گوناگون تقسیم کنیم، ولی می توان ادعا کرد که غزّالی برای استفاده از این فرمایش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به عنوان شاهدی بر نظریه خود، با مشکلاتی روبه رو است. برای مثال، زنان تنها به این دلیل که از راه تماس و دیدن در ارتباط عاطفی و جنسی با ما قرار می گیرند، دوست داشتنی نیستند.
در فرمایش حضرت، خاطرنشان شده که سه موضوع مورد علاقه آن جناب بوده است.

برای فهم دلیل واقعی این بخش از کلام پیامبر، بهتر است و بلکه باید به قرآن و سایر روایت های نبوی مراجعه کنیم.:Sham:

مشورت با کریمه های قرآنی و برخی دیگر از گفتارهای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله ما را به این نکته رهنمون می کند که علاوه بر جنبه های جسمانی، زنان به عنوان منبع اصلی تأمین نیازهای روانی، به ویژه در بخش خانواده و ارتباطات خانوادگی، مورد توجه قرار گرفته اند.

بر اساس آیه 21 سوره «روم»، زنان و همسران یکی از منابع اصلی آرامش و رهایی از تنش ها به شمار آمده اند.:Sham:

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمایند: «انّ اللّهَ جَعَل اللیل سکنا و جعلَ النساءَ و سکنا»؛ خداوند همان گونه که شب را مایه آرامش قرار داد ،زنان را نیز مایه آرامش و رهایی از تنش آفرید.(5) رهایی از تنش ها و ایجاد آرامش تنها در لمس کردن و دیدن ریشه ندارد.:Sham:
این امر نیازی روان شناختی است که از طریق ارتباطات دو سویه، اما کاملاً مهار شده بین زنان و شوهران تأمین می شود.
بر اساس آیه 33 سوره «احزاب» به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده شده است: «.. آن قدر متواضعانه و همراه با نرمش با مردان سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند...» هرچند در آیه مزبور، زنان پیامبر مورد توجه و خطاب قرار گرفته اند، اما می توان ادعا کرد که این امر در روابط هر مرد و زن مسلمانی مطرح است؛ چرا که هیچ خصوصیتی در موردی که آیه به آن اشاره کرده، وجود ندارد.

بنابراین، صدای زنان (حتی در صورتی غیر از خوانندگی) می تواند منشأ لذت انحراف آمیز باشد.:Sham:
پیام روشن این کریمه قرآنی آن است که از راه شنیدن نیز می توان از زنان استفاده و یا حتی سوء استفاده کرد.:Sham:

علاوه بر این، امام علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند: زنان همچون گل هستند(6) پس نباید در فعالیت ها و مشاغل سخت و دشوار به کار گرفته شوند.:Sham:

هرچند از این کلام حضرت، که زنان را به گل تشبیه کرده اند، استفاده می شود که نباید در کارهای دشوار از آنان سوء استفاده کرد، ولی این نتیجه نیز به دست می آید که آنان همچون گل باید استشمام شوند.

از این رو، می توان از راه بوییدن نیز از زنان لذت برد. بوییدن یکی از مجراهایی است که زن و شوهر می توانند در برقراری ارتباطات عاطفی و رهایی از تنش ها از آن بهره جویند.
ابن عربی براساس رویکرد عرفانی خود در تفسیر این روایت نبوی، می گوید: عطر و بوی خوش (الطیب) به این دلیل پس از واژه زنان (النساء) چیده شده که زنان از یک نگاه هستی شناسانه، از رایحه های تکوینی برخوردارند. (فلِما فی النساءِ مِن روائح التکوین):Sham:

شاهد وی در این نظر، پیام این ضرب المثل مشهور در زبان عربی است که می گوید: «خوشبوترین عطرها، بوی دلپذیر گردن محبوب است.» (فانّه اطیبُ الطیبِ عناقُ الحبیب)(7)
برای درک این کلام پیامبر صلی الله علیه و آله می توان از رویکردهای گوناگونی همچون ادبی، کلامی، روایی، عرفانی یا حتی اجتماعی روان شناختی بهره گرفت.:Sham::Sham:
در این نوشتار، ابتدا روایت نبوی بالا بر اساس نقل های گوناگونی که در منابع شیعه و سنّی دارد، به صورتی تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد.
سپس بر اساس اختلافات لفظی این نبوی، با رویکردی کلامی مورد کاوش قرار می گیرد.
سرانجام، با نگاهی سریع به برداشت عرفانی ابن عربی از این حدیث در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، نتیجه گیری می شود. برداشت های روان شناختی و تربیتی نیز در لابه لای نوشتار جا پیدا کرده اند.
گوناگونی های لفظی و ظاهری روایت
پیش از بررسی اختلافات لفظی و ظاهری این فرمایش پیامبر، لازم است اهمیت استفاده از صیغه مجهول فعل «حُبِّب» در کلام آن حضرت مورد توجه قرار گیرد.
این امر حاکی از آن است که پیامبر گرایش های عاطفی و مهرآمیز خود به محورهای سه گانه را چیزی خداداد و موهبتی الهی می داند. با این نگاه، درمی یابیم که این خدا است که فضای روانی ما را با نظامی از گرایش ها و نفرت ها آفریده است.
این نگرش نه تنها در برخی از کریمه های قرآنی،(8) که در سایر نسخه ها و قالب های لفظی نبوی (که پس از این به آن ها اشاره خواهد شد) به روشنی ظهوریافته است.

