عارف بالله حضرت آيت الله آقا رحيم ارباب

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عارف بالله حضرت آيت الله آقا رحيم ارباب



حضرت آیت الله آقا رحیم ارباب

در سال 1297 هـ ق در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند.

ولادت

در سال 1297 هـ ق در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند.

خاندان

پدر آقا رحیم، حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانی بود. آقا رحیم در خانواده ای رشد کرد که افرادی باسواد، اهل شعر و ادب و تاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلص «لنگر» داشت و سال ها با عمان سامانی و دهقان سامانی و ملا محمد همامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت.

آقا رحیم

نیز بیش تر اشعار فارسی حافظ و مولانا و شعرای عرب را که حفظ داشت، از دوره کودکی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است. آقا رحیم ارباب بزرگ ترین فرزند خانواده اش بود. وی دو برادر و یک خواهر داشت. یکی از برادرانش، عبدالله ارباب (1298 ـ 1379 هـ ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و کتاب های دعا را با این خط می نوشت. دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (1304 ـ 1384 هـ ق) بود. او مردی باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همت وی تأمین می شد. هر دو برادر آقا رحیم از وی کوچک تر بودند، و پیش از او وفات یافتند. اجداد آقا رحیم ارباب از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده می شود. پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم بختیاری ها گریخته... به شهر آمدند که تظلم کنند؛ اما چه نتیجه که حاکم، خود فاسدتر از آن ها (بختیاری ها) بود و به ناچار برای همیشه در اصفهان و ـ در محله باغ همایون سابق و باغ تختی امروزی ـ ساکن شدند و محل سکونت آن ها چهار خانه تو در تو بود که چهار طرف این خانه ها اتاق وجود داشت، و هشت خانوار که حدود شصت نفر بودند در صلح و صفا و آرامش می زیستند...».

[=Microsoft Sans Serif]تحصیلات

[=Microsoft Sans Serif]آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی، در «چرمهین» خواند. وی در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: 1318 هـ ق)، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله آقا سید محمدباقر درچه ای (متوفا: 1342 هـ ق) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: 1342 هـ ق) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیر خان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت. وی 4 سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب کوشکی پرداخت. او برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد. او شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت. خودش در این باره می گوید: «از اول شب آماده مطالعه کتاب های علمی می شدم و مطالعه طول می کشید تا شام حاضر می شد و لذت مطالعه کتاب، مهلت به صرف شام نمی داد و غذا سر می شد و گاهی مطالعه طول می کشید تا صبح می شد و بعد از تناول غذای شب و ادای فریضه صبح، در مجلس درس حاضر می شدم و با شوق علم آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم». آقا رحیم ارباب از حیث تبحر در ادبیات، در زمان خود کم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز کتاب شرح منظومه ملا هادی سبزواری را، همین ملاهادی کتابی دارد در فقه به نام «نبراس» که هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احکام است.




[=Microsoft Sans Serif]استادان

[=Microsoft Sans Serif]استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:
[=Microsoft Sans Serif]1. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالی کلباسی.
[=Microsoft Sans Serif]2. آخوند ملا محمد کاشی.
[=Microsoft Sans Serif]3. آیت الله سید محمد تقی مدرس.
[=Microsoft Sans Serif]4. آیت الله حاج سید محمد باقر درچه ای.
[=Microsoft Sans Serif]5. جهانگیر خان قشقایی.
[=Microsoft Sans Serif]6. آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (1272 ـ 1353 هـ ق).
[=Microsoft Sans Serif]7. میرزا بدیع درب امامی (متوفا: 1318 هـ ق).
[=Microsoft Sans Serif]8. حاج آقا منیر احمد آبادی (1269 ـ 1342 هـ ق).
[=Microsoft Sans Serif]9. آقا سید محمود کلیشادی (متوفا: 1324 هـ ق).

[=Microsoft Sans Serif]احترام به استادان

[=Microsoft Sans Serif]ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی به حدی بود که نظیرش در کم تر کسی دیده شده است. وی در خدمت آن دو بزرگوار می ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می نشست. نکته مهمی که در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیری از آیت الله ارباب می توان نام برد، این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود که کلیه وسایل زندگی و خوراک ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده می کرد و حتی لباس های ایشان را با نهایت احتیاطی که طبیعت او بود، می شست؛ آن گاه اگر اجازه می داد از خدمتش مرخص می شد.