کاربرد صیغه مجهول در کلام پیامبر، پیروان آن حضرت را به نوعی توحید افعالی و نگرش خدامحور رهنمون می شود.
یکی از اختلافات ادبی و لفظی در این حدیث نبوی، گوناگونی کاربرد واژه «دنیا» است. هرچند غزّالی این روایت را به گونه ای نقل کرده که مشتمل بر واژه «الدنیا» است، اما نسخه های اصلی، که وی نقل خود را به آن ها متکّی می کند، به صورت دیگری است.
در دیگر نسخه های شیعه و سنّی سه تعبیر مرتبط با این واژه وجود دارند: گاهی تعبیر "من الدنیا"(9)، زمانی به صورت "من دنیاکم"(10) و به ندرت نیز بدون هیچ یک از آن ها ("ال") یا ("کم") به کار رفته است.(11) اگر واژه «دنیا» را در یکی از دو شکل (دنیاکم، الدنیا) پی گیری و معنایابی کنیم، با مشکل مواجه می شویم.:Sham:

ممکن است کسی چنین بگوید که برخلاف دو واژه اول و دوم (عطر و زنان که اموری دنیایی هستند)، بی تردید نماز را نمی توان چیزی دنیایی به شمار آورد.
پس چگونه این هر سه واژه در یک بافت متنی قرار گرفته اند؟!
آیا نماز هم واقعا در سطح سایر امور دنیایی قرار می گیرد؟
برای پاسخ به این سؤال، دو احتمال وجود دارد: یکی آن که تعبیری از این حدیث را برگزینیم که فاقد واژه «دنیا» باشد.
راه حل دیگر آن که همانند پیشنهاد سیوطی، برای واژه «من» معنایی جایگزین در نظر بگیریم. او مدعی است که به گفته تُستری در کتاب شرح الاربعین، «من» در این حدیث به معنای «فی» به کار رفته است.
بنابراین، همه موارد سه گانه در روایت نبوی باید اموری دینی «من الدین» در نظر گرفته شوند، هرچند در ظرف دنیا قرار گرفته باشند.(12):Sham::Sham:
در این نگاه، دنیا ظرف و جایگاه چیزهایی است که می تواند انسان را به خدا برساند. جالب این که تعبیر «من دنیاکم» حاکی از آن است که پیامبر در ساختار شخصیتی خود، هیچ گرایشی به امور دنیایی ندارند.
حضرت می گویند: از دنیای شما، سه چیز محبوب من است. این بریدگی از دنیا و بی میلی به آن ها به سبب آن بود که آن حضرت کاملاً برای خدا خالص شده بود.:Sham:
اما او به عنوان یک الگو به گونه ای رفتار می کرد که پیروانش اسوه کامل و حسنه ای برگزیده و به شیوه ای متعادل و به دور از تندروی یا کندروی عمل کنند.

به خدا رسیدن هم باید از مسیر دنیا و چگونگی برخورد با پدیده ها و درون دادهای آن صورت گیرد.:Sham:


از امام علی بن ابی طالب علیه السلام نقل شده است: زمانی گروهی از اصحاب پیامبر خود را از تماس با همسران، خواب در شب و خوردن غذا در طول روز محروم کرده بودند. هنگامی که ام السلمه همسر پیامبر این موضوع را به آگاهی حضرت رساند،
پیامبر فورا به میان آنان رفتند و فرمودند:
آیا شما زنان را ترک می کنید؟
من با زنان درارتباطم؛ روزها با آنان غذا می خورم و در شب نیز با آنان می خوابم. هرکس از سنّت (روش و منش) من اعراض کند، از من نیست (پیرو من نیست.) بر اساس پیام این ماجرا، رفتار پیامبر می تواند به عنوان اسوه حسنه ای برای جلوگیری از تندروی ها مورد توجه قرار گیرد.(13):Sham:
با مقایسه محتوای این فرمایش پیامبر با آنچه در کریمه 14 از سوره «آل عمران» ذکر شده است، روشن می شود که زنان و فرزندان تنها کالا و متاع زندگی دنیا نیستند .(14)
البته این مقایسه در صورتی منطقی است که بپذیریم پیامبر، در این فرمایش، به خود به عنوان یک الگو اشاره داشته اند و آن گاه قبول کنیم که این ویژگی های سه گانه گرایشی می توانند در هر انسانی یافت شوند. با کمال تعجب، در آیه دیگری (آیه 74 سوره «فرقان»)(15) زنان و فرزندان به عنوان روشنی چشم در نظر گرفته شده اند؛ دقیقا همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله نماز را روشنی بخش دیده خود در نظر گرفت.

این روشنی چشم هنگامی به دست می آید که در روابط خود با همسران و فرزندان، بلکه همه درون دادهای زندگی بر اساس تقوا عمل کنیم. بنابراین، تمامی جلوه های زندگی دنیا می توانند با برخورد درست و جهت دار ما ابزاری برای کمال یابی و گونه ای از الگوبرداری از منش نبوی قلمداد شوند.
زن دوستی، علاقه به بوی خوش، دوست داشتن فرزندان و حتی علاقه به ثروت دنیا اگر در چارچوبی تقوا محور مورد توجه قرار گیرد، می تواند، کمال بخشی انسان باشند.:Sham::Sham::Sham:
گوناگونی لفظی دیگر این حدیث نبوی، در بود و نبود واژه «ثلاث» در ساختار لفظی آن است.

بجز غزّالی (احیاء علوم الدین، کتاب «المحبة»، ص 255)، فیض (المحجة البیضاء، ج 3، ص 68) و مجلسی در یکی از نقل هایش (بحارالانوار، ج 73، ص 141) هیچ یک از دیگر منابع شیعه یا سنّی فرمایش حضرت را همراه با واژه «ثلاث» نقل نکرده اند.(16):Sham::Sham::Sham:
اما در این جا هم مشکل همانند زمانی است که حدیث شامل واژه دنیا باشد. با فرض داشتن واژه «ثلاث» هر سه مورد مزبور در یک طبقه قرار می گیرد.
با آن که نماز با دو مورد «بوی خوش» و «زنان» در یک ردیف نیست، این چالش لفظی را به یکی از شیوه های زیر می توان پاسخ داد:
1. بیش تر روایاتی که حدیث شناسان به عنوان نسخه های این نبوی نقل کرده اند، شامل واژه «ثلاث» نیست.
2. اگر بر اساس نظر سیوطی واژه «من» به معنای «فی» باشد، حتی اگر همه موارد سه گانه را در یک طبقه قرار دهیم، هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد، چرا که دنیا ظرف این مسائل سه گانه است و با اختلاف سطح آن ها منافاتی ندارد.
3. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله معمولاً واژه «صلاة» را با واژه «قرة عینی» (روشنی چشم من) و گاهی با فعل «جعل» یا «جعلت» مقرون ساخته و آن را از دو مورد زنان و بوی خوش متمایز ساخته اند.
4. در برخی از نقل های دیگر این روایت، تنها زنان (نساء) و عطر (طیب) همراه باهم(17) و نماز (صلاة) در فرازی جداگانه نقل شده است.(18) با این همه، اگر در جایی هر سه مورد همراه هم چیده شده اند، از نظر فعل متمایز شده اند.(19)
بحث ادبی دیگر در مورد ترتیب چینش دو واژه «النساء» و «الطیب» است.