[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]تدریس

[=Microsoft Sans Serif]او شرح لمعه تدریس می کرد. درس شرح لمعه ایشان آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای شاگردانشان می گفتند. آن کسانی که می رفتند درس ایشان و آن را یادداشت می کردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می کردند؛ به طوری که کسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب می رفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل می شد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل می نمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن می گفتند. کتاب وسایل الشیعه از کتاب های جامع اخبار فقهی است، کانه ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل می کردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملا بررسی می کردند. مصداق آن چه که به آن می گویند درس خارج.

[=Microsoft Sans Serif]حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس می کردند. وی «فقه را از روی جواهر می گفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر آشیخ محمد حسین نجفی بود. فقه را از جواهر می گفتند و اصول را هم از فرائد.» او پس از آن که بیماری اش شدت یافت، در منزل تدریس می کردند. وی به تدریس، بیش تر از هر چیز دیگر اهمیت می دادند، در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمی کردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی که هر کدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را می نمودند.
[=Microsoft Sans Serif]آیت الله ارباب در سال 1320 جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس می کردند. وی معتقد بود تنها تدریس کافی نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند. یکی از شاگردان وی می گوید: در زمینه فلسفه، در حد اعلی بودند و به «حکیم» شهرت داشتند. آیت الله ارباب آخرین فروغ های فلسفه در اصفهان بودند. وی مدت ها درس فلسفه می گفتند، لکن بعدا تبدیل کردند به کلام. مانند«شرح تجرید» و هنگامی که به ایشان پیشنهاد می شود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمی کنند و می فرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم. حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرف های ملاصدرا بود؛ به مطالب صدر المتألهین خیلی اهمیت می دادند. هر وقت حرف از حکمت بود، معمولا سخنان ملاصدرا یا محی الدین عربی اندلسی را مطرح می فرمودند، زیرا اینها استوانه های علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان.
[=Microsoft Sans Serif]آیت الله ارباب نزدیک به یک قرن زیست. این حکیم فرزانه در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است: «من هیچ وقت بدخواه کسی نبودم».

[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]شاگردان

[=Microsoft Sans Serif]1. ملا محمد علی معلم حبیب آبادی (نویسنده مکارم الآثار) می گوید: «من هیئت را خدمت آیت الله ارباب می خواندم و مثل این که ایشان در کرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای ما علم هیئت را ترسیم می نمودند که گویا می دیدیم و برای ما عینیت پیدا می کرد».
[=Microsoft Sans Serif]2. سید حسین مدرس هاشمی (متولد: 1290 هـ ق). وی هیئت را نزد آیت الله ارباب فرا گرفت. او درباره استادش می گوید: «خیلی به ادبیات بها می داد و اگر طلبه ای عبارتی را اشتباه می خواند، خیلی ناراحت می شد و برعکس، وقتی عبارت عربی را از نظر ادبی خوب می خواند، او را مورد تشویق قرار می داد».
[=Microsoft Sans Serif]3. سید مصطفی بهشتی نژاد.
[=Microsoft Sans Serif]4. سید محمد حسینی قهدریجانی.
[=Microsoft Sans Serif]5. شهید سید محمد حسینی بهشتی.
[=Microsoft Sans Serif]6. شهید محمد مفتح.
[=Microsoft Sans Serif]7. حاج سید محمدرضا خراسانی.
[=Microsoft Sans Serif]8. حاج میرزا علی آقا هسته ای.
[=Microsoft Sans Serif]9. سید محمد مبارکه ای.
[=Microsoft Sans Serif]10. حاج ملا رمضان املایی.
[=Microsoft Sans Serif]11. حجت الاسلام مقتدایی.
[=Microsoft Sans Serif]12. حاج آقا رضا بهشتی نژاد.
[=Microsoft Sans Serif]13. ملا هاشم جنتی (پدر آیت الله جنتی).
[=Microsoft Sans Serif]14. حاج آقا هدایت (اهل شهرضا).
[=Microsoft Sans Serif]15. حاج آقا مهدی امام (امام جمعه شهرضا).
[=Microsoft Sans Serif]16. آخوند نوری (اهل رهنان).
[=Microsoft Sans Serif]17. حاج آقا میرزا امام دهکردی.
[=Microsoft Sans Serif]18. حاج آقا مصطفی امام دهکردی.
[=Microsoft Sans Serif]19. آقای حسین علی راشد (سخنران معروف).
[=Microsoft Sans Serif]20. شیخ مرتضی شمس اردکانی.
[=Microsoft Sans Serif]21. حاج آقا کلباسی.
[=Microsoft Sans Serif]22. آیت الله ناصری اصفهانی.
[=Microsoft Sans Serif]23. جلال الدین همایی. وی هر وقت به اصفهان می آمد، فورا به خدمت آقای ارباب می شتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند. آقا همایی «فقه» آیت الله ارباب را تماما می دانست. آقای همایی در این خصوص نوشته است: «این بنده حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم از محضر مبارکشان بهره مند شده ام. آنچه درباره ایشان می نویسم مبتنی بر درایت است، نه روایت؛ از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و قضایای حدسی و تخمینی.
[=Microsoft Sans Serif]24. شهید مرتضی مطهری. آیت الله شیخ احمد فیاض می گوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب ـ که در جنبه های حکمت و ریاضی و... قوی بودند و جامع ـ رفت و آمد می کردند و از ایشان استفاده ها می بردند، مرحوم ارباب به ایشان احترام می گذاشتند». شهید مطهری درباره حاج آقا رحیم ارباب گفت: «خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می باشند؛ شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیر خان قشقایی بوده اند و مثل مرحوم جهانگیر خان هنوز هم کلاه پوستی به سر می گذارند».



[=Microsoft Sans Serif]ویژگیهای اخلاقی

[=Microsoft Sans Serif]در خصوص ویژگی های اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب باید گفت که وی مردی بود که جذبه معنوی اش، کوچک و بزرگ را به تکریم و تعظیم وامی داشت و سخنان کوتاه و پرلطفش هر کسی را به قبول و اطاعت ترغیب می کرد. همیشه با طمأنینه راه می رفت و چشم به سوی زمین داشت. ابتدا، از طریق صدا دیگران را می شناخت و بعد آنها را می دید. به اندک غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات تشکیل می داد. اگر به مهمانی می رفت ساده ترین غذا را می خورد. عادت او، خوردن چند استکان چای بود. هرگز با هیچ کس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمی گفت و همه را با لفظ آقا یا خانم صدا می زد. او با بچه هایی که شلوغ می کردند، درشتی نمی کرد و با مهربانی برخورد می نمود. هر کس به ملاقات او می رفت، تا آن جا که توان داشت در تکریم و تعظیم او می کوشید و در مقابل او به پا می خاست. کم تر کسی دیده شده است که هنگام سخن گفتن از استادان خود و بزرگان گذشته و حال، تا آن حد احترام آمیز سخن گوید. وقتی از جهانگیر خان و آخوند کاشی حرفی به میان می آورد، درست مثل آن بود که هنوز در برابر آنان ایستاده است. آنها را عاشقانه می ستود. یک بار مرد ناپخته ای به ایشان گفت: حاج آقا! شنیده ام که مرحوم آخوند کاشی گاهی عصبانی که می شدند الفاظ تند و درشت بر زبان می آوردند. در پاسخ گفتند: از این بابت چیزی نمی دانم؛ ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم آخوند چیزی نشنیده ای؟ گفت: چرا. گفتند: پس از آنها حرف بزنید.

جنبه علمی

مرحوم ارباب، از نظر علمی فوق العاده بود. مرحوم ارباب رفته بودند تهران برای معالجه. آقایی از علمای تهران، همراه پسرش به عیادت آن مرحوم می روند. همان جا، مشکل فلسفی را که سال ها دنبال حل آن بوده؛ ولی موفق به حل آن نشده بود، از مرحوم ارباب سؤال می کند. ایشان با همان حال مریضی و با آن کهولت سن، پاسخ وی را می دهد و سپس اشعاری را از منظومه، از حفظ می خواند. آن آقا به پسرش می گوید: این چنین باید درس خواند که هنوز اشعار منظومه از یادش نرفته است و مشکل مرا هم به آسانی حل کرد.
تألیفات