تنها فیض کاشانی (المحجة البیضاء، ج 3، ص 68) و المتقی (کنزالعمّال، ج 6، ص 673) همچون غزالی (احیاء العلوم، کتاب «المحبة»، کتاب 36، ص 255) این حدیث را با واژه «الطیب» آغاز کرده اند.

تمامی منابع دیگر واژه «النساء» را تقدّم داده اند.

به نظر نمی رسد که این ترتیب لفظی کم ترین اختلافی در معنا به وجود آورد و یا اولویتی را در محبوبیت ایجاد کند.
با این حال، بیش تر منابع اصلی سنّی و شیعه تقدّم لفظی را به واژه «نساء» داده اند. چه بسا این چینش هم دربردارنده پیام تربیتی خاص باشد که نیازمند کاوش بیش تر است.
آخرین فراز فرمایش حضرت این است که «وجعل (جعلت)(20) قرّة عینی فی الصلوة.» هرچند مطمئن نیستیم که آیا این فراز با فعل مستقلی جدا شده یا نه،(21) اما در زبان و ادبیات عرب، بین دو واژه «حبِّبَ» و «قرّة عینی» تفاوت چشم گیری وجود دارد.
بودن در حالتی که همراه با آن یا در نتیجه آن، چشم به نشاط آمده یا از آرامش و استراحتی عمیق برخوردار شده (القرار، الهدو)(22) نشان می دهد که فرد در حال نماز در اوج دست یابی به آرزوها و امیال عاطفی خویش است. بنابراین، در مکتب تربیت عاطفی پیامبر، بهترین گونه لذت از راه برپاداری نماز تأمین می شود.:Sham:

بر این اساس، حتی اگر از همراهی و ارتباط با زنان و بوی خوش، که به ما نوعی آرامش می دهد، لذت ببریم، آرامش نهایی و دلپذیرتر در نماز حاصل می شود.

به همین دلیل، پیامبر در روایتی دیگر فرمودند: «نماز نزد من محبوب تر از آب برای تشنه، و غذا برای گرسنه است.:Sham:
با این تفاوت که آنان با خوردن و آشامیدن به زودی سیر می شوند، اما من هرگز از نماز خسته و دل زده نمی شوم.»(23) این چینش در تربیت عاطفی به دست دهنده این الگو است که به رغم بهره گیری از سایر کامجویی های هیجانی و عاطفی، مؤمن اوج عشق و گرایش و دل بستگی خود را در ارتباط با خدا و در نماز می بیند.
برداشت عرفانی ابن عربی از این روایت نبوی
ابن عربی با نقل این فرمایش پیامبر در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، چشم انداز عرفانی جالبی ارائه می دهد. او هنگامی که این حدیث را در چارچوب و زمینه لفظی واحدی که از پیامبر صادر شده است، در نظر می گیرد،(24) بر کلمه «حبّب» تأکید می کند.
او با این دیدگاه، وارد بحث می شود که پیامبر به این دلیل فرمایش خود را با عشق و دوستی آغاز کرده اند که عشق گوهر تمام آفرینش است.(25) :Sham:خداوند انسان را با صورتی الهی آفرید.
از این روی، او را دوست دارد.
محبت و عشق خداوند به انسان ها از این رو است که آنان جلوه اسما و صفات حسنای خداوندند.

هرچه آدمیان در بستر تعالی و کمال پیش تر روند، جلوه گری آنان بیش تر است و نزد خدا محبوب تر خواهند بود.
چنانچه از این سوی هم، ارتباط با خدا از راه ایمان، خداوند را نزد انسان ها دوست داشتنی تر می کند؛ چرا که «والذین آمنوا اشدّ حبّا لله» (بقره: 165)؛ کسانی که ایمان می آورند، عشق و محبتشان به خداوند بیش تر است!
ابن عربی در ادامه می گوید: خداوند زنان را از مردان و به شکل آنان خلق کرد. پس مردان به طور تکوینی و در بافت هستی شناختی خود، زنان را دوست دارند؛(26) چرا که زنان در حقیقت، پاره ای از وجود مردان هستند،(27) و زنان همان گونه که شهر زادگاه خویش را دوست دارند، به مردان نیز گرایش محبت آمیز دارند. از این رو، پیامبر زنان را دوست دارند؛ چرا که او واقعیت حقیقی و گوهر هستی را در آن ها مشاهده می کند. علاوه بر این، ابن عربی عشق را با نظریه جانب دارانه خویش از حقوق زنان، که در آن توضیحی بدیع برای انسان در جریان آفرینش ارائه کرده، در هم آمیخته است.
در نگاه او، هماهنگی اجزای این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله با آنچه واقعا در هستی اتفاق می افتد، شباهت دارد.:Sham::Sham:

واژه «الطیب» به عنوان کلمه ای مذکر بین واژه «النساء» (مؤنث حقیقی) و «الصلاة» (مؤنت مجازی) واقع شده؛ همان گونه که آدم علیه السلام بین ذاتی الهی (الذات الموجود عنها / مؤنت مجازی دیگر)، که منبع اصلی آفرینش است، و حوّا (مؤنثی حقیقی) که از آدم علیه السلام متجلّی شده، قرار گرفته است.(28)
پس در هر دو مورد، این مذکر است که از سوی مؤنث ها احاطه شده است.
ابن عربی سپس تبیین می کند که تقدیم زنان و تأخیر نماز در این حدیث، به این دلیل است که ظهور هستی زن، بخشی از شرایط هموارکننده وجود مرد است. :Sham:

مردان بازتاب وجود خویش را در زنان مشاهده می کنند. علاوه بر این، در نگاه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله خودشناسی همواره بر خداشناسی پیشی می گیرد.


همو فرمود: «مَن عرَفَ نفسَه فَقد عرفَ ربَّه.» از این رو، هرگاه انسان بخواهد ربّ (خالق و مالک) خویش را بشناسد، باید اول خود را بشناسد. شناخت خویش هم تا حدی به شناخت زنان بستگی دارد؛ چرا که زنان به راستی تجلّی و ظهور وجود اویند.
او با تلاش برای تفسیر آخرین فراز از فرمایش پیامبر، به این دلیل که حقیقت و گوهر نماز «رؤیت و مشاهده» است، آن را «قرة العین» می داند.
بنابراین، اوج بهره گیری و لذت نماز برای چشم باطنی انسان یا دل او است. نماز یاد (ذکر) خدا است و کسی که حقیقت محض را یاد می کند، خود را همنشین و همجوار با خدا قرار می دهد.(29) در نهایت، اگر کسی از چشم باطنی برخوردار باشد، بدون شک، کسی را که در کنارش نشسته و با او همجوار است، مشاهده می کند.
اگر کسی نتواند در نماز مرحله مشاهده را به دست آورد، نمی تواند به حقیقت غایی نماز دست یابد و البته «قرة عین» و روشنی چشم نخواهد داشت؛ چون طرف صحبت و گفت وگوی خود را نمی بیند.
«قرّة عین» چیزی جز مشاهده محبوب و معشوق نیست. وقتی عاشق دل سوخته ای معشوق خود را می بیند، چشم و دل عطشناکش سیراب شده، قرار می یابد و هوای دیگری در سر ندارد.

به این دلیل نماز ابزار یا مجرایی است که به وسیله یا در نتیجه آن، چشم خنک و شاداب شده، و جان آدمی به آسودگی کامل می رسد. پیش از این نیز گفته شد که شادابی و آرامش و قرار در فضای روانی ما اتفاق می افتد نه در چشم سر. پس قرة عین پر شدن خلأ عاطفی دنیای روان و فرود در حال و هوای آرامش و قرار روانی است!
نقد و نظر:Sham:
با مقایسه دو رویکرد متفاوت غزّالی و ابن عربی، درمی یابیم که فرمایش پیامبر نیز همچون قرآن، ابعاد گوناگونی دارد که با چشم اندازهای متفاوتی می تواند مورد مطالعه قرار گیرد.

اما رویکرد غزّالی دارای محدودیت هایی بود که ارزیابی شدند. هرچند غزّالی و مرحوم فیض کاشانی هر دو این حدیث را از نسائی و احمد بن حنبل نقل کرده اند، ولی می توان تفاوت هایی در جنبه لفظی نقل های آن دو مشاهده کرد که موجب دگرگونی فهم ما از حدیث می گردد.
پیامبر صلی الله علیه و آله با تلفیق عشق ورزی و محبت زن و تمایل به عطر و بوی خوش با عشق به نماز، الگوی معتدلی ارائه کرده اند که بر اساس آن امور دنیایی و الهی هر دو به هم پیوند خورده اند.:Sham:

بنابراین، نگرش ها و رفتارهای افراطی در ارتباط با این سه محور در هر دو سوی (دنیایی و آخرتی) محکومند.:Sham:
این فهم و برداشت به معنای آن است که نه کناره گیری از زنان و بوی خوش به عنوان جلوه هایی از زندگی دنیا و پرداختن صرف به نماز و نه صورت وارونه آن ها، هیچ یک محبوب پیامبر و منش پیامبرگونه نیست.
با این همه، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله با استعمال دو واژه، «حبّب» برای زنان و عطر از یک سو، و «قرّة عین» برای نماز از سوی دیگر، توجه خویش را به تقسیم متناسب و در خور محبت و جلوه های عاطفی خود به همه جنبه های مادی و الهی نشان داده اند.:Sham:
از عایشه، همسر پیامبر، نقل شده است که گفت: «کان رسول الله یحدّثنا و نحدّثه فاذا حضرت الصلاة فکأنّه لم یعرفنا و لم نعرفه.» این نشان می دهد که هرچند پیامبر به همسرانشان علاقه مند بودند، ولی عشق عمیق ایشان به سخن گفتن با خدا اختصاص یافته است.(30)