حاج آقا رحیم ارباب جزوه ای در علم هیئت نوشته بودند. از جمله آثار ایشان، حاشیه نویسی بر کتب مختلف علمی ـ فلسفی بود ـ به طوری که مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز می نوشتند. ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند که بر آثار دیگران حاشیه می زدند. آیت الله ارباب همراه آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود. «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در جلسات متعددی که در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتند؛ آن دو با هم گفت و گو می کردند و بقیه سراپا گوش بودند، خوب به یاد دارم که مدت های مدید، به هنگامی که مشغول تصحیح تبیان بودند، از بعداز ظهر تا غروب، دو نفری مشغول بودند و گاهی سید دیگری نیز بود که متأسفانه ایشان را به یاد نمی آورم. به هر حال، تبیان را صفحه به صفحه تصحیح کرده و به پیش می رفتند؛ تا پایان پذیرفت. این تفسیر شامل 76 جزء بود که در کتابخانه مرحوم آقا محسن اراکی بوده است که به دستور حاج میرزا علی آقا شیرازی از آن جا توسط استاد حسین عمادزاده به اصفهان ـ برای تصحیح و مقابله ـ برده می شود. از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی کتاب «منهاج معادن التجنیس» است که در نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.

توجه به فقرا و مستمندان

دکتر محمد باقر کتابی می گوید: وقتی که عازم سفر بیت الله بودم و جهت خداحافظی منزل آقای ارباب رفتم، به ایشان عرض کردم: آقا! آمده ام خداحافظی کنم، ضمنا یک مقدار پول در ذمه من هست که آمده ام خدمت شما بدهم. آقا دست در جیبشان کردند، مقداری پول درآورده و به من داده، فرمودند: آقا، چرا از فلان همسایه تان غافلید؟! این پول ها را با پو ل های خودتان روی هم گذاشته و بدهید به او. عوام و خواص به عدالت ایشان معترفند و کلیه طبقات مردم از بازاری، اداری، مقدسین و مجتهدین به ایشان ارادت دارند و اطلاق نائب امام برای ایشان صحیح است. هیچ گاه تاکنون از سهم امام اعاشه نکرده اند، اصلا سهم امام نمی گیرند، به مردم می گوید: خود شما بروید به مستحقین و طلاب سهم امام بدهید؛ چه لازم است که من بگیرم و به آنها بدهم.
وفات

آیت الله ارباب نزدیک به یک قرن زیست. این حکیم فرزانه در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است:

«من هیچ وقت بدخواه کسی نبودم».

وی در 18 ذی الحجه 1396 هـ ق مصادف با 19 آذر ماه 1355 هـ ش و در روز عید غدیر دارفانی را وداع گفت. بدن مطهرش را در تخت فولاد اصفهان، حوالی تکیه ملک به خاک سپردند.

بسم الله
بنده هم خاطره ای از عارف بالله آقا رحیم ارباب در ذهن دارم که تمایل داشتم در اینجا بیان دارم.
نقل شده روزی ایشان با چهار نفر از دوستان در اصفهان سوار بر درشکه ای می شوند و زمان پیاده شدن از آن
آقا رحیم کرایه چهار نفر را به درشکه چی پرداخت می کند!
درشکه چی به آفا می گوید حاج آقا شما پنج نفرید چرا کرایه چهار نفر را می دهید آقا رحیم ارباب می گوید خیر ما چهار نفریم!
و گویی اصلا خودشان را نمی دیدند و به حساب نمی آوردند و خودی نمی شناختند.
این است مقام اولیاء خدا و گرنه کشف و مقامات چنان حظی ندارد چه اینکه می بینیم مرتاض های هندی هم دارای کراماتی هستند ولی چقدر منیت و انانیت در آنهاست و تمام کراماتشان در همین جهت و باطل است