مشابه این پالایش و تصعید عاطفی و هیجانی، که در این حدیث نشان داده شده که فقط نماز موضوع و محور قرّة عین و نور چشم دل است در یک کریمه قرآنی (فرقان: 74)، زنان و فرزندان نیز چنانچه در راه تقوا و با گرایشی خدامحور مورد عشق و محبت واقع شوند، می توانند موضوع «قرّة عین» قرار گیرند.
اکنون اگر بخواهیم یافته های خود را از مرور این نبوی در زمینه تربیت عاطفی جمع بندی کنیم، به نکات زیر دست می یابیم::Sham:
1. گوناگونی قالب های لفظی یک روایت در جمع بندی یافته ها و درجه اطمینان ما از این یافته ها مؤثر است.
2. این روایت روزنه کوچکی به دنیای معارف نبوی بیش نیست و باید با گفته ها و سیره رفتاری و حتی موضع گیری های همراه با سکوت آن حضرت مقایسه و ترکیب شود.
3. تأکید بر مهرورزی به زنان و آغشته بودن به بوی خوش از جمله راهکارهای تثبیت روابط عاطفی زن و شوهر و آماده سازی آنان برای پذیرش مسؤولیت سنگین تربیت فرزندان است.
4. گرایش های عاطفی ما باید به گونه متناسبی بین جلوه های دین و دنیا تقسیم شود، و یکی دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد. بلکه در یک نگاه عشق به جلوه های دنیایی با پالایش های شناختی و انگیزشی می تواند خداگونه و کمال آفرین باشد و اساسا گذرا انسان از گستره دنیا به هدف بهره گیری از موجودی آن در جهت کمال یابی است.
5. به همان گونه که ما از بوی خوش و ارتباط با زنان لذت می بریم، نماز هم اگر به درستی دریافت و انجام شود، باید ما را به نوعی آرامش روانی و تیزشدن بصیرت منتهی کند؛ چرا که خداوند فرمود: «اقم الصلوة لذکری» (طه: 14)؛ «و الا بذکرالله تطمئن القلوب.» (رعد: 28)
نکته مهم دیگر مربوط به حوزه روان شناسی اجتماعی در فرمایش پیامبر آن است که حضرت در کنار زنان و نماز، بوی خوش را یکی از چیزهای مورد علاقه خود دانسته اند. نه تنها در لفظ، بلکه ویژگی رفتاری مهم پیامبر، استفاده فراوان ایشان از بوی خوش بود. آن حضرت بیش از مقداری که برای تغذیه و فراهم آوردن غذاها خرج می کردند، برای تهیه عطر هزینه می نمودند.(31) ایشان نه تنها برای نماز، بلکه هنگامی که می خواستند به دیدار مردم بروند، نیز می کوشیدند تا خود را معطّر نموده، با بویی خوش به ملاقات دیگران بروند. پس از هر وضو، بی درنگ عطر استعمال می کردند. از این رو، هرگاه ایشان از منزل خویش خارج می شدند، مردم بوی پیامبر را می شناختند. بوی گذر ایشان در کوی و برزن بوی آشنایی بود. زمانی که به خانه بازمی گشتند همسر و اعضای خانواده در انتظار بوی دلربای ایشان بودند.
نکته پایانی این که چنان که گفته شد تنها راه شناخت درست سنّت ها و منش و روش پیامبر (از جمله روایت های نبوی) مراجعه به قرآن و سایر سخنان ایشان است.:Sham::Sham::Sham:
ابن عربی با به کارگیری این روش، برای کسب فهمی عرفانی از این حدیث تلاش کرد.
دیدگاه او بر محور اصلی فرمایش پیامبر، یعنی عشق، متمرکز شده است. چه بسا این محور با رویکردی روان شناختی و تربیتی، ما را به نتایج دیگری برساند. همچنین این کلام نبوی محورهای دیگری نیز دارد که در انتظار کاوشگران مسلمان روزشماری می کند.


··· پی نوشت ها

3 محمدبن محمد الغزّالی، احیاء علوم الدین، قاهره، مطبعة العثمانیة المصریة، 1325/ 1933، ج 4، ص 255 به نقل از نسّائی از حدیث انس بن مالک / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 141. روایت های 8 و 9، باب 19
4 محمدبن محمد غزّالی، احیاء علوم الدین، ص 254
5 ر.ک: محمدحسین طباطبائی، سنن النبی صلی الله علیه و آله ، ترجمه و ویراسته محمدهادی فقهی، تهران، اسلامیه، 1366، ص 148، به نقل از عیّاشی، تفسیرالقرآن، ج 10، ص 371 / شیخ طوسی، التهذیب، ج 7، ص 409). این دیدگاه به روشنی در آیه 67 سوره «یونس» و آیه 21 سوره «روم» تبیین شده است. در آیه اول آمده است: "او (خدا) کسی است که شب را برای شما قرار داد، تا در آن آرامش یابید" و در آیه اخیر عنوان شده: "... و از نشانه های او آن است که از جنس خودتان برای شما همسرانی قرار داد، تا به آن ها آرامش یابید و بین شما مودّت و رحمت (قلبی) قرار داد..."
6 "المرأةُ ریحانةٌ لیست بقهرمانةٍ"؛ زن گل است، نه یک خدمت کار. (محمد الحر العاملی، وسایل الشیعه، ج 14،ص 120)
7 ابن عربی، فصوص الحکم، ص 220
8 «ولکنَّ اللّهَ حبَّب الیکم الایمانَ و زیّنهُ فی قلوبِکم و کرّهَ الیکم الکفر و الفسوق و العصیان» (حجرات: 7)؛ اما خداوند ایمان را خوشایند شما قرار داد و آن را در دل هایتان آراست و کفر و فسق و عصیان را برای شما ناخوشایند گردانید.
9 احمدبن حنبل، مسند، ج 3، ص 128 و 258 / النسّایی، کتاب السنن، ج 7، «عشرت النساء»، ص 61 / المتّقی، کنزالعمال، ج 6، ص 673، تحت عنوان «من عیش الدنیا» / شیخ صدوق، کتاب الخصال، ج 1، ص 154 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 141 و ج 100، ص 218
10 محمدبن غزّالی، احیاء علوم الدین، کتاب المحبة، ص 255 / مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 3، ص 68 / محمد الحر العاملی، پیشین، ج 7، ص 10 / نقل قول ها از: محمدبن یعقوب کلینی، فروع الکافی، ج 2، ص 2 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 73، ص 141 / النسائی، پیشین، ج 7، کتاب عشرت النساد، ص 61
11 الحکیم، کتاب المستدرک، ج 2، ص 106 / احمد بن حنبل، پیشین، ج 3، ص 199
12 حواشی جلال الدین السیوطی بر سنن النسایی، ج 7، ص 62
13 محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص 147
14 «زیّنَ للناس حبّ الشهوات من النساءِ و البنین... ذلک متاعُ الحیوة الدنیا»؛ علاقه به شهوات همچون زنان و فرزندان و... برای مردم و در دل آنان آراسته شد... این متاع و کالاهای زندگی دنیاست.
15 «ربَّنا هَب لنا مِن ازواجنا و ذُرّیّاتنا قُرّةَ اَعینٍ واجعلنا للمتُتقّین اماما»؛ پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران قرارده.
16 احمد بن حنبل، پیشین، ج 3، ص 128، 199، 285 / النسائی، پیشین، ج 7، ص 61 و 62 / شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 154. جالب این که حکیم در مستدرک این حدیث را بدون واژه های دنیا و ثلاث نقل می کند.
17 المتقی، پیشین، ج 60، ص 673، (ما احببت من عیش الدنیا الاّ الطیب و النساء) / محمد الحرّ العاملی، پیشین، ج 7، ص 10 / نقل ها از: محمدبن یعقوب کلینی، فروغ الکافی، ج 2، ص 2 (ما اطیب من دنیاکم الاّ الطیب و النساء)
18 احمد بن حنبل، پیشین، ج 1، ص 245، 255 و 296 (انّ جبرئیل قال: للنبی صلی الله علیه و آله : انّه قد حبّب الیک الصلوة فخذ منها ما شئت» علامه طباطبائی نیز حدیث مشابه دیگری را که بر اهمیت نماز تأکید دارد، نقل می کند. (سنن النبی صلی الله علیه و آله ، ص 269) نقل قول ها از: شیخ الطوسی، کتاب الأمالی، ج 2، ص 141: «عن النبی صلی الله علیه و آله قال: یا اباذر، انّ اللّه تعالی جعل قرّة عینی فی الصلاة و حببّها الیّ.»
19 این شبیه چیزی است که کلینی در کتاب الکافی، ج 5، ص 320 و فروغ الکافی، ج 2، ص 2 نقل کرده است: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله "جُعل قرّةُ عینی فی الصلوةِ و لذّتی (فی الدنیا) فی النساءِ" (و نیز ر.ک: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص 147)
20 النسایی، پیشین، ج 7، کتاب «عشرت النساء»، ص 6162
21 احمدبن حنبل، پیشین،ج3، ص128،199،285/ شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 154
22. See: E.W. Lane (فرهنگ عربی انگلیسی) vol.2.
و نیز ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 53 و 54
23 محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص 269 / نقل ها از: الشیخ الطوسی، پیشین، ج 2، ص 141 / همو، مجالس، ج 1، ص 174
24 «فصّ حکمة فردیّة فی کلمة محمدیّة.»
25 ابن عربی، فصوص الحکم، فص 27، ص 214. او شاید به این حدیث قدسی که می فرماید: «کنتُ کنزا مخفیّا فاحببتُ ان أُعرف» (من گنج پنهانی بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس انسان را آفریدم...) تکیه کرده است. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، تهران، پاسدار اسلام، 1406 / 1986، ص 56 / نقل ها از: عبدالله شبّر، مصابیح الانوار، ج 2، ص 405)
26 «فحبَّب الیه ربَّه النساءَ کما احبَّ اللّه من هو علی صورته»؛ پس پروردگار زنان را محبوب و مورد علاقه انسان گردانید؛ همان گونه که خود انسان را که به هیأت ربویی است، دوست دارد. (همان، ص 216)
27 «ثمّ اشتقّ له منه شخصا علی صورته سمّاه امرأة فظهرت بصورته فحنّ الیها حنین الشی ء الی نفسه» (همان) و نیز «لاَنّ المرأةَ جزءٌ من الرجل فی اصل ظهور عینها» (همان، ص 215)
28 همان، ص 220
29 «قال الله تعالی: انا جلیسُ من ذکرَنی» (همان، ص 223)
30 محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص 251، به نقل از: الشهید الثانی، اسرار الصلاة، ص 18 و 23 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 84، ص 257.
31 محمدحسین طباطبائی، پیشین، ص 9798

با سلام

اولا كه اينجانب هم مطالبی در مورد ابو علي سینا خوانده وشنیده ام که بعید میدانم صحیح باشد واحتمالا نتيجه ترجمه غلط مستشرقین ویا تحریف کتب وی میباشد چون با سایر مطالب اخلاقی وی در تضاد کامل است.

ثانیا که در روایات طول عمر همراه با سلامت وعافیت وبرکت یکی از نعمات خدادادی است و هم کیفیت وهم کمیت خواسته شده است :



[=arial]الثالث عَشر: عَن الصادق (عليه السلام) قالَ: تقول في كُل لَيلَة مِن شَهر رَمَضان: [=al-hadi][ [/]اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ المَحْتُومِ فِي الاَمْرِ الحَكِيمِ مِنَ القَضاء الَّذِي لايُرَدُّ وَلا يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الحَرامِ المَبْرُورِ حَجُّهُمُ المَشْكُورِ سَعْيُهُمُ المَغْفُورُ ذُنُوبُهُمُ المُكَفَّرِ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ، وَأَنْ تَجْعَلَ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمْرِي فِي خَيْرٍ وَعافِيَةٍ وَتُوَسِّعَ فِي رِزْقِي وَتَجْعَلَنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَلاتَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي.[/]

[=arial]وروي أنَّكَ تقول بَعد كُل ركعتين مِن نوأفل شَهر رَمَضان: [=al-hadi][ [/]اللّهُمَّ اجْعَلْ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ المَحْتُومِ وَفِيما تَفْرُقُ مِنَ الاَمْرِ الحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ القَدْرِ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الحَرامِ المَبْرُورِ حَجُّهُمُ المَشْكُورِ سَعْيُهُمُ المَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ، وَأَسْأَلُكَ أَنْ تُطِيلَ عُمْرِي فِي طاعَتِكَ وَتُوَسِّعَ لِي فِي رِزْقِي ياأَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ[=al-hadi] ][/].[/]