چند سال پیش زندگینامه حاج رحیم ارباب را خواندم وبرایم سوال بود که چرا تاکنون ایشان مطرح نشده است.بعدا به کتابی که توسط رسول جعفریان نوشته شده بود برخوردم،که در باره ایشان مطالبی را نوشته بود که شاید علت مطرح نشدن ایشان رویکرد ایشان نسبت به بعضی از مسائل باشد که بعضا اشاره می شود.
در کتاب جریانها وسازمانهای مذهبی وسیاسی ایران،نوشته رسول جعفریان ، یکی از جریانات مذهبی وسیاسی دوره انقلاب را جریان های تجدید نظر طلب در عقاید شیعه معرفی میکندکه از جمله آن افراد به
1-شریعت سنگلجی
2-سید اسدالله خرقانی
3-احمد کسروی
4-سید علی اکبر برقعی
5-محمد جواد غروی اصفهانی ،خالصی زاده،سید ابولفضل برقعی،سید صادق تقوی،نعمت الله صالحی نجف آبادی(شهید جاوید)و...اشاره کرده است.{1}
نکته ای که کارشناس محترم ، توحید صمدی به آن اشاره نکردند این است که محمد جواد غروی اصفهانی، که درباره شریعتی می نویسد کتابهای شریعتی به استثنای دو سه مطلب کوچک که به جایی برنمی خورد ومهم نیست... باقی مطالبش عمقی و تحقیقی است{2} . بعد از اینکه ایشان در تاریخ5/7 /1384در روزنامه شرق درج شد. در میان آیات عظام،آیت الله منتظری برای درگذشت وی اعلامیه تسلیت داد واز ایشان با لقب آیت الله یاد کرد{3}یکی از استادان بنامش حاج آقا رحیم ارباب بوده است{ غروی همانند استادش،حاج آقا رحیم ارباب به وجوب عینی نماز جمعه اعتقاد داشت وآن را اقامه می کرد.حاج آقا رحیم ارباب نیز نماز جمعه را که وجوب عینی می دانستدر منطقه گورتان ماربین در جاده آتشگاه اصفهان برگزار میکرد}{3}.

بنابر این انتظار است با توجه به اسوه های اخلاقی که تعدادشان کم نیست از طرح کردن افرادی که{باوجود تمامی خوبی ها ومقامات} شاید شبهه ای در ذهن مخاطب ایجاد کند خودداری گردد.بگذریم از تصویری که از حاج آقا رحیم ارباب در حال قلیان کشیدن ارایه شده است ونکته غیر تربیتی در آن به مخاطب القاء میکند.

منبع

1).جریانها وسازمانهای مذهبی وسیاسی ایران،رسول جعفریان،ناشر مولف،قم،چاپ ششم،1385،ص703-744.
2).جریانها وسازمانهای مذهبی وسیاسی ایران،رسول جعفریان،،ص738 برگرفته ازخطبه ها وجمعه ها،دفتر اول،ص21.
3).همان، .736،پاورقی
4).همان،736.

بسم الله
با تشکر از کاربر محترم متین، مواردی را یادآوری می کنم.
اینکه فرمودید چرا تا بحال ایشان مطرح نشده اند دلیل بر خبط یا گناهی از جانب ایشان نیست
بلکه می توان از آنجا که اولیایی تحت قبایی لا یعرفهم غیری که صفت بارز اولیاء خداست برای ایشان نیز فضیلتی
بحساب آید که همه اجر ها در گمنامی است.
علماء و بزرگان در مسائل فهم از دین و استخراج مسائل دینی از قرآن و سنت همیشه دارای اختلافاتی بوده اند و
این امری است طبیعی لذا هم اکنون هم اگر به توضیح المسائل مراجع رجوع کنیم از این موارد بسیار است.
هدف از ایجاد تاپیک آشنایی با اخلاق و منش یاد شده ایشان است. به گمانم در زندگی این مرد خدا آنقدر حکایات و
آموزه ها نهفته هست برای یادگیری و پند آموزی چنانکه نمونه هایی در قسمت ویژگی ها اخلاقی ذکر شد.
نامی از آقای شریعتی و منتظری برده شد این دو نفر برای بنده کمترین مقبول نیستند و اینکه آیا این دو از آقای ارباب تمجید یا
پیروی کرده اند بیخبرم.لذا غرض همانطور که ذکر شد ویژگی های اخلاقی این بزرگوار بوده است و لاغیر.
در مورد عکس با قلیان باید عرض کنم در قدیم اکثر عرفا و بزرگان از قلیان و یا سیگار و یا چایی استفاده می کردند و نکوهش
امروزی ما آن زمان از این ها نبوده است.لذا به نظر من می توان از همان عکس برداشتی غیر از برداشت شما داشت
و آن اینکه حضرت آیت الله ارباب با آن مقام علمی تواضع کرده و آن کلاه را بر سر داشتند.و ما از مابقی عرفا و بزرگان دیگر نیز
مطلب گذاشته ایم و تاکید بر شخصی خاص نداریم.من الله توفیق