روى السيّد ابن طاووس رض عَن الصادق والكاظم (عليهم السلام)، قالا: تقول في شَهر رمضان مِن أوله الى آخره بَعد كُلِّ فريضة:
[=arial][=al-hadi][ [/]اللهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِك الحَرامِ فِي عامِي هذا وَفِي كُلِّ عامٍ ما أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَعافِيَةٍ وَسَعَةِ رِزْقِ، وَلا تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ المَواقِفِ الكَرِيِمَةِ وَالمَشاهِدِ الشَّرِيفَةِ، وَزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَفِي جَمِيعِ حَوائِجِ الدُّنْيا وَالآخرةِ فَكُنْ لِي. اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ مِنَ الاَمْرِ المَحْتُومِ فِي لَيْلَةِ القَدْرِ مِنَ القَضاء الَّذِي لايُرَدُّ وَلايُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الحَرامِ المَبْرُورِ حُجُّهُم، المَشْكُورِ سَعُيُهُم،المَغْفُورِ ذُنُوبُهُم، المُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئاتُهُمْ، وَاجْعَلْ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمْرِي وَتُوَسِّعَ عَلَيَّ رِزْقِي، وَتؤَدِّيَ عَنِّي أَمانَتِي وَدَيْنِي، آمِينَ رَبَّ العالَمِينَ[=al-hadi] ][/]. [/]
[=arial]الخامس: يَقول: [=al-hadi][ [/]اللَّهُمَّ امْدُدْ لِي فِي عُمْرِي، وَأَوْسِعْ لِي فِي رِزْقِي، وَأَصِحَّ لِي جِسْمِي، وَبَلِّغْنِي أَمَلِي، وَإِنْ كُنْتُ مِنَ الاَشْقِياءِ فَامْحُنِي مِنَ الاَشْقِياءِ وَاكْتُبْنِي مِنَ السُّعَداءِ، فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ المُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ المُرْسَلِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ يَمْحُو الله ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمَّ الكِتابِ[=al-hadi] ][/]. [/]
التاسع: في فلاح السائل عن الصادق (عليه السلام) قال مايمنعكم أن تقولوا في كل صباح ومساء ثلاثا: اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ
القَلوبِ وَالابْصارِ ثَبِّتْ قَلبي عَلى دينَكَ وَلاتُزِغْ قَلْبي بَعْدَ إذ هَدَيْتَني، وَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إنَّكَ
أنْتَ الوهّابُ وَأجرْني مِنَ النّار بِرَحْمَتِكَ، اللَّهُمَّ امْدُدْ لي في عُمْري وَأوسِعْ عَلى في رِزْقي وانْشِرْ عَلَيّ
مِنْ رَحْمَتَكَ، وَإنْ كُنْتُ عِنْدَكَ في أمِّ الكِتابِ شَقيّا فَاجْعَلني سَعيداً فإنَّكَ تَمْحو ماتَشاءُ وتُثْبِتُ وَعِنْدَكَ أمُّ
الكِتابِ.

در روایات زیادی به « محبت زنان » اشاره شده است...

اما بنده تصور می کنم منظور از « محبت » در این گونه روایات ، غیر از آن واژه « محبتی » است که ما در زندگی روزمره خود به کار می بریم.

به نظرم « محبت » وارده در در روایات ، مفهومی است که فقط از اهل علم و کسانی که به درجه بالای دانش رسیده باشند، قابل انجام است. افرادی که با نور علم خود، « راه حقیقت » را یافته اند و عملاً نیز در حال حرکت به سوی آن هستند ، این افراد در مقابل بقیه افراد هم مسئولیت دارند و باید آنها را به سمت حقیقت راهنمایی کنند. اما به چه وسیله ای؟ به وسیله علم؟ علم که مال همه نیست. همه افراد که استعداد علمی و توانایی درک استدلال ندارند... پس رابطه این افراد با عوام باید بر چه اساسی باشد؟ پاسخ: محبت.

به نظرم ، اگر بخواهیم مبنایی برای رابطه این افراد حقیقتاً اهل علم با عوام ، ذکر کنیم، جز « محبت » هیچ چیز نمی توانیم بگوئیم.

محبت یعنی اینکه: حالا که خودت با نور علم ، حقیقت را شناخته ای (در حد خودت) و در حال حرکت به سوی آن هستی و از طرف دیگر ، عوام هم اهل علم نیستند و نمی توانی با آنها به زبان علمی سخن بگویی ، پس برایشان همچون پدری مهربان باش. همانگونه که یک پدر ، فرزندان خردسالش را سرپرستی می کند و در حالیکه نمی تواند با فرزندان خردسالش به زبان استدلال و علم سخن بگوید، از هیچ اقدامی در جهت تأمین مصالح آنها (در همه ابعاد) کوتاهی نمی کند و از رفتارهای نادرست آنها که ناشی از جهل آنهاست ناراحت نمیشود و هر قدر هم از ناحیه این رفتارها اذیت بشود، باز ذره ای از مهربانی و خیرخواهی او در حق فرزندانش کاسته نخواهد شد؛ تو نیز با عوام همینگونه باش.
می بینیم که این کار ، جز از اهل علم حقیقی، برخاسته نیست.

منظور از عوام در مطلب فوق ، بی سوادها نیستند. بلکه شاید بتوانیم مفهومی کلی برای آن در نظر بگیریم که همه افرادی را که در زمینه علوم عقلی و دینی تخصص ندارند، شامل بشود.

محبت به زنان ، هم به نظرم ذیل همین مطلب قرار می گیرد.
« زن » ویژگیهای خاص خودش را دارد: عاطفه قوی که به دلیل غبله آن بر نیروی تعقل ، اکثر اوقات مثل ابری که جلوی خورشید را می گیرد، نقابی بر منطق و عقل می شود و لذا ممکن است به همین دلیل، از زن ، رفتاری سر بزند که منطقی و عاقلانه نباشد. به دلیل همین غلبه عاطفه بر عقل ، معمولاً نمی توان با زنان ارتباطی بر اساس « علم و استدلال » برقرار کرد. لذا باید ارتباط با زن ، بر مبنای محبت باشد. یعنی اینکه: باید با زن همچون یک پدر مهربان بود و در تأمین مصالح او از هیچ کوششی دریغ نکرد و از برخی رفتارهای غیر منطقی او که ناشی از قدرت عاطفه اش است ، ناراحت نشد.

مدتی است بر این تصورم که ثمره دانش و اوج آن ، محبت است. اتفاقاً شعری از مولوی هم این معنا را تأیید می کند:

از محبت خارها گل می شود...

این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست؟

لذا می بینیم که این محبت ، که فقط از عهده افراد حقیقتاً اهل علم بر می آید ، غیر از محبتی است که عوام الناس در زندگی روزمره از آن دم می زنند.

حالا اگر افرادی پس از سالها تحصیل حوزی و تحصیل در دروس معرفت نفس ، با سنگ جواب کلوخ مردم را بدهند ، به نظرم آن چه به دست آورده اند ، صورت علم دارد اما حقیقتاً چیز دیگری است... خداوند نگهدار همه ما باشد.

البته بنده مطلب فوق را بر مبنای مثال افراد اهل علم توضیح دادم. اما در اصل، این مطلب عمومیت دارد و برای همه است.
پس « محبت به زنان » به معنی علاقه شهوانی به جنس زن و ازدواج با آنها نمی باشد. بلکه به معنی مهربانی با آنها و خیرخواهی برای آنها و گذشتن از خطاهای آنها می باشد.

نظر بنده:
بنده احتمال می دهم، این سخن از دشمنان ابوعلی سینا باشد. زیرا می دانیم که در هر زمانی شخصیتهای مهم ، مخالفانی دارند که بر آنها رشک می برند. و نیز: در بین اهل علم، آفت حسادت زیاد وجود داشته است (صیغه ماضی به کار بردم جهت ... ).
ابوعلی سینا نیز مخالفانی داشت که برای کوبیدن شخصیت او و پائین کشاندن او از جایگاه اعتباری اش (جایگاه حقیقی کسی را که کسی نمی تواند خدشه وارد کند)، هر گونه سخنانی را درباره اش نشر می دادند.
اتفاقاً من هر جا با مسأله تعدد ازدواج بوعلی سینا مواجه شدم، دو صفت دیگر هم بر آن افزوده ب.دند. یعنی این سه مورد با هم درباره ایشان ذکر می شد:
1- ارتباط زیاد با زنها (تعدد همسر)
2- شراب خواری
3- مقام طلبی و ریاست دوستی

خوب، دو تای آخر که قطعاً باطل هستند. لذا احتمال باطل بودن امر اول هم قوت می گیرد.
ضمناً ابوعلی سینا مقدم بر فیلسوف بودن ، پزشک بوده است (روز تولدش، روز پزشک نامگذاری شده است) و در آثار علمی اش، مطالبی درباره زیانهای ارتباط زناشویی زیاد با همسر، وجود دارد.

باز هم ضمناً: ابوعلی سینا آنقدر به امور علمی اشتغال داشت که هیچ وقت آزادی نداشت!
خودش در شرح زندگی اش می گوید:
«چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم

منبع: http://www.hakimemehr.ir/news/show_detail.asp?id=431

با تشکر از دوستان بزرگوار
دقت داشته باشید که اوعلی سینا از شخصیتهای شیعی است که همواره دشمنان تشیع سعی در خراب کردن چهره او نموده اند. با آنکه بسیاری کوشیده اند تا او را خارج از جرگه شیعیان قرار دهند اما هرگز موفق نشده و به ناچار او را در شمار مفاخر شیعه نام برده اند. به همین منظور و برای تخریب وجهه او برخی بر آن شدند تا او را ترور شخصیت نمایند و این یگانه دوران خودش را به نحوی از لحاظ شخصیتی بی ثبات معرفی کنند. واقعیت آن است که درباره ابوعلی سینا خیلی ها دلشان نمی خواهد او را شیعه بنامند اما چون نمی توانند به همین دلیل سعی می کنند او را هر گونه که شده زیر سوال ببرند. مرتبه علمی و وارستگی او بدان حد بود که بسیاری از گره های علمی بدست او باز شد. و اگر او مصداق آمین دعای قل رب زدنی علما باشد، نمی توان علم و دانش او را الاهی ندانست چرا که امروزه دانشمندان خدایی ما و علمای ما از او به نیکی یاد می کنند. باری از این دریچه اگر نگاه کنیم می بینیم که بسیاری در پی اویند. ابوعلی سینا ضمن اینکه یک دانشمند به تمام معنی بود، یک وزِیر نیز بود و در عصر آل بویه می زیست. هیچ کس سخن بابجایی از او ضبط نکرده است و تنها عده ای بر آن بوده اند که بگویند شیعه شخصیتی عالم ندارد و اگر هم ابوعلی سینا شیعه است، او یک آدم شهوت ران بود. در حالی که علم و شهوت یکجا جمع نمی شود. مثلا ملاصدرا وقتی به آن مراتب علمی رسید که هفت سال ریاضت نفس کشید. و در روایاتی که در باره علم و دانش آمده است همواره از آن تعبیر به نور شده و خداوند آن را در گرسنگی و ترک شهوت قرار داده است نه در جای دیگر. ابوعلی سینا بسیار بالاتر از آن است که این سخنان به او بچسبد اما متاسفانه بسیاری از کسانی که به سفارش وهابی ها دایرة المعارف یا کتاب می نویسند ، صرفا به دلیل بر تنافتن شخصیت های شیعی می کوشند ایشان را ترور شخصیت نمایند. برخی گفته اند او مشروب می خورد و نکات سخن علمی را از لابلای کتابها و یا ذهنش استخراج می کرد که پر واضح است این سخن گزافی است. و هرگز انسان مست لایعق نمی تواند چنین کند که اگر چنین بود، جمع باده نوشان باید سرای دانشمندان می شد و برای شنیدن حکمت به جمع آنان می بایست می شدیم. به هر حال از دوستداران ایران و مکتب شیعه چنین انتظار می رود که هر سخنی را به صرف شنیدن در ظرف باور ننهند.:Gol:

موضوع قفل شده است