[=System]با تشکر از توضیحات استاد محترم

حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در انتخاب استادان خود آنقدر دقت نظر وباریک بینی داشتند که اگر ازاستاد شان بی نظمی میدید استادخود را عوض میکرد اگر ازاستاد رفتار نامناسبی میدید اینچنین میکرد اگر میدید استاش اهل فلیان واز این دست مسائل بود واکنش نشان میداد و دنبال استاد کاملتری میگشت تا آنکه حضرت آیت الله شاه آبادی را یافت ومرید ایشان شد بنابر از این مسائل به ظاهر پیش پا افتاده نباید به سادگی عبور کرد.
نکته ای که برایم سوال شد اینکه شما فرمودید اکثر عرفا وبزرگان از قلیان وسیگار وچایی استفاده میکردند،آیا این کلمه اکثر دقیقا بکار برده شده یعنی واقعیت دارد یااینکه خبطی حاصل شده است ودر پایان این بنده بی مقدار این برداشتی که شما فرمودید را نداشتم بلکه خوف این داشتم که قبح این مسئله برای بعضی از مخاطبین ریخته شود . در پایان از بذل توجه شما سپاسگذارم:ok:

بسم الله خیرالاسماء
سلام علیکم ورحمه الله
بله شکی نیست که هر چه استاد بهتر و کامل تر باشد ارجح تر است اما اگر بخواهیم این دایره را
خیلی تنگ بگیریم شاید بدون استاد بمانیم!
ایشان حضرت امام هستند و کلاس کاریشان با مثل منی فرق می کند و قطعا سخت گیری های خاص خود را دارند.
از آیت حق آیت الله شاه آبادی نقل شده که به شاگردان سفارش میکردند که سحر ها بیدار بمانید ولو بخاطر کشیدن قلیان!
منظور ایشان این بوده سحر خیزی بسیار مهم است.
به جمله این کمترین دقت نکردید بیان شد اکثر علمای سلف اهل قلیان یا سیگار یا چایی بودند یعنی حداقل یکی از این سه را مصرف می کردند.خود امام رحمه الله هم چایی تناول میکردند.حتی آشنایی علامه طباطبایی با مرحوم قاضی در قهوه خانه و در هنگام صرف چایی بوده است! آیا می توان بر رفتن کوه عظیم توحید استاد عرفا آقای قاضی به قهوه خانه آن زمان و خوردن چایی ایرادی گرفت یا ایشان را رد نمود و منکر همه فضائل ایشان شد؟ مسلما خیر.
شما زندگی نامه و احوالات عارف بالله آیت الله سید رضا بهاالدینی قدس الله سره که در همین عصر ما بوده اند بررسی کنید
و ببینید ایشان چطور سیگار مصرف می کردند و ببینید حضرت رضا علیه السلام چه برخوردی در این مورد با ایشان کردند که فرمودند بکش! ما ضررش را رد میکنیم و وقتی برای عمل پیش دکتر رفتند دکتر فرمودند هیچ اثری از سیگار در ریه شما دیده نمی شود با اینکه ایشان یک عمر بسیار سیگار کشیدند.بله این ها این طور هستند این بزرگان اولیاء خدا هستند.
ما به دید خود نباید به اینان بنگریم و قضاوت کنیم.قطعا سیگار کشیدن در عصر ما کاری است مذموم ولی این بزرگان اینقدر فضائل دارند که انسان نمی تواند بخاطر این چیز های کوچک از آنان فاصله بگیرد.در هر صورت چون این مسئله خارج از بحث تاپیک هست ادامه آن را اینجا صلاح نمی بینم.خداوند همه ما را آشنا به وظایف گرداند.

آقا رحیم ارباب: من هم می خواستم نمازم را به فارسی بخوانم؟

http://www.askdin.com/showthread.php?t=5309

موضوع قفل شده